telegram.me/iskeranew فلسفه دیالکتیک 🔍 معرفی کتاب و موسیقی📚🎼 روانکاوی 🗿 ادبیات متعهد 🖋 لینک اینستا گرام : @zagros_aabej 🌟🌟🌟 اشتراک گذاری یادداشت ها،مقالات ، نوشته ها بصورت رایگان در حوزه ادبیات و علوم انسانی
نان پختن
نان شكستن
نان قسمت كردن…
نان بودن!
#مارکوت_بیگل
#شاملو
#ادبیات_پیشرو
@iskeranew 🔍
یک ویدیوی جالب درباره تفاوت ادیان و چرایی دین داری 🎞🎥📽
"تو به من میگویی که به خطا رفته ام اما من از تو میپرسم که اگر تو به خطا رفته باشی چه؟"
این ویدیو را نشر دهید
@iskeranew 🔍
یکی از آقای کوینر پرسید، خدایی وجود دارد یا نه؟
آقای کوینر گفت: به تو توصیه میکنم در این باب تامل کن که آیا رفتارت با دانستن جواب این سوال تغییر خواهد کرد یا نه. اگر تغییر نکرد این پرسش خودبهخود منتفی است. اگر تغییر کرد دستِ کم میتوانم کمکات کنم و به تو بگویم: تو دیگر تصمیم خود را گرفتهای، تو به یک خدا احتیاج داری.
فیل: داستانکهای فلسفی برتولت برشت | گردآوری و ترجمه: علی عبداللهی | نشر مشکی |
@iskeranew 🔍
#هیولایی_بنام_ژیژک 📚
#امیر_حسین_بریمانی 🖋
#ارغنون
#فلسفه
@iskeranew 🔍
#شیاد
#شاهین_نجفی
@iskeranew 🔍
تو بودی که بعدها گفتی هیچ چیز تضمین ندارد و رابطه آدم ها یخچال و لباسشویی نیست که گارانتی داشته باشد. یک روز هست و یک روز نیست و اگر کسی تضمینی بدهد دروغ گفته است...!
وقتی آدم به چیزی که می خواهد نمی رسد، زیاد دور نمی رود. همان حوالی پرسه می زند و به آشناترین چیز نزدیک به او، شبیه او چنگ می زند...!
فکر می کردم آدم ها همان طور که آمده اند، می روند. نمی دانستم که نمی روند. می مانند. اثرشان می ماند حتی اگر همه چیزشان را هم با خودشان بردارند و بروند...!
زندگی کردن را به ما یاد نداده اند. در مورد کائنات می توانیم ساعت ها حرف بزنیم ولی از پس ساده ترین مشکلات زندگی مان بر نمی آییم. بزرگ شده ایم ولی تربیت نشده ایم...!
مردهای من عاشق نمی شدند. دم دست بودند ولی مال من نبودند. با آمدنشان این حس گزنده به سراغت می آمد که یک روز می روند و وقت رفتنشان می دانستی مرده هایی هستند که توانایی فکر کردن به بازمانده ها را ندارند
#رویای_تبت 📚
#رویا_وفی 🖋
"برنده جایزه بنیاد هوشنگ گلشیری برای رمان ۱۳۸۴"
"برنده لوح تقدیر هفتمین دوره ی جایزه ی مهرگان ادب ۱۳۸۵"
@iskeranew 🔍
#لورکا
صدای #شاملو
قسمت دوم
@iskeranew 🔍
#لورکا
قسمت اول
ترجمه و بازخوانی : #احمد_شاملو
@iskeranew 🔍
#شاملو
"دیگر تنها نیستم"
@iskeranew 🔍
اگر خوب دقت کرده باشید شبکه "من و تو"بطور قابل ملاحظه ای اینگونه القا میکند که انقلاب ایران یک کار بچگانه و ابلهانه بوده و اکنون هم بهترین دوران زندگی مردم ایران زمانی بود که زیر سایه حکومتی ملی گرا و سلطنتی بوده اند . مردم در خیابانها و در حجاب آزاد بوده اند و اکنون برای بازگشت به دوران دیر نشده است ! حتی در طنزهایشان مدام تکرار میکنند که نان و گوشت آن زمان ارزان بوده و حالا مردم باید چاهی را که با دست خود کنده اند را پر کنند . طرفداری ضمنی از مراسم جشنهای 2500 ساله ، مصاحبه ی دائمی با عمال حکومت شاهنشاهی ، سعی در زنده کردن نمادهای زردشتی و آیین های آن زمان ، توضیح نمادها ، بیان سرگذشت تاریخی ایران باستان و پیامبرگونه نشان دادن پادشاهان و القای "نیک بودن" حکومت شاهنشاهی ، تحقیر طبقه پایین جامعه و... به فرض اینکه این ادعاها درست باشد اما باید دید که چرا این شبکه در پی تبلیغ این دوران خوش گذشته است و "اکنون" چه نفعی برای حامیان این شبکه دارد؟ مطمئنا این شبکه نه فقط یک کانال عادی سیاسی و یا فرهنگی بلکه یک شبکه تلویزیونی "هدف دار" است که حمایت کنندگان آن روسای سیاسی و سرمایه داران بزرگ هستند که در پی گسب منافع در " بلند مدت" هستند... مخاطبان این شبکه نه امروزیان بلکه نسل 30 سال آینده است...
