روزهای خوب آمدنی نیستند؛ ساختنی اند... پویش خانه تکانی فرهنگی، اجتماعی داوطلبانه برای اصلاح فرهنگ جامعه با پشتیبانی مدرسه اکسیژن @OxygenSchool اینستاگرام : https://www.instagram.com/khanetekanifarhangi ارتباط : @Rhl_Asd
☀️ما همه یلداییم
یلدا نام بلندترین شب سال نیست؛ یلدا نام شجاعتی زنانه است در نبردی نابرابر با تاریکی.
یلدا همان بانو سلحشوری است که هر شب در غلظتی سیاه یک گام جلوتر می رود، فقط یک گام اما مقصدی جز خورشید ندارد.
خورشید انقلابی است روشن که ذره ذره می توان به آن رسید؛ زیرا هیچ خورشیدی ناگهان نبوده است و هیچ صبحی بی محابا.
یلدا، اندک اندک به خورشید می رسد؛ او رزمجو زنی ست که از پا نمی نشیند، هم روز ره می سپرد، هم شب؛ هم در خواب می جنگد، هم در بیداری. او می رود همواره و هرباره. او آیینی جز آهستگی ندارد. تأنی و تداوم دین اوست.
پیروزی، پاداشی است که از پس پیمودن ها و پیوستگی ها می توان به آن رسید.
بهار و آفتاب و شکفتن دفینه ای است که در زمستان و سرما و سیاهی پنهان است؛ و یلدا همان زنی ست که به در می کشد، شگون را از شومی و نور را از سیاهی.
✨
ای بانو! که هنوز شب را و سیاهی و سرما را به دور خود پیچیده ای، این انقلاب رهبری جز یلدا ندارد، پس او را دنبال کن و هر شب قدری روشن تر شو تا بامداد شوی.
روزی که خورشید به برج بره بیاید، تو گیسوانت را به باد خواهی سپرد و سر انگشتهایت شکوفه خواهند شد.
پس بر سیاه ترین شب سال و بر تاریک ترین آسمان شهر با ستاره ای بنویس: روشنی، تقدیر یلدا نبود، تصمیم او بود.
ما همه یلداییم….
✍️#عرفان_نظرآهاری
✨#روشنی_تقدیر_یلدا_نبود_تصمیمش_بود
☀️#ما_همه_یلداییم
🔲⭕️شش ویژگی نسلی که ما را شگفت زده کرد!
مجتبی لشکربلوکی
باید اعتراف کرد که دهه هشتادی ها و بخشی از دهه هفتادی ها همه ما را غافل گیر کردند. پیشاپیش بابت جمله ای که در ادامه می خواهم بگویم از نسل جدید معذرت خواهی می کنم؛ همیشه در مورد شما این ذهنیت را داشتم که نسلی بی خبر، ساده، عشرت طلب و غیرجنگجو هستید اما این روزها به همه ما ثابت شد که نسلی آگاه، پیچیده، جنگنده و فعالید. احتمالا مسوولان هم غافل گیر شده اند. طبیعی است. چون تا کنون تصوری که از جامعه داشته اند برمی گشت به نسل ما. این اولین مواجهه جدی مسوولان ما با نسلی جدید است. همه ما شگفت زده شدیم.
به عنوان نمونه دو سال پیش، تحقیقی انجام شد که در آن نسلهای دهه ۶۰ و ماقبل، نسلهای بعدتر از خود را اینگونه توصیف می کردند: فردگرا، لذتطلب، مصرفگرا و بیآرمان و غیرسیاسی! بنابراین مسوولین هم به عنوان بخشی از جامعه اینگونه فکر می کردند.
بدترین کار ممکن این است که تحلیل های ساده و سطحی ارایه کنیم که این ها نسل گیمرهایی هستند که از پای بازی بلند شده اند و دچار هیجان شده اند و به خاطر غریزه جنسی به خیابان ها آمده اند و فریب رسانه های اجتماعی را خورده اند. (این ها را من نمی گویم متاسفانه عده ای کارشناس گفته اند). فریب خورده، گیمر هیجان زده و گرفتار غریزه جنسی شایسته میلیونها فرزند این سرزمین نیست.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
من اگر جای مسوولین بودم حتما دو کار می کردم:
▪️حتما برای شناخت عمیق این نسل و خواستگاه هایش، خواسته هایش و آرمان هایش وقت می گذاشتم.
▪️حتما به خاطر چنین نسلی سجده شکر می کردم. می پرسید چرا؟ توضیح می دهم.
مشخصات این نسل تا آنجا که تعامل، تامل و تحقیق کرده ام (برخی منابع به عنوان نمونه +، + و +):
۱) این نسل برخلاف ما نسل اطاعت نیست. ما یاد گرفته بودیم که باید در برابر بزرگ ترها هر چه شنیدیم، بگوییم چشم. اصلاً، ملاک اصلی بچه خوب همین حرف شنوی از بزرگ ترها بود. این بزرگ ترها هم دایره وسیعی داشت: پدر، مادر، خاله و عمو گرفته تا معلم و مدیر مدرسه و مقامات. این نسل یاغی نیست اما اهل اطاعت نیست. حرف آن ها این است: به جای دستور دادن، ما را قانع کنید. دستور نه! اطاعت هرگز، گفتگو کنیم!
۲) این نسل جسورتر از نسل ماست. ما ارزش ها، سنت ها و عادت ها را می پذیرفتیم. این نسل اما سوال می کند، رد می کند، نقد می کند، نمی پذیرد. این نسل به خاطر جسارتش سبک زندگی اجباری را نمی پذیرد. نمیپذیرد کس دیگری برایش تعیین تکلیف کند. نمیپذیرد حتی معلمش خارج از برنامه درسی چیزی از او بخواهد.
۳) این نسل برخلاف ما با نظام رسانه ای حکومت کمترین ارتباط را داشته. این نسل، نسل «نو تیوی» (no TV) است. نسلی که با برنامه کودک تلویزیون ایران بزرگ نشده. به احتمال زیاد اخبار تلویزیون را ندیده. اما در عوض، درون شبکههای اجتماعی متولد شده. مصرف کننده ساده باور نیست، جستجوگر تیزبین است.
۴) این نسل برخلاف ما «شهروند جهان» است. ما تا سال های سال کل ارتباط مان با جهان هستی، برنامه «دیدنی ها» بود. یادتان هست؟ این نسل برخلاف ما که عمدتا دنیا را در محدوده روستا و شهر و کشور خودمان می دیدیم، جهانآگاهتر از همه اجدادمان در تمام طول تاریخ شده اند و دارای سطح بالاتری از انتظار از زندگی و حکمرانی اند.
۵) این نسل سیاسی است اما مرجعیت سیاسی ندارد. این نسل جناح های سیاسی را نمی شناسد و اگر هم بشناسد، قبول ندارد! این نسل خودش مرجع است نه مقلد!
