من قصهی یک چوبِ دوسر سوختهام
کبریتِ تنم را به دل افروختهام
بعداز تو جهان و جان برایم هیچ است
تقدیرِ خودم را به غمت دوختهام...!
#لیلا_هنگروانی
بگذار که تا می خورم و مست شوم
چون مست شوم به عشق پا بست شوم
پابست شوم به کلی از دست شوم
ار مست شوم نیست شوم، هست شوم
#فروغی_بسطامی
ای عشق مدد کن که به سامان برسیم
چون مزرعهی تشنه به باران برسیم
یا من برسم به یار و یا یار به من
یا هردو بمیریم و به پایان برسیم
#قیصر_امین_پور
ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر توام سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شادیم بخشیده از اندوه بیش
#فروغ_فرخزاد
او
نمی داند که من ،
دوست می دارم جنون عشق را
من نمی خواهم که حتی لحظه ای؛
لحظه ای ؛ از یاد او
غافل شوم ...
#فروغ_فرخزاد
دل به سوز تو چو پروانه به آتش مایل
جان به درد تو چو بیمار به درمان مشتاق
جان محبوس تن من به تمنای رخت
عندلیبی است مقفس به گلستان مشتاق
#سلمان_ساوجی
دیگر در قلبِ من
نه عشق نه احساس
دیگر در جانِ من ؛ نه شور نه فریاد
دشتم ؛ اما در او نه نالهی مجنون
کوهم ؛ اما در او نه تیشهی فرهاد ..!
#فریدون_مشیری
بدخواه کسان ، هیچ به مقصد نرسد
یک بد نکند تا به خودش ، صد نرسد
من نیک تو خواهم و تو خواهی بد من
تو نیک نبینی و به من ، بد نرسد... !
#خیام
من عاشق چشمت شدم نه عقل بود ونه دلی
چيزی نمی دانم از اين ديوانگی و عاقلی
يك آن شد اين عاشق شدن دنيا همان يك لحظه بود
آن دم كه چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
#افشین_یداللهی
چه میشد آنکه همیشه کنار من باشی
زمانِ شاعری ام ، اختیار من باشی
میان هر غزلم یا میان دفتر شعر
تخلصی بشوی ، انحصار من باشی
#مهدی_شهسواری
نو می شود از منحنی خنده ی تو، ماه...
یک بوسه ی تو تازه کند روح و روانم
روحم به جلا امده از بوی تو ای گل
نطقم شده باز از تو و گل کرده بیانم
#حسین_منزوی
تا سر نکنم در سَرت ای مایهی ناز
کوته نکنم زِ دامنت دست نیاز
هرچند که راهم به تو دورست و دراز
در راه بمیرم و نگردم زِ تو باز
#سعدی
اندر ره انتظار چشمی که مراست
بی نور شد و وصال تو ناپیداست
من نام بگرداندم و یعقوب شدم
ای یوسف من نام تو یعقوب چراست
#وحشی_بافقی
نه دوری که منتظرت باشم
و نه نزدیک که به آغوشت کشم.
نه از آنِ منی که قلبم تسکین گیرد
و نه از تو بینصیبم که فراموش کنم!
تو در میان همه چیزی
#محمود_درویش
درآ که در دل خسته تـــوان درآید باز
بیا که در تن مــــرده روان درآید باز
بیا که فـرقت تو چشم من چنان در بست
که فتح باب وصالت مگــــر گشاید باز
#حافظ
خنک آن باد که باشدگذرش بر کویت
روشن آن دیده که افتد نظرش بر رویت
صید آن مرغ شوم کو گذرد بر بامت
خاک آن باد شوم کو به من آرد بویت
#خواجوی_کرمانی
من همان رودم که بهر دیدنت مرداب شد
ماه من! بس کن ندیدن های بی اندازه را
دل فرو می ریزد و تنها تماشا می کنم
مثل سربازی سقوط آخرین دروازه را
#حسین_دهلوی
آمدم با غزلی ساده ولی تکراری
لطف داری تو اگر دل به دلم بسپاری
من همه دردِ خودم را به تو گفتم جانا
اینکه درمان بکنی یا نکنی مُختاری...
#محمد_علی_بهمنی
که بَرَد از منِ بیدل بَرِ جانان خبری؟
یا که آرد ز نسیمِ سر کویش اثری؟
ای صبا، صبح دمی بر سر کویش بگذر
تا معطر شود آفاق، ز تو هر سحری..
#عراقی
در جهان غمگین فراوان است،غمگین تر منم
در جهان زیبا فراوان است ، زیباتر تویی...
#امیرعلی_سلیمانی
سر و کارِ دلم افتاده به بَد؛ میفهمی؟
مثلِ اسپندم و آتش شدهای...، بیرحمی!
بعدِ عمری تبِ دلدادگیام فهمیدم
که از آن قلب ندارم سرِ سوزن سهمی ...
#محمد_بزاز
صنما به بویِ مویت، همه را دچار کردی
تَلِّ کشته هایِ کویَت، تو به سَر شمار کردی
دل و دین مهار کردی، پس از آن قُمار کردی
دمی آمدی و رفتی، همه را خمار کردی
#رضا_پریشان
تا صبح زیرِ پنجرهی کورِ آهنین
بیدار مینشینم و میکاوم آسمان
در راههای گمشده، لبهای بیسرود
ای شعرِ ناسروده! کجا گیرمت نشان؟
#احمد_شاملو
پیچکت می شدم
اگر کنارم بودی
و همانگونه سخت در آغوش می گرفتمت
تا هر که از کنار تو می گذشت
چشم از تو بردارد
بداند تو مالکی داری...
#رویا_فخاریان
بود آیا که ز دیوانهی خود یاد کند
آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت
سایه آن چشم سیه با تو چه میگفت که دوش
عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت
#هوشنگ_ابتهاج
مىتوان گاهى به
مڪتوبى دلِ ما شاد ڪرد!
يادِ دورافتادگان در آشنايى، عيب نيست!!
#نجيب_ڪاشانى
نه در نگاه اول
بلکه عشق در آخرین نگاه است
زمانی که میخواهد از تو جدا شود
آنگونه که به تو مینگرد
به همان اندازه دوستت داشته است ...!
#ناظم_حکمت
همین چند روز پیش
فکر می کردم
می توانم عاشق کسی شبیه تو شوم
از همین چند روز پیش
هیچ کس، شبیه تو نیست!
#كامران_رسول_زاده