قرابت و ضرب المثل https://t.me/joinchat/S794pOKUyeiYRmOx
شوخی با ترجمۀ مَثَلها
شترسواری دولادولا نمیشه.
Bending over on the camel
You could not unnoticed travel
Translated by Behruz Safarzadeh
شوخی با ترجمۀ مَثَلها
یه رودۀ راست تو شیکمش نیس.
He's got no straight intestine inside his belly.
دعوا سر لحاف ملا بود
در يك شب زمستاني سرد ، ملا در رختخواش خوابيده بود كه يكباره صداي غوغا از كوچه بلند شد .
زن ملا به او گفت كه بيرون برود و ببيند كه چه خبر است .
ملا گفت : به ما چه ، بگير بخواب. زنش گفت : يعني چه كه به ما چه ؟ پس همسايگي به چه درد مي خورد .
سرو صدا ادامه يافت و ملا كه مي دانست بگو مگو كردن با زنش فايده اي ندارد . با بي ميلي لحاف را روي خودش انداخت و به كوچه رفت .
گويا دزدي به خانه يكي از همسايه ها رفته بود ولي صاحبخانه متوجه شده بود و دزد موفق نشده بود كه چيزي بردارد. دزد در كوچه قايم شده بود همين كه ديد كم كم همسايه ها به خانه اشان برگشتند و كوچه خلوت شد ، چشمش به ملا و لحافش افتاد و پيش خود فكر كرد كه از هيچي بهتر است . بطرف ملا دويد ، لحافش را كشيد و به سرعت دويد و در تاريكي گم شد.
وقتي ملا به خانه برگشت . زنش از او پرسيد : چه خبر بود ؟
ملا جواب داد : هيچي ، دعوا سر لحاف من بود . و زنش متوجه شد كه لحافي كه ملا رويش انداخته بود ديگر نيست .
ضرب المثل های ایران
✅ گاهی برای دانستن معنا و مفهوم بیت نیاز به اطلاعات نجومی هست مانند این بیت:
🟪 آهوی آتشین روی چون در بره درآید / کافور خشک گردد با مشک تر برابر
بیت های زیر با یکدیگر مفهـوم مشتـرک دارند:
1) ز سوز سینه ی مجروح من نشد آگه / مگر کسی که چون من از فراق یار بسوخت
2) سینه خواهم شرحه شرحه از فراق / تا بگویم شرح درد اشتیاق
3) دل های خام، سوز چه داند که چون کباب / خون می چکد ز ناله ی درد آشنای من
4) کجاست هم نفسی تا به شرح عرضه دهم / که دل چه می کشد از روزگار هجرانش
5) حدیث عشق جانان گفتنی نیست / وگر گویی کسی همدرد باید
6) پای نهم در عدم بو که به دست آورم / همنفسی تا کند درد دلم را دوا
م.امینی ثانی
#برنامه امتحانات پایه دوازدهم ( #شهریور)
امتحانات از ۱۵ مرداد تا یک شهریور برگزار میگردد.🔴
🟪 زیبایی عجیب و خیره کننده سحابیِ rosette با فاصلهی ۵۲۰۰ سالِ نوری از زمین
#آرایه_های_ادبی_و_قرابت_مفهومی (فنون دوازدهم، درس ششم)
#اکبر_یحیوی
🟦 چیست این سقفِ بلندِ سادهی بسیار نقش / زین معمّا هیچ دانا در جهان آگاه نیست (حافظ)
🟣 آرایه های بیت:
۱- تناقض: سقفِ ساده بسیارنقش
۲- استعاره: سقف استعاره مصرحه از آسمان
🟣 وزن بیت: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (بحر رمل مثمن محذوف)
🟣 مفهوم بیت: ناتوانی انسان از شناخت راز هستی
🟣 قرابت مفهومی:
نگردد وا كلاف این معمّا / کس از اسرار هستی نیست آگاه
ضربالمثل «مثل خر در گل ماندن»
ضرب المثل های ایرانی از نگاه هوش مصنوعی
ضربالمثل «دیوار موش داره، موش هم گوش داره»
ضرب المثل های ایرانی از نگاه هوش مصنوعی
#تقابل ❗
من از ترس جدایی حرفهایم را نخواهم خورد
صدای کوه زیرِ بارشِ بهمن نمیگیرد ...