#یادداشت_ادمین
#رسانه
#سیاست
@iskeranew 🔍
نگذارید آنها که به شما فرمان می رانند و وعده می دهند، و شما را می ترسانند فریبتان بدهند، فریب آنهایی را که می خواهند ارباب تازه ای بجای ارباب قبلی بگذارند نخورید،
شما را بخدا گوسفند نباشید، زیرچتر عذر و بهانه ی گناه دیگران نروید، مبارزه کنید، با مغزتان استدلال کنید، بیاد داشته باشید که هرکس برای خود انسانی است،فردی است ارزنده، مسئول، خلاق شخص خود.
از فردیت خود دفاع کنید، هسته ى آزادی درآنجا نهفته است، آزادی وظیفه است، آزادی بیش از آنکه حق باشد وظیفه است.
#یک_مرد 📚
#اوریانا_فالاچی 🖋
#ادبیات_معاصر
@iskeranew 🔍
وطن اى هستي من ..
كليپي فوق العاده زيبا با صداي دريا دادور..
@iskeranew 🔍
در جهان همه اشیاء هر قدر هم کوچک باشند از هیچ زاییده نمیشوند و به هیچ مبدل نمیگردند. اصطلاح «از بین رفتن» شیء به معنای تبدیل آن شیء به شیئی دیگر است. پایان یکی آغاز دیگری، مرگ یکی، زندگی دیگری است و این روند تا بینهایت ادامه دارد. آنچه هرگز از بین نمیرود ماده یعنی واقعیت عینی است. در این مورد است که بشر همواره از خود پرسیده چطور میشود که ماده همیشه وجود داشته است؟ چنین پرسشی شگفتآور نیست. زیرا که انسان در سراسر زندگی خود و نوع خود شاهد زایش، رویش و پرورش و سپس زوال و نابودی اشیاء و پدیدههاست، میبیند که هر چیزی را سرآغازی و سپس پایانی است. چرا ماده استثناء باشد؟ چرا کسی یا چیزی «در آغاز» آن را خلق نکرده باشد؟ به این پرسشها تنها و تنها علم میتواند پاسخ دهد و پاسخ علم که در طول تاریخ مرتباً مستحکمتر و قاطعتر و مستدلتر شده آن است که ماده همیشه وجود داشتهاست و ازلی است، همیشه باقی خواهد بود و ابدی است. حادث نیست، قدیم است، فانی نیست، باقی است.
#فلسفه
#الفبا
#ماده
@iskeranew 🔍
نه اندیشهیی برایم معین کن
و نه راهی برای درنوشتن
به تصاحبم نکوشُ
تعهداتم را نادیده مگیر
اگر از آزادی محرومم کنی
دوست من
تو را از بودنم محروم خواهم کرد.
#مارگوت_بیکل
@iskeranew
نام آهنگ: #بیانیه
خواننده: #ویکتور_خارا
و خواننده ی انقلابی شهیر شیلیایی
بازگردان: شاملو
@iskeranew 🔍
آدم یکبار که بیشتر عمر نمی کند.
