آواز در مايه شوشتري👆👆
خواننده: استاد محمدرضا شجريان
ويولن:استاد حبيب الله بديعي
غزل آواز: حافظ
اگر روم ز پی اش فتنهها برانگیزد
ور از طلب بنشینم به کینه برخیزد
و گر به رهگذری یک دم از وفاداری
چو گرد در پی اش افتم چو باد بگریزد
و گر کنم طلب نیم بوسه صد افسوس
ز حقه دهنش چون شکر فروریزد
من آن فریب که در نرگس تو میبینم
بس آب روی که با خاک ره برآمیزد
فراز و شیب بیابان عشق دام بلاست
کجاست شیردلی کز بلا نپرهیزد
تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده باز
هزار بازی از این طرفهتر برانگیزد
بر آستانه تسلیم سر بنه حافظ
که گر ستیزه کنی روزگار بستيزد
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
دیدن روی تو و دادن جان مطلب ماست
پرده بردار ز رخسار که جان بر لب ماست
بت روی تو پرستیم و ملامت شنویم
بت پرستی اگر این است که این مذهب ماست
گرچه در مکتب عشقیم همه ابجدخوان
شیخ را پیر خرد طفل ره مکتب ماست
شرب می با لب شیرین تو ما راست حلال
بیخبر زاهد از این ذوق که در مشرب ماست
نیست جز وصف رخ و زلف تو ما را سخنی
در همه سال و مه این قصه ي روز و شب ماست
در تو یک یا رب ما را اثری نیست ولی
قدسیان را به فلک غلغله از یارب ماست
چرخ عشقیم و تو ما را چو مهی زیب کنار
خون دل چون شفق و اشک روان کوکب ماست
اینکه نامش به فلک مهر جهان افروز است
روشن است این که یکی ذره ز تاب و تب ماست
خواستم تا که شوم بسته فتراکش گفت
فرصت این بس که سرت خاک سم مرکب ماست
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
یادت نرود با دلم از کینه چه گفتی! زیر لب از آن کینه دیرینه چه گفتی؟
این دست وفا بود، نه دست طلب از دوست! اما تو، به این دست پر از پینه چه گفتی؟
دل، اهل مکدر شدن از حرف کسی نیست ای آه جگرسوز! به آیینه چه گفتی؟
از بوسه گلگون تو خون میچکد ای تیر! جان و جگرم سوخت! به این سینه چه گفتی؟
از رستم پیروز همین بس که بپرسند: از کشتن سهراب به تهمینه چه گفتی؟
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
نظری داشته خیّاط به الماس تنت
که زری دوخته بر حاشیهٔ پیرهنت
دامنت سبزتر از سبزترین دامنههاست
و دلانگیزتر از صبح بهشت است تنت
تو و این پیکر آغشته به عطر گل سرخ
که خدا ریخته کندوی عسل در دهنت
آه ای مرغ خوش آواز من! انصاف نبود
درقفس ماندن و دق کردن و پر ریختنت
که نشسته است جهانی به تماشای تو و
پاک در آتش تهمت شدن و سوختنت
"ای بهاری که به دنبال خزانی داری!
کاش مرغی نشود نغمهسرا در چمنت"
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
قربان لبت دلبر لبخند اناری
سرچشمه ي اشعار من از چشم تو جاری!
ای آنکه دهانت دهن تنگ شراب است
لب باز بکن کشت مرا درد خماری
در حسرت آغوش تو پاییز ترینم
ای تاک که سرمست در آغوش بهاری
هرکس به نگاهت نظری کرد دلش رفت
دو مهره مارند دو چشمی که تو داری
گل هستی و گلدان من از عطر تو خالی ست
حیف است به هر خارو خسی دل بسپاری
درسینه دلم میتپد انگار که از رنج
کوبیده خودش را به قفس باز قناری
سخت است که تنها شوی آنقدر که حتي
بر شانه هر رهگذری سر بگذاری
رفتی و پس از تو نفسم رفت ،دلم رفت
هر بار که از ریل گذر کرد قطاری
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
خنجر بیاور سینه ام رازیرو رو کن
تاول به تاول داغها راجستجو کن
سوزن بیاور با نخی از خون آهو
تاچاک چاک زخم هایم رارفو کن
انگور چشمم را بجوشان درخُم اشک
حالا شراب هفت ساله در سبو کن
رسوای رسوای جنونم کن به مستی
این عاشق دیوانه را بی آبرو کن
خون پنجه ایی از تار رگهایم بساز و...
