تا کی روم از عشق تو شوریده به هر سوی
تا کی دوم از شور تو دیوانه به هر کوی
صد نعره همیآیدم از هر بن مویی
خود در دل سنگین تو نگرفت سر موی
بر یاد بناگوش تو بر باد دهم جان
تا باد مگر پیش تو بر خاک نهد روی
سرگشته چو چوگانم و در پای سمندت
میافتم و میگردم چون گوی به پهلوی
خود کشتهٔ ابروی توام من به حقیقت
گر کشتنیم باز بفرمای به ابروی
آنان که به گیسو دل عشاق ربودند
از دست تو در پای فتادند چو گیسوی
تا عشق سرآشوب تو هم زانوی ما شد
سر بر نگرفتم به وفای تو ز زانوی
بیرون نشود عشق توام تا ابد از دل
کاندر ازلم حرز تو بستند به بازوی
عشق از دل سعدی به ملامت بتوان برد
گر رنگ توان برد به آب از رخ هندوی
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
بازیچه ی رنج است دل ِ درد نصیبم
وقت است به پایان برسد صبر و شکیبم
ای وسوسه های ِ سمج ِ وحشت و تردید
ویران تر از آن ام که خودم را بفریبم
از برزخ ِ تاریکی و ترديد میايم
آواره ی نفرین شده ی گندم و سیبم
هربی سر و پایی که رسید از تو خبرداشت
جزمن که برای ِ تو در این شهر غریبم
سر گرمی ِ تیر است پر و بال ِکبودم
بازیچه ی رنج است دل ِ درد نصیبم
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
چرا زهم بگريزيم ،راهمان که يکي است
سکوتمان،غممان،اشک و آهمان که یکی است
چرا ز هم بگریزیم؟دست کم یک عمر
مسير ميکده و خانقاهمان که يکی است
تو گر سپيدی روزی و من سياهی شب
هنوز گردش خورشيد و ماهمان که يکی است
تو از سلاله ليلی من از تبار جنون
اگر نه مثل هميم اشتباهمان که يکی است
من و تو هر دو به ديوار و مرز معترضيم
چرا دو توده ي آتش؟گناهمان که يکی است
اگر چه رابطه هامان کمی کدر شده است
چه باک؟ حرف و حدیث نگاهمان که یکی است.
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
مرا مست کردی شرابی مگر؟
گرفتی مرا ، شعر نابی مگر؟
گرفتم سراغ تو را از نسیم
گل نورس من ، گلابی مگر؟
رهاندی مرا از غم تشنگی
چه سبزم بیاد تو ، آبی مگر؟
به سوی تو میآیم امّا دریغ
مرا میفریبی ، سرابی مگر ؟
به جانِ من خسته آرامشی
دل آسوده ام با تو ، خوابی مگر ؟
تویی روشنیبخشِ شبهای من
گلِ نرگسِ من ، تو ماهی مگر ؟
ز برقِ نگاهت چنان کوهِ برف
دلم آب شد ، آفتابی مگر ؟
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
سینهام داغ تو را دارد و خاموشیهات
ای فدای تو و هر روز فراموشیهات
باد میآید و در کوچەی ما میپیچد
عطر گرم نفست، نغمەی چاووشیهات
ای لبت از هوس و وسوسه سرشارترین
بە لبانم برسان دارویِ بیهوشیهات
مست از خانە درآ، قوس و قزح بَر تن کُن
دل من میتپد از این همە خوش پوشیهات
مثل خون در رگ شعرم جریان داری و من
دفترم پر شدە از عطر غزل نوشیهات
/channel/golbang1
هرچند حیا می کند از بوسه ی ما دوست
دلتنگی ما بیشتر از دلهره ی اوست
الفت چه طلسمی ست که باطل شدنی نیست
اعجاز تو ای عشق نه سحر است نه جادوست
ای کاش شب مرگ در آغوش تو باشم
زهری که بنوشم ز لب سرخ تو داروست
یک بار دگر بار سفر بستی و رفتی
تا یاد بگیرم که سفر خوی پرستوست
از کوشش بیهوده ی خود دست کشیدم
در بستر مرداب چه حاجت به تکاپوست
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
از سوز من و ساز درونم خبرت هست؟
ویرانتر ازین باخته دل، دور و برت هست؟
در بیت به بیت غزلم نام تو جاریست
ایهام نهان سخنم در نظرت هست ؟
احساس من از رایحه ی عشق تو گل کرد
سیر گل و گلزار من آیا به سرت هست ؟
افسانه به افسانه به دنبال تو گشتم
در حومه ی چشمان تو بر من گذرت هست؟
ای آینه ی هستی بی چون و چرایم
افتاده تر از من به ره و خاک درت هست؟
نادیده مگیر اشک تهی دست رهت را
با سنگ دلی،هیچ امید ثمرت هست؟
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
هرکه در خلوتِ شب از همه بیدارتر است
دلش از زخمِ زبان خسته و تَبـدارتر است
گـر چـه بـر دل بخرد رنجِ همـه عـالَـم را
بعدِ پَـرپَـر شدنـش ، نیـز وفـادارتر است
دل نبندد که به هر ناکس و غافل از عشق
دل بُریدن به یقین، از همه دشوارتر است
هـر کـه آزرد دلـی ، شـاد نگـردد هـرگـز!
