روزهای خوب آمدنی نیستند؛ ساختنی اند... پویش خانه تکانی فرهنگی، اجتماعی داوطلبانه برای اصلاح فرهنگ جامعه با پشتیبانی مدرسه اکسیژن @OxygenSchool اینستاگرام : https://www.instagram.com/khanetekanifarhangi ارتباط : @Rhl_Asd
📌بدنیا امدن یاپرتاب شدگی انسان؟
🕢زمان مطالعه ووتامل۵دقیقه
مارتین هایدگر، فیلسوف بزرگ قرن بیستم به جای «به دنیا آمدن» انسان از «پرتاب شدگی انسان» به این جهان سخن میگوید.
وقتی از "به دنیا آمدن" انسان سخن میگوییم ، انگار انسان اراده و فاعلیتی در آن داشته است. مانند اینکه بگوییم : "من امروز به این شهر آمدم" . اما هنگامی که از "پرتاپ شدگی" انسان به این جهان سخن میگوییم، یعنی انسان هیچ اراده و فاعلیتی در آن نداشته و کاملا بر اساس جبر تاریخی و جغرافیایی در جایی قرار گرفته است. درست مانند اینکه بگوییم: "من توسط گروهی در این شهر پرتاپ شدم".
واقعیت زندگی ما همین است. هر کدام از این میلیاردها انسانی که در کره زمین زندگی میکنند، در روزی از تاریخ و بدون اینکه هیچ قدرت انتخابی داشته باشند در خانواده، شهر و کشوری به دنیا پرتاب شدهاند و بدون آنکه کوچکترین اختیاری داشته باشند، بنیادیترین مسائل زندگیشان از قبیل تاریخ ، نژاد ، زبان ، وضعیت افتصادی ، موقعیت جغرافیایی، دین، کشورهای دوست و دشمن و بسیاری دیگر از این مسائل از قبل برایشان انتخاب شده است. کودکی که امروز در خانواده یهودی یا عرب در شهر بیت المقدس چشم به جهان گشوده و به این جهان پرتاپ می شود، بدون آنکه کوچکترین انتخابی داشته باشد، گذشته و اعتقادات و آینده و دشمنان او انتخاب شده است و به ندرت قدرت و توان خروج از این زیست جهان را خواهد یافت.
آگوست کنت جامعه شناس فرانسوی معتقد بود؛
"تاثیر مردگان بر زندگان، بیشتر از تاثیر زندگان بر زندگان است."
واقعیت این است که بسیاری از اعتقادات و علایق و تعصباتی که حاضریم جانمان را برایش فدا کنیم، پیش از آنکه به دنیا آمده باشیم از مردگان به ما ارث رسیده است .
🔚ما با کوله بار چندین هزار ساله زبان، فرهنگ، اعتقادات و تاریخ و رسومی که مردگان بر دوش ما میگذارند چشم به جهان میگشاییم.
دشمنان ما اغلب دشمنان مردگان و درگذشتگان ما هستند. ما با دوستان و دشمنانی که قبل از تولدمان برایمان تثبیت شدهاند متولد میشویم . اغلب جنگهایمان به خاطر مردگان و دفاع از باورهایی است که از آنها به ارث رسیده است.
با یاد مردگان چندین هزار ساله به وجد میآییم یا از شنیدن نامشان دچار غرور میشویم .
#دکترهاشمی مازندرانی
@khanetekanifarhangi
یکی از زیباترین مقالههاییکه اخیراً خواندم،
پژوهشی از جیمز فولر(Fowler) از دانشگاه هاروارد بود. دکتر فولر دنبال این بود که ببیند:
“راسته که
حالِ خوب و بد، بینِ آدمها میچرخه!؟"
و این درست است که:
"کمال همنشین، نه تنها در من،
که در غم و شادی من هم اثر داره!"
اگر آری،این اثر چیستوچقدر ماندگاراست؟
برای رسیدن به جواب، پژوهشگران از دادههای یک مطالعه طولانی و عمیق که از سال ۱۹۴۸ شروع شده بود و اطلاعات زندگی ۵۲۰۹ نفر هر ساله تحت بررسی قرار میگرفت،
استفاده کردند و در بازه زمانی بیستساله، این گروه از افراد را از جنبههای مختلف تحت بررسی قرار دادند.
روش کار بدین صورت بود که در طی سالهای ۱۹۸۳ تا ۲۰۰۳، همه ساله از آنان درباره حس و حالشان نسبت به خود، به زندگی، به افراد دیگر و دایره شبکههای ارتباطی، اجتماعی و آدمهایی که بیشترین مراوده را با آنها داشتند، میپرسیدند...
خروجی اولیه پژوهش نشان میداد که بله؛
حال آدمها چیزیست مسری!
و آدمها به راحتی حال خوب و بدشان را
به همدیگر انتقال می دهند.
وقتی که حال رفیق/عزیز مان خوب باشد،
بگوید و بخندد، ما هم شارژ میشویم و حالمان هم بهتر میشود.
اما سوال اصلی اینجا بود که
اثرات حس و حال دیگران بر روی حس و حال ما و بالعکس، مقطعیست، یا ماندگار؟!
تا کجا پیش میرود و در بین احساسات،
کدام حسها قدرت سرایت بیشتری دارد؟!
تحلیل ِیافتهها نشان میداد که بطور میانگین چیزی در حدود بیست و پنج درصد از حس و حال و خلقِ ما در زندگی،
مستقیماً برگرفته از حس و حال دیگران است
و ما بهعنوان موجوداتی اجتماعی،
به شدّت از حس و حال اطرافیانمان
(چهلبخندیکغریبه درخیابان،چهغم یکعزیز) متأثر میشویم.
اما نکته جالبتر این بود که برعکس تصور ما،
دیده شد که شادی، نسبت به غم، قدرت سرایت و ماندگاری بیشتری دارد
و قرار داشتن در دایره شادی و معاشرت با آدمهای اهل بگو و بخند
-حتی اگر آدم ناشادی هم باشیم-خُلق ما را
بیشتر و ماندگارتر تحت تاثیر قرار میدهد.
از آن جالبتر اینکه
مشخص شد که شادیِ فرد بهصورت واگیر
تا سه مرحله قابل انتقال است.
مثلاًهنگامی که رانندهای به خطا و در خیابان جلویِ من میپیچد،
من با دست بلندکردن و لبخند زدن،
نشان میدهم که مهم نیست!
او به محل کار میرود و با دیدن همکارش،
لبخند دریافتشده را بهوی تحویل میدهدو...
اکنونچهنتیجهای ازاینخروجی میتوانگرفت؟
دکتر فولر میگوید:
شادی چیزیست واگیردار و با کمترین زحمت و هزینه میشود آن را به همدیگر منتقل کنیم؛
حال خوب را به دیگران هم انتقال بدهیم.
گاهی یک لبخند ميتواند آغازگر يک دوستى باشد، دعوایی را تمام كند
و به یک حال بد خاتمه دهد.
از این جهت است که :
آدمها شاید حرفها و قیافهها را از یاد ببرند،
اما حسی را که در آنها زنده شده است را هیچوقت فراموش نمیکنند!
پس بیا و لطفى در حقّم بكن و لبخند بزن!
“امانی”
@khanetekanifarhani
قدیمیه ولی قابل تامل
اونها ساختار نظام آموزشیشون رو از اساس تغییر دادن
قصه مدارس #فنلاند
سوال؛ هدف ما و معلمهامون از آموزش چیه؟
کسی اینو میدونه
یکی از جنبههای مشترک و مهمی که همه معلمها توی این کلیپ پاسخ نزدیکی بهش میدن
هدف چیه؟
پرشدن ذهن چون انبار؟
پر کردن وقت آدمها؟
قبول شدن؟
کنکور؟
مهندس شدن؟
"در مجالي که برايم باقيست،
باز همراه شما مدرسهای می سازيم
که در آن همواره اول صبح
به زباني ساده
#مهر تدريس کنند،
و بگويند خدا
خالق زيبايي
و سراينده ي عشق
آفريننده ماست . . .
مهربانيست که ما را به #نکويی
#دانايي
#زيبايی
و به خود میخواند"
شعر از زندهیاد مجتبی کاشانی
تماشای کلیپ در آپارات اکسیژن 👇
https://www.aparat.com/v/IDiQp
@OxygenSchool
🟢یک خبر خیلی خوب !