۶) این نسل برخلاف نسل ما، خود را بالاتر از حکومت می داند. این نسل قدرت دولت را مفروض و مطلق نمی گیرد. قدرت باید کارکرد داشته باشد و سطح استانداردی از معیشت را تامین کند وگرنه مشروعیت ندارد. این نسل ورود دولت به همه حوزه ها را مجاز نمی داند بویژه حوزه زندگی شخصی. آنها می گویند که قدرت در خدمت ماست و نه برعکس.
بنابراین ما با یک نسل هوشیار اطاعت گریزِ جهان آگاهِ غیرمقلدِ جسور روبرو هستیم و چه ظرفیتی بالاتر از این نسل برای ساختن ایران آینده. به شرط آنکه توانایی بکارگیری این ظرفیت را داشته باشیم. حکمرانی جدید نیز باید متفاوت باشد مثلا حکمرانی مبتنی بر اجبار-اطاعت دیگر برای این نسل کار نمی کند و باید تغییر کند به حکمرانی مبتنی بر اجماع- اقناع. نسل جدید جمعیتی یعنی نیاز به نسل جدید حکمرانی.
دهه هشتادی های عزیز! ممکن است نتوانم فضای ذهنی تان را درک کنم، شاید خواسته های شما با خواسته های من تفاوت داشته باشد اما از اینکه نسبت به کشور، دیگران و آینده تان بی تفاوت نیستید کیف می کنم. برخی کارها و روش های شما را نمی پسندم ولی به خاطر شما از گذشته به آینده ایران امیدوارترم. سخت امیدوارم که کنشگری مدنی، گفتگوی مسالمت آمیز و کار تشکیلاتی را یاد بگیرید و آینده بهتری برای همه ما رقم بزنید.
کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
ضحاک ماردوش | بخش اول
جمشید بعد از این که خدمتهای زیادی به جامعه کرد دچار غرور شد. دل مردم و فره ایزدی از او برگشت. همزمان در سرزمین تازیان مردی جوان به نام ضحاک پدر را کشت و بر تخت او نشست...
https://youtu.be/TY4LdqczEsQ
▪️نشانی تلگرامِ کانال:
@ze_dana_shenidastam_in_daastan
.
✍️ استفراغِ مبارک!
دلم روزی چند بار میپرسد چرا در این زمانه که ساعت به ساعت دارد تحولات تازهای رخ میدهد و باید زودبهزود نوشت و گفت، اینقدر دیر به دیر چیزی منتشر میکنی؟ عقلم میگوید دیگر از نوشتن و گفتن چه سود؟ میگوید همین نوشته که داری مینویسی هم از نوع دستوپا زدن بیثمر روشنفکری است. خدایی راست میگوید.
میدانید! حکومت چند دهه بهجای ساختن و کاشتن و سبز کردن و امید دادن و افق گشودن و غنیسازی خاک ایران و جامعه ایران، آن را شخم زد و تخلیه کرد؛ و هر آدم و حیوان و کوه و معدن و دریاچه و گیاهِ ارزشمند و آرامکننده و امیدبخش و استحکام دهندهای که بود را قطع کرد و بُرد و خورد و گزینش کرد و تحقیر کرد و تخریب کرد و فراری داد. اکنون که افق را ابر سیاه فراگرفته و بارش شروع شده و سیل راه افتاده است، چه میشود کرد با سیل؟ حکومت جلوی سیل ایستاده است و به آن شلیک میکند. بیچاره گمان میکند سیل را میشود با شلیک متوقف کرد. روشنفکران هم پشت سر سیل ایستادهاند و فریاد میزنند آآی سیل از این طرف برو، آآی سیل از آن طرف نرو. زهی خیال باطل!
آآی حکومت آآی ما روشنفکران! همهمان عقبیم، همهمان هنوز خوابیم و همهمان مقصریم. حکومت روزگار درازی فریب داد و تبعیض کرد و قانون را لجن زد و مردم را ندید؛ ما هم پیدرپی سکوت کردیم و منفعت طلبی کردیم و چشمانمان را بر آن همه تبعیض و تنگی و حماقت بستیم. و اکنون این نسل، که آینده ایران مال اوست و حق اوست، دارد همه ما را و همه آنچیزی که رنگ و بوی ما را دارد، استفراغ میکند. آن هم چه استفراغِ عمیق و مبارکی.
محسن رنانی / بعد از شادی مردم برای باخت تیم ایران از انگلیس
@Renani_Mohsen
www.renani.net
.
این بچهها به اردو و تفریح و گردش نیامدهاند. اینجا یک کلاس درس در پارک چیتگر است. جمیلهالسادات میرهادی، یک معلم بازنشسته مقطع ابتدایی، هر روز کودکان کار و خیابان را اینجا جمع میکند و به آنها درس میدهد تا این بچهها از تحصیل باز نمانند
》دانيال معمار《
@OfficialPersianTwitter
✔️ جنبش اعتراضی شهریور و مهر ۱۴۰۱ از مناظر مختلف قابل تحلیل است. گسل های بزرگی در جامعه ایران وجود دارد که تا خاموش است قابل رویت نیست اما وقتی سر باز میکند بسیاری را شگفت زده میکند.
✔️ اگر امکان و مجالی باشد و بگذارند میشود درباره ریشههای اقتصادی و اجتماعی این اعتراضات هم گفت اما در این ویدیو دکتر «نعمت الله فاضلی» استاد مطالعات فرهنگی و انسان شناسی به خوبی و با ظرافت، علیرغم محدودیت های عجیب صداوسیما به بیان ریشه های فرهنگی این جنبش میپردازد.
از دستش ندید!
@siamak_ghassemi
CHSievers: "Es gibt immer Licht… Wenn wir nur mutig genug sind, es zu sein."
So gesehen strahlt es gerade heller denn je aus #Iran.
مجری معروف شبکه زد دی اف آلمان: «نور همیشه هست، تنها اگر به اندازهی کافی شجاع باشیم که خودمان آن نور باشیم.»
از این منظر، بیشتر از هر زمان دیگری از ایران نور میتابد.
▪️به نظر شما با چه افرادی نمیتوان صحبت کرد؟
▪️تعصب در چه حوزههایی آسیبزا تر است؟
▪️در روابط بین فردی، تعصب و باورهای غیرمنطقی چگونه باعث آسیب به رابطه میشود؟
.
.
.
پ.ن۱: وقتی شما برای بقا به چیزی نیاز دارید که جایگزینی در آن موقعیت برای آن نیست، آیا در درستی یا نادرستی آن تردید میکنید؟ آیا برای داشتن یا نداشتنش فکر میکنید؟ اصلا تفکر در چنین بافتاری معنا دارد؟ به زبان دیگر وقتی شما برای بقا به چیز نیاز دارید، در مورد خوبی یا بدی آن میتوانید تفکر کنید یا ذهنتان ناخوداگاه شما را به سمت آن میکشد و آنرا درست تلقی میکند؟ باورهای متعصبانه کارکردی چنین دارند، اما چون اولا این مکانیزم دفاعی ناهشیار است و دوما سالهاست که داشته جلوی ازهمگسیختگی روانی فرد و اضطراب وجودی او میگرفته و نیز برای این کاهش اضطراب او سالها از آن بهره جسته، حالا جایش طوری سفت شده که جابجا کردن کوه از تغییر آن باور در آن فرد راحتتر مینماید.
