#فروشی
فروش خانه دوطبقه مسکونی_تجاری دوبر
دارلی پارکینگ ،انباری و حیاط
100متر زیربنا پایین
126متر بالا 3خواب
میدان امام.روبروی دبیرستان فروزنده
09197261421
کیانی
#تشکر
درودی خالصانه و ارادتی خاضعانه محضر شما که مظهر مهر هستید و از تبار باران، فروغ مهرتان روشنی بخش حریم مهرورزی و ریزش ابر کرامتتان رویش زندگی است. شما یار دیار امروزید و یادگار ماندگار فردا. توفیق قرین اعمال خداپسندانه و مصلحانه ی شما باشد.خدمت گروه سحر خیزان با احترام ضمن آرزوی توفیق و سلامتی روز افزون برای جنابان بدینوسیله از همکاری و مساعدتهاي شـما عزیزان بزرگوار با این نهاد …. کمال تشکر و قدردانی را بـه عمل آورده و سلامتی شـما را از خداوند متعال مسئلت مینمایم.
تیم والیبال بانوان و نائب رییس هیئت والیبال جونقان خانم امانی
@manojuneghan
#اطلاعیه_کتابخانه_عمومی_شهید_آیت_جونقان
#اهدای_کتاب_اهدای_دانایی
🌱درود خداوند بر شما که محبت و اخلاص را با سخاوت بی نظیر خود به تصویر می کشید.
باهمت بلند و سخاوت کم نظیر یک خانواده جونقانی مقیم اصفهان، ۵۰ نسخه کتاب کمک درسی چاپ سال ۱۴۰۳ به ارزش بیست میلیون تومان خریداری و جهت استفاده دانش آموزان به کتابخانه عمومی شهیدآیت جونقان اهدا گردید.
در همین راستا برخود لازم میدانیم از تلاش و کوشش این خانواده محترم صمیمانه تقدیر و تشکر نمایم. امید است در سایه عنایات ایزد منان موفق و موید باشید.
پرتال کتابخانه
https://108013.samanpl.ir
صفحه اختصاصی کتابخانه در اینستاگرام
https://www.instagram.com/p/DCRvmkvK7Jq/?igsh=MWpldjJoYjhmampodA==
@manojuneghan
خریدار انواع بادام
مامائی
سنگی
شاهرودی
پوست کاغذی
تلخ
و .....
بازدید در محل
قیمت گذاری به بالاترین قیمت
پرداخت به صورت توافقی و به کمترین زمان ممکن
جهت هماهنگی بازدید و قیمت گذاری و خرید با شماره زیر تماس حاصل فرمایید.
09137018451
#تشکر
با سلام
شهردار و اعضای شورای اسلامی شهر جونقان
احتراما اهالی کمربندی امام رضا به جهت آسفالت نمودن این معبر از شما تقدیر و تشکر بعمل میآورد.
با تشکر _اهالی کمربندی امام رضا
@manojuneghan
#دختر
دلخوشیتان، قلب مادر را به پایکوبی وامیدارد. در بغلم میفشارمتان. از اینکه خدا شما را به زندگیام پیشکش کرده، جبینم را به رسم سپاس به سجدهی شکرش میسایم.
دلگیر که میشوید و هالهی اندوه را در چهرههایتان مینگرم، انگار تمام نگرانیهای عالم بر دلم هوار میشود.
دلآزردگیهایتان را که روی دایره میریزید، دلم میخواهد، قلم مویی جادویی داشتم که هرآنچه بانی فشردگی قلب بامحبتتان شده خط خطی و از صفحهی روزگار محوش کنم.
با شنیدن قهقهههای از ته دلتان، انگار بر قالی سلیمان نشسته و در پهنهی آسمان خوشبختی پروازیدهام.
برای دخترانم(آدرینا_آدلیا) و برای دختران سرزمینم جونقان و ایران .باصلابت و پرافتخار باشید در تمام دورانها.
هوشمند و شرافتمند باشیم.
من و جونقان
@manojuneghan
ما را در شعبه اينستاگرامي من و جونقان دنبال كنيد...