📘📔📕📒📓📗📙
خودم کلآ کتاب زیاد میخونم، در واقع بیشتر زمانم با کتاب از هر نوعی که باشه میگذره…. از داخلی گرفته ، تا خارجی
امروز یه کمی دنبال انجام کارهای بیرون بودیم ، وچند جلد کتابی را که خونده بودم، اخلاقآ باید بر میگردوندم وچند جلد دیگه میگرفتم و یابر میداشتم
به سمت کوه پایه توچال و محدوده نرسیده به کوه منطقه ولنجک که قبلآ مثل ونک ، یا درکه … که ده بوده
یک مرکز خرید ولنجک ،وجود داره…….
در این مرکز که فروشگاه های متنوع و مشاغل مختلف هست ، در طبقه دوم آن مغازه بسیار بزرگی قرار داره که
به باغ کتاب ملک معروف است….. کتابفروشی نیست
ولی تا دلت بخواد کتاب داره، از دبستانی تا دبیرستانی وتا دانشگاهی
از رمان ایرانی مثل کتابهای ص. هدایت گرفته تاجلال آل احمد…. شاملو… حمید مصدق وهزاران هزار نویسنده که باید فقط سری بزنی وببینی …..
و نوشته ها وکتاب های داستانی مختلف ، از نویسندگان مثل کامو، چخوف …..داستایوسگی
و….و….
هرچه بگم کم گفتم
و….. این کتابها فروشی نیستند و امانی هستند….. یعنی شما تا ۶ کتاب ، چه خارجی اصل وچه ترجمه شده، چه کتابهای درسی ودانشگاهی وچه کتاب مرجع….. میتونی ببری وبخونی ودوباره بر گردونی….. نه ازت اسم وکارت میخواد ونه کاری داره تو کی هستی ، چکاره ای، شغلت چیه!!!!!!
هیچ هیچ هیچ
من چند سالی است که از اینجا کتاب میگیرم، قبلآ دوسه تا جوون بودند ودفتری روی میز بود واسم کتاب را می نوشتی وآدرس وشماره تلفن…. وبعد از خوندن بر میگردوندی……
این مرکز متعلق به شخصی است که آذری واهل تبریز هست…..
تا حالا ایشون را ندیده بودم
تا امروز…..
من وهمسرم با هم رفته بودیم واز خلوص ویکدستی این آدم، اشک من در اومد وبیچاره شده بودم و هرچه خویشتنداری میکردم ، نمیشد که نمیشد.
این انسان با شعور وواقعآ فرهیخته زندگیش را وقف این کار کرده واز هیچکس وهیچ جائی کمک نمیگیره ولی…. چرا…. خیلی ها هستن که حتی از خارج براش کتاب میارن و اوهم بلافاصله گوشه های کتاب را سوراخ میکنه وبا مهر مخصوص …..
باغ کتاب ملک و یا با خودکار وماژیک روی کتاب وحامش آن دستی می نویسه …… امانت
ازش پرسیدم خوب با اینهمه سختی ومشگلات ، منبع درآمدتون چی…..
میدونی…… با چهره دوست داشتنیش بهم خندید ، گفت نیاز ندارم،اینها هم مال مردمه……. اینجا را میخواستند ماهی ۷۵- میلیون تومن ازم اجاره کنند….
پول به چه دردم میخوره
پول یعنی اینها….. کتاب….
واز اینکه کتاب در منزل مردم میره، زنده ام وزندگی می کنم، یه حقوق بازنشستگی هم دارم که زندگیم میگذره وبچه هام هم بزرگ هستند ونیازی هم به من ندارند……
میگفت یه خانم ، فرزندش با آب جوش سوخته وبیش از ۶ میلیون تومن نذر کرده وکتاب خریده وآورده
و نوی نو بود وروی میز چیده بود وبا آرامش گوشه های کتاب را می برید تا پس از مهر داخل قفسه ها بچیند….. کمی کمکش کردم
گفتم اشکم دراومد
آخه آنقدر باصفا بود وبا عشق این کار را انجام میداد ، که پنداری بیماری را از مردن نجات میده
۶ تا کتاب من گرفتم
۶ تا کتاب ، همسرم مهری
چند تا عکس گرفتم
قبلآهم گرفته بودم شاید دوسه سال پیش ….وبرای یکی دوتا دوست فرستاده بودم.
البته خواستم از خودش هم عکس بگیرم ، گفت نه
من عکس میخوام چکار ولی از کتابها هرچه میخوای بگیر …. و….. رفت به سمت قفسه کتابی…..
♻️ نتایج یک نظرسنجی در بارۀ خلقیات اجتماعی ایرانیان
دکتر مقصود فراستخواه (جامعهشناس) یک پیمایش آزمایشی در سطح ملی،که پرسشهایی دربارۀ خلقیات اجتماعی ایرانیان به شکل الکترونیکی با کمک تعدادی از اعضای هئیت علمی دانشگاه های سراسر کشور انجام داده است و یکی از سؤالات آن پیمایش این بود که اگر روحیات و خلقیات ایرانی بحث انگیز است، بیشتر به کدام مؤلفهها از خلقیات ایرانی مربوط میشود؟
نتایج برحسب رتبه،به شرح زیراست:
بالاترین جوابی که در بحث انگیز بودن خلقیات ایرانی داده بودند،
«ضعف فرهنگ کار جمعی و فعالیت مشترک گروهی» بود.
در رتبه بعد «انتقاد پذیری» را بحثانگیز دیدند. این که ایرانیان از انتقاد آزرده و ناراحت میشوند و وقتی کسی از آن ها انتقاد کند، به دل میگیرند.
در رتبۀ سوّم به رودربایستی زیاد، تعریف و تمجید در حضور یکدیگر و قضاوتهای منفی در غیاب یکدیگر اشاره کردند. گفتند، تعارف ایرانیان در حد واقعیت و رفتارشان نیست.
در رتبۀ چهارم گفتند، ایرانیان معمولا ً پنهانکاری میکنند و غالباً شفاف نیستند.
در رتبۀ پنجم گفتند، ایرانیها خودمدارند؛ بیشتر خواستههای خود را مبنا قرار میدهند. بیش از این که به خواستههای جمعی و گروه و منافع عمومی فکر کنند، میخواهند خود را نجات دهند.
در رتبۀ ششم معتقد بودند، احساسات در ایران بیشتر بر خردورزی چیره میشود.
در رتبۀ هفتم گفتند، «دروغ» بین ایرانیان رواج دارد.
سرانجام معتقد بودند ایرانیها به سختی میتوانند گفتوگو و توافق پایداری انجام دهند.
منبع : کتاب ما ایرانیان،
صفحۀ ۲۰، نشر نی
رضا بابایی نویسنده بالغ ١۵٠ کتاب در زمینه دین و فلسفه درسن ۵۵ سالگی گرفتار سرطان شد و روزگار برای او چنین رقم زد که پنجه در پنجه این بیماری سخت اندازد و با کمال تاسف در ۱۸ فروردین ۱۳۹۹ از بین ما رفت.
این یادداشت را در اوج بیماری بصورت وصیتنامهای برای علاقهمندان به آثارش نگاشته است: هر بند از آن را بخوانیم و تامل کنیم و سپس از آن عبور کنیم.فوق العاده است.
+ + + + + + + + + + + + + + + + +
*اگر عمری باشد…*
اگر عمری باشد، پس از این هیچ فضیلتی را همپایه مهربانی با آدمیزادگان نمیشمارم.
اگر عمری باشد، کمتر میگویم و مینویسم و بیشتر میشنوم و میخوانم.
اگر عمری باشد، پس از این خویش را بدهکار هستی و هستان میشمارم نه طلبکار.
اگر عمری باشد، دیگر به هیچ سیاستمداری وکالت بلاعزل نمیدهم.
اگر عمری باشد، دیگر هیچ عدالت کوچکی را در هوس رسیدن به عدالت بزرگتر قربانی نمیکنم.
اگر عمری باشد، دیگر با دو گروه بحث و گفتوگو نمیکنم: آنان که از عقیده خویش منفعت میبرند و آنان که از اندیشه خویش، پیشه ساختهاند.
اگر عمری باشد، عدالت را فدای عقیده، و آرزو را فدای مصلحت، و عمر را در پای خوردنیها و پوشیدنیها قربان نمیکنم.