#محمدحسن_جمشیدی
+gerabatmanaii
نکتهها رفت و شکایت کس نکرد
جانب حرمت فرونگذاشتیم ...
#حافظ
سعید بهابادی
⭕️"ضربالمثل اگر پیش همه شرمندهام، پیش دزد روسفیدم
معنی و مفهوم بسیار مهمی دارد و در مورد شخصی بکار میرود که به او اتهام گناهی را زدهاند ولی توان دفاع از خود را ندارد. در خواندن تاریخچهی این ضربالمثل باکجارو همراه باشید"
#قرابت
اگرچه در نظر خلق، اهل پرهیزم
به یاد گوشهٔ چشم تو اشک میریزم ...
#سید_محسن_خاتمی
گوشه گرفتم ز خلق و فایدهای نیست
گوشه چشمت بلای گوشه نشین است
#سعدى
سعید بهابادی
⭕️کاربرد ضرب المثل جالب بشنو و باور نکن
یعنی کسی که حرف هایش را برای فریب دادن دیگران می زند، ظاهرا گوش کن اما هیچ اهمیتی نده.
این ضرب المثل را درباره کسانی می گویند که مدام حرف های بی ربط و بی محتوا می زنند و پر از ادعا هستند.
#تقابل
به خواب گفتهام امشب که از سرم بپرد
شبی که پیش منی وقت خواب دیدن نیست!
#سیده_تکتم_حسینی
سحر، کرشمهٔ چشمت به خواب میدیدم
زِهی مراتبِ خوابی که بِهْ ز بیداریست!
#حافظ
سعید بهابادی
♦️♦️
قرابت معنایی
♦️♦️♦️
امانت الهی
🔹 آسمان بار امانت نتوانست کشيد
قرعه ي کار به نام من ديوانه زدند
🔸 آدمي گر خون بگريد از گران باري رواست
کانچه نتوانست بردن آسمان بر دوش اوست
🔹 مجموعه اي مي بايست از هر دو عالم روحاني و جسماني تا بار امانت مردانه و عاشقانه در سفت
جان کشد.
🔸 من آن ظلوم جهولم که اولم گفتي
چه خواهي از ضعفا اي کريم و از جهال
شوخی با ترجمۀ مَثَلها
حساب حسابه، کاکا برادر.
An account is an account, a kaka is a brother.
شوخی با ترجمۀ مَثَلها
مرغِ همسایه غازه.
The neighbor's hen is a goose.
گزین گویه ها
آموزش تصویری قرابت مفهومی
فنون یازدهم
#اکبر_یحیوی
🟪 دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر / کای نور چشم من، به جز از کِشته نَدرَوی (مفهوم: نتیجه اعمال آدمی به خودش باز می گردد.)
🟪 از مکافات عمل غافل مشو / گندم از گندم بروید جو ز جو
🔶🔷🔶برخی از ضرب المثل های زبان فارسی (بخش نخست)
🔴احمد نباشه یار من، الله بسازه کار من
اگر کسی کمکم نکند خداوند یاریم میکند.
🔴ارث دست کسی سپردن
توقع بی جا از کسی داشتن.
🔴اَره بده، تیشه بگیر
یکی به دو، مشاجره، بگو و بشنوی همراه با درگیری بر سر چیزی.
🔴اَره و اوره و شمسی کوره
جمع بی تربیت و شلوغ که اغلب در مورد مهمانها گفته میشود.
🔴از آب در آمدن
مشخص شدن نتیجه کار.
