آه اگر باز به سویم آیی دیگراز کف ندهم آسانت ترسم این شعله ی سوزنده ی عشق آخر آتش فکند بر جانت 💫فروغ فرخزاد . [ اینجا قلم،صدا و دوستداشتنیهای ما ♥️]
اینگونه مرا به زور میبوسی
گلِ انار تابِ آن را ندارد
مرا مبوس
اگر لبانم آب شود، چه خواهی کرد؟
"نزار قبانی"
از کتاب شعرمعاصر عرب "شفیعی کدکنی"
@tidaa
و دیگر جوان نمیشوم
نه به وعده ی عشق
و نه به وعده ی چشمان تو
و دیگر به شوق نمی آیم
نه در بازی باد
و نه در رقص گیسوان تو
چه نامرادی تلخی
و دریغا چه تلخِ تلخ فرو میریزم
با سنگینی این غربت عمیق
در سرزمین اجدادی خویش...
#محمدرضا_عبدالملكيان
@Tidaa
در اوج خستگی بغلم کن، بگذار ایستاده بمیرم...
#مهدی_موسوی
@Tidaa
در انتظارت، مرا يارای انتظارت نيست
نه میتوانم داستايفسكی بخوانم
نه «ام كلثوم» يا «ماريا كالاس» گوش كنم
يا كار ديگری
در انتظارت؛
عقربههای ساعت مچیام
به سمت چپ میچرخد
#محمود_درویش
@tidaa
یه دیالوگی هست توی فیلم
شبهای روشن که میگه:
روزها فکرکردن فایده نداره
صدا وُ نور وُ شلوغی
مزاحمِ خیالبافیِ آدمه!
باید صبر کرد تا شب بشه ...
موسیقی با چشمانِ بسته...
@tidaa
📕#روز اول تعطیلی
✍#علی اشرف درویشیان
🎙#صبا نیک سرشت
پایان
@tidaa
دلتنگم
چون خیابانی که
از کوچه های بن بست می گذرد ..
#غلامرضا_بروسان
@tidaa
پیامی برای امروز :
هر روز
از خداوند نشانه ای می طلبم،
هدایتی روشن...
و آرامشی بر قلب.
هر صبح به عزم ِ بهترینِ خودم بودن
چشم می گشایم
و سرانجام امورم را به خداوند می سپارم.
می دانم هر لحظه در پناهِ عشق الهی هستم
معصومه_صابر
@tidaa
آنکه میگوید دوستت دارم
دل اندُه گین شبی ست
که مهتابش را می جوید
ای کاش عشق را
زبان ِ سخن بود
#احمد_شاملو
@tidaa
📕#روز اول تعطیلی
✍#علی اشرف درویشیان
🎙#صبا نیک سرشت
کتابی خیلی زیبا و دلبرا که توسط علی اشرف درویشیان به رشته تحریر درآمده است. در قسمتی از کتاب می خوانیم: پیش ترها پدرش او را زیر دست استاد حسین سفت کار می گذاشت. اما در زمستان گذشته که استاد حسین از مرض سل مرده بود، بی قراری، شریفعلی را گرفته بود. پیش چه کسی برود؟ تا اینکه از دو سه تا از همکلاسی هایش که مثل او کار بنائی می کردند، شنیده بود که نازک کاری آسان تر می باشد و نشانی دور میدان را به او داده بودند. مردی در پیاده رو بادکنک هایی می فروخت. چوب بلندی دستش بود و نوک چوب به یک بادکنک قرمز و دوتا سبز بود. قرمز را باد کرده بود تا حد ترکیدن و سبزها بی باد و پلاسیده بودند.
قسمت ۵ از ۶
@tidaa
من نخواهم ایستاد روبه روی تو، جز برای بوسه دادن!
#هوشنگ_ابتهاج
@tidaa
همنوازی سازهای(کمانچه ، دف و پیانو)
Music #Earth &#Woman
Artist #Romak
❤️👌
آه، بگذار گم شوم در تو!
#فروغ_فرخزاد
@tidaa
📕#روز اول تعطیلی
✍#علی اشرف درویشیان
🎙#صبا نیک سرشت
قسمت ۴ از ۶
@tidaa
💌از نامههایِ فروغفرخزاد به ابراهیم گلستان:
راستی کی میآیی؟ برایم بنویس.
قربانت بروم. اگر بیایی از خوشی پر میگیرم. اگر بیایی زندگی میکنم. میبوسمت
از صبح تا شب. میبوسمت از سرتاپا. میبوسمت. سینهات آرامگاه منست.
آغوشت جاییست که مرا به خواب راحت و بیدغدغه و بیاضطراب و بیغم میخواند.
اگر داد بزنم صدایم آسمان را پاره میکند. آنقدر از عشق به تو و از میل به تو
و از درد تو پُرم که اگر داد بزنم
صدایم آسمان را پارهپاره میکند.
شاهی، نازنینم، عمرم، نفسم، روحم،
جانم. دوستت دارم.
@Tidaa
پیامی برای امروز :
کلماتت زیبا و آراسته اند؟!