اگر عمری باشد، چندان در خطا و کوتاهیهای دیگران نمینگرم که روسیاهی خود را نبینم.
اگر عمری باشد، از دینها تنها مذهب انصاف را برمیگزینم و از فلسفهها، آن را که سربههوا نیست و چشم به راههای زمینی دارد.
اگر عمری باشد، هیچ ظلمی را سختتر از تحقیر دیگران نمیشمارم.
اگر عمری باشد، در پی هیچ عقیده و ایمانی نمیدوم. در خانه مینشینم تا ایمانی که سزاوار من است به سراغم آید.
اگر عمری باشد، هر درختی را که دیدم در آغوش میگیرم، هر گلی را میبویم، و هر کوهی را بازیگاه میبینم و تنها یک تردید را در دل نگه میدارم: طلوع خورشید زیباتر است یا غروب آن.
اگر عمری باشد، سیاستمداران را از دو حال بیرون نمیدانم: آنان که دروغ را به راست و آنان که راست را به دروغ میآلایند.
اگر عمری باشد، همچنان برای آزادی و آبادی کشورم میکوشم.
اگر عمری باشد، رازگشایی از معمای هستی را به کودکان کهنسال میسپارم.
اگر عمری باشد، از هر عقیدهای میگریزم، چونان گنجشک از چنگال عقاب.
اگر عمری باشد، در جنگلهای بیشتری گم میشوم؛ کوههای بیشتری را مینوردم؛ ساعتهای بیشتری به امواج دریا خیره میشوم؛ دانههای بیشتری در زمین میکارم و زبالههای بیشتری از روی زمین برمیدارم.
اگر عمری باشد، کمتر غم نان میخورم و بیشتر غم جان میپرورم.
اگر عمری باشد، دیگر هیچ گنجی را باور نمیکنم جز گنج گهربار کوشش و زحمت.
اگر عمری باشد، برای خشنودی، منتظر اتفاقات خوشایند نمینشینم.
اگر عمری باشد، خدایی را میپرستم که جز محراب حیرت، در شاُن او نیست.
اگر عمری باشد، قدر دوستان و عزیزانم را بیشتر میدانم.
من قدم به ۵۵ سالگی گذاشتم. خبر مهمی نیست؛ اما مهم است که دوستان من بدانند که این مرد ۵۵ ساله، به تعداد کتابهایی که نخوانده است غمگین است؛ به شمار دستهایی که نگرفته است، پشیمان است و به عدد مهربانیهایی که نکرده است، خاطری آزرده دارد. فریبکاری سپهر تیزرو، او را خام کرد و آینده را چنان فراخ و بلند نمایاند که همهچیز را به آن حوالت داد. در خانۀ او کتابهایی است که سالها چشم به دست او دوخته بودند که از قفس کتابخانه بیرون آیند و از روی میز مطالعه بر چشم او بتابند؛ اما او همیشه به آنها وعدۀ فردا داد؛ فردایی که هیچ حُسن و امتیازی بر امروز و دیروز نداشت.
اگر امروز از این مرد بسترنشین بپرسند که تنها وصیت تو به جوانان و میانسالان و حتی پیران و بیماران چیست، میگوید: *بخوانید و بخوانید و بخوانید. درد ما ندانستن نیست؛ درد ما خودداناپنداری و بیاشتهایی به دانستن و خواندن است. کتاب، تنها گنج دنیاست که نه در زیر خاک، که در پیش چشم ماست و ما آن را نمیبینیم.*
رضا بابایی
*یادش گرامی باد و نامش جاویدان* 🌹
💠خانه تکانی فرهنگی
.
کودکان در «مدارس طبیعت» سوئد چه میآموزند؟
مدارس طبیعت در سوئد کودکان زیر هفت سال را به دل کوه و دشت و دمن میبرند تا آنها از ابتدا با زندگی در طبیعت خو بگیرند و مهارتهای مختلف را بیاموزند.
مدارس I Ur Och Skur که به معنای «باران یا درخشش» است، بیشتر بر آموزش در فضای باز تاکید دارند.
مدیران این مدارس بر این باورند که محیط طبیعی یادگیری را با استفاده از هر پنج حواس تشویق میکند، بیش از شنیدن و دیدن صرف در کلاس درس.
این مدارس طبیعتمحور سال ۱۹۸۵ در سوئد آغاز به کار کردند و اکنون «یادگیری مبتنی بر تجربه برای سبک زندگی پایدار» را در ۲۰۰ مدرسه در سراسر کشور ارائه میدهند.
تنها در این مدرسه طبیعت که در شهر هاندن سوئد واقع شده ۳۰۰ دانشآموز در فهرست انتظار برای شرکت در دورههای آموزشی هستند. این مساله نشان میدهد که خانوادههای زیادی از این سیستم آموزشی استقبال کردهاند.
🦋مدرسه اکسیژن
@oxygenschool
وبینار خودکشی و معنای زندگی
مدرس: دکتر حسین محمودی
مرداد ۱۳۹۹
بخش دوم
@DrHosseinMahmoudi
دو سال پیش دو وبینار درباره "بهمرگی" و سپس "خودکشی" برگزار کردم. هدف از برگزاری این دو وبینار آشنایی با آرای مختلف اندیشمندان و تامل بیشتر درباره ابعاد اخلاقی این دو موضوع بود.
در ماههای اخیر که درد و رنجی دم افزون از در و دیوار میبارد و گریبان ما ایرانیان را گرفته است، فکر" مرگ خودخواسته" به عنوان راهی برای رهایی در ذهن بسیاری از ما خطور کرده است.
در این مدت شخصا به موارد متعددی از تمایل به "خودکشی" برخورد داشتم،
از اینرو بر آن شدیم که فایل صوتی نشستهای مذکور را به طور رایگان منتشر کنیم. شاید که برای برخی از دوستان راهگشا و روشنگر باشد.
یادآور میشوم که مانند همیشه تلاش کردهام منصفانه و همدلانه به موضوع بنگرم و در این رویکرد قرار نیست شما با هیچ نصیحت و یا توصیه اخلاقی و یا سخنان انگیزشی برای ادامه حیات مواجه شوید.
دیدگاه مبنایی من در این خصوص این است که:
"زیستن یک حق است، نه یک وظیفه".
@DrHosseinMahmoudi
🌱من همچنان دانه می کارم
برزیگرم، دانه می کارم؛ در زمین، در آسمان، در قلب مردمان. اما آنجا که من دانه می کارم، خاک نمکین است و آب اندک است و کلاغان بسیار.
پس هر دانه پیش از آنکه جوانه کند یا کلاغی آن را می دزد، یا از تشنگی می میرد یا نمک سود خواهد شد.
باغبانم درخت می کارم؛ اما آنجا که من نهال می نشانم، توفان شبانروز می وزد و تبر فراوان است و آتش شاخه به شاخه دنبال درخت می گردد.
پس هر درخت که می کارم پیش از آنکه به بار بنشیند، یا توفانی آن را از ریشه به در می کشد، یا هزار دست، هزاران تبر می شود و یا آتش سرنوشتش را خاکستر می کند.
شاعرم می خواهم شور و شادی و شیرینی را در قلب ها بکارم، اما آنجا که منم هوایش سنگین است و اندوه غباری است که روی هر پیراهنی می نشیند و سوگ، سمی است که ذره ذره شش های زندگی را خراش می دهد. پس شعر از دستم می افتد، شور از دستم می افتد و شیرینی هم.
🌱
فردا روز درختکاری است، ای خاک شوره، ای آب اندک، ای کلاغ، ای توفان، ای تبر، ای آتش، ای اندوه، ای سوگ، ای سم!
