کاش می شد به لب ِ غمزده ی مردم شهر
نقش ِ یک خنده ی جانانه ی مانا بکشی
لحظه ی گُل شدن ِ غنچه ی یک بوته ی رُز
کاش می شد که لب ِ پنجره هورا بکشیم !
گاه ِ نم خوردن ِ سبزینه ی برگ از باران
همه ی پنجره ها را به تماشا بکشیم
و تمامیّت ِ انسانیت ِ گم شده را
در دل ِ آینه ی خسته ، هویدا بکشیم
اندکی عشق بدزدیم ز دستان ِ خدا
مدعی شد چو ملَک ، کار به حاشا بکشیم
سیب ممنوعه بچینیم ز باغ ِ ملکوت
و ببخشیم به هم ،جور ِ خدا را بکشیم
کاش می شد گره از بغض ِ زمین بُگشاییم
دست ِ مِهری به سر ِ آدم و حوّا بکشیم
کاش می شد دلمان را بتکانیم ز غم
نه که حسرت به دل خسته ی تنها بکشیم
کاش می شد اگر ایکاش ، نمی داد ثمر
با همه قافله مان ، رخت از اینجا بکشیم ...
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
خاک روی گُل نشسته، بوسهی باران کجاست؟
ده شده میدان دزدان، همت دهقان کجاست؟
گرگ با چوپان رفیق و خون میشان هم مباح
گله ها در خون شناور، غیرت چوپان کجاست؟
آه از این بی خانمانی، داد از این آزادگـــی
بی پناه ، بي نان و خانه ، سایه زندان کجاست؟
زوزهی کفتار و جغد و جیغ خفاشان کور
بوی خوشرنگ بهار و مرغ خوش الحان کجاست؟
سختی راه و فریب و جور آدم ها به جان
خسته ام از روزگاران، یک دم آسان کجاست؟
بوی تزویر و ریای سجده سر را می برد
منزجر از قوم لوطم، خانه شیطان کجاست؟
پای لرزان، سینه سوزان، جان ِاز تب سوخته
دردها از حد گذشته، مرهم و درمان کجاست؟
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
ناگهان در کوچه دیدم بی وفای خویش را
باز گم کردم ز شادی دست و پای خویش را
با شتاب ابرهای نیمه شب می رفت و بود
پاک چون مه شسته روی دلربای خویش را
چون گلی مهتاب گون در گلبنی از آبنوس
روشنی می داد مشکین جامه های خویش را
گرم صحبت بود با آن خواهر کوچکترش
تا بپوشد خنده های نا به جای خویش را
می درخشید از میان تیرگی ها گردنش
چون تکان می داد زلف مشک سای خویش را
گفته بودم بعد ازین باید فراموشش کنم
دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را
دیدم و آمد به یادم دردمندی های دل
گرچه غافل بود آن مه مبتلای خویش را
این چه ذوق و اضطراب ست؟ این چه مشکل حالتی ست؟
با زبان شکوه پرسیدم خدای خویش را
تا به من نزدیک شد، گفتم سلام ای آشنا
گفتم اما هیچ نشنیدم صدای خویش را
کاش بشناسد مرا آن بی وفا دختر "امید"
آه اگر بیگانه باشد آشنای خویش را
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
رنگ سال گذشته را دارد همه لحظه های امسالم
سيصد و شصت و پنج حسرت را همچنان می کشم به دنبالم
قهوه ات را بنوش و باور کن من به فنجان تو نمی گنجم
دیده ام در جهان نما چشمی که به تکرار می کشد فالم
یک نفر از غبار می آید مژده ي تازه ي تو تکراری ست
یک نفر از غبار آمد و زد زخمهای همیشه بر بالم
باز در جمع تازه ي اضداد حال و روزی نگفتنی دارم
هم نمی دانم از چه می خندم، هم نمی دانم از چه می نالم
راستی در هوای شرجی هم دیدن دوستان تماشاییست
به غریبی قسم نمی دانم چه بگویم جز اینکه خوشحالم
دوستانی عمیق آمده اند، چهره هایی که غرقشان شده ام
میوه های رسیده ای که هنوز من به باغ کمالشان کالم
آه ، چند وقتيست شعرهایم را جز برای خودم نمی خوانم
شاید از بس صدایشان زده ام دوست دارند دوستان لالم
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
رفتی... ولی کجا؟ که به دل جا گرفتهای
دل جای توست، گرچه دل از ما گرفتهای
ای نخل من که برگ و بَرَت شد ز دیگران
دانی کز آب دیدهی من پا گرفتهای؟
ترسم به عهد خویش نپایی و بشکنی
این دل که از مَنَش به تمنّا گرفتهای
ای روشنیّ دیده! ببین اشک روشنم
تصمیم اگر به دیدن دریا گرفتهای
بگذار تا ببينمش اكنون كه مي رود
اي اشك از چه راه تماشا گرفته اي؟
خارم به دل فرو مکن ای گل به نیشخند
اکنون که روی سینهی او جا گرفتهای
گفتی صبور باش به هجرانم، «اطهری!»