بازخمه هایت شرحه شرحه مو به موکن
ازپیکر من دسته دسته نیزه برچین
ازسیب های دامنم آلاله بو کن
طوفان سرخ واژه ها را در تنم ریز
ازمحتشم یک بند روضه بازگو کن
شش گوشه شد شهردل من باعروجت
باشهریاران شهریارا گفتگو کن
وقت نمازعشق از سرچشمهی نور
محراب و ماه و مهر را غرق وضوکن
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
خسته ام از در قفس بودن ولی پر داشتن
آسمانی این چنین دلتنگ بر سر داشتن
سالها در گوشه ای تنها رهایم کرده اند
خانه ای متروک و سردم خسته از در داشتن
قصه ی یوسف برای من فقط یک درس داشت
گاه باید بر حذر بود از برادر داشتن
حال احمد شاه قاجارم برایم مدتی ست
هیچ معنایی ندارد کاخ و کشور داشتن
سرنوشت اینگونه می خواهد مرا ، پس چاره چیست؟
حسرت پرواز را تا روز آخر داشتن
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
ما گرانی از دل صحرای امکان میبریم
یوسف بیقیمت خود را ز کنعان میبریم
همچو گل یک چند خندیدیم در گلشن، بس است
مدتی هم غنچه سان سر در گریبان میبریم
ریشهٔ ما نیست در مغز زمین چون گردباد
رخت هستی از بساط خاک آسان میبریم
گر چه چندین خرمن گل را به یکدیگر زدیم
دامن و دست تهی زین باغ و بستان میبریم
نیست برق خرمن گل، پنجهٔ گستاخ ما
ما به جای گل ز گلشن چشم حیران میبریم
میکند منزل تلافی راه ناهموار را
ما به امید فنا از زندگی جان میبریم
نیست صائب بیغمی از وصل گل آیین ما
ما ز قرب گل چو شبنم چشم گریان میبریم
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
بر سرکوچه شبی هالـه ای از نـور افتاد
در دلِ مرد و زن از آمـدنـت شـور افتاد
زدصباشانهبه زلفت که علی رغم سکوت
دوسهآهنگخوش ازگوشه یماهور افتاد
هرزمانی که زدم زخمه به سیم بم و زیر
نت به نت نام تو درسینه ی سنتور افتاد
لب مستت که به رویِ لب پیمانه نشست
تَـرک از تـاب ِحسد بر تـن انگـور افتاد
زده شد طبل پـر از وا اسفا برسر سیب
قصه ی ِآدم و حـوا نـه که مستور افتاد
مانده ام مات وپریشان که بهروی کمرت
آن همه موی معطر بـه چه منظور افتاد
درشب جشن شکوفا شدن از ناز تو بود
هیجانی کـه بــه قلب دف وتنبور افتاد
گفتم از شهـد لـبِ ناب تـو بانو عسلم
ناگهان ولـولـه در لانه ی زنبور افتاد
نه کـه از طبع بلند و هنـر شاعری است
در فـرآیند غـزل قـافیه ها جور افتاد
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
درین سرای بی کسی، کسی به در نمی زند
به دشتِ پُرملال ما پرنده پَر نمی زند
یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کُند
کسی به کوچه سارِ شب درِ سحر نمی زند
نشسته ام در انتظارِ این غبارِ بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند
گذرگهی است پُر ستم که اندر او به غیر غم
یک صلای آشنا به رهگذر نمی زند
دل خراب من دگر خراب تر نمی شود
که خنجر غمت از این خراب تر نمی زند!
چه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته ات؟
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند!
نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم و سزاست
اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی زند
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
آولز در دستگاه همايون👆👆
خواننده: استاد اكبر گلپايگاني
پيانو: استاد مرتضي محجوبي
غزل آواز: فروغي بسطامي
خوش آن که حلقههای سر زلف واکنی
دیوانگان سلسلهات را رها کنی
کار جنون ما به تماشا کشیده است
یعنی تو هم بیا که تماشای ما کنی
کردی سیاه زلف دوتا را که در غمت
مویم سفید سازی و پشتم دوتا کنی
تو عهد کردهای که نشانی به خون مرا
من جهد کردهام که به عهدت وفا کنی
من دل ز ابروی تو نبرم به راستی
با تیغ کج اگر سرم از تن جدا کنی
گر عمر من وفا کند ای ترک تندخوی
چندان وفا کنم که تو ترک جفا کنی
سر تا قدم نشانهٔ تیر تو گشتهام
تیری خدا نکرده مبادا خطا کنی
تا کی در انتظار قیامت توان نشست
برخیز تا هزار قیامت به پا کنی
دانی که چیست حاصل انجام عاشقی
جانانه را ببینی و جان را فدا کنی
شکرانهای که شاه نکویان شدی به حسن
میباید التفات به حال گدا کنی
حیف آیدم کز آن لب شیرین بذلهگوی
الا ثنای خسرو کشورگشا کنی
ظل اله ناصردین شاه دادگر
کز صدق بایدش همه وقتی دعا کنی
شاها همیشه دست تو بالای گنج باد
من هی غزل سرایم و تو هی عطا کنی
آفاق را گرفت فروغی فروغ تو
وقت است اگر به دیدهٔ افلاک جا کنی
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
در قفس قافیه زنجیر شو
روح ِ غزلها شو وُ تسخیر شو
شعر بشو ، واژه به واژه ببار
در گل ِ باران زده تکثیر شو
شور ِ دلت را به دل ِ مـِـی بریز
از لب ِ پیمانه ، نمکگیر شو
جرعه ای از چشمه ی حق را بنوش
خیس شو از عاطفه ، تطهیر شو
شرح ِ پریشانی ِ وحشی، بخوان
در غم ِ پنهان شده تفسیر شو
همدل خورشید بشو قد بکش
بکرترین شاخه ی انجیر شو
خواب خوش قاصدکی خسته باش
در نفس چلچله تعبیر شو
روی جهان بینی ِ تاریخ قرن
نقش بزن ، روح ِ اساطیر شو
مثل عقابی برو تا مرز ِ عرش
همسفر قله ی پامیر شو
برکه ای از ماه ِ دل انگیز باش
روز ، فدایش بشو تبخیر شو
نقطه ی اوج ِ تب ِ احساس باش
بیت به بیت از هیجان سیر شو
گریه ی زندانی ِ چشمت نشو
اشک ِ " رها " باش و سرازیر شو
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
آواز در دستگاه شوشتري👆👆
خواننده:استاد شهرام ناظري
آهنگساز:استاد محمد رضا لطفي
گروه شيدا
اشعار: هوشنگ ابتهاج(سايه)
باز شوق یوسفم دامن گرفت
پیر ما را بوی پیراهن گرفت
ای دریغا نازک آرای تنش
بوی خون می آید از پیراهنش
ای برادرها خبر چون می برید ؟
این سفرآن گرگ ، یوسف را درید
یوسف من پس چه شد پیراهنت ؟
برچه خاکی ریخت خون روشنت ؟
بر زمین سرد ، خون گرم تو
ریخت آن گرگ و نبودش شرم تو
تا نپنداری ز یادت غافلم
گریه می جوشد شب و روز از دلم
داغ ماتم هاست بر جانم بسی
در دلم پیوسته می گرید کسی
ای دریغا ، پاره دل ، جفت جان
بی جواني ، مانده جاویدان جهان
در بهار عُمر ای سرو جوان
ریختی چون برگریز ارغوان
ارغوانم ، ارغوانم ، لاله ام
در غمت خون میچکد از ناله ام
آن شقایق ، رسته در دامان دشت
گوش کن تا با تو گوید سرگذشت
نغمه ناخوانده را دادم به رود
تا بخواند با جوانان این سرود
چشمه ای در کوه می جوشد ، منم
کز درون سنگ بیرون میزنم
از نگاه آب تابیدم به گل
وز رخ خود رنگ بخشیدم به گل
پر زدم از گل به خونآب شفق
ناله گشتم در گلوی مرغ حق
پر شدم از خون بلبل لب به لب
رفتم از جام شفق در کام شب
آذرخش از سینه من روشن است
تندر توفنده فریاد من است
هرکجا مشتی گره شد ، مشت من
زخمی هر تازیانه ، پشت من
هرکجا فریاد آزادی ، منم
من در این فریادها ، دم میزنم
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
غم بُرده زدل تاب و توان؛از تو چه پنهان!