🔴از آب کره گرفتن
خسّت و حسابگری بیش از حد، از هرکه و هر چه کمترین چیز استفاده بردن و طرفنظر نکردن.
🔴از آسمان به زمین میبارد
توانگران به نیازمندان چیزی عطا میکنند نه نیازمندان به ثروتمندان.
🔴از اسب افتاده از نسل که نیفتاده!
هستی و سرمایهاش از دست رفته، شخصیت و اصالتش که از بین نرفته.
🔴از اون ماست کل عباس، چشام دید و دلم خواست
هوسبازی که هر چه بیند، دلش بخواهد.
🔴از این حسن تا آن حسن صدگز رسن
اشاره به دو چیز ظاهراً مشابه که از نظر ارزش و مقام تفاوت زیادی با هم داشته باشند.
🔴از این ستون تا به آن ستون فرج است
گذشت زمان ممکن است موجب گشایش در کار شود.
🔴از بام میخواند از در میراند
رفتار دوگانه، دو نوع حرف زدن.
🔴از بای بسمالله تا تای تمّت
از ابتدا تا انتها، با دقت و کامل.
🔴از بیکفنی زنده است
آنقدر مُفلس و بیچاره است که حتی پول کفنش را هم ندارد.
🔴از تو عباسی، از من رقاصی
پول از تو، کار یا اطاعت از من (انجام هر کاری به خاطر پول حتی رقصیدن).
🔴از خر شیطان پائین آمدن
کوتاه آمدن، دست از یکدندگی و لجاجت برداشتن و به اصطلاح شیطان را از خود دور کردن.
🔴از دور داد میزنه
وقتی چیزی یا کسی آنقدر واضح و آشکار باشد که خودش را بر ملا کند. شفاف بودن چیزی.
🔴از دماغ فیل افتاده
خیلی ناز و افاده داره. شخص متکبر.
🔴از طلا گشتن پشیمان گشتهایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید
به کسی که وضع را بدتر و ناگوارتر از اول کرده باشد میگویند. تقاضای برگرداندن وضع به حالت اول
🔴از کله سحر تا بوق سگ
از اول صبح تا آخر شب.
🔴از کوره در رفتن
عصبانی شدن.
🔴از کوزه همان برون تراود که در اوست
اعمال و رفتار هر کس نشان دهنده احوال درون و فکر و اندیشهاش میباشد.
🔴از ناعلاجی به خر میگه خانوم باجی
وقتی که به ناچار چیز یا کس دیگری را به جای اصل آن چیز قبول کنند میگویند.
🔴از نخورده بگیر بده به خورده
گذشت و احسان فقیر بیشتر است و ثروتمند بیشتر حرص میزند.
🔴از نیش عقرب به مار غاشیه پناه بردن
قوی پنجه کم آزارتر بهتر از ضعیف نمای پر آزار است (اجباراً از ظالم به ظالمتر پناه بردن).
🔴از هر طرف باد بیاید بادش میدهد
کسی که بنا بر مصلحت خود و خوشایند این و آن عقیده و روش خود را تغییر دهد.
🔴اسبش را گم کرده، دنبال نعلش میگردد
اصل را رها کردن و دنبال فرع بودن.
🔴استخوان لای زخم گذاشتن
دردی را شدیدتر کردن.
🔴اسمش را بگو تا من صدایش کنم
تا وقتی اصل و ماهیت چیزی یا خواستهای به روشنی معرفی و مشخص نشود دیگران آن را به رسمیت نمیشناسند.
🔴اشکش دم مشکش است
آماده برای گریه و زاری است.
🔴اشک کباب موجب طغیان آتش است
التماس، زاری، نجابت و سازش مظلوم موجب گستاخ شدن ظالم میشود.