آخر تو صبر زاین دل شیدا گرفتهای...
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
پای دلتنگی من گر به خیابان برسد
کارِ این شهر به یکباره به پایان برسد
بسته راه نفسم را غمی از جنس سکوت
کارِ این بغض بعید است به باران برسد
خبر از دوست اگر نیست خوشا قاصد مرگ
پشت در منتظرم این برسد، آن برسد
به سر موی تو دل بستم و باور کردم
رسمِ دنیاست، پریشان به پریشان برسد
میشود معجزه ای آخرِ هر قصه ی خوش
کاش پایان غزل، درد به درمان برسد
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
فریاد مرا گرچه سرانجام شنیدی
ای دوست، به داد دل من دیر رسیدی
از یاد ببر قصهی ما را هم از امروز
دربارهی ما هرچه شنیدی نشنیدی
آرام بگیر ای دل و کم گریه کن ای چشم!
انگار نفهمیدی و انگار ندیدی
ای نی چه کشیدی مگر از خلق که هر دم
ما آه کشیدیم، تو فریاد کشیدی
گیرم که به دریا نرسیدی چه غم ای رود
خوش باش که یک چند در این راه دویدی
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
یک مرد، یک ادامه ی غمگین در این مسیر
دارد صدای خسته و سنگین در این مسیر
از بیقراری نفسش حرف می زند
می ریزد از لبش غم چندین در این مسیر
آرام می رود به تماشای یادها
فرهادوار از غم شیرین در این مسیر
تصویر بیقراری خود را مرور کرد
در قاب روزگار کژ آیین در این مسیر
زل می زند شبانه در آیینه ی خیال
در چشم های روشن پروین در این مسیر
وقتی که از شمایل گل های تازه گفت
دستش گرفت بوی ریاحین در این مسیر
می آمد و به رنگ خودش بود، دیدنش
مردی که داشت چشم جهان بین در این مسیر
در باد، بی خیال نشستن، ادامه داد
مردی که بود لایق تحسین در این مسیر
ای عشق سرخوشم به دعایی که می کنی
دارم دلی به وسعت آمین در این مسیر
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
هرچه در آیینه در تصویر خود کردم نگاه
اشک پیدا در من و در چهره ی آیینه آه
دلبری می کرد دلبر در حیاط روبرو
گاه با شال سفیدو گاه شال راه راه
عاقبت دیدی که دلبر دلبری کردو ندید
روی زردم در میان خلق با روی سیاه
آی ای آیینه شاهد باش روز رفتنم...
