آه اگر باز به سویم آیی دیگراز کف ندهم آسانت ترسم این شعله ی سوزنده ی عشق آخر آتش فکند بر جانت 💫فروغ فرخزاد . [ اینجا قلم،صدا و دوستداشتنیهای ما ♥️]
پیامی برای امروز:
کلمات را کوتاه کن!
کلمات همیشه هم گویا نیستند.
با قلبت احساس کن
خودت را در آغوش بگیر
در سکوت جاری شو
چون موسیقی ِ بی کلامی
و آرام بگیر...
#معصومه_صابر
@tidaa
نه دامیست نه زنجیر؛ همه بسته چراییم؟
چه بندست چه زنجیر ڪه برپاست خدایا !
#مولانا
@tidaa
📕#روز اول تعطیلی
✍#علی اشرف درویشیان
🎙#صبا نیک سرشت
کتابی خیلی زیبا و دلبرا که توسط علی اشرف درویشیان به رشته تحریر درآمده است. در قسمتی از کتاب می خوانیم: پیش ترها پدرش او را زیر دست استاد حسین سفت کار می گذاشت. اما در زمستان گذشته که استاد حسین از مرض سل مرده بود، بی قراری، شریفعلی را گرفته بود. پیش چه کسی برود؟ تا اینکه از دو سه تا از همکلاسی هایش که مثل او کار بنائی می کردند، شنیده بود که نازک کاری آسان تر می باشد و نشانی دور میدان را به او داده بودند. مردی در پیاده رو بادکنک هایی می فروخت. چوب بلندی دستش بود و نوک چوب به یک بادکنک قرمز و دوتا سبز بود. قرمز را باد کرده بود تا حد ترکیدن و سبزها بی باد و پلاسیده بودند.
قسمت ۳ از ۶
@tidaa
چشم های تو مرا از زیرِ سرپوش، از زیر سنگِ لحد، از قبرِ رنج بیرون می کشد!
#غلامحسین ساعدی
@tidaa
از همچو تو دلداری دل برنکنم آری
چون تاب کشم باری زان زلف به تاب اولی
چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون آی
رندی و هوسناکی در عهد شباب اولی
# حافظ
@tidaa
نی بیچاره چه داندکه ره پرده چه باشد
دم ناییست که بیننده و داناست خدایا
که در باغ و گلستان ز کر و فر مستان
چه نورست وچه شورست چه سوداست خدایا
#مولانا
@tidaa
پیامی برای امروز:
گاهی
کنارِ بعضی آدم ها باید
ناشنوا باشی
نابینا باشی
بی زبان باشی!
دست بردار از جنگ های بی فایده!
در سکوت قدم بردار
و به کار خویش
و آرامش ِ خودت مشغول شو....
#معصومه_صابر
@tidaa
📕#روز اول تعطیلی
✍#علی اشرف درویشیان
🎙#صبا نیک سرشت
قسمت ۲ از ۶
@tidaa
- ترکیب شجریان و قربانی بی نظیره
«خسته ام خسته تر از مرغ پر و بال شکسته
خسته ام خسته تر از قامت مینای شکسته
جز غم روی رخت در دل حیران چه توان دید
به که گویم که من از عشق غریبش نگذشتم ..
@tidaa
دلتنگی من تمام نمیشود
همين که فکر کنم
من و تو، دو نفريم
دلتنگ تر می شوم برای تُو
کاش می توانستم
دست هايت را بگيرم و تو را بنويسم...
عباس معروفی
موسیقی با چشمانِ بسته...
@tidaa
📕#روز اول تعطیلی
✍#علی اشرف درویشیان
🎙#صبا نیک سرشت
قسمت ۱ از ۶
@tidaa
پوشیده چون جان می روی
اندر میان جان من
سرو خرامان منی
ای رونق بستان من
چون می روی بیمن مرو
ای جان جان بیتن مرو
وز چشم من بیرون مشو
این مشعل تابان من
#مولانای_جان
@tidaa
و در اندوهِ صدایی جان دادم
که به من میگوید:
دستهایت را دوست میدارم ...
#فروغ_فرخزاد
@tidaa
به من مى گفت:
"چشم هاى تو مرا به اين روز انداخت.
اين نگاهِ تو كارِ مرا به اينجا كشانده.
تاب و تحمل نگاه هاى تو را نداشتم.
نمى ديدى كه چشم بر زمين مى دوختم؟"
به او گفتم:
"در چشم هاى من دقيق تر نگاه كن!
جز تو هيچ چيزى در آن نيست..."
#بزرگ_علوى
@tidaa
چه رازی در سکوت نهفته است
که این وقار را به شب بخشیده...
#علی_سلطانی
موسیقی با چشمانِ بسته...