ضربالمثل های ایرانی
مفهوم بیت « ما ز دریاییم و دریا می رویم / ما ز بالاییم و بالا می رویم » با بیت های زیر تناسب مفهومی دارد:
1) جزء جهان است شخص مردم روزی / باز شود جزء بی گمان به سوی کل
2) به اصل باز شود فرع و هست نزد خرد / مر این حدیث مسلم، هم این مثل مضروب
3) ماهی از دریا چو در صحرا فتد / می تپد تا باز در دریا فتد
4) هر کسی کو دور ماند از اصل خویش / باز جوید روزگار وصل خویش
5) چنین قفس نه سزای چون من خوش الحان است / روم به روضه ی رضوان که مرغ آن چمنم
م.امینی ثانی
#نکات_مهم_امتحان_نهایی_فارسی_یازدهم_دوازدهم
#اکبر_یحیوی
🟣 قلمرو ادبی و فکری:
1⃣ بلند آن سر که او خواهد بلندش / نژند آن دل، که او خواهد نژندش (فارسی یازدهم)
2⃣ همه غیبی تو بدانی، همه عیبی تو بپوشی / «همه بیشی تو بکاهی، همه کمّی تو فزایی» (فنون دوازدهم، درس ۶ - فارسی دوازدهم، ستایش)
🟣 هر دو بیت تلمیح دارد به آیه شریفه: تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاء
ترجمه آیه: هر کس را بخواهی، عزت می دهی، و هر که را بخواهی خوار می کنی.
✅ مفهوم آیه شریفه: عزّت و ذلّت به دست خداست
🟢 ابیات فوق با ابیات زیر مفهوم مشترک دارند:
۱- گر آن است منشور احسان اوست / ور این است توقیع فرمان اوست
۱- آن را که کردگار کرد عزیز / نتواند زمانه خوار کند
۳- یکی را به سر بر نهد تاج بخت / یکی را به خاک اندر آرد ز تخت
۴- کلاه سعادت یکی بر سرش / گلیم شقاوت یکی در برش
آب اَرچه همه زُلال خیزد
از خوردن پُر ملال خیزد
معنی واضح این شعر این است که اگر کسی آب را هم که زلال و گوارا و خوشایند است، زیادتر از حد لازم بنوشد، باعث ناراحتی شده و ناخوشایند است.
این عبارت عینا در شعری از نظامی گنجوی آمده که در نصیحت فرزند خود محمد نظامی سروده و چند بیت از آن اینگونه است:
با این که سخن به لطف آب است
کم گفتن هر سخن صواب است
آب ار چه همه زلال خیزد
از خوردن پر، ملال خیزد
کم گوی و گزیده گوی چون دُر
تا ز اندک تو جهان شود پر
در اینجا نظامی برای اتمام نصایح خود و کوتاه کردن آن به این صورت منظور خود را بیان میکند که حتی صحبتها و نصیحتهای سودمند و کلام شیرین و پندآموز هم، مانند نوشیدن زیاده از حد آب زلال، اگر از حد خارج شده و به زیادهگویی منجر شود، قطعا باعث دلزدگی و آزار شنونده میگردد.
به نظر ریشه ضربالمثل در همین ابیات باشد و حتی اگر گفته و اعتقادی قدیمیتر بوده، نظامی آن را به زیبایی به نظم درآورده.
اما به مرور این بیت به عنوان ضربالمثل باب گردیده و نه تنها در مورد سخن نیکو و آب زلال، بلکه در مورد هر چیز مفید و هر نوع کار پسندیدهای به منظور بیان این نکته استفاده میشود که از زیادهروی در هر موردی حتی موارد خوب نیز باید اجتناب نمود و در کل برای نگهداشتن حد و اجتناب از افراط در هر موردی، حتی موارد بسیار پسندیده، به کار میرود.