خشكيده لب و ناي و دهان؛از تو چه پنهان
در دوره ي غيبت بدو چشمم رمد افتاد!
بس گريه كند ديده نهان؛از تو چه پنهان
از صلح و صفا هيچ اثري نيست؛دريغا!
تا هست سیه روی ِجهان ؛از تو چه پنهان
هـــركس بكسي نازد وما هم به تو نازیم!
شوقم شود از دیـده روان؛از تو چه پنهان
در راه تو جان بازم و دركوي تو ميرم!
اين قصه درا زاست و عيان از تو چه پنهان
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
آواز در دستگاه سه گاه👆👆
خواننده : استاد اكبر گلپايگاني
ويولن: استاد پرويز ياحقي
غزل آواز: صادق سرمد
گوينده : روشنك
نخوانده درس محبت کجا خبر دارد
که عاشق از می و مستی چه در نظر دارد
حدیث عشق نگردد کهن که سال به سال
بهار حسن تو گل های تازه تر دارد
توان ز صبح بناگوشت احتمالی داد
که شام عاشق افسرده هم سحر دارد
حدیث وصل تو شرطی نداشت بهر رقیب
کنون که نوبت ما شد هزار اگر دارد
به عشق کوی تو دم می زدم که پیر خرد
شنید و گفت از این ره مرو خطر دارد
متاع زهد کساد است گو به زاهد شهر
دکان گشاید اگر مایه ی دگر دارد
گمان سود ز سودای دل مبر سرمد
که این معامله از هر جهت ضرر دارد.
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
خسته از دلتنگیِ جا مانده در کاریزها
میدوم در تنگنایِ مبهمِ دهلیزها
آتشم زد عشق، با اینکه خودم از کودکی
آشنا بودم به دستورِ زبانِ جیز ها
آذرِ سالِ هزار وسیصد و... اندوهِ عشق
چند سالی هست از دیدارِ تو ، پاییزها
در دلم آشوب دارم مثلِ حالِ برگها
وقتِ افتادن به چنگِ باد و جَست و خیزها
من اگر شیرینِ این عصرم، اگر فرهاد تو
میگذارم داغِ خود را بر دلِ پرویزها
چیست در شهرِ شما نامش اگر این عشق نیست؟
دل به من دادهست او در دورهی پرهیزها
عاشقِ تو نیست؛ شاید رفته دنبالِ کسی
یا که شاید آه! میگویند مَردم چیزها
من ولی هر صبح با عشقِ تو بر میخیزم و
چای میریزم برایت سالها بر میزها
مثلِ تو هرگز نخواهم یافت، شمسِ من یکیست
بر سرِ راهم فراوان دیدهام تبریزها
با زبانِ شِکوه میگویم کجایی صبرِ من
گاه باشد پُرتر از پیمانهی لبریزها
آه اگر تکرار گردد باز مرگ و زندگی
من به دنبالِ تو خواهم بود رستاخیزها.
