🔷 موانع اجتماعی گفتوگو در ایران
در مورد اهمیت، کارکرد و نقش گفتوگو در حل مسائل و مشکلات سخنان بسیاری گفته شده است و منابع متعددی هم در این زمینه یافت میشود؛ از کتاب و مقاله گرفته تا ویدئو و اینفوگرافی و دورهٔ آموزشی و سخنرانی. در همین کانال هم چند پست به این موضوع اختصاص یافته است [7-2].
دکتر حسین قاضیان، جامعهشناس، در یک مجموعه ویدئو در مورد موانع اجتماعی گفتوگو در ایران صحبت کرده است. این مجموعه از هشت بخش تشکیل شده است بهاضافهٔ یک ویدئو بهعنوان مقدمه و چهار جلسهٔ پرسش و پاسخ. مدت هر ویدئو حدود دوازده دقیقه است و مدت جلسات پرسش و پاسخ حدود نیم ساعت (در مجموع سیزده ویدئو). دیدن این ویدئوها را به همهٔ کسانی که به «گفتوگو» علاقهمند اند توصیه میکنم. دکتر حسین قاضیان این مجموعه را با بیانی روشن و شیوا و ساختاری منظم ارائه کرده است.
این مجموعه در سایت بالاویزیون در دسترس است [1].
@k1samani_channel
[1] https://www.balavision.com/programs/5ahawve
[2] /channel/k1samani_channel/27
[3] /channel/k1samani_channel/87
[4] /channel/k1samani_channel/165
[5] /channel/k1samani_channel/166
[6] /channel/k1samani_channel/189
[7] /channel/k1samani_channel/195
🔷 در مذمت نصیحت
شاید شما هم این روزها در فضای مجازی یا حقیقی با مواردی روبهرو شده باشید که آدم باتجربهای جوانان را نصیحت میکند، از تجربههای زیستهاش میگوید یا آنها را از کارهای زشت برحذر میدارد ولی (احتمالاً در کمال تعجب) با برخوردهای تند و گاه نامحترمانه روبهرو میشود. چرا؟
شاید بتوان علت را (یا دستکم بخشی از آن را) در سرعت و شتاب خیرهکنندهٔ تحولات علمی و اجتماعی و فرهنگی در چند دههٔ اخیر دانست.
شاید کسانی که سنوسال بیشتری دارند نتوانستهاند خود را با سرعت این تحولات وفق دهند.
شاید هنوز نپذیرفتهاند که ذهن جوان امروزی با ذهن جوان سی سال پیش متفاوت است. نپذیرفتهاند که دوران نصیحت و زمان «به حرف بزرگترت گوش کن» گذشته است. دوران پدربزرگهایی که کسی را یارای آن نبود که مستقیم در چشمانشان نگاه کند بهسر آمدهاست. امروز کسی حرف دیگری را بیدلیل نمیپذیرد، هرچهقدر هم که بزرگ و باتجربه و محترم باشد.
بزرگتر ها و باتجربهترها اگر انتظار حرفشنوی دارند باید با روش و منشی همدلانه تجربه و دانش خود را پشتوانهٔ استدلال خود و سخن سنجیدهٔ خود قرار دهند، نه این که خاطرات گذشته و موی سپیدشان را مدام به جوانها یادآوری کنند و انتظار داشته باشند حرفشان شنیده شود چون بزرگترند و باتجربهتر.
باید بنشینیم و با جوانها گفتوگو کنیم تا شاید راهی به درون ذهنشان پیدا کنیم و اگر دانش و تجربهای داریم راه انتقالش را هموار کنیم وگرنه با ایستادن و از بالا به پایین سخن گفتن راه به جایی نمیبریم.
@k1samani_channel
🔷 گفتوگو و لوازمش
گفتوگو لوازمی دارد، از جمله زبان مشترک و موضع برابر.
میان کسی که فقط زبان فارسی میداند و کسی که فقط زبان عربی یا انگلیسی میداند گفتوگویی شکل نمیگیرد.
میان کسی که با زبان منطق و صلح و نقد سخن میگوید و کسی که با زبان دستور و نصیحت و تهدید سخن میگوید گفتوگویی شکل نمیگیرد.
وقتی اعتراض و درخواست با مشت و لگد و باتون و گلوله پاسخ داده میشود گفتوگویی شکل نمیگیرد.
وقتی با مخاطب از بالا به پایین صحبت میکنید نه رودررو، گفتوگویی شکل نمیگیرد.
سخن گفتن از بالا به پایین شاید خطابه و نصیحت و موعظه باشد ولی گفتوگو نیست. گفتوگو یعنی بگویی و بشنوی. آزاد و بدون پیشداوری و برچسب زدن و متهم کردن.
وقتی هر اعتراضی را اغتشاش مینامید گفتوگویی شکل نمیگیرد. وقتی میگویید مطالبهگری کنید ولی نه چنان که با دشمن مخرج مشترک داشته باشید پیشاپیش راه هرگونه مطالبهگری را میبندید.
گفتهاند: «تو را دو گوش دادند و یک زبان، یعنی دوچندان که میگویی میشنو». متأسفانه صاحبان قدرت گوشهایشان بسته است و دهانشان باز. بهجای پاسخگویی نصیحت میکنند، برچسب میزنند و تهدید میکنند و گماشتگانشان مشت و لگد و باتون و گلوله میزنند.
نمیتوان همهٔ راهها را بست و انتظار رفتار منطقی و صلحآمیز داشت. هیچکس ابتدا به ساکن راه خشم و خشونت و تخریب را برنمیگزیند. خشم و خشونت و تخریبی که این روزها در جریان است، مسئول مستقیماش مقامات عالی و ارشد نظام اند که راه هر گفتوگو و نقدی را بستهاند و گوششان به هیچ سخن مشفقانهای بدهکار نیست.
@k1samani_channel
🔷 قاعدهٔ سهونیم درصد
آیا میتوان برای امکان موفقیت جنبشهای اجتماعی معیار ریاضی پیدا کرد؟
اریکا چنووت¹ استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد معتقد است که بله، میتوان.
در اوایل دههٔ ۲۰۰۰ اریکا چنووت که دانشجوی دکتری بود به این سؤال فکر میکرد که امکان موفقیت جنبشهای خشونتآمیز (مسلحانه) بیشتر است یا جنبشهای بیخشونت. در کمال تعجب متوجه شد که هیچ مطالعهٔ جامعی در این زمینه انجام نشده است. او بههمراه ماریا استفان² پژوهشگر ICNC³ مطالعهٔ جامعی را در این زمینه آغاز کرد. آنها ۳۲۳ جنبش اجتماعی و مقاومت مدنی را که بین سالهای ۱۹۰۰ تا ۲۰۰۶ در نقاط مختلف دنیا رخ داده بود بررسی کردند و نتایج پژوهشهای خود را در سال ۲۰۱۱ در کتاب زیر منتشر کردند:
Why Civil Resistance Works: The Strategic Logic of National Conflict
نتایج آنها نشان میداد که ۵۳ درصد جنبشهای بیخشونت پیروز شده بودند در حالیکه میزان موفقیت جنبشهای خشونتآمیز فقط ۲۶ درصد بود.
مشاهدهٔ مهمتر و شگفتانگیزتر این بود که در میان موارد مطالعهشده، همهٔ جنبشهایی که توانسته بودند مشارکت دستکم سهونیم درصد جمعیت را جلب کنند بدون استثنا پیروز شده بودند. این مشاهده به «قاعدهٔ سهونیم درصد» معروف شد و خود الهامبخش جنبشهای دیگری در نقاط مختلف جهان شد.
در جدول 2.1 کتاب، انقلاب ۱۳۵۷ ایران بهعنوان یک جنبش بیخشونت موفقیتآمیز دیده میشود.
کتاب البته فقط به بیان نتایج و مشاهدات بسنده نمیکند و بخشهایی از آن به تحلیل نتایج و ارائهٔ دلایلی برای ارجحیت جنبشهای بیخشونت اختصاص یافته است. خوانندهٔ علاقهمند نکات و جزئیات جالب توجه بیشتری را در کتاب خواهد یافت.
1. Erica Chenoweth
2. Maria Stephan
3. International Center of Nonviolent Conflict
منبع:
The 3.5% rule
@k1samani_channel
🔷 توصیههایی برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی (۵)
▪️۵. سمینار، سخنرانی، آزمون شفاهی
وجه اشتراک این سه سخن گفتن در مقابل دیگران است. البته سخن گفتن در مقابل دیگران محدود به این سه مورد نمیشود ولی شاید برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی اینها مهمتر باشند.
سمینار را از سخنرانی جدا کردم. سمینار را برای مواردی در نظر میگیرم که نتایج پژوهشهای خود را بهشکل تخصصی برای کسانی ارائه میکنید که با زمینهٔ پژوهش شما آشنایند. سخنرانی را برای موارد عامتر بهکار میبرم.
تا سخن نگویید، عیب و هنرتان آشکار نمیشود. آشکار شدن عیبها و نقاط ضعف، محک خوردن تواناییها و در معرض نقد و قضاوت دیگران قرار گرفتن نهتنها هیچ ایرادی ندارد، که میتواند موجب پیشرفت شما شود. بنابراین از آن نترسید. بهقول نسیم طالب «یکی از نشانههای ضعف جلوگیری از آشکار شدن نشانههای ضعف است» [1].
▪️سمینار:
بهعنوان دانشجو باید از هر فرصتی برای ارائهٔ کارهایتان در حضور دیگران استقبال کنید. نحوهٔ آمادهسازی و ارائهٔ سمینار در همهجا یکسان نیست. سمینار در گروه پژوهشی کوچک خودتان با سمینار در جمع بزرگتر دانشجویان و استادان دانشکده متفاوت است و هر دوی اینها با ارائهٔ سمینار در یک همایش رسمی تفاوت دارند. سمینار جلسهٔ دفاع از تز نیز داستان دیگری دارد. سمینار دادن و آمادهسازی پیش از آن ذهن شما را مرتب میکند. سؤالها، نقدها، ایرادها و حتی حملههای حاضران به پیشرفت شما کمک میکند.
سعی کنید منظورتان را روشن و دقیق بیان کنید. شرط لازم برای بیان دقیق و روشن درک درست و عمیق از مطلبی است که میخواهید بیاناش کنید. وقتی کسی میگوید: «بلدم ولی نمیتونم خوب توضیح بدم»، درواقع منظورش این است که: «بلد نیستم ولی نمیخوام بپذیرم که بلد نیستم».
در سمینارهای گروه، معمولاً کار پژوهش شما هنوز به پایان نرسیده و شما گزارشی از پیشرفت کار را ارائه میکنید. این سمینارها فرصتی برای تبادل نظر با دیگران، ایده گرفتن از آنها و رفع نقصهای کار است. این سمینارها معمولاً غیررسمیاند. آزادی بیشتری دارید و ممکن است بخش قابلتوجهی از سمینار به بحث و گفتوگو بگذرد.
در سمینارهای رسمیتر رعایت زمان، توجه به سطح اطلاعات مخاطبان، چینش مطالب و برجسته کردن پیام اصلی سمینار اهمیت بیشتری پیدا میکند.
▪️سخنرانی:
ممکن است در دوران دانشجویی فرصت کمتری برای سخنرانی در مقابل غیرمتخصصها نصیبتان شود، ولی اگر چنین فرصتی دست داد بههیچوجه از دستش ندهید. این سخنرانیها محک خوبی است برای این که ببینید واقعاً چهقدر بهکارتان مسلط هستید. فایدهٔ دیگرش این است که در این سخنرانیها ممکن است ایدههایی از حاضران بگیرید که متخصصان رشته یا گرایش خودتان به ذهنشان هم خطور نکند. برای توضیحات مفصلتری از اهمیت گفتوگو با غیرمتخصصها مرجع [2] را ببینید.
یک سمینار یا سخنرانی خوب و مؤثر میتواند برای خود ارائهکننده هم بهاندازهٔ مخاطبان مفید باشد. برای آماده کردن اسلایدها بهاندازهٔ کافی وقت بگذارید. تمرین قبل از ارائه به رفع ایرادها کمک میکند. توجه به بازخوردها و مرور فایل صوتی یا تصویری سخنرانی یا سمیناری که ارائه کردهاید، اگرچه کار سادهای نیست، ولی تأثیر زیادی در ارتقای کیفیت ارائههای بعدی شما خواهد داشت.
برای جزئیات بیشتر در مورد نحوهٔ آمادهسازی اسلایدها، زمانبندی، پاسخگویی و تعامل با مخاطب مراجع [3]-[6] را ببینید.
▪️آزمون شفاهی:
در اغلب آزمونهای شفاهی هدف اصلی محک زدن میزان محفوظات، اطلاعات و دانستههای شما نیست، بلکه رویکرد شما در مواجهه با مسائل اهمیت اساسی دارد.
مطمئن شوید که صورت سؤال را به درستی درک کردهاید و اگر نکردهاید سعی کنید با سؤالکننده وارد گفتوگو شوید تا درک درستی از آن پیدا کنید. از گفتن «نمیدانم» نترسید. گفتن نمیدانم خیلی بهتر و اثر بخشتر از این است که در مورد چیزی که واقعاً نمیدانید صحبت کنید. صداقت یکی از اصول اساسی در آزمونهای شفاهی است. در آزمونهای شفاهی معمولاً فرصت زیادی در اختیار شما گذاشته نمیشود، بنابراین باید از وقت محدودتان بهترین استفاده را بکنید. از بیان مطالب غیرضروری بپرهیزید. صریح و شفاف صحبت کنید. بیان مطالب با شک و تردید و استفادهٔ زیاد از کلمات و عباراتی مثل فکر کنم، احتمالاً، شاید، مطمئن نیستم ولی و امثال اینها در ارزیابی داوران نسبت به شما اثر منفی دارد.
@k1samani_channel
مراجع
[1] /channel/k1samani_channel/129
[2] /channel/k1samani_channel/165
[3] https://youtu.be/kb0iZnRGsnQ
[4] https://journals.plos.org/ploscompbiol/article?id=10.1371/journal.pcbi.1005373
[5] https://journals.plos.org/ploscompbiol/article?id=10.1371/journal.pcbi.0030077
[6] https://journals.plos.org/ploscompbiol/article?id=10.1371/journal.pcbi.1007163
🔷 توصیههایی برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی (۴)
▪️۴. بنویسید.
معمولاً وجهتمایز انسان و جانوران دیگر را در گفتار میدانند ولی ناصرخسرو نوشتن را مهمتر از سخن گفتن میداند: همهٔ انسانها سخن میگویند ولی هر انسانی نویسنده نیست [1].
▫️با ناصرخسرو موافق باشید یا نباشید، اگر دانشجو هستید باید نوشتن را جدی بگیرید. وقتی مقاله یا کتاب میخوانید، درسهایتان را مرور میکنید یا در کلاس درس به حرفهای استاد گوش میکنید، همیشه باید قلم و کاغذ همراه داشته باشید. شاید همراه داشتن یک دفترچهٔ یادداشت کوچک ایدهٔ بهتری باشد. هنگام مطالعه، آزمایش، گفتوگو و بحث علمی، برنامهنویسی و حتی استراحت، سؤالها و ایدههایی به ذهنتان میرسد. مطمئن نباشید که اینها همیشه در ذهنتان بمانند؛ بنابراین بهتر است بنویسیدشان. این یادداشتها بعداً در نوشتن پایاننامه، رساله یا مقاله به کارتان خواهد آمد.
▫️برای خودتان گزارشهای روزانه یا هفتگی بنویسید؛ گزارشی از آنچه خواندهاید (همراه با ثبت منبع)، سؤالهایی که از ذهنتان گذشته، گفتوگوهایی که با استادتان یا دیگران داشتهاید و هر چیز دیگری که فکر میکنید ارزش نوشتن داشته باشد.
▫️اهمیت نوشتن البته فقط در ثبت سؤالها و ایدهها نیست. نوشتن باعث پالایش و وضوح افکار شما میشود؛ افکار درهم و برهم و نامنظمتان را منظم میکند و روی کاغذ میآورد؛ و بهاینترتیب ذهنتان را خالی و سبک میکند و آماده برای پرداختن به سؤالها وایدهها و افکار جدید.
▫️نوشتن را هم مثل مهارتهای دیگر میتوان آموخت و بهبود بخشید. برای خوب نوشتن باید خوب بخوانید. نوشتههای نویسندگانی را که دوست دارید و سبک نوشتارشان را میپسندید بخوانید و با دقت بخوانید. حتی برخی متنهای کهن ادبیات فارسی میتواند در تقویت مهارت نوشتن شما مفید باشد. میلاد عظیمی میگوید که نجف دریابندری معلمش را در نثرنویسی بوستان سعدی ـ و نه گلستان- میدانسته است [2]. طبیعی است که برای نوشتن به زبانی بهجز فارسی باید از متنهای معیار همان زبان استفاده کنید. یک مشکل فراگیر در میان دانشجویان فارسیزبان نوشتن جملات انگلیسی با ساختار و الگوی جملات فارسی است.
▫️هیچ هنر و مهارتی نیست که با تمرین بهتر نشود. برای بهتر نوشتن باید بیشتر بنویسید. بنویسید و نوشتههایشان را بازنگری و تصحیح کنید. و این کار را بارها و بارها تکرار کنید.
▫️گاهی فقط برای خودتان مینویسید و گاهی مینویسید تا دیگران بخوانند. در این حالت دوم مهم است که بدانید چه مینویسید، چرا مینویسید و برای که مینویسید. اگر میخواهید ببینید نوشتهتان ممکن است چه اثری روی خواننده بگذارد، با صدای بلند بخوانیدش. اگر برای خودتان روان و خوشآهنگ نیست، احتمالاً برای دیگران هم چنین است. میتوانید از همکلاسی یا دوستتان هم خواهش کنید نوشتهٔ شما را بخواند و نظرش را بگوید. بعد از همهٔ اینها نوشتهتان را کناری بگذارید و بعد از چند روز دوباره بخوانیدش. در این مرحله هم احتمالاً تصحیحهای کوچکی انجام خواهید داد.
▫️بهعنوان دانشجو، بخشی از نوشتههای شما به فعالیتهای علمیتان مربوط است: گزارش، مقاله، پایاننامه یا رساله. نوشتار علمی باید تا حد امکان ساده و روشن باشد. از جملههای طولانی، واژههای دشوار و آرایههای ادبی بپرهیزید. بکوشید نوشتهتان خالی از غلو و جملههای احساسی و عاطفی باشد. مثلاً جملههایی شبیه «به زیبایی نشان میدهیم که ...» یا «ما نتیجهٔ شگفتانگیزی بهدست آوردهایم» بهکار نبرید.
▫️نوشتن گزارش، پایاننامه، رساله و مقاله هرکدام آداب و قواعد خود را دارد که شرح مفصل آنها گفتار مستقلی میطلبد. در این باره میتوانید با کمی جستوجو راهنماها و منابع پرشماری بیابید. برای نمونه نگاه کنید به [3]-[6].
[1] /channel/k1samani_channel/2
[2] /channel/n00re30yah/782
[3] https://journals.plos.org/ploscompbiol/article?id=10.1371/journal.pcbi.1003453
[4] https://www.nature.com/articles/d41586-019-00359-8
[5] https://www.nature.com/articles/d41586-018-02404-4
[6] https://www.nature.com/articles/nj7317-873a
قسمتهای قبلی:
۱. هدفتان را مشخص کنید.
۲. ارتباط با استاد راهنما
۳. آزادی و مسئولیت
قسمت بعدی: سمینار، سخنرانی، آزمون شفاهی
@k1samani_channel
🔷 توصیههایی برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی (۳)
▪️۳. آزادی و مسئولیت
نه آزادی تعریف ساده و فراگیری دارد، نه مسئولیت. در اینجا هم نمیخواهم خود را درگیر تعریف این دو واژه کنم. داریم در مورد آزادی و مسئولیت دانشجو صحبت میکنیم و در این بافتار کموبیش منظور از آزادی و مسئولیت روشن است.
بگذارید با یک مثال شروع کنم. بسیار پیش میآید که دانشجویی برای مشورت در مورد انتخاب رشته یا دانشگاه به من مراجعه کند: در مورد انتخابهای پیش رویش و شرایط و محدودیتهایش توضیح میدهد و نظرم را میپرسد. در حد اطلاعاتی که دارم نکات مثبت و منفی هر انتخاب را برایش میگویم و تصمیم را به خودش وامیگذارم. در بسیاری از موارد، بعد از همهٔ این حرفها دانشجو میپرسد: «حالا نظر شما چیه؟ به نظر شما کدومش رو انتخاب کنم؟»
معنی این سؤال این است که دانشجو بهجای استفاده از آزادیاش در انتخاب ترجیح میدهد شخص دیگری بهجای او تصمیم بگیرد و به او بگوید که چه کند. شاید یک حس درونی به او میگوید که در این صورت مسئولیت انتخاب هم با او نیست.
چنین رفتاری در دانشجویان کارشناسی ارشد و دکترا هم، وقتی که دارند روی تزشان کار میکنند، فراوان دیده میشود. مثلاً استاد موضوع یا سؤالی را مطرح میکند و از دانشجو میخواهد در مورد آن مطالعه یا محاسبه کند یا برنامهای اجرا کند یا آزمایشی انجام دهد. تا اینجا دست دانشجو کاملاً باز است ولی خودش شروع میکند به محدود کردن خودش: مقدار پارامتر آلفا را چند بگیرم؟ برای xهای مثبت حساب کنم یا منفی؟ چند بار برنامه را اجرا کنم؟ شرایط اولیه را چی بگیرم؟ مقادیر بزرگتر از ۱۰۰ را هم در نظر بگیرم یا فقط مقادیر کوچکتر از ۱۰۰ کافی است؟ راستی از روش الف استفاده کنم یا روش ب؟ نمودارش را هم رسم کنم؟ ...
اگر استاد به اندازهٔ کافی حوصله داشته باشد که جواب همهٔ این سؤالها را بدهد، دانشجو که حالا دیگر گستردهٔ مانورش خیلی محدود و مشخص شده، خوشحال و خندان بیرون میرود و دو روز بعد میآید و میگوید: حساب کردم، جوابش شد صفر. حالا چیکار کنم؟
در این مرحله ممکن است استاد اوقاتتلخی کند که چرا دانشجو حالتهای دیگر را امتحان نکرده. و دانشجو میگوید: خودتون گفتید برای این حالت حساب کنم!
▪️بسیاری از ما نه آزادی را میخواهیم و نه مسئولیت ناشی از آن را. بهجای این که از آزادیمان استفاده کنیم و بهترین گزینه را انتخاب کنیم، ترجیح میدهیم کسی (که لابد باید آدم عاقلتر یا باتجربهتری باشد) به ما بگوید که دقیقاً چه کنیم و ما هم در بهترین حالت همان کار را بیکموکاست انجام دهیم. اگر نتیجه مطلوب بود که چه بهتر. اگر نبود، مسئولش ما نیستیم؛ همان آدمی است که فکر میکردیم عاقلتر و باتجربهتر است.
دانشجویی که رضایت استاد برایش مهمتر از پیشرفت خودش است، دستوپای خود را میبندد تا همانی باشد که فکر میکند استاد میپسندد. آزادی خود را فدا میکند ولی در خیالش از عذاب وجدان ناشی از شکست رها میشود. چنین دانشجویی در بهترین حالت یک دانشآموز خوب است، نه دانشجو.
دانشجو باید جویندهٔ دانش باشد. بکاود. آزمون و خطا کند. زمین بخورد و برخیزد. فکرش را پرواز دهد. به چیزهای عجیب و ناممکن فکر کند. راههای نرفته را امتحان کند. و البته مسئولیت نتایج کارهایش را شجاعانه بپذیرد. شهود، اشراق، خلاقیت و آفرینش فقط در چنین شرایطی امکان ظهور و بروز پیدا میکند.
▫️استاد شما ممکن است تجربه و اشراف بیشتری در موضوع پروژه داشته باشد ولی توجه کنید که - درست به همین دلیل- ممکن است ذهنش به روشها و مسیرهای مشخصی عادت کرده باشد. ذهن شما هنوز اسیر عادت نشده است. ممکن است شما راهحلها و مسیرهایی را پیدا کنید که استادتان نتواند پیدا کند. خود را به راه استادتان محدود نکنید. راه خود را پیدا کنید. هیچ دو نفری مثل هم فکر نمیکنند. هر کسی میتواند روشهای خاص خود را در مواجهه با مسائل داشته باشد. نقاط قوت و روشهای خاص خود را پیدا کنید و پرورششان دهید؛ تقویتشان کنید. در این زمینه، گفتوگوی دکتر ایمان افتخاری با سدریک ویلانی، ریاضیدان فرانسوی و برندهٔ نشان فیلدز نکات آموزندهای دارد:
http://math.ipm.ac.ir/~eftekhary/files/Villani.pdf
قسمتهای قبلی:
۱. هدفتان را مشخص کنید.
۲. ارتباط با استاد راهنما
قسمت بعدی: بنویسید.
@k1samani_channel
🔷 توصیههایی برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی (۲)
▪️۲. ارتباط با استاد راهنما
پروژه یا تز شاید مهمترین بخشِ یک دورهٔ تحصیلات تکمیلی باشد؛ چه کارشناسی ارشد، چه دکتری. بنابراین بهمیزانی که امکاناش را دارید در انتخاب استاد راهنما دقت کنید. دقت در این انتخاب بهویژه برای دورههای دکتری مهمتر است، زیرا مدت زمانی که باید با استاد راهنمایتان سپری کنید بسیار بیشتر از دورهٔ کارشناسی ارشد است و نوع و سطح کار هم متفاوت است.
در انتخاب استاد راهنما قطعاً باید معیارهایی مثل زمینه و علاقهمندیهای پژوهشی، کارنامه و پیشینهٔ پژوهشی و توانایی راهنمایی را در نظر بگیرید. ولی فقط اینها نیست. نحوهٔ تعامل استاد با دانشجو، مقدار وقتی که صرف دانشجویان میکند، میزان در دسترس بودن او و حتی اخلاق و رفتار او، همه میتوانند در انتخاب شما نقش داشته باشند. میتوانید از دانشجویان قبلی استاد برای این کار کمک بگیرید. و البته هدفتان از ادامهٔ تحصیل هم قطعاً نقش مهمی در انتخابتان خواهد داشت.
وظیفهٔ استاد راهنما تعریف یک موضوع یا مسئلهٔ پژوهشی و راهنمایی دانشجو در مسیر حل مسئله است. گاهی ممکن است حتی تعریف مسئله هم با مشارکت دانشجو انجام شود. کاری که استاد میتواند برای شما انجام دهد، بیش از راهنمایی نیست. ولی شما بهعنوان دانشجو میتوانید بهرهٔ بیشتری از این همکاری پژوهشی ببرید.
اینشتین میگوید: «اگر میخواهید چیزی از فیزیکدانان نظری دربارهٔ روشهایی که به کار میگیرند دریابید، من به شما توصیه میکنم که محکم به یک اصل بچسبید: به حرفهای آنها گوش ندهید؛ توجه خود را معطوف به اعمال آنها کنید.»
بنابراین توجه و دقت به روشهای پژوهشی استادتان، رهیافتهایی که برای حل مسئله دارد و عملکرد کلی او بهعنوان عضو هیئت علمی شاید برای شما مفیدتر باشد تا گوش دادن به حرفها و توصیههایش.
بکوشید با استادتان رفتاری صادقانه، صریح و محترمانه داشته باشید. رودربایستی و خجالت و رفتار محافظهکارانه معمولاً به خراب شدن رابطه میانجامد، نه بهتر شدن آن.
وقتشناس باشید، حتی اگر استادتان وقتشناس نیست.
تشویق و انگیزهبخشی استاد میتواند مفید باشد ولی مهمتر از آن نقشی است که میتواند در بهبود عملکرد شما داشته باشد. ایفای این نقش تا حدی بستگی به شما هم دارد. بگذارید مثالی بزنم:
سمیناری در حضور استاد راهنما و دیگران ارائه میکنید. بعد از پایان جلسه استادتان را میبینید.
سؤال غلط: استاد سمینارم خوب بود؟ راضی بودید؟
سؤال درست: ممکنه نقاط ضعف و قوت سمینارم را بگید؟ یا چیزی بهم بگید که باعث بشه سمینار بعدیام را بهتر ارائه کنم؟
متأسفانه برای بیشتر دانشجویان رضایت استاد راهنما مهمتر از پیشرفت و ارتقای خودشان است؛ یعنی ترجیح میدهند استاد از سمینارشان تعریف کند تا نکاتی را به آنها تذکر دهد که موجب ارتقای عملکردشان شود.
و اما در مورد احترام: احترام به استاد راهنما صرفاً خطاب کردن او با عنوان دکتر یا پروفسور، یا یکخطدرمیان تشکر کردن و عذرخواهی کردن از او نیست. احترام به استاد راهنما این است که از حرفها و تجربهها و روشهایش یاد بگیرید، مقالهها و کتابهایش را بخوانید، در جلسات درس و سخنرانیاش به دقت گوش کنید و بعد از همهٔ اینها به او بازخورد دهید، نقدش کنید و نظرتان را صریح و محترمانه به او بگویید. این چیزی است که به او کمک خواهد کرد استاد راهنمای بهتری شود.
و توصیهٔ آخر: هرگز پیش از دانشآموختگی به استادتان هدیه ندهید.
قسمت قبلی: هدفتان را مشخص کنید.
قسمت بعدی: آزادی و مسئولیت
@k1samani_channel
🔷 ادبیات جنگ
انگار در وجودمان سرشته شده است که خودمان را در میدان جنگ ببینیم. انگار عادت کردهایم که همیشه در حال مبارزه باشیم. اطرافمان را که نگاه میکنیم همه را دشمن میبینیم که عزمشان را جزم کردهاند نگذارند ما به هدفمان برسیم.
با هنرمند و ورزشکار و صنعتگرمان هم که مصاحبه میکنند، میگوید من یک سربازم و تا آخرین نفس به وطنم خدمت خواهم کرد. واژگانمان واژگان جنگ است. حتی رئیس دانشگاه هم که در مراسم روز معلم صحبت میکند خود را سرباز میداند و از خدا طلب میکند که قوت و توان مبارزه به او بدهد.
چرا؟
مگر نمیتوان با ادبیات صلح سخن گفت؟ مگر موفقیت و پیشرفت و پیروزی ما حتما باید بهمعنی شکست دیگران باشد؟ مگر کار و تلاش و کوشش حتماً باید معنی مبارزه و جنگ و جهاد داشته باشد؟ مگر کوشش و تلاش نمیتواند برای تعامل و گفتوگو باشد، نه برای زدوخورد و تقابل؟
ما با کلمات و واژهها فکر میکنیم. کارها و رفتار و روش زندگی ما هم نتیجهٔ افکارمان است. وقتی واژگان ما واژگان جنگ و ستیز و تقابل باشد، نمیتوان نتیجهای جز آشوب و ویرانی انتظار داشت.
تو مگو همه به جنگاند و ز صلح من چه آید
تو یکی نهای هزاری، تو چراغ خود بر افروز
@k1samani_channel
🔷 نیاز متقابل، زبان مشترک
یونسکو سال ۲۰۲۲ را «سال بینالمللی علوم پایه برای توسعهٔ پایدار» نامگذاری کرده است. این نامگذاری بهانهای است برای توجه بیشتر به نقش علوم پایه در پیشرفت و توسعه و توسعهٔ پایدار. وجود ارتباط مؤثر میان نهادهای علمی و جامعه یکی از ضرورتهای چنین نقشآفرینیای است و لازمهٔ ارتباط زبان مشترک است.
در این یادداشت به اهمیت وجود یک زبان مشترک برای ارتباط میان دانشگاهیان و شهروندان و راهکارهای ایجاد این زبان مشترک پرداختهام.
@k1samani_channel
🔷 complex
هربار که جایی در مورد «سامانههای پیچیده» صحبت میکنم ناگزیرم اول توضیح بدهم که در اینجا «پیچیده» را بهمعنای complex میگیرم، نه complicated.
مطمئن نیستم همین توضیح هم چهقدر به روشن شدن این مفهوم کمک کند، چراکه خود کلمهٔ complex هم در فارسی معادلهای فراوانی دارد. چند نمونه:
▪️Sport Complex
مجموعهٔ ورزشی
▪️Tourism Complex
مجتمع جهانگردی
▪️complex number
عدد مختلط
▪️B-Complex vitamin
ویتامین ب-کمپلکس
▪️inferiority complex
عقدهٔ حقارت
@k1samani_channel
🔷 ۵۱ام تا ۱۰۰ام
نزدیک به دو سال دیگر هم گذشت و تعداد پستها به صد رسید. از همهی همراهان صمیمانه سپاسگزارم.
فهرست پنجاه پست دوم:
۵۱. یک سالگی (فهرست پنجاه پست اول)
۵۲. قصههای خوب، بچههای خوب
۵۳. دو گوش و یک زبان
۵۴. قوی سیاه
۵۵. تکرار
۵۶. ویروس، باکتری، سلول
۵۷. ریاضیات و بیماریهای واگیردار
۵۸. اثر جمعیت در پخش بیماری
۵۹. روز عدد π
۶۰. سال نو مبارک
۶۱. زاویهٔ دید و ضریب بازتاب
۶۲. خطا
۶۳. ویروسها و آدمها
۶۴. شمارش
۶۵. دانشگاه و جامعه
۶۶. میانگین
67. Tensegrity
۶۸. جلال صمیمی (۱۳۱۹ - ۱۳۹۹)
۶۹. کرونا، اطلاعات نادرست، اخبار جعلی
۷۰. پرسیدن مهمتر از پاسخ دادن است.
۷۱. رتبهبندی دانشگاهها
۷۲. قانون کمپبل
۷۳. قانون کمپبل، دو مثال
۷۴. جایزهٔ نوبل فیزیک ۲۰۲۰
۷۵. ریاضیات و واقعیت فیزیکی
۷۶. ما و «بیلی باد»هایمان
۷۷. علم ادیان، علم ابدان
۷۸. این روزها
۷۹. عالم بر مثال کوه است
۸۰. ده قاعدهٔ ساده
۸۱. هوش مصنوعی
۸۲. یک شعر، دو وزن، یک آواز
۸۳. در ردّ دوگانهانگاری؛ راهنمای عملی
۸۴. «فوروارد» کنیم یا نکنیم؟
۸۵. افتخار
۸۶. ایدهٔ دانشگاه
۸۷. هزار و چهارصد
۸۸. کارگاه شبکههای پیچیده
۸۹. تخت پروکروستس
۹۰. در هوای حق و عدالت
۹۱. هنر همیشه برحق بودن
۹۲. مردان بزرگ، خطاهای بزرگ
۹۳. گامهای کوچک توسعه
۹۴. آفرین؛ خیلی چیزا بلدی
۹۵. لذت ناشناختهها
۹۶. فرآیندهای دینامیکی در شبکههای پیچیده
۹۷. نقطهها
۹۸. جایزهی نوبل فیزیک ۲۰۲۱
۹۹. دام هوش
۱۰۰. یک سؤال ساده
@k1samani_channel
🔷 جایزهی نوبل فیزیک ۲۰۲۱
جایزهی نوبل فیزیک سال ۲۰۲۱ به دو اقلیمشناس و یک فیزیکدان رسید. وجه مشترک این سه نفر را میتوان سهم مؤثر و پیشگامانهی آنها در تحول درک ما از فیزیک سامانههای پیچیده دانست.
برای توضیحات بیشتر روی دکمهی INSTANT VIEW بزنید.
@k1samani_channel
🔷 فرآیندهای دینامیکی در شبکههای پیچیده
به همت انجمن علمی فیزیک دانشگاه صنعتی اصفهان در روزهای ۱۲، ۱۳ و ۱۴ مرداد ۱۴۰۰ یک کارگاه سهجلسهای با عنوان «فرآیندهای دینامیکی در شبکههای پیچیده» برگزار شد:
جلسهی اول: مروری بر مدلسازی فرآیندهای دینامیکی
جلسهی دوم: همگامسازی
جلسهی سوم: دینامیک تکاملی
ویدئوها و اسلایدهای این کارگاه در نشانی زیر در دسترس است.
https://iutbox.iut.ac.ir/index.php/s/XSTyo48aowRaYiq
متأسفانه چند دقیقه از ابتدای جلسهی دوم ضبط نشد. این چند دقیقه به پخش سه ویدئوی کوتاه بهعنوان مثالهایی از رفتارهای جمعی و پدیدهی همگامسازی اختصاص داشت. فایل این ویدئوها را نیز میتوانید از پوشهی بالا بردارید.
از انجمن علمی فیزیک دانشگاه صنعتی اصفهان برای برگزاری این کارگاه سپاسگزارم.
@physicsiut
@k1samani_channel
🔷 آفرین؛ خیلی چیزا بلدی
▪️یکی از روزهای تابستان ۱۳۷۶ بود. برای شرکت در مصاحبهی آزمون دکتری مرکز تحصیلات تکمیلی در علوم پایه به زنجان رفته بودم. مرکزی تازهتأسیس که بهگمانم دورهی سومی بود که دانشجوی دکتری میگرفت. چندی قبل از آن در آزمون دکتری دانشگاه صنعتی شریف رد شده بودم. امید کمی به ادامهی تحصیل داشتم و کمکم خود را آمادهی سربازی میکردم. مسائل ایام جوانی هم -چنانکه افتد و دانی- مزید بر علت شده بود و روحیه و حال خوشی نداشتم. با چنین حال و روزی و با زخمی عمیق از تیغ که روز قبلش هنگام اصلاح صورت بر چانه نشانده بودم خودم را به جلسهی مصاحبه رساندم. ظاهر و باطن به هم میمانستند.
جلسهی مصاحبه در اتاق بزرگی برگزار میشد. استادان مصاحبهکننده دور میز مستطیلشکلی نشسته بودند و من در یک انتهای میز پای وایتبرد ایستاده بودم. صندلی انتهای دیگر میز که معلوم بود جایگاه خاصی است خالی بود.
دو-سه سؤال اول و پاسخهای درست یا غلطی را که دادم به خاطر نمیآورم. بعد از آن بود که دکتر یوسف ثبوتی از در درآمد و یکراست رفت در همان جایگاه خاص نشست. چه ابهتی! دومین باری بود که میدیدمش.
(بار اول بهار ۱۳۷۰ بود. در دانشگاه صنعتی اصفهان دانشجوی کارشناسی بودم و دکتر ثبوتی برای شرکت در دورهی بهارهی فیزیک بسذرهای به دانشگاه آمده بود. از ماشین که پیاده شد همان ثبوتیای را دیدم که آوازهاش را شنیده بودم: جدی، پر ابهت و استوار. یادم نیست سلامی هم کردم یا زبانم بند آمده بود؛ غرق حیرت، محو تماشا.)
▪️ثبوتی به پشتی صندلیاش تکیه داد و پیپاش را آتش زد. داشتم سؤال قبلی را جواب میدادم. از اول هم با ترس و اضطراب وارد جلسه شده بودم. تازه ثبوتی را هم که دیدم، اوضاع بدتر شد. صبر کرد تا پاسخ سؤال قبلی را به پایان برسانم. بعد پرسید: «از اصل همپاری انرژی چی میدونی؟» چیزهایی را که میدانستم دستوپاشکسته گفتم. پاسخ ثبوتی این بود: «آفرین؛ خیلی چیزا بلدی»
ناگهان احساس کردم جریان خونم سریعتر شده، اکسیژن بیشتری به مغزم میرسد، ترس و اضطرابم از میان رفته و اعتماد به نفس پیدا کردهام. بقیهی جزئیات آن جلسه مهم نیست. در آزمون پذیرفته شدم و دورهی دکتریام در زنجان بهترین خاطرات دوران تحصیلم را رقم زد. آن «آفرین؛ خیلی چیزا بلدی» بیتردید نقطهی عطف مهمی در تمام زندگیام بود.
▫️یک آفرین، یک تشویق، یک لبخند، یک نگاه مهربان، یک کلام همدلانه کار سختی نیست ولی میتواند به دانشجویی زندگی ببخشد، روحی در کالبد جوانی بدمد یا مرهمی بر زخمی باشد. همین.
@k1samani_channel
🔷 قدرت بیقدرتان
«قدرت بیقدرتان» کتابی است از واتسلاف هاول، نمایشنامه نویس و سیاستمدار اهل جمهوری چک. این کتاب را انتشارات فرهنگ نشر نو با ترجمهٔ احسان کیانیخواه منتشر کرده است. کتاب در سال ۱۹۷۸ در قالب یک جستار بلند نوشته شده است.
موضوع کتاب زیستن در نظامهایی است که هاول آنها را «پساتوتالیتر» مینامد: نظامهایی که در آنها میان اهداف نظام و اهداف زندگی مغاکی عمیق وجود دارد و ایدئولوژی با پلی از توجیهها که بین نظام و فرد میزند شکاف میان این اهداف را پر میکند. نظامی که همیشه و در هر قدم مردم را لمس میکند اما همیشه با دستانی پوشیده در دستکشهای ایدئولوژیک. در چنین نظامی هر فردی به شیوهٔ خودش هم قربانی نظام است هم پشتیبان آن.
در این کتاب ایدهٔ اساسی هاول برای مقابله با نظام پساتوتالیتر زیستن در دایرهٔ حقیقت است: اگر زیستن در چنبرهٔ دروغ ستون اصلی نظام باشد، پس جای شگفتی ندارد که مهمترین تهدید برای آن زیستن در دایرهٔ حقیقت و واقعیت باشد.
با وجود شرایط خاص زمانی و مکانی نوشتن کتاب و با وجود گذشت بیش از ۴۰ سال از نگارش آن، نگرش ژرف و دید روشن هاول هنوز تازه، آموزنده و الهامبخش است.
پستهای زیر را هم، دربارهٔ همین کتاب، ببینید (بهویژه آخری):
/channel/nashrenow/2168
/channel/bahmanbookz/2346
/channel/bahmanbookz/2347
/channel/kaleme/29026
@k1samani_channel
🔷 Teach-in
▪️در بهار سال ۱۹۶۵، در میانهٔ جنگ ویتنام، حدود پنجاه نفر از استادان دانشگاه میشیگان تصمیم گرفتند برای مخالفت با جنگ یک روز اعتصاب کنند و کلاسهای درس خود را برگزار نکنند. تصمیم آنها با مخالفت شدید فرماندار میشیگان و رئیس دانشگاه مواجه شد. تعدادی از این استادان گرد هم آمدند و در مورد راههای جایگزین اعتصاب گفتوگو کردند. ایدهٔ teach-in را مارشال سالینز¹ استاد انسانشناسی دانشگاه میشیگان در این جلسه پیش نهاد:
میگویند ما میخواهیم مسئولیتهایمان بهعنوان مدرسان دانشگاه را نادیده بگیریم. بیایید به آنها نشان دهیم چهقدر احساس مسئولیت میکنیم.
Instesd of teaching out, we'll teach-in all night.
[ترجمهٔ مناسبی برای جملهٔ آخر پیدا نکردم، بنابراین اصلش را گذاشتم] .
آنها برنامهای شامل سخنرانی، بحث، موسیقی و فیلم برگزار کردند که از غروب ۲۴ مارس ۱۹۶۵ با تقریباً ۳۵۰۰ نفر شروع شد و تا بامداد روز بعد ادامه یافت.
این برنامه الهامبخش رویدادهای teach-in متعددی در دانشگاههای دیگر شد و البته موضوعات دیگری، علاوه بر مخالفت با جنگ، را هم در بر گرفت.
عبارت teach-in با الهام از عبارت sit-in بهمعنای تحصن ساخته شده است. در واقع teach-in شکلی از تحصن است که در آن شرکتکنندگان بهگفتوگو و بحث آزاد با هم میپردازند و از هم میآموزند و هیچکس بهطور مشخص نقش استاد یا شاگرد ندارد.
▫️دانشگاه هرگز نباید تعطیل شود. دانشگاه باید خانه و محل امن دانشجو باشد. پویایی و زندگی دانشگاه به حضور دانشجویانش است. با حضور دانشجویان میتوان شکلهایی از teach-in را در مقیاسهای مختلف در کلاسهای درس یا فضاهای دیگر دانشگاه برگزار کرد.
1. Marshall Sahlins (1930-2021).
منبع:
https://wikipedia.org/wiki/Teach-in
@k1samani_channel
🔷 یادگارِ خونِ سرو
▪️هـ. ا. سایه
دلا دیدی که خورشید از شبِ سرد
چو آتش سر زِ خاکستر برآورد
زمین و آسمان گلرنگ و گلگون
جهان دشتِ شقایق گشت از این خون
نگر تا این شبِ خونین سحَر کرد
چه خنجرها که از دلها گذر کرد
ز هر خونِ دلی سروی قد افراشت
ز هر سروی تذروی نغمه برداشت
صدای خون در آوازِ تذرو است
دلا این یادگار خونِ سرو است.
@k1samani_channel
🔷 ارجاع و استدلال
◾همهٔ ما کموبیش چیزهایی از دیگران آموختهایم. از پدر و مادر گرفته تا معلم، استاد، دوست، همکار و یا کتاب و مقاله و فیلم. بعضی از آموختههایمان چنان درونی شده است که خیال میکنیم یافتهٔ خودمان است و مبدأ و منشأ آنها را بهکلی از یاد بردهایم. برخی چیزها را هم فقط شنیده یا خواندهایم، بدون اینکه اصولاً درکی از آنها پیدا کنیم، هرچند ممکن است توهم فهمیدنشان را داشته باشیم.
◾در گفتار و نوشتار گاهی به مبدأ و مرجع ادعا یا سخنمان اشاره میکنیم؛ اصطلاحاً ارجاع میدهیم. ارجاع دادن دستکم دو فایده دارد: یکی رعایت حق دیگران است و دیگر اینکه به خواننده یا شنونده امکان میدهد که مرجع مورد اشاره را ببیند و چهبسا بخواهد خودش به آن مراجعه کند و موضوع را از سرچشمه دنبال کند.
◾ارجاع یک کارکرد منفی هم میتواند داشته باشد و آن زمانی است که ارجاع را جایگزین استدلال میکنیم. فرض کنید سخنی را از دانشمندی، هنرمندی یا شخصیت شناختهشدهای نقل میکنیم و میخواهیم از آن دفاع کنیم. دو حالت دارد:
یا آن سخن را درک کردهایم و فهمیدهایم (حالا هر سطحی از درک) که دراینصورت درواقع از آنچه خود فهمیدهایم دفاع میکنیم و استدلالمان باید بر مبنای فهم و درک خودمان باشد.
یا واقعاً درک نکردهایم و فقط داریم نقلقول میکنیم. در اینصورت باید به همین نقلقول بسنده کنیم و نباید از چیزی که نفهمیدهایم بهصرف این که آن را از شخص معتبری شنیدهایم یا در کتاب معتبری خواندهایم دفاع کنیم. ارجاع نمیتواند و نباید جای استدلال را بگیرد.
مثلاً به این گفتوگوی خیالی توجه کنید:
الف: تنها چیزی که من در مورد خودم مطمئنام اینه که دارم فکر میکنم و همین نشون میده که من وجود دارم.
ب: به نظرت توی این استدلال یه جور دور وجود نداره؟ یعنی بهطور ضمنی «وجود داشتن» پیشفرض «فکر کردن» نیست؟
الف: ببین، دکارت هم گفته: میاندیشم پس هستم. یعنی میخوای بگی دکارت اشتباه کرده یا تو از دکارت بیشتر میفهمی؟
در اینجا الف بهجای استدلال در برابر ایرادی که ب وارد کردهاست، به دکارت ارجاع میدهد و این ارجاع را حجتی بر درستی گفتهٔ خود میگیرد.
◾این نوع سوء استفاده از ارجاع را کموبیش در زندگی روزمره، در مناظرات و گفتوگوها و حتی در برخی متون میبینیم. گاهی البته حساسیت موضوع مورد بحث بالاست و یا فرد و کتاب مورد ارجاع از نوعی قداست برخوردار است. در چنین مواردی استدلال متقابل و وارد کردن ایراد ممکن است در عمل بهسادگی امکانپذیر نباشد و چهبسا بسیار هم پرهزینه باشد؛ بهخصوص اگر ارجاعدهنده دستی هم در مغلطه کردن و فضاسازی داشته باشد.
مثلاً فرض کنید در یک مناظرهٔ تلویزیونی آقای الف که فردی صاحب قدرت یا شناختهشده است گزارهای بیان میکند و آقای ب ایرادی به آن وارد میکند. آقای الف بهجای ارائهٔ استدلال در مقابل ایراد آقای ب به قرآن و سخن پیامبر ارجاع میدهد و تلویحاً یا تصریحاً آقای ب را به مخالفت با قرآن یا پیامبر متهم میکند. چهبسا آقای ب هم بهجای دفاع از سخن خود به دفاع از خود بپردازد و بر مراتب دیانتش تآکید کند و برایش شاهد بیاورد؛ که دراینصورت بهکلی قافیه را باخته است.
◽چه خوب است که در گفتوگوها مراقب اینگونه ارجاعات باشیم و چه خوب است که بکوشیم خودمان هم هرگز دیگران را با چنین ارجاعاتی در تنگنا قرار ندهیم.
@k1samani_channel
🔷 چهگونه با آمار دروغ بگوییم.
علم آمار، بر خلاف دستور زبان، شهودی نیست و اصول آن را نمیتوان بهسادگی از تجربههای روزمره آموخت [1]. مسائل احتمال نیز ارتباط نزدیکی با مسائل آمار دارند. ریاضیدان بزرگی مثل پرسی دیاکنیس معتقد است که مغز ما اصولاً برای حل مسائل احتمال طراحی نشده است [2].
از طرفی دانش مقدماتی از آمار و احتمال از ضروریات زندگی روزمره در دنیای پیچیدهٔ امروز است؛ طوریکه سواد آماری [3] در کنار انواع دیگر سواد همچون سواد عاطفی، سواد مالی و ... مینشیند.
«چهگونه با آمار دروغ بگوییم» [4] عنوان کتاب کوچکی است از دارل هاف که علیرغم حجم کماش (حدود ۱۴۰ صفحه) برای افزایش سواد آماری بسیار مفید است. کتاب اولین بار در سال ۱۹۵۴ چاپ شده است؛ بله، ۶۸ سال پیش! بااینهمه مطالباش هنوز تازه و زنده است. کتاب پر از مثالهایی است که نشان میدهند چطور میتوان با سوء استفاده از مفاهیم آماری و با ارائهٔ دادههای آماری به شکلی خاص و هدفمند، خواننده را گمراه کرد. همهٔ مثالها از نشریات و برنامههای رادیو و تلویزیون هفتاد سال پیش (عمدتاً در آمریکا) گرفته شده ولی اکثر آنها هنوز تازهاند و برای خوانندهٔ امروزی کاملاً قابل درک و شاید تجربهشده.
کتاب ده فصل دارد. فصل اول در مورد نمونهگیری آماری است و نقش مخرب سوگیری (bias) در نمونهگیری. باید دقت کرد که همیشه نمیتوان نتایج حاصل از نمونههای آماری را به کل جامعه تعمیم داد. مثلاً خوانندگان یک وبسایت خبری یا دانشجویان یک دانشگاه نمونهٔ خوبی از کل جامعه نیستند.
فصلهای دوم و سوم در مورد مفهوم مقدار متوسط و سوء استفادههایی است که میتوان از آن کرد. مفاهیمی مثلاً میانگین (mean)، میانه (median) و نما (mode) اگرچه ممکن است در موارد زیادی رفتاری مشابه داشته باشند ولی در مواردی هم تفاوت زیادی با هم دارند و کاربرد آنها بهجای هم گمراهکننده است. برای توضیحات بیشتر در مورد میانگین اینجا را ببینید.
فصل چهارم به مفهوم تفاوت یا اختلاف و سوء استفادههای ناشی از آن میپردازد. گاهی میتوان تفاوتهای بیاهمیت را بهشکلی اغراقآمیز بزرگ جلوه داد و گاهی تفاوتهای مهم را ناچیز نشان داد. شاید جملهٔ زیر از این فصل خلاصهٔ خوبی برایش باشد:
A difference is a difference only if it makes a difference.
فصلهای پنجم، ششم و هفتم به سوء استفاده از گرافها، تصاویر و نمودارها میپردازد: استفاده از مقیاسهای نامناسب یا رسم نمودارها و شکلهایی که بهلحاظ دیداری گمراهکننده اند. بهعنوان یک مثال اینجا را ببینید. گاهی نیز نمودار تغییرات یک کمیت نشان داده میشود ولی با ظرافت گزارهای دربارهٔ یک کمیت دیگر بیان میشود.
فصل هشتم به این موضوع مهم میپردازد که همبستگیهای آماری همیشه نشاندهندهٔ رابطهٔ علت و معلولی نیستند.
فصل نهم به انواع دستکاریهای آماری میپردازد: «واقعیت این است که آمار، علیرغم مبنای ریاضیاش، بیشتر هنر است تا علم».
در نهایت فصل دهم راهکارهایی برای مقابله با فریبها و سوء استفادههای آماری پیشنهاد میکند.
اگر به موضوع کتاب علاقهمندید، فرستههای زیر از همین کانال را هم ببینید:
/channel/k1samani_channel/34
/channel/k1samani_channel/55
/channel/k1samani_channel/86
/channel/k1samani_channel/89
[1] Daniel Kahneman, ''Thinking, Fast and Slow'' (2011).
[2] Persi Diaconis, "The search for randomness", Talk (1989).
[3] https://wikipedia.org/wiki/Statistical_literacy
[4] Darrell Huff, "How to Lie with Statistics" (1954).
@k1samani_channel
🔷 تجربههای یک فیزیکخوانده
سال ۲۰۲۲ را یونسکو «سال بینالمللی علوم پایه برای توسعهٔ پایدار» نامگذاری کرده است. از جملهٔ اهداف هفدهگانهٔ توسعهٔ پایدار یکی آموزش است و یکی هم اشتغال. تحصیل و تخصص و اشتغال همیشه از دغدغهها و نگرانیهای جوانان بوده است. در کشور ما این موضوع بهویژه برای رشتههای علوم پایه پررنگتر است.
اگر شما هم دغدغههای مشابهی دارید یا دوست دارید حرفهای دیگران را در این باره بشنوید، عضو کلاب «تجربههای یک فیزیکخوانده» در کلابهاؤس شوید. هر دو هفته یکبار با یکی از دانشآموختگان فیزیک به گفتوگو مینشینیم و از تجربههای تحصیلی و شغلیاش میشنویم و در فضایی دوستانه دیدگاههایمان را با هم در میان میگذاریم.
@k1samani_channel
🔷 آزمونهای شفاهی؛ یک نکته
میگویند فناوری روی اخلاقیات هم تأثیر میگذارد. یک مثال آن، که از فرط تکرار کلیشه شده، این است که دو نفری که جلوی در بههم تعارف میکنند که اول شما بفرمایید، اگر سوار ماشینشان باشند و در یک تقاطع بههم برسند، هیچیک اجازهٔ عبور به آن دیگری نمیدهد.
تلفنهای همراه و بهویژه گوشیهای هوشمند این روزها از همهگیرترین مصداقهای فناوریاند. آدمها ممکن است ساعتها گرسنگی را بهراحتی تحمل کنند ولی دقایقی دوری از گوشی هوشمند را هرگز.
با این مقدمه بروم سر اصل مطلب:
آزمونهای شفاهی مانند آزمون ورودی دکتری یا آزمون جامع معمولاً بهاین شکل برگزار میشوند که دانشجو در مقابل چند عضو هیئت علمی میایستد و به سؤالهای آنها پاسخ میدهد. بعد، دانشجو جلسه را ترک میکند و اعضای کمیته با سازوکاری که از قبل تعیین شده (یا گاهی هم نشده) نمرهای برای دانشجو در نظر میگیرند.
صحنهٔ آشنایی که در بسیاری از این جلسات دیده میشود این است که وقتی یکی از اعضای مصاحبهکننده در حال پرسیدن سؤال و گفتوگو با دانشجوست، بقیهٔ اعضا سرشان یا در گوشیشان است یا در گوش بغلدستیشان. انگارنهانگار که دانشجویی در حال آزمون دادن است و در پایان جلسه قرار است به او نمره بدهند. این کار نهتنها از نظر حرفهای ایراد دارد، بلکه ایراد اخلاقی هم دارد.
وقتی با دقت به نحوهٔ پاسخگویی و عملکرد دانشجو در جلسه توجه نمیکنید، چهگونه میخواهید به او نمره بدهید؟ خودتان را بگذارید جای دانشجو: دارید در یک جمع صحبت میکنید و بیشتر حاضران سرشان در گوشیشان است. چه حسی به شما دست میدهد؟ آیا میتوانید در چنین شرایطی همهٔ داشتهها و تواناییهایتان را بروز دهید؟ آیا احساس نمیکنید به شما بیاحترامی شده است؟ با این کار چه پیامی به دانشجو منتقل میکنید؟
اجتناب از چنین وضعیتی راه سادهای دارد. یا موبایلتان را با خود نبرید یا اگر منتظر پیام یا تماسی ضروری هستید، فقط به ضرورت از گوشیتان استفاده کنید.
▪️همکار ارجمند، اگر نمیپسندید با شما چنین رفتار کنند، شما هم با دیگران چنین رفتار نکنید، بهخصوص با دانشجویانی که قرار است از شما بیاموزند و الگو بگیرند.
@k1samani_channel
🔷 توصیههایی برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی
▪️مقدمه
بیش از بیست سال است که عضو هیئت علمی دانشگاه هستم و بیش از سی سال از روزی که بهعنوان دانشجو وارد دانشگاه شدم میگذرد. در تمام این مدت در محیط دانشگاه بودهام و با دانشجویان سر و کار داشتهام: از تدریس و تحقیق و راهنمایی گرفته تا گفتوگوهای رسمی و غیررسمی، گردش، ورزش، گوش سپردن به گلایهها، مشاورههای فردی و جمعی.
آزمون و خطا کم نداشتهام. گاهی لبخندی بر لبی نشاندهام و گاهی اشکی از چشمی درآوردهام. کسانی را با تلنگری و تشویقی راه انداختهام و کسانی را با بدخلقی و عتابی رنجاندهام.
فکر کردم خوب است بخشی از تجربههای این سالها را در قالب توصیههایی برای دانشجویان، بهخصوص دانشجویان تحصیلات تکمیلی، مکتوب کنم؛ شاید به درد کسی بخورد. بعضی از این توصیهها حاصل تجربههای شخصی خودم است؛ برخی را از استادان، دوستان، همکاران و دانشجویانم آموختهام، در کتاب یا مقالهای خواندهام، یا از کسی شنیدهام.
میکوشم در هر یادداشت به یک یا دو نکته بپردازم و از پراکندهگویی بپرهیزم. هیچ کاری کامل و بینقص نیست. امیدوارم بازخوردهایی که از خوانندگان عزیز میگیرم به تکمیل و اصلاح این یادداشتها کمک کند.
این هم یادداشت اول:
▪️۱. هدفتان را مشخص کنید.
نسیم طالب در کتاب قوی سیاه میگوید اگر میخواهید تصمیمی بگیرید یا گزارهای را اثبات کنید بهدنبال شواهد تأییدکننده نگردید؛ به دنبال مثالهای نقض بگردید! زودتر به نتیجه میرسید.
شما هم اگر قصد ادامهٔ تحصیل دارید پیش از هر چیز از خودتان بپرسید چرا میخواهید ادامهٔ تحصیل بدهید. آیا کار بهتری نمیتوان انجام داد؟ اگر بهطور معمول در آزمون ورودی کارشناسی ارشد یا دکتری شرکت کردهاید و پذیرفته شدهاید، بهطور جدی به انصراف فکر کنید. این به شما کمک میکند که ببینید واقعاً قصدتان از ادامهٔ تحصیل چیست. آیا تحت تأثیر اطرافیان یا جوّ غالب نیستید؟ چهقدر برایتان مهم است که روزی آقا یا خانم دکتر صدایتان کنند؟ چه تصویری از آیندهٔ شغلی خودتان دارید؟ میخواهید شغل دانشگاهی داشته باشید؟ میخواهید به خارج مهاجرت کنید؟ دوست دارید کارآفرین باشید و برای خودتان شرکت بزنید؟
فکر کردن به این سؤالها باعث میشود که تصمیم درستتری بگیرید، در طول مسیر انگیزهتان را از دست ندهید، خسته و سرخورده نشوید و اگر لازم شد، مسیرتان را اصلاح کنید. ایرادی ندارد که آدم در مقطعی از زندگی به این نتیجه برسد که هدفش را بهدرستی تعیین نکرده یا مسیر درستی را انتخاب نکرده و باید اصلاحش کند ولی نمیشود که اصلاً هدف نداشته باشد و خودش را به جریان روزگار بسپارد.
شاید خیلیها دوست داشته باشند مدرک دکتری داشته باشند ولی معلوم نیست برای شما هم دکتر شدن بهترین انتخاب باشد. خودتان را از قید رقابت و چشموهمچشمی و از زیر فشار نگاه و انتظار اطرافیان برهانید و برای خودتان و آیندهٔ خودتان تصمیم بگیرید. بهترین تصمیم شما لزوماً بهترین تصمیم دوستتان نیست.
اگر به همهٔ اینها فکر کردید و قانع نشدید که انصراف دهید و هنوز مصمم هستید که ادامهٔ تحصیل دهید، خیلی هم عالی. بند کفشهایتان را سفت کنید، قدم در راه بگذارید و از سفرتان لذت ببرید.
قسمت بعدی: ارتباط با استاد راهنما
@k1samani_channel
🔷 گفتوگو با غیرمتخصصها
توضیح دادن نتایج پژوهشهای علمی برای غیرمتخصصها یا حتی کسانی که تخصصشان با ما متفاوت است مهارتی مفید و کارآمد است ولی ظرائفی هم دارد.
مجلهٔ Nature Physics در دبیرانهٔ (Editorial) شمارهٔ دسامبر ۲۰۲۱ خود به این موضوع پرداخته است و نکات و راهکارهایی برای آن ارائه کرده است. برای دیدن خلاصهای از آن دکمهٔ INSTANT VIEW را بفشارید. متن اصلی این دبیرانه در نشانی زیر در دسترس است:
https://www.nature.com/articles/s41567-021-01473-z
@k1samani_channel
🔷 محض، کاربردی، نظری، تجربی
▪️رابرت شریفر یکی از پدیدآورندگان نظریهٔ BCS ابررسانایی است. این نظریه رفتار ابررساناهای دمای پایین را بهخوبی توضیح میدهد. باردین، کوپر و شریفر¹ جایزهٔ نوبل فیزیک سال ۱۹۷۲ را برای این نظریه از آن خود کردند.
شریفر در گفتوگویی دربارهٔ این نظریه خاطرهٔ زیر را نقل میکند:
... چند روز بعد پدیدهٔ غیرمنتظرهای همزمان در معادلات ما و در آزمایشگاهی در همان ساختمان ظاهر شد. دو طبقه بالاتر از ما همکاران ما داشتند آهنگ واهلش NMR را در ابررساناها اندازهگیری میکردند. توی راهپلهها بود که با آنها مواجه شدیم. داشتند نتایج آزمایششان را به اتاق کار ما میآوردند که بگویند «ما یک برآمدگی عجیب در منحنی آهنگ واهلش زیر Tc پیدا کردهایم که نمیدانیم معنیاش چیست». و ما داشتیم نتایج محاسباتمان را به آزمایشگاه آنها میبردیم که بگوییم «از این معادلات یک برآمدگی عجیب در آهنگ واهلش زیر Tc پیشبینی میشود. آیا شماها چیزی از این قبیل در آزمایشتان مشاهده کردهاید؟»
طبیعی است که همهٔ ما از این مشاهدات خیلی به وجد آمدیم. دو هفته بیشتر طول نکشید که مقالهای برای Physical Review Letters فرستادیم [1].
▪️این البته فقط یک مثال از موارد متعددی است که همکاری میان بخشهای مختلف و استفاده از روشها و دیدگاههای متفاوت به دستاوردهای عظیم در علم و فناوری میانجامد. متأسفانه محیطهای علمی ما تا حد زیادی با این فرهنگ و حتی واژگان آن بیگانهاند. گاهی به اشتباه «نظری²» را با «محض³» و «تجربی⁴» را با «کاربردی⁵» یکی میگیرند. و شگفت آنکه گاهی همین برداشت اشتباه عاملی میشود برای اولویتبندی نادرست فعالیتهای پژوهشی.
پژوهشهای محض معمولاً با هدف گسترش و پیشبرد مرزهای دانش و کشف و درک نادانستههای طبیعت انجام میشوند. در این پژوهشها میتوان هم از ابزارها و روشهای نظری استفاده کرد، هم از امکانات و روشهای تجربی و آزمایشگاهی.
از طرف دیگر پژوهشهای کاربردی هم، که معمولاً با هدف کاربرد خاصی در جامعه یا صنعت انجام میشوند و از قبل برای دستیابی به آن هدف طراحی میشوند، میتوانند شامل بخشهای نظری یا تجربی باشند [2].
▪️کارل یاسپرس در کتاب ایدهٔ دانشگاه میگوید:
راهحلهای «ساده» روابط پیچیده را حل نمیکنند بلکه نابود میکنند. متمایز ساختن مؤسسات پژوهشی از مؤسسات آموزشی، علوم محض از علوم کاربردی، آموزش و پرورش آزاد از آموزش و پرورش تخصصی، آموزش خواص از آموزش عموم از جملهٔ این راهحلهای سادهانگارانه هستند. زندگی فکری اصیل تنها در جایی اتفاق میافتد که آموزش و پژوهش صرفاً به موازات هم انجام نشوند، بلکه با هم انجام شوند [3].
◽محیط علمی پویا هم به پژوهشهای نظری نیاز دارد، هم به پژوهشهای تجربی؛ هم به پژوهشهای محض، هم به پژوهشهای کاربردی. ارتباط و همکاری انداموار همهٔ اینها لازمهٔ وجود و پویایی یک «اکوسیستم علمی» است.
بهقول سایه:
گر تو چشم او شوی، او گوش تو
پس پدید آید چه دریاهای نو
1. John Bardeen, Leon Cooper, John Robert Schrieffer
2. Theoretical
3. Pure
4. Experimental
5. Applied
[1] گفتگو با رابرت شریفر، مجلهٔ فیزیک، سال ۱۰، شمارهٔ ۲، تابستان ۱۳۷۱.
[2] از دکتر شاهین روحانی برای این توضیح سپاسگزارم.
[3] ایدهٔ دانشگاه، کارل یاسپرس، ترجمهٔ مهدی پارسا، مهرداد پارسا، انتشارات ققنوس، ۱۳۹۴.
@k1samani_channel
🔷 دام هوش
▪️چرا آدمهای باهوش گاهی مرتکب خطاهای وحشتناک و اشتباهات احمقانهای میشوند؟
▪️چگونه میتوان تصمیمهای خردمندانهتری گرفت؟
▪️آیکیو و تحصیلات چهقدر میتوانند از ما در برابر اشتباهات محافظت کنند؟
این یادداشت مرور کوتاهی است بر کتاب «دام هوش» نوشتهی دیوید رابسون.
The Intelligence Trap
David Robson
(Hodder & Stoughton, London 2019)
نوشتههای مرتبط:
/channel/k1samani_channel/21
/channel/k1samani_channel/73
@k1samani_channel
🔷 نقطهها
▪️صحنهی چرخوفلک از فیلم «مرد سوم»:
اگه یکی از اون نقطههای سیاه برای همیشه از حرکت بایسته، تو دلت میسوزه؟
▫️بالای چرخوفلک که باشی و از آن بالا به آدمهای زیر پایت نگاه کنی، فقط چندتایی نقطه میبینی. ولی یادت باشد که چرخوفلک میچرخد و بالاخره یک روز از آن بالا میآیی پایین.
@k1samani_channel
🔷 لذت ناشناختهها
استیون استروگاتز¹ استاد ریاضی دانشگاه کورنل² پژوهشهای تأثیرگذاری در ریاضیات کاربردی و زمینههای میانرشتهای انجام داده است، ازجمله ارائهی مدلی ریاضی برای شبکههای جهانکوچک³ (به همراه دانکن واتس⁴) که امروزه به اسم مدل واتس-استروگاتز شناخته میشود. مقالهی واتس و استروگاتز که در سال ۱۹۹۸ در مجلهی نیچر چاپ شد، یکی از دو مقالهای بود که توجه پژوهشگران را به شبکههای پیچیده جلب کرد و تعداد مقالات چاپ شده در این حوزه در سالهای بعد از آن بهطور انفجاری افزایش یافت.
علاوه بر پژوهشهای تأثیرگذار، یکی از علاقهمندیهای استروگاتز عمومی کردن علم و بیان سادهی مفاهیم علمی برای غیرمتخصصان است. ستون ثابتی در مجلهی نیویورک تایمز و چند کتاب خواندنی حاصل کار اوست. او همچنین میزبان پادکست The joy of x در مجلهی کوانتا است و در آن با دانشمندان تراز اول حوزههای مختلف گفتوگو میکند؛ از سیاهچالهها گرفته تا کامپیوترهای کوانتمی و هوش مصنوعی. متن پیادهشدهی گفتوگوها هم در سایت مجلهی کوانتا در دسترس است که هم برای تقویت زبان انگلیسی مفید است و هم برای کسانی که با برخی واژههای تخصصی آشنا نیستند.
گفتوگوی او با ملانی میچل دربارهی هوش مصنوعی را از دست ندهید:
https://www.quantamagazine.org/melanie-mitchell-takes-ai-research-back-to-its-roots-20210419/
1. Steven Strogatz
2. Cornell University
3. small-world networks
4. Duncan Watts
@k1samani_channel
🔷 گامهای کوچک توسعه
در میان مجلههای قدیمی چشمم افتاد به یک جلد از خبرنامهی انجمن فیزیک ایران که در سال ۱۳۸۱ همزمان با هفتادمین سال تأسیس انجمن فیزیک ایران و هفتادمین سالگرد تولد استاد یوسف ثبوتی منتشر شده بود.
حیفم آمد سخن استاد را در اینجا به اشتراک نگذارم:
▪️... تکاندن گرد و خاک کهنهگی از جامعهای که سدههای دراز در خمودی و ایستایی بود کار آسانی نبوده است.
... با بیتفاوتی از کنار کردههای کوچک دیگران رد شدن را بسیار بازدارنده میبینم. به پر و پای یکدیگر پیچیدن را ویرانگر میدانم ... دلم میخواهد کارهای خرد همدیگر را ببینیم و بارکالله بگوییم. دلم میخواهد فضای همفکری داشته باشیم، سنگ پیش پای همدیگر نباشیم و فکر نکنیم موفقیت یکی عدم توفیق یکی دیگر را سبب خواهد شد. این جامعه و کشور به قدر کافی وسیع و نیازهای آن به قدر کافی فراوان و گوناگون است که برای هر اندیشه و ابداع مصرف داشته باشد و جا برای هیچکس تنگ نباشد.
@k1samani_channel