روزهای خوب آمدنی نیستند؛ ساختنی اند... پویش خانه تکانی فرهنگی، اجتماعی داوطلبانه برای اصلاح فرهنگ جامعه با پشتیبانی مدرسه اکسیژن @OxygenSchool اینستاگرام : https://www.instagram.com/khanetekanifarhangi ارتباط : @Rhl_Asd
واکنش و مطالبهگری ظهیر خیام طهرانی به تخریب محیط زیست به بهانه جشن پاییزه در گرگان 👇
https://www.instagram.com/tv/CW88yAjj6hR/?utm_medium=copy_link
نظر شما چیه؟ آیا حق داریم به بهانه شادی طبیعت رو آسیب بزنیم؟
چطور با این اتفاقات برخورد کنیم؟
چکار میشد کرد؟
💠پویش خانه تکانی فرهنگی
@khanetekanifarhangi
سلام دوستان
محبت میکنید و از پیج اینستاگرام خانه تکانی فرهنگی هم حمایت کنید؟😊
با بالا رفتن بازدید، به نمایش مطالب مفید به افراد بیشتر کمک خواهد شد
در واقع کمکی خواهد بود در راستای فرهنگسازی🙏
https://www.instagram.com/tv/CWtAg8dIkOU/?utm_medium=copy_link
در تمام این سالها تلاش و تمرین کردیم
تا کمی بهم نزدیکتر باشیم
کمی بیشتر همدیگه رو ببینیم
بشناسیم
و بتونیم بهتر با هم تعامل کنیم.
به بهانهی همه این درسها و بازیها
به بهانهی همه این لبخندها
به بهای لحظه لحظهی این دقایقی که موجب خوشوقتی ما بوده
امیدواریم موثر بوده باشیم
🙏🙏🙏
🦋مدرسه اکسیژن
@OxygenSchool
به دنبال محلی ثابت برای بازی و یادگیری هستیم🙏
در تهران و یا اطراف نزدیک تهران
سالن، سوله، باغتالار
که بشه اجاره کرد یا مشارکتی اداره کرد.
ممنون میشیم در صورت اطلاع، ما رو راهنمایی کنین. 🙏🙏
0921 241 1086
به روایت افشین رهنما
👇
مجموعه این لینکهای روزنامه اعتماد را ظهر دیدم و از همه جذابتر برایم همین لینک بود "تجربه آقای مهندس درهشوری از همکاری با خانم دارایی و کاشت حرا در قشم"
همون موقع خیلی دلی متن رو تبدیل به فایل صوتی کردم
و تقدیم امیرخان و همسرشون میکنم
روح خانم دارایی شاد و راهشون پر رهرو باد
باشگاه #فیلم و #کتاب (فیتاپ)
اینبار قراره میزبان گفتگوهایی برای یادگیری، تحول و توسعه باشم 🙏😇
و اولین برنامه
مرور کتاب #دوباره_فکر_کن
با همکاران #همراه_اول در گفتگو با رفیق عزیزم دکتر #افشین_رهنما
ممنونم از همه همکاران اداره ارتباطات کارکنان همراه اول که با اشتیاق وارد این عرصه جدید یادگیری شدند.
به زودی اخبار بعدی منتشر خواهد شد
🦋مدرسه اکسیژن
@OxygenSchool
در مجموع فيلم كوتاه و 15 دقيقه اي « ماه جان» توانسته مجموعه اي از مفاهيم و مضامين عميق فرهنگي و اجتماعي جاري در گستره جغرافياي جام و تايباد و باخرز را در خود جاي دهد. در همين چند دقيقه جلوه هايي از چهار هنر مشهور دوتار نوازي، سورنا نوازي، چهاربيتي خواني و پاديرگي به نمايش گذاشته شده است كه شايسته است در باره هريك، آثاري جداگانه خلق شود.
انتخاب موضوع فيلم هم بسيار استادانه صورت گرفته است. غيبت زنان در عرصه موسيقي مقامي در منطقه اي كه خاستگاه اين هنر شرقي و عرفاني ايران به حساب مي آيد، در حقيقت يك نقص و نقيصه بزرگ فرهنگي است. ترديدي نيست كه اگر بندها و قيدهاي خودساخته از پيش روي زنان آن ديار در اين عرصه برداشته شود و اگر احساسات لطيف زنانه با آن موسيقي ظريف در هم آميزد، جهت و جهشي خاص به موسيقي ما خواهد بخشيد.
ساخت فيلم ماه جان هم مثل ساخت همه فيلم هاي مستند يا داستاني ديگر، محصول يك همفكري و همكاري جمعي است. فيلم نامه را خانم پريچهر سهيلي نوشته و كارگرداني آنرا آقاي احمد منصوري قزالحصاري به عهده داشته است. آقايان رضا حامديخواه و غلامرضا بهرامي هم از مشاورين اين فيلم بوده اند و « شركت سينمايي رويا فيلم تربت جام» هم مجري توليد آن بوده است. دکتر غلامرضا بهرامپور نویسنده و از شخصیت های فرهنگی تربت جام است.
البته اين فيلم هم بايد در معرض نقد فني و جدي قرار بگيرد. نقدهاي فني و هنري در حوزه تخصص من نيست فقط مي توانم بگويم كه در ارزيابي چنين آثاري، بايد مجموعه اي از معذوريت ها و محدوديت ها را در نظر آورد. توصيه مي كنم اين فيلم را ببينيد اما ماه جان و ماه جان ها را دريابيم.