.
پ.ن۲: مراقبت از عشق تفاوتی جدی با گنترلگری و تعصب دارد، در دومی ناامنی درونی دائم به بیرون فرافکنی میشود اما آنقدر که با خویشتن فرد از گذشته آمیخته است خودش آنرا در نمییابد، و اولی نشان از مهم بودن طرف مقابل دارد اما در عین حال فرد از وفاداری طرف مقابل خود مطمن است. (ملانی کلاین در تفاوت envy و jealousy این موضوع را به خوبی تبیین کرده)
.
پ.ن۳: (تخصصی) اصولا باورهای غیر منعطف یا با شخصیت وسواسی رابطهی مستقیم دارند یا با نارسیسیسم، طبعا اولی بسیار بهتر از دومی است چرا که گرچه فرد وسواسی سوپرایگو خشنی دارد که گاه معطوف به خود و گاه به دیگری است اما هرچه باشد چیزی وجود دارد که جلوی آسیب به دیگران را بگیرد، اما در دومی اساسا سوپرایگو بدوی است و تجربهی شرم بسیار منجر به انتقامی میشود کخ آسیب به دیگری را به همراه خواهد داشت.
.
پ.ن۴: (تخصصی) تعصب را در منظر روانکاوی از مسیر دوپارگی ایگو و اسپلیتینگ و البته نارسیسیسم نیز می توان تبیین کرد که باشد برای فرصتی دیگر.
.
.
متن: #دکتر_پویان_مقدم
رواندرمانگر تحلیلی
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
#روانکاوی #تعصب #نارسیسیسم #خودشیفتگی #انعطاف_نا_پذیری #کنترل_گری #کنترلگری #پارانویا #ادیپ #عقده_ادیپ #متعصب #تعصب_کور #آرمان_سازی #روابط_موضوعی #ملانی_کلاین #رونالد_فئربرن #زیگموند_فروید #روانشناسی #پويان_مقدم
زیست جهان جامعه ایران خسته وکوفتۀ سالهاست. بدنی زخمدیده که زندگی از او دریغ شده، اندامهای حسّی¬اش که رسانه هاست سالها لطمه دیده، سرش از بدن جدا شده است: چطور؟ به این صورت که عاقلان حذف شده اند یا به حاشیه رانده شده اند و متفکران وگروه های مرجع جدی، ناکار گشته اند. اندامهای حرکتی جامعه را محکم گرفتیم و پیچاندیم: از نهادهای مدنی و حزبی و انجمنی و ان¬جی¬اویی و صنفی و حرفه ای ومحلی وقومی و شهری، از همه به انحای آشکار ونهان فعالیت زدایی شده است به جای اختیارسپاری و توانمند سازی و تسهیل گری.
وقتی با بدن چنین می شود، جز عصبانیت آن زنبور نگونبخت چه چیزی برایش می ماند. از زیست جهان جامعه خیلی از ابتدایی ترین چیزها دریغ شده؛ سبک زندگی دلخواه، اشتغال مناسب، اقتصاد منظم و کم تورم و بی تشویش، سیاست ثبات، فارغ البالی از بابت برابری جنسی و مذهبی و زبان مادری واختیارات واقعی محلی، گردش متعارف وآزاد قدرت، حق به شهر، حق به رسانه، حق اعتراض، حق اعتصاب، تحرک اجتماعی و نظایر آن که در معمولی ترین کشورهای درحال توسعه موفق، اموری پیش پا افتاده اند چه رسد به جامعه ایران با این اندازه از فرهنگ سیاسی تحول خواه.
حقیقتا ریاضتی است که ما خود را از حسّ تصاحب این سرزمین و این جامعه برهانیم؛ حس تصاحب مردانه بر زنان، تصاحب بدن ها، تصاحب اذهان وباورها، تصاحب اینترنت، تصاحب اموال، تصاحب حوزه عمومی، حتی تصاحب سنتهای دینی دیرین این مردم، و بقیه انواع اوهام ایدئولوژیک و رسمیت یافته از حسّ تصاحب که داریم. سوگند به حقیقت که صاحبان سرزمین و تاریخ، اینها خودشان اند وما نیز فقط بخشی از آنها...
برگردیم به زیست جهانِ خستۀ این جامعه که در تب وتاب است. نترسیم؛ معذرت بخواهیم، حق دادخواهی برای خانواده عزیز ژینای از دست رفته را ادا بکنیم . دانشجویان وروزنامه نگاران و شهروندانی که اینجا وآنجا بی هیچ جرمی وفقط به خاطر اعتراض شان بازداشت شده اند راهی خانه وکاشانه خویش بشوند. اما خونهایی که ریخته شد! دیگر نمی دانم این را چه می توان کرد و درمانده ام. به سیاستهای تحریک آمیز از نوع گشتن اینجا وآنجا بر بالای سرمردم پایان داده بشود. تدریجا در عمل نشان بدهیم که همه می توانند از راه های قانونی مشارکت مؤثر بکنند، خیلی از حقوق بدیهی را اصلا پیش از آنکه دوباره فریاد بشود در عمل به رسمیت بشناسیم و صادقانه پای بندی نشان بدهیم وجبران بکنیم. سوگند به حقیقت که این، هم به صلاح ملت است و هم صلاح ملک وهم صلاح سرزمین وهم هویت و شکوه و فرهنگ و تمدن ما. سنتهای تاریخی بیش از این منتظر ما نمی مانند.
https://farasatkhah.blogsky.com/1401/07/06/post-861/
فعالین #پسماند_صفر همراه با کمپین #نجات_لباسها برگزار میکنند.
رویدادِ خانوادگیِ تاخت/فروش/اهدا ی اقلام #دست_دوم در تهران.
🌱
جریان چیه؟
بعد از تجربهی موفقی که با کمپین #نجات_لباسها به دست آوردیم، بارها و بارها از شما پیام گرفتم که «آیا ما هم میتونیم اقلام غیر قابل نیازمون رو به فروش برسونیم؟»
بله در این رویداد که قراره در تاریخ جمعه ۴ شهریور ۱۴۰۱ اتفاق بیفته، همگی شما میتونید نه تنها لباس، بلکه هر اونچیزی که توی خونه دارید و دیگه به هر دلیلی در چرخهی مصرف شما نیست رو به فروش برسونید یا حتی با دیگران تاخت بزنید و یا اصلاً اهدا کنید.
🌱
شرایط چیه؟
شما برای اینکه بتونید به عنوان #فروشنده شرکت کنید باید در سایت ایوند ابتدا یک پروفایل عضویت بسازید و بعد برای رویداد ما ثبت نام کنید. ( مثل آب خوردن )
🌱
در غیر این صورت میتونید یا صرفاً برای بازدید و #خرید به رویداد ما بیاید یا حتی اگه وسیلهای برای تاخت زدن یا اهدا کردن دارید، در روز رویداد با خودتون بیارید.