روی دوش کی بیفتد این همه بار گناه
عشق الهی زنده باشی با همینم دلخوشم
از غم دوری ولی عمر مرا کردی تباه
سید مصطفی رضوی
رهگذر
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
ماها تو سفر کردی و شب ماند و سیاهی
نه مرغ شب از ناله من خفت و نه ماهی
شد آه منت بدرقه ي راه و خطا شد
کز بعد مسافر نفرستند سیاهی
آهسته که تا کوکبه ي اشک دل افروز
سازم به قطار از عقب قافله راهی
آن لحظه که ریزم چو فلک از مژه کوکب
بیدار کسی نیست که گیرم به گواهی
چشمی به رهت دوخته ام باز که شاید
بازآئی و برهانیم از چشم به راهی
دل گرچه مدامم هوس خط تو دارد
لیک از تو خوشم با کرم گاه به گاهی
تقدیر الهی چو پی سوختن ماست
ما نیز بسازیم به تقدیر الهی
تا خواب عدم کی رسد ای عمر شنیدیم
افسانه این بی سر و ته قصه واهی
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
ﺩﯾﺪﻣﺖ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﭼﯿﺰﻯ ﺑﺮ ﺩﻟﻢ ﺗﺄﺛﯿﺮ ﮐﺮﺩ
ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﺕ ﺩﻧﯿﺎﻯ ﻣﻦ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﮐﺮﺩ
ﺩﯾﺪﻣﺖ ﺑﺎ ﻟﺤﻦ ﺁﺭﺍﻣﻰ ﺻﺪﺍﯾﻢ ﮐﺮﺩﻯ ﻭ
ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﺩﺭ ﻟﺤﻦ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﮔﯿﺮ ﮐﺮﺩ
ﻏﺮﻕ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﺮﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻯ ﻭ ﮔﻔﺘﻰ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﺑﺎ ﺳﻮﺍﻟﻢ ﺫﻫﻨﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﮐﻤﻰ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﮐﺮﺩ؟
ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻤﺎﻧﻰ ! ﺳﺎﺩﻩ ، ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﺟﻤﻠﻪ ﺍﯼ ﺳﺎﺩﻩ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺯﻧﺠﯿﺮ ﮐﺮﺩ
ﺍﻧﺪﮐﯽ ﺑﺎ ﺷﻮﻕ ، ﺑﯽ ﻭﻗﻔﻪ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﮐﺮﺩﻣﻮ
ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﭘﯿﺮ ﮐﺮﺩ
ﺭﻓﺘﻰ ﻭ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﻣﯿﺪﯾﺪﻡ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺩﻟﺸﻮﺭﻩ ﺍﯼ
ﺗﻮ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻯ ﮐﻪ ﻋﺸﻘﺖ ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﺗﮑﺜﯿﺮ ﮐﺮﺩ
ﺗﯿﺮ ﺁﺧﺮ ﺭﺍ ﺯﺩﯼ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﯽ ﻋﺎﺷﻘﻢ
ﻋﺎﺷﻘﺖ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺗﺠﺮﺩ ﺳﯿﺮ ﮐﺮﺩ
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
برف میبارد و من چشم به راهت هستم
درپی آتشی از برق نگاهت هستم
قهوه و چایی و نسکافه مرا گرم نکرد
چون به دنبال همان شال سیاهت هستم
میکشم نقش تورا با قلم خاطره ها
چون که تصویرگر صورت ماهت هستم
بغض و فریاد شدم بازمرا نشنیدی
مثل یک گمشده ای در ته چاهت هستم
عازم دورترین نقطه ی دنیا که شوی
باهمه فاصله ها پشت و پناهت هستم
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
ملال پنجره را، آسمان به باران شست
چهار چشم غبارینش، از غباران شست
از این دو پنجره اما، از این دو دیده ی من،
مگر ملال تو را می شود، به باران شست؟
امان نداد زمان تا منت نشان بدهم
که دست می شود از جان، به جای یاران شست
گذشتی از من و هرگز گمان نمی بردم
که دست می شود اینسان، ز دوستداران شست
تو آن مقدس بی مرگی، آن همیشه، که تن
درون چشمه ی جادوی ماندگاران شست
تو آن کلام که از دفتر همیشه ی من
تو را نخواهد، باران روزگاران شست.