بلکـه در مَحکمه ی عشق، گرفتـارتر است
هر کسی لایقِ پـروانـه شدن نیست عزیز
آنکه چون شمع برافروخت سزاوارتر است
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
تا سر به پای آن بت رعنا گذاشتیم
پا بر فراز طارم اعلی گذاشتیم
قانع به فیض خشک لبی های ساحلیم
گوهر به تنگ چشمی دریا گذاشتیم
شب رفت و شکوه های دلم ناشنیده ماند
این آرزو به وعده فردا گذاشتیم
دیگر ز بی قراری ایام ایمنیم
با این قرارها که به مینا گذاشتیم
بر آستان اهل نظر جا گرفته ایم
تا دست رد به سینه دنیا گذاشتیم
مائیم و یوسف دل و زندان زندگی
مصر عزیز را به زلیخا گذاشتیم
جز خار عشق که در دل خلیده است
هر گل که داشت رنگ تمنا گذاشتیم
در وصف آن غزال غزلهای آبدار
مجنون صفت به سینه صحرا گذاشتیم
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
در نگاهِ خلق، از دیوانگان کم نیستم
فکرِ زخمی دیگرم، دنبال مرهم نیستم
ظاهرم چون بید مجنون است و باطن مثل سرو
از تواضع سر به زیر انداختم؛ خم نیستم
لطف خورشید است اگر از ماه نوری می رسد
آنچه فهمیدی غلط بود؛ آنچه هستم، نیستم!
شیشه ای نازکدلم؛ اما بدان ای سنگدل
خرد شد هرکس که میپنداشت محکم نیستم
جام زهرت را بیاور! من برای زندگی
بیش از این چیزی که میبینی مصمم نیستم!
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
چشم در راهم به روی بام ایوانی که نیست
چتر دل وا کرده ام در زیر بارانی که نیست
گاه گاهی در دلم کل می کشد خوان امید
پیش می خواند مرا آن هشتمین خوانی که نیست
هم و غمَّم گشته تنها یک نفس از عمق نای
تا که نجواها کنم در گوش جانانی که نیست
دست تو در دست دل نارفته غوغا می کند
پا به پای یکدگر در آن خیابانی که نیست
حاصل ساعات پایانی فقط یک حسرت است
پشت هم سر می کشم ازعمق فنجانی که نیست
باز هم تکرار این جانم مرا با خود ببر
خواهشی با پاسخ الان و ،الانی که نیست
هر نفس ، از گونه هایم اشک پارو میکنی
بوسه باران می کنم انگشت و دستانی که نیست
ای خدا این حال خوش را لحظه ای از من مگیر
عقل ، عاقل شو تو هم یعنی چه ؟درمانی که نیست
می شمارم نیست های بیشماری را که هست
لابلای ، هست های بس فراوانی که نیست.