ضرب المثل های ایرانی
ضربالمثل «مار در آستین پروراندن»
ضرب المثل های ایرانی از نگاه هوش مصنوعی
ضربالمثل «شتر در خواب بیند پنبه دانه»
ضرب المثل های ایرانی از نگاه هوش مصنوعی
⭕️تاریخچه ضربالمثل اگر پیش همه شرمندهام، پیش دزد روسفیدم
در روزگان قدیم، مردی ثروتمند، جشن بزرگ و مجللی در باغی برگزار و تمام ثروتمندان و اشخاص مهم را دعوت کرد.
نوکران و خدمه مرد پولدار از مهمانان پذیرایی میکردند و مطربان و نوازندگان هم مشغول نواختن بودند و به زیبایی جشن میافزودند. در میان این شلوغی یکی از ندیمهها بهخاطر کسالت به دیوار تکیه داده بود و با کسی صحبت نمیکرد و فقط کفشهای مهمانان را مرتب میکرد.
چند ساعتی از مهمانی نگذشته بود که سر و صدای یکی از اشرافزادگان بلند شد که میگفت ساعت با ارزشم نیست.! همهی مهمانان نزدیک آن مرد جمع شدند و به او گفتند شاید ساعتت را در خانه جا گذاشتهای و شایدم در یک جایی که یادت نمیآید! شاید هم ساعتت رو دزدیده باشن!
آن مرد به دلیل ناپدید شدن ساعتش خیلی عصبانی شد و گفت، یقین دارم ساعتم همراه من بود و حتی همین یک ساعت قبل به آن نگاهی انداختم تا بدانم ساعت چند است.
مرد ثروتمند برای برهم نخوردن مهمانیش استرس زیادی داشت و برای حفظ آبرویش به تمام ندیمههایش دستور دارد تمام باغ را بگردند تا ساعت را پیدا کنند.
آن شب همه برای پیدا کردن ساعت متحد شدند و میزبان به تعدادی از نوکرانش دستور داد جلوی درب ورودی باغ بایستند و هر کسی را که قصد خروج داشت، بگردند.
مهمانان به این فرمان اعتراض کردند و گفتند ما مردم شریف و آبرومندی هستیم و دزدی کار ما نیست. ناگهان یکی از ثروتمندان رو به خدمتکاری کرد که کفشهای مهمانان را جفت میکرد و گفت این دزد ساعت است. چون حرکاتش مشکوک است و من مطمئنم او ساعت را دزدیده است.
همهی نگاه ها به سمت ندیمهی بیچاره برگشت و خدمتگزاران میزبان، بلافاصله تمام لباسهای او را در آوردند تا مطمئن شوند ساعت پیش او هست یا نه؟ نوکران چیزی از او پیدا نکردند و گفتند ساعت پیش او نیست و مطمئنا شخص دیگری آن را دزدیده است.
ندیمه اشک در چشمانش حلقه بسته بود و رو به مردی کرد که به او اتهام دزدی زده بود و گفت من گرچه پیش همهی شما شرمندهام، پیش دزد رو سفید هستم و او در میان شما ایستاده است و میداند که دزدی کار من نیست. مهمانان تعجب کردند چرا خدمتکار مستقیما با او حرف میزند! ناگهان مرد میزبان نزدیک او شد و گفت مرا ببخشید، ولی مجبورم برای حفظ آبروی خودم و مهمانان شما را بگردم. سپس جیبهای او را گشت و ساعت را از کتش درآورد و به همه نشان داد.
مهمانان که متوجه شدند به نوکر میزبان تهمت زدهاند، بسیار خجالت کشیدند و از او عذرخواهی کرده و حلالیت طلبیدند. از آن زمان تا به امروز، اگر به شخصی اتهامی بزنند و نتواند بیگناهیش را ثابت کند، ضربالمثل زیر را برایش بهکار میبرند:
اگر پیش همه شرمندهام، پیش دزد روسفیدم.
#قرابت
هرچه میخواهمت از یاد برم ممکن نیست!
من تو را دوست نمیدارم، اگر بگذاری
#فاضل_نظری
ازو بپرس که دست از دلم نمیدارد!