💠پویش خانه تکانی فرهنگی
@khanetekanifarhangi
گفتگویی درباره نهاد علم و نهاد سیاست در ایران
👌 اصلا چیزی به نام نهاد علم در ایران نداریم
💠پویش خانه تکانی فرهنگی
@khanetekanifarhangi
بخشی از مقاله "فردا اول خلقت است" نوشته دکتر محسن رنانی
📚📚📚📚
📚 معلمهای عزیز ، بهوش باشین! 👇👇
👈 « تمدن » را نمی توان خرید!
قبلا شنیده اید که یک ﻛﻤﭙﺎﻧﯽ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎﻳﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻪ ﺭﺥ ﻛﺸﻴﺪﻥ ﻗﺪﺭﺕ ﺗﻜﻨﻮﻟﻮﮊﯼ ﺧﻮﺩ، ﺳﻴﻤﯽ ﺑﻪ ﺿﺨﺎﻣﺖ یکﻫﺰﺍﺭﻡ ﺗﺎﺭ ﻣﻮﯼ ﺍﻧﺴﺎﻥ تولید و ﺑﺮﺍﯼ ﻛﻤﭙﺎﻧﯽ ﺭﻗﻴﺒﺶ ﺩﺭ ﮊﺍﭘﻦ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ. ﻣﺪﺗﯽ ﺑﻌﺪ ﻛﻤﭙﺎﻧﯽ ﮊﺍﭘﻨﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﺳﻴﻢ ﺭﺍ ﭘﺲ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﻛﻪ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﺳﻴﻢ ﺑﻪ ﻓﻮﺍﺻﻞ ﻣﻨﻈﻢ ﺳﻮﺭﺍﺥ و سه سیم نازک تر از داخل آن رد ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ!
شگفت انگیز بود، نه؟!!!
ﺍﻣﺎ ﺁﻧﻬﺎیی ﻛﻪ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﯽﺑﺮﻧﺪ ﺷﻜﻮﻩ ﺗﻤﺪﻥ ﮊﺍﭘﻦ ﺍﺯ ﻗﺪﺭﺕ ﺗﻜﻨﻮﻟﻮﮊیک ﺁﻥ ﺑﺮﻣﯽﺧﻴﺰﺩ، ﺩﭼﺎﺭ ﺳﺎﺩﻩﺍﻧﺪﻳﺸﯽ ﻭ ﺳﻄﺤﯽﻧﮕﺮﯼﺍﻧﺪ.
ﺗﻤﺪﻥ، ﻳﮕﺎﻧﻪ ﻛﺎﻻﻳﯽ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺒﺎﺩﻟﻪ ﻧﻤﯽﭘﺬﻳﺮﺩ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻥ یک ﻣﻠﺖ «ﺗﻮﻟﻴﺪ» ﺷﻮﺩ. ﺍگر ﺁﻥ ﻃﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﻠﺖﻫﺎ ﺑﺎ ﺧﺮﻳﺪ ﻓﻨﺎﻭﺭﯼ ﻣﺘﻤﺪﻥ ﻣﯽﺷﺪﻧﺪ.
ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻛﻪ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﻣﺪﻝ ﺧﻮﺩﺭﻭﻫﺎﯼ ژاپنی ﺑﺎ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﻓﻨﺎﻭﺭﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺭﺍ ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ.
ﻗﺪﺭﺕ ﻓﻨﺎﻭﺭﯼ ﺧﻴﺮﻩ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﭼﺸﻢ بادامی های ﮊﺍپنی، ﺑﻪ ﺭﻏﻢ ﻫﻤﻪ ﺟﻼﻝ ﻭ ﺷﻜﻮﻫﺶ، ﯾﮏ «ﻓﺮﻉ» ﻛﻮچک ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﺗﻤﺪﻧﯽ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻠﺖ ﺁﻓﺮﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
«اصلِ» ﺍﻳﻦ ﺗﻤﺪﻥ ﺭﺍ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﻛﺎﺭﺧﺎﻧﻪﻫﺎﯼ ﻣﻌﻈﻢ ﺍﻳﺎﻟﺖ ﺍﻭﺯﺍﻛﺎ ﺑﺘﻮﺍﻥ ﻳﺎﻓﺖ، ﺩﺭ ﻭﻳﺮﺍﻧﻪﻫﺎﯼ ﺩﻟﺨﺮﺍﺵ ﺍﻳﺎﻟﺖ ﻓﻮﮐﻮﺷﻴﻤﺎ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﺩﻳﺪ. ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﺘﻤﺪﻧﺎﻧﻪ ﺁﻭﺍﺭﮔﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺍﺯ ﭘﯽ ﻣﺨﻮﻑﺗﺮﻳﻦ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﻗﺮﻥ، ﻣﻨﻈﻢ ﻭ ﺗﻤﻴﺰ ﺩﺭ ﺻﻒ آﺏ ﻣﯽﺍﻳﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﯽﺟﻨﺠﺎﻝ ﻭ ﻫﻴﺎﻫﻮ ﻭ ﻧﺎﺳﺰﺍ، ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﺼﺮﻑ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﺧﻮﺩ، ﺁﺏ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﻣﯽﻛﻨﻨﺪ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﺎﺭِ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ یک ﻛﺸﻮﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺳﻮﻣﯽ، ﺩﺭ ﺷﺮﺍﻳﻄﯽ ﻛﺎﻣﻼ ﻋﺎﺩﯼ، ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﻣﯽﻛﻨﻴﻢ، ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺗﻤﺪﻥ ﻧﻤﺎﻳﺎﻥ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﻓﻴﻠﻢﻫﺎ ﻭ ﻋﻜﺲﻫﺎﯼ ﺧﺒﺮﯼ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﻭ ﺳﻮﻧﺎﻣﯽ ﻭﻳﺮﺍﻧﮕﺮ ﮊﺍﭘﻦ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﺷﺪ، یک ﺻﺤﻨﻪ ﺩﺭﮔﻴﺮﯼ، ﺍﺯﺩﺣﺎﻡ، ﻫﺠﻮﻡ، ﻏﺎﺭﺕ
ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ، ﻭَﻟَﻊ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ کمکهای ﺍﻋﻄﺎﻳﯽ، ﺑﯽﻧﻈﻤﯽ ﻭ ﺣﺘﯽ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﻭ ﺟَﺰَﻉ ﺩﻳﺪﻩ ﻧﻤﯽﺷﺪ.