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
گر نبود خنگ مطلی لگام
زد بتوان بر قدم خویش گام
ور نبود مشربه از زر ناب
با دو کف دست، توان خورد آب
ور نبود بر سر خوان آن و این
هم بتوان ساخت به نان جوین
ور نبود جامهٔ اطلس تو را
دلق کهن، ساتر تن بس تو را
شانهٔ عاج ار نبود بهر ریش
شانه توان کرد به انگشت خویش
جمله که بینی، همه دارد عوض
در عوضش گشته میسر غرض
آنچه ندارد عوض، ای هوشیار
عمر ِ عزیزست، غنیمت شمار
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
نشسته ای و نگاه تو خیره بر ماه است
همیشه دلخوری ات با سکوت همراه است
خدا کند که نبینم هوای تو ابریست
ببخش ، طاقت این دل عجیب کوتاه است
همیشه دل نگران تو بوده ام، کم نیست
همیشه دل نگران ِ کسی که در راه است
بتاز اسب خودت را ولی مراقب باش
که شرط ِ بردن بازی سلامت شاه است
نمی رسد کسی اصلا به قله ی عشقت
گناه پای دلم نیست! راه، بیراه است
به کوه ِ رفته به بادم ، نسیم تو فهماند،
که کاه هرچه که باشد همیشه یک کاه است
ببند پای دلم را به عشق خود ، این دل
شبیه حضرت چشم تو نیست!گمراه است
به بغض چشم تو این شعر، اقتدا کرده ست
که طاعت شب و روزش اقامه ی آه است
قصیده هرچه کند عشق را نمی فهمد
عجیب نیست که چشمان تو غزلخواه است
تو هستی و همه ی درد شعر من این جاست؛
که با وجود تو بغضم شکسته ی چاه است
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
بریدم از همه ، هو لا اله الا الله
جز آستانِ تو کو ، لا اله الا الله
دوباره آمدم اما نگفته ای یک بار
که آمدی به چه رو؟ لا اله الا الله
تو را سراغ گرفتم از آسمان و زمین
شنیدم از همه سو لا اله الا الله
پرنده خواند هوالحق نسیم گفت رحیم
دمید بر لبِ جو لا اله الا الله
درخت غنچه برآورد، غنچه گفت بیا
مرا ببین و ببو ، لا اله الا الله
یکی نبود و ندیدم به جز تو پیش کسی
سر آورند فرو ، لا اله الا الله
مدد کن ای مدد از تو که رشته ي صبرم
رسیده است به مو ، لا اله الا الله
بخوان مرا و جداکن مرا از این منِ من
که من شود منِ او ، لا اله الا الله
اگرچه پیش تو دارم به شرمساری ها
هزار رازِ مگو ، لا اله الا الله
خوشم به آن دمِ آخر به عزّت و کرمش
بگو بلند بگو لا اله الا الله
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
دو چشمت از عسل لبریز و لبهایت شکر دارد
بیـا، هرچند میگویند شیرینی ضرر دارد
زدم دل را بـه حافظ ، دیدم او امشب برای من
"لبش میبوسم و در میکشم می" در نظر دارد
پریشان است و افسون و هوس در چشم او جمع است
پری رو از پـریده رنگ آخر کِی خبر دارد؟
اگر چه مثل نرگس نیست چشمش سخت بیمار است
کمر چون مو ندارد او ، ولی مو تا کمر دارد
لبش شیرین و حرفش تلخ و چشمش مست و قلبش سنگ
درشت و نـرم را آمیـخته با خیـر و شر دارد
بـه یـاد اولین بیت از کتابِ خواجه افتادم
شروع عشق شیرین است، بعدش دردسر دارد
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
مهربانی را اگر با خنده اش قاطی کند
می تواند حوزوی ها را خیالاتی کند
ممکن است این ارتباط بین اخمش با خسوف
مردهای کل دنیا را خرافاتی کند
دردهای تلخ عالم زود شیرین می شود
رنگ مویش را اگر قدری شوکولاتی کند
چشم هایش می تواند با نگاه ساده ای
درد دل با قلب های زخم و اسقاطی کند
چادرش شب ،صورت زيباش همچون قرص ماه
می شود هر عاقلی با دیدنش قاطی کند
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
هزار وسوسه در قلبم افکنَد دو لبت
بخند تا بچِشَم طعمِ شکّرین رطبت
تو از قبیلهی شمشادهای سرسبزی
طراوتیست طربزا نهفته در نَسَبت
چو اشتیاقِ شکفتن، لبالب از شوری
که اوفتاده به جانم شرارِ تاب و تبت
بخند تا که بخندد شکوفههای امید
چو غنچههای شکفته به شاخسارِ لبت
بخند تا که شَوَم مستِ مهربانیِ تو
دلم شکسته از این اخم و قهرِ بیسببت
زلالِ چشمهی اشک است پاسخِ مهشید
به شــعلـههای طـربسوزِ آتشِ غضبت...
