lovestory | Неотсортированное

Telegram-канал lovestory - عاشقانه ها

654

@moochen ارتباط با ادمین و ارسال غزل * من تنها یک لحظه عاشقت شدم ، لحظه ای که از هفته ها گذشت و تمام نشد ، همان افسانه بانوی سرخ پوش میدان شاهنامه*

Подписаться на канал

عاشقانه ها

خواهم که در آغوش تو ای ماه بمیرم
جـان را به تو بسپـارم و آنـگاه بمیـرم

هرلحظه جدا ازتو بود حسرت و اندوه
خـواهم که رهـا زیـن غم جانکاه بمیرم

آن خسته گدایم که گَرَم در بگشـایی
در دولـت آغوش تو چون شاه بمیرم

گر بر قدحم باده از آن لعل بریزی
آنقـدر زنــم بــاده که والله بمیـرم

تو ماه بلندی و من افتاده ی در خویش
جـانـا مپسـندم که در این چـاه بمیرم

ترسم همه اینست که از شوریِ بختم
دستـم نرسـد بر تو و در راه بمیـرم
#عباس_نصیری

@lovestory

Читать полностью…

عاشقانه ها

@lovestory

Читать полностью…

عاشقانه ها

@lovestory

Читать полностью…

عاشقانه ها

@lovestory

Читать полностью…

عاشقانه ها

@lovestory

Читать полностью…

عاشقانه ها

@lovestory

Читать полностью…

عاشقانه ها

@lovestory

Читать полностью…

عاشقانه ها

@lovestory

Читать полностью…

عاشقانه ها

@lovestory

Читать полностью…

عاشقانه ها

@lovestory

Читать полностью…

عاشقانه ها

@lovestory

Читать полностью…

عاشقانه ها

@lovestory

Читать полностью…

عاشقانه ها

@lovestory

Читать полностью…

عاشقانه ها

@lovestory

Читать полностью…

عاشقانه ها

@lovestory

Читать полностью…

عاشقانه ها

زمان خلق تو حتی خدا جسارت کرد
و عشق مثل جنونی به زن سرایت کرد

تو را که سبزترین اتفاق پاییزی
تو را که حضرت ابلیس هم عبادت کرد

نگاه کردم،ای شعر زنده،فهمیدم
خدا،زمان تراشت چقدر دقت کرد

زمان خلقت دوشیزه ای شبیه شما
اصول فلسفه را مو به مو رعایت کرد

تراش قامت اسلیمی ات چه سحری داشت
که گل به منطق زیبای ات حسادت کرد

تو شعر زنده که نه،یوحنای انجیلی
از آیه های تو باید فقط اطاعت کرد

و از زبان کلیسای،انزلی،باید
به گوش شرق،تو را دم به دم تلاوت کرد

ببین که باغ به ،سودای پونه،معتاد است
بیا که خاک به عطرت عجیب عادت کرد
#علیرضا_بدیع

@lovestory

Читать полностью…

عاشقانه ها

اگرچه یاد ندارم که دفعه ی چندم
مرا شکستی و... آه از نگاه این مردم

به گیسوان پریشان خود نگاه بکن
که شرح حال من است این کلاف سر در گم

حکایت منِ دور از تو مانده، اینگونه ست:
خمار و خسته ام و نیست قطره ای در خُم

همیشه عطر تو بی تاب کرده جانم را 
چنان که باد بپیچد به خوشه ی گندم...

به سر هوای تو دارم، خدا گواه من است 
اگر رسیده نمازم به رکعت پنجم!
#حسین_دهلوی

@lovestory

Читать полностью…

عاشقانه ها

عمر گل کم وَ نظر بازی تو پر خطر است
دل که ترکید نظر کن که چه در این جگر است

یال و کوپال مرا بگذرو بگذار کنار
شیر وقتی که به آهو برسد بی ضرر است

خون دل خورده و از مرگ ندارد باکی
هرکه بر شهره ی دیوانگی ات مفتخر است

بشتابید , بیایید , تماشا بکنید !
مرد دیوانه ی شاعر شدن از غم , هنر است

چوب حراج بزن عیب ندارد به دلم
که دلم از دل سنگ تو وفادار تر است

آنچه که ریشه دوانده است در این خاک غم است
هرچه کردم که دلم باز شود بی ثمر است

بی تو چشم همه ی شهر مرا می پایند
چشم تو از همه جا و همه کس بی خبر است

عاشقی فصل غریبی است که در پیله ی من
چشم دل دوخته بر بازگشایی در است
#سیدمهدی_نژاد_هاشمی

@lovestory

Читать полностью…

عاشقانه ها

زیر باران بنشینیم کـه باران خــــوب است
گم شدن با تو در انبوه خیابان خوب است

با تــو بی تابی و بی خوابـی و دل مشغولی
با تو حال خوش و احوال پریشان خوب است

روبرویــم  بنشین  و  غزلـــی  تـازه  بخـــوان
اندکی بوسه پس از شعر فراوان خوب است

