بنظرم بهترین آرزویی که میشه برای کسی کرد "حال خوب" ـه
یکی با پول حالش خوب میشه
یکی با بودن کنار دلبر
یکی با قرمه سبزی
یکی با چای :)
واستون "حال خوب" آرزو میکنم😍
صبح بخیر 💚
@maharathayezendegi🎯
دریاب که ایام گل و صبح جوانی
چون برق کند جلوه و چون باد گریزد
شادی کن اگر طالب آسایش خویشی
آسودگی از خاطر ناشاد گریزد ...
صبح بخیر❤️
@maharathayezendegi🎯
بیاموزید بدون سرزنش کردن، احساس خود را ابراز کنید.بیاموزید که با حالتی گشوده و غیرتدافعی به یار خود گوش کنید.به شریک زندگی خود فضای ابراز وجود بدهید. ایجاد فضا برای خود و دیگران بسیار مهم است. عشق نمی تواند بدون فضا شکوفا شود.
#تمرین_نیروی_حال
#اکهارت_تله
@maharathayezendegi🎯
همراهت میآيم تا آخر راه...!
و هيچ نمیپرسم هرگز؛
با تو اول کجاست،
با تو آخر کجاست....
#عباس_معروفی
@maharathayezendegi🎯
دریاب که ایام گل و صبح جوانی
چون برق کند جلوه و چون باد گریزد
شادی کن اگر طالب آسایش خویشی
آسودگی از خاطر ناشاد گریزد ...
صبح بخیر❤️
@maharathayezendegi🎯
اگر کسی را دوست داری
باید او را آن طور که هست
دوست داشته باشی
نه آن جور که گمان میکنی باید باشد!
📕آناکارنینا
#لئو_تولستوی
@maharathayezendegi🎯
سکوت چیست به جز حرفهای ناگفته
من از گفتن میمانم؛ اما زبان گنجشکان
زبان زندگی جملههای جاری جشن طبیعت است
زبان گنجشکان یعنی: بهار، برگ، بهار.
زبان گنجشکان یعنی: نسیم، عطر، نسیم.
زبان گنجشکان در کارخانه میمیرد...
#فروغ_فرخزاد
@maharathayezendegi🎯
قشنگ ترین حس
زمانیست که یه اتفاق
خوب برات میفته
و تو مطمئنی که اون
اتفاق خوب
یه پاداش از طرف خدا
بوده ...
زندگیتون پر باشه از این
اتفاقای خوب و هدیه های آسمونی
@maharathayezendegi🎯
خوشبختى سراغ کسانى میرود که بلدند بخندند. این زندگى نیست که زیباست. این ما هستیم که زندگى را زیبا یا زشت مىبینیم. دنبال رسیدن به یک خوشبختى بىنقص نباشید. از چیزهاى کوچک زندگى لذت ببرید. اگر آنها را کنار هم بگذارید، مىتوانید کل مسیر را با خوشحالى طى کنید.
#کمی_قبل_از_خوشبختی
#انیس_لودیگ
@maharathayezendegi🎯
#قیصر_امین_پور
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره عشق چه ها میخواهی
صبح تا نیمهی شب منتظری
همه جا مینگری
گاه با ماه سخن میگویی
گاه با رهگذران
خبر گمشدهای میجویی
راستی گمشدهات کیست؟
کجاست؟
@maharathayezendegi🎯
صبح را
شادی را
و رنگها را
به زندگی دعوت کن
که میگذرد مثلِ باد
این بهارِ عمر...
صبح بخیر زندگی❤️
@maharathayezendegi🎯
چرا میکوشیم آدمها را تغییر دهیم ؟
این درست نیست.
" آدم باید یا دیگران را همانطور که هستند بپذیرد، یا همانطور که هستند به حال خودشان بگذارد."
آدم نمیتواند آنها را عوض کند، فقط توازنشان را بر هم میزند. چون یک انسان از قطعههای واحدی درست نشده است که بتوان تکهای را برداشت و بجایش چیزِ دیگری گذاشت. او یک کل است، و اگر آدم یک سویش را بکشد، سوی دیگرش، چه بخواهی چه نخواهی، کشیده میشود.
#فرانتس_کافکا
#نامه_به_فلیسه
@maharathayezendegi🎯
#حزین_لاهیجی
از بس گذشت بیتو
به ما تیره روزگار
روشن نشد که
روز و شبِ ما کدام بود
@maharathayezendegi🎯
دیروزت خوب یا بد گذشت
مهم نیست
امروز روز دیگریست
قدری شادی با خود به خانه ببر
راه خانه ات راکه یاد گرفت
فردا با پای خودش می آید
شک نکن....
صبح بخیر زندگی🌹
@maharathayezendegi🎯
گوته می گوید...
«اگر ثروتمند نیستی مهم نیست،
بسیاری از مردم ثروتمند نیستند»،
«اگر سالم نیستی،
هستند افرادی که با معلولیت و بیماری زندگی می کنند»،
«اگر زیبا نیستی
برخورد درست با زشتی هم وجود دارد»،
«اگر جوان نیستی،
همه با چهره پیری مواجه می شوند»،
«اگر تحصیلات عالی نداری
با کمی سواد هم می توان زندگی کرد»،
«اگر قدرت سیاسی و مقام نداری،
مشاغل مهم متعلق به معدودی انسانهاست»
«اما....