🔹شعبه اينستاگرامي من و جونقان
https://instagram.com/_u/manojuneghan
#ادبی
«طعمِ سرخِ آزادی»
برای جوزپه تورناتوره
طعم واژهها را چشیدیم.
طعم سرخ آزادی را،
و طعمِ نگاههای دوخته در هم را.
اما باران نبارید
تا زیر چتری که دستان من گشوده بود،
طعم بوسه را
در سنگفرش کهنه کلیسا بچشیم.
#سپید
مسعود آلگونه جونقانی
@manojuneghan
اطلاعیه در خصوص برق کشاورزان
🔰باسلام ، به اطلاع کشاورزان محترم سطح استان می رساند با توجه به محدودیت تامین سوخت نیروگاهی جهت تولید برق و لزوم پایداری شبکه سراسری ، از کشاورزان سطح استان درخواست می شود در ایام پیش رو ساعات آبیاری خودرا بگونه ای تنظیم نمایند که روزانه قبل از ساعت ۱۶ عصر ، پمپاژ آب چاه کشاورزی خودرا خاموش نمایند.
🔰روابط عمومی شرکت توزیع نیروی برق استان
■ ادراک بیچگونه
به او گفتم. همین اواخر بود که گفتم. او هنوز با لحنی آمیخته با تکریم آن روز را مرور میکند. مدام میگوید آره، تو همون اولشم گفتی. بله. به او گفته بودم. تنها شاهدی که دارم هموست. به او گفتم. هنوز یادش هست. هنوز یادم هست که گفت: پس اعتماد نکن. گفتم شکلی که بینیاش را دست میکشد و همزمان نشخوار میکند چقدر چندشآور است. گفتم که احساسهای اول من به طرز غریبی درست از آب در میآید. گفتم که بیگُم بیآنکه چیزی بداند، چیزی شنیده باشد، یا حتی چیزی تصور کند، ناگهان بیزاری میجست. بیزاری عمیقی که قابلِفهم نبود. حتی حالت تهوع پیدا میکرد، از نگاه، از بو، از لحنِ آدمها ناگهان بیزار میشد. ادراکِ بیچگونه را در یقینِ کورِ او میتوانستم ببینم. وقتی قاطعتر از شمشیر چشمهایش را ریز میکرد، در پیشانیاش چین میانداخت، و ابرو بالا میانداخت یعنی: نه، مالی نیست. هرچه میخواهی بگویی، بگو.
به او گفتم خون بیگُم در رگهای من جاری است. به او گفتم بیسبب اعتماد میکنم. بیسبب آگاه میشوم. در بارشِ ناگهانهای بیسببی پر میشوم از شهود. همیشه همان ادراک کلیِ بیسبب ظریفترین ادراکهاست. وَ این خاصیتِ جهانبینی است. حتی او که مُرده است در مَن زندگی میکند با تمام شرارتِ فراموششده از پسِ مرگش. من در آن وهلهی اشراق به تمامی دریافته بودم این چشمها همیشه مرا آزار خواهد داد. ادراک بیچگونه را فرو نهادم و چسبیدم به سرهمبندیِ چند خرمهره و خزف.
مسعود آلگونه جونقانی
@manojuneghan
باسلام
کتاب طبیعت ، داروخانه رایگان
نویسنده علی اکبر پیروزی
معرفی گیاهان دارویی ونحوه استفاده از آنها .
موجود در کتابفروشی های شهر جونقان ، فارسان ،شهرکرد و اصفهان
به مرغِ خیالت بگو، هوسِ پریدن بر شاخهٔ ما نکند. ما هنوز درگیر رقصیدن در کوچهای سماع خیالِ خویشایم
Читать полностью…https://survey.porsline.ir/s/vTQb7Dly
سلام دوستان عزیز لطف میکنید اگه این پرسشنامه رو تکمیل کنید ، اصلا اطلاعت شخصی شما مثل نام و شماره رو نمیخواد و واسهی تکمیل مقاله هستش ، کلا زیر پنج دقیقه وقتتون و میگیره اما کمک خیلی بزرگی به من میکنید. 🥰
ممنون بابت بزرگواری و درکتون ❤
#اطلاعیه_کتابخانه_عمومی_شهید_آیت_جونقان
🔰ضمن تبریک به مناسبت هفته کتاب، کتابخوانی و کتابدار، به اطلاع می رساند طرح بخشودگی جرایم دیرکرد در کتابخانه های عمومی سراسر کشور اجرا می شود.