مهشید تجلیان
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
باز گردد عاقبت این در ؟ بلی
رو نماید یار سیمین بر ؟ بلی
ساقی ما یاد این مستان کند
بار دیگر با می و ساغر ؟ بلی
نوبهار حُسن آید سوی باغ
بشکفد آن شاخههای تر ؟ بلی
طاقهای سبز چون بندد چمن
جفت گردد ورد و نیلوفر ؟ بلی
دامن پرخاک و خاشاک زمین
پر شود از مشک و از عنبر ؟ بلی
آن بر سیمین و این روی چو زر
اندرآمیزند سیم و زر ؟ بلی
این سَر مخمور اندیشه پرست
مست گردد زان می احمر ؟ بلی
این دو چشم اشکبار نوحه گر
روشنی یابد از آن منظر ؟ بلی
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
دل بردنت برای دلم ، دلبرانه نیست
عشقی،ولی هوای دلت عاشقانه نیست
گفتی در آسمان دلم ، ماه می شوی
زیباییت قبول ، ولی شاعرانه نیست
آهنگ راه رفتن تو ، ماندگار شد
اما صدای پای تو دیگر ترانه نیست
وقتی که مرگ،قاضیِ پرونده ی گل است
فتوای شیخ در دل شب ، عارفانه نیست
در انتظار معجزه ماندیم و خسته ایم
پاییز می رود ، اثری از جوانه نیست
گفتی غزل بگو ، چه بگویم بهار من ؟
دیگر برای شعر و غزل هم بهانه نیست.
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
خیالانگیز و جانپرور چو بوی گل سراپایی
نداری غیر از این عیبی که میدانی که زیبایی
من از دلبستگیهای تو با آیینه دانستم
که بر دیدار طاقت سوز خود عاشقتر از مایی
به شمع و ماه حاجت نیست بزم عاشقانت را
تو شمع مجلسافروزی تو ماه مجلسآرایی
منم ابر و تویی گلبن که میخندی چو میگریم
تویی مهر و منم اختر که میمیرم چو میآیی
مراد ما نجویی ورنه رندان هوسجو را
بهار شادیانگیزی ، حریف باده پیمایی
مه روشن میان اختران پنهان نمیماند
میان شاخههای گل مشو پنهان که پیدایی
کسی از داغ و درد من نپرسد تا نپرسی تو
دلی بر حال زار من نبخشد تا نبخشایی
مرا گفتی که از پیر خرد پرسم علاج خود
خرد منع من از عشق تو فرماید چه فرمایی
من آزردهدل را کس گره از کار نگشاید
مگر ای اشک غم امشب تو از دل عقده بگشایی
رهی تا وارهی از رنج هستی ترک هستی کن
که با این ناتوانیها به ترک جان توانایی
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
خستـهام از بیقـراري ، خستـه از تكرارها
بـا تـو از دلشوره هایم گفته بـودم بارها
جار خواهم زد غمت را در میانِ این غـزل
از تـو میگویم كه شایدبشكند هنجارها
دربهدر میكوبم این در را به قصدِ وا شدن
بسته راهم را بـه رویت بـاز هم دیـوارها
مهـربـاني كردم و نـامهـربـاني می كني
گفته بودند از محبّت میشود گُل خارها!