یکبار هم بیشتر نمی میرد.
خوب پس مرگ یکبار شیون هم یکبار!
جای آنکه بی حرف و بی صدا
مثل خر زیر بار بترکیم،
بگذار در حالی که داریم برای
حق زندگیمان می جنگیم بمیریم !
#زاهاریا_استانکو
@iskeranew 🔍
نوعی عشق دروغین ، که چندان کمیاب نیست ( وبیشتر در سینماها و داستان ها دیده می شود) واز آن به عنوان « عشق بزرگ » یاد می شود ، عشق بت پرستانه است. اگر شخص به مرحله ای نرسیده باشد که احساس هویت و « من بودن » بکند ، از معشوق خود « بتی » خواهد ساخت . او با قوای خود بیگانه شده است و آنها را در معشوق خود ، که او را همانند خیر مطلق می پرستد و تجسم همه ی عشق ، همه ی روشنایی و همه ی خوشی می داند ، منعکس می کند . دراین وضع او خود را از احساس هر نوع قدرتی محروم می کند و به جای اینکه خود را در معشوق پیدا کند ، در او گم می شود . چون معمولاً هیچ کس نمی تواند تا پایان کار طبق انتظارات بنده ای که اسیر عشق خویش است رفتار کند ، ناگزیر سرخوردگی پیش خواهد آمد و درمان آن یافتن بتی جدید است ؛ و اغلب این دور بی پایان همچنان ادامه می یابد .کیفیت خاص این نوع عشق بت پرستانه این است که ، در ابتدا ، فوق العاده شدید و ناگهانی است . از این عشق بت پرستانه غالباً به عنوان عشق حقیقی ، وعشق بزرگ نام برده می شود احتیاجی به تذکر نیست که گاه نیز نوعی پرستش دوجانبه در عاشق ومعشوق پیدا می شود که اغلب ، در حد افراط ، نمودار حماقت دوجانبه است.
#هنر_عشق_ورزیدن 📚
#اریش_فروم 🖋
#روانکاوی
#دیالکتیک
@iskeranew ⚡️⚡️⚡️
بدون کلام ناب
#ونجلیس
@iskeranew 🔍
#اصول_اخلاقی
#تعقل
#روانکاوی_برای_زندگی
@iskeranew 🔍
#الفبای_مارکسیزم 📚
#ارنست_مندل 🖋
#کتاب_ارزشمند
#دیالکتیک
#فلسفه
@iskeranew 🔍
بسیار مهم و لازم به تکرار...
شخص مازوخیست ، برای فرار از احساس تحمل ناپذیری دوری وتنهایی ، خود را جزئی از وجود شخص دیگر می کند _ شخصی که او را راهنمایی می کند و محفوظ می دارد ، شخصی که برای او در حکم زندگی و ماده ی حیات است . نیروی کسی که فرد مازوخیست بدو تسلیم می شود ، در نظر وی صد چندان می نماید ؛ انسان مازوخیست با خود می گوید که او همه چیز است و من جز این که جزئی از اویم ، دیگر چیزی نیستم . به عنوان یک جزء ، من جزئی از بزرگی ونیرو و اطمینانم . فرد مازوخیست هرگز احتیاجی به تصمیم گرفتن ندارد .
سادیسم نقطه ی مقابل مازوخیسم است . فرد سادیست شخص دیگری را جزء لاینفک خود می سازد تا بدین وسیله از احساس تنهایی و زندانی بودن خود فرار کنند . فرد سادیست با در بر کشیدن شخصی که او را می پرستد ، مغرور می شود و خود را بالاتر از آنچه هست می پندارد .
درست به همان اندازه که دیگری به شخص سادیست متکی است ، انسان سادیست نیز وابسته ی اوست . هیچ یک نمی تواند بدون دیگری زندگی کند . تنها تفاوت این است که فرد سادیست فرمان می دهد ، استثمار می کند ، آسیب می رساند ، خوار می دارد ؛ در صورتی که مازوخیست فرمان می برد ، استثمار می شود ، آسیب می بیند و خوار می شود.