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
باید از فاصلـه ها بین دو دل پُل بزنم
پلی از همدلی و عشق و تعامُل بزنم
از همان پل بروم تا وسط جنگل سبز
کلبه ای رو به خـدا با پر سنبُل بزنم
غالباً روی در و روی تن پنجـره ها
پرده ی ململی از جنس تساهُل بزنم
گل و گلواژه بریزم به سر سرو و چنار
بوسه بر پنجـره ی رو به تغـزُل بزنم
شب یلدا بنشینم به هوای رخ یار
هم چنان با غـزل خـواجه تفأل بزنم
هر زمان یار من از کوچه ی ذهنم گذرد
دفتر خاطـره را عطـر گلایول بزنم
مثل مرغ سحری خوانم و با شوق و شعف
دامن دشت و دمن نغمه ي بلبل بزنم
عكس زيباي نگارم بسپارم به نگاه
روي چشم و لب او ثانيه ها زل بزنم
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
از تماشای تو هر کس رو به حیرانی رود
اختیار از دست مجنون های تهرانی رود
باغ رویت را نشان ده تا که از زیبایی اش
آبروی قالی معروف کرمانی رود
با حضور فرم شمشیری ابروهای تو
خاصیت از تیغه ی چاقوی زنجانی رود
روسری بگشای تا از عطر گیسو های تو
شهرت از نام گلاب ناب کاشانی رود
رنگ روی گونه های تو اگر پیدا شود
رنگ و رو از زعفـران های خراسانی رود
گل گلی های قشنگ دامنت آوازه اش
در میان دختران ناز افغانی رود
سرخی لب هات باعث می شود بسیار زود
اعتبار سیب های سرخ لبنانی رود
پسته ی لب باز کن تا شهر رفسنجان تمام
قیمت بازارهایش رو به ارزانی رود
وصف تو خوب است باید در تمام دوره ها
علت آوازه ی دلدار ایرانی رود
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
تو شاه بیت غزل های فصل پاییزی
هوای تازه ی صبحی،عجب دل انگیزی
نگو که دل بکنم از نگاهِ گیرایت
که از قشنگ ترین اتفاق لبریزی
اگر چه روزگار سرد و بی مهر است
به کام ثانیه هایم تو عشق میریزی
نشسته ام بنویسم برای چشمانت
دوباره شعر سپیدی ترانه ایی چیزی
که از درخت نگاهت رها شدم در باد
شبیه خشک ترین برگ های پاییزی
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
لاله ديدم، روي زيباي توام آمد به ياد
شعله ديدم، سرکشي هاي توام آمد به ياد
سوسن و گل، آسماني مجلسي آراستند
روي و موي مجلس آراي توام آمد به ياد
بود لرزان شعله ي شمعي در آغوش نسيم
لرزش زلف سمن ساي توام آمد به ياد
در چمن پروانه اي آمد، ولي ننشسته رفت
با حريفان قهر بيجاي توام آمد به ياد
از بر صيدافکني، آهوي سرمستي رميد
اجتناب رغبت افزاي توام آمد به ياد
پاي سروي، جويباري زاري از حد برده بود
هايهاي گريه در پاي توام آمد به ياد
شهر، پر هنگامه از ديوانه اي ديدم، رهي
از تو و ديوانگي هاي توام آمد به ياد
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
نیمه گمگشته ات را دیر پیدا می کنی
سر بجنبانی خودت را پیر پیدا میکنی
در مدار روزگار و گردش چرخ و فلک
عاقبت روزی تو هم تغییر پیدا میکنی
کودکی چون بادبادک با نسیمی میرود
خویش را بازیچه تقدیر پیدا میکنی
عشق را در انتظار تلخ و بی پایان خود
در غروب جمعه ای دلگیر پیدا میکنی
میرسی روزی به آن چیزی که میخواهی ولی
در رسیدن های خود تغییر پیدا میکنی
چشم میدوزی به او از دور و میپرسی چرا
نیمه گمشده ات را دیر پیدا میکنی
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
تا رخت به خلوتگه اسرار کشیدیم
صد پرده بر آئینهٔ پندار کشیدیم
بار غم هستی که گران بود چو کوهی