مــوی ِ  خود وا کن و بگذار به رویت برسم
گاه گاهی گذر از کفر به ایمان خوب است

شب ِ خوبــی ست ، بگــو حال ِ  زیارت داری؟
مستی جاده ی گیلان به خراسان خوب است

نم نم نیمه شب و نغمــــه ی عبدالباسط
زندگی با تو...کنار تو...به قرآن خوب است
#ناصر_حامدی
@lovestory

Читать полностью…

عاشقانه ها

وقتی شبیه حضرت باران شدم بیا
افتاده و فسرده و گریان شدم بیا

یک شهر در حسرت چشم سیاه من
در چشم تو ، ریگ بیابان شدم بیا

همچون غزال گرفتار در دامم
صید بلا کشیده و حیران شدم بیا

من مریم مقدس و تو حوری بهشت
در ابتدای راه پریشان شدم بیا

همچون شراب نابی ومن جام ساقیم
درجستجوی عشق توخرامان شدم بیا

ممنوعه ای قبول ولی عاشقت شدم
از دوری نگاه تو گریان شدم بیا

معشوقه ی خیالی شبهای پر ز اشک
حالا که حضرت باران شدم بیا
#مریم_بانو

@lovestory

Читать полностью…

عاشقانه ها

کما فی السابق این عشقت مرا خونین جگر کرده
تمام ورد هایم را دعایت بی اثر کرده

درست از آن زمانیکه تو از این کوچه ها رفتی غمت انگار یکباره به این خانه سفر کرده

تو در پاسخ به عشق من فقط نه گفتی و زان پس
تمام خاک عالم را دل تنگم به سر کرده

چو رفتی و به تن کردی لباس شادی عشقت
لباس مشکی غم را وجود من به بر کرده

بهاران بود و از رقص هزاران غنچه فهمیدم
نسیم مهرت انگاری ز شهر ما گذر کرده

ز دلتنگی دلم بر خود نوشته نام خوبت را
و با امید دلداری ...دل من این خطر کرده
#جواد_مزنگی

@lovestory

Читать полностью…

عاشقانه ها

همیشه نه که همین بار اشک می ریزم
کمی برای تو بسیار اشک می ریزم

به‌یاد دود شدن پشت کوچه های قرار
میان هر پک‌سیگار ، اشک می ریزم

هنوز در بغل کاج های پاییزی
برای لحظه ی دیدار اشک می ریزم

به رسم عشق سپردم تو‌را به دست خودت
امانت است ، نگهدار ، اشک می ریزم

به انتهای نمایش رسیده اییم عزیز
نقاب عاطفه بردار ، اشک می ریزم
#احسان_افشاری

@lovestory

Читать полностью…

عاشقانه ها

چرا صبح مرا زندانی ِ پیراهنت داری؟
تو که خورشید را، چون خون جاری در تنت داری

لبت را غنچه کن، پر ده به سویم به نفس هایت
همه گلبرک هایی را که روی ناخنت داری

خمار و سردم، آری، در رگم همواره جاری کن
شراب و آفتابی را که در بوسیدنت داری

برایم با مژه، پیراهن بختی بدوز، اکنون
تو که تار نخ از گیسوی خود، در سوزنت داری

همه دنیای من عشق است و دنیای عزیزم را
اگر ویران کنی، خون مرا، بر گردنت داری
#حسین_منزوی

@lovestory

Читать полностью…

عاشقانه ها

« انگار گل از یاد برده نوبهارش را »
گم کرده فروردین ، صفای جویبارش را

بوی زمستان می دهد این باغِ وهم انگیز
هر چند آویزد به دوشش، برگ و بارش را

این روزها حالِ دلم بدجور بارانیست
غمگین پلنگی که رها کرده شکارش را

با من نماند و رفت و حالم را نمی داند
یک ایستگاهِ کهنه گم کرده قطارش را

با او بگوید یک نفر، این بلبلِ محزون
با شعر، آذین میکند سنگِ مزارش را
#علیرضا_رنجبر

@lovestory

Читать полностью…

عاشقانه ها

تا نگهبانان ابرو دستشان بر خنجر است
فتح چشمان قشنگت مثل فتح خیبر است

رنگ چشمت بهترین برهان اثبات خداست
از نگاهت دل‌بریدن هم جهاد اکبر است

قامتت تفسیر گویای صراط المستقیم
«قل هو الله احد» گوید هرآنکس کافر است

خنده‌هایت چون عسل حتی از آن شیرینتراند
هرلبت تمثیل زیبایی ز حوض کوثر است

بوسه هایت طعم حوا می‌دهد با عطر سیب
بوسه‌هایت یادگاری از جهان دیگر است*

لب به خنده وا کنی؛... آرامشم پر می‌کشد
غنچه می‌گردد لبت؛... فریاد من بالاتر است

یک دوتاراز کاکلت دل را اسارت برده است
الامان از روسری زیرش هزاران لشکر‌است

مهربان هستی، دلم در بند موهایت خوش است**
مهربانی با اسیران شیوه پیغمبر است.