#اریش_فروم
#روانکاوی
#دیالکتیک
@iskeranew 🔍
نیچه را تنها بگذارید
قسمت اول
انسان بعنوان یک موجود طییعی که در طول تاریخ دارای تکامل فیزیولوژیکی و طبیعی بوده با بهره گیری از تجربیات خود در مواجه شدن با طبیعت بصورت تکوینی یک خالق تمام عیار از آب در آمد.ابتدا طبیعت را شناخت و پس از انکه خود را در برابر جهان خارج تنها دید با وفق دادن و بکار گیری ذهن و "اراده"خود درصدد کنترل طبیعت برآمد و در این حین بعد از فکر و تیوری پردازی به "کار و تغییر" دست زد.
تا زمان رنسانس در اروپا که به براندازی نظام کلیسا و کمرنگ شدن تدریجی ایده الیسم فلسفی منجر شد انسان روز به روز بیشتر به م عینیت گرایی نزدیک شده و از ایده الیسم دور گشت تا جایی که به اصالت عینیت گرایی پی برد و فهمید پس از کشفیات نیوتون فقید خود اوست که مرکز ثقل است و با بکار انداختن ذهن و تعقل خود و سپس دستکاری جهان خارج به زندگی بهتر دست یاید.
انسان تنها خود وجودی اش نیست و ذهنیت او و جهان خارج در تقابل یکدیگر قرار دارند.
و این منجر به انقلاب صنعتی و به طبع آن شهر نشینی و در نهایت "فردگرایی مدرن"شد.
#یادداشت_ادمین
#نیچه
#نقد
@iskeranew 🔍
اما اگرت مجالِ آن هست
که به آزادی
نالهیی کنی
فریادی درافکن
و جانت را بهتمامی
پشتوانهی پرتابِ آن کن!
#شاملو برای سیاهکل
نقاشی : #بیژن_جزنی
@iskeranew 🔍
تقدس گرایی سر منشاً دیكتاتورى و استبداد است
هر چیزى كه مقدس نامیده شد
یعنى اینكه شما دیگر حق ندارید به راحتى در باره آن اظهار نظر كنید
و كوچك ترین انتقاد و مخالفتى با آن هزینه سنگینى به دنبال خواهد داشت. این مقدس مى تواند هر چیزى باشد:
یك كتاب، یك دین، یك انسان، یك بنا و ...
با تقدیس گرایی مبارزه كنید
هیچ كس و هیچ چیز آنقدر مقدس نیست كه نتوان آن را به نقد كشید.
#فریدریش_نیچه
#فلسفه
@iskeranew 🔍
موسیقی جهان
سوریه و ارمنستان
لینا شامامیان
@iskeranew 🔍
چیدن سپیده دم - قسمت اول
#شاملو
#مارکوت_بیگل
@iskeranew
امروزه همه میدانند که تحمل انتقاد نشانه ی بارز فرهنگ است؛ حتی بعضی ها میدانند که مردان برجسته خواهان و تحریک کنندۀ این انتقاد هستند زیرا این انتقاد به آنها نشان میدهد که بی عدالتی آنها در کجاست و اگر این نشانه وجود نداشته باشد آنها از بی عدالتی خود مطلع نمی شوند.
اما «توان انتقاد کردن و حفظ وجدان صادق» در مخالفت با آنچه «همیشگی»، «سنتی» و «مقدس» است هنری والاتر از تحمل و تحریک انتقاد است و این هنر در فرهنگ ما حقیقتا بزرگ، نو و شگفت آور است. این هنر گامی نهایی در آزاد اندیشی است، اما این موضوع را چه کسی میداند؟
#حکمت_شادان 📚
#فردریش_نیچه 🖋
#تفکر_معاصر
@iskeranew 🔍
داستان رقابت و حتی رشک بین فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی که با بیان صادقانه، و پاکدلانه زنده یاد سیمین بهبهانی آورده شده بسیار شنیدنی است. به هر حال به نظر می رسد که ادبیات این گونه منازعات ، به ویژه در جامعه هنری باید ادبیاتی خاص، باشد.