🔔طرح بخشودگی جرایم دیرکرد برای اعضایی که کتاب به امانت بردهاند اما با گذشت زمان تعیینشده کتابها را به کتابخانه برگشت ندادهاند، میتوانند از روز چهارشنبه و پنج شنبه ۲۳ و ۲۴آبان ماه با مراجعه به کتابخانه و تحویل کتابها از بخشودگی کامل جریمه بهرهمند شوند.
ساعت فعالیت کتابخانه شهیدآیت جونقان:
شنبه تا چهارشنبه از ساعت ۷/۳۰لی ۱۹ پنج شنبه از ساعت۷:۳۰الی۱۳
پرتال کتابخانه
https://108013.samanpl.ir
صفحه اختصاصی کتابخانه در اینستاگرام
https://www.instagram.com/p/DCRvmkvK7Jq/?igsh=MWpldjJoYjhmampodA==
دوستان جان سلام. خواندن این متن یک دقیقه از وقتتان را پیش خرید میکند.
مروری بر کتاب بوف کور
آن زمانها که دبیرستان میرفتم، تابستانها بیشتر اوقات فراغتم با خواندن رمان میگذشت. به رمانهای تاریخی علاقهی زیادی داشتم. در گوشمان خوانده بودند سراغ کتابهای صادق هدایت نرویم. شایع شده بود داستانهای هدایت زاییدهی تفکری مالیخولیایی بوده و به همین دلیل هم در نهایت خودکشی کرده، شاید به پوچی رسیده که اینگونه به زندگیاش خاتمه داده است.
از بوف کور زیاد شنیده بودم. زمانی رسید کتابهای هدایت دیگر در دسترس نبود. تا اینکه بوفکور را خواندم. چند روز پیش مجداد خواندم و هم فایل صوتیاش را گوش دادم. بوف کور با تمام داستانهایی که تاکنون خوانده بودم فرق داشت. چه هنرمندانه نوشته شده. شخصیتهای داستان هر کدام فلسفهای دارند. باید در جملات کتاب حل شویم تا با عمق وجود درکش کنیم. نثری تمام عیار و تاثیرگذار دارد. شاید طینت شخصیتهای بوف کور در چهرههایشان به تصویر کشیده شده. پیرمرد خنزپنزری، زن لکاته، دختر اثیری، رقاصهی هندی، رجالهها...
راوی داستان مردی است منزوی و بریده از دنیای پیرامونش. عاشقی است که بیمهری معشوق دیوانهاش کرده. روز به روز پژمردهتر میشود. نقاش است و بر قلمدان نقش میکشد. همان دختر اثیری و پیرمرد افکارش با جوی آب میانشان و گل نیلوفری که در دستان دخترک است، بر قلمدانها نقش میبندند. نقشها در جهان واقعیت مقابل چشمان متعجبش انگار جان گرفتهاند و از پنجرهی اتاقش در یک روز سیزدهبهدر رخنمایی میکنند.
آمدن دختر اثیری به خانهی مرد تنهای افسرده و مردنش در اتاق او، نقاشی چشمان دخترک رخت بربسته از دنیا توسط راوی داستان، چال کردن بدن تکهتکه شدهی دختر آرزوهای مرد در بیابان با کمک همان پیرمرد خنزرپنزری،
خواننده را به فکر فرو میبرد. او را به تقابل بین شخصیتها و بررسی ارتباط اتفاقات طول داستان وامیدارد. کلمات و جملاتی که در طول قصه به زیبایی تکرار میشوند خواننده را حساس میکند به چرایی این تکرر.
بوف کور را پسندیدم. شاید باید بار دیگر و شاید بارهای دیگر بخوانم تا معجزهاش در ادبیات داستانی را درک کنم.