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
ساقيا برخيز و درده جام را
خاک بر سر کن غم ايام را
ساغر مي بر کفم نه تا ز بر
برکشم اين دلق ازرق فام را
گر چه بدناميست نزد عاقلان
ما نمي خواهيم ننگ و نام را
باده درده چند از اين باد غرور
خاک بر سر نفس نافرجام را
دود آه سينه نالان من
سوخت اين افسردگان خام را
محرم راز دل شيداي خود
کس نمي بينم ز خاص و عام را
با دلارامي مرا خاطر خوش است
کز دلم يک باره برد آرام را
ننگرد ديگر به سرو اندر چمن
هر که ديد آن سرو سيم اندام را
صبر کن حافظ به سختي روز و شب
عاقبت روزي بيابي کام را
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
نه چون اهل خطا بودیم، رسوا ساختی ما را
که از اوّل برای خاک دنیا ساختی ما را
ملائک با نگاه یأس بر ما سجده میکردند
ملائک راست میگفتند... امّا ساختی ما را
که باور میکند؟ با اینکه از آغاز میدیدی-
که منکر میشویم آخر خودت را، ساختی ما را
به ظاهر ماهیانی ناگزیر از تُنگِ تقدیریم
تو خود بازیچهی "اهل تماشا" ساختی ما را
به جای شکر، گاهی صخرهها در گریه میگویند
چرا سیلیخورِ امواج دریا ساختی ما را؟
دلِ آزردگانت را به دام آتش افکندی
به خاکستر نشاندی، سوختی تا ساختی ما
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
اولین لحظه ی دیدار تو را یادم هست
اشتیاقِ دلِ تب دارِ تو را یادم هست
زیر آن سروِ بلندِ وسطِ کوچه ی ما
تپشِ قلبِ گرفتار تورا یادم هست
زیر باران و خیابان و دو عاشق بی چتر
خواهش بوسه ی بسیار تورا یادم هست
ناز بود رونق بازار و نیاز از تو و من
طمع چشمِ خریدار تو را یادم هست
مانده امضای تو در دفتر شعرم آری
انحنای خط خودکار تورا یادم هست
من در انبوهِ هجومِ شب و دلتنگی ها
ساحلِ شانه ی هموار تورا یادم هست
گرچه از خاطر تو قصه ی ما رفته ولی
من هنوز پیچک دیوار تو را یادم هست...
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
بازیچه ی رنج است دل ِ درد نصیبم
وقت است به پایان برسد صبر و شکیبم
ای وسوسه های ِ سمج ِ وحشت و تردید
ویران تر از آنم که خودم را بفریبم
از برزخ ِ تاریکی و تردیـد گذشتم
آواره ی نفرین شده ی گندم و سیبم
هربی سـر و پایی که رسید از تو خبـرداشت
جزمن که برای ِ تو در این شهـر غریبم
سر گرمی ِ تیر است پر و بال ِکبودم
بازیچه ی رنج است دل ِ درد نصیبم
🌺🌹🌺🌹
/channel/golbang1
تو ماه را به شب عاشقان نشان دادي
به بي كلام ترين واژه ها زبان دادي
به شب ، به روز،به مهتاب وآسمان و زمين
به رود و صخره و كوه ودرخت جان دادي
هميشه با اگر و شايد و نمي دانم
به جاي پاسخ و توضيح سر تكان دادي
دوباره آمده اي مثل ماه بر لب بام
خدا به خير كند كار دست مان دادي
ولي درآخر اين قصه با تماشايت
چه شور و حال قشنگي به داستان دادي
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
برکه بودم در خیالم شوق ماندن داشتم
بر تنم، تصویر ماهش را نگه میداشتم
رفت و بیاو مرگ هم جویای حال ما نشد
زندهبودن را چنین مشکل نمیپنداشتم
گفت بعد از من به دنبال کسی دیگر بگرد
کاش بعد از رفتن او پای گشتن داشتم
با تمام شهر اگر ناسازگاری کردهام
جای او را در دلم خالی نگه می داشتم
دوستان را حذف كردم تك تك از تنهايي ام
جا براي هيچكس جز ياد او نگذاشتم
وصل او را از خدا میخواستم تا قبل از این!