همین …
🔔
زمان: جمعه ۴ شهریور
مکان: تهران، بوستان پیروزی
از ساعت ۱۵:۳۰ الی ۲۰:۳۰
«بیداری نسل زِد»
در رخدادهای اخیر یکی از سرنوشتسازترین گسلهای اجتماعی فعال شد: گسل «سنت و مدرنیته». سرنوشت ایران را تا اینجا همین گسل (یا نزاع) رقم زده و در آینده نیز تعیینکنندهترین عامل خواهد بود. در این باره تحلیل مفصلی دارم که بماند برای بعد، اما لرزههای این گسل باعث شد «گسل نسلشناختیِ» دیگری فعال شود که چشمها را خیره کرده: «نسل زِد» بیدار شد. در روزهای اخیر عموماً از رفتار و عملکرد نوجوانان متحیر شدهاند. این همان «نسلِ زد» یا «زی» (Z Generation) است که شامل نیمۀ دوم دهههفتادیها و کل دهههشتادیها میشود. سال 99 نشریۀ «صبح صادق» مطلبی دربارۀ «نسل زد» درج کرده و گفته بود یکی از بزرگترین تهدیدهای امنیتیـسیاسی در «نسل زد» نهفته است. در پست پیشین دربارۀ رابطۀ «نسل زد» با «نسل ایگرگ» (نیمۀ دوم دههپنجاهیها و دهه شصتیها) توضیح دادم. در این پست به خود «نسل زد» (زومرها) و فرایند «جامعهپذیری» و «سیاسیشدن»شان نگاهی بیندازیم.
«نسل زد» پدیدهای جهانی است و بر بستر تحولات و پیشرفتهای فناورانۀ جهان تعریف شده است، اما تحلیل دربارۀ آن باید در دو سطح باشد: «جهانی» و «بومی». بخشی از ویژگیهای «زومرها» جهانی است، اما عوامل بومی روی آنها اثر میگذارد. اساس تفاوت ما (ایگرگیها) و زومرها این است که فناوریهای مجازی «وارد زندگی ما شد»، در حالی که زومرها «وارد دنیای فناوری» شدند. به زبانی استعاری، «فجازی» در دنیای ما به دنیا آمد، در حالی که زومرها در «فجازی» به دنیا آمدند. گوشی هوشمند «وارد زندگی ما شد»، اما زومرها از ابتدا در گوشی هوشمند متولد شدند. اما مسئله فراگیرتر است...
زومرها بالاترین حد «عزتنفس» را دارند. آنها کمتر از همۀ انسانهای پیشینشان «خواهش و التماس کردهاند» و یا اصلاً کتک نخوردهاند یا به ندرت تنبیه بدنی شدهاند. زومرها کمتر از گذشتگانشان تحقیر شدهاند. در سن خردسالی در «اجتماع خانواده» به «عضوی کامل با حق رأی» تبدیل شدهاند و بیشترین ابزارهای ابراز وجود را نیز داشتهاند. به همین دلیل، جامعهپذیری آنها بسیار زودتر از نسلهای پیشین رخ داده و شخصیت اجتماعیِ آنها زودتر و مستقلتر از پیشینیان شکل گرفته. داشتن ابزارهای ارتباطی گسترده به آنها اجازه داده در برابر اقتدارگراییِ خانوادگی مقاومت کنند و پشتوانه و گریزهای روانی بیرون از خانه بیابند.
به دلیل اینکه زومرها عموماً تکفرزندند یا فقط یک خواهر و برادر دارند، «حریم خصوصیِ» بسیار بزرگی دارند. این نسل بزرگترین حریم خصوصی را در تاریخ همۀ نسلهای ایرانی داشته. حریم خصوصی بنیاد استقلال شخصیتی است؛ چیزی که نسل ایگرگ یا به دست نمیآورد یا در سن بالاتر (پس از سن بلوغ) به دست میآورد. از دیگر سو به دلیل پایین آمدن جمعیت این نسل، رقابت دروننسلی میانشان کاهش یافته و ملایمتر شده و در عوض با فرصتهایی که خانواده در اختیارشان قرار میدهد، با ابعاد روحی و جسمی خود به خوبی آشنا میشوند. تمرکز این نسل دیگر روی رقابت با دیگران نیست، بلکه بیشتر درگیر کشف و پرورش خویشند. (امیدوارم این انگارۀ قدیمی و عارفانه از افکار ما ایرانیها بیرون رود که فکر میکنیم ریاضت و محرومیت باعث بزرگی میشود.)
این نسل با سطح بالای مراقبت خانوادگی، بیشتر از نسلهای پیشین مشاورۀ روانشناسی و روانپزشکی گرفته و خویش را بیشتر کاویده و با خود ارتباط برقرار کرده. همین مشاورهها، بهرهمندی از «تربیت جنسی» و نیز بهرهگیری از ارتباطات مجازی، باعث «شرمزدایی» گسترده در آنها شده. نسل زد ارتباط بسیار کمتنشتری با جسم و امیال خود دارد و عوارض عاطفی کمتری دارد.
زومرها از آنجا که درون شبکههای اجتماعی به دنیا آمدهاند، توان ارتباطگیری بالایی دارند؛ با سرعت گروهسازی میکنند و همبستگی در آنها روانتر و مکانیکیتر صورت میگیرد. آنها بالاترین میزان ارتباطات، و در نتیجه بالاترین مهارتهای ارتباطی را دارند. به همین دلیل الگوریتمهای اجتماعی پیچیدهتری در ذهنشان وجود دارد و همزمان به دلیل بهرهمندی گسترده از ابزارها از کودکی، توان حلِ مسئلۀ بالاتری هم دارند.
همۀ اینها باعث میشود توجه آنها زودتر به جامعه معطوف شود، زیرا داشتههای فردیشان زودتر تأمین شده و در نقطۀ مناسبی از هرم مازلو ایستادهاند. این وضعیت وقتی با سطح بسیار بالای استقلال و تمرکز بر وجوه روحی و شخصیتی همراه میشود، باعث میشود زومرها خیلی زود سیاسی شوند. یک عامل بسیار مهمتر هم این است که این نسل کمترین سلطهپذیری را دارد. آنها خیلی زود با هر نوع اقتداری درگیر میشود و بسیار کمتر تمایل به اطاعت دارند. فرمانبری برای آنها امری بدیهی نیست و کمتر از همۀ انسانهای پیشین از عصر یخ تاکنون «سلطهپذیر»ند. حال بازنده کسی است که در برابر این نسلِ تابندندان «هوشمند» مانند نئاندرتالها رفتار کند.
مهدی تدینی
@khanetekanifarhangi
سلام همراهان محترم
ادامه این سری ویدئو در این کانال قابل مشاهده است 👇
/channel/ze_dana_shenidastam_in_daastan
اپیزود هفتادوسوم پادکست دغدغه ایران
توسعه ایران: روزنه امیدی باقی مانده؟
آیا روزنه امیدی برای توسعه ایران باقی مانده است؟ توسعهخواهان برای پیشبرد توسعه ایران باید چه راههایی را در پیش بگیرند؟ مجتبی لشکربلوکی بعد از شرح آراء ده نفر از محققان توسعه و تشریح علل عقبماندگی ایران از نگاه آنها، شش مسیر کلی حرکت به سمت توسعهیافتگی را طرح کرده و بر اساس میزان امکانپذیری آنها، در نهایت دو استراتژی اصلی و دو استراتژی مکمل برای حرکت به سمت توسعهیافتگی ارائه میکند.