اگر بوف کور را خواندید، حواستان به حواشی نرود. بوف کور کتاب آموزشی نیست. چه بسا ممکن است فکر کنید نویسنده قبح اعمالی چون استفاده از شراب و تریاک را ریخته است. به هیچ عنوان چنین فکری نکنید. بوف کور را از دیدگاه دیگری نظاره کنید. یادتان نرود پاکیزگی و شیوایی نثر، تفکر خلاق نویسنده و نوآوریش را مزهمزه کنید.
به قول دوست و همکار معمارم،در چند دهه اخیر تنها اثری که ایران میتوانست به جهانیان ارائه بدهد،همین بوفکور بود.
هوشمند و شرافتمند باشیم.
من و جونقان
@manojuneghan
#مزایده
ادرس:جونقان انتهای خیابان شهدا
جهت کسب اطلاعات بیشتر از طریق شماره همراه زیر ارتباط برقرار نمایید.
سلطانی
۰۹۱۳۳۲۹۸۳۳۶
#اهدایی_کتاب
پیرو اطلاعیه منتشر شده کتابخانه محترم شهر جونقان،مبنی بر درخواست اهدا کتب کمک آموزشی ،با عنایت پروردگار و با بی نهایت عشق و علاقه به وجود تمامی فرزندان عزیز و افتخار آفرین زادگاهمان ، جونقان ، این سرزمین اصیل و کهن ، تعداد ۵۰ جلد کتب کمک آموزشی کنکور سراسری سه رشته علوم انسانی،ریاضی،تجربی را فراهم و جهت بهره برداری فرزندان عزیزمان به این کتابخانه تقدیم نمودیم. باشد که این هدایا ،گامی در جهت رشد و اعتلای هرچه بهتر در زادگاه عزیزمان باشد.
@manojuneghan
فروش ساختمان مسکونی ویلایی در جونقان
آدرس:ابتدای خیابان امام حسین جنب فروشگاه برادران مقصودی
شماره تماس:
ترابیان مقدم
+98 913 183 1129
#فروشی
۴جریب زمین زراعی واقع در گشنیزگان(گشنگان) به قیمت توافقی به فروش میرسد.
جهت کسل اطلاعات بیشتر با شماره همراه زیر تماس برقرار نمایید.
محمدیان
+989927846911
دوستان جانم،مطالعه این متن دو دقیقه از وقتتان را پیش خرید میکند.
هر آدمی که میآید بِالاخره یک روزی میرود
جامعه، حولِ محورِ ارتباطات شکل می گیرد، ارتباطی از جنس دوستی، همکاری، کارفرما و فروشنده، فروشنده و مشتری،
اما اصل ماجرا به زندگی شخصی ما بر میگردد، نه زندگی کاری.
آدم هایی که به زندگی ما می آیند،
فارغ از زمان و مکانش،
رسالتی دارند،
رسالتی برای نیکی یا بدی،
رسالتی از جنسِ وجودشان که به ماهیت ذاتشان برمیگردد.
همه آنها قرار است درسی از زندگی را، که نهفته در همان مدت کوتاه یا بلندِ آشنایی است به ما بصورتِ محسوسی بیاموزند.
به گونه ای خلاقانه و شاید دردناک و غیر قابل باور.
اما، روزی، جایی به نقطه ای خواهی رسید،
که از خود تقدیرخواهی کرد که شجاعت خود را،در پَس زدنِ نامردی ها ثابت کرده ای، و به جای تغییر ماهیتِ نیک خود، جایگاه خود را متحول کرده ای.
لیکن، انسان های با معرفت کم نیستند،
که معرفت حکمِ نفس کشیدن را برایشان ایفا می کند چرا که دلشان آکنده از احساسِ نیک است و از اینکه این مُحبت یک طرفه باشد هراسی ندارند، چرا که قلبشان را مملوء از مِهر خدا کرده اند.
کاش بتوانیم همواره مهربان باشیم تا زنجیرِ مهربانی همچنان در گردش بماند و نسل به نسل بچرخد و یادگارِ وجودِ ما حتی با نبودنمان باشد.
هوشمند و شرافتمند باشیم.
من و جونقان
@manojuneghan
من ۳۹ ساله شدم...