دیدمش با دیگری، دست از دعا برداشتم
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
تشنگان را می بری تا چشمه با طنازی ات
تشنه تر می آوری با لهجه ی شیرازی ات
آی بی انصاف تر از تیغ ِ قصاب محل
عاشقم کردی تو با انواع صحنه سازی ات
دست هایت را بیاور سوی دست عاشقم
چشمهای من شده دلبسته ی ممتازی ات
راستی وقتیکه میخوانی صدایت محشراست
می شود مدهوش جان من ز خوش آوازی ات
اندکی بنشین کنارم ای که قلبم پیش توست
تا شود ایمن وجود من ز سنگ اندازی ات
خوشدلم ، خوشدل ترم کن با نگاهی دلنواز
دست بردار از کم و بسیاری ِ پروازی ات
کاش یک بار دگر لطفت مرا شامل شود
تا شوم در کوچه های کودکی هم بازی ات
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
عشق بعضي وقتها از درد دوري بهتر است
بي قرارم کرده و گفته صبوري بهتر است
توي قرآن خوانده ام، يعقوب يادم داده است
دلبرت وقتي کنارت نيست کوري بهتر است
نامه هايم چشمهايت را اذيت مي کند
درد دل کردن براي تو حضوري بهتر است
چاي دم کن ، خسته ام از تلخي نسکافه ها
چاي با عطر هل و گلهاي قوري بهتر است
من سرم بر شانه ات ؟ يا تو سرت بر شانه ام؟
فکر کن جانم اگر باشم چه جوري بهتر است ؟
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
در روزگار بی عشق، من منتهای عشقم
بر چهره ام نظر کن ،دردآشنای عشقم
در خود شکسته ام من ،از خود گسسته ام من
با قامتی خمیده، با صورتی تکیده، من مبتلای عشقم
زنده به یاد عشقم در غربت غریبم
بر جاده های متروک، من جای پای عشقم
در بحر پر تلاطم، پروا مکن زطوفان
کشتی شکستگان را ،من ناخدای عشقم
من یادگار عشقم، آیینه دار عشقم
در این فنای مطلق، رمز بقای عشقم
آه ای عزیز دیرین، ای دور دلپذیرم
در غیبت ترانه،
آواز عاشقانه، نام مرا صدا کن، من خود صدای عشقم
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
تمامِ خانه، پیچِ کوچهها، طولِ خیابان را
به یادت کوهها و دشتها را و بیابان را
هراسان هر طرف رو میکنم؛ دل تنگ و دنیا تنگ
شبیهِ برّهای کوچک که گُم کردهست چوپان را
خدا با دیدنِ چشمانِ اشکآلودِ من امروز
برایِ حسِ همدردی فرستادهست باران را
نه آغوشی، نه حتی پاسخِ گرمِ سلامم، آه
چگونه حس نباید کرد سرمایِ زمستان را؟
تو وقتی میرسی که فرصتِ لب باز کردن نیست
و در خود میکُشم من آرزوهایِ فراوان را
نگاهم میکنی؛ چون کوه، سَرسختم ولی چشمم
گواهی میدهد آرامشِ ماقبلِ توفان را!
میانِ خانه عطرِآشنایی دور پیچیده
که باد آورده از آغوشِ سبزت بویِ ریحان را
و من که عاشقِ سرسبزی و کوه و دَر و دشتم
ندیدم بی تو مدتهاست گلها را، گیاهان را
من از آدابِ مهمانداریات چیزی نمی دانم
ولی در شهرِ من رسم است، میبوسند مهمان را
میانِ بازوانت خلوتِ امنی فراهم کن
برایم فاش کن آن عشقِ پنهان در گریبان را
تو بینِ خوابهایم چون پرستو کوچ خواهی کرد
من اما صبح تا شب، یکّه و تنها کلاغان را
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
شبی در شرشر باران تو را بیدار خواهم کرد
و با زیباترین رویای خود دیدار خواهم کرد
چه دنیایی برایم ساختی با خود، که بعد از این
جهانی را بدون دیدنت انکار خواهم کرد
شبیه خون در رگ های من حکم نفس داری
تو را هر لحظه در قلب خودم تکرار خواهم کرد
برایت هدیه آوردم ، دلی با عطر تنهایی
اگر حتی نخواهی باز هم اصرار خواهم کرد
پس از این من به جز مضمون تو چیزی نخواهم داشت
برای عاشقی چشم تورا معیار خواهم کرد
چرا راحت نگویم ماه من، من عاشقت هستم
بگویی هر کجا هر لحظه ای اقرار خواهم کرد.