با عشق تو چون مرغ سبکبار کشیدیم
تا در گذر سیل نخسبد دل غافل
بس منّت ازین دیدهٔ بیدار کشیدیم
کردیم چو گل غرقه به جام می گلگون
رنجی که به پا از ستم خار کشیدیم
این نکتهٔ سربسته چه خوش گفت حریفی
ما سر به خطا از خط پرگار کشیدیم
صد رخنه در ایوان سلامت بفکندیم
نقشی ز ریا بر در و دیوار کشیدیم
دردا که عروس هنر و دانش و دین را
از حرص و هوس در صف پیکار کشیدیم
«رعدی» چه خروشی؟ که خریدار ندارد
این یوسف معنی که به بازار کشیدیم
دکتر رعدی آذرخشی
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
من آن يخم که از آتش گذشت و آب نشد
دعاي يک لب مستم که مستجاب نشد
من آن گلم که در آتش دميد و پرپر شد
به شکل اشک در آمد ولي گلاب نشد
نه گل که خوشه ي انگور گور خود شده اي
که روي شاخه دلش خون شد و شراب نشد
پيمبري که به شوق رسالتي ابدي
درون غار فنا گشت و انتخاب نشد
نه من که بال هزاران چو من به خون غلتيد
ولي بناي قفس در جهان خراب نشد
هزار پرتو نور از هزار سو نيزه
به شب زدند و جهان غرق آفتاب نشد
به خواب رفت جهان آنچنان که تا به ابد
صداي هيچ خروسي حريف خواب نشد
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
هوای روی تو دارم نمی گذارندم مگر به کوی تو این ابرها ببارندم
مرا که مست توام این خمار خواهد کشت نگاه کن که به دست که می سپارندم
مگر در این شب دیر انتظار عاشق کش به وعده های وصال تو زنده دارندم
غم نمی خورد ایام و جای رنجش نیست هزار شکر که بی غم نمی گذارندم
سری به سینه فرو برده ام مگر روزی چو گنج گم شده زین کنج غم برآرندم
چه باک اگر به دل بی غمان نبردم راه غم شکسته دلانم که می گسارندم
من آن ستاره ی شب زنده دار امیدم که عاشقان تو تا روز می شمارندم
چه جای خواب که هر شب محصلان فراق خیال روی تو بر دیده می گمارندم
هنوز دست نشسته ست غم ز خون دلم چه نقش های که ازین دست می نگارندم
کدام مست ، می از خون سایه خواهد کرد که همچو خوشه ی انگور می فشارندم
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
زين گونهام كه در غم غربت شكيب نيست
گر سر كنم شكايت هجران غريب نيست
جانم بگير و صحبت جانانهام ببخش
كز جان شكيب هست و ز جانان شكيب نيست
گم گشتهی ديار محبت كجا رود؟
نام حبيب هست و نشان حبيب نيست
عاشق منم كه يار به حالم نظر نكرد
ای خواجه درد هست و لیكن طبیب نیست
در كار عشق او كه جهانیش مدعی است
اين شكر چون کنیم كه ما را رقیب نیست
جانا نصاب حسن تو حد كمال یافت
وین بخت بین كه از تو هنوزم نصیب نیست
گلبانگ "سایه" گوش كن ای سرو خوش خرام
كاین سوز دل به نـالهی هر عندليب نيست
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
ای همه آرامشم از تو پریشانت نبینم
چون شب خاکستری سر در گریبانت نبینم
ای تو در چشمان من یک پنجره لبخند شادی
همچو ابر سوگوار این گونه گریانت نبینم
ای پر از شوق رهایی رفته تا اوج ستاره
در میان کوچهها افتان و خیزانت نبینم
مرغک عاشق کجا شد شور آواز قشنگت
در قفس چون قلب خود هر لحظه نالانت نبینم
تکیه کن بر شانهام ای شاخه نیلوفری رنگ
تا غم بی تکیهگاهی را به چشمانت نبینم
قصه دلتنگیت را خوب من بگذار و بگذر
گریهی دریاچهها را تا به دامانت نبینم
کاشکی قسمت کنی غمهای خود را با دل من
تا که سیل اشک را زین بیش مهمانت نبینم