انتظارِ دیدنت گاه از رسیـدن بهتـر است
میـزند سیلي به ساحل موج در دیدارها
شیر، خالي كرده میدان را كه آهو میشود
در میـانِ ایـن هیـاهـو طُعمهي كفتارها
سربلنـد از امتـحانِ عشق بیـرون میروم
عشق سرها بُـرده اینسان بر فـرازِ دارها
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
محبس خویشتن منم ، از این حصار خسته ام
من همه تن انا الحقم ، کجاست دار ، خسته ام
در همه جای این زمین ، همنفسم کسی نبود
زمین دیار غربت است ، از این دیار خسته ام
کشیده سرنوشت من به دفترم خط عذاب
از آن خطی که او نوشت به یادگار خسته ام
در انتظار معجزه ، فصل به فصل رفته ام
هم از خزان تکیده ام ، هم از بهار خسته ام
به گرد خویش گشته ام ، سوار این چرخ و فلک
بس است تکرار ملال ، ز روزگار خسته ام
دلم نمی تپد چرا ، به شوق این همه صدا
من از عذاب کوه بغض ، به کوله بار خسته ام
همیشه من دویده ام ، به سوی مسلخ غبار
از آنکه گم نمی شوم در این غبار ، خسته ام
به من تمام می شود سلسله ای رو به زوال
من از تبار حسرتم که از تبار خسته ام
قمار بی برنده ایست ، بازی تلخ زندگی
چه برده و چه باخته ، از این قمار خسته ام
گذشته از جاده ی ما ، تهی ترین غبار ها
از این غبار بی سوار ، از انتظار خسته ام
همیشه یاور است یار ، ولی نه آنکه یار ماست
از آنکه یار شد مرا دیدن یار، خسته ام
اردلان سرفراز
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
دیشب که نبودی، بخدا تا سحر از تو
گفتم، به گل و پنجره، دیوار و در از تو
در میکده ی چشمِ تو صد واژه ی مست است
شور از تو، شراب از تو، غزل های تر از تو
درمانده ی لبخند تو شد صنعت بهزاد
موزون شده لبخند ملیح هنر از تو
آمیختهام روح تو را در دل و جانم
در دیده کسی نیست برازنده تر از تو
ای عشق تو سرچشمه دریای تغزل
من رود شدم تا که بیابم اثر از تو
لعنت به هر ان روز که بی یاد تو باشم
لعنت به همین دم، که شدم بیخبر از تو
این خانه تو را می طلبد ، آه کجایی ؟
گلدانِ لبِ پنجره شد بیثمر از تو
تو عاشق من، عاشق من، بیشتر از من
من عاشق تو، عاشق تو، بیشتر از تو
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
چشم ترا ز مستی ناز آفریدهاند
زلف ترا ز عمر دراز آفریدهاند
تو یوسفی چو همت عشقم بلند بود
زآنت خراب کرده و باز آفریدهاند
مشنو نوای ناله ما کاین ترانه را
از شعلههای گوش گداز آفریدهاند
ابروی دوست بین و بر آن جان نثار کن
کاین قبله را نه بهر نماز آفریدهاند
داغ دلم چو لاله ز شوخی برون فتاد
ورنه مرا ز جوهر راز آفریدهاند
کبکم ولیک سینه بی طالع مرا
بعد از شکست چنگل باز آفریدهاند
رشک سبک عنانی دل میکشد مرا
کش چون نسیم بیهده تاز آفریدهاند
شمعیم و خواندهایم خط سرنوشت خویش
ما را برای سوز و گداز آفریدهاند
بر سوزن مسیح فصیحی ستم مکن
کاین سینه را ز چاک نیاز آفریدهاند
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
او رفته سالهاست ،چه میخواستم چه شد
این نیز بخت ماست، چه میخواستم چه شد
آن بیوفا که لحظهای از من جدا نبود
حالا ببین کجاست، چه میخواستم چه شد
ای کاش گفته بود که آن آخرین نگاه
پایان ماجراست، چه میخواستم چه شد
گویا وصال دوست که بر من حرام بود
بر دیگران رواست، چه میخواستم چه شد
شعر مرا شنید و پسندید و گریه کرد
اما مرا نخواست، چه میخواستم چه شد
آغاز سال نو، من و داغ فراق تو