حمایت از پادکست
ضبط این اپیزود در استودیوی مؤسسه نیکوکاری رعد انجام شده است.
تماس با ریزنهاد مهارت آموزی
۰۲۱۸۸۳۷۱۱۰۴
maamotak@gmail.com
موسیقی آغازین
قطعه نینوا – اثر استاد حسین علیزاده
Email: dirancast@gmail.com
مجری: محمد فاضلی
میهمان: دکتر مجتبی لشکربلوکی
امور فنی و صوت: مرتضی مشیریخواه
گرافیک: حامد ملیانی و کریم شاهین
تاریخ انتشار
آذر هزار و چهارصدویک
کد تخفیف کتاب: diran
(۱۰٪ تخفیف + ارسال رایگان)
روش سفارش: پیغام در تلگرام به @nashrshams یا تماس با ۰۹۱۰۱۹۳۲۱۱۴ یا ۰۲۱۸۸۴۰۶۰۵۵
@dirancast_official
درود بر شما همکاران عزیز
در این روزها ممکن است در سازمان ها بدلایل متعددی حراست و اطلاعات اداره از حضور برخی همکاران جلوگیری یا بدلیل پرونده های خاص مورد توجه و کنترل یا بایکدت قرار گیرند.
متن زیر را که به نظرم جالب بود برای شما به اشتراک می گذارم.
حتی اگر نمی توانید فرد را در پست یا سمت حساس یا کلیدی نگه دارید و حمایت کنید بهتر است آنان را در سازمان در مشاغل مناسب دیگری حفظ کنیم .تا سرمایه و تجارب و دانش های شرکت ها بیش از این نشت نکند و بهره وری و ظرفیت سازندگی کشور آسیب نبیند ....
*از شورش تا افرینندگی*
مقاله وارده
شاید این واقعیت تاریخی نداشته ویک داستان باشد اما در اصل مطلب تفاوتی ایجاد نمی کند
زمانیکه
ایرلند اعلام استقلال کرد
و از انگلستان مستقل شد
در طی آن نه ( ۹ ) نفر جوان شورشی ایرلندی دستگیر و
*محکوم به مرگ شدند.
*ملکه انگلستان تحمل اعدام کردن آنان را نداشت و به همین خاطر دستور داد تا آن نه نفر جوان را به زندانی در مستعمره انگلستان یعنی « استرالیا » منتقل کنند
حدود ۴۰ سال پس از این واقعه ملکه انگلستان ویکتوریا
از استرالیا دیدن کرد و مورد استقبال نخست وزیر استرالیا یعنی
*آقای « چارلز دافی » قرار گرفت
وقتی آقای چارلز به اطلاع ملکه رساند که
« من » یکی از آن نه نفر جوان ایرلندی محکوم به اعدام « مرگ » بودم !!
ملکه انگلستان ویکتوریا شوکه شد
ملکه از او پرسید که
*آیا از سرنوشت آن هشت نفر زندانی دیگر خبری دارد یا نه ؟
نخست وزیر استرالیا « چارلز دافی » پاسخ داد که
همگی با یکدیگر در تماس هستند
زندانی دومی بنام
*« توماس فرانسیس » به ایالات متحده مهاجرت کردو خیلی زود به مقام فرمانداری « مونتانا » درآمریکا رسید
زندانی سومی و چهارمی بنام های
« ترنس مک مانس » و « پاتریک دونا او » هر دو ژنرال ارتش ایالات متحده آمریکا شدند و بسیار عالی خدمت کردند*.
زندانی پنجمی بنام:
« ریچارد اوگورمان » به کانادا مهاجرت کرد و
فرماندار کل نیوفوندلند شد .
زندانی ششمی و هفتمی بنام های :
*« ماریس لین » و « مایکل ایرلند »*
*هر دو از اعضای هیئت دولت استرالیا شدند و جدا از هم به عنوان
*دادستان کل استرالیا انجام وظیفه کردند .
زندانی هشتمی بنام « دارسی مگی »
نخست وزیر کانادا شد .
در نتیجه
مخالفان ما لزوما ناشایسته نیستند !!!
و شایدفقط خودمادرست نمیفهمیم !!!
شاید به همین علت است که
در غرب به آسانی جان انسان ها را نمی گیرند !!!
و « مرگ » راه حل نهایی نیست !!!
*کمی بیاندیشم*
*در مورد هزاران نفر از جوانان پرشوری که*،
*مملو از عشق ایران*،
*عاشق خدمت به مردم*
*و میهنمان بودند*،
*بله مدنیت و تکامل انسانها*
*بی دلیل پدید نمی اید...*
*تفکر بیشتر،*
*انسانیت بیشتر*،
*کشتار کمتر !!!*
💠خانه تکانی فرهنگی
تو میتوانی انتخاب کنی هربار در سمتی بایستی که برای تو آسیب کمتری داشتهباشد. میتوانی میانه بایستی و از هیچ سمتی نه حمایت کنی، نه نقد. که نه در رنجهای عظیم و نه در شادیهای عظیم، هیچ نقش سازندهای نداشتهباشی.
تو میتوانی انتخاب کنی که ظلم را ببینی و سکوت کنی، اما باید این را هم بدانی که این «میانه ایستادن»، در شرایطی که ظالم، مقابل چشمان تو مظلوم را آشکارانه آزار میدهد و قوانین انسانیت و وجدان را نقض میکند، بیطرفی نیست، که طرفداری و حمایت آگاهانهایست از ظالم!
مقاطعی از زمان هست که در آنها چیزی به نام «میانه ایستادن» و نه سفید و نه سیاه -که خاکستری بودن- معنایی ندارد! ما وسط شطرنج تاریخیم و تو یا سفیدی، یا سیاه.
کاش در سمت درستی از تاریخ بایستیم، حتی اگر سربازی نابلد و ایستاده در خانههای حاشیهی شطرنج باشیم و نیازی نباشد حرکت کنیم. فقط بایستیم و با حضورمان به تعداد مهرههای سفید اضافه کنیم و کمک کنیم که کفهی مظلوم از ظالم سنگینتر باشد و با فانوس کوچکی در دست، از حجم سیاهی و بیپناهی و اندوه، کم کنیم...
#نرگس_صرافیان_طوفان
@narges_sarrafian_toofan
شوخی با مرگ
محسن رنانی
نمیدانم مسئولان طراز اول مملکت چقدر نسل جدید (دهه هشتادیها) را میشناسند که اگر میشناختند بعید میدانم مسیر برخورد سخت را برای متقاعد کردنشان انتخاب میکردند. اما من این نسل را خوب میشناسم. چون یکی از بچههای این نسل فرزند من است و حداقل بیش از دویست نفرشان به من مراجعه داشته یا مشاوره گرفتهاند.
