#شعرشب
شمع این مسئله را
بر همه کس روشن کرد
که تواند همه #شب
گریه ی بی شیون کرد
#کلیم_کاشانی
هر شب
حس حضورت را
نقش بودنت در ڪنارم را
در خیالم
وَ به روے بومِ آغوشم
نقاشے میڪنم!!!
مے خواهم امشب خانهیِ میانِ دستانِ گرمت
میزبان نفس هاے سردم باشد
میخواهم با تو دیوانگے ڪنم
دیوانگے هم با تو ، عالم
قشنگے دارد..
#مینو_پیله_چی🌙
.
بالید قلم از سرِ اعجاز نگاهت
سهل است غزل گفتن از آغاز نگاهت
دیوان تغزل شده چون حافظ و سعدی
این غمزه ی آکنده به شیراز نگاهت
درگیر خیالاتم و مبهوت جمالت
یا از مژه ها, یا که لب و یا ز نگاهت
دیریست شدم واله و سرگشته کویت
از عاقبت خانه برانداز نگاهت
#منصور_پیکانپور
زمین از دلبران خالی ست یا من چشم و دل سیرم
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
#فاضل_نظری
پیش او مردن به هر دم از شکر شیرینتر است
مرده داند این سخن را تو مپرس از زندگان
#مولانا
جهان و شادی ی ِ او کام دوستان را باد
پر شکستهٔ ما باد و گوشهٔ قفسی
از آن به خنجر حسرت نمی درم دل خویش
که یادگار بر او مانده نقش ِ عشق کسی
#سیمین_بهبهانی
مرا ببوس و به پیمانهام شراب بریز
تا تر کنم به لب و بوسهات لبانم را
مجتبی_خوش_زبان
یڪ جهان بر هم زدم وز جمله بگزیدم تو را
من چه مے کردم به عالم گر نمے دیدم تو را
حزین_لاهیجے
تو را چون آرزوهایم همیشہ دوست خواهم داشت
بہ شرطے ڪہ مرا در آرزوے خویش نگذاری
محمد_علی_بهمنے
مهتاب در نگاهت!
خورشيد در چشمانت!
ستاره ها را سنجاق سرت کرده ای!
اين آسمان زيباست،
هر بار که دارم رو به رويش
خدا را به شکر لبخندی عاشق می شوم ...
#عرفان_یزدانی
مرا در درونت پنهان کن!
بگذار کسی که به چشمانت نگاه می کند
مرا ببیند و دور شود...
#غسان_كنفاني
گــر اسیـرخــط و خالی شــد دلم عیبم مکــن
مرغ جایی میرود کانجاست آب و دانهای
#ملک_الشعرای_بهار
ور بگیرد ز گل افشانی تو
همه عالم گل و ریحان چه شود
ور بریزی قدحی مالامال
بر سر وقت خماران چه شود....!
#مولانا
آنک شد هم بیخبر هم بیاثر
از میان جمله او دارد خبر
تا نگردی بیخبر از جسم و جان
کی خبر یابی ز جانان یک زمان!
#شیخ_عطار