آیة الکرسی کجا هم قدّ موهایت شود؟
گفتن از اعجاز مویت کار چندین منبر است

یک گره بر بخت من زد یک گره بر روسری
هرکدامش وا شود ، من روزگارم محشر است.

خواهشی دارم .. جسارت می‌شود...اما اگر
موی تو آشقته باشد دور گردن بهتر است
#مهدی_ذوالقدر

@lovestory

Читать полностью…

عاشقانه ها

هرچه آيينه به توصيف تو جان كند نشد
آه، تصوير تو هرگز به تو مانند نشد

گفتم از قصهٓ عشقت گرهي باز كنم
به پريشاني گيسوي تو سوگند نشد

خاطرات تو و دنياي مرا سوزاندند
تا فراموش شود ياد تو هرچند نشد

من دهان باز نكردم كه نرنجي از من
مثل زخمي كه لبش باز به لبخند نشد

دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند
بلكه چون برده مرا هم بفروشند نشد
#فاضل_نظری(غیر رسمی)

@lovestory

Читать полностью…

عاشقانه ها

با تو در جنگل و یک کلبه یِ پنهان ... چه شود
نورِ مهتاب و غزل های فراوان ... چه شود

رو به رو شعله یِ شومینه یِ تب دار به پا
پشتِ سر پنجره ای رو به گلستان ... چه شود

قهوه یِ تلخ و کمی قندِ لبانت ، به به
من و هی بوسه یِ از گونه یِ خندان ... چه شود

چه کسی گفته که بیداری یِ شب بیهوده ست
من بخواهم ببرم زیره به کرمان ... چه شود

مستِ انگور شدن ، کارِ هوس بازان ست
من و انگورِ گلویی شده عریان ... چه شود

آن قَدَر مست که انگار زمین میرقصد
دستِ من دورِ کمر ، حالِ پریشان ... چه شود

چشم در چشمُ ، نفس حبسُ ، لبانی در هم
رقص و آوازِ دو تا قُمری یِ شیطان ... چه شود

کلبه ای غرقِ سکوتَست و فقط ما هستیم
لمسِ آغوش تو بی ترسِ نگهبان ... چه شود

وای اگر صبح بفهمد که تو همراهِ منی
میرسد زودتر از جنّ ِ سلیمان ... چه شود

در خیالاتِ خودم ، خوابِ خوشی میبینم
خوابِ خوبم نرسد باز به پایان ... چه شود
#آرش_مهدی_پور

@lovestory

Читать полностью…

عاشقانه ها

نه اینکه فکر کنی مرهم احتیاج نداشت
که زخم های دل خون من علاج نداشت

تو ماه ماندی و من قطره قطره خشکیدم
سیاهی دل برکه را که ماه نداشت

منم خلیفه ی تنهای رانده از فردوس
خلیفه ای که از آغاز تخت و تاج نداشت

تفاوت من و اصحاب کهف در این بود
که سکه های من از ابتدا رواج نداشت

نخواست شیخ بیابد مرا که یافتنم
چراغ نه که به گشتن هم احتیاج نداشت
 #فاضل_نظری

@lovestory

Читать полностью…

عاشقانه ها

از جدایی ات ترک دارم هنوز
قصه ها با نی لبک دارم هنوز

مانده ام در پیله ای از جنس آه
حسرت صد شاپرک دارم هنوز

هرچه با من بی وفایی کرده ای
حرمت نان و نمک دارم هنوز

در کلامت حرف؛حرف عشق بود
با تو حرف مشترک دارم هنوز

اول حرف است و پایان غزل
قصه ها با نی لبک دارم هنوز
#نرگس_محمودی

@lovestory

Читать полностью…

عاشقانه ها

حالم بد است، مثل زمانی که نیستی
دردا که تو همیشه همانی که نیستی …

وقتی که مانده ای نگرانی که مانده ای
وقتی که نیستی نگرانی که نیستی

عاشق که می شوی نگران خودت نباش
عشق آنچه هستی است... نه آنی که نیستی!

با عشق هر کجا بروی حیّ و حاضری
دربند این خیال نمانی که نیستی

تا چند من غزل بنویسم که هستی و
تو با دلی گرفته بخوانی که نیستی؟
.
من بی تو در غریب ترین شهر عالمم
بی من، تو در کجای جهانی که نیستی؟
#غلامرضا_طریقی

@lovestory

Читать полностью…
Подписаться на канал