سیمین بهبهانی می نویسند: " من و فروغ در عرصه به شهرت رسیدن ، تقریبا هم زمان از زمین جوشیدیم و سبز شدیم . اما میان من وفروغ رقابتی بود. پنهان نمی کنم ، جلساتی بود که من و او و چندین شاعر و صاحب ذوق به طور مستمر در آن شرکت می کردیم ؛ اما هرگز میان ما دوتن ، دوستی برقرار نمی شد. غالبا از سخنانمان نسبت به هم بوی بی مهری می آمد. شاید بگویم : رشک....
یک شب در مجلسی آنقدر از او رنجیدم که تصمیم گرفتم دیگر نبینمش و ندیدم. با این همه تطور شعرش را دنبال می کردم. گریبان خاطر خود را نمی توانستم از دستش خلاص کنم. شاید او هم همین طور .
با این که دیگر نمی دیدمش ، سعی می کردم که از او عقب نمانم . دونده خوبی بود و می توانست مرا خوب بدواند. همیشه این احساس را به او داشتم. یک روز غروب بود ، زمستان بود. " تولدی دیگر " منتشر شده بود و قبول عام یافته بود. تلفن زنگ زد . صدای مرتعشی در تلفن گفت: " فروغ تصادف کرد و ..." تلفنی دیگر ، و تلفنی دیگر . نمی خواستم باور کنم. اما دیگر می بایستی باور کنم. بیش از آن که به عمق فاجعه بیندیشم ، خود خواهی این طور به سراغم آمده بود : اگر راست باشد، اگر چنین باشد ، دیگر چه کسی می دود که تو را بدواند؟ ...
تا مدتی شعر نگفتم . فکر می کردم دیگر کسی نیست که مرا بدواند. آخر پس از مدتی گفتم : چرا پایت شکسته ؟ او پس از مرگ هم می دود ، تو هم بدو. درست تشخیص داده بودم ، او پس از مرگ هم می دوید. با موجی که برانگیخته بود می دوید. ..."
#سیمین_بهبهانی
#ناصر_حریری
#هنر_و_ادبیات
@iskeranew 🔍
عشق جنسی غالباً با احساس شدید « گرفتار » عشق شدن ، یعنی فرو ریختن ناگهانی مانعی که تا آن لحظه بین دوبیگانه وجود داشته است اشتباه می شود. این احساس دلبستگی ناگهانی طبیعتاً عمرش کوتاه است . بعد از اینکه بیگانه ای از نزدیک شناخته می شود ، دیگر حجابی باقی نمی ماند ، و دیگر هیچ نوع نزدیکی ناگهانی در کار نیست تا برای رسیدن به آن کوشش شود. «معشوق » را به اندازه ی خودمان می شناسیم ، یا شاید بهتر بگوییم ، او را مانند خودمان کم می شناسیم . اگر تجربه ی ما از معشوق عمق بیشتری داشت ، اگر می توانستیم بی انتها بودن شخصیت او را درک کنیم ، هرگز او تا این پایه شناخته شده جلوه نمی کرد _ ومعجزه ی چیره شدن بر موانع هر روز از نو اتفاق می افتاد . ولی برای اکثر مردم هستی خود انسان و هستی دیگران به زودی کشف می شود و پایان می پذیرد . برای آنان صمیمیت مقدمتاً از طریق تماس های جنسی برقرار می شود . چون آنان جدایی را در درجه ی اول ، تنها ، یک جدایی جسمی می انگارند ، وصل جسمانی برایشان به منزله ی غلبه بر جدایی است.
#اریش_فروم 🖋
#هنر_عشق_ورزیدن 📚
#روانکاوی
#دیالکتیک
@iskeranew 🔍
از بخت ياري ماست شايد ،
كه آنچه مي خواهيم ، يا به دست نميآيد
يا از دست مي گريزد .
مي خواهم آب شوم در گستره افق
آنجا كه دريا به آخر مي رسد
و آسمان آغاز مي شود.
مي خواهم با هر آنچه مرا در بر گرفته يكي شوم .
حس مي كنم
و مي دانم دست مي سايم
و مي ترسم باور ميكنم
و اميدوارم
كه هيچ چيز با آن به عناد بر نخيزد
#مارکوت_بیگل
#شاملو
@iskeranew 🔍