ﻳﻜﯽ ﺍﺯ ﺧﺒﺮﮔﺰﺍﺭﯼﻫﺎ ﺧﻼﺻﻪ ﻣﺸﺎﻫﺪﺍﺕ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﺎﺯﺗﺎﺏ ﺩﺍﺩ:
۱ - ﺻﻔﻮﻑ ﻣﻨﻈﻢ ﺁﺏ ﻭ ﻏﺬﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﻴﭻ ﺣﺮﻑِ ﺯﻧﻨﺪﻩ ﻳﺎ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺧﺸﻦ.
۲ - ﻫﻴﭻ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺯﻟﺰﻟﻪ ۹ ﺭﻳﺸﺘﺮﯼ ﺁﺳﻴﺐ ﻧﺪﻳﺪ، ﻫﻤﻪ ﺧﺴﺎﺭﺕﻫﺎ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺳﻮﻧﺎﻣﯽ ﻭ ﻭﺭﻭﺩ ﺩﺭﻳﺎ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺑﻮﺩ. (مدیریت پیشگیری)
۳ - ﻏﺎﺭﺗﮕﺮﯼ ﺩﻳﺪﻩ ﻧﺸﺪ. ﺯﻭﺭﮔﻮﻳﯽ ﻳﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺑﻮﺩﻥ ﺩﻳﺪﻩ ﻧﺸﺪ. ﻓﻘﻂ ﺗﻔﺎﻫﻢ ﺑﻮﺩ. (مدیریت انتظامی)
۴ - ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﻛﺎﺭﮔﺮﺍﻥ ﻧﻴﺮﻭﮔﺎﻩ ﺍﺗﻤﯽ ﺑﻪ ﺭﻏﻢ ﻧﺸﺖ ﻣﻮﺍﺩ ﺭﺍﺩﻳﻮ ﺍﻛﺘﻴﻮ، ﺑﺎ اﺯ ﺟﺎﻥ ﮔﺬﺷﺘﮕﯽ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ خنک ﻛﺮﺩﻥ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩﻫﺎ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﻫﻨﺪ. (مدیریت بحران)
۵ - ﺣﺘﯽ یک ﻣﻮﺭﺩ ﺳﻮﮔﻮﺍﺭﯼ ﺷﺪﻳﺪ ﻳﺎ ﺯﺩﻥ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﻳﺪﻩ ﻧﻤﯽﺷﺪ. ﻣﺼﻴﺒﺖ ﻭ ﻏﻢ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﻃﻤﺄﻧﻴﻨﻪ ﺑﻮﺩ. (مدیریت روانپزشکی)
۶ - ﻣﺮﺩﻡ ﻓﻘﻂ ﺍﻗﻼﻡ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻴﺎﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻬﻴﻪ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺁﺏ ﻭ ﺁﺫﻭﻗﻪ ﺑﺮﺳﺪ. (مدیریت تدارکات)
۷ - ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﻭ ﭘﻴﺮ ﻭ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮﯼ ﻣﯽﻛﺮﺩﻧﺪ. ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥﻫﺎ ﻗﻴﻤﺖﻫﺎ ﺭﺍ ﻛﺎﻫﺶ ﺩﺍﺩﻧﺪ. (مدیریت اجتماعی)
ﺧﻮﺩﭘﺮﺩﺍﺯﻫﺎ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺤﺎﻓﻆ ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ!!!
۸ - ﻫﻤﻪ ﺩﻗﻴﻘﺎً ﻣﯽﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻨﺪ. ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻣﯽ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ! (مدیریت مانورهای عملیاتی)
۹ - ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﻣﺤﺘﺎﻁ ﻭ ﺩﻗﻴﻖ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺍﺯ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ ﮔﺰﺍﺭﺵﻫﺎﯼ اﻟﺘﻬﺎﺏﺁﻓﺮﻳﻦ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﯼ ﻣﯽﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﺁﺭﺍﻡﺑﺨﺶ ﭘﺨﺶ ﻣﯽﺷﺪ. (مدیریت ارتباطات و رسانه ها)
۱۰ - ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﻛﻪ ﺩﺭ یک ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﺑﺮﻕ ﺭﻓﺖ، ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺟﻨﺎﺱ ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻧﺪ ﺳﺮﺟﺎﻳﺸﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﺭﺍ ترک ﻛﺮﺩﻧﺪ. (مدیریت اجتماعی)
"ﺍﻳﻦ "ﻫﻤﺎﻥ "ﺗﻤﺪﻧﯽ" ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻘﻴﻪ ﻣﺤﺼﻮﻻﺕ ﻭ ﻣﺼﻨﻮﻋﺎﺕ ﺗﻤﺪﻧﯽ، ﺑﺮ ﺁﻥ ﺑﻨﺎ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﺳﻮﻧﯽ ﻭ ﭘﺎﻧﺎﺳﻮنیک ﻭ ﻫﻴﺘﺎﭼﯽ ﻭ ﺗﻮﻳﻮﺗﺎ ﻭ ﻫﻮﻧﺪﺍ ﻭ ﻧﻴﺴﺎﻥ ﻣﻮﺗﻮﺭﺯ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺗﻤﺪﻥ ﺑﻨﺎ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﭼﻨﻴﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﭼﻨﺎﻥ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﺪﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺭﺷﺪ ﻭ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﻋﺮﺻﻪﻫﺎ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
ﺯﻳﺮﺑﻨﺎی ﻧﺎﺏ ﺗﻤﺪﻥ یک ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ
ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺑﺤﺮﺍﻥ ﺩﻳﺪ.
ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﻛﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﻭﻳﺮﺍﻧﮕﺮ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﻭ ﺍﻧﻔﺠﺎﺭ ﺩﻭ ﺑﻤﺐ ﺍﺗﻤﯽ ﺩﺭ ﻛﺸﻮﺭﺵ، ﻛﺎﺭﮔﺮﺍﻧﺶ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﺎﻥ ﺧﺎﻟﯽ میخوردند ﻭ ﻫﺮ یک «ﺳﻨﺖ»ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ «ﻳﻦ» ﺗﺒﺪﻳﻞ میﻛﺮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺳﺮﺯﻣﻴﻨﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺴﺎﺯﻧﺪ، ﺑﺎ ﻗﺸﺮ ﺗﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﺳﻮﻣﯽ ﻛﻪ ﻫﺮ یک «ﻭﺍﺣﺪ ﭘﻮﻝ ﻣﻠﯽ» ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻻﺭ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻣﯽﻛﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻏﺮﺏ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬﺍﺭﯼ ﻛﻨﻨﺪ.
ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻧﻘﻞ ﻣﯽﻛﺮﺩ: ﺳﺎﻟﻴﺎﻥ ﭘﻴﺶ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭼﻨﺪ ﻫﻤﻮﻃﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻛﺎﺭ ﺑﻪ ﮊﺍﭘﻦ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺍﺗﺎﻕ ﻛﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺍﺟﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻳﻢ. ﺍﺗﺎﻕﻫﺎ ﻗﻔﻞ ﻭ ﺑﺴﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ. ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻪ ﺻﺎﺣﺒﺨﺎﻧﻪ ﮔﻔﺘﻴﻢ ﭼﺮﺍ ﻗﻔﻞ ﻭ ﻛﻠﻴﺪ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﮔﻔﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ ﻧﮕﺮﺍﻧﻴﺪ؟ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺍﻣﻦ ﺍﺳﺖ! ﻛﺴﯽ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻛﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﺎﻟﯽ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﻴﺴﺘﻴﻢ، ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻧﮕﺮﺍﻧﻴﻢ!
ﺑﻪ ﻫﺮﺣﺎﻝ، ﺗﻤﺪﻥ ﺭﺍ ﻧﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﺧﺮﻳﺪ ﻭ ﻧﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﺑﺎ ﺷﻌﺎﺭ ﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩ.
« ﺗﻤﺪﻥ» ﻣﺤﺼﻮﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﻓﺮﺁﻳﻨﺪﯼ ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ، ﻣﺘﻌﻬﺪﺍﻧﻪ، هوﺷﻤﻨﺪﺍﻧﻪ ﻭ ﺑﻪ ﻏﺎﻳﺖ ﻣﻨﻈﻢ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﺷﻮﺩ. ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﺗﻤﺪﻥ، ﻧﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻭ نه ﻛﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﻭﺯﺍﺭﺗﺨﺎﻧﻪ ﻭ ﺩﻭﻟﺖ، ﻛﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻭ آﻣﻮﺯﺵ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ است.
پندی برای خردمندان
💠پویش خانه تکانی فرهنگی
@khanetekanifarhangi
پایان عصر سنت در آکادمیها!
💥دانشگاه های چالش محور چگونه کار می کنند؟
👇👇
حاکم دبی شیخ محمد این ویدیوی پربازدید رو توییت کرد و پیگیر این افرادی که گربه رو نجات دادن شد.اونها رو به دفترش دعوت کرد، شخصا ازشون تشکر وبه هریک ۵۰هزار درهم اهداء کرد.ارزش این پول برای هریک از اونا حدود نیممیلیارد تومنه ولی ارزش اقدام شیخ برای توسعه فرهنگ بشری قابل تصور نیست.
🤝@khanetekanifarhangi
در مورد هنر، هنرمند و ترانههای عاشقانه
صلح و انسانیت
💠پویش خانه تکانی فرهنگی
@khanetekanifarhangi
⁉️ چرا مهاجرت نمیکنم؟
🔊 #فایل_صوتی سخنرانی دکتر محسن رنانی
📺 فیلم کامل سخنرانی را در آپارات ببینید:
aparat.com/v/EKBCR
pooyeshfekri.com/چرا-مهاجرت-نمیکنم؟
@pooyeshfekri
این پست خلاصه سخنرانی دکتر رنانی محترم در مورد مهاجرت هست
با عنوان
چرا مهاجرت نمیکنم...
ویدئو کامل سخنرانی هم در لینک زیر قابل مشاهده است👇
https://m.aparat.com/v/EKBCR
.
.
شما بودین چی میگفتین؟
چیکار میکردین؟
صبحهای پیادهروی شهروندانی رو میبینم که هنگام ورزش از نیمکتها و نشیمنگاههای محیطی برای ورزش استفاده میکنن.
🏃♀️🏃
کف پاشون رو روی نیمکت یا نشیمنگاه لوازم ورزشی قرار میدن و اغلب ردپاشون هم روی لوازم میمونه👣👣👣⛸
جالبه که این رفتار رو اغلب در دو دسته از آدمها میبینم؛
۱. مردان جاافتاده
۲. جوونایی که لبهی بالایی تکیهگاه نیمکت مینشینن و کف پاشون رو روی سطح نیمکت میزارن.