از کسی بپرسید چند سالهای؟ جوابش همین یک جمله است. هر بار هم پِقی میزنم زیر خنده و میگویم چه سوال بدی.
قدیمتر خیال میکردم این مدل پاسخ، کلیشهی زنانهای باشد که گفتهاند به عدد سنشان حساسترند. بعد دیدم نه بابا.
حتی سر در نیاوردم بالاخره دوست دارند عدد بزرگتری بشنوند یا عدد کمتر خوشحالشان میکند؟
آخر هم کلافه میشوم و یقه میگیرم که خب درست و حسابی بگویید چند سالهاید، این بازیها برای چه؟
به نظرم سن فقط یک عدد نیست، انباشت تجربهی سالیان زندگی آدمهاست. حرفها و فکرهای جوانترها به رؤیا و ایدهآلخواهی نزدیکتر است. میگویند بلندپرواز.
لابد در سنین بالاتر، سرخوردگیها و ناکامیهای بیشتری را تجربه کردهایم. پر و بال خیالمان شکستهتر است، پاهایمان روی زمین بیشتر. میگویند محافظهکار.
فکر میکنم با رنجهایمان تربیت میشویم. گاهی رشد میکنیم. میشود با انباشت تجربهها، متواضعتر شویم. گاهی اما ترسخورده و منفعل میشویم.
با داشتن فرصت سالهای بیشتر، مهارتهایمان هم -از سخت و نرم- عمیقتر میشوند.
باز همان حرف دیشب. این عدد سن بهمان بیاید یا نیاید، تیزپای عمرمان دارد میرود. دارد میدود.
من یک مرد ۳۹ ساله شدهام.
(۱۵ آبان ماه یکهزارو سیصدو شصت و چهار_ ساعت ۱۲ ظهر-جونقان)
هوشمند و شرافتمند باشیم.
من و جونقان
@manojuneghan
دوستان جانم،مطالعه این متن دو دقیقه از وقتتان را پیش خرید میکند.
غم
حتا زمانی که درک چندانی از دنیا نداشتم، غم را حس میکردم. همیشه غمی درونم بوده و هست. هرگز به دنبال درمانش نیستم. این غمی که میگویم با افسردگی متفاوت است. آموختهام چگونه با غمم سر کنم. شاید متعلق به این دنیا نیستم. همیشه احساس غربت دارم. انگار که از عالمی هستم که هنر مرا به آن وصل میکند.
میپندارم اگر این غم را نداشتم، نمیتوانستم از تماشای شیشهی اتوبوس در هنگام بارش باران لذت ببرم. قطرهها را بنگرم که چگونه بر شیشه فرود میآیند و گاهی به هم میپیوندند و میرقصند و به پایین سر میخورند؛ یا دایرههایی که از بارش قطرههای باران بر دریاچهای پدید میآیند و بزرگ و بزرگتر میشوند را اینگونه که الان میبینم، نمیدیدم. وقتی غروب را تماشا میکنم، تنها به نظرم زیبا نیست؛ من در همهی رنگهایش غرق میشوم. هنگامی که موسیقی پخش میشود، من فقط آن را نمیشنوم، هر نتی که نواخته میشود قلبم را نشانه میگیرد. من حتا از تکرار بعضی واژهها حس خوبی مییابم؛ مثلن وقتی چند بار تکرار میکنم ابر، دریا یا باران. یا وقتی یک فیلم خوب میبینم نمیگویم این که فقط یک فیلم است. نه این هنر است. هنر فراتر از اینهاست باید در دنیایش غوطهور شد.
جنس این غم به کل فرق دارد. گویا مال این دنیا نیست. این غم آن حالیست که از خواندن شعر یا رمان یا نیوشیدن آهنگی غمگین حس میکنیم. این حس، همان غمیست که از آسمان بر ما میبارد و دلمان میخواهد بیچتر زیر باران برویم. غمی که وقتی برگهای خشک پاییز، زیر پایمان خشخش میکنند، حس میکنیم. من این غم را دوست دارم. میپندارم که شاید اگر این نوع غم نبود، هنر هم پدید نمیآمد.
هوشمند و شرافتمند باشیم.
من و جونقان
@manojuneghan