من همچنان دانه می کارم …
✍️#عرفان_نظرآهاری
🍃@erfannazarahari
🌈#کیان_پسری_بود_که_درخت_می_کاشت
🌳#روز_درختکاری
🌿#نهال_کیان_باغ_خواهد_شد
🌱#من_همچنان_دانه_می_کارم
سال ۵۷ شعار دادیم تا شاه کفن نشود این وطن وطن نشود
امروز شعار می دهیم تا آخوند کفن نشود این وطن وطن نشود،
به باور من برای وطن شدن این وطن، بایستی فرهنگی را کفن کرد که نا دانسته و نا خواسته دیکتاتور می سازد، فرهنگی که بت ساز و بت پرست است، از قدرتمندان دنباله روی می کند، از بندگی و جان نثاری لذت می برد، ضابطه و قانون را در پای رابطه قربانی می کند، فرصت طلب است و منافع شخصی خود را بر منافع جمع ترجیح می دهد، صراحت در گفتار ندارد و انتقاد را بر نمی تابد، به جای پاسداری از قانون و عدالت، حرمت نان و نمک را پاس می دارد، خوبی را در تمکین و اطاعت کردن از مافوق می داند، شایعه ساز، توطئه نگر و بدبین است، در حالیکه خود از قضاوت شدن و برچسب خوردن می هراسد به سرعت قضاوت می کند و بر چسب می زند، عقیده ی خود را به ضعیف تر از خود تحمیل می کند، اشتباهات خود را به گردن این و آن می اندازد، خود برتر بین است، مسایل را شخصی می گیرد، به زیر دست زور می گوید و از قدرتمند زور می شنود، برای بالابردن خود، دیگران را کوچک می کند، زبان، لهجه، قومیت، جنسیت و مذهب کسانی را که مانند او نیستند به تمسخر می گیرد، به اموال عمومی و محیط زیست توجهی ندارد، دهن بین است و بدون تحقیق در درستی حرفهایی که می شنود آنها را منتقل می کند، و ......
آری تا ما متوجه این ویژگیها که هر کدامشان به تنهایی می توانند مانعی بر سر راه دموکراسی و پیشرفت کشور ما ایجاد کنند نشویم و برای رهایی از آنها چاره ای نیاندیشیم این در کماکان بر همین پاشنه خواهد چرخید و کفن کردن این و آن دردی از ما دوا نخواهد کرد.
طاهره شیخ الاسلام
در اسارت فرهنگ
چهارم بهمن ۱۴۰۱
/channel/Essarat/1991
📚سقف و کتاب و گندم🌾
سقف همان امنیت است، خانه است، پناهگاه است. نترسیدن و آرامش و آسایش است.
زیر سقف، باران بر سرت نمی بارد و سنگ بر سرت نمی افتد و چشم ها بر خلوتت خیره نخواهد شد.
هر سقفی برای ماندن چهار دیواری می خواهد و چهار دیواری قلمرویی است کوچک به قدر تو، که حریم است و حفظت می کند از در به دری و پراکندگی و پریشانی؛ و آدمی در چهار دیواری امنش فرصت می یابد که ببالد؛ همچون بذری که در گلدانی ریشه می کند و گل می دهد و گرنه بذر در باد و آدم در آوارگی می میرد.
گندم فقط قوت لایموت نیست. فقط نان نیست بر سفره ای. آدمی بدون نان، نه نامی خواهد داشت و نه ایمانی و نه خدایی. زندگی بدون نان، ننگ است.
اما گندم چیزی فراتر از نان و سفره و معاش است. گندم شفقت با خاک است. پایداری و شکیبایی در پروراندن است. مادرانگی برای زمین است. گندم آموختن این است که هر دانه ی ناچیز، روزی خوشه ای خواهد شد و هر تلاشی، وقتی ثمری خواهد داد.
و کتاب اگر نباشد آدمی چیست جز مشتی گوشت و خون و استخوان؟ آدمی چیست جز خور و خواب و خشم و شهوت؟
کتاب است که ما را به در می کشد از سیاهی و تباهی و تناهی.
او که به سقف و به کتاب می خندند، یک نفر نیست، ذهنیتی است ناتوان و ناکام که در چاهی از تحجر و تعصب گیر افتاده است. او که برای یکایک شما آرزوی گونی می کند از آن روست که خود در گونی به دنیا آمده است، در گوی بزرگ شده است و در گونی خواهد مرد.
گونی نشین همه را چونان خودش گونی نشین می خواهد.
زیست و ذهن گونی وار از رهایی می هراسد از نور و روشنی بیزار است. او هر تمنا و تلاش زندگی خواهانه ای را مستحق تاوان می داند.
او برای شما گونی می خواهد اما شما برای او آزادی آرزو کنید؛ آزادی از همه گونی هایی که بر سرش کشیده است و بر سرش کشیده اند.
و فراموش نکنید که هیچ گونی توان آن را ندارد که انسانیت را در خود حبس کند، آزادگی از الیاف همه گونی ها می گریزد و شرافت، شب چراغی است که نورش از تار و پود گونی ها رد می شود.
من یکی هستم از میلیون ها کسی که به زور در گونی جایش داده اند! کارم اما این است که هر روز نخی از نخ های گونی ام را می کشم و می دانم رهایی نخ به نخ و رج به رج است، من عطری دارم و نوری که از منافذ گونی ها عبور می کند…
✍️#عرفان_نظرآهاری
🌾#سقف_و_کتاب_و_گندم
📚#این_مردم_در_گونی_جا_نمی_شوند
☀️#هیچکس_سزاوار_گونی_نیست_حتی_شما_برادر_گونی_باف
جناب آقای محترم،
ما امروز یک کشور ورشکسته هستیم.
ورشکسته هوشی
ورشکسته آبی
ورشکسته اجتماعی
ورشکسته اقتصادی
ورشکسته فرهنگی
ورشکسته بینالمللی
ورشکسته دینی
ورشکسته اخلاقی
و ...
ما هر روز ورشکسته تر میشویم، چون شما هر روز مغزهای بیشتری را مجبور به فرار میکنید و به احمقهای بیشتری فضای رشد میدهید.
و ما بابت فرار این مغزها، نه هزینه که از اصل سرمایه میدهیم برود.
امروز که ژاپنی ها با میانگین بهره هوشی 106.49، عنوان با هوش ترین مردم جهان را دارند، ما ایرانیها با میانگین 80.01 در رده 119 این جدول قرار داریم و تا گزارش بعدی بدون شک پایینتر هم میرویم.
حقیقت این است که تمام آنهایی که تبدیل به دشمن کردهاید، هر روز باهوشتر میشوند و ما هر روز کند ذهنتر، پیر تر و منزوی تر.
چه باور کنید و چه مثل تمام ۴۳ سال گذشته کتمان و سانسور و مخدوش و سرکوب، واقعیت این است که ما هر روز ورشکستهتر میشویم.
مرجع:
https://worldpopulationreview.com/country-rankings/average-iq-by-country
سهند بهنام، ژانویه ۲۰۲۳
@dotDE
☀️ما همه یلداییم
یلدا نام بلندترین شب سال نیست؛ یلدا نام شجاعتی زنانه است در نبردی نابرابر با تاریکی.
یلدا همان بانو سلحشوری است که هر شب در غلظتی سیاه یک گام جلوتر می رود، فقط یک گام اما مقصدی جز خورشید ندارد.
خورشید انقلابی است روشن که ذره ذره می توان به آن رسید؛ زیرا هیچ خورشیدی ناگهان نبوده است و هیچ صبحی بی محابا.
یلدا، اندک اندک به خورشید می رسد؛ او رزمجو زنی ست که از پا نمی نشیند، هم روز ره می سپرد، هم شب؛ هم در خواب می جنگد، هم در بیداری. او می رود همواره و هرباره. او آیینی جز آهستگی ندارد. تأنی و تداوم دین اوست.
پیروزی، پاداشی است که از پس پیمودن ها و پیوستگی ها می توان به آن رسید.
بهار و آفتاب و شکفتن دفینه ای است که در زمستان و سرما و سیاهی پنهان است؛ و یلدا همان زنی ست که به در می کشد، شگون را از شومی و نور را از سیاهی.
✨
ای بانو! که هنوز شب را و سیاهی و سرما را به دور خود پیچیده ای، این انقلاب رهبری جز یلدا ندارد، پس او را دنبال کن و هر شب قدری روشن تر شو تا بامداد شوی.
روزی که خورشید به برج بره بیاید، تو گیسوانت را به باد خواهی سپرد و سر انگشتهایت شکوفه خواهند شد.
پس بر سیاه ترین شب سال و بر تاریک ترین آسمان شهر با ستاره ای بنویس: روشنی، تقدیر یلدا نبود، تصمیم او بود.
ما همه یلداییم….
✍️#عرفان_نظرآهاری
✨#روشنی_تقدیر_یلدا_نبود_تصمیمش_بود
☀️#ما_همه_یلداییم
🔲⭕️شش ویژگی نسلی که ما را شگفت زده کرد!