اگر عزت نفس نداری، هیچ نداری...
@maharathayezendegi🎯
ﺑﺎﯾﺪ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿﺪ. ﺷﻤﺎ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺁﻟﻮﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺎﺷﯿﺪ، ﺭﺳﯿﺪﻩ، ﺁﺑﺪﺍﺭ، ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻭ ﺧﻮﺷﻤﺰﻩ.
ﺍﻣﺎ ﯾﺎﺩﺗﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ، ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺁﻟﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ.
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻔﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺮﻏﻮﺑﺘﺮﯾﻦ ﺁﻟﻮ ﻫﺴﺘﯿﺪ، ﺍﻣﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﻤﺎ ﺁﻟﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺣﺎﻻ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﻮﺯ ﺑﺸﻮﯾﺪ، ﺍﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻣﻮﺯ ﺑﺸﻮﯾﺪ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﮏ ﻣﻮﺯ ﺩﺭﺟﻪ ﺩﻭﻡ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺘﯿﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺁﻟﻮﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﻤﺎﻧﯿد!
📖زندﮔﯽ، ﻋﺸﻖ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﯿﭻ
👤لئو ﺑﻮﺳﮑﺎﻟﯿﺎ
@maharathayezendegi🎯
#فروغ_فرخزاد
دوست دارمش ...
مثل دانهای که نور را ،
مثل مزرعی که باد را
مثل زورقی که موج را ،
یا پرندهای که اوج را
دوست دارمش ...
@maharathayezendegi🎯
بیدار شو...
زندگی را تو بساز،
نه بدان ساز که سازند و پذیری بی حرف
زندگی یعنی عشق،
تو بدان عشق بورز...!
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﺣﺲ ،
ﺗﻮ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ،
ﻣﻌﺪﻥ ﻋﺸﻖ ﺑﺸﻮ،
ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺕ ﺍﻟﻤﺎﺳﯽ...
صبح بخیر❤️
@maharathayezendegi🎯
اگه وقت مُردنه برو و بمیر ...! اما اگه وقت زندگی کردنه زندگی کن. با شک و تردید زندگی نکن، نترس، اونجوری که دوست داری زندگی کن ...
📕 زندگی اسرارآمیز
#سومانک_کید
@maharathayezendegi🎯
#معینی_کرمانشاهی
هر چه گشتیم
در این شهر نبود
اهلِ دلی
که بداند
غمِ دلتنگی و تنهاییِ ما ..
@maharathayezendegi🎯
#هوشنگ_ابتهاج
صبح می خندد
و باغ از نفسِ گرم بهار
می گشاید مژه
و می شکند مستیِ خواب
@maharathayezendegi🎯
پسر کوچکی برای مادربزرگش توضیح میداد که چگونه همهچیز ایراد دارد… مدرسه، خانواده، دوستان و… مادربزرگ که مشغول پختن کیک بود از پسر کوچولو پرسید که کیک دوست داری؟ و پسر کوچولو پاسخ داد:" البته که دوست دارم."
روغن چطور؟ نه!
و حالا دو تا تخممرغ. نه مادربزرگ!
آرد چی؟ از آرد خوشت میآید؟
جوش شیرین چطور؟ نه مادربزرگ! حالم از همهشان به هم میخورَد.
بله، همه این چیزها به تنهایی بد بهنظر میرسند اما وقتی بهدرستی با هم مخلوط شوند، یک کیک خوشمزه درست میشود. خداوند هم بههمین ترتیب عمل میکند. خیلی از اوقات تعجب میکنیم که چرا خداوند باید بگذارد ما چنین دوران سختی را بگذرانیم اما او میداند که وقتی همه این سختیها را به درستی در کنار هم قرار دهد، نتیجه همیشه خوب است. ما تنها باید به او اعتماد کنیم، در نهایت همه این پیشامدها با هم به یک نتیجه فوقالعاده میرسند.
@maharathayezendegi🎯
چون مرا دوست داری
دنیا بزرگتر
آسمان وسیعتر
دریا آبیتر
گنجشکها آزادتر
و من هزاران بار زیباتر شدهام
#سعاد_الصباح
@maharathayezendegi🎯
فرقی نمیکند شب چگونه گذشت،هر صبح زندگی متولد میشود
صبح بزرگترین پاداش برای کسانیست ک زنده مانده اند!
صبح مثل معجزه میماند،آغاز یک زندگیست که به پایان رسیده بود
صبح بخیر❤️
@maharathayezendegi🎯
یک روز گرم، شاخهای مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند و به دنبال آن، برگهای ضعيف و کم طاقت جدا شدند و آرام بر روی زمين افتادند. شاخه چندين بار اين کار را ددمنشانه و با غرور خاصی تکرار کرد تا اينکه تمام برگها جدا شدند و شاخه از کارش بسيار لذت میبرد.