خودم فکر میکنم حق دارم وقتی میخوام روی نیمکت شهری بشینم تمیز باشه
ولی نمیدونم هنگام مواجه با این افراد چه برخوردی باهاشون داشته باشم؟
🥴
بهشون تذکر بدم؟
ازشون درخواست کنم؟
در موردش باهاشون گفتگو کنم؟
هیچی نگم؟
نظر شما چیه؟
چه برخوردی سازنده است؟ و میتونه منجر به تغییر رفتار بشه؟ در من یا اونها🙏🙏
#تغییر_رفتار #تغییر #مدیریت_تغییر
#ارتباط_بدون_خشونت #زبان_زندگی
#ارتباط_انسانی #ارتباط_موثر
#نصیحت #امر_به_معروف 🤣
#نهی_از_منکر 😤
💠پویش خانه تکانی فرهنگی
@khanetekanifarhangi
به بهانهٔ روز دانش آموز💚
اینجا مدرسهای در لیون فرانسه است و هیچیک از دانشآموزان آن ایرانی نیستند. این دانشآموزان مشغول تمرین یک آواز ایرانی با شعری از مولانا جلالالدین بلخی هستند: «پیدا شدم، پیدا شدم، پیدای ناپیدا شدم…»
پیدا شدم پیدا شدم
پیدای ناپیدا شدم
شیدا شیدا شیدا شدم
شیدا شدم شیدا شدم
من او بدم من او شدم
با او بدم بی او شدم
در عشق او چون او شدم
زین رو چنین بی سو شدم
در عشق او چون او شدم
💠پویش خانه تکانی فرهنگی
@khanetekanifarhangi
خانم پرسید: "تخممرغ های خود را چقدر میفروشید؟
فروشنده گفت: "نيمدلار هر تخممرغ خانم"
خانم گفت؛ من ۶تخممرغ به قیمت ۲/۵دلار میخواهم یا اینکه میروم،
فروشنده پاسخ میدهد: همه آنها را به قیمت دلخواه بخرید، این شروعی خوب برای من است زیرا امروز حتی یک تخممرغ هم نفروختهام و به آن نیاز دارم!!!
خانم تخم مرغهایش را با قیمت مناسب و دلخواهش خرید و با احساس برنده شدن سوار ماشین شیک خود شد و با دوستش به رستورانی شیک رفتند
او و دوستش آنچه را که میخواستند سفارش دادند، آنها فقط کمی از غذای خود را خوردند و آنرا باقی گذاشتند. آنها قبض را که 150دلار بود 170دلار دادند و به صاحب رستوران شیک گفتند که بقیهش را بعنوان انعام نگه دارد...
این داستان ممکن است برای صاحب رستوران شیک کاملاً عادی به نظر برسد، اما برای فروشنده تخممرغ بسیار ناعادلانه است...
سئوالی که مطرح میشود این است:
چرا همیشه هنگام خرید از نیازمندان باید نشان دهیم که قدرت داریم؟ و چرا نسبت به کسانی که حتی نیازی به سخاوت ما ندارند سخاوتمند هستیم؟
من یکباراین مطلب را در جایی خواندم که میگفت پدرم از افراد فقیر با قیمت بالا اجناسشان را میخرید؛هرچند که به آن وسائل احتیاج نداشت
گاهی اوقات هزینه بیشتری برای آنها نیز میپرداخت، شگفت زده شدم.
یک روزاز او پرسیدم "پدر چرا این کار را میکنی؟ پدرم پاسخ داد: این خیریهای است که در عزّت پیچیده شده است!
شاید شما این پیام را به اشتراک نگذارید؛ اما جزو افرادی هستید که برای خواندنش زمان گذاشتهاید.
💠پویش خانه تکانی فرهنگی
@khanetekanifarhangi
kaarevaan kaarevaan به یاد لاله دارایی • «هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما»
لاله يك مكتب است
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/175119
مس وجود اطرافيانش را به طلا تبديل ميكرد
در سايه عشق زیست
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/175115
اشكهايش براي اين سرزمين ریخته و دیده شد
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/175120
به جامعه محلي باور داشت
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/175116
اهل توسعه بود
اهل پایداری
اهل انسان
یادش گرامی
از طرف دوستان نوبانگ اندیشه
خانه تکانی فرهنگی و مدرسه اکسیژن
دانشگاه ظرفیت تولید فرهیختگی را از دست داده است...
سخنان «سید محمدامین قانعیراد»، رئیس فقید انجمن جامعهشناسی ایران، را میشنوید.
🦋پویش خانه تکانی فرهنگی
@khanetekanifarhangi
راز پیشرفت سنگاپور
شایسته سالاری
عملگرایی
صداقت
💠پویش خانه تکانی فرهنگی
@khanetekanifarhangi
«ماه جان »؛ صداي خاموش زنان شرق خراسان
قاسم خرمی
توفيقي دست داد و فيلم كوتاه « ماه جان» ساخته هنرمندان و فيلم سازان تربت جامي را ديدم؛ قِصه يك غُصه تاريخي زنان هنرمند ايران، خاصه در مناطقي كه پوشش و روكشي از تعصبات موهوم، هنر آنان را در حصار گرفته و از تعالي باز داشته است
چنين فيلمي با همين مضمون، مي توانست در هر جاي ايران ساخته شود اما ساخت آن در شهر تربت جام و در جوار مرزهاي شرقي و در چند كيلومتري كشور همسايه اي كه اكنون آشكارا حقوق و حرمت و توانمندي زنان را به چالش كشيده است، مي تواند واجد بار معنايي بيشتري باشد. زمان مناسب ديدن اين فيلم، دقيقا در همين لحظه تعيين كننده تاريخي است.