بسیار خوب است!
اما،
آیا از زیباییِ گفتارت
در قلب و رفتار و روشِ زندگی ات
نشانه ای پیداست؟
#معصومه_صابر
@tidaa
جهان ،
چون پیالهایست پُر از نور
که آن را بر دَستهای لرزانِ خود
بَر دریایی از تاریکی میبَرَم
و روزی
من و جهان
در دریای تاریکی
غَرقه خواهیم شد
و ذَرّههای نور
در اَبَدیّتِ تاریکی
پراکنده میشوند ...
#بیژن_جلالی
@tidaa
📕#روز اول تعطیلی
✍#علی اشرف درویشیان
🎙#صبا نیک سرشت
کتابی خیلی زیبا و دلبرا که توسط علی اشرف درویشیان به رشته تحریر درآمده است. در قسمتی از کتاب می خوانیم: پیش ترها پدرش او را زیر دست استاد حسین سفت کار می گذاشت. اما در زمستان گذشته که استاد حسین از مرض سل مرده بود، بی قراری، شریفعلی را گرفته بود. پیش چه کسی برود؟ تا اینکه از دو سه تا از همکلاسی هایش که مثل او کار بنائی می کردند، شنیده بود که نازک کاری آسان تر می باشد و نشانی دور میدان را به او داده بودند. مردی در پیاده رو بادکنک هایی می فروخت. چوب بلندی دستش بود و نوک چوب به یک بادکنک قرمز و دوتا سبز بود. قرمز را باد کرده بود تا حد ترکیدن و سبزها بی باد و پلاسیده بودند.
پایان
@tidaa
تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورها
نشاندهای مرا کنون
به زورقی ز عاجها، ز ابرها، بلورها
مرا ببر امید دلنواز من
ببر به شهر شعرها و شورها
به راه پرستاره میکشانیام
فراتر از ستاره مینشانیام
نگاه کن!
من از ستاره سوختم
لبالب از ستارگان تب شدم
چو ماهیان سرخرنگِ سادهدل
ستارهچین برکههای شب شدم ...
#فروغ فرخزاد
@tidaa
زنده نگاه داشتنِ امید چیزی بیش از امیدوار بودن است: نوعی احترامِ عمیق به جانهاییست که در راهِ یک امیدِ بزرگ از دست رفتهاند ..
#ابراهیم_سلطانی
موسیقی با چشمانِ بسته...
@tidaa
📕#روز اول تعطیلی
✍#علی اشرف درویشیان
🎙#صبا نیک سرشت
قسمت ۵ از ۶
@tidaa
هوا دلگير، درها بسته،
سرها در گريبان، دستها پنهان،
نفسها ابر، دلها خسته و غمگين،
زمين دلمرده، سقف آسمان کوتاه،
غبارآلوده مهر و ماه،
زمستان است...
#مهدی_اخوانثالث
@tidaa
عشق فقط دو ماه سازنده است،بعدش پوست همهمون رو میکَنه
#عباس_کیارستمی
@tidaa
غربت با من
همان کار را میکند که موریانه با سقف
ماه با کتان
سکتهی قلبی با ناظم حکمت
گاهی به آخرین پیراهنم فکر میکنم
که مرگ در آن رخ میدهد
پیراهنم بی تو آه
سرم بی تو آه
دستم بی تو آه
دستم در اندیشهی دست تو
از هوش میرود...
#غلامرضا بروسان
@tidaa
پیامی برای امروز :
حضور {در این لحظه} را بیاموز
معجزه هاست نهفته در این راز...
#معصومه_صابر
@tidaa
📕#روز اول تعطیلی
✍#علی اشرف درویشیان
🎙#صبا نیک سرشت
کتابی خیلی زیبا و دلبرا که توسط علی اشرف درویشیان به رشته تحریر درآمده است. در قسمتی از کتاب می خوانیم: پیش ترها پدرش او را زیر دست استاد حسین سفت کار می گذاشت. اما در زمستان گذشته که استاد حسین از مرض سل مرده بود، بی قراری، شریفعلی را گرفته بود. پیش چه کسی برود؟ تا اینکه از دو سه تا از همکلاسی هایش که مثل او کار بنائی می کردند، شنیده بود که نازک کاری آسان تر می باشد و نشانی دور میدان را به او داده بودند. مردی در پیاده رو بادکنک هایی می فروخت. چوب بلندی دستش بود و نوک چوب به یک بادکنک قرمز و دوتا سبز بود. قرمز را باد کرده بود تا حد ترکیدن و سبزها بی باد و پلاسیده بودند.
قسمت ۴ از ۶
@tidaa
#رشید_کاکاوند
#سروش_صحت
#کتاب_باز
درختی که تلخ است وی را سرشت
اگر برنشانی به باغ بهشت
ور از جوی خلدش به هنگام آب
به بیخ انگبین ریزی و شهد ناب
سرانجام گوهر به کار آورد
همان میوه تلخ به بار آورد....
#فردوسی
@tidaa