مجتبی لشکربلوکی
باید اعتراف کرد که دهه هشتادی ها و بخشی از دهه هفتادی ها همه ما را غافل گیر کردند. پیشاپیش بابت جمله ای که در ادامه می خواهم بگویم از نسل جدید معذرت خواهی می کنم؛ همیشه در مورد شما این ذهنیت را داشتم که نسلی بی خبر، ساده، عشرت طلب و غیرجنگجو هستید اما این روزها به همه ما ثابت شد که نسلی آگاه، پیچیده، جنگنده و فعالید. احتمالا مسوولان هم غافل گیر شده اند. طبیعی است. چون تا کنون تصوری که از جامعه داشته اند برمی گشت به نسل ما. این اولین مواجهه جدی مسوولان ما با نسلی جدید است. همه ما شگفت زده شدیم.
به عنوان نمونه دو سال پیش، تحقیقی انجام شد که در آن نسلهای دهه ۶۰ و ماقبل، نسلهای بعدتر از خود را اینگونه توصیف می کردند: فردگرا، لذتطلب، مصرفگرا و بیآرمان و غیرسیاسی! بنابراین مسوولین هم به عنوان بخشی از جامعه اینگونه فکر می کردند.
بدترین کار ممکن این است که تحلیل های ساده و سطحی ارایه کنیم که این ها نسل گیمرهایی هستند که از پای بازی بلند شده اند و دچار هیجان شده اند و به خاطر غریزه جنسی به خیابان ها آمده اند و فریب رسانه های اجتماعی را خورده اند. (این ها را من نمی گویم متاسفانه عده ای کارشناس گفته اند). فریب خورده، گیمر هیجان زده و گرفتار غریزه جنسی شایسته میلیونها فرزند این سرزمین نیست.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
من اگر جای مسوولین بودم حتما دو کار می کردم:
▪️حتما برای شناخت عمیق این نسل و خواستگاه هایش، خواسته هایش و آرمان هایش وقت می گذاشتم.
▪️حتما به خاطر چنین نسلی سجده شکر می کردم. می پرسید چرا؟ توضیح می دهم.
مشخصات این نسل تا آنجا که تعامل، تامل و تحقیق کرده ام (برخی منابع به عنوان نمونه +، + و +):
۱) این نسل برخلاف ما نسل اطاعت نیست. ما یاد گرفته بودیم که باید در برابر بزرگ ترها هر چه شنیدیم، بگوییم چشم. اصلاً، ملاک اصلی بچه خوب همین حرف شنوی از بزرگ ترها بود. این بزرگ ترها هم دایره وسیعی داشت: پدر، مادر، خاله و عمو گرفته تا معلم و مدیر مدرسه و مقامات. این نسل یاغی نیست اما اهل اطاعت نیست. حرف آن ها این است: به جای دستور دادن، ما را قانع کنید. دستور نه! اطاعت هرگز، گفتگو کنیم!
۲) این نسل جسورتر از نسل ماست. ما ارزش ها، سنت ها و عادت ها را می پذیرفتیم. این نسل اما سوال می کند، رد می کند، نقد می کند، نمی پذیرد. این نسل به خاطر جسارتش سبک زندگی اجباری را نمی پذیرد. نمیپذیرد کس دیگری برایش تعیین تکلیف کند. نمیپذیرد حتی معلمش خارج از برنامه درسی چیزی از او بخواهد.
۳) این نسل برخلاف ما با نظام رسانه ای حکومت کمترین ارتباط را داشته. این نسل، نسل «نو تیوی» (no TV) است. نسلی که با برنامه کودک تلویزیون ایران بزرگ نشده. به احتمال زیاد اخبار تلویزیون را ندیده. اما در عوض، درون شبکههای اجتماعی متولد شده. مصرف کننده ساده باور نیست، جستجوگر تیزبین است.
۴) این نسل برخلاف ما «شهروند جهان» است. ما تا سال های سال کل ارتباط مان با جهان هستی، برنامه «دیدنی ها» بود. یادتان هست؟ این نسل برخلاف ما که عمدتا دنیا را در محدوده روستا و شهر و کشور خودمان می دیدیم، جهانآگاهتر از همه اجدادمان در تمام طول تاریخ شده اند و دارای سطح بالاتری از انتظار از زندگی و حکمرانی اند.
۵) این نسل سیاسی است اما مرجعیت سیاسی ندارد. این نسل جناح های سیاسی را نمی شناسد و اگر هم بشناسد، قبول ندارد! این نسل خودش مرجع است نه مقلد!
۶) این نسل برخلاف نسل ما، خود را بالاتر از حکومت می داند. این نسل قدرت دولت را مفروض و مطلق نمی گیرد. قدرت باید کارکرد داشته باشد و سطح استانداردی از معیشت را تامین کند وگرنه مشروعیت ندارد. این نسل ورود دولت به همه حوزه ها را مجاز نمی داند بویژه حوزه زندگی شخصی. آنها می گویند که قدرت در خدمت ماست و نه برعکس.
بنابراین ما با یک نسل هوشیار اطاعت گریزِ جهان آگاهِ غیرمقلدِ جسور روبرو هستیم و چه ظرفیتی بالاتر از این نسل برای ساختن ایران آینده. به شرط آنکه توانایی بکارگیری این ظرفیت را داشته باشیم. حکمرانی جدید نیز باید متفاوت باشد مثلا حکمرانی مبتنی بر اجبار-اطاعت دیگر برای این نسل کار نمی کند و باید تغییر کند به حکمرانی مبتنی بر اجماع- اقناع. نسل جدید جمعیتی یعنی نیاز به نسل جدید حکمرانی.
دهه هشتادی های عزیز! ممکن است نتوانم فضای ذهنی تان را درک کنم، شاید خواسته های شما با خواسته های من تفاوت داشته باشد اما از اینکه نسبت به کشور، دیگران و آینده تان بی تفاوت نیستید کیف می کنم. برخی کارها و روش های شما را نمی پسندم ولی به خاطر شما از گذشته به آینده ایران امیدوارترم. سخت امیدوارم که کنشگری مدنی، گفتگوی مسالمت آمیز و کار تشکیلاتی را یاد بگیرید و آینده بهتری برای همه ما رقم بزنید.
کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
دوربين مخفى مردم فوق العاده تبریز! آزمایشی که در استرالیا با شکست روبهرو شده بود، در تبریز موفقیتآمیز انجام شد! قدر مردم کشورمونو بدونیم 🙏💚🙏
@khanetekanifarhangi
صدای آدمها میتونه جادوی سیاه برهوت رو باطل کنه
شنیدن داستان زندگی آدمها میتونه پیوندهای جدیدی میان ما ایجاد کنه، در دنیای کلیشهها؛ آدمها با ابعاد کمّی، قابل اندازهگیری، رتبهها و شخصیت حقوقیشون به هم معرفی میشن، در دنیایی موازی جنبههای حقیقی آدمها به دنبال شنیدهشدن و کشفشدنه
ریکو به بهانه رویداد سالانه هایپراستار تلاش کرد فرصتی برای شنیدن قصه همکاران فراهم کنه.
با یک چالش جذاب و مشارکت ۲۵ نفر و در نهایت با مربیگری منتخبین برای حضور در جمع ۴۵۰ نفره
تلاش کردیم، بخشی از مسیر کشف و شناخت همکاران رو در صفحه پروفایل فردی ریکو با این چالش هموار کنیم و هنوز به دنبال طراحی راهکارهایی برای تشویق همکاران به سهیمشدن علایق، آرزوها و سفر زندگیشون هستیم.
امیدواریم دنیا با دوستی ما به جای بهتری تبدیل بشه
🙏💚🙏
ریکو راهکار هوشمند همکاری
o2reco.ir
*امروز اول خلقت است!*
🖊️دکتر محسن رنانی
*نشر:* گاهنامه مدیر
■امروز اول مهر است. و برای من از وقتی مطالعاتم را به سوی «کودکی و توسعه» بردهام، دیگر اولِ مهر، اولِ مهر نیست، اول خلقت است. همه چیز از اول مهر آغاز میشود. سرنوشت یک ملت، اقتدار یک ملت، رفاه یک ملت، دین یک ملت، دموکراسی یک ملت، آزادی یک ملت و عدالت یک ملت، از اول مهر آغاز میشود.
https://chat.whatsapp.com/Etsw6oumF450dxrMBEVCpb
□نظام آموزشی ما یک نظام مکانیکی فرسوده و زنگ زده است که هی پیچ و مهرههایش را روغن میزنیم بلکه چند گام دیگر دوام بیاورد. آن هم در عصری که نظامهای آموزشی ارگانیک به پایان خود میرسند و عصر نظامهای آموزشی کاتالیک فرا رسیده است.