ز من مپرس که در دست او، دلت چون است ...
#سیف_فرغانی
سعید بهابادی
⭕️ریشه قرآنی و حدیثی ضرب المثل جالب بشنو و باور نکن
و اذا اذقنا الناس رحمة من بعد ضراء مستهم اذا لهم مکر فی آیاتنا قل الله اسرع مکرا ان رسلنا یکتبون ما تمکرون
و چون مردم را پس از آسیبی که به ایشان رسیده است رحمتی بچشانیم بناگاه آنان را در آیات ما نیرنگی است بگو نیرنگ خدا سریع تر است در حقیقت فرستادگان (فرشتگان) ما آنچه نیرنگ می کنید می نویسند. ( آیه 21 سوره یونس)
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : المسلمُ أخو المسلمِ و لا يَحِلُّ لِمسلمٍ باعَ مِن أخيهِ بَيعا فيهِ عَيبٌ ، إلاّ بَيَّنَهُ لَهُ .
مسلمان، برادر مسلمان است و بر هيچ مسلمانى روا نيست كالاى معيوبى را به برادرش بفروشد، مگر اين كه او را از آن عيب آگاه سازد. ( كنز العمّال : ۹۵۰۲ )
ساعد نیوز
⭕️ریشه و داستان ضرب المثل جالب بشنو و باور نکن
در زمان های دور ، مرد خسیسی زندگی می کرد . او تعدادی شیشه برای پنجره های خانه اش سفارش داده بود . شیشه بر ، شیشه ها را درون صندوقی گذاشت و به مرد گفت باربری را صداکن تا این صندوق را به خانه ات ببرد من هم عصر برای نصب شیشه ها می آیم .
از آنجا که مرد خسیس بود ، چند باربر را صدا کرد ولی سر قیمت با آنها به توافق نرسید . چشمش به مرد جوانی افتاد ، به او گفت اگر این صندوق را برایم به خانه ببری ، سه نصیحت به تو خواهم کرد که در زندگی بدردت خواهد خورد .
باربر جوان که تازه به شهر آمده بود ، سخنان مرد خسیس را قبول کرد . باربر صندوق را بر روی دوشش گذاشت و به طرف منزل مرد راه افتاد .
کمی که راه رفتند، باربر گفت : بهتر است در بین راه یکی یکی سخنانت را بگوئی .
مرد خسیس کمی فکر کرد . نزدیک ظهر بود و او خیلی گرسنه بود . به باربر گفت : اول آنکه سیری بهتر از گرسنگی است و اگر کسی به تو گفت گرسنگی بهتر از سیری است ، بشنو و باور مکن .
باربر از شنیدن این سخن ناراحت شد زیرا هر بچه ای این مطلب را می دانست . ولی فکر کرد شاید بقیه نصیحتها بهتر از این باشد .
همینطور به راه ادامه دادند تا اینکه بیشتر از نصف راه را سپری کردند . باربر پرسید: خوب نصیحت دومت چه است ؟
مرد که چیزی به ذهنش نمی رسید پیش خود فکر کرد کاش چهارپایی داشتم و بدون دردسر بارم را به منزل می بردم . یکباره چیزی به ذهنش رسید و گفت : بله پسرم نصیحت دوم این است ، اگر گفتند پیاده رفتن از سواره رفتن بهتر است ، بشنو و باور مکن .
باربر خیلی ناراحت شد و فکر کرد ، نکند این مرد مرا سر کار گذاشته ولی باز هم چیزی نگفت .
دیگر نزدیک منزل رسیده بودند که باربر گفت : خوب نصیحت سومت را بگو ، امیدوارم این یکی بهتر از بقیه باشد . مرد از اینکه بارهایش را مجانی به خانه رسانده بود خوشحال بود و به مرد گفت : اگر کسی گفت باربری بهتر از تو وجود دارد ، بشنو و باور مکن .
