وه چه مضمونها که با این چشمها آوردهای
شاهبیتی از غزلهای خدا آوردهای
با همین لبخند شیرینی که درمان من است
بر سر دلهای بسیاری بلا آوردهای
داستانم را به مجنون گفتم و با خنده گفت:
این همه دیوانگی را از کجا آوردهای؟
ای غم شیرین تنهایی، کجا با این شتاب؟
بیشتر در خانهام بنشین، صفا آوردهای
ای نسیم عشق، ممنونم که در زندان من
بار دیگر عطر گیسویی رها آوردهای
#سجادسامانی
تا سر نکنم در سَرت ای مایهی ناز
کوته نکنم زِ دامنت دست نیاز
هرچند که راهم به تو دورست و دراز
در راه بمیرم و نگردم زِ تو باز
#سعدی
🕊
هـر جا نبود شرم،
بـه تاراج رود حُسن
ویران شود آن باغ
که بی در شده باشد
#صائب_تبریزی🌹
من از شب حرف می زنم
من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم
اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم
شب بخیر
چون زلف تو ام جانا در عین پریشانی
چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی
من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم
تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی
#رهی_معیری
گر چه از شمع تو میسوخت چو پروانه دلم
گرد شمع رخ خوب تو پریدم همه شب
شب به پیش رخ چون ماه تو چادر میبست
من چو مه چادر شب میبدریدم همه شب
سینه چون خانه زنبور پر از مشغله بود
کز تو ای کان عسل شهد کشیدم همه شب
#مولانا
بر چوب حراجش زده ایم منطقمان را
آنگاه که پای دلمان ، لنگ به عشق است
#ستاره_فرخی_نژاد
اینقَدَر من آرزو دارم که گر بفشاریام
اشکِ حسرت همچو مغز از استخوانم میچکد...
#قصاب_کاشانی🤞
باران به سرم زد ، زده ام دل به خیابان
پیراهن خیسـم بغلم کرده دوچندان
گفتی چه خبر ؟ هیچ خبر از تو چه پنهان
غمباد گرفته ست گلی گوشه ی گلدان
#امین_شاهسواری
چیزی بگو
فراتر از حرف باشد...
جانم را لمس کند...
چیزی بگو...
« مثلا کنارت هستم »...
#تورگوت_اویار
شاعر شده ام شعر بگویم تو بخوانی
مبهوت غزل ها شده ام آه بمانی
هر بیت شده حرف دلم صد غزل امشب
ای کاش بخوانی و بدانی و بمانی...
#شهلا_نوروزی
به آنچه دیدهام از خلق اعتمادی نیست
که میزنند در این شهر بر نقاب، نقاب
#فاضل_نظری
تنڪَـ غروب
ڪـه میشود
حوصلهے لحظههاے بی تو بودن سر میرود...
ڪاش..!!
دستانت نزدیڪـ بود
بر پریشانیِ خیالم میڪشیدے...
و تو نمیدانی غم ڪـه بر چهرهات مینشیند
تمامِ خوشیهاے دنیا را در
اندوه چشمانت فراموش میڪـنم
#مینو_پناهپور
چون به رقص آیی و سرمست برافشانی دست،
پرچم شادی و شوق است که افراشتهای
لشکرِ غم خورد از پرچم دست تو شکست
#فریدون_مشیری
هم طعمِ گلابِ ناب دارد چشمت!
هم شربت ِبے حساب دارد چشمت!
از برقِ نگاہ روشنت فهمیدم
صد پنجرہ آفتاب دارد چشمت!
صفيه_قومنجانے
شب و گیسوی تو تا باز به هم پیوستند
من به شبگردی این شهر سیاه آمده ام ،
این همه تند مرو شعر مرا خسته مکن
من که در هر غزلم سوی تو راه آمده ام،
#مولانا
چه لحظه زیبایی رو میگه ابتهاج جان:
من تماشای تو می کردم و غافل بودم
کز تماشای تو خلقی به تماشای منند
گفته بودی که چرا محو تماشای منی
و چنان محو که یکدم مژه بر هم نزنی
مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو بقدر مژه بر هم زدنی
یک دقیقه مود و حق ...
قبل از اینکه فکر کنی
صداقت با آدما اشتباهه
مطمئن شو با یه آدم اشتباهی
صادق نبودی
تا آخر ببین
شاید یکیش به دردت خورد...
من گمانم زندگی باید همین باشد
من که باور کرده ام، باید همین باشد
راست می گویي، بگو آن ها که می گفتی
باز آگاهم کن از آن ها که آگاهی
از فریب، از زندگی، از عشق
هر چه می خواهی بگو، از هر چه می خواهی
هر چه خواهی کن، تو خود دانی
گر عبث، یا هر چه باشد چند و چون،
این است و جز این نیست
مرگ گوید: هوم! چه بیهوده!
زندگی می گوید؛ اما باز باید زیست،
باید زیست،
باید زیست...
#مهدی_اخوان_ثالث
.
به «؏شـق» ٺڪیه نمودم
ڪه نام دیڪَر ٺوسٺ
در این شرایط
ناباورانه باور ٺوسٺ...
به خاطرات به جا مانده
می خورم سوڪَند
ڪه ماه هر شب من
«روی ماه منظر» ٺوسٺ....
#عادل_امانی
من از
تمام این عالم
وجبی خاک هم نمیخواهم
همین مساحت اندک
میان دو بازوی #تُ
حس مالکیت کل جهان را
به من داده ...
#هستی_دارایی
🌹
این روزها که می گذرد ،
هر روز
احساس می کنم که کسی در باد
فریاد می زند
احساس می کنم که مرا
از عمق جاده های مه آلود
یک آشنای دور صدا می زند.....
#قیصر_امین_پور
امشب تمام حوصله ام
خیس گریه است
باران ،
مرا گرفته در "آغوش" و
نیستی ...
#معصومه_صابر
آدمی که رفتنش را جار میزند
قبل رفتن خوب خداحافظی میکند،
منتظر یک "نرو" ساده است
وگرنه آدم رفتنی بی صدا میرود
بی خداحافظی آرام پاورچین...
#سینا_صحرایی
گاه آرزو میکنم
ای کاش برای تو پرتوِ آفتاب باشم
تا دستهایت را گرم کند
اشکهایت را بخشکاند
و خنده را به لبانت باز آرد
پرتوِ خورشیدی که
اعماق تاریک وجودت را روشن کند
روزت را غرقه ی نور کند.
#مارگوت_بیکل
یک قصّه بیش نیست
غم عشق و هر کسی،
زین قصه می کند به زبانی،؛ روایتی
ور خواهی از روایت من با خبر شوی؛
برق ستاره یی و شب بی نهایتی...
#حسین_منزوی
قول بده که خواهی آمد
اما هرگز نیا....!
من خو کرده ام
به این انتظار...
به این پرسه زدن ها...
در اسکله و ایستگاه
اگر بیایی...
من چشم به راه چه کسی بمانم؟!
#رسول_یونان
#اینک_نگاه_کن_که_نگویی_ندیدهام!
در کارِ ظلم بستنِ چشم و زبان یکیست...
آنجا که پُشتِ گردنِ مظلوم میخورَد،
حدِّ گناهِ تیغ و تماشاگران یکیست!
#جناب_حسین_جنتی