شاید اگر و فقط اگر یک واژه بتواند این نسل را از نسلهای پیشین متمایز کند واژه #بازی است.
برخلاف تمام نسلهای پیشین که بسیار سخت درس میخواندند، سخت کار میکردند و سخت میزیستند، این نسل تمام زندگی را به بازی و شوخی گرفته است.
برای این نسل چیزی به نام جدی بودن وجود ندارد و زندگی حقیقتا برایشان به یک شوخی مانند است. ( البته از زاویه دید ما )
نسلی که با بازیهای کامپیوتری و کارتونهای فضایی و انیمههای ژاپنی بزرگ شده، به لش پوشیدنها و شلخته بودنها عادت کرده و شخصیتهای محبوبش نه شخصیتهای دینی و فلسفی و اساطیری که انواع قهرمانان فیلمها و انیمهها هستند؛ نسلی که نگاهش به دین و باورهای دینی عمیقا با نسلهای پیشین متفاوت است، نسلی که اصلا نمیداند مقدسات و مبطلات و محرمات و مستحبات و احکام شرعی چیست و مرجع فکریاش بیش از اینکه مرجعیت دینی باشد، سلبریتیها و هنرمندان و خوانندگان هستند.
برای این نسل یک پست جدید یا یک اثر جدید از یک سلبریتی یا رپر ایرانی یا خارجی در فضای مجازی از مرگ دهها مرجع دینی مهمتر است !!
این نسل نه چیزی به نام مصلحتاندیشی در وجودش است و نه چیزی به نام ترس در خونش.
جالب اینکه علیرغم این ویژگیها و جدی نبودنها، بلدند بسیار راحتتر از ما پول دربیاورند و بسیار راحتتر از ما هم زندگی کنند و در عین تعجب میزان آگاهی و شعور اجتماعیشان هم نسبت به نسلهای پیشین بسیار گستردهتر و گاه عمیقتر است.
اینها را گفتم که بگویم آقایان مسئول:
مواظب باشید، بسیار هم مواظب باشید، این بچههای ۱۵ تا ۲۰ سالهای که الان در خیابانها هستند نه از باتوم و گلوله میترسند و نه با تهدید و تطمیع پا پس میکشند.
آنها مثل نسلهای پیشین نیستند که تحقیر شوند و با این همه از ترس بریدن نانشان یا گرفتن جانشان، باز هم دم برنیاورند و حرف نزنند.
گفتم که، ویژگیهای این نسل به شوخی گرفتن زندگی است و بازی دانستن همه چیز. حتی باتوم و گلوله و خون و مرگ.
برای کنار آمدن با این نسل فقط و فقط باید زبان آنها را بلد بود و با آنها با زبان خودشان صحبت کرد. آنها نسلهای گذشته نیستند که تحقیرها را برتابند یا با تهدیدها به پستوهای خانههایشان بخزند. چرا که آنها مرگ را هم به سخره گرفتهاند.
میگویند کودکان شوخی شوخی به پرندگان سنگ میزنند و پرندگان جدی جدی میمیرند.
من اما میگویم شما جدی جدی به آنها تیر میزنید و آنها شوخی شوخی میمیرند، چون خیلی از آنها مثل گیمها فکر میکنند که در لحظه مرگ هنوز هم جانهای دیگری دارند..
مواظب باشید، واقعا مواظب باشید. ناگهان چشم باز میکنید و میبینید مثل گنجشک بر زمین ریختهاند و خونشان خیابانهای شهر را چنان برگهای پاییز رنگین کرده است. در سکوتی محض و با لبخندی بر لب.
این نسل با حساب و کتابهای ما و شما برای رام و آرام شدن جور در نمیآیند ؛ چرا که اینها حتی حیثیت مرگ را هم به بازی گرفته اند.
لطفا مواظب باشید خونی بر دامانتان ننشیند که حتی با آب زمزم و کوثر نیز نتوان پاکش کرد.
لطفا مواظب بچههای آینده این سرزمین باشید. اینها فرزندان همین مرز و بومند.
با کولههایی بر پشت
و رویاهایی در دل!
خانه تکانی فرهنگی
@khanetekanifarhangi
🔲⭕️سوختن ایران در سندروم «همدلی محدود»
مجتبی لشکربلوکی و حمید زعیمی
آزمایش جالبی توسط یکی از محققان دانشگاه لنچستر اِنگلستان انجام شد. شرکت کنندگان چه کسانی بودند؟ طرفداران تیم منچستریونایتد. ابتدا از آنان خواسته شد که پرسشنامهای راجع به میزان طرفداری از منچستریونایتد را تکمیل کنند. خود پرسشنامه اهمیتی نداشت بلکه این کار ترفندی بود برای یادآوری و برافروختن وفاداری آنها به تیم منچستریونایتد. سپس، به شرکتکنندگان گفتند که در بخش دومِ آزمایش باید در مکان دیگری فیلمی راجع به فوتبال نگاه کنند. به آنها مسیر رفتن تا اتاق نمایش در ساختمان دیگر را نشان دادند. در طول مسیر، مردی که در حقیقت یک همکار (بازیگر) بود میدوید، لیز می خورد و می افتاد، مچ پایش را می گرفت و در حالی که درد میکشید فریاد می زد. مردی که بر زمین افتاده بود گاهی پیراهن منچستریونایتد و گاهی پیراهن رقیب سرسخت منچسریونایتد یعنی لیورپول را پوشیده بود.
نتایج تکان دهنده بود در ۹۴٪ مواقع، اگر فرد مصدوم پیراهن منچستریونایتد را بر تن داشت، شرکت کنندگان به او کمک کردند. ولی وقتی مصدوم لباس لیورپول یا لباس معمولی را به تن داشت فکر می کنید چند درصد کمک می کردند؟ تنها حدود ۳۰٪ آنها معمولاً فردی که غیرمنچستری بود را رها کردند تا ناله کند. برخی از شرکت کنندگان اصلاً به شخصی با پیراهن لیورپول توجه نکردند.
دوباره آزمایش تکرار شد اما این بار یک تغییر کوچک داده شد. این بار پرسشنامه با مضمون عشق به فوتبال و بازی زیبا بود و نه عشق به منچسترپونایتد! بعد از همین تغییر کوچک، حدود ۸۰ درصد از طرفداران منچستریونایتد به فردِ زمین افتاده با لباس منچستریونایتد کمک کردند که کمی کمتر از دور اول بود اما نتیجه جالب اینجا بود: ۷۰ درصد به افراد مصدوم با پیراهن لیورپول کمک کردند. در مقایسه با آزمایش قبل ۴۰ درصد افزایش در کمک به فردِ طرفدار لیورپول مشاهده شد (منبع) دلیلش چه بود؟
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی
ذهن ما به صورت ناخودآگاه مرز میکشد. حد تعیین می کند. این سوی مرز می شود افراد درون گروه (ما) و آن سوی مرز می شود افراد بیرون گروه (اونها). تا این جای کار مساله ای نیست. مساله این است که ما نسبت به آنسوی «مرز ذهنی غیرواقعی» که کشیده ایم غیریت و دوگانگی و دوری ایجاد می کنیم و نسبت به افراد درون گروه غیرت، همدلی و همدردی بیشتری داریم تا افراد بیرون گروه. به عبارت دیگر ما دچار همدلی محدود می شویم. به عنوان یک انسان رحم و مروت و مرام داریم ولی فقط آن را معطوف و محدود می کنیم به همکیش و هم قبیله و هم فکر و هم گروه مان.