مرد باربر خیلی عصبانی شد و فکر کرد باید این مرد را ادب کند بنابراین هنگامی که می خواست صندوق را روی زمین بگذارد آنرا ول کرد و صندوق با شدت به زمین خورد ، بعد رو کرد به مرد خسیس و گفت اگر کسی گفت که شیشه های این صندوق سالم است ، بشنو و باور مکن .
از آن پس ، وقتی کسی حرف بیهوده می زند تا دیگران را فریب دهد یا سرشان را گرم کند ، گفته می شود که بشنو و باور مکن !
💠قرابت معنایی
⭕️⭕️⭕️
✏️✏️: قناعت
⭕️⭕️⭕️
✏️ ابیات و عبارات زیر مفهوم قناعت دارند :
🔸 بنابر اين خاله ام با همه تمکني که داشت ، به زندگي درويشانه اي قناعت کرده بود، نه از بخل بلکه از آن جهت که به بيشتر از آن احتياج نداشت
🔸 دست طمع چو پيش کسان مي کني دراز
پل بسته اي که بگذري از آبروي خويش
🔹آن کس که سر به جيب قناعت فرو نبرد
بگذار تا به چاه مذلت فرو برود
🔸 چو خرسند باشي تن آسان شوي
چو آز آوري زو هراسان شوي
🔹 گنج زر گر نبود کنج قناعت باقي است
آن که آن داد به شاه ان به گدايان اين داد
🔸 هر که نان از عمل خويش خورد
منت حاتم طايي نبرد
آش نخورده و دهن سوخته
در زمانهاي دور، مردي در بازارچه شهر حجره اي داشت و پارچه مي فروخت . شاگرد او پسر خوب و مودبي بود وليكن كمي خجالتي بود.
مرد تاجر همسري كدبانو داشت كه دستپخت خوبي داشت و آش هاي خوشمزه او دهان هر كسي را آب مي انداخت.
روزي مرد بيمار شد و نتوانست به دكانش برود. شاگرد در دكان را باز كرده بود و جلوي آنرا آب و جاروب كرده بود ولي هر چه منتظر ماند از تاجر خبري نشد.
قبل از ظهر به او خبر رسيد كه حال تاجر خوب نيست و بايد دنبال دكتر برود.
. پسرك در دكان را بست و دنبال دكتر رفت . دكتر به منزل تاجر رفت و او را معاينه كرد و برايش دارو نوشت
پسر بيرون رفت و دارو را خريد وقتي به خانه برگشت ، ديگر ظهر شده بود. پسرك خواست دارو را بدهد و برود ، ولي همسر تاجر خيلي اصرار كرد و او را براي ناهار به خانه آورد
همسر تاجر براي ناهار آش پخته بود سفره را انداختند و كاسه هاي آش را گذاشتند . تاجر براي شستن دستهايش به حياط رفت و همسرش به آشپزخانه برگشت تا قاشق ها را بياورد
پسرك خيلي خجالت مي كشيد و فكر كرد تا بهانه اي بياورد و ناهار را آنجا نخورد . فكر كرد بهتر است بگويد دندانش درد مي كند. دستش را روي دهانش گذاشتش.
تاجر به اتاق برگشت و ديد پسرك دستش را جلوي دهانش گذاشته به او گفت : دهانت سوخت؟ حالا چرا اينقدر عجله كردي ، صبر مي كردي تا آش سرد شود آن وقت مي خوردي ؟
زن تاجر كه با قاشق ها از راه رسيده بود به تاجر گفت : اين چه حرفي است كه مي زني ؟ آش نخورده و دهان سوخته ؟ من كه تازه قاشق ها را آوردم.
تاجر تازه متوجه شد كه چه اشتباهي كرده است
از آن پس، وقتي كسي را متهم به گناهي كنند ولي آن فرد گناهي نكرده باشد ، گفته ميشود : آش نخورده و دهان سوخته