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
قصه ای با تو مرا هست نمی دانم چیست
صبر بی طاقت سرمست نمی دانم چیست
در جواب عطش چشم نیاز آلودت
آنچه لبهای مرا بست، نمی دانم چیست
پشت این فاصله هایی که پر از برف شده است
تب آغوش عجیب است! نمی دانم چیست
در مصافی که امیدم همه بر تدبیر است
عقل با وسوسه همدست، نمی دانم چیست
آنچه در دام مرا تا ابد انداخت ولی
بند از پای تو بگسست، نمی دانم چیست
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
ای خوش بَر و بازو، یَلِه گیسو، صِلِه اَبرو، گُلِ خوش بو نَفَس و خشکْ لب و مُشکْ گریبان
ای هیمنه هِی هو، عَلَوی رو، قُرِشی خو، حَبَشی مو ،همه ی دلخوشیِ گریهْ نصیبان
باچشمِ غزل خیز و دلاویز و دل انگیز و شکر ریز لبانی که تَرَنُّمگرِ قرآن
برخیز وبپرهیز از این فتنه یِ یکریز که لبریز شد از رشک وحسد جانِ رقیبان
قرصِ قَمَر ای ماه لقب، شاه نسب، پاک حسب، رعد غضب، برقِ نگاهت جگر آشوب
ای فخرِعَجم، میرِعرب، نخلِ رُطب، کوهِ اَدَب، نیست به جز نامِ خوشَت مشقِ ادیبان
ای شیرِ دُژَم، میرِعَلَم، چهره بَقَم، باغِ اِرَم، عُجبِ عَجَم، ماه ترین رشکِ پَلَنگان
ای تیغِ دو دَم، خصمِ ستم، ماهِ حَرَم، شاهِ کَرَم، دستِ قَلَم هست تورا یارِ غَریبان
ای نایرِه دَم، شعلِه نَفَس، گونه قَبَس، برقْ فَرَس، موجِ اَرَس ،آمده از عَلقَمه عَطشان
هان ای همه چیز، ای همه کس، کشتهْ هَوَس، خیمهْ عَسَس، دادرسِ قاطبه یِ تنگْ شکیبان
ای بحرِوفا، نهرِسَخا، شهرِعَطا، دستِ شِفا، قبله نَما، جانم وجانانم ابالفضل
هم خشمِ خدا، قهرِ قضا، تیرِرَها، تیغِ بلا بر سَرِ کاسبْ سِتَمان خَلق فریبان
ای ماه بَدَل، کوه بَطَل، صخرِه مَثَل، شیر جَدَل، باد وشِ تیزتکِ عابِس وعباس
هِیبَت جَبَل ای لفظ عَسَل، چهره غَزَل، هست اَزَل تا اَبدَت سلسله یِ نسلِ نَجیبان
هیهات ازاین گریه اَثَر، سوگْ خَبَر، داغ شَرَر، اَشک ثَمَر، قصه ی سالارِ شهیدان
ای قُرصِ قَمَر، تشنه جگر، سوخته پَر، خیز که تنهاست کنون زینب و خٌفتند حبیبان!
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
از دیده نهفته ماهم امشب
خون می چکد از نگاهم امشب
بر سوزش دل ز آتش هجر
ای شمع توئی گواهم امشب
چشمم به مهي فتاده امروز
كز چشم فتاده ماهم امشب
تا ماه رسیده آهم امشب
آه ار نرسد به ماهم امشب
بی ماه رخش نخفته چشمم
ای ماه توئی گواهم امشب
در بزم تو بود هر شبم جاي
آنجا ز چه نيست راهم امشب
بي جرم تو رانده دوشم از بزم
من آمده عذرخواهم امشب
دیشب ز تو دیده ام نگاهی
در حسرت آن نگاهم امشب
مرغ سحری رفیق نالید
از ناله صبحگاهم امشب
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1
با همه ی بی سرو سامانیم
باز به دنبال پریشانیم
طاقت فرسودگیم هیچ نیست
در پی ویران شدن آنیم
آمده ام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظه طوفانیم
دلخوش گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانیم
آمده ام باعطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانیم
ماهی برگشته زدریا شدم
تا که بگیری و بمیرانیم
خوبترین حادثه میدانمت
خوبترین حادثه میدانیم؟
حرف بزن ابر مرا باز کن
دیرزمانیست که بارانیم
حرف بزن،حرف بزن،سالهاست
تشنه یک صحبت طولانیم
ها! به کجا میکشی ام خوب من؟
ها ! نکشانی به پشیمانیم
🌺🌹🌺🌹f
/channel/golbang1