تا جایی که در خاطر داریم این دوگانه سازی ها همیشه رخ داده است. برخی به دیگران می گویند غرب زده و در عوض آن ها به گروه اول می گوید عمله روسیه! برخی خودفروخته و خودباخته اند و در عوض برخی واپس گرا و عقب افتاده. برخی مذهبی خشک اند و برخی غیرمذهبی ولنگار. این دوگانه سازی ها تبعات دارد.
چه می توان کرد؟ خاطرتان هست که در بخش دوم آزمایش چه کردند؟ یک تغییر کوچک؛ به جای تاکید بر عشق به یک تیم خاص (منچستریونایتد)، عشق به یک مفهوم وسیع تر (فوتبال) جایگزین شد.
برای رهایی از سندروم همدلی محدود، باید استراتژی یافتن یا ساختن «وجه مشترک گسترده» را انتخاب کرد؛ خدا ، انسانیت، محیط زیست، آینده، سرنوشت مشترک، میهن اینها مواردی هستند که می توانند ما را نجات دهند. برای اینکه اثبات کنیم که چنین چیزی امکان پذیر است، به این موقعیت توجه کنید: مسابقات جام جهانی است در یک کافه کنار دیگرانی که نمی شناسید دارید فوتبال نگاه می کنید. زمانی که تیم ملی ما در جام جهانی برنده می شود شما ممکن است یک فرد مذهبی استقلالی دو آتشه باشید اما فرد کناری تان را که یک آدم غیرمذهبی هوادار متعصب پرسپولیس باشد را به آغوش بکشید و حتی پول چایی اش را هم حساب کنید!
ایران امروز ما به شدت نیازمند رهایی از سندروم همدلی محدود است. مرزهای غیرواقعی که جامعه ما را چندپاره (بهتر است بگوییم پاره پاره) کرده است.
آخرین نکته: هر کسی باید شروع کننده باشد. منچستری ها نباید منتظر لیورپولی ها باشند و برعکس. در توسعه باید کنشگر، آغازگر و مبتکر بود وگرنه انفعال و تقلید که هنری نیست. آغاز کننده باشیم و مرزها را برداریم!
کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_lashkarbolouki
.
.
👈 مُغولیّت مدرن
✍️ محسن رنانی
یک: مغولان عصر جاهلیت، ساختمانها را تخریب کردند و تنها را به خاک و خون کشیدند اما به تدریج که حاکم شدند و امنیت برقرار شد، دست از خشونت برداشتند و متمدن شدند. نخست مسلمان شدند و سپس زبان فارسی آموختند، آنگاه به ترویج فرهنگ و معماری و اقتصاد پرداختند، نخستین پول کاغذی (چائو) را در ایران منتشر کردند و حتی خودشان به زبان فارسی شعر گفتند. امروز بخشی از ارجمندترین آثار هنری ومعماری ایران به عصر مغول تعلق دارد. در این آمدورفتِ مغولان، دین و اخلاق مردم دست نخورده ماند و حتی مایه انسجام و تقویت همبستگی جامعه ایران شد.
مغولانِ مدرن اما کار دیگری میکنند؛ آنان ساختمان تخریب نمیکنند و رسما عامه مردم را نمیکشند، حتی ساختمان و صنعت هم میسازند؛ اما آرامآرام و در طول زمانی بسیار طولانی، با ابزاری نَرم به نام تورم، نه تنها فقرا را که توان دفاع از خود ندارند، به فلاکت میکشانند، بلکه ارزشهای انسانی و اخلاقی کل جامعه را نیز نابود می کنند. آنگاه جامعهای که اخلاق و ارزشهای انسانی و ایمانی نداشته باشد و بخش بزرگی از آن هم فقیر و به حاشیه رانده شده باشد، در چرخهای از تخریب درون نسلی و بین نسلی خودبهخود نابود خواهد شد.
دو: پول، استانداردِ استانداردهاست. اگر این استاندارد هر روز تغییر کند، تمام استانداردهای زندگی اجتماعی را تخریب میکند. تصورش را بکنید که هر روز که از خانه بیرون میآییم، ببینیم دیشب مغازهداران سنگهای ترازوهای خود را کمی تراشیدهاند و سنگها سبکتر شده اند، این رفتار چه بلایی بر سر اخلاق و اقتصاد خواهد آورد؟ نخستین اثر آن بیاعتمادی و بیاعتبار شدن قولوقرارها و مبادلات (کاهش سرمایه اجتماعی) است و دومین اثر آن نیز پیشبینی ناپذیری آینده و بیثباتی افق برای فعالیتهای اقتصادی (نااطمینانی) خواهد بود. حضرت کینز (یکی از انگشتشمار مراجع عظام تقلید جهانی در حوزه اقتصاد) فرموده است برای نابودی زیربنای فرهنگ و اخلاق یک جامعه هیچ کاری بهتر از ایجاد تورم مداوم نیست. (بحث بیشتر دراینباره را در مقاله «پیامدهای اخلاقی تورم»/۱۳۸۹ ارایه کردهام. اینجا بخوانید 👇👇)
http://renanistorage.ir/renani-article2/renani-article2(70).pdf
از زمان خلقت حضرت آدم تاکنون، تنها دو کشور، یکی شیلی و دیگری جمهوری اسلامی رکورددار طولانی ترین دوره (بیش از ۴۰ سال) تورم دو رقمی تاریخ هستند. پینوشه را نهضتهای مردمی به زیر نکشید، تورمهای سنگین هر ساله و اقتصاد ورشکسته شیلی مجبورش کرد که تسلیم شود. در ایران اما چهار دهه تورم دو رقمی، فقط حکومت و اقتصاد را به ورطه ورشکستگی نینداخته است، بلکه تورم بالا و مستمر، به عنوان مهمترین دستاورد ملموس حکومت دینی، اخلاق و ایمان مردم را نیز به یغما برده است.
سه: شاید یکی بهترین تحلیلهای ممکن برای معرفی مغولیت مدرن، تحلیل همکار ارجمند من، دکتر عبدالحسین ساسان است که در مراسم نکوداشت خود در اردیبهشت ۱۳۹۷ ارایه کرده است (این تحلیل را در فایل صوتی زیر این نوشتار بشنوید). اما من به بحث دکتر ساسان این نکته را اضافه میکنم که یکی از عللی که حکومت ایران چهار دهه است نتوانسته تورم را مهار کند، اخراج و خروج مستمر نخبگان علمی، فکری و مدنی از حکومت و حتی بستن راههای استفاده از آنها در حوزههای کارشناسی بوده است. همین دکتر ساسان که به تنهایی یک کلاس متحرک است و در هیچ دیداری و حتی گفتوگوی سادهای نبوده است که خود من نکته تازهای از او نیاموخته باشم، وقتی در اوج پختگی علمی و عقلی بود، در دوران حکومت محمود سوم، به بازنشستگی ناخواسته و زودهنگام مفتخرش کردند. همان دورانیکه آغاز غنای علمی و اوج فرهیختگی او بود و میتوانست سرمایهنمادینی برای استادان جوان و سرمایه علمی و اجتماعی برای دانشگاه اصفهان و منبع امید و انرژی برای دانشجویانی باشد که باید نَفَس استادان بزرگ و فرهیخته به آنها بخورد تا به مقام خردمندی برسند.