عید است یا عزاست؟ چه میخواستم چه شد
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
آیین عشق بازی دنیا عوض شده است
یوسف عوض شده است،زلیخاعوض شده است
سر همچنان به سجده فرو برده ام ولی
درعشق سال هاست که فتوا عوض شده است
خو کن به قایقت که به ساحل نمی رسیم
خو کن که جای ساحل و دریا عوض شده است
آن با وفا کبوتر جلدی که پر کشید
اکنون به خانه آمده اما عوض شده است
حق داشتی مرا نشناسی به هر طریق
من همچنان همانم و دنیا عوض شده است
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
روزه می گیرم، ولی یـادت خرابش میکند
سرکه میریزم ولی عشقت شرابش میکند
عقل میخواهد کمی بیـدار گردد در سَرم
عشـق بـا لالایـیِ آرام خـوابـش می کند
روزهـا گرمند، اما تشنـگی رنجِ کمی ست
آنکه را هجرانِ تو هر شب عذابش میکند
آتشی در زیرِخاکستر، تو را در چشمهاست
این دلِ کم تاب را کم کم کبابـش می کند
یک نظـر در آن کتـابِ بـازِ ابـروهـای تـو
اهلِ دل را منصرف، از هر کتابـش می کند
بر دلم نقاشیِ چشمِ سیاهت شب به شب
نقشه ی هر توبه را، نقشِ بر آبش می کند
راستی ای شیخ چون من روزه داری را، خدا
از کدامین فِرقه در محشر حسابش میکند؟
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
گل شکوفاست به فریاد تو را میخواند
غنچه لب بسته ولی شاد تو را میخواند
ابر در نغمه ی باران دلانگیزِ بهار
صبح در زمزمهی باد تو را میخواند
ماه پنهان شد و خورشید به هنگام سحر
به جهان باز صفا داد تو را میخواند
نه فقط عید که این دختر شاداب بهار
تا رسد بر درِ خرداد تو را میخواند
پیر ما آمده با جام شرابی در دست
پر شده تا خط بغداد تو را میخواند
عشق با شور جوانی و شکوه پیری
فارغ از بازی اعداد تو را میخواند
آفتاب آمده با مشت پر از سکهی زر
چشم او تا به تو افتاد تو را میخواند
بلبل ازشاخهی مریم به غزلخوانی وشور
ای پریرویِ پریزاد ، تو را میخواند
در خراباتِ دلت، عشق به آواز بلند
مهربانم ! دلت آباد ؛ تو را میخواند
نصرت اله صادقلو
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
گر نباشی از منِ بیچاره سامان میرود
نه سر و سامان که چیزی نیست بنیان میرود
آنچه را یک عمر با سختی بدست آورده ام
لحظه ای دور از تو باشم آه آسان میرود
خدشه ای بر اهل ایمانِ محل وارد نبود
تازگی ها میرسی از شیخ، ایمان میرود
میرسی و با تو آبادی به ده می آید و
میروی از دهکده یک شهر، ویران میرود
خود بیا این بار سمتم در سلوکِ عاشقان
گاهگاهی هم زلیخا تا به کنعان میرود
خُرده ای بر قافیه در بیت پایانی مگیر
چون تو باشی عقل از دستم به یک آن میرود
میشود پیشانی ات بوسید واز لبها گذشت؟
مؤمن از قم بگذرد تا جمکران هم میرود
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
غزل غزل ترانه شد ، نگاه عاشقانه ات
قسم به چشمهای تو ، گرفته دل بهانه ات
قلم نوشته از غمت ، سرود تلخ انتظار
تمام حرف های من ، ز غم شده ترانه ات
کجا شدی که تا ابد ، در اشتیاق دیدنت
به جستجوی تو دلم ، روانه شد به خانه ات
هنوز مانده در فضا ، شمیم عطر عاشقی
طنین خنده های تو ، صدای جاودانه ات
به روی قاب عکس تو ، غبار غم نشسته و
شده همه وجود من ، دو چشم شاعرانه ات
برای خاطرت ولی ، اگر چه شعر گفته ام
نه شاعرم نه مدعی ، گرفته دل بهانه ات
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1