●آی معلمهای عزیز، ما میدانیم که شما در این زنگ زدگی بی تقصیرید. شما هم در دام یک نظام تدبیر زنگ زده، گرفتار شدید و زنگ زدید، اما شما مراقب کودکان ما باشید. مبادا آنان زنگ بزنند. باور کنید مشق شب شیوه ای زنگ زده است، باور کنید املا مغز کودکان ما را زنگ زده میکند، باور کنید ارزیابی کودکان بر اساس نمره، سمی است که شخصیت کودکان ما را زنگ نمیزند بلکه متلاشی میکند، باور کنید رقابتهایی که بر سر نمره ایجاد میکنید از ترکشهای جنگی مخربتر است.
○لطف کنید دیگر به کودکان ما درس ندهید. ما چهل سال است بخش اعظم جوانانمان را درس دادیم و به دانشگاه فرستادیم، اما همه چیز بدتر شد. تصادفات رانندگیمان بیشتر شد، ضایعات نانمان بیشتر شد، آلودگی هوایمان بیشتر شد، شکاف طبقاتیمان بیشتر شد، پروندههای دادگستریمان بیشتر شد، تعداد زندانیانمان بیشتر شد و مهاجرت نخبگانمان بیشتر شد.
■پس دیگر دست از درس دادن بردارید. آموزش کودکان ما ساده است. ما دیگر به دانشمند نیازی نداریم. ما اکنون دچار کمبود مفرط آدمهای توانمند هستیم. پس لطفاً به کودکان ما فقط زندگی کردن را یاد بدهید. به آنها گفتوگو کردن را، تخیل را، خلاقیت را، مدارا را، صبر را، گذشت را، دوستی با طبیعت را، دوست داشتن حیوان را، لذت بردن از برگ درخت را، دویدن و بازی کردن را، رقصیدن و شاد بودن را، از موسیقی لذت بردن را، آواز خواندن را، بوییدن گل را، سکوت کردن را، شنیدن و گوش دادن را، اعتماد کردن را، دوست داشتن را، راست گفتن را و راست بودن را بیاموزید.
□باور کنید اگر بچههای ما ندانند که فلان سلسله پادشاهی کی آمد و کی رفت، و ندانند که حاصل ضرب ۱۱۴ در ۱۱۴ چه می شود، و ندانند که با پای چپ وارد دستشویی شوند یا با پای راست، هیچ چیزی از خلقت کم نمیشود؛ اما اگر آنها زندگی کردن را و عشق ورزیدن را و عزت نفس را و تاب آوری را تمرین نکنند، زندگی شان خالیِ خالی خواهد بود و بعد برای پر کردن جای این خالیها، خیلی به خودشان و دیگران و طبیعت خسارت خواهند زد.
●لطفاً برای بچههای ما شعر بخوانید، به آنها موسیقی بیاموزید، بگذارید با هم آواز بخوانند، اجازه بدهید همه با هم فقط یک نقاشی بکشند تا همکاری را بیاموزند، بگذارید وقتی خوابشان می آید بخوابند و وقتی مغزشان نمیکشد یاد نگیرند. لطفاً بچگی را از کودکان ما نگیرید. اجازه بدهید خودشان ایمان بیاورند، دین را در مغز آنان تزریق نکنید، فرصت ایمان آزادنه و آگاهانه را از آنان نگیرید، زبانشان را برای نقد آزاد بگذارید، آنان را از وحشت آنچه شما مقدس میپندارید به لکنت زبان نیندازید. بگذارید خودشان باشند و از اکنون نفاق را و ریا را در آنها نهادینه نکنید.
○اکنون که شما و ما و فرزندان ما همگی اسیر یک نظام آموزشی فرسوده هستیم، دستکم هوای هم را داشته باشیم، نداشتهها و تنگناها و غمها و عقدههای خود را به کلاسها نبرید. ترا به خدا در کلاسهایتان خدایی کنید نه ناخدایی. شاید خدا به شما و ما رحم کند و از این زندان خودساخته رهایمان سازد.
*منبع:* تارنمای رسمی محسن رنانی. خلاصه شده توسط گاهنامه مدیر
*توضیح:* عنوان اصلی مطلب حاضر "فردا اول خلقت است" می باشد.
___
*بازنشر پیام = گسترش دانایی*
___
💠 *تلگرام*
/channel/gahname_modir
👨💻 *سایت*
http://gahnamemodir.ir/
حال خوب روزانهات رو با این هورمونها بساز
در مغز ما چهار نوع هورمون ترشح میشود که مقدار ترشح آنها تاثیر مستقیمی روی خلق و خو و رفتار ما دارند. در این اینفوگرافیک با این هورمونها، تاثیراتش و شیوههای افزایش مقدار ترشح هرکدام از آنها آشنا میشویم.
ریکو | همراه لحظههای همکاری
o2reco.ir
۶ سمینار #ریکولوژی
در دو روز برای ۲۵۰ کاربر ریکو
فرصتی برای آشنایی همکاران با فلسفه ریکو
درباره ایجاد #اعتماد و تقویت #امنیت_روانشناختی
برای دوباره دیدن همدیگر و #قدردانی
آشنایی و ابراز احساسات، برای بهبود #تجربه_همکاری
جاریسازی نرمافزار و ایجاد #فرهنگ قدردانی، یکی از دغدغههای جدی تیم ریکو است
و ما در کنار متولیان #منابع_انسانی قدم به قدم تا ایجاد رفتارهای مطلوب همراهیتان میکنیم.
#recology
#recognition
#appreciation
#changeleadership
#digitaltransformation
@oxygenschool
جامعهي ما به رغم سرگيجهاي كه گرفته و با وجود آسيبهايي كه ديده و در عين زخمهايي كه برداشته، همچنان و هنوز توانهاي نهفته و قدرتهاي بالقوهي بسياري براي دفاعكردن از خود و ساماندادن به خود دارد. جامعه حتي در اوج بدترين فاجعهها هم بيآنكه منتظر دولت بماند براي نجات خود دست به كار شده است. در همهي اين سالها در مواجهه با بلاياي به اصطلاح طبيعي و در رودرويي با انبوهي از مسائل و بحرانهاي اجتماعي، اين خودِ جامعه بوده كه قبل از دولت و خيلي بهتر از دولت به فكر افتاده، فعال شده و اقدام كرده است. در اينجا وقتي از جامعه حرف ميزنم به شبكهي درهمپيچيدهاي از روابط و سازمانهاي اجتماعي نظر دارم كه پيرامون «مسئلهها» گرد ميآيند تا به واسطهي بسيج توانها و ساماندهي قدرتهاشان براي حلورفع آن مسئلهها دست به عمل بزنند. به نظرم ميرسد اينكه «قدرتهاي جامعه» را جدي بگيريم يا نه از اساس يك تصميم سياسي است. اگر يكسره روي ناتواني، بيعرضهگي، نابالغي و نگونبختي جامعه سرمايهگذاري كنيد آنوقت به ناگزير بايد فاتحهي جامعه را بخوانيد يا، در بهترين حالت، منتظر بمانيد كه يك «دولت مقتدر» يا يك «ارباب خوب» يا يك «ديكتاتور مُصلح» يا يك «منجي دلسوز» از راه برسد و رشتهي امور را به دست بگيرد و كشور را از اين منجلابي كه در آن دستوپا ميزند بيرون بكشد. اما اگر باور كرده باشيد كه جامعه، به رغم همهي ضعفها و خطاها و كمكاريها و بيتجربهگيهايش، ميتواند خود را آزاد كند و ادارهي خودش را به دست بگيرد و مسائلاش را به اتكاي «عقل عام» (general intellect) حل كند (يعني به اتكاي مجموعهاي از همفكريهاي سازماني، خلاقيتهاي جمعي، خودگردانيهاي مشاركتي و همافزاييهاي هميارانه)، آنوقت آمادهايد كه دست به كار شويد و «دموكراسي» را، نه در مقام شكلي از حكومت يا قالبي براي نظام سياسي بلكه، از اين بيش، در مقام فُرمي براي ساماندهيِ «زندگي مشترك» به اتكاي بهكارافتادن قدرتهاي خودانگيخته و توانهاي خلاقانهي «مردم»، هر روز تمرين كنيد.