چهار: سیاستهای کلی برنامه هفتم توسعه کشور همین ماه ابلاغ شد. در این سیاستها، هدف گذاری شده است که طی ۵ سال .....
ادامه مطلب را در لینک زیر بخوانید: 👇👇👇
http://renani.net/index.php/texts/notes/887-2022-09-15-13-04-07
سخنرانی دکتر ساسان را اینجا بشنوید 👇👇👇👇
.
♦️طرح جامعهی قدسی و پلیس دینی:
در باب «پلیس امنیت اخلاقی»
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱ مهر ۱۴۰۱
نظامهای سیاسیی واجدِ ایدئولوژیی مشخص، بهنحو آشکار یا پنهان و صورتبندی شده یا بدون صورتبندی، طرحی برای جامعه دارند و بر حسب میزان وفاداریشان به آن ایدهئولوژی، میکوشند طرح خود از جامعه را پیاده کنند. اما جامعهی موجود ممکن است بهنحو بالفعل به طرحشان از جامعه نزدیک یا دور و سازگار یا ناسازگار باشد.
در قرن اخیر در ایران دو حکومت متفاوت و با دو ایدهئولوژیی متفاوت بر سر کار بوده اند و حکمرانی کرده اند: پهلوی و جمهوریی اسلامی. حکومت پهلوی واجد ایدهئولوژیی ملیگراییی باستانگرایانه بود و با تاریخ اسلامیی ایران مشکل داشت. پهلوی دوم حتّا تقویم با مبدأ اسلامی را به تاریخ شاهنشاهی تغییر داد. حکومت پهلوی ایدهئولوژیی سکولاریستیی ضد دینی داشت و میخواست جامعه را بهنحو آمرانه سکولار بکند. طرح این حکومت (هم پهلوی اول و هم پهلوی دوم) از جامعه بهنحو افراطی سکولاریستی بود و سکولارسازیی آمرانهی جامعه در دستور کار آنان قرار داشت. اما بخش اعظم مردم جامعه، حتا بهنحو سنّتی، مسلمان بودند. حکومت پهلوی، سازمان ساواک را بنا نهاد تا هر نوع حرکت متفاوتی در جامعه کنترل شود. حتا خواندن کتابهای متفاوت و دور از ایدهئولوژیی حکومتی هم با ترس و لرز و با انواع پنهانکاری صورت میگرفت. احزاب سیاسی فرمایشی بودند و به دستور شاه رقابت حزبیی فرمایشی هم تحمّل نشد و تنها یک حزب (رستاخیز) باقی ماند و همه موظّف شدند عضو آن باشند. بنابراین، طرح حکومت از جامعه با خود جامعه، ناهمخوانیی بنیادی داشت و دیدیم که سرانجام به انقلاب ۱۳۵۷ انجامید. حکومت با حجاب مشکل داشت و پدر (رضا شاه) کوشید به زور پلیس، کشف حجاب کند و پسر (محمدرضا شاه) کوشید از راه ایجاد تضییقات قانونی کشف حجاب نماید (بنگرید به اسناد مربوط به وضع انواع محدودیتها برای زنان چادری در عصر پهلویی دوم).
...
نتیجه
برای تحقق طرح جامعهی قدسی نیاز به اِعمال خشونت وجود دارد و در نتیجه به پلیس دینی نیاز است. پلیس موسوم به «امنیت اخلاقی» همان پلیس دینی است. اما آیا دین یا اخلاق، پلیس میخواهد؟ آیا پلیس میتواند دینگستری و دیندارسازی بکند؟ آیا هرگز در هیچ جای دنیا پلیس توانسته است حافظ دین و اخلاق یا ایدهئولوژی باشد؟ یا اینکه ریاکاری آفریده است؟ جز پرسش آخر، پاسخ دیگر پرسشها منفی است: هیچ نیروی حکومتی در هیچ جای دنیا نمیتواند حافظ دین و اخلاق باشد. دین و اخلاق اموری وجدانی و سوبژکتیو هستند و تنها از طریق جامعهپذیری و تعلیم و تربیت و آنهم با الگوهای خاصی از تعلیم و تربیت کم و بیش قابل گسترش هستند. قرائتهای دینی نیز در عصر مدرن واجد پتانسیل برابر نیستند. منویات برخی از آنها بیشتر غیرقابل تحقق اند و منویات برخی از آنها مجال بیشتری برای تحقق دارند. قرائت دینیی محافظتگرایان دینی و تلاششان برای تحقق منویات آن، چنانکه پیش از این توضیح داده ام، «اسلام تنفیر» آفریده است (محدثی، ۱۴۰۱). تجربههای تاریخی در دنیا نشان میدهند دستکاریی آمرانهی جوامع حتا در عصر ماقبل مدرن چندان موفق نبوده اند و نتایج این نوع دستکاریها حتا در عصر ماقبل مدرن دیرپا نبوده اند؛ چه رسد به عصر مدرن که در آن مردم و بخشهای مختلف اجتماعی در برابر دستکاریهای آمرانه بهنحو جدی مقاومت میکنند. بنابراین، میتوان با قاطعیت گفت که تمامیی پروژههای ناظر به دستکاریی آمرانهی جوامع در عصر مدرن به هزیمت سنگین میانجامند. از این رو، میتوان گفت که جامعهی ما نیازمند سیاستی ناظر به تحقّق طرح کثرتگرایانه از جامعه است که همهی بخشهای جامعه و همهی اقوام و خردهفرهنگها و زبانها و شیوههای زندهگی و کل تاریخ ایران و همهی ادیان و مذاهب را در این قلمرو جغرافیای انسانی بهعنوان واقعیّتی محقّق بهرسمیت بشناسد و هر گونه طرح معطوف به دستکاریی آمرانهی جامعه را کنار بگذارد و هر نوع رویکرد حذفی را نسبت به بخشی از جامعه نفی کند.
نسخهی کامل را لطفاً بخوانید! 👇
#پلیس_دینی
#مهسا_امینی
#خیزش_اجتماعی
#جامعهی_قدسی
#سکولارسازی_آمرانه
#دیندارسازی_آمرانه
#جامعهی_قدسی_واکنشی
#وضعیت_نارضایتی_انفجاری
@NewHasanMohaddesi
مژده به همشهریان عزیز تهرانی
اولین flea market ایرانی
جهت کاهش پسماند و کمک به محیط زیست
جمعه ۴شهریور، بوستان پیروزی 👇