داستان فيلم مربوط به دخترك جواني به نام « ماه جان» است كه استعداد خدادادي موسيقي و آواز خواني دارد اما در جايي زاده شده است كه قدرت پنجه و هنجره زنان را به رسميت نمي شناسد. ماه جان ابتدا در پنهان و در خلوت خود مي خواند اما اين صدا، هر روز بلند تر مي شود، از ديوارهاي خانه عبور مي كند و نهايتا به مرزهاي متصلب تعصبات خانوادگي برخورد مي كند. جايي كه مي بايد متوقف شود اما متوقف نمي شود و جبهه اي گشوده مي شود ميان صداي نازك زن و گوش هاي سنگين مرد، به وسعت همه ايران و شايد اغلب جوامع شرقي و مسلمان. جنگي كه هنوز ادامه دارد و در آنسور مرزهاي ايران، در افغانستان و پاكستان قرباني مي گيرد.
اولين برخوردهاي قهري با صداي ماه جان در زير زمين خانه شروع مي شود كه مي تواند اشاره ظريفي به رويش «هنر زير زميني» و يا زير زميني شدن هنر و موسيقي باشد. صبح زود، خروس كه صدايش ممنوع نيست! مي خواند و سپس پدر خانواده بصورت اتفاقي صداي تار و آواز ماه جان را مي شنود و شروع مي كند به دشنمام هايي از جنس نفرين؛« اي مرگ، اي بلا، بي صدا شو لال مرگ»!
در فرهنگ عامه ايران، نفرين كردن، كاري عموما زنانه و نشانه اي از استيصال و تظلم خواهي است اما نفرين هاي اين پدر جوان از اين جنس نيست بلكه نوعي فرهنگ و ايدئولوژيك است : « بي صدا شو، لال مرگ!». يعني ساكت شو و در سكوت بمير ! بي خبر از آنكه همين ساكت شدن هاي يك هنرمند، در حقيقت، مردن است؛ مرگي تدريجي با درد و رنجي بسيار…
وقتي صداي ماه جان از درون خانه به فضاي كوچه و حتي محافل زنانه راه پيدا مي كند، فيلم مضموني ظريف تر و پيچيده تر مي يابد. در بخشي از فيلم به شكل هنرمندانه اي تلاش مي شود تا نشان داده شود كه تعصب نسبت زنان در مناطق ما، لزوما ريشه مذهبي ندارد، بلكه نوعي غيرت جاهلانه است كه از عصبيت قومي و خانوادگي ريشه مي گيرد.
مثلا در درون كوچه، عموي ماه جان در گفتگو با يك فرد ديگر، به تحسين صداي زني مي پردازد كه او را نمي شناسد اما وقتي متوجه مي شود كه صاحب اين هنر، دختر برادر خودِ اوست، شروع مي كند به ناسزا گفتن و سرزنش كردن. در حقيقت او ماه جان را سرزنش مي كند تا در معرض سرزنش دوستش و يا ديگران قرار نگيرد. اينها نشان مي دهد كه در مسير خاموش كردن صداي زنان، چگونه نيروهاي واپسگرا از درون و بيرون خانه و خانواده با هم متحد و يكصدا مي شوند!
صحنه درخشان و بي نظير ديگري در اين فيلم هست كه من حقيقتا، در هيچ فيلمي با اين ظرافت و اين دقت نديده ام. ماه جان توسط دوستش به يك مجلس جشن زنانه دعوت مي شود تا آواز شاد بخواند. در اوج هنرنمايي او، ناگهان پير زني از گوشه مجلس بلند مي شود و معترضانه ماه جان را به زمين مي كوبد.
اين صحنه شايد تنها جلوه اي از خشونت فيزيكي عليه زنان هنرمند است كه نه از سوي مردان متعصب، بلكه توسط زنان بي هنر روي مي دهد. آن پير زن نماينده زناني است كه قرنها در سيطره فرهنگ مرد سالار و زن ستيز زيسته و اكنون خود قرباني و ابزار استيلاي آن فرهنگ شده اند. به همين دليل، شايد فيلم مي خواهد بگويد كه موقعيت نازلِ زنان هنرمندان در جامعه و پيرامون ما، هميشه محصول فرهنگ و جامعه مرد سالار نيست، بلكه گاه زنان هم در اين «لال مرگي» همجنسان خود، نقش داشته اند.
از اين دست پيام ها، باز هم در فيلم موجود است. مثلا آن پسر جواني كه از صداي ماه جان خوشش مي آيد و به همين دليل با او ازدواج مي كند اما در فرداي عروسي كه ماه جانِ خوش صدا و هنرمند تبديل به زن و ناموس او مي شود، ورق بر مي گردد و غيرت و تعصب خانوادگي و ناموسي بر ارزش هاي هنري چيره مي شود. او هم ماه جان را دعوت به سكوت مي كند.
در اينجا، شوهر ماه جان مي گويد صداي تو خوب است اما فقط زماني كه براي من بخواني ! و از اينكه صداي او به گوش غير و نامحرم برسد نگران است. محرم و نامحرم مفاهيم مذهبي هستند اما در حقيقت شوهر ماه جان پشت اين كلمات پنهان شده است تا عصبيت جاهلي او آشكار نشود. او هم مي خواهد از نيروي عظيم مذهب در يك جامعه سنتي براي خاموش كردن صداي ظريف يك زن بهره بگيرد
سلام,
ما چهل سال است بخش اعظم جوانانمان را درس دادیم و به دانشگاه فرستادیم ،
اما همه چیز بدتر شد.
تصادفات رانندگیمان بیشتر شد،
ضایعات نانمان بیشتر شد،
آلودگی هوایمان بیشتر شد،
شکاف طبقاتی مان بیشتر شد،
پروندههای اختلاس در دادگستریمان بیشتر شد،
تعداد زندانیانمان بیشتر شد
و مهاجرت نخبگانمان بیشتر شد.
پس دیگر دست از درس دادن صرف بردارید.
آموزش کودکان ما ساده است.
ما دیگر به دانشمند نیازی نداریم, ما اکنون دچار کمبود مفرط انسانهای توانمند هستیم.
پس لطفا به کودکان ما فقط مهارت های زندگی کردن را یاد بدهید.
به آنها,
گفت و گو کردن را،
تخیل را،
خلاقیت را،
مدارا را،
صبر را،
گذشت را،
دوستی با طبیعت را،
داشتن توان عذرخواهی را ،
دوست داشتن حیوانات را،
لذت بردن از برگ درخت را،
دویدن و بازی کردن را،
شاد بودن را،
از موسیقی لذت بردن را،
آواز خواندن را،
بوییدن گل را،
سکوت کردن را،
شنیدن و گوش دادن را،
اعتماد کردن را،
دوست داشتن را،
راست گفتن را و
راست بودن را بیاموزید.
باور کنید,
اگر بچههای ما ندانند که فلان سلسله پادشاهی کی آمد و کی رفت،
و ندانند که حاصل ضرب ۱۱۴ در ۱۱۴ چه می شود،
و ندانند که آیا با پای چپ وارد دستشویی شوند یا با پای راست،
هیچ چیزی از خلقت خداوند کم نمی شود؛
اما اگر آنها زندگی کردن را,
و عشق ورزیدن را
و عزت نفس را
و تاب آوری
و عدم پرخاشگری را,
تمرین نکنند، زندگی شان خالیِ خالی خواهد بود و بعد برای پر کردن جای این خالیها، خیلی به خودشان و دیگران و طبیعت خسارت خواهند زد.
لطفاً برای بچههای ما,
شعر بخوانید،
به آنها موسیقی بیاموزید،
بگذارید با هم آواز بخوانند،
اجازه بدهید همه با هم فقط یک نقاشی بکشند تا همکاری را بیاموزند،
بگذارید وقتی خوابشان می آید بخوابند,
و وقتی مغزشان نمی کشد یاد نگیرند.
لطفاً بچگی را از کودکان ما نگیرید.
اجازه بدهید خودشان ایمان بیاورند،
فرصت ایمان آزادنه و آگاهانه را از آنان نگیرید،
زبان شان را برای نقد آزاد بگذارید،
آنان را از وحشت آنچه شما مقدس میپندارید, به لکنت زبان نیندازید.
بگذارید خودشان باشند و از اکنون نفاق را و ریا را در آنها نهادینه نکنید.
اکنون که شما و ما و فرزندان ما همگی اسیر یک نظام آموزشی فرسوده هستیم، دست کم هوای همدیگر را داشته باشیم،
نداشتهها و تنگناها و غمها و عقدههای خود را به کلاسها نبرید.
شما را به خدا در کلاسهایتان خدایی کنید نه ناخدایی.
شاید خدا به شما و ما رحم کند و کودکان مان خوب تربیت شوند.
✍️محسن رنانی/ استاد دانشگاه اصفهان
🦋مدرسه اکسیژن
@oxygenschool
💠پویش خانه تکانی فرهنگی
@khanetekanifarhangi
به قدر وسع بکوشم
وقتی که بزرگ باشی صدای گنجشکها رو هم میشنوی
💠پویش خانه تکانی فرهنگی
@khanetekanifarhangi
👆👆
⌚هنگامی که کریستین ارتیز #دانشگاه_آرمانی خود را تصویر میکند، او مکانی بدون سخنرانی، کلاس درس، رشته یا گروه درسی را میبیند. دانشجویان در فضایی بزرگ و باز روی مشکلاتی سخت و عملی کار میکنند. اگر به مطالعهای نیاز باشد به اینترنت مراجعه میکنند و نه استاد. این تصور، با الگوی سنتی تحصیلات عالی فاصلهی زیادی دارد اما "بهزودی" به یک واقعیت تبدیل خواهد شد: او که شش سال رییس دپارتمان کارشناسی در MIT بوده است، کار خود را رها کرده تا دانشگاهی جدید را بنیان گذارد؛ نمونهای از تحول در یادگیری. جف مالگان از اندیشکده بریتانیایی نستا (Nesta) آن را «ظهور دانشگاه چالشمحور» مینامد.
⌚در 20 سال گذشته دهها نمونه از این گونهی نوظهور از موسسات در شیلی تا چین افتتاح شده و تعداد بیشتری نیز در دست تاسیس است.
اگرچه حوزههای کاری آنها متفاوت است، اما یک رویکرد یکسان دارند:
مخالف روش سنتی آموزش به بزرگسالان هستند: سخنرانی، کتاب درسی، کار سخت در کتابخانه، امتحانات و استادان دانشگاه.
در عوض، دانشجویان به صورت تیمی روی پروژهها کار میکنند و تلاش دارند معماهایی بدون پاسخ را حل کنند. شرکتها اغلب حامیان مالی این پروژهها هستند و استادان مورد نیاز را گرد هم میآورند. رشتههای تحصیلی نیز ترکیبی از #هنر، #علوم_انسانی و #علوم_تجربی هستند.
⌚شعار دانشگاه زپلین که در سال 2003 در آلمان تاسیس شد این است: «مشکلات جامعه ما هیچ نظم و انضباطی ندارند، ما هم همینطور.
طرفداران نظریهی «یادگیری عمیقتر» که در بخش آموزش در امریکا محبوبیت بالایی یافته بر این باورند که روشهای آموزشی امروزی، درک و فهم را سرکوب میکنند. تونی واگنر نویسنده کتاب «نوآوران خلاق» میگوید مدارس و دانشگاهها نمیتوانند کنجکاوی دانشجویان را برانگیزند. او به مطالعهی انجام شده توسط ریچارد آروم از دانشگاه نیویورک و جاسپیا روکسا از دانشگاه ویرجینیا اشاره میکند که نتیجه گرفتهاند که با وجود چهار سال تحصیل، 36 درصد از فارغالتحصیلان امریکایی در سال 2011 نتوانستهاند نمرات خود را در آزمون «یادگیری دانشگاهی» بهبود بخشند که آزمونی در یادگیری انتقادی است.
⌚این آزمونها تعریف محدودی از #تفکر_انتقادی و #خلاقیت دارند. با وجود این برخی یادگیرندگان جوان مشتاقند بهطور متفاوتی آموزش ببینند. با افزایش شهریهها و هزینههای دورههای کارشناسی ارشد، شاهدیم که با دانشجویان بیشتر شبیه به مشتری رفتار میشود. حدود 96 درصد از 27 هزار دانشجویی که در سال گذشته در نظرسنجی بنگاه پژوهشی زاگبی شرکت کرده بودند اظهار داشتند که مایلند که دانشگاهها مشوق محیط کارآفرینی باشند.
⌚دانشکدهی الگوی جدید فناوری و مهندسی (NMITE) در سال 2017 در انگلستان افتتاح شد. به گفتهی اُلین - مشاور این دانشگاه،NMITE استادان را بر اساس مهارت استخدام میکند و نه تعداد آثار چاپ شده. دانشجویان باید با موفقیت دوره را به پایان برسانند اما ضروری نیست که ریاضی یا فیزیک بخوانند. آنها باید #هنر و #علوم_اجتماعی را مطالعه کنند. کلاسها کوچک (20 تا 30 نفره) هستند و دانشجویان در روز حدود چهار ساعت با معلمان مختلفی دیدار دارند.
⌚نمونهای دیگر برنامهی «کارخانه طراحی» در دانشگاه آلتو در هلسینکی است که دانشجویان مهندسی، هنر و تجارت را برای طراحی، ساخت و بازاریابی محصولات گرد هم میآورد. کالوی اکمن بنیانگذار این برنامه میگوید تلاش میکند تا #نظریه و #عمل را به یکدیگر نزدیکتر سازد. الگوی او به 9 کشور از جمله امریکا، استرالیا و کره جنوبی نفوذ کرده است.
⌚این موسسات جدید از نظر توسعهی فناوری، چابک و پیشرفته هستند. بسیاری از آنها از روش «یادگیری فشرده» استفاده میکنند که در آن دانشجویان، مفاهیم اصلی را از طریق دورههای آنلاین میآموزند و در هنگام ورود به دانشگاه برای شروع مهارتهای عملی آماده هستند. به نظر اکمن تعداد افراد خودساختهای مانند لئوناردو داوینچی بسیار اندک است. ما وظیفه داریم دانشجویان را برای آینده آماده کنیم.
📖هفته نامه تجارت فردا
🦋مدرسه اکسیژن
@oxygenschool
درس و مشقم را نگیر
💠پویش خانه تکانی فرهنگی
@khanetekanifarhangi
روزی که مجبور شویم زمین را تخلیه کنیم، من روی سیّارهی مسکونی جدید، عطرفروشی میزنم و از دلتنگی آدمها کاسبی خواهم کرد.
عطر خاک بارانخورده میفروشم،
عطر چمن کوتاه شده،
عطر زعفران و برنج،
عطر بازار خشکبار و ادویه،
بوی اقاقیا توی کوچهها، در فصل بهار ...
عطر انسانیت، عطر اخلاق، عطر مهربانی با همنوعان...
و من فكر كردم كه حالا كه این عطرها به دفعات به طور رایگان در دسترسم هستند ، زندگى را آسان تر بگیرم و از آنها استفاده كنم !
مخصوصا عطر آدمهایى كه نمى دانیم تا كى مجال بودن در كنارشان را داریم !
کفشهایم را میپوشم و در زندگی قدم میزنم
من زنده ام و زندگی
ارزش رفتن دارد.
آن قدر می روم تا صدای پاشنه هایم
گوش ناامیدی را کر کند
خوب میدانم که گاه کفشها،
پاهایم را میزند، میفشرد و به درد میاورد
امامن همچنان خواهم رفت
زیرا زندگی ارزش لنگ لنگان رفتن را نیز دارد.
ماندن در کار نیست
گذشته های دردناک را رها میکنم و به آینده نامعلوم
نمی اندیشم
ولی این را میدانم؛
گذشته با آینده یکسان نیست.
زندگی نه ماندن است نه رسیدن
زندگی به سادگی رفتن است
به همین راحتی،
زندگی چقدر آسان است…
،،،
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﻮﯾم.
ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﯼ؛
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺵ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻧﯽ ﺍﺳﺖ …
ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻧﺞ ﺑﺒﺮﯼ؛
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺵ ﺭﻧﺞ ﺑﺮﺩﻧﯽ ﺍﺳﺖ …
ﮐﻠﯿﺪ ﻟﺬﺕ ﻭ ﺭﻧﺞ ﺩﺳﺖ ﺗﻮﺳﺖ
قصد داشتم دست اتفاق را بگيرم؟؟ تا نيفتد ! اما امروز فهميدم که اتفاق خواهد افتاد
اين ما هستيم که نبايد با او بيفتيم ...!
سافار
روانشناس بزرگ ایتالیایی
💠پویش خانه تکانی فرهنگی
@khanetekanifarhangi
Coşkun Karademir - Thinking of You
رادیو اکسیژن
@o2radio