سرآمد نوبت لیلی و مجنون
کسی دیگر سرآمد سازم اکنون
چو طوطی طبع را سازم شکرخا
ز حسن یوسف و عشق زلیخا
#جامی
ای لبت بادهفروش و دل من بادهپرست
جانم از جام می عشق تو دیوانه و مست
#خواجوی_کرمانی
حال عالم سر بسر پرسیدم از فرزانهای
گفت: یا خاکیست یا بادیست یا افسانهای
گفتمش: احوال عمر ما چه باشد عمر چیست؟
گفت: یا برقیست یا شمعیست یا پروانهای
#ابوسعید_ابوالخیر
خواهی که روشنت شود احوال سوز ما
از شمع پرس قصه ز باد هوا مپرس
من ذوق سوز عشق تو دانم نه مدعی
از شمع پرس قصه ز باد هوا مپرس
#حافظ
دیدن روی تو را دیده جان بین بایَد
وین کُجا مرتبه چشم جهان بین مَن است...
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است
#حافظ
تو از سر من و از جان من عزیزتری
بخیلم ار نکنم سر فدا و جان ایثار
اگر ملول شوی، حاکمی و فرمان ده
وگر قبول کنی بندهایم و خدمتکار
#سعدی
دارم سر خاک پایت ای دوست
آیم به در سرایت ای دوست
چون رای تو هست کشتن من
راضی شدهام برایت ای دوست
#سنایی
به وفایی که نداری قسم ای ماه جَبین
هر جفایی که کنی بر دلِ ما عینِ وفاست
#ملک_الشعرای_بهار
تو از سر من و از جان من عزیزتری
بخیلم ار نکنم سر فدا و جان ایثار
اگر ملول شوی، حاکمی و فرمان ده
وگر قبول کنی بندهایم و خدمتکار
#سعدی
.
مرنج از بیش وکم،چشم
از شