jameeno | Неотсортированное

Telegram-канал jameeno - جامعه نو

5619

رسانه روزنامه‌نگاران مستقل تماس با ما: @jameeno_pr

Подписаться на канал

جامعه نو

#آخر_هفته با کتاب

نسخه‌ی پی‌دی‌اف رمان «سقوط»؛ هدیه‌ی نوروزی جامعه‌نو به همراهانش

🏷 داستان قلبِ انقلابیِ یک اصلاح‌طلب

🖊 تحریریه جامعه‌نو:
بنا به وعده‌ای که به همراهان «جامعه‌نو» داده‌بودیم در این ایام فراغت نوروز نسخه‌ی پی‌دی‌اف رمان «سقوط» نوشته‌ی معتمد ماه‌بخشان را اینجا به رایگان منتشر می‌کنیم؛ با اجازه‌ی ناشرش، نشر مهری، که چون کتاب امکان انتشار در ایران را نیافت، دو سال پیش در لندن منتشرش کرد - که با استقبال هم مواجه و چاپش تجدید شد.
داستان سقوط در دل جنبش1401 می‌گذرد و ماجرای روزنامه‌نگاری سالخورده است که در اثنای آن جنبش عمل پیوند قلب انجام داده و به همراه خانواده‌اش افتاده دنبال هویت خانواده‌ی اهداکننده‌ی قلب؛ در لحظه‌ی یافتن پاسخش اما، با حقیقتی وحشتناک روبرو می‌شود و خود و خانواده‌اش را در میان یک ماجرای امنیتی می‌یابد.

سقوط که یک سال پیش از «گروگان» و در سالگرد آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی» منتشر شده، متفاوت از «گروگان» که در آن هر شخصیت یک گروه اجتماعی را نمایندگی می‌کرد، شخصیت‌ها هرکدام نماینده‌ی یک «جمع‌بندی سیاسی» موجود در میان شهروندان ایرانیِ ناموافق با حکومتند.
در سقوط، تضارب نه میان مکاتب سیاسی (همچون سوسیالیسم و لیبرالیسم و محافظه‌کاری و امثالهم) یا انواع مشی سیاسی (همچون اصلاح‌طلبی و براندازی‌طلبی و استمرارطلبی و امثالهم)، بلکه میان جوهر تحلیل‌های سیاسی هر فرد است که به سبک زندگی و زندگی روزمره‌اش در تناسب با وضعیت سیاسی شکل داده‌اند و هر شخصیتِ داستان یکی از نتیجه‌های متکثر و پراکنده‌ی هر ایرانیِ طبقه‌متوسطیِ ناراضی از حکومت را که حاصل از تحلیل شخصی‌اش و برای تعیین نحوه‌ی طی مسیر تا آینده به آن رسیده، نمایندگی می‌کنند. همین، «سقوط» را بدل به گفتگویی میان این انواعِ زیستِ سیاسی در ایران امروز می‌کند و نویسنده‌اش این‌چنین موفق می‌شود با گذراندن مشی و ایده‌اش از میان ایده‌های مخالف، چیزی شبیه به سیاستنامه‌ی اصلاح‌طلبی سکولار پیش روی خواننده بگذارد.

خواندن «سقوط» پیشنهاد ما به شماست. بعید هم نیست شما هم پس از خواندنش شباهت‌هایی میان یک فیلم سینمایی ایرانیِ ساخته‌شده در خارج از کشور را که پارسال نامزد و برنده‌ی جوایزی بین‌المللی هم شد، با این رمان که البته پیش از آن فیلم منتشرشده بیابید.
ما در جامعه‌نو پیشتر چند بررسی درباره‌ی این کتاب منتشر کرده‌بودیم که نشانی‌شان را در ادامه برایتان آورده‌ایم. با لمس عنوان هر مطلب به متن کاملش خواهید رسید.

🏷 برای نفرات بعدی
🏷 اندوه سترون بودن
🏷 همه با هم سقوط می‌کنیم
🏷 یک چریک پیر با قلب عاریتیِ یک معترض جان‌باخته
🏷 در ضرورت ارتباط معترضان جوان با آرزومندان 57

🆔@jameeno

Читать полностью…

جامعه نو

#در_کرانه_روز

🏷 مسیر دوم!

تا این لحظه حکومت در پاسخگویی به آمریکا از طریق گزینه‌ی دومی رفته که دو هفته‌ی پیش پیشنهاد کرده‌بودیم:

گزینه‌ی دوم، گام اول برای شروع بررسی شرایط معامله از طریق نماینده‌ی آمریکا در ایران است. کار درستی خواهدبود.


هنوز معلوم نیست پیام‌بر ایران چه کسی بوده ولی براساس آنچه از مجموعه‌ی اخبار پشت‌پرده رسیده، بالاخره چانه‌زنی را شروع کرده‌اند: حکومت حاضر به مذاکره‌ی مستقیم شده و درباره‌ی جزئیات آن چانه می‌زند.
اخبار دارای منبع رسمی این جزئیات را حکایت می‌کنند:
تقاضای برچیدن کل برنامه‌ی هسته‌ای ایران نشده‌است. قرار نیست اروپایی‌ها و روس‌ها و چینی‌ها هم در جریان و حاضر باشند و روسیه هم به حذف خود معترض است. احتمالا نامه‌ی ترامپ دو صفحه است و در صفحه‌ی دوم شرایط و موضوعات مذاکره را مشخص‌کرده که شامل مدت زمان مذاکره هم است.

حکومت ایران کار درستی کرده که در پاسخگویی، شعارهایی را که نزد مردم می‌دهد، در موضوع رویارویی عملی سرمشق خود نکرده‌است. شروع یک «پینگ‌پنگِ پیام» می‌تواند شرایط تکلیفی ترامپ را که از سر داشتن دست بالا حرف می‌زند تعدیل و مذاکره‌ی مستقیم را تسهیل‌کند.
این مذاکره‌ی مستقیم البته هزینه‌ی داخلی حیثیتی دارد اما از آنجا که این تصمیم تقاضا و مورد پذیرش اکثریت جامعه و از جمله بخش بزرگی از نیروهای درون حکومتی است می‌تواند به راحتی جا انداخته‌شود. درواقع فارغ از هر نتیجه‌ای همه از آن استقبال خواهندکرد.

ما تاکنون و در طول چندسال‌گذشته توصیه‌ای سربسته‌ یا سرباز یا مُدِ روز برای مذاکره‌ی مستقیم با ایالات‌متحده نداشته‌ایم اما اکنون به حکومت پیشنهاد می‌کنیم آن را به‌طور جدی بررسی‌کند و از مسیری برود که حتما به این منجر شود.

نخستین فایده‌ی آن خروج آنچه آمریکایی‌ها آن را گزینه‌ی نظامی می‌خوانند از روی میز است: با شروع گفتگو روندی پر مجادله و کشمکش سرد آغاز می‌شود و مادامی که در گفتگو باز است، منطقی‌بودن رویارویی گرم را منتفی شمرده‌خواهدشد.
دومین فایده‌ی ورود مستقیم به موضوع، رفع اثر روانی تخاصم با ایالات‌متحده بر اقتصاد کشور است که اکنون مانند کشتی دو-نیم-شده درحال غرق‌کردن حکومت است.
سومین تاثیر آن در چشم‌اندازش نهفته است: احتمال رفع تخاصم با ایالات‌متحده، از جسارتی که اکنون همه‌ی کشورها و کشورک‌های منطقه در برابر ایران به خرج می‌دهند می‌کاهد. در خنثی‌کردن نفوذ اسرائیل بر ترامپ نیز موثر خواهد بود.

همان‌گونه که قبلا پیشنهاد داده‌ایم، درست این است که مقام ارشد کشور همه‌ی جهات تصمیم‌گیری و پیشبرد این امر را رسماً به یک آدم مختار مورداعتمادش بسپارد.

🆔@jameeno

Читать полностью…

جامعه نو

#آخر_هفته با شعر

🏷 بهاریه‌ی
سرو مصلوب

🖊 شاهرخ تندروصالح | شاعر

آنگاه که با همت جادویی
آدمی
با همت افسانه‌ای
راستی و نیک‌اندیشی و مهرورزی،
از کشاله‌ی بویناک فقر و عفونت مرموزش،
خود، بر پای خود، ایستاده، گریخته
و به برهوت بازاریان رسیده
او که در میانه‌ی جاری دیده‌ای،
جهل است و خشونت و رندی مرموز
و طعن و نیشخند به زلف به گیسو به تاب تن

دریغا!
از کشاله‌ی بویناک فقر که زحمت جنون می‌پراکند،
ما گریختگان، بی‌پناه‌مانده،
در هجوم شرور و نکبت غرور!

حکم بگردان جاشوی لقوه‌گرفته
که ادبار تقصیر،
سفیر هر جایی تو،
در سراشیب مبال کوی خبیثان، در معبر، چارمیخ
به گر‌و نگه‌داشته‌گانیم!

و این حال، این پار‌یه کتیبه
پشنگه‌ای از کتیبه‌ی عفونت روح ماست،
نشسته بر پاره‌پوره‌های جان،
بر ترک‌های استخوان
و دیوارهای بلند و  درختان کوی امیران،
چنان بلند است که آه را نیز، راه به آن منجلاب نیست...

بلعیده‌ی فقر
بلعیده‌ی اعتبار
بلعیده‌ی اعتماد
ضرب انگشتان شوخ
بر شناسنامه‌ی ادباریان!
آنک بهار دربار
در بارگاه بهار ببین چه نشخوار می‌شود از در و دیوار:
بهار!

و بهار
چون قاطری کور،
گاری لکنته‌ای را با خود می‌کشاند
و آن معجر، آن صندوق، آن قلّک چوبی
بویناک به بوی سدر و کافور حنوط
خط لغزان چرخ چاه
کج و معوج، راه‌راه
پیش پاهای من
تو
انبوه انبوه انبوه...

اکنون کلمه مرده است
و رویا فروش، کرور کرور هوش مصنوع پاشیده، می‌پاشد
بر نیزار نمک‌سود!

جشن و جشنواره و جادو
جشن و جمعیت
جشن و تمام!

تا سال دیگر
این بغض، کمانه‌ی تقدیر
کدام برده از انبان دروغ بدر آورد بیرون کشاند
بر صحن صحنه برقصاند

و باز
این شاخه‌های درهم انبوه
از کشاله‌ی بویناک فقر
بر پاره‌ی آتشی بپیچند که نرم‌نرم نرمک‌نرمک
در خلال خلخال بردگان
می‌رود بخواب رود...

- زمستان ۱۴۰۳

🆔@jameeno

Читать полностью…

جامعه نو

#در_کرانه_روز

🏷 ایران را به پاسخ وامی‌دارند!

ابتدا چند ماجرا را یادآوری می‌کنیم:
اول اینکه، در زمانی که اسرائیل در حال کوبیدن غزه بود نتانیاهو میل داشت پای ایران را به آن ماجرا بازکند؛ چون می‌دانست اگر ایران وارد معرکه شود، ایالات‌متحده نمی‌تواند برکنار بماند و به جنگ ورود خواهدکرد.
دوم اینکه، در چند مورد ایران نشان‌داد که توان کنترل حشدالشعبی را در عراق دارد و آن نیرو در مواقعی که قرار نبود ایالات‌متحده علیه ایران تحریک‌شود دست‌به‌عصا می‌شد و از خمپاره‌پراکنی دست‌می‌کشید.
در مورد حزب‌الله لبنان هم که حکومت ما سال‌هایی طولانی پُزش را داده که حزب‌الله لبنان بازویش است. ولی در مقابل، هزینه‌ی علنی‌کردن و استفاده‌ی تبلیغاتی از اینکه ایران تکیه‌گاه و کنترل‌کننده این نیروها و امثالشان در منطقه است را باید روزی بپردازیم و انگار در حال نزدیک‌شدن به آن‌ایم هم.

از عصر روز یکشنبه ایالات‌متحده با حمله‌ی ابتدایی به یمن و سپس گفتن اینکه اگر چیزی از یمن شلیک‌شود آن را به حساب ایران خواهد نوشت و عملیات علیه دارایی‌های ایران را آغاز خواهد کرد، در حال نزدیک‌شدن به ساعت صفر واکنش در برابر پاسخ‌ندادن ایران به نامه‌ی ترامپ‌ایم.
این امید وجود داشت که وزیر خارجه در سفر فوری‌اش به عمان، اگر نه پاسخ نامه، حداقل پیام شفاهی به ایالات‌متحده داده‌باشد. این امید امروز با حرف تازه‌ی ترامپ در شبکه اجتماعی «تروث سوشال» رنگ باخت: «از این لحظه به بعد هر تیری از سوی یمن به‌عنوان تیری شلیک‌شده از سوی ایران برداشت‌خواهدشد. ایران با عواقب جدی این اقدامات روبرو خواهد شد».

تازه‌ترین خبر کانال «صبح‌صادق»، منتسب به سپاه، هم این است که تا ساعاتی دیگر حمله‌‌ای سنگین به یمن آغاز می‌شود. سه بمب‌افکن B1، B2، B52 در راه خاورمیانه‌اند و یک پهباد جاسوسی آمریکا بر فراز بوشهر پرواز کرده‌است. در ساعت 21 امشب هم آمریکایی‌ها دوباره به بندر حدیده‌ی یمن حمله کرده‌اند.

آیا حوثی ها پاسخ خواهند داد؟ آیا این به معنی دعوت از آمریکا برای نشان‌دادن زور بازو در سواحل شمالی خلیج فارس و به رویاروییِ نظامی کشیدن ایران توسط حوثی‌ها و ترامپ نیست؟ منتظر می‌شویم.

🆔@jameeno

Читать полностью…

جامعه نو

#دیدگاه_همراهان_جامعه_نو

🏷 چه کسی پشت دوربین مصاحبه با رفیق‌دوست بود؟

🖊 [امضاءمحفوظ]
در ماجرای اظهارات آقای رفیق‌دوست و تبعات آن، تنها بر شخص آقای رفیق‌دوست تمرکز شد. تمرکز بر شخص ایشان و سمت سیاسی رسمی‌اش (به عنوان وزیر) و همچنین علت بیان اظهاراتش که به نتایج مهمی از زاویه‌ی شیوه‌ی هیأتی حکمرانی در کشور منتهی می‌شود، البته قابل فهم است. به ویژه بررسی این نکته که چرا وزارت‌خانه‌ای که وظیفه‌اش تهیه جنگ‌افزار موردنیاز در زمان جنگ بوده، حسب ادعای ایشان، به کار ترور می‌پردازد (آن هم ترور اشخاصی که احتمالاً کمترین خطر را برای امنیت‌ملی کشور داشته‌اند. این را مقایسه کنید با ماجرای انفجار پیجرها در زمان درگیری‌های اسراییل-حزب‌الله در لبنان که سرنوشت یک منازعه‌ی مهم را تغییر داد) و چگونه آن را آب‌وتاب نقل می‌کند و منابع مالی مورد نیاز را از مجرای خلاف قانون‌اساسی (اصل ۵۳) تدارک می‌بیند؟ از همه مهم‌تر، بررسی این امر که اصل موضوع ترور تا چه حد با ضوابط اخلاقی، قانونی و شرعی تناسب دارد؟ موضوعاتی قابل توجه‌اند.

اما حالا که از حرارت نخستین موضوع کاسته‌شده، باید به جایی دیگر هم نظر کرد. به نظر می‌رسد که این ماجرا وجه مغفول و پشت دوربینی نیز دارد که شاید از شخص بایگانی‌شده‌ای مانند آقای رفیق‌دوست که روبروی دوربین نشسته‌بود، اهمیت بیشتری داشته‌باشد. یعنی همان‌ها که رفیق‌دوست را تحریک می‌کردند تا با شور و شعف مثلاً از نشاندن گلوله بر پیکر فرخزاد بگوید که مشخص نیست چه خطری برای ایران داشت (امان از بی‌پروایی!).

مسئله آن است که براساس کدام مجوز قانونی و در چه سطحی، این مصاحبه‌های تلویزیونی اخذ شده‌است و مصاحبه‌کنندگان از چه سطحی از دسترسی به اطلاعات برخوردار بوده و در این مورد خاص هم تا چه حد مجاز بوده‌اند این اطلاعات را از مقام‌های سیاسی و دست‌اندرکار کشور اخذ کنند؟ این مصاحبه‌ها بر اساس کدام پروتکل‌ها و محدودیت‌های گفتاری اخذ شده‌است و مقام‌های سیاسی یا غیرسیاسی پشت این مصاحبه‌ها چه کسانی بوده و هستند؟ کدام مقام‌ها، و بر اساس کدام مستندات قانونی و حقوقی، به این مصاحبه‌ها، دسترسی دارند و چه کسانی اجازه دارند تا این مصاحبه‌ها را در سطح عموم منتشر کنند و «دشمن» را از اسرار مگو آگاه سازند؟ آیا انتشار صورت‌گرفته ناشی از اراده همان مقام‌ها بوده؟ و چرا؟ و یا اینکه دیگرانی به این اسناد و مصاحبه‌ها دسترسی پیدا کرده‌اند و آنها را منتشر کرده‌اند؟ آیا اشخاص دیگری هم بوده‌اند که مصاحبه‌های حساسی با آنها صورت گرفته‌است؟ آیا اصل این مصاحبه‌ها، ناشی از انگیزه خیر بوده است و یا اینکه بهانه‌ای برای جمع‌آوری اطلاعات طبقه‌بندی شده (فارغ از صحت یا عدم صحت ادعاهای مطرح شده توسط مصاحبه شوندگان) از مهم‌ترین مقام‌های سیاسی کشور؟

در دوره‌ای که تصویربرداران عادی در حوالی درکه، چپ و راست به جاسوسی متهم می‌شوند (و خود نیز فرصت پیدا نمی‌کنند از خود دفاع کنند چه رسد به اینکه دفتری داشته باشند و دفترشان بار تکذیب و انکار را بر دوش کشد) و از دل این اتهامات پروژه‌هایی به نام پروژه نفوذ زاییده می‌شود، شاید بد نباشد، که از زاویه پروژه نفوذ به ابعاد گوناگون این مصاحبه‌ها نیز نظر شود.

این مصاحبه‌ها الان کجاست؟ و چه کسی و چرا آنها را منتشر کرده‌است؟

🆔@jameeno

Читать полностью…

جامعه نو

#در_کرانه_روز

باید بتوانیم به این پرسش پاسخ دهیم که چرا دفعه‌ی قبل در سال ۹۸ که آدم معتبرتری نامه‌ی ترامپ را آورد آن را نگشوده رد کردیم ولی حالا که قرار است یک مقام درجه‌سه عرب آن را بیاورد چشم به راهیم؟

اگر پاسخ قانع‌کننده ندهید، ناظران نتیجه خواهند گرفت آن دفعه احساس می‌کردید زور بازویتان واقعا زیاد است ولی حالا دیگر نه.
همین اندک عقلانیت هم جای شکر دارد؛ اگر حاصل از پذیرفتن واقعیت پس از بارها بی‌بصیرتی باشد.

🆔@jameeno

Читать полностью…

جامعه نو

#در_کرانه_روز

🏷 عزمِ ناهمخوان

🖊 علی هاشمی | تحریریه جامعه‌نو:
تصمیم، انتخابی عقلانی است برای تحقق هدف و یا حل مشکل. اگر عزم و تصمیم، آخرین حلقه از فرآیندِ اقدام و اجرای عملیِ فکر و نظر باشد، یکی از پیش‌درآمدهای مهمِ آن، درست فکر کردن و بینشِ درست داشتن است. فکر و بینشِ درست، برآمده از برآورد درست است. برآوردِ درست از توان و امکان که مقتضی است تجربه را نیز در این برآورد دخیل کرد. برآوردِ درست از نتیجۀ احتمالی و عواقب احتمالی و هزینه و فایدۀ احتمالی و آسیبِ احتمالی و به یک معنا بازگشت به همان توان و امکان که آیا برای مواجهه با نتایج و عواقب و هزینه‌ها و آسیب‌ها، توان و امکان هست؟
پاسخ به این پرسش‌ها و رسیدن به این برآورد چراغ راهی است برای اخذ تصمیم و جزم کردنِ عزم برای اجرای عملیِ فکر و نظر. شاید بتوان گفت که در رابطه با چالش‌های نظامیِ اخیر، این الگو تا حدود زیادی قربانیِ کشمکش‌ها و منازعات سیاسی با معارضان شده است چراکه اگر بنا به عمل بر مبنای روندِ پیش‌گفته می‌بود شاید این چالش‌ها پیش نمی‌آمدند و صرفاً می‌ماند کشمکش‌ها و منازعات سیاسیِ گاه‌وبیگاه با منازعان که خب جزء لاینفک روزمرگی‌های خاورمیانه بوده و هستند.

در بستر نظامی و در ساحت توان و امکان، بررسیِ تسهیلات و تجهیزات، نیروی انسانی، روش‌ها، قابلیت‌ها و مواردی ازاین‌دست می‌تواند برای اخذ تصمیم مفید باشد. همچنین در نظر گرفتنِ
اینکه آیا تصمیم منجر به تحقق هدف و یا حل مشکل می‌شود یا نه. اگر این موارد نادیده گرفته شوند و علی‌رغم وجود تفاوت‌ها و تجربیات، تصمیم به اجرای فکر و نظر گرفته شود و به نتایج و عواقب و آسیب‌ها التفات نشود و بدتر از بد اینکه مشکل همچنان پابرجا بماند و چه‌بسا بغرنج‌تر هم بشود، فردای مواجهه، دودِ مواجهه بیش و پیش از مردم به چشم حکومت می‌رود، هر چند که دود تفکیک نمی‌کند و به چشم همه می‌رود؛ مثلاً دودِ هزینه‌کرد از منابع کشور برای منازعه‌های سال‌های اخیرِ گروه‌هایی که فقط نامشان مانده، به چشم مردم ایران رفته است و تورم و کمبود انرژی و حقوق‌های معوقه و ناهمخوانیِ تورم و دستمزد، تنها مشتی از خروارها معضل و بحرانی است که نفسِ ایران و مردم ایران را گرفته است.
با توجه به اظهارات معارضانِ مواجهۀ اخیر، این بار آسیبِ دود مواجهه صرفاً منجر به غبن نخواهد شد و با حواله به وعده‌های بعدی قابل جبران نخواهد بود. دود، چشم‌آزار که نه بلکه بسیار تهدیدکننده خواهد بود و نفس‌ها را به شماره خواهد انداخت. فرقی هم نمی‌کند که با عزم و تصمیمِ اخیر چقدر توان و امکانِ آسیب زدن وجود داشته باشد زیرا ارادۀ معارضان معطوف به عزم و تصمیمی است که با توان و امکانِ آن‌ها همخوان است و ماه‌های اخیر شاهد مثالِ خوبی برای سنجشِ عیارِ همخوانیِ این توان و امکان با عزم و تصمیمشان است و توان و امکانِ حکومت منجر به خللی در عزم و تصمیمِ آن‌ها نخواهد شد.

با این وصف و با وجود شرایط فعلی و با این توان و امکان، آیا هدفِ تصمیم محقق می‌شود؟ آیا اساساً توان و امکانِ مواجهه وجود دارد؟ آیا توان و امکانِ اقدام متقابل وجود دارد؟ آیا توان و امکانِ کاهش صدمات و آسیب‌ها وجود دارد؟ آیا داشته‌ها، کفافِ هزینه‌ها و خسارت‌های احتمالی را می‌دهند؟ آیا عمل به این تصمیم منافع را تأمین و زیان‌ها را کاهش می‌دهد؟ آیا برآورد درستی از نتایج و عواقب این تصمیم به عمل آمده است؟ امروز که دیر شده است و هیچ اما آیا پیش‌ازاین توان و امکانِ مدیریتِ این تعارض و اجتناب از مواجهه با چنین معارضانی نبود؟ آیا در مرحلۀ انتخاب و تصمیم، گزینه یا گزینه‌های دیگری در دسترس نبودند که بتوان مشکل را حل کرد؟ در این رابطه شاید بشود گفت که تنها بسترِ قابل اتکا و اعتنا، دیپلماسی بود که توان و امکانش همچون هزاران فرصتِ دیگر سوخته است و رفته و حالا یا باید این نامعامله را پذیرفت و یا قدم در مسیرِ مواجهه‌ای گذاشت که با توان و امکانِ حکومت همخوان نیست.
حکومت می‌گوید که از سر تسلیم‌ناپذیری قدم در این مسیر می‌گذارد اما نتیجۀ احتمالی و عواقب احتمالی و هزینه و فایدۀ احتمالی و آسیبِ احتمالی فراتر از حد تحملش خواهد بود. حکومت فاقد توان و امکانِ تاب‌آوری در برابر نتایج و عواقب این مواجهه است. بدتر از بد اینکه احتمالاً همۀ آنچه را که امروز از آن رویگردان است، فردا پذیرا شود. تجربه‌های گذشته‌های نه‌چندان دور شاهد مثال‌هایی هستند از طی این روند و پذیرا شدن پس از مواجهه با نتایج و عواقب و تحمیلِ هزینه‌های گزاف و جبران‌ناپذیر به کشور و ملت.

🆔@jameeno

Читать полностью…

جامعه نو

#الف

🏷 شرایط سرنگونی!

🖊 شورای سردبیری:
چه کیفیاتی حکومت‌ها را غیرقابل اصلاح و دچار به ناپایداری ذاتی و آماده برای فروریزی می‌سازد؟ این پرسشی است که اکنون برای قضاوت در مورد وضع کنونی و آینده‌ی حکومت ایران ذهن همه را آکنده و سبب گمانه‌های مختلف درباره‌ی ثبات و تداوم حکومت می‌شود.
در یک جمع‌بندی کلی سه کیفیت وجود دارد که همراهی آن‌ها با یکدیگر سبب سقوط دولت‌ها و حکومت‌ها می‌شود و همراهی آن‌ها می‌تواند برافتادن حکومت‌ها را قطعی کند. این سه عامل عبارتند از «فساد حکومتی»، «ناسازگاری درونی» و «ناتوانی در اقناع جامعه». دو عامل اول و سوم رابطه‌ی حکومت با جامعه را شکل‌می‌دهند و دو عامل اول و دوم رابطه‌ی اجزای حکومت را برقرار می‌سازند. به‌این‌ترتیب عامل «فساد» تعیین‌کننده‌ترین متغیر در سرنوشت حکومت‌هاست.

فساد در هرجایی که انسان‌ها کاسه‌ی مشترک دارند هست؛ زیرا بالاخره یکی پیدا می‌شود که سهم بیشتر از حق خود برمی‌دارد. کاسه‌ی حکومت‌ها و مردم البته خیلی بزرگتر است: بودجه؛ که چه در مسیر تأمینش از طریق مالیات‌ها و یا فروش دارایی‌های ملی و چه در هنگام تقسیمش فسادهای آشکار و پنهان بسیار ممکن است. در واقع کسی مرتکب فساد در سیاست نمی‌شود مگر آن‌که آن‌چه به‌طور غیرقانونی صاحب می‌شود ربطی به درآمد و بودجه‌ی عمومی داشته‌باشد. از سوی دیگر فساد اقتصادی می‌تواند فردی و یا توأم با تبانی باشد.
در فساد ساختاری برخلاف فساد فردی و گروهی، حکومت سازمانده فساد و مادر همه‌ی فسادهاست: توزیع‌کننده‌ی دارایی‌ها و بودجه بین مقاماتی است که خودش به‌طور مستقیم آن‌ها را می‌گمارد. در جریان چای دبش نهادهای مهمی با یکدیگر هماهنگ عمل‌کرده‌اند و البته هنوز چون کوه‌یخی است که 90درصد آن در هیچ دادگاهی ظاهر نمی‌شود: امکان ندارد نهادهای امنیتی تخصیص ارز 1/5 میلیارددلاری را دقیق وارسی‌نکنند. می‌شود فرض‌کرد چنین برداشت‌های سازمان‌یافته بزرگی به مقاصد خاصی انجام می‌شوند که کسی نباید از آن‌ها اگاه شود.

چنین فسادهایی البته به‌تنهایی عامل سقوط حکومت‌ها نمی‌شوند. فساد اقتصادی زمانی یک حکومت را به لبه‌ی پرتگاه می‌کشد که اولاً ساختاری شده‌باشد و ثانیاً برای انجام آن بین اجزای حکومت مسابقه و نبرد قدرت دربگیرد. در این موقعیت است که عامل دوم، یعنی «ناسازگاری درونی» به‌مثابه یک شکاف بروز می‌کند. افشاگری اجزای حکومت علیه یکدیگر نشانه‌ای از فعال‌شدن این شکاف است. مثال‌های زیادی در مورد فساد سیستمیک و شکاف و ناسازگاری درونی در حکومت ما وجود دارد. آن دو آیت‌الله رئیس قوه‌قضائیه ایران که علیه هم افشاگری می‌کردند یکی از نمونه‌های چنین وضعیتی است. کیفیت سیستمیکش این است که اشخاص به اعتبار جایگاهشان (شرم‌آور است: در این ماجرا هردو قاضی‌القضات حکومت بودند) مرتکب فساد شده‌بودند و افشای آن هم به‌خاطر ناسازگاری درونی رخ‌داده‌بود. کیفیت دیگر فساد سیستمی هم این است که می‌توان به آن ظاهر قانونی داد. نمونه‌ی امام‌جمعه‌ی موقوفه‌خوار از همین موارد بود.
هنگام غارت سازمان‌یافته‌ی یک کشور مسئله‌ی سهم‌بری بسیار تعیین‌کننده است. در افسانه‌های ایرانی هم راهزنان بعد از چپاول کاروان‌ها با هم سر تقسیم غنیمت اختلاف پیدا می‌کنند. علت این‌که یک جامعه می‌فهمد دارد غارت می‌شود، فقط ناسازگاری درونی و اشاره‌ی یک دسته از راهزنان به سوت‌زن‌ها است؛ وگرنه دولت‌های کانادا یا سوئیس یا جزایر تحت‌الامر بریتانیا هنگامی که می‌فهمند پول‌های عظیمِ اشخاص حاصل دزدی از یک ملت است، به‌جای افشا فوراً شخص را می‌پذیرند و به روند تابعیت دادن به او شتاب می‌دهند.

سومین عامل تمام‌شدن کار حکومت‌ها و گام‌نهادنشان در مسیر برافتادن، ناتوانی آن‌ها در اقناع جامعه در مورد بی‌خبری از وجود فساد است. حکومت ایران در این زمینه پرونده‌ی پروپیمانی دارد: فساد خانواده‌ی رفیق‌دوست، زنجانی، خاوری، امیرخسروی، چای دبش و... همچنان وجه نادیده‌شان بزرگتر از بخش عیانشان است و در درون حاکمیت هم منتقدانی جدی درباره‌ی پنهان‌کاری در باز کردن این پرونده‌ها وجود دارد. جامعه دلیل این پنهان‌کاری را شراکت رئوس حکومت در فساد می‌شمارد و ملت‌ها حکومت‌های دزد را در اولین فرصت از بین می‌برند.

طبیعی است که عوامل بیرونی مانند ضربه‌ی نظامی، محاصره‌ی اقتصادی و خراب‌کاری گسترده می‌تواند سقوط حکومت‌ها را تسریع کند، ولی با فقدان شرایط درونی، هیچ حکومتی از طریق زور خارجی برنمی‌افتد. ایالات‌متحده هفتادسال است کوبا را زیر فشار خود دارد اما این کشور با وجود مشکلات به حیات خود ادامه داده‌است. محاصره‌ی اقتصادی دولت مصدق از جانب امپریالیسم بریتانیا آن را تقویت‌کرد و نه تضعیف.
حکومت ایران امروز صاحب هر سه کیفیت فروپاشنده است و فرصت چندانی برای تعییر وضعیتِ موجود ندارد.

🆔@jameeno

Читать полностью…

جامعه نو

#در_کرانه_روز

🏷 چهار گزینه‌ی پاسخ!

پاسخ به نامه‌ی ترامپ چه خواهدبود؟ این پرسش امروز ماست از خودمان. پاسخش صعب است: گفته‌ایم «نه»، ولی ممکن است حالا نظرمان عوض شده باشد. ممکن است این‌بار برخلاف دفعه‌ی پیش که نخست‌وزیر ژاپن نامه‌ی ناگشوده را به زیر رانش سراند، نامه را باز کرده‌باشیم و لابد باز کرده‌ایم که فیلم افتخارآمیز ردکردن آن را نشان نداده‌ایم! در برابر نامه‌ی گشوده چه می‌باید کرد؟ چه می‌باید بکنیم؟

راه‌های مختلفی هست: می‌توان جواب «نه» به آن را در یک دیدار مردمی داد، می‌شود شفاهی چیزی درگوش سوئیسی‌ها گفت، می‌توان نامه نوشت و البته می‌توان هم دادن پاسخ را رسماً به یک‌نفر دیگر واگذار کرد. خوشبختانه گزینه‌ها بسیارند.

گزینه‌ی اول دادن جواز و رفتن به استقبال حمله به ایران است: ترامپ این‌بار نامه نوشته که اتمام‌حجت کرده باشد: «دیدید که خواستم گفتگو کنم، ردکردند».
گزینه‌ی دوم گام اول برای شروع بررسی شرایط معامله از طریق نماینده‌ی آمریکا در ایران است. کار درستی خواهدبود.
گزینه‌ی سوم پاسخ مکتوب است و حتی اگر پاسخ «نه» باشد کار اشتباهی نیست؛ زیرا دعوت به اصرارِ مکتوب دوباره و یا فرستادن واسطه است. از بی‌اعتنایی درست‌تر است.
گزینه‌ی آخر پاسخ عقلانی و درعین‌حال حافظ شأن بالاترین مقام کشور است. احاله موضوع به رئیس‌جمهوری، وزیر امور خارجه و حتی فرزندی که به دستیاری در حل‌وفصل این موصوع تعیین می‌شود و می‌تواند مقامات پیش‌گفته و تیمی از افراد مورد وثوق را دربربگیرد.
منتظر می‌شویم.

🆔@jameeno

Читать полностью…

جامعه نو

#در_کرانه_روز

🏷 سگ را چوپان کیش می‌دهد!

برمی‌گردیم به چندماه پیش و توصیه‌ی جامعه‌نو:

اگرنشد، برو!

حالا دیگر مشخص است یک طرف مغز حکومت اعضای پیوندی اهدایی به پیکر پر از مرض حکومت را پس‌می‌زند و کشتیِ شکسته برای رسیدن به ساحلی امن بی‌محابا پیش‌می‌رود و عن‌قریب هم به صخره خواهد خورد؛ به گِل نمی‌نشیند، از روبرو با صخره برخورد می‌کند! حالا با این حمله‌ها و گاز گرفتن‌ها، قاعدتا وقتش است به آن توصیه عمل‌کند. البته این را هم گفته‌بودیم که اگر پزشکیان استعفا دهد کارش به دادگاه و اتهام خیانت ختم خواهد شد و به نفع خانواده‌اش خواهد بود که بماند تا اخراجش کنند.
انتخاب با خودش است: هرکسی نمی‌تواند برای نجات از این کشتی بیرون بپرد و اخراج از این سفینه‌ی حماقت، شانسی است که نصیب هرکس شد بهتر است جان بردارد و بگریزد.

حالا که از اجزای دولت او مثل دستمال استفاده می‌شود، همان بِه که اعلام‌کرد به فرموده عمل می‌کند و نه بیش. اگر عقل کافی داشته‌باشد بهتر است به‌جای تداوم زور زدن بی‌نتیجه درباره‌ی آنچه قول‌داده، حرّافی و سخنرانی معمول مقامات این حکومت را پیشه‌کند، سرش را پایین بیندازد و منتظر اجازه‌ی اقدامات اصلاحی دل‌خوش‌کن بسیار محدود باشد. برای همه قابل‌درک است که نتیجه‌ی آن آزمایش مردادماه حکومت منفی از کار درآمده‌است. برای دولت او جز تهیه‌ی بسته‌های برنج و روغن و پنیر جهت توزیع در مساجد کار دیگری نمانده‌است.
معنای تحرکات علیه او این است: بنشین ماستت را بخور!

🆔@jameeno

Читать полностью…

جامعه نو

#دیدگاه_همراهان_جامعه_نو

🏷 نگاهی به عملکرد پزشکیان در قامت رئیس‌جمهوری

🖊 عبدالرحمن حسنی‌فر | دانشیار فلسفه سیاسی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
در اینکه بین پزشکیان و دیگران موجود در صحنه رقابت ریاست جمهوری ۱۴۰۳ علی‌الخصوص جلیلی و تیمش، معطوف به نیاز واقعی جامعه ایران، پزشکیان در قالب شعارها و حرف هایش، متناسب‌تر بود همچنان بر آن نظر هستم. اما واقعیت عینی و عملی سیاست در این جامعه، برگی دیگر از صحنه سیاست را هویدا کرده که مستلزم طرح بحث و حتی مسئله‌مندی است و آن اینکه پزشکیان با استناد به نهج البلاغه و قرآن از یک طرف و تاکید بر نیازهایی واقعی و ضرورت استفاده از توان کارشناسی از طرف دیگر، روی موضوعاتی دست گذاشت که نیاز یا درد اکثریت جامعه ایرانی بود. هرچند اکثریت، بنا به شهود و استدلال خود امیدی به بهتر شدن اوضاع نداشتند و نتیجه آن مشارکت نکردن بالای ۶۰درصد آنها در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ در دور اول بود و این خود البته موضوعی مهم برای تحلیل انتخابات‌ و جامعه ایرانی و سیاست در این مقطع تاریخی است. البته انتخابات مجلس در سال های ۱۳۹۸ و ۱۴۰۲ و ریاست جمهوری ۱۴۰۰ نیز، مبنای داده‌ای مناسبی برای تحلیل وضعیت هستند.

بعد از گذشت چند ماه از انتخابات ریاست‌جمهوری و پیروزی پزشکیان با شعارها و اهداف خاص خودش اما در عمل مشاهده می‌شود که چندان توفیقی حاصل نشده‌است!
این مطلب در راستای شناخت بهتر وضعیت و آسیب شناسی و بهبود اوضاع مطرح می‌شود.
به تعبیری ناکامی پزشکیان تا به امروز خود می‌تواند در یک معنا تاکید دیدگاه همان اکثریتی باشد که چندان امیدی به انتخابات و افراد منتخب در مجلس و ریاست‌جمهوری نداشتند. بنابراین حتما باید مورد بررسی قرار گیرد که شاید موانع تحقق اهداف و شعارها معلوم شود. البته یک جور ارزیابی از پزشکیان با وجود قرار داشتن اهداف و شعارهایش در راستای نیازهای واقعی مردم امروز هم هست.

طرح اشکالات:
۱-پزشکیان نشان داد که نمی‌تواند در راستای آموزهای اخلاقی، انسانی و حقوقی نهج‌البلاغه و قرآن، علیرغم صدق کلامش حرکت کند و تحقق این آموزه‌ها، راحت نیست. این همان نسبت دین‌ورزی با قدرت سیاسی است که بحث‌ها و مباحث خودش را دارد و اینگونه نیست که واقعیت را با چند آموزه دینی بتوان تغییر داد.
۲- پزشکیان نشان داد که سیاستمداری متناسب با واقعیت سیاست امروز ایرانی در عرصه ملی نیست. طرح شعار «وفاق ملی» زمانی معنی دارد که طرف‌های صاحب قدرت نیز اهل آن باشند و نگاه انحصاری و محدود به قدرت و ثروت نداشته باشند. اجرای طرح وفاق فقط به دور شدن او از اجرای اهدافش و جدا کردن بخشی از حامیان و طرفدارانش در میان مردم منجر شده است. سیاست مطلوب باید به سمت مردم گرایش پیدا کند نه گروه‌های سیاسی. این همان قدم اشتباهی بود که او برداشت. این شعار بسیار خوب است اما تناسبی با سیاست‌ورزی امروز جامعه ایرانی ندارد. اولین ویژگی سیاست‌مدار خوب قرار گرفتن در طرف مصالح و منافع مردم است و برای این منظور باید تصمیم‌گیری متناسب در موقعیت بگیرد اما طرح وفاق، تصمیم گیری در موقعیت امروز جامعه ایرانی نیست؛ زیرا راه، مستلزم رهرو همراه است نه رهرویی که راه را قبول نداشته باشد و اگر قدرت هم داشته باشد مانع رهروان واقعی آن بشود!
۳- عملکرد پزشکیان در این مدت تاکید گزاره ضرورت کنار گذاشتن دو گروه سیاسی اصول‌گرا و اصلاح‌طلبی بود که از جانب مردم...

- ادامه مطلب و متن کامل را در instant view و با لمس اینجا بخوانید.

🆔@jameeno

Читать полностью…

جامعه نو

#در_کرانه_روز

🏷 نشانی عوضی

از حسن روحانی گرفته تا تحلیلگران درپیتی دیگر هرکه می‌گوید سازمان صداوسیما در اختیار یک گروهک است، پرت‌وپلا می‌گوید و خاک به چشم جامعه می‌پاشد. خیر؛ چنین نیست و آن سازمان کاملاً در اختیار حکومت است و دارد کارش را به دقت و کاملاً مورد رضایت صاحب‌کار انجام می‌دهد!
فقط هم صداوسیما نیست. اساساً باید درک‌کرد در این کشور سازمان‌های زیر کنترل حکومت (نه قوه‌ی مجریه) کارشان را در مسیر اهداف حکومت بسیار دقیق انجام‌می‌دهند!
در این کشور هنوز آنقدر آزادی هست که کسی مثل روحانی بتواند به حکومت اعتراض‌کند که کسی حق ندارد کشور و سازمان ملی رسانه‌ای آن را الاغ شخصی کند و بتازد!
فقط خدا می‌داند چرا این‌ها نشانی عوضی می‌دهند!

🆔@jameeno

Читать полностью…

جامعه نو

#الف

🏷 خائن!

🖊 شورای سردبیری:
چند دهه پیش که مرحوم احمد بورقانی در دفتر نمایندگی سازمان ملل نمایندۀ ایرنا و آدم کتاب‌خوانی بود، هرازگاه کتاب‌های خوب می‌خرید و می‌فرستاد برای ما در روزنامۀ اطلاعات. آن زمان یک جذابیت روزنامه تعداد زیاد پاورقی‌هایش بود و مردم کتاب‌های سیاسیِ مربوط به ایران را در این پاورقی‌ها می‌خواندند. مرحوم دعایی که واقعاً رحمت‌الله، دست ما را در انتخاب و ترجمۀ این کتاب‌ها بیشتر باز می‌گذاشت و البته ما هم بسیار ملاحظه می‌کردیم.
القصه، یکی از این کتاب‌ها دربارۀ شرکت بکتل، بزرگ‌ترین پیمانکار ساختمانی دنیا، بود و بررسیِ روابط آن با دولت ایالات‌متحده (جرج شولتز، وزیر امور خارجۀ ریگان مدیرعامل بکتل بود). چند قسمت از ترجمۀ فارسی آن در روزنامه چاپ شده بود که وابستۀ مطبوعاتی کرۀ جنوبی با مترجم تماس گرفت و خواستار ملاقات شد. بعد از اصرار که کارَت چیست، گفت حرفی دربارۀ آن کتاب دارم. آقای دعایی گفت باشد، بگو بیاید ببین چه می‌گوید. طرف گفت محذور است و در رستوران هم را ببینیم و بالاخره در رستورانِ گران‌قیمتی دیدار دست داد.
قصه این بود که یک شرکت بزرگ کره‌ای در ایران پروژۀ بزرگی داشت‌ و از طرفی همین شرکت با بکتل در جای دیگر مشارکتی داشت. شرکت کره‌ای نگران بود که مبادا انتشار آن کتاب و آشکار شدن نام شرکای بکتل، منجر به لغو آن قرارداد شود؛ چون آن زمان ما در اوج دشمنی با آمریکا بودیم (واینبرگر با موشک سکوهای نفتی ایران را زده بود). البته روح ما از مشارکت بکتل و شرکت کره‌ای خبر نداشت ولی سفارت کره به‌شدت نگران بود. بدبخت مجبور بود هر روز یک ستونِ کامل از پاورقی را ترجمه کند و برای جایی در کره بفرستد. تقاضا داشت که اگر می‌شود متوقف کن و یک‌جوری با هم بسازیم. جواب مؤدبانه به این دلالِ مطبوعاتی این بود که پیشنهادش را با نامۀ رسمی به مدیرمسئول روزنامه بفرستد. دُمش را گذاشت روی کولش و با یک فاکتور سنگینِ رستوران برگشت سرکارش. خیلی خندیدیم.
ادعای پاک‌دستی نمی‌کنیم. در آن سال‌های مهندس موسوی و نبوی و خاتمی، فساد دولتی و درنتیجه فساد در رسانه‌‌ها خیلی کم بود؛ بیشترین کار ما در روزنامه، بعد از اخبار جنگ، جستجوی راه توسعه بود.

ولی امروز دیگر نمی‌دانیم اگر این‌همه ناکارآمدی و فساد و خباثت در حکومت ما نباشد، باید از چه چیزی نوشت تا خواننده‌ای داشت؟ هیچ‌چیز مهم دیگری نیست که جذابیت خبری داشته باشد. در حرفۀ ما اصلی هست که می‌گوید «اخبار خوش کار روابط عمومی‌هاست و خبر خوب، خبر از یک حادثۀ بد است». در واقع چنین است که ما در این حرفه از رخدادهای بد نان می‌خوریم. نه اینکه مرض یا با کسی عناد داشته باشیم، ماهیتِ کارِمان است: اگر یک میلیون کارمند کارشان را درست انجام بدهند و فقط ده آدمِ دست‌کج بینِشان باشد، ما آن یک میلیون نفر را نمی‌بینیم و برایشان کف نمی‌زنیم؛ چون دارند وظیفه‌شان را انجام می‌دهند؛ آن ده نفر را می‌بینیم چون دزدند و خبیث. پس لااقل بخشی از نانِ ما را این آدم‌های خبیث تأمین می‌کنند و اگر روزی نباشند، احتمالاً تعدادی از ما مشمول تعدیل می‌شویم (حالا مهم نیست که اینجا در جامعه‌نو نه حقوقی هست، نه چای و پنیری یا اسم در کردن و معروفیتی؛ به‌هرحال وقتی در مطبوعات رسمیِ چاپی بودیم حقوق می‌گرفتیم و نان می‌خوردیم).

ولی اینی که سهل می‌نماید بس ممتنع هم است؛ پای خیلی‌ها را می‌لغزاند. توضیح می‌دهیم:
چون از خبرِ اختلاسِ فلان مقام یا موقوفه‌خواریِ فلان آخوند یا اشتباه فلان دیپلمات یا تقلب فلان بازرگان نان می‌خوریم، ممکن است کسانی از ما روزنامه‌نگاران با کاهشِ افراد بدسرشت، خودشان داستان بسازند و نانِ افسانه‌سازی بخورند. این‌طور نانی چون گوشت سگ حرام است.
یا برعکس: ممکن است یکی از ما پول بگیرد و از انتشار خبر خوش نان بخورد: از رجلی «چهره‌سازی» کند تا مثلاً نماینده یا رئیس شود. این پول را می‌تواند خودش یواشکی بگیرد و یا رسانه بگیرد و دستمزد دیگران را هم بدهد. این یکی از آن اولی هم حرام‌تر است.

البته حرام‌تر از این هم هست: از خارجی پول بگیریم تا با پخش اخبار منفی در مورد حکومت کشورمان، فشار بیاوریم تا آن دستمزددهنده از حکومت کشورمان امتیاز بگیرد. معمولاً ابزار این کار بسیار فراهم‌تر است. در دنیا حکومتِ بی‌ظلم و بی‌نقطه‌ضعف وجود ندارد و کشورهای کم‌توسعه‌یافته نیز معدن فساد و پلیدی دولت‌هایند.
امروزه هم احتمالاً ما ایرانی‌ها از حیث تعداد رسانه‌چیِ خائن واجد مقام اولیم: هر روز در حال پخش حقایق دربارۀ ایرانند (فقط هویت حقیقی صاحب‌کارشان را نمی‌گویند)، از خارجی پولِ آشکار و پنهان می‌گیرند، از حکومت شکایت می‌کنند و غرامت‌های الکی می‌گیرند و در رسانه‌های خوش‌نامی مثل بی‌بی‌سی یکدیگر را پوشش می‌دهند و...! بیشترین دعایشان این است که خدایا حکومت را همین نگه‌دار تا ما نان بخوریم!
خلاصه، ما خیلی خائن و نامردیم!

🆔@jameeno

Читать полностью…

جامعه نو

‌جورج یانگ، مدیر بخش خاورمیانۀ ام.آی.سیکس، مطلبی منتشر کرد که در آن دیدگاه خود را دربارۀ نقش جاسوسی در دنیای مدرن توصیف می‌کرد:

بن‌بست هسته‌ای عین بن‌بست اخلاقی است. این جاسوس است که برای چاره‌جویی در مورد اوضاع ناشی از ناکارآمدی‌ وزیران، دیپلمات‌ها، ژنرال‌ها و روحانیون دعوت به کار می‌شود. واضح است که محیط به ذهنیت آدم‌ها شکل می‌دهد و ما جاسوسان، هر چند حرفه‌ای‌های مرموزی هستیم، اما احتمالاً از سایر کارگزاران حکومت به واقعیات و اصول دشوار روابط بین‌الملل نزدیک‌تریم. ما نسبتاً از دغدغه‌های معمول دیگران مثل رتبه، سابقه، رفتارهای سازمانی، و گریز از مسئولیت‌های شخصی بری هستیم و مانند مجلسیان مادام‌العمر عبارات ازپیش‌تعیین‌شده، پاسخ‌های هوشمندانه و لبخند‌های فریبنده آماده نمی‌کنیم. بنابراین تعجبی ندارد که این روزها جاسوسان خود را پاسدار اصلی صداقت روشنفکری می‌دانند.

اما همین صداقت روشنفکری بود که به نظر می‌رسید از پرسش‌های اخلاقی می‌گریزد.


از کتابِ «‌سرویس جاسوسی انگلیس از درون»
نوشتهٔ استیون داریل
ترجمهٔ محسن اشرفی
نشرِ @neypub

Читать полностью…

جامعه نو

#الف

🏷 ساکت باش!

🖊 شورای سردبیری:
درحالی‌که ایران در وخیم‌ترین وضعیت سیاستِ خارجی خود است و راهِ پس‌وپیشِ خود را بسته می‌بیند، آقای وزیر خارجۀ کشورمان از طرح جدید وزارت خارجه برای استان‌های مرزی به‌ویژه خراسان رضوی رونمایی کرد: طرح دیپلماسی استانی.
وزیر خارجه گفت: در این طرح استان‌های مرزی مأموریت می‌یابند تا با کشورهای همسایه تعاملات دیپلماتیک برقرار کنند. مبحث جدیدی در وزارت خارجه به نام دیپلماسی استانی آغاز شده و در این طرح همۀ استان‌هایی که با کشورهای همسایه مرز مشترک دارند با استان‌های هم‌جوار در آن‌سوی مرز تعاملات و رفت‌وآمدهای دیپلماتیک برقرار می‌کنند.

ما با انتشار مجدد یک توییت جامعه نو در ماه اوت ۲۰۲۱ به ایشان یادآوری می‌کنیم که دادن چنین اختیاری در یک کشور آشفته و گیرکرده در گل‌ولای سیاست خارجی، کار بسیار اشتباهی است. استانداران ما البته اشخاص تربیت‌یافته و مناسبی نیستند اما کاره‌ای هم نیستند. اختیار استان‌ها در دست نمایندۀ ولی‌فقیه و امامان جمعه است که به‌طریق‌اولی خود را نمایندۀ خداوند در استان می‌دانند و وزیر امور خارجه در ذهن آنان جوانکی بیش نیست. فهم سیاست خارجی، حتی در حدی که در وزارت خارجه است، در استان‌ها به‌کلی غایب است و صدور چنین اختیاراتی نشان‌دهندۀ درک وزیر خارجه از جایگاه وزارتخانه هم نیست چه برسد به تأثیر چنین حرف‌هایی بر امثال علم‌الهدی و عبدالحمید.

در داستان عبدالحمید، هنگامی‌که تنها دو روز بود ایالات‌متحده، افغانستان را به طالبان تحویل داده بود و ویلیام برنز، رئیس سیا، در کابل فشار خونِ عمالِ تازۀ خود را برای سلطه بر افغانستان تنظیم می‌کرد و وزارت خارجۀ ما گیج بود که این چه بساط تازه‌ای است، عبدالحمید که در سایۀنادانی‌های حکومت و بلاهت‌های فصلیِ اصلاح‌طلبان، دچار خودشیفتگی شده بود، برای طالبان پیام تبریک پیروزی فرستاد! اگر آقای عراقچی طالب تکرار چنین فجایعی است، بسم‌الله! رئیس‌جمهور هم که با طرح رئیس‌جمهور استانی‌اش راه را برای او باز کرده است. بفرمایید به این رفتار مسخره و زدن حرف‌های بی‌حساب ادامه دهید تا دست‌بستگی و ناتوانیِ خود را در پیشبرد عقلانی امور کشور بپوشانید. علت صدور این مجوزهای فکرناشده و دهان‌پرکن همین است. مجوز ندارید دربارۀ مسائل اساسی سیاست خارجی کشور دو کلام حرف حساب بزنید و به هذیان‌گویی رو آورده‌اید.
پزشکیان که مشاوران نادانش نتوانسته‌اند به او حالی کنند تمرکززداییِ اداری کشور (governancedecentralisation) با تمرکززدایی حاکمیتی (sovereign decentralisation) تفاوت دارد و هر قدر اولی مفید است دومی بنیان‌کن از کار درمی‌آید. همراه با آقای عراقچی احتیاج به نفس عمیق، بستن چشم و مدتی تفکر در این مورد دارند که مسئلۀ اساسی کشور چیست و برای حل آن باید از کی و کجا شروع کنند. این رفتارهای عوام‌فریبانه و تقسیمِ قدرت دولت، آن‌هم دولتی که اساساً فاقد قدرت واقعی در حوزۀ داخل و خارج و مخارج و بودجه است، آن‌ها را به دولتمرد دموکرات و کاردان شبیه نمی‌کند.

ما کماکان از آقای پزشکیان و موضع رَوادارانۀ درون حکومتی او، تلاشش برای حالی کردن معنای حکمرانی به دیگران و کاربرد عقلانیت در امور بنیادین کشور حمایت می‌کنیم، ولی به خودش و همۀ وزرایش هشدار می‌دهیم که فرصت سخن‌درمانی به اتمام رسیده است. کمتر حرف بزنند و بیشتر «آن» بالا مشغول باشند تا «آن» گره‌ها باز شود!

🆔@jameeno

Читать полностью…

جامعه نو

#الف

🏷 گرگ، فیل، بره!

🖊 شورای سردبیری:
مارکو روبیو، وزیر امور خارجهٔ آمریکا، احتمالاً معقول‌ترین فرد در کابینهٔ ترامپ است. اخیراً گفتگویی قابل‌توجه با هیو هویت، تحلیل‌گر سیاسی محافظه‌کار و مدیر دولتی پیشین در دولت ریگان، داشته که وزارت خارجه آمریکا منتشرش کرده‌است. روبیو می‌گوید:

به نظرم آنچه میان ایالات‌متحده و چین رخ خواهدداد سرنوشت قرن بیست‌ویکم را رقم خواهد‌زد... گمان می‌کنم چینی‌ها بر این باورند که در مسیر تبدیل‌شدن به قدرتمندترین کشور جهانند؛ این را گریزناپذیر می‌پندارند و صرفا وابسته به زمان؛ می‌کوشند از راهی به آن رشد برسند که -تا جای ممکن از اختلال در حرکت مصون‌بمانند.

عطف به این سخنان اطلاعات تائید شده‌ای باشد که ایالات‌متحده سهم کاهندهٔ ۲۵درصدی و چین سهم فزایندهٔ ۱۵درصدی در اقتصاد جهان دارند و فعلاً دو قدرت اقتصادی اصلی جهانند.

سوای ارزیابی‌های ناظران در شبکه‌های اجتماعی که غالباً علت این وضعیت را درگیر بودن ایالات‌متحده در جنگ‌های بی‌پایان و بی‌فایده برای منافع ملی آمریکا دانسته یا گفته‌اند سرمایهٔ آمریکایی برای کسب سود به چین رفت ولی درواقع چین از آن به‌عنوان ابزاری برای بهبود وضعیت شهروندانش استفاده‌کرد، توصیف روبیو از استراتژی و خط‌مشی چین درست می‌نماید: ایالات‌متحده استراتژی چین را به‌درستی درک کرده‌است.
این می‌تواند نه فقط ارزیابی دولت واشنگتن، بلکه جامعهٔ سرمایه‌داران بزرگ جهان غرب و به‌ویژه ایالات‌متحده هم باشد. فقط هم دو راه برای تغییر روند آن وجود دارد: یا آمریکا چین را به جنگ بکشد تا با «اختلال» در راه، آن را تضعیف و سیطرهٔ خودش را بر اقتصاد جهان تحکیم کند، و یا منابع خود را به‌جای انتقال‌دادن به شرکت‌های ساخت اسلحه (لاکهید، بوئینگ، ...) و کسب سلطهٔ میلیتاری‌محور، به بهبود کارایی اقتصادی و فاز جدیدی از توسعهٔ فناوری و توسعهٔ اجتماعی اختصاص‌دهد.
واقع آن است که دولت کنونی ایالات‌متحده با منطقی قابل درک، هردو مسیر را کمابیش می‌پیماید: هم دم از پایان جنگ‌ها می‌زند و اعتقاد به سازنده‌بودن توسعهٔ تجارت را بروز می‌دهد، و هم این استعداد را دارد که برای حفط سلطهٔ خود و ایجاد اختلالی که روبیو می‌گوید چین ازش می‌گریزد، به تحرک میلیتاریستی خود ادامه‌دهد.

روشن است که جنگ با چین منتفی است؛ زیرا آمریکا متحدی برای انجام آن ندارد (جز تایوانی که مستعد به‌سرعت اشغال‌شدن از جانب چین است و شاید هم یک استرالیای مردد) و می‌باید وجه سلطهٔ میلیتاریستی‌اش را در نقطهٔ ضعیف‌تر دیگری آشکار کند. نشانه‌ها می‌گویند آن نقطه، فعلاً ایران است: انجام یک جنگ برق‌آسای «گاسپار-واینبرگر-گونه» («حمله‌کردیم، عملیات تمام‌شد، ادامه نمی‌دهیم») علیه ایران از طریق پایگاه‌های ثابت و متحرک اقیانوس هند برای ایالات‌متحده ممکن و کم‌هزینه است. اختلال زیادی برای برنامهٔ چین پدید نمی‌آورد، اما تکلیف سلطهٔ ایالات‌متحده بر غرب آسیا را یکسره می‌کند.
وجه دیگری از موضوع را نگاه‌کنیم: جنگ تجاری ترامپ با دیگران شمشیر دولبه و عمل احمقانه‌ای است که به‌زودی تَقش درمی‌آید و قابل‌دوام نیست: ظرفیت‌های تجاری ایالات متحده را کاهش‌می‌دهد. از سوی دیگر سود حاصل از میلیتاریزه‌کردن جهان نیز برای کمپانی‌ها قابل‌چشم‌پوشی نیست. بنابراین وجه و رویکرد میلیتاریستی ایالات‌متحده به-بند-کشیدنی نخواهدبود.

نتیجه اینکه ایالات‌متحده به‌دلایل مختلف امکان برنده‌شدن در مسابقهٔ اقتصادی با چین را ندارد و درنهایت به وجه غلبه‌گرای میلیتاری‌محور خود متمرکز‌تر خواهدشد. تمایل آشکار دولت ترامپ به حذف میراث دههٔ ۱۹۶۰ ایالات متحده درکمک اقتصادی به کشورهای فقیر، خروج از سازمان‌های بین‌المللی توسعه‌ای، نفی آداب دموکراتیک و حمایت از رژیم‌های خودکامهٔ تابع و اصرار مدام به حل‌کردن اختلافات بین‌المللی با اولتیماتوم اطاعت به این و آن، وجوه عینی ناچاری ایالات‌متحده در عمل در صحنهٔ بین‌المللی براساس سنت و روش قدیمی امپریالیستی آن است. بخشیدن بخشی از خاک اوکراین به پوتین و برنامهٔ مستعمره‌سازی غزه و گرینلند نمونه‌های آشکارشدهٔ این وجه قدرتمند و مسلط استراتژی امپریالیستی‌اند. این واقعیت باید همه را هشیار کند.

این متن را برای تشویق حکومت ایران به رفتار اطاعت‌آمیز در برابر ارادهٔ ترامپ ننوشته‌ایم. اما می‌توان در پایان آن به حکومت ایران توصیه‌کرد اگر می‌خواهد چنین نشود از رفتار گذشتهٔ خود با مردم و اقتصاد ایران دست‌بردارد. لجبازی ریاکارانهٔ حکومت در اعمال سلایق اجتماعی تاریخ گذشته، مسلط‌کردن سیستماتیک دزدان و فاسدان بر سازمان‌های عمومی و درآوردن لج مردم با حفظ آخوندهای موقوفه‌خوار، با تمایل به مقاومت در برابر ارادهٔ توپ‌دار ایالات‌متحده نمی‌خواند: اگر شکست و سرشکستگی و آسیبی وارد آید، بیش از خوی سلطه‌گر معمول امپریالیسم آمریکا، محصول نابودی رابطهٔ حکومت ایران با مردمان ایران است!

🆔@jameeno

Читать полностью…

جامعه نو

🏷 درخت صدساله‌ی آرزو!

صدسال‌پیش روزنامه‌ی «اقدام» در سرمقاله‌ی آخرین شماره‌ی سال خود آرزویی را داشت که پس از یک سده هنوز محقق نشده؛ آرزویی کهنه که هنوز بوی تازگی می‌دهد. آخرین مطلب امسال جامعه‌نو را از آن نقل می‌کنیم:

وى چه فرخنده دمى است صبح و نسيم بهار. دل را بگوييد هان وقت فروز است. امروز نقاب سيه زمستان از چهره‌ی زيباى ربيع برداشته و عروس طبيعت تازه‌تر از غنچه گل پديدار شده، هم روح‌كش و هم روح‌پرور. گويى عالم سال‌خورده نشاط خيام را به خود گرفته، سربه‌سر مست و خراب است... اشجار به اهتزاز و طيور به طرب و بشر به فرح آمده، حتى حشرات، مور و زنبور خشنود و مسرور است. اى همه را گوارا باد.

پایان سرمقاله‌ی «اقدام» این است:
عيد است ولى عيد ما روزى خواهد بود كه اصلاحات مهمه را مشاهده‌كنيم.


🆔@jameeno

Читать полностью…

جامعه نو

#الف

🏷 معلق!

🖊 شورای سردبیری:
بعید است حکایت آن کوهنوردی را نشنیده‌باشید که در ظلمات شب عزم صعود کرد، در میانه‌ی راه پایش لغزید و سُرید، ولی بخت‌یار طنابش به گوشه‌ای بند شد تا معلق بماند میان زمین و آسمان؛ بی‌که بداند چقدر به زمین نزدیک است یا چقدر به آسمان. پس مستأصل و ناامید از حضور کسی در دور و بر فریاد به آسمان برآورد و نجات را از خدا خواست. صدایی -گویی از غیب- در گوشش پیچید که «طناب را بِبُر!». به صدا اعتماد نکرد، پس طناب را نبُرید. شفق که زد کوهنوردانِ تازه‌رسیده نعشِ منجمد کوهنورد را آویزان از طناب در فاصله‌ی یک متری از زمین یافتند!
وضعیت کنونی حکومت ما هم دور از کوهنوردِ این حکایت نیست: آویزان از آخرین بند، معلق میان زمین و آسمان؛ البته پیش از آن‌که شفق بزند: نگران است طناب را نبُرد و سرما بِبَردش و نگران است طناب را ببُرد، ولی فاصله با عمق پرتگاه اندک نباشد و کار با چند جراحت و شکستگی مختصر جمع‌نشود و برود تا ته دره.
این شباهت از کجاست؟

تحلیل سیاست‌خارجی جمهوری‌اسلامی در مقطع کنونی بدون در نظر گرفتن مسلئه‌ی اساسی سیاست‌داخلی حکومت و نگرانی‌اش از اثر محتمل هر تصمیمش بر آن مسئله، مستعد خطاست: حکومت مسئله‌ی جانشینی و انتقال قدرت بزرگش را در پیش دارد و نگران است تصمیمی که در مسائل کلان خارجی (به‌طور خاص: نحوه‌ی تعاملش با رژیم ترامپ) می‌گیرد منجر به آغاز سلسله‌ای از وقایع در میان شرکای قدرت و در داخل طایفه‌ی حاکم شود که مانع از انتقال قدرت به جانشین مطلوب باشد.
روشن‌تر توضیحش بدهیم: رأس حکومت نمی‌تواند تخمین بزند میزان آسیب داخلی عقب‌نشینی از موضع مقاومت و «نه مذاکره» و توافق با رژیم ترامپ و به-تسلیم-تعبیرشدنش بر موقعیت و تعیین‌کنندگی‌اش در آینده‌ی سیاسی حکومت بیشتر خواهد بود یا ناتوانی‌اش از پیش‌بردن «نه جنگ» و درگیری نظامی و ویرانی و آسیب به زیرساخت‌های ملی. خلاصه‌اش: امروز کدام را برای او «شکست‌تر» خواهند شمرد؟

ما هم پاسخی نداریم جز این‌که زمان سیاست‌مدارانی را بزرگ می‌شمارد و آبرو می‌بخشد که حسابشان را با تاریخ صاف می‌کنند، نه با امروز.

🆔@jameeno

Читать полностью…

جامعه نو

#الف

🏷 از عمد

🖊 علی هاشمی | تحریریه جامعه‌نو:
ازجمله وظایف دولت (قابل‌تعمیم به حکومت هم هست) این است که «اقتصادی صحیح و عادلانه را بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه‌های تغذیه، مسکن، کار، بهداشت و تعمیم بیمه، در کشور پی‌ریزی کند» (ذکر شده در سایت نهاد حاکمیتی). در این مورد صراحتاً به رفاه و ایجاد رفاه اشاره شده است.

فارغ از اینکه در گفتمان مذهبی نیز رفاه مطلوب است و فقر و اکتفا به فقر مذموم، اساساً اراده برای تحقق رفاه و مطلوب دانستنِ آن و یا ممانعت از تحقق رفاه و مذموم دانستنِ آن، سنگ محک کافی برای سنجشِ ارادۀ هر دولت و حکومت در این زمینه است و نیز نمایی از نوع نگرش آن دولت و حکومت.

تجلی این اراده را می‌توان در وضع قوانین و تدوین برنامه‌ها و نیز اجرای قوانین و برنامه‌ها مشاهده کرد. در کشور ما تا دلتان بخواهد قانون و برنامه بوده و هست اما آیا این قوانین و برنامه‌ها توانسته‌اند معیارهای رفاه را بهبود بدهند و اثر ملموس و تغییرِ معناداری در زندگیِ مردم ایجاد کنند؟ البته که خیر.

نگاهی اجمالی به بعضی معیارهای رفاه مانند درآمد سرانه و توزیع درآمد و یا بررسیِ اثرِ نابرابریِ درآمد و میزان تورم بر رفاه، نشان می‌دهد که قوانین و برنامه‌های تحقق رفاه عموماً با شکست مواجه شده‌اند و این شکست لزوماً به دلیل بی‌کفایتی و ناکارآمدیِ دولت‌ها در اجرای قوانین و برنامه‌ها نبوده است بلکه این شکست‌ها بیشتر متأثر از اراده‌هایی بوده‌اند که معطوف به تحقق قوانین و برنامه‌های رفاه نبوده‌اند. اراده‌هایی که منابع کشور را در مسیری به‌جز قوانین و برنامه‌های رفاه و برای تحقق برنامه‌هایی دیگر صرف کرده‌اند و این مسئله نه صرفاً از سر بی‌توجهی به مقولۀ رفاه بلکه به خاطر اولویت دادن به هر چیزی به‌جز کشور و مردم و بی‌اعتناییِ محض به همان «یکی از وظایف دولت» بوده است که در ابتدا ذکر شد.

فارغ از آن اراده‌ها، بعضی باورهای غلطِ بعضی مسئولان نسبت به گفتمان توسعه نیز ازجمله موانع تحقق قوانین و برنامه‌های نیل به رفاه بوده و هستند؛ مثلاً یکی از مظاهرِ مذموم دانستنِ رفاه در همین باورهای غلط قابل‌مشاهده است. برخی رفاه را معادل پولداری و ثروتمندی می‌دانند و این‌ها را مذموم و پولدار و ثروتمند شدنِ مردم را عامل فاصلۀ جامعه از دین و درنهایت فاصله و تقابل با حکومت دینی می‌دانند. سؤال کوتاه از این بعضی مسئولان اینکه آیا فقر منجر به نزدیکیِ جامعه به دین و حکومت دینی می‌شود؟

ادارهٔ مملکت در دهه‌های اخير بر مبنای این باورِ غلطِ آن بعضی مسئولان، منجر شده است به فقیر شدن و فقیر ماندنِ جامعه، که خب البته سرکوبِ جامعۀ فقیر نیز شدنی‌تر است و مطلوبِ حکومت است که کشور با همین باورها اداره شود. زیرا جامعۀ فقیر توش و توانی برای اعتراض ندارد و اگر بخت یارش باشد فقط بتواند تقلا کند که زنده بماند و خدا داند که این تقلاها چقدر با شکست مواجه شده و می‌شوند و اساساً خیلی‌ها حتی نای تقلا هم ندارند چه برسد به اعتراضِ منجر به تغییر.

در نگاه کلان نیز می‌توان به این مسئله التفات کرد که اساساً فقر برای بعضی از حکومت‌ها یک ابزارِ سیستمی است برای کنترل مردم و حفظ قدرت. این‌چنین است که با مذموم برشمردنِ رفاه و ایجاد دوگانۀ باخدا و ناخدا و مفسده‌آمیز دانستنِ پول و رفاه، فقر را بزک و توجیه و به خلق قالب می‌کنند اما خودی‌هایشان میلیارد دلاری، قصور مدیریتی می‌کنند.

یکی دیگر از موانع تحقق قوانین و برنامه‌های رفاه، سیاست خارجیِ تهاجمی است. یکی از نتایج این سیاست خارجی انزوای کشور است که این انزوا با مقاومت در مقابل نظم و منطقِ جهانی تشدید شده است. حکومتی که سیاست خارجیِ تهاجمی دارد با مسائل منطقه و جهان مواجههٔ درستی ندارد و ترجیح می‌دهد که روابط را بر مبنای تضادها و تقابل‌ها شکل دهند...

- ادامه مطلب و متن کامل را در instant view و با لمس اینجا بخوانید.

🆔@jameeno

Читать полностью…

جامعه نو

#الف

🏷 قهرمان دوران شکست!

🖊 شورای سردبیری:
کمی از تاریخ کشور برایتان بگوییم تا به حرف حساب الف امروز برسیم. در سال ۱۲۹۰شمسی، زمانی که دولتِ مشروطه عمر چندانی نداشت و در حال نشو و نما و البته در جدال با مرجعین بود، روسیۀ تزاری لشگر پیش رانده و تا رشت آمده بود و مثل ترامپ معلوم نبود چه می‌خواهد و آشکارا زور می‌گفت. در آن سال دولتِ مشروطه به این فکر افتاده بود برای سامان بخشیدن به دریافت مالیات یک مستشار از آمریکا بیاورد که آن را کشوری استعماری نمی‌دانست. شخصی به نام مورگان شوستر به ایران آمد و طبق قرارداد مشغول شد. روس‌ها که شاه موردعلاقۀ آن‌ها عزل شده بود خوششان نیامد. یک دعوا با مأموران مالیاتی راه انداختند، از دل آن، توهین به مقامات روس را درآوردند و خواستار عذرخواهی دولت ایران شدند وگرنه...! وزیر خارجه به سفارت روسیه رفت و برای کارِ ناکرده از سفیری که از ردۀ او پایین‌تر بود عذر خواست.
دو روز بعد یک اولتیماتوم دیگر فرستادند که اصلاً این شوستر باید برود! خلاصه‌اش این است: اگر اخراجش نکنید پیش می‌آییم و تهران را می‌گیریم. بعدازاین هم استخدامِ خارجی باید با موافقت ما باشد و چون لشگرمان را از رشت تکان داده و تا قزوین پیش آورده‌ایم باید هزینۀ این لشگرکشی را هم علاوه بر هزینۀ لشگرکشیِ قبلی بدهید و مقدارش را بعد میگوییم. برای موافقت با این تقاضا‌ها هم فقط ۴۸ ساعت فرصت دارید وگرنه به تهران خواهیم آمد.

به علت داشتنِ زور بیشتر، شرایط غیرقابل‌قبول و ننگ‌آلودی گذاشته بودند. حالا دولت ایران چه باید می‌کرد؟ همه از ترس استعفا کردند و رئیس‌الوزرا ماند و حوضش. این وضع در اساس خود حاصل وابستگیِ محمدعلی شاه به روس‌ها بود و به خاطر دادنِ حق مداخله در امور ایران به آن‌ها پدید آمده بود. برای عبور از بحران، اشخاصی مثل محمدعلی فروغی که نمایندۀ مجلس بود، پیش آمدند تا مشکل را حل کنند. برای آنکه شأن مجلسِ دوم مشروطه حفظ شود اولتیماتوم را به مجلس بردند تا قهرمانانه رد کند. سپس مجلس را که دوره‌اش منقضی شده بود منحل کردند و محمدعلی فروغی که همان شب برای پذیرش این وظیفه وزیر مالیه شده بود عذر شوستر را خواست. پذیرشِ خردمندانۀ اینکه برای نجات کشور باید جلوی روسیۀ تزاری کوتاه بیاییم و تحقیر شویم.

البته روی روس‌ها کم نشد و تا زمان وقوع انقلاب کمونیستی، تا توانستند ایران را عذاب دادند، اما آن ماجرا به‌عنوان یک نقطۀ برجسته از کاربریِ عقل سلیم در سیاست‌ورزیِ وزیران ایرانی باقی ماند و مرحوم فروغی به خاطر همین دروراندیشی‌های خردمندانه و گذشتن از خود برای خدمت به کشور، در تاریخ ایران شخصیتی برجسته است. مسئولیت شکستی را که حاصل نابخردیِ دیگران و خباثت و زورِ بیشتر دشمن بود به عهده گرفت. ژنرالی را که در هنگام شکستِ حاصل از نابخردی دیگران، تسلیم‌نامه را امضا می‌کند و جان بقیۀ لشگر را نجات می‌دهد، باید یک قهرمانِ ازخودگذشته محسوب کرد. در تاریخ کشور ما معمولاً سیاستمدارانِ نان به نرخ روزخور و همراه آنان عوامِ کوچه و بازار به این اشخاص گفته‌اند خائن، همان‌طور که دارودستۀ هیتلر پس از تسلیم ژنرال پائولوس در نبرد شکست‌خوردۀ استالینگراد او را خائن خواندند درحالی‌که این تسلیم، جان صد هزار سربازِ بی‌سلاح و بی‌غذای گیرافتاده در نبردی بی‌سرانجام را نجات داد. هیتلر انتظار داشت آن سربازان و فرماندهان آن‌ها به جای تسلیم شدن خودکشی کنند و برای او حماسۀ مرگِ قهرمانانه به جا بگذارند. عادت داشت فرمان‌های «به‌پیش!» در حملۀ به‌کلی اشتباه به شوروی را خودش صادر می‌کرد و دستورات عقب‌نشینی را ژنرال بک از سران ارتش! مسئولیت شکست‌ها را نمی‌پذیرفت.
رهبران دو گونه‌اند. هیتلر دوست نداشت مسئولیت شکست را بپذیرد، اما همۀ تصمیم‌هایی را که به شکست می‌انجامید خودش می‌گرفت و آلمان را در چاله‌های عمیق‌تری فرومی‌برد. آقای خمینی بسیاری از تصمیم‌ها را خودش نمی‌گرفت، اما پس از شکست ایران مسئولیت پذیرفت و جام زهرِ آتش‌بس و متارکه را که نماد شکست ایران شده بود به‌تنهایی سرکشید. آن روز معلوم نبود ولی اکنون کاملاً روشن شده است که اشخاصِ ناقص‌العقلی مثل محسن رضایی و برخی سیاستمداران زنده و مرده در کشاندن کشور به نقطۀ جام زهر خیلی بیشتر از آقای خمینی نقش داشته‌اند. نکته این است که او شجاعت پذیرش شکست داشت تا مانعِ بیشتر کشته شدنِ جوانان ایرانی شود!
شرایط امروز ما شباهت عجیبی دارد به حوادث نزدیک به چهل سال پیش و صد سال پیش؛ با زورگویی بسیار قوی‌تر از خود مواجهیم که پشتیبانیِ سایر زورگویان را هم دارد. جنگ‌نکرده شکست خورده‌ایم و باید چاره‌ای بیندیشیم!

🆔@jameeno

Читать полностью…

جامعه نو

#الف

🏷 به‌هر‌حال قدم ۲۰۰ تا ۳۰۰هزار افغان روی چشم!

🖊 شورای سردبیری:
داستان افغانان دارد به جاهای باریکش می‌رسد؛ جایی بسیار وخیم‌تر از جنایاتی که برخی افغان‌ها برای به‌دست‌آوردن پول می‌کنند: اراده‌ای در کار هست که افعان‌ها را در ایران اقلیتی خواهند ساخت مانند صهیونیست‌های نیمه‌ی اول قرن پیش در فلسطین؛ اقلیتی مسلح و صاحب حق!
ما تاکنون چندین بار از زمان بازگشت طالبان درباره‌ی خطر حکومت طالب‌ها نوشته‌ایم و بدون خارج‌شدن از جاده‌ی انصاف در مورد کارگران زحمتکش و پارسی‌گوی افغان، به حکومت پیشنهادهای منطقی در باب مهاجران و پناهجویان افغان حاضر در ایران داده‌ایم. ولی باز به این موضوع می‌پردازیم؛ چون خطر جدی‌تر شده‌است: کاملا واضح است کسانی در ایران به استخدام مزدور افغان در درگیری‌های داخلی اندیشیده‌اند.

نشانه‌ها می‌گویند سیاست بیرون راندن افعان‌ها از ایران در جریان است و الک‌کردن مهاجران سخت‌گیرانه پیگیری‌می‌شود. این هفته رئیس مرکز امور اتباع وزارت کشور سیاهه‌ی شش گروه از اتباع افغان را که می‌توانند در ایران بمانند اعلام‌‌کرد. ولی از سوی دیگر هم گویا عده‌ای از افغان‌ها برای مزدوری امنیتی مفید تشخیص‌داده‌شده و حفظ می‌شوند. گروهی از تبلیعاتچیانِ «وصل» هم برای فراهم‌کردن زمینه‌ی کار سخت مشغولند.
این امر بعیدی نیست؛ چون گرفتن مزدور برای شرکت در جنگ هم‌اکنون در بسیاری از جنگ‌ها جریان دارد و حتی برخی از دولت‌ها به عنوان یک فعالیت ارزآور تشویقش هم می‌کنند. در این میان حکومت‌هایی هم که با خطر ناآرامی‌های داخلی روبرویند و اعتماد متقابل میان آن‌ها و نیروهای انتظامی و نظامی‌شان رو به کاهش است ممکن است به فکر وارد کردن مزدور برای به-کار-گرفتن در سرکوب باشند؛ چون دیگر صرف سیر کردن و دادن حقوق خوب به نیروهای رسمی و یونیفرم‌پوش برای فرستادن آنان به کف خیابان کافی نیست و تعداد اوباشِ قابلِ سازماندهی به‌عنوان نیروی مؤمن (همان‌هایی که در موردشان گفته‌شده بود: «اگر بخواهیم مجاهد تربیت کنیم، باید چنین افرادی را که با تیغ و قمه سروکار دارند پای کار بیاوریم») هم به کفایت نمی‌رسد؛ بالاخره لات‌ها هم از عاقبت کار و شناخته‌شدن و انتقام می‌ترسند. این احتمال در مورد بسیاری از کشورها وجود دارد و برای ایران هم باتوجه یه شیوه‌ی برخورد حکومت با ناآرامی‌های مختلف چندسال گذشته امر بعیدی نیست.

در واقع با منطق کسی که باید به فکر گردآوردن نیروی مناسب برای سرکوب ناآرامی‌های احتمالی خیابانی در آینده باشد، بهترین نیروی میدان می‌تواند مزدور افغان باشد. ریاضیاتش جور است: به اندازه‌ی کافی فقیر و انگشت‌به‌دهانند، برای باقی‌ماندن در ایران هرکاری می‌کنند، به اندازه‌ی کافی ضدایرانی کرده‌اندشان و مناسبند برای خونریزی و پس در مقابل پول، هرگز از اطاعت کسی که فرمان کشتن بی‌مهابا بدهد امتناع نخواهند کرد. نیرویی ارزان است که هرکس بخواهد می‌تواند استخدامش کند؛ از آن «اراذل و اوباش» که «گردان» شده‌بودند هم مناسب‌ترند.
موقعیت افغان‌ها مطلوب هر کسی است که مزدور مسلح به چماق و شات‌گان بخواهد. به‌نظر برآورد این است که بین دویست تا سیصدهزار نفر از این‌گونه آدم‌ها برای کنترل شهرهای ایران و به‌خانه‌برگرداندن جمعیت در ناآرامی‌های سراسری کافی باشد که با فرض وجود حداقل سه‌نفر «نیروی پای کار» در خانوارهای افغان هزینه‌ی زیادی ندارد: سالانه حداکثر بیست‌هزارمیلیارد تومان ناقابل - هر خانوار ماهی بیست‌میلیون تومان به‌علاوه درآمد از کار آزاد در مواقع بیکاری! برای حکومتی که برای سرگرم‌کردن طرفدارانش سالانه بیش از ۱۰۰هزارمیلیارد به نهادهای تبلیغاتی می‌دهد، دادن بیست‌هزارمیلیارد تومان به بهترین نیروی سرکوب در دسترس ارزشش را حتماً دارد.
انشاء‌الله رئوس حکومت چنین خیالی در سر ندارند و این تلقین به گوششان خوش نخواهد آمد که: میلیون‌ها افغان را اخراج‌کنید، اما از بین آن‌ها حدود ۶۰هزار خانوار «پای کار» را انتخاب‌کنید و قدمشان را روی تخم چشم ملت ایران بگذارید و تا پایان به خوبی و خوشی زندگی‌کنید.

🆔@jameeno

Читать полностью…

جامعه نو

#در_کرانه_روز

🏷 سیم آخر!

در میان ضرب‌المثل‌های ایرانی مَثَلی هست که زیاد از آن استفاده نمی‌شود: «حالا که تالان‌تالانه، صدتومان هم زیر پالانه». داستان بازرگانی است که راهزنان کل مال‌التجاره‌اش را به تاراج می‌برند و هیچ باقی‌نمی‌گذارند. از شدت خشم و ناامیدی از این‌که دیگر نخواهد توانست تجارت کند، به خرش اشاره می‌کند و به رئیس راهزنان نشانی یک صدتومانی را هم که به احتیاط زیرپالان گذاشته‌بوده می‌دهد: «حالا که تالان تالانه، صدتومان هم زیر پالانه!»

چند روز است افکار عمومی ایرانیان درجستجوی انگیزه‌ی اعترافات محسن رفیق‌دوست با مضمون انجام اعمال ضدملی، قتل و ترور و تهدید مقامات کشورهای دیگر به‌دست جمهوری‌اسلامی است. اعترافاتی عجیب که پرونده‌های کهنه را رو می‌آورد و افکار عمومی و احزاب رقیب را در اروپا وامی‌دارد تا یقه‌ی حکومت جمهوری‌اسلامی را به‌خاطر جنایاتی که مقامات حکومت در چهل‌سال گذشته انجام داده‌اند بگیرند. همچنین دولت‌های اروپا زیر فشار می‌روند تا با ایران به‌عنوان یک پایگاه شرارت بین‌المللی برخورد کنند.

گمان‌های متفاوتی زده می‌شود، ولی علت بسیار ساده‌ای دارد. حاج‌محسن در زمره‌ی کسانی است که در نظرشان پایان کار نزدیک می‌نماید و احساس می‌کنند به‌زودی اوضاع به طرفی می‌رود که چیزی برای از دست دادن نخواهند داشت. همچون برخی از هم‌سویان او که قبلاً از باقی‌گذاشتن عمدی زمین سوخته حرف زده‌اند و برخی دیگر که ترجیح داده‌اند همه‌ی نشانه‌های سقوط را منکر شوند و درمورد پیشرفت کشور در همه‌ی زمینه‌ها هر دروغی بگویند. هیتلر هم در روزهای آخر همه را جمع می‌کرد و درباره‌ی سلاح‌هایی که در خیالش می‌ساخت دروغ می‌گفت و کسی دربرابرش نمی‌ایستاد.
اسم این حالت عمومی را می‌توان سندرم «سیم آخر» گذاشت که به اشکالی متفاوت ظاهر می‌شود. بعید نیست به‌تدریج عقل از سر سایر مقامات حکومت هم بپرد و همه به سیم آخر بزنند. یحتمل، نفر بعدی حرف‌هایی درباره‌ی لبنان، حزب‌الله، تفنگداران دریایی آمریکا، ایستگاه ارسال نفت عربستان، نفتکش‌ها، لنگ‌بندان یمنی و نظایر آنها خواهد زد.
هدف سیاسی این یکی، کلاً نشانی‌دادن به اروپا بود؛ لابد نفر بعدی نشانی زیر پالان را برای آمریکا افشا خواهدکرد!

🆔@jameeno

Читать полностью…

جامعه نو

#دیدگاه_همراهان_جامعه_نو

🏷 نامه ترامپ به رهبری

🖊 فاروق نجم الدین | کارشناس رسانه
ارسال نامه از سوی ترامپ به رهبر جمهوری‌اسلامی در حقیقت حکم همان صحنه‌ی دیدار با زلنسکی در دفتر بیضی‌شکل کاخ سفید را دارد؛ با این تفاوت که این بار ترامپ حرف‌هایش را از راه دور شلیک کرده بدون آن‌که به طرف مهلت هیچ مانوری را بدهد...
پاسخ متقابل احتمالاً از طریق نامه‌نگاری نخواهد بود بلکه در قالب سخنرانی‌های رسانه‌ای صورت خواهد گرفت... چه بسا هم شدید باشد و از الفاظ تحقیرکننده هم در آن استفاده‌شود اما باید صبر کرد و دید که آیا پاسخ متقابل، حداقل به اندازه‌ی حاضرجوابی‌های آقای زلنسکی برای افکار عمومی دنیا قانع‌کننده خواهد بود یا خیر؟!

ترامپ با بقیه هم همین بازی را درآورده که اکنون با ایران می‌کند. ترامپ لابیگری‌ها را بهانه می‌کند و با گفتن حرفی از زبان طرف مقابل یا مطرح‌کردن نامه‌نگاری خودش، وسط دعوا نرخ تعیین می‌کند که من چنین و چنان کردم و به طرف هشدار دادم و یا اینکه از زبان طرف مقابلش نقل می‌کند که چقدر کوتاه آمده‌است.
ترامپ در عرض دو روز گذشته از نامه‌ی پوتین و اعلام آمادگی او برای صلح گفت و از قول زلنسکی هم گفت که نامه نوشته و آماده صلح‌کردن شده‌است، در حالی که هیچکدامش مسجل نیست.
از قول سعودی‌ها هم نقل‌کرده که حاضرند در عرض ۴ سال یک تریلیون دلار اسلحه و چیزهای دیگر بخرند.
از ملاقات مستقیم نمایندگانش با حماس و دادن هشدار آخر هم سخن‌گفته اما همه‌ی این‌ها نیاز به راستی‌آزمائی دارد. واقعا معلوم نیست که آیا ملاقات مورد اشاره فقط ملاقات با یک واسطه برای رساندن پیام بوده یا اینکه ملاقات جدی با یک مقام تعیین‌کننده بوده که پاسخی بشنود؟!
خلاصه اینکه در تمام موارد هدف ترامپ این است که بتواند محملی برای اظهارات رسانه‌ای خودش تراشیده‌باشد و اصلا مهم نیست که واقعا ملاقات و گفتگویی با حماس صورت گرفته یا خیر. همچنین مهم نیست که کسی نامه‌ای را به رهبری جمهوری‌اسلامی داده یا نداده‌است!
مثلا ملاقات با حماس کجا و با کدام واسطه صورت گرفته‌است؟ چرا مانند موارد دیپلماتیک دیگر، هیچکس وقوع ملاقات را تایید یا تکذیب نکرده است؟! مگر اینکه قبول‌کنیم نماینده‌ی حماس در حال کافه‌گردی خودش در قاهره یا دوحه بوده که یکهو با نماینده‌ی ترامپ ملاقات کرده باشد!...
حالا ادعای ملاقات غیررسمی با حماس به‌کنار..‌. آخر تحویل‌دادن نامه به رهبر یک کشور، کلی پروتکل طویل و عریض و خاص دارد! با پست که نفرستاده!... مثلاً باید معلوم‌شود کدام مقام رسمی یا غیررسمی دولت آمریکا نامه را تحویل‌داده و به چه کسی داده‌است؟ به نماینده‌ی ایران در سازمان‌ملل یا مثلاً توسط سفارت سوئیس به سفارت خارجه ایران و یا کدام روش متفاوت؟!
ترامپ بازی رسانه را خوب بلد است. اگر نظر من را بخواهید این قمارباز حتی اقتصاد هم خیلی بلد نیست. کارش را با بلوف قمابازها پیش‌می‌برد. دیروز تعرفه گمرکی ۲۵درصد را علیه کانادا و مکزیک وضع کرد و امروز ۹۰درصد موارد را معاف‌کرده یا به تعلیق‌درآورده‌است. خودروسازی را هم کلاً معاف‌کرد.
به نظر من تهدیدهای ترامپ چه بسا که در اوکراین و ایران و درگیری خاورمیانه مؤثر واقع‌شود اما باید صبر کرد و دید که این روش چقدر مردم آمریکا را قانع می‌کند؟... خصوصاً مسائل اقتصادی!
بار قبل ترامپ در پایان ۴سال، نتوانست رأی مردم آمریکا را برای ادامه‌ی ریاست‌جمهوری کسب‌کند و رقابت را به بایدن باخت. ببینیم این بار کار چطور پیش‌می‌رود.

🆔@jameeno

Читать полностью…

جامعه نو

#الف

🏷 در غرب چه خبر است؟

🖊 شورای سردبیری:
برای آن‌ها که تاریخ دو جنگ جهانیِ قرن بیستم را خوب خوانده‌اند، این روزها برخی کیفیات مشترکِ پیش‌زمینۀ آن جنگ‌ها به خاطر آورده می‌شود. عمده‌ترین کیفیات مشترک در آن دو جنگ، «تعارض منافعِ» منجر به «صف‌بندی‌های تازه» بود. بر سر حوزۀ نفوذ و تحصیل منافع از منابع، اختلاف پیش می‌آمد، کشورها دنبال متحد می‌گشتند، اتحادهای غریب شکل می‌گرفت و تضادها و اصطکاک‌هایی پدید می‌آمد که جز جنگیدن راه‌حلی نداشتند. آلمان می‌توانست با ژاپن و عثمانی متحد شود و انگلیس و آمریکا با شوروی! پشت این اتحاد‌ها، میل به دستیابی به منابع و یا رفع خطرِ از دست دادن منابع بود. فرانسه منابع غنی سنگ‌آهن و زغال‌سنگِ منطقۀ روهر آلمان را به‌عنوان غرامتِ جنگ پیشین برداشته بود و آلمان باید آن را پس می‌گرفت، نزدیک‌ترین منابع نفت به آلمان در قفقاز جنوبی بود و آلمان باید به آن دست می‌یافت، آلمان باید کلیۀ مناطق و منابع استعماریِ خود را به نفع سایر اروپایی‌ها از دست می‌داد و...! جنگ‌ها بر سر منابع و ایجاد به قول هیتلر «فضای حیاتی» درمی‌گیرند.

این مقدمه را نگفتیم که نتیجه بگیریم ترامپ فردا اقدام به اشغال خشن گرین‌لند و اوتاوا می‌کند و یا به آفریقا لشگر می‌کشد که دست چین را ببرد و چین تایوان را به‌زور اشغال می‌کند یا اروپا به خاطر حفظ خاک اوکراین به پوتین اعلان‌جنگ می‌کند؛ اما با همان مبانی می‌توان نتیجه گرفت که برای حفظ منابع تجاری، حکومت‌های تا دیروز متحد در برابر اتحاد شوروی، به اتحادهای تازه‌ای می‌رسند و اتحادهای تق و لق و بی‌خاصیت‌شدۀ پیشین محو می‌شوند. وقتی دیگر خطر هجوم
کمونیستی از شرق اروپا به‌سوی بریتانیا و فرانسه و آلمان وجود ندارد، ناتو به چه دردی می‌خورد؟ برای تضمین باقی ماندن منابع اوکراین در دست سرمایۀ اروپایی، چه راهی بهتر از این که انگلستان از ایالات‌متحده ببرد و برای حفظ اوکراین (هم برای مقابله با توسعه‌طلبی روسیه و هم اشتهای امپریالیسم منابع‌جوی ایالات‌متحده) با اروپایی‌ها پیمان تازه ببندد؟

تا وقتی ایالات‌متحده برای توسعۀ منابع و یا حفظ منابع موجود اشتها دارد، شاید این امپریالیسم بی‌نقاب هر کاری بکند. ترامپیسم در واقع آشکارگری آن اشتها و آمادگی برای بلعیدن به قیمت خصم‌پروری، از دست دادن متحدان و جستجوی متحدان تازه است. همان‌قدر که تصور شکنندگی اتحاد شوروی و فروپاشی ورشو و ناتو در ۱۹۸۵ سخت و بعید بود، تصور شکستن پیماند و سوی اقیانوس اطلس سخت است. تصور اشغال کانادای تک‌مانده و گرین‌لندِ دورافتاده در ۲۰۲۵ بعید است. هنوز بعید است، اما در پنجاه سال اخیر خیلی چیزها بعید بوده است.

قطعیتی نیست، اما همان‌طور که چمبرلن در شب حملۀ آلمان به لهستان توافقنامه با هیتلر را جلویش گذاشته بود و به آن اطمینان داشت، نخست‌وزیر کانادا می‌تواند نقشۀ قاره را پیش چشم بگذارد و در دل بگوید «نه، این غیرممکن است»؛ اما در دوران ما فقط اصل عدم قطعیت در فیزیک ذرات نیست که قطعیت دارد، اجتنابِ متمدنانه و دوری از آن اصل و پیشرانۀ باستانیِ جنگ بر سر دستیابی به منابع نیز با عدم قطعیتِ قطعی روبروست. اجزای امپریالیسم جهانی، سرمایه‌های بزرگِ بی‌چهره و نمایندگان سیاسیِ آن‌ها اتحاد می‌کنند و اتحاد می‌شکنند، تضاد می‌آفرینند و برای رفع آن لشگر می‌کشند و حل تضادها را همیشه در پشت میز انجام نمی‌دهند.

اگر نه یک جنگ جهانی دیگر به شیوۀ قرن پیش، اما جنگی سبعانه در پیش و در جریان است. ما هم می‌گوییم بعید است خون یکدیگر را بریزند، اما خفه کردن نیز طریقی از کشتن بدون خونریزی است. اگر خودش نیست نشانه‌هایش هست. شکستن اتحادها و تشکیل اتحادهای تازه و آشکاریِ اختلاف بر سر دستیابی به منابع. این مضمونِ همۀ دعواهای سال‌های اخیرِ کشورهای دو سوی اطلس است که ترامپ و ماسک از آن پرده‌برداری می‌کنند.

🆔@jameeno

Читать полностью…

جامعه نو

#الف

🏷 غریق!

🖊 شورای سردبیری:

...مسئله، این «دولت» و آن «دولت» نیست چراکه دولت و حکومت در جمهوری‌اسلامی بی‌معنا است. ما گروگان یک کارتل تمام‌عیار هستیم که دولت، مجلس و قوه‌قضاییه پوشش آن است. تنها چاره ما ملت ایران برای نجات خود و میهن عزیزمان، اقدام عملی در فشار همه‌جانبه بر تمامی بخش‌های مافیای جمهوری‌اسلامی به همراه آگاهی‌بخشی حداکثری و افشاگری گسترده است تا ایران را پس بگیریم و «دولت ملی» را در ایران برپا کنیم. این مسیری است که جنبش حساب‌رسی اجتماعی می‌پیماید و ملت ایران را کلیدی‌ترین بازیگر این تغییر بزرگ تاریخی می‌داند...
این حکمی است که یک مفسر بی‌تعهد به اصل، براساس حرف‌های فرشاد مؤمنی، استاد اقتصاد دانشگاه علامه، ارائه کرده‌است. شاید حرف درستی باشد، اما حرف این اقتصاددان نیست؛ یک تفسیر-به-رأی خوشایند جامعه است.
مختصر بگوییم که مؤمنی، حزب‌اللهی‌ترین استاد غیر شیرین‌عقل اقتصاد ایران است (فارغ‌التحصیلان مکتبی امام‌صادق اقتصاددان نیستند؛ «مقام»اند!) چهل‌سالی هست که هست؛ از پیروان مکتب اقتصاد منطبق بر اسلام هم است (شاید بگوییم «بوده» بهتر باشد) و حتی مؤسسه‌ای هم دارد با نام «دین و اقتصاد». یک اقتصاددان نهادگرا است و یک‌سره دل به آزاد کردن اقتصاد (همان ول‌کردن کنونی) نسپرده است. پس او این حرف‌ها را نزده، ولی به دلایلی که برای همه روشن است کسانی دوست‌دارند از دل آن‌ها چنین احکامی را بیرون بکشند. البته خیلی نمی‌شود محکومشان کرد؛ درکشان می‌کنیم.

این نتیجه گیری‌ که «این‌ها» چیزی بیش از یک کارتل مافیایی نیستند، عقیده‌ای است که یک‌شبه حاصل‌نشده و دیگر حکم تحلیل‌های مفسران داخل تاکسی (که راستش حالا دیگر همه درست می‌گویند!) نیست. این تفسیر عمومی مبتنی بر این‌‌که کله‌ی آن مافیا که معلوم نیست سر به کدام آستان دارد و کدام بیگانه خبیث را سجده می‌کند، زیربنای توصیف حکومت در ایران است و نه اقتصاد و روابط حاصل از آن. این نگرش می‌گوید این فاجعه‌ی اقتصادی نتیجه و محصول است و نه زیربنا و پیشرانه. حرفی خیلی علمی نیست؛ ولی واقعیت اوضاع ایران است: قدرت اراده‌ی حاکمیت سیاسی، بیش از تعیین‌کنندگی روابط و عملکرد اقتصادی است. لااقل در ایران، این حکم درست به نظر می‌رسد.

تفسیر فرصت‌طلبانه‌ی حرف‌های مؤمنی، می‌رسد به اینکه همتی و فرزین و سابقون آن‌ها در کارتل مفسرالاشاره، در رده‌ی سوم مافیا هستند (مأموران اجرایی). البته زبانم لال آدمکش این مافیا نیستند؛ کار آنها در اقتصاد با کلنگ است و دینامیت! کارگرند و مأمور به نتیجه‌ی آن اراده!
نکته این است که طبق تفسیر فوق، رفتن این و آمدن آن فقط در شیوه‌ی اجرای خرابکاری (کلنگ یا دینامیت) تغییر ایجاد می‌کند: مسیر عمل آن‌ها را مقام بالاتر از رئیسِ مستقیم‌شان ریل‌گذاری کرده‌است. برای همین است که شما تفاوتی بین پزشکیان و نفر قبلی و نفر قبلی‌تر و آن یکی (محمود معروف) نمی‌بینید: فرقی نمی‌کند از یک کوزه با لیوان آب بخورید یا کاسه! اوضاع طوری است که همه‌اش درست به نظر می‌رسد.

اما فارغ از این تحلیل‌ها و توصیفات گوش‌نواز و میل‌‌پرور، تفاوت‌هایی هست که خط‌مشی واکنشی را از آنچه نتیجه‌ی تحلیل یادشده است متفاوت می‌کند و می‌گوید درست است که کماکان، فشار حداکثری داخلی به حکومت تنها راه مقاومت و اگر خدا بخواهد تغییر است، اما اگر چنین باشد، پس در این مسیر باید از کوچک‌ترین اهرم داخلی نیز برای این جابجایی استفاده‌کرد؛ یعنی بین پزشکیان و نفر قبلی و بین همتی و نفر قبلی تفاوت‌هایی در ایجاد آن فشار حداکثری هست: اگر رئیس‌جمهوری قبلی بر سر شاخسار حکومت چهچهه می‌زد و درباره‌ی عطر خدمات نظام شعر می‌گفت، این یکی (هرجا ممکن باشد) بر سر خاکستر کشور ناله می‌کند و مرثیه می‌خواند: غر می‌زند و حقیقت‌پوشی نمی‌کند. شاید یکی-دو امتیاز هم در جریان فشار حداکثری داخلی مورد تقاضا بگیرد. البته عقل حکم می‌کند تفاوت قائل شویم و این یکی را ترجیح دهیم؛ چون در گردابی چنین حائل که کوکب هدایتی دیده نمی‌شود، یتشبث به کل حشیش تنها کاری هست که از غریق برمی‌آید: پزشکیان اگر نمی‌تواند جلوی فروپاشی این نظام را بگیرد، شاید اندکی از مساحت زمین سوخته‌ی برجای مانده‌اش کم‌کند.
از اندک امیدهای باقی‌مانده، همین است!‌

🆔@jameeno

Читать полностью…

جامعه نو

#آخر_هفته با تاریخ

در جلسه‌ی نقد و بررسی کتاب «سرویس جاسوسی انگلیس از درون» مطرح شد

🏷 خزعل را انگلیسی‌ها به رضاخان دادند!

🖊 تحریریه جامعه‌نو:
اطلاعات تازه‌ای درباره‌ی چگونگی پایان‌دادن رضاخان به کارشیخ خزعل در خوزستان به دست آمده‌است. مطابق این اطلاعات، شیخ خزعل حاکم شورشی و نافرمان خوزستان که عامل بریتانیا در منطقه‌ی نفت‌خیز جنوب ایران بود در سال 1303 احتمالا با دولت مرکزی ایران معامله شده‌است.

این احتمال را محسن اشرفی، مترجم کتاب «سرویس جاسوسی انگلیس از درون»، در جلسه‌ی نقد و بررسی کتاب یاد شده در نشر نی مطرح‌کرد. به گفته‌ی او به احتمال زیاد در زمستان سال 1303 ملاقاتی بین نخست‌وزیر (رضاخان سردار سپه) و لئوپولد آمری، وزیر مستعمرات بریتانیا، در جایی در عراق و احتمالاً...

- ادامه مطلب و متن کامل را در instant view و با لمس اینجا بخوانید.

🆔@jameeno

Читать полностью…

جامعه نو

#در_کرانه_روز

🏷 خبری هست!

می‌شود در مورد اینکه دو مقام ارشد سیاسی، یعنی لاوروف و امیر قطر، به ایران آمده‌اند، اما وزیر امور خارجه میگوید سفرشان واجد هیچ مفهوم و شامل انتقال هیچ پیامی نبوده‌است حدسی زد: مقامات ایران این روزها با پیام‌هایی روبرویند که صرف اعلام وجودشان هم مسئله‌ساز است؛ چه برسد به پاسخ‌‌ها. پاسخ‌هایی که حتی اگر منفی هم باشند حیثیات ملی ایرانیان را بار دیگر خدشه‌دار خواهند کرد!
تجربه می‌گوید در چنین موقعیتی باید منتظر وقوع یک مذاکره‌ی محرمانه باشیم.
خبرش خواهد رسید!

🆔@jameeno

Читать полностью…

جامعه نو

#الف

🏷 شبکه!

🖊 تحریریه جامعه‌نو:
مرحوم حاتمی در اثر درخشانش «هزاردستان» پرده‌ی ظریفی دارد: دزدان در روز تعطیل جواهرفروشی را خالی‌می‌کنند و انگشتری خواهر شاه را که برای تعمیر آن‌جا بوده می‌برند؛ امر به یافتن جواهر که می‌شود، عاقبت پلیس ارشد اشاره‌می‌دهد و دستمال جواهرات را می‌آورند و پیش خانم می‌گشایند تا او انگشتری‌اش را بردارد. آن داستان دیروز نبود، راست امروز است!
در یکی از روزهای حدود ۴۵ سال پیش هنگامی که نخستین نشانه‌های پیچاندن فرمان حکومت انقلابی به سمت سرکشی از قرار با ملت و سرکوب پیدا می‌شد و برخی ایرانیان می‌فهمیدند چه کلاهی سرشان رفته، دانشجویان دانشگاه اراک که آن زمان مدرسه‌ی عالی علوم خوانده‌می‌شد تظاهراتی کردند که به درگیری با نیروهای موسوم به حزب‌اللهی انجامید و پس به داخل محوطه‌ی دانشگاه گریختند و در را از داخل بستند. حکومت انقلابی هنوز جز تفنگ ژ-۳ سربازان چیزی به دست لات‌های اراک که در کمیته‌ها سازماندهی‌شده‌بودند نداده‌بود و هنوز هم جرأت انداختن تیر مستقیم را به سمت مردم پیدا نکرده‌بود. برای بیرون‌کشیدن مسالمت‌آمیز دانشجویان از محوطه‌ی مدرسه عالی، کسی از مردم اراک جلو نیامد و فقط والدین دانشجویان با نگرانی آن‌جا گرد آمده‌بودند. چون داخل اراک جمعیت کافی برای ایجاد جنبش مردمی برای بیرون‌کشیدن دانشجویان از محوطه پیدا نشده‌بود، نمایندگان حکومت چند مینی‌بوس علاف از برخی روستاها جمع کرده و به جنگ با دانشجویان آوردند.
این لشگر تازه‌نفس و بی‌کله احتمالا یکی از نخستین نسخه‌های نیرویی بود که بعداً نام محترمانه‌ی «لباس‎شخصی» گرفتند و به بی‌سیم و آلات تسلیحاتی مجهز شدند: اراک یکی از پیشروترین شهرهای ایران است! آن لشگر با حمله به دانشگاه بالاخره به ماجرا پایان داد. البته قبل از دریافت فرمان حمله مذاکرات جالبی هم با اولیای نگران دانشجویان داشت. شاهد گفتگوی جالبی شدم. یک نفر از اولیا سوال جالبی پرسید: «به تو چه مربوط است که به اینجا آمده‌ای؟» علاف با شیرین‌ترین لهجه‌ی روستائیان روستاهای جنوب اراک جواب‌داد: «انقلاب شده و همه‌چیز مال مردم است؛ از این دانشگاه یک آجرش که حق من هست. می‌خواهم آن را بکنم و ببرم!»
جدی می‌گفت و به‌واقع نیز چنین کردند. بعد از زدن چماق بر سر دانشجویان، تعدادی از آن‌ها می‌خواستند از دفتر دانشگاه ابزار اداری را به‌عنوان غنیمت جنگی ببرند که تکه‌ی عاقل حکومت در اراک جلویشان را گرفت.

این روش زورآزمایی با مردم به‌تدریج تکامل یافت و روش معمول حکومت در برخورد با معترضان به رفتارش شد. مثلا از سال ۵۸ تا ۷۸ تقسیم‌وظیفه‌ی زیادی صورت گرفت: در جریان کوی‌دانشگاه در تهران، فاز اول حمله را دیگر نیروهای از روستا آمده انجام ندادند؛ سازماندهی لات‌ها و اوباش تولیدی جمهوری اسلامی که در حاشیه شهر متمرکزند برای اینکار بهتر جواب‌می‌دهد. به‌محض فراخوان خودشان لجستیک می‌کنند و فقط شوکر و اسپری فلفل و چماق خود را برمی‌دارند و دوترکه به مرکز عملیات می‌رسند. این هم مشاهده‌شده که تدارکات خوراکشان را یکی از اعاظم آن حزب قدیمی معروف مدیریت می‌کند؛ نمایشی هم می‌کند که زحمتش بی‌اجر نماند. فاز حمله و کتک‌زدن و پرتاب‌کردن از پشت‌بام و کور کردن و شکستن وسایل به عهده‌ی این نیروهای شجاع است و نیروی انتظامی معمولاً پشت سر اینان می‌ماند و ارتکاب اعمال شجاعانه را به همین الوات وامی‌گذارد. کارشان که تمام‌می‌شود سوار موتور می‌شوند و احتمالا به محل پرداخت دستمزد یا حضور و غیاب و شاید هم سرکار معمول خود می‌روند.
آن روستائیان که ابتدا توصیفشان کردیم و به برکت کشورداری حکومت اکنون در شهرک‌های حاشیه ساکن شده‌اند، دو روز بعد با اتوبوس جمع‌آوری و وارد صحنه می‌شوند تا از دشمنی که توسط لات‌ها سرکوب شده اظهار نفرت‌کنند و نشان دهند ملت به این سیستم وفادار است. پیشرفت تکاملی قابل‌توجهی است و درجات عالی آن همان است که آن آقای سردار در مورد تشکیل لشگر از لات‌ها و «افرادی که با تیغ و قمه سر و کار دارند» اعلام‌کرد.

اما همه‌اش شکست و چماق‌خوردن نبوده‌است. مردم و رسانه‌ها توانسته‌اند این عمّال حکومتی را پس‌بزنند. درست است که حکومت در مواقع حساس و حیاتی به دست آن لات‌ها شات‌گان می‌دهد، اما احتیاطش بیشتر شده‌است و به موازات احتیاط و ترس حکومت، نیروهای میدانی نیز دوراندیشی بیشتری به خرج می‌دهند: «زن‌وبچه داریم و این‌ها هم که تا ابد نمی‌مانند!»
اما اخیراً پیشرفت دیگری هم بوده‌است و این وضعیت یک امتیاز دیگر هم برای مردم پدید آورده‌است: اگر یک‌روز به‌دلایلی نیاز حیثیتی شود که حکومت مجرمی را پیدا کند، ناکام نمی‌ماند و سرش را بالا می‌گیرد: آن شبکه‌ی موتور سواران، بچه‌محل‌های خود را می‌شناسند و همه لشگر موتوری از احوال و اعمال یکدیگر خبر دارند!

🆔@jameeno

Читать полностью…

جامعه نو

‌نشر نی برگزار می‌کند:
جلسهٔ نقد و بررسی کتاب
«‌سرویس جاسوسی انگلیس از درون»
نوشتهٔ استیون داریل

با حضور:
مجید تفرشی
محسن آزموده
و محسن اشرفی (مترجم)

زمان: دوشنبه ۶ اسفندماه، ساعت ۱۸
مکان: خیابان فاطمی، خیابان رهی معیری، نبش خیابان فکوری، پلاک ۲۰، ساختمان نشر نی، طبقهٔ پنجم

اطلاعات بیشتر در: @neypub

Читать полностью…

جامعه نو

#معرفی_کتاب

گفت‌وگو
ی روزنامه‌ی شرق با مترجم کتاب «سرویس جاسوسی انگلیس از درون»
🏷 زخم کهنه هنوز باز است!

نقش بریتانیا و وابستگان داخلی آن در تحولات ایران، به‌ویژه در کودتای ۲۸ مرداد، همواره مورد توجه اما پوشیده در لایه ضخیم پنهان‌کاری سازمان جاسوسی و وزارت خارجه این کشور بوده است. استیون داریل در کتاب «سرویس جاسوسی انگلیس از درون» تصویری ترسیم می‌کند از آنچه درباره خاورمیانه در نیمه دوم قرن بیستم در هزارتوی سرویس جاسوسی و وزارت‌ خارجه بریتانیا گذشت. در پرتو این روایت تازه، می‌توان پرونده کودتا‌بودن ماجرای ۲۸ مرداد را بازخوانی کرد و شاید بتوان آن را برای همیشه بست: کودتا رخ داد، چون ایرانیان بر حفظ اختیار بر منابع نفتی خود اصرار ورزیدند‌ و بریتانیا هم برای شریک‌کردن آمریکا در برانداختن دولت ملی به‌ناچار حاضر شد سهم عمده‌ای از نفت ایران را به شرکت‌های آمریکایی بدهد.

* با یک پرسش نامعمول شروع کنیم؛ شما نمی‌خواهید دست از سر ماجراهای سال ۳۲ و بریتانیا بردارید و به مسائل به‌روزتر که امروزه کشور دچار آنهاست، برسید؟

اول اینکه من جز جسته‌و‌گریخته و در جوف مطالب دیگر به این موضوع مشغول نبوده‌ام. نماینده دیگران هم نیستم که پاسخ بدهم. از این گذشته، تاریخ و نگاه به رخدادهای آن یک موضوع کنسرو‌شده نیست که نگاه و نظر ما در طول زمان به آن تغییر نکند. تاریخ سنگواره و فسیل نمی‌شود و اگر خیلی هم از آن بگذرد، می‌توان آن را لایه‌برداری کرد و مثل فسیل از نو شناخت. هم به سطح آمدن اطلاعات مخفی‌مانده، هم نگاه ما به رخدادها و روند‌ها و تلقی از آنها سیالیتی در خود تاریخ پدید می‌آورد که سیمای آن را هم تغییر می‌دهد و نگاه دوباره را جذاب و بلکه ضروری می‌کند. حتی مسائل امروز ما هم به خاطر ریشه‌شان در گذشته این را اجتناب‌ناپذیر می‌کند. احتمالا بلاهای بعدی که سر ما آمد، باعث می‌شود فکر کنید دیگر بس است. زخم آن کودتا کهنه شده، اما بسته نشده است.


* صبر کنید. شما خودتان در معرفی کتاب از بسته‌شدن پرونده سال ۳۲ حرف زده‌اید...
‌نه، آنجا گفته‌ام که مطالب تازه این کتاب، این را که در سال‌های اخیر گفته می‌شود آن اصلا کودتا نبود و حق قانونی شاه بود که نخست‌وزیر را عوض کند، رد و باطل می‌کند و پرونده این ادعا باید بسته شود. پرونده کودتای ۳۲ کماکان باز است، چون برخلاف آمریکا، بریتانیا اسناد آن دوره را بیرون نداده است.
اتفاقا این اشاره شما به‌عنوان مثال همان پرسش اول و مفید‌بودن بازخوانی تاریخ به کار می‌آید. به‌تازگی دیده شده که نه حتی عوام بی‌خبر، بلکه برخی با عنوان استاد دانشگاه ادعای فوق را مطرح کرده‌اند. بخشی از کار آکادمیک‌شان نیست و تهیه ملاط پروپاگاندای ضد‌حکومتی و شستن دست کودتاآلوده‌ بریتانیا و ایالات متحده است. غیر از کتاب حاضر، ده‌ها کتاب دیگر و مواضع رسمی آمریکا هست که می‌گوید ما در سال ۳۲ علیه دولت ملی و دموکراتیک ایران کودتا کردیم. برخی از هم‌وطنان ما اصرار دارند که نه، این‌طور نبود و کودتا نکردید. البته ما از این بلاهت‌ها کم نداریم. آلمان می‌گوید ما یهودیان را کشتار و هولوکاست کردیم، محمود احمدی‌نژاد می‌گفت نه، این دروغ است. شما چنین نکردید.


*‌ برگردیم به کتاب. ضرورت ترجمه‌اش همین بود؟
خیر، این کتاب عملکرد بریتانیا را در خاورمیانه بررسی می‌کند و ایران بخش مهمی از آن است. حسنش این است که مورد ایران را به‌طور مجرد نمی‌بیند، در زمینه یک منطقه تحت کنترل و توطئه‌های بریتانیا می‌بیند و گشاینده افق دید ما به صورت گسترده‌تر و پانوراما است. اطلاعات مشارکت‌دادن ایران در عملیات و توطئه‌های بریتانیا در منطقه را نیز تا حدی شامل می‌شود؛ مثل مداخله‌دادن ایران در قضایای عمان و یمن.


*‌ به نظرم رسید که در یادداشت مترجم در ابتدای کتاب، گوشه‌هایی به مسائل داخلی ایران امروز و سلطه سیاست بر ساختارهای حفظ امنیت ملی زده یا مسائل داخلی را مد‌نظر داشته‌اید؛ درست است؟
قطعا، مسائل درونی سرویس جاسوسی بریتانیا بی‌شباهت به اوضاع ما نبوده است. آنجا هم گاهی امیال شخصی تأثیرات تخریبی داشته و بر ملاحظات دستگاه‌های مرتبط با منافع عمومی مثل وزارت خارجه و سرویس اطلاعاتی چربیده است. در آن یادداشت با اشاره به محتوای کتاب و بدون ذکر نام ایران، بر این تأکید کرده‌ام که منافع حزبی و جناحی و فردی نباید بر ملاحظات سازمان‌های اطلاعات و امنیت سایه بیندازد، چون فاجعه‌بار است‌. اتفاقا بد نیست بدانید که به خاطر ذکر همین مسئله حساس، انتشار کتاب چند ماهی به تأخیر افتاد، چون در ارشاد گم شده بود و... . خوشبختانه کتاب آسیب ندید.


* شاید هم تردید داشتند که این حجم از اطلاعات افشاگر در‌باره سیاست انگلیس نباید به اطلاع ایرانی‌ها برسد...


- ادامه مطلب و متن کامل را در instant view و با لمس اینجا بخوانید.

🆔@jameeno

Читать полностью…
Подписаться на канал