برگی سبز، درشت و زيبا به انتهای شاخه محکم چسبيده بود و همچنان در مقابل افتادن مقاومت میکرد. باغبان تبر به دست، داخل باغ در حال گشت و گذار بود و به هر شاخه خشکی که میرسيد آن را از بيخ جدا میکرد و با خود میبرد.
وقتی باغبان چشمش به آن شاخه افتاد با ديدن تنها برگ آن، از قطع کردنش صرف نظر کرد. بعد از رفتن باغبان، مشاجره بين شاخه و برگ بالا گرفت و بالاخره دوباره شاخه مغرورانه و با تمام قدرت چندين و چند بار خوش را تکاند تا اينکه به ناچار برگ با تمام مقاومتی که داشت از شاخه جدا شد و بر روی زمين افتاد.
باغبان در راه بازگشت، وقتی چشمش به آن شاخه افتاد بیدرنگ آن شاخه را از بيخ قطع کرد. شاخه بدون آنکه مجال اعتراض داشته باشد بر روی زمين افتاد. ناگهان صدای برگ جوان را شنيد که میگفت: «اگر چه به خيالت زندگی ناچيزم در دست تو بود ولی همين خيال واهی پردهای بود بر چشمان واقعنگرت که فراموش کنی نشانه حياتت من بودم.
@maharathayezendegi🎯
#احمد_شاملو
زیباترین حرفت را بگو
شکنجهی پنهانِ سکوتت را آشکاره کن
و هراس مدار از آن که بگویند
ترانهیی بیهوده میخوانید.
چرا که ترانهی ما
ترانهی بیهودگی نیست
چرا که عشق
حرفی بیهوده نیست...
@maharathayezendegi🎯
مـن میدانم 🕊🍃
از همین صبح زیبـا 🕊🍃
از این گنجشکانی که
رقصان آواز میخـوانند 🕊🍃
که امروز روز خوبیست
و بی شک معجزهای در راه است🕊🍃
ســلام صبح قشنگ بهاریتون بـخیر 🕊🍃
@maharathayezendegi🎯
امروز دوباره دیدمش...بعد از ۱۸ سال!تو تاکسی، روی صندلی جلو نشسته بودم.تو دنیای خودم بودم که یک صدای خیلی خیلی آشنا گفت: مستقیم...فکر کنم قلبم برای چند لحظه از حرکت وایساد! راننده چند متر جلوتر توقف کرد. در ماشین باز شد و صاحب اون صدای آشنا نشست تو ماشین.
جرئت اینکه برگردم عقب و نگاهش کنم رو نداشتم.از آینه بغل ماشین نگاه کردم.خودش بود...خشکم زد. توی یه لحظه کوتاه تموم بدنم بیحس شد. داشت به بیرون نگاه میکرد. یک لحظه سرش رو چرخوند و نگاهمون توی آینه ماشین به هم برخورد کرد.
به سرعت نگاهش رو ازم گرفت.نمیدونم اونم من رو شناخت یا نه...توی تموم مسیر از توی آینه ماشین داشتم نگاهش میکردم.مثل همون موقعها بود.فقط چنتا خط روی پیشونیش اضافه شده بود...کاش هیچ وقت به مقصد نمیرسیدیم، همونطور که ۱۸ سال پیش نرسیدیم...
اما رسیدیم!
- آقا، ممنون.
پیاده میشیم.
ماشین متوقف شد.در ماشین باز شد.در حالی که داشت کرایه رو به راننده میداد اسمم رو صدا زد!تموم بدنم یخ کرد. برگشتم. میخواستم به اندازه ۱۸ سال دلتنگی، با تموم وجودم بگم "جانم"...اما پسربچهای که از ماشین پیاده شده بود زودتر از من گفت: بله مامان؟! لرزش اشک توی چشمام باعث شد تصویر پسرک رو تار ببینم. نگاهش کردم و بهش لبخند زدم.اونم نگاهم کرد،اونم لبخند زد...
✍🏻 علیرضا نژاد صالحی
@maharathayezendegi🎯
#نزار_قبانی
عشق یعنی
مرا جغرافیا درکار نباشد
تو را تاریخ درکار نباشد...!
یعنی تو با صدایم سخن گویی
با چشمانم ببینی..
و جهان را با انگشتانم
کشف کنی...!
@maharathayezendegi🎯
ﺭﻭﺯﻫﺎﯼِ ﺭﻓﺘﻪ
ﺑﻪ ﭼﻮﺏ کبریتهایِ ﺳﻮﺧﺘﻪ میمانند؛
ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ میخواهی ﺑﮑﻦ،
ﺁنها ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﻭﺷﻦ نمیشوند
ﻓﻘﻂ ﺳﯿﺎﻫﯽِ ﺁنها ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺁﻟﻮﺩﻩ میکند…
ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﻧﺴﻮﺯﺍﻥ،
زندگی را رنگی تازه بزن…
صبحتون بخیر💚🌸🍃
@maharathayezendegi🎯