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
قلمم حوصله كن سخت پريشان شدهام
راوى قصهى دلتنگى و هجران شدهام
قلمم اشک من و جوهر تو میگويد
شاعرى خسته و درمانده و حيران شدهام
قلمم گوشهى آن دفتر شعرم بنويس
كه پر از هقهق و افسرده و گريان شدهام
قلمم خستهام انگار خودت میدانى
موج سرگشتهام و بستر طوفان شدهام
قلمم شعر كه نه حرف دلم روى زبان
تو به رقص آمده من صاحب ديوان شدهام
قلمم مانده در اين غربت تنهايى خويش
گويى آوارهترين شاعر دوران شدهام
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
در دلم جلوه كند پرتو ماهي گاهي
روشن از ماه شود شام سياهي گاهي
تا رود ز آتش ما دود به چشمان حسود
خوش برآرم ز دل سوخته آهي گاهي
تا كه بر دامن تو نرم و سبك جاي كنم
چون غباري بنشينم سر راهي گاهي
جز توام نيست نظر جانب ديگر، چه شود
گر كني سوي من از مهر نگاهي گاهي
داد من گر ندهي دست من و دامن شب
قطرهاي اشك كند كار سپاهي گاهي
كاش باز آيد و جرمم به نگاهي بخشد
وه چه جان بخش بود عفو گناهي گاهي
دعوي شيري و آهوي نگاهش عجب است
شير گير است 'ادب' چشم سياهي گاهي
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
يا گرمى يك بوسه به پيشانى من باش
يا علت يك عمر پريشانى من باش
با فاصلهاى امن كه آسيب نبينى
بنشين و فقط شاهد ويرانى من باش
هر بار كه عاقل شدهام خير نديدم
يكبار بيا و تو به نادانى من باش
من جاى تو با لحن و لبت شعر بخوانم
تو جاى من و محو غزلخوانى من باش
ناچار به مرگم ته اين قصه بيا و
يك معجزه در قسمت پايانى من باش
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
یلداست ولیکن نرسد شب به سپیده
کز خون جوانان وطن لاله دمیده
از بین هزاران شب دشوار که بگذشت
ای دوست کدامش به درازا نکشیده؟
ما ملت دلسوخته را هر شبه یلداست
خون گشته دل ما چو انار ترکیده
گفتند به دامان عدالت بزنم چنگ
آخر چه زنم چنگ به دامان دریده؟
آنکس که ز آزادی افکار سخن گفت
امروز کمر بسته به تفتیش عقیده
از شعله ی باروت ستم عشق مجویید
دندان هم از آن شیر که زنجیر جویده
خود شعله بیفروز و پناه دل خود باش
شاید برسد آخر این شب به سپیده
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
از همان لحظه که از چشم یقین افتادند
چشم های نگران آینه ی تردیدند
نشد از سایه ی خود هم بگریزند دمی
هر چه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند
چون به جز سایه ندیدند کسی در پی خود
همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند
غرق دریای تو بودند ولی ماهی وار
باز هم نام و نشان تو زِ هم پرسیدند
در پی دوست همه جای جهان را گشتند
کس ندیدند در آیینه به خود خندیدند
سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است
فصل ها را همه با فاصله ات سنجیدند
تو بیایی همه ساعت، همه ثانیه ها
از همین روز، همین لحظه، همین دم عیدند
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
به دل آهنگ غمگین چون صدای نی لبک داریم
گله از دست این دنیا از این چرخ و فلک داریم
کسی مثل تو میفهمد پریشان حالی من را
بیا بنشین کنار من که دردی مشترک داریم
در این دنیای بی مهری ز بس ظلم وجفا دیدیم
که ما از سایه ی خود هم گریزانیم و شک داریم
چه دردی بدتر از اینکه خریدار صداقت نیست
شبیه سیب سرخی که زمین افتاده لک داریم
جواب خوبی ما را همیشه با بدی دادند
بسوز ای دل بر احوالت، که دستی بی نمک داریم
هزاران زخم بر سینه، هزاران آرزو بر دل
شبیه شیشه ای هستیم که از صد جا ترک داریم
تو هم مثل منی آری کسی سنگ صبورت نیست
بیا بنشین کنار من که دردی مشترک داریم .
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1