@tidaa
📕#روز اول تعطیلی
✍#علی اشرف درویشیان
🎙#صبا نیک سرشت
قسمت ۳از ۶
@tidaa
اگر شبی
فانوس نفس های من خاموش شد،
اگر به حجله آشنایی
در حوالی خیابان خاطره برخوردی
و عده ای به تو گفتند
کبوترت در حسرت پَر کشیدن پَرپَر زد
تو حرفشان را باور نکن
تمام این سال ها کنار من بودی
کنار دلتنگی دفاترم
در گلدان چینی اتاقم
در دلم…
تو با من نبودی و من با تو بودم
مگر نه که با هم بودن
همین علاقه ساده سرودن فاصله است؟
من هم هر شب
شعرهای نو سروده باران و بوسه را
برای تو خواندم
هر شب، شب بخیری به تو گفتم
و جواب تو را
از آن سوی سکوت خواب هایم
شنیدم ...
#یغما_گلرویی
@tidaa
یک شب به دیدنت می آیم
یک شب که ماه آن بالا نشسته و دورش ستاره ها جمع شده بودند و او لبخند مهتابی اش را می ریخت روی زمین.
باید دوباره چشمهایت را تماشا کنم
دست هایت را ببوسم
و کمی سرم را روی شانه ات بگذارم.
این دل لامذهب سر و سامان که ندارد
دارد از فرط دلتنگی ات می ترکد.
...اما تو
تا آنشب فرا برسد گاهی
و فقط گاهی به من فکر کن.
#محمد_درویش
@tidaa
🎼Strom Broken Tree
🔘(Ft.Shamlou)
تو را در آغوش می کشم
مثل پرنده ای
که با بال هایش
آسمان را
#محمدرضا_ضیغمی
@tidaa
دل تو را خواست حریفش نشدم، جان دادم!
#کوروش_نامی
@tidaa
📕#روز اول تعطیلی
✍#علی اشرف درویشیان
🎙#صبا نیک سرشت
کتابی خیلی زیبا و دلبرا که توسط علی اشرف درویشیان به رشته تحریر درآمده است. در قسمتی از کتاب می خوانیم: پیش ترها پدرش او را زیر دست استاد حسین سفت کار می گذاشت. اما در زمستان گذشته که استاد حسین از مرض سل مرده بود، بی قراری، شریفعلی را گرفته بود. پیش چه کسی برود؟ تا اینکه از دو سه تا از همکلاسی هایش که مثل او کار بنائی می کردند، شنیده بود که نازک کاری آسان تر می باشد و نشانی دور میدان را به او داده بودند. مردی در پیاده رو بادکنک هایی می فروخت. چوب بلندی دستش بود و نوک چوب به یک بادکنک قرمز و دوتا سبز بود. قرمز را باد کرده بود تا حد ترکیدن و سبزها بی باد و پلاسیده بودند.
قسمت ۲ از ۶
@tidaa
پیامی برای امروز :
من کار ِ خویش را به تمامی انجام میدهم!
تمامی ِ من سعی ِ کوچک من است و قلب ِ نازکم... به تمامی ِ سعی خویش بال می گشایم
و تمامی ِ بال گشودنم گنجشکی ست
که شاد و غمگین ِ آوازش را کسی جز تو نمی داند
و پس از آن
تمام قد تسلیم ِ توام!
تسلیم ِ شیوه ی شکست ناپذیر ِ توام!
که از آغاز
تنها تویی
که شب را
به روز مبدل توانی کرد.
#معصومه_صابر
@tidaa
آدمی بودن غم انگیز است
وقتی هوای آسمان
به سرت بزند و بال نداشته باشی...
#رسول_یونان
@tidaa
📕#روز اول تعطیلی
✍#علی اشرف درویشیان
🎙#صبا نیک سرشت
کتابی خیلی زیبا و دلبرا که توسط علی اشرف درویشیان به رشته تحریر درآمده است. در قسمتی از کتاب می خوانیم: پیش ترها پدرش او را زیر دست استاد حسین سفت کار می گذاشت. اما در زمستان گذشته که استاد حسین از مرض سل مرده بود، بی قراری، شریفعلی را گرفته بود. پیش چه کسی برود؟ تا اینکه از دو سه تا از همکلاسی هایش که مثل او کار بنائی می کردند، شنیده بود که نازک کاری آسان تر می باشد و نشانی دور میدان را به او داده بودند. مردی در پیاده رو بادکنک هایی می فروخت. چوب بلندی دستش بود و نوک چوب به یک بادکنک قرمز و دوتا سبز بود. قرمز را باد کرده بود تا حد ترکیدن و سبزها بی باد و پلاسیده بودند.
این کتاب صوتی در ۶ قسمت تنظیم شده قسمت اول را می شنویم
@tidaa
سرانگشتانت شکوفه می دهند
تا من ببویمشان
و دست هایت به لب هایم آب
تا زنده بمانم
چون مادری به کودک خویش.
آه انگشتانت
آنها حتی قلب مرا شخم زده اند
و اکنون قلبی سوخته ام
آنگاه که تو
حجم خالی آغوشم را پر می کنی
قلبی سوخته
در کوزه آبی که تو می نوشانی ام.
#پابلو_نرودا
@tidaa
پیامی برای امروز :
قوی باش!
آنگونه که اشتباهاتت را بپذیری.
برای اصلاح ِ آنها تلاش کنی
و همچنانکه خود را دوست بداری
#معصومه_صابر
@tidaa