/channel/ResPublica1401
وبینار خودکشی و معنای زندگی
مدرس: دکتر حسین محمودی
مرداد ۱۳۹۹
بخش سوم. پرسش و پاسخ
@DrHosseinMahmoudi
وبینار خودکشی و معنای زندگی
مدرس: دکتر حسین محمودی
مرداد ۱۳۹۹
بخش اول
@DrHosseinMahmoudi
🌿بهار تاریخ اما
چند هزار زمستان را باید پشت سر بگذاریم تا به بهار برسیم؟ و چند روز را باید بسپریم تا به نوروز؟
نوروزِ تقویم را به نود روز می توان دید، نوروزِ تاریخ اما مردمان را از پس مردمان کفن می کند و نمی رسد!
اگر سه مهلکه دی و بهمن و اسفند را تاب بیاوریم، از زمستانِ طبیعت خواهیم گذشت. زمستانِ تاریخ اما قرن ها می پاید. زمستان تاریخ بدین آسانی ها بهار نمی شود. سالشمار تاریخ به سده ها ورق می خورد و هر روزش بسانِ سالی ست. برای رسیدن به نوروزِ تاریخ هزاران کهنهْ روز را باید از عمر بگذرانیم.
من همان زنم که پاهایم در زمستانِ تاریخ فسرده است و تنم در پاییز بدسالاری در برگریزانی مدام است. قلبم اما تابستانی است پر تب و تاب و روحم بهاری سبز و شکوفاست.
من همیشه همان قدر که سوگوارم، امیدوارم و همان قدر که اندوهگینم شادمانم و همانقدر که می ترسم جسورم.
برای من نه آن پاییز گذشت و نه این زمستان اما من همان گونه که همیشه بهارم، بر بهارانگی خود هنوز و همچنان پای می فشارم؛ پس تو هم پای بفشار.
من خجستگی را از زیر سنگ غم و خاک سیاه می جویم، پس تو هم جستجویش کن…
بهار طبیعت آمده است و مبارک است؛ بهار تاریخِ ما اما هنوز نه.
بهار تاریخ را باید اندک اندک آفرید و این خاک و این سرزمین و این مردمان مبارک نمی شوند مگر به آفریدگاری که ماییم.
✍️#عرفان_نظرآهاری
🌱@erfannazarahari
🌿#بهار_طبیعت_آمده_است_بهار_تاریخ_ما_اما_نه
🌱#مبارک_نمی_شویم_مگر_به_معجزه_خویشتن
🌹#من_خجستگی_را_می_جویم_شما_هم_جستجویش_کنید
⭕️ ذهن مسموم، قاتل دختران معصوم
⭕️ «چندی است شاهد تلخترین و باورنکردنیترین اتفاق زهرآگین در کشوریم و با بهت و وحشت منتظر واکنش قاطع و سریع مسئولین و نهادهای امنیتی شدیم. ولی روز به روز به گستره این اقدام مخوف افزوده میشود و معلوم نیست چقدر قربانی خواهد گرفت تا متوقف شود...»
⭕️ این بخشی از متن کارزار «ذهن مسموم، قاتل دختران معصوم» است که طی ساعات گذشته بر صدر داغترین کارزارها قرار گرفته است. متن کامل آن را در وبسایت بخوانید.
✅ برای امضا و حمایت از این کارزار روی لینک زیر بزنید و آن را بازنشر کنید:
karzar.net/68221
⏱ شروع کارزار: ١١ اسفند ١٤٠١
✍🏻 نویسنده: فروغ فاریابی
#دختران_آینده
#قدرت_بی_قدرتان
کارزار؛ پلتفرم مستقل جمعآوری امضا:
تلگرام | اینستاگرام | توییتر | کلابهاوس
*در داوس 2023 چه گذشت؟*
دکتر محمود سریع القلم*
در عمومِ چند صد میزگرد و سخنرانی، یک واژه هزاران بار تکرار شد: اهمیت اتصال و تعامل میان کشورها .
جهانی زدایی با توجه به انقلاب دیجیتالی، دیگرغیر قابلِ تصور و بازگشت ناپذیراست. در مقابل، طراحی های جدید برای جهانی تر شدن در راه است. تقسیم بندی کشورها از این به بعد به درصد دیجیتالی شدن جامعه و اقتصاد آنها ارتباط پیدا خواهد کرد. در این مسیر، چین، آمریکا، هند، آسیای شرقی، اروپا و کشورهای عربی خلیج فارس به ترتیب دیجیتالی ترین مناطق جهان هستند. بقیۀ جهان با سرعت به مراتب کمتری این مسیر را طی می کند. در آینده ای نه چندان دور، تبادلِ دیجیتالی به مراتب وسیع تر از تبادل کالا خواهد شد. دیجیتالی شدن جهان در حدی اهمیت پیدا کرده که بعضی معتقدند اهمیتِ ردیابی اطلاعات کمتر از تسلیحات در سرنوشتِ جنگ اوکراین نخواهد بود.
شاید نزدیک به یک سوم از میزگردها مربوط به موضوع انرژی بود. آلمانی ها در کمتر از یک سال، چندین ترمینال LNG که معمولاً چندین سال طول می کشد را تکمیل کرده اند و چهارصد میلیارد یورو در انرژی های تجدید پذیر سرمایه گذاری خواهد کرد به طوری که 80 % برق مورد نیاز خود را از این طریق تولید کنند. به موجب قطعِ گاز روسیه به اروپا و فوریت تامین انرژی برای صنعت آلمان، تنها در سه سال آینده 180 میلیارد یورو در انرژی های تجدید پذیر سرمایه گذاری خواهد شد. تحولِ گسترده ای در جهان برای تولید باطری در حال شکل گیری است. چینی ها از ده سال پیش متوجه این موضوع شدند و هم اکنون در 50% از فلزات مورد نیاز تولید باطری سرمایه گذاری کرده و انحصارایجاد کرده اند.
در کنار سخنان بسیار شمرده رهبران آلمان و چین، سه کشور در داوس 2023 بسیار درخشیدند: هند، عربستان و امارات. روحیۀ مثبت در میان هندی ها برای رشد و توسعه وصف ناپذیر است و تمام سخنرانان هندی آن را مدیون تشخیص و برنامه ریزی و مدیریت دولت می دانند. FDI در هند در چند سال گذشته دو برابر شده است. در صنعت تراشه، هندی ها سرمایه گذاری عظیمی را با حمایت تلویحی آمریکا برای شکستن انحصار چین آغاز کرده اند. دولت هند به 800 میلیون نفر غذای رایگان می دهد. هندی های مشغول به کار در خارج از کشور حدود 100 میلیارد دلار به هند می فرستند. تحرک بسیاری از نسل جوان برای پیوستن به نیروی کار آغاز شده و دولت هند برای تحصیل، آموزش و بهداشت 320 میلیون هندی بین سنین 6 تا 16 سال برنامه ریزی های گسترده ای انجام داده است. هند طی سال های آتی به اقتصاد سوم جهان ارتقا یافته و ژاپن را پشت سر خواهد گذاشت. دولت به طور همه جانبه ای از رشد و ثروتمند شدن بخش خصوصی با سیاست گذاری های مناسب حمایت می کند.
عربستان در انرژی های تجدیدپذیر به خصوص خورشیدی و هیدروژنی، 40 میلیارد دلار سرمایه گذاری کرده و در پروژه های 14 کشور نیز سهم مهمی دارد. عربستان و امارات با صدها پروژه مشترک با آمریکا، اروپا، چین و کره جنوبی در حال مدرنیزه کردن، دیجیتالی کردن، صرفه جویی در مصرف انرژی و طرح های تولیدی اشتغال زا در مسیر تحولات عظیم اقتصادی، ثروت یابی و کسب رضایت شهروندان خود هستند.
در داوس 2023 جلسات اندکی پیرامون مسائل ژئوپولیتیکی برگزار شد، اما حذف کامل روسیه در مباحث و میزگردها مشهود بود. دراجلاس امسال، نه نویسندگان نه سیاست مداران و نه کارآفرینان روسی هیچ کدام به داوس دعوت نشده بودند. تصویر بسیار منفی از سیاست ها، نیات و عملکرد روسیه در میزگردها موج می زد. عموم افراد به کشانده شدن جنگ اوکراین به ابعاد هسته ای بسیار نگران بودند. اما فارغ از این فضای حمایتی و مثبت روانی نسبت به اوکراین، واقعیت این است که بازسازی به خصوص ساختار عمرانی اوکراین حدود یک تریلیون دلار هزینه دارد و این در صورتی است که تهاجم پیش بینی شدۀ بهار آیندۀ روسیه تحقق نپذیرد. آمریکا و اروپا تا به حال حدود 100 میلیارد دلار هزینه کرده و قرار است طی دو سال آینده هزینه کنند. اوکراین به مهم ترین موضوع ژئوپولیتیک جهانی تبدیل شده و نگرانی ها و بی ثباتی های فراوانی را به وجود آورده است
اما شوقی که چینی ها، هندی ها، عربستانی ها و اماراتی ها نسبت به آینده نشان می دادند، از همه بیشتر بود. به نظر می رسد دلیل این شوق، ظرفیت هر چهار کشور در تولید ثروت است. آشنایی با موضوعات جهانی، مهارت های تحلیلی و تسلط به زبان انگلیسی کارآفرینان و سیاست مداران این کشورها تحسین آمیز بود. آنچه در بیان و زبانِ بدن آنها مشهود بود اعتماد به نفس و حسِ تعلق به کشورشان بود که به صورت جمعی برای آیندۀ آن تلاش می کنند.
و ما ...😭🥴
@erfannazarahari
@erfannazarahari
متن زیر برگرفته از کانال و پیج سرکار خانم دکتر عرفان نظراهاری در مورد این تصویر است👇
برگرفته از پیج اینستاگرام بنیاد فرهنگ زندگی
@bonyadfarhangzendegi
«بیداری نسل زِد»
در رخدادهای اخیر یکی از سرنوشتسازترین گسلهای اجتماعی فعال شد: گسل «سنت و مدرنیته». سرنوشت ایران را تا اینجا همین گسل (یا نزاع) رقم زده و در آینده نیز تعیینکنندهترین عامل خواهد بود. در این باره تحلیل مفصلی دارم که بماند برای بعد، اما لرزههای این گسل باعث شد «گسل نسلشناختیِ» دیگری فعال شود که چشمها را خیره کرده: «نسل زِد» بیدار شد. در روزهای اخیر عموماً از رفتار و عملکرد نوجوانان متحیر شدهاند. این همان «نسلِ زد» یا «زی» (Z Generation) است که شامل نیمۀ دوم دهههفتادیها و کل دهههشتادیها میشود. سال 99 نشریۀ «صبح صادق» مطلبی دربارۀ «نسل زد» درج کرده و گفته بود یکی از بزرگترین تهدیدهای امنیتیـسیاسی در «نسل زد» نهفته است. در پست پیشین دربارۀ رابطۀ «نسل زد» با «نسل ایگرگ» (نیمۀ دوم دههپنجاهیها و دهه شصتیها) توضیح دادم. در این پست به خود «نسل زد» (زومرها) و فرایند «جامعهپذیری» و «سیاسیشدن»شان نگاهی بیندازیم.
«نسل زد» پدیدهای جهانی است و بر بستر تحولات و پیشرفتهای فناورانۀ جهان تعریف شده است، اما تحلیل دربارۀ آن باید در دو سطح باشد: «جهانی» و «بومی». بخشی از ویژگیهای «زومرها» جهانی است، اما عوامل بومی روی آنها اثر میگذارد. اساس تفاوت ما (ایگرگیها) و زومرها این است که فناوریهای مجازی «وارد زندگی ما شد»، در حالی که زومرها «وارد دنیای فناوری» شدند. به زبانی استعاری، «فجازی» در دنیای ما به دنیا آمد، در حالی که زومرها در «فجازی» به دنیا آمدند. گوشی هوشمند «وارد زندگی ما شد»، اما زومرها از ابتدا در گوشی هوشمند متولد شدند. اما مسئله فراگیرتر است...
زومرها بالاترین حد «عزتنفس» را دارند. آنها کمتر از همۀ انسانهای پیشینشان «خواهش و التماس کردهاند» و یا اصلاً کتک نخوردهاند یا به ندرت تنبیه بدنی شدهاند. زومرها کمتر از گذشتگانشان تحقیر شدهاند. در سن خردسالی در «اجتماع خانواده» به «عضوی کامل با حق رأی» تبدیل شدهاند و بیشترین ابزارهای ابراز وجود را نیز داشتهاند. به همین دلیل، جامعهپذیری آنها بسیار زودتر از نسلهای پیشین رخ داده و شخصیت اجتماعیِ آنها زودتر و مستقلتر از پیشینیان شکل گرفته. داشتن ابزارهای ارتباطی گسترده به آنها اجازه داده در برابر اقتدارگراییِ خانوادگی مقاومت کنند و پشتوانه و گریزهای روانی بیرون از خانه بیابند.
به دلیل اینکه زومرها عموماً تکفرزندند یا فقط یک خواهر و برادر دارند، «حریم خصوصیِ» بسیار بزرگی دارند. این نسل بزرگترین حریم خصوصی را در تاریخ همۀ نسلهای ایرانی داشته. حریم خصوصی بنیاد استقلال شخصیتی است؛ چیزی که نسل ایگرگ یا به دست نمیآورد یا در سن بالاتر (پس از سن بلوغ) به دست میآورد. از دیگر سو به دلیل پایین آمدن جمعیت این نسل، رقابت دروننسلی میانشان کاهش یافته و ملایمتر شده و در عوض با فرصتهایی که خانواده در اختیارشان قرار میدهد، با ابعاد روحی و جسمی خود به خوبی آشنا میشوند. تمرکز این نسل دیگر روی رقابت با دیگران نیست، بلکه بیشتر درگیر کشف و پرورش خویشند. (امیدوارم این انگارۀ قدیمی و عارفانه از افکار ما ایرانیها بیرون رود که فکر میکنیم ریاضت و محرومیت باعث بزرگی میشود.)
این نسل با سطح بالای مراقبت خانوادگی، بیشتر از نسلهای پیشین مشاورۀ روانشناسی و روانپزشکی گرفته و خویش را بیشتر کاویده و با خود ارتباط برقرار کرده. همین مشاورهها، بهرهمندی از «تربیت جنسی» و نیز بهرهگیری از ارتباطات مجازی، باعث «شرمزدایی» گسترده در آنها شده. نسل زد ارتباط بسیار کمتنشتری با جسم و امیال خود دارد و عوارض عاطفی کمتری دارد.
زومرها از آنجا که درون شبکههای اجتماعی به دنیا آمدهاند، توان ارتباطگیری بالایی دارند؛ با سرعت گروهسازی میکنند و همبستگی در آنها روانتر و مکانیکیتر صورت میگیرد. آنها بالاترین میزان ارتباطات، و در نتیجه بالاترین مهارتهای ارتباطی را دارند. به همین دلیل الگوریتمهای اجتماعی پیچیدهتری در ذهنشان وجود دارد و همزمان به دلیل بهرهمندی گسترده از ابزارها از کودکی، توان حلِ مسئلۀ بالاتری هم دارند.
همۀ اینها باعث میشود توجه آنها زودتر به جامعه معطوف شود، زیرا داشتههای فردیشان زودتر تأمین شده و در نقطۀ مناسبی از هرم مازلو ایستادهاند. این وضعیت وقتی با سطح بسیار بالای استقلال و تمرکز بر وجوه روحی و شخصیتی همراه میشود، باعث میشود زومرها خیلی زود سیاسی شوند. یک عامل بسیار مهمتر هم این است که این نسل کمترین سلطهپذیری را دارد. آنها خیلی زود با هر نوع اقتداری درگیر میشود و بسیار کمتر تمایل به اطاعت دارند. فرمانبری برای آنها امری بدیهی نیست و کمتر از همۀ انسانهای پیشین از عصر یخ تاکنون «سلطهپذیر»ند. حال بازنده کسی است که در برابر این نسلِ تابندندان «هوشمند» مانند نئاندرتالها رفتار کند.
مهدی تدینی
@khanetekanifarhangi
سلام همراهان محترم
ادامه این سری ویدئو در این کانال قابل مشاهده است 👇
/channel/ze_dana_shenidastam_in_daastan