نمیدونم توییتر دارین یانه ! اما قشنگترین توییت هایی که تو توییتر هست رو اینجا میذاره:)))))
@Tweetmtn
دود، تاریکی، دود...
روی کاناپه ولو شده بود و سعی میکرد فکر نکنه؛ فکر نکردن سخت نبود، نشدنی بود. با هر تیک ساعت فکرها تاک میشدن و دور مغزش میپیچیدن؛ تاک پیری که هیچوقت میوه نمیداد.
دود، تاریکی، دود...
تلفن شروع کرد به زنگ خوردن، رشد تاک متوقف شد. نگاهشو به سمت تلفن انداخت و سعی کرد از پشت دود ببینتش؛ دستشو توی هوا تکون داد اما غلظت دود بیشتر از اون بود که محو شه، زنگ تلفن قطع شد اما زندگیش هنوزم پشت دود بود؛ دود، تاریکی، دود...
@kofebor مسیخ
مردیم از خوشی
*خندهی حضار
زندهایم به امید واهی
*گریهی حضار
و هنوز تکثیر میشویم
*جیغ حضار
نگران نباشید
*نفسِ راحت حضار
بلاخره میمیریم
*سکوت حضار
و فراموش میشویم
*احساس پوچی حضار
گویی که هرگز نبودهایم
*لبخند حضار.
@kofebor لیچار
زندگی، مثل راه رفتن رو لبهِ تیغه.
محکم قدم برداری بریده میشی؛
شل قدم برداری میوفتی.
@kofebor نیل
بچه که بودم همش نگران این بودم که جای خوب قصه خوابم ببره
بزرگ که شدم فهمیدم جای خوب قصه همون خواب بوده!
@kofebor
کرگدنم اما دلی نازک دارم؛ درختم اما تنگی نفس دارم، اسیرم اما در بند نیستم؛ رنج میکشم اما نقاش نیستم، مچاله میشوم اما کاغذ نیستم؛ شکسته میشوم اما بغض نیستم، لگدمال میشوم اما پیادهرو نیستم؛ افسوس میخورم اما گرسنه نیستم، به ساز دنیا میرقصم اما رقاص نیستم.
@kofebor ایمان
و من، ای کاش میتوانستم
این دل خسته و غمگین را
دور از چشم همگان،
انگار که برای من نیست
کنار خیابانی رها کنم...
@kofebor ادیب جانسور
میبینی که...دیگه هیچی برام مهم نیست...تو هم برو...
باتوام...
میگم با توام...
یه لحظه صبر کن دارم بات حرف میزنم!
@kofebor
خاکستری مثل بغضِ بعد از دفنِ قلب به اجبارِ چرندیاتِ مغز در شبی که کاش صبح نمیشد!
@kofebor نیسای
چه رویاها که پاره شد،
و چه نزدیکها که دور نرفت!
و من بر رشته صدایی ره سپردم،
که پایانش در تو بود.
@kofebor سهراب سپهری
مثلِ
گلوله در تونلِ تَنگِ تفنگی
و سم در غدههای ماری زنگی
در قلبم بودی؛
فقط کافی بود
دهان باز کنم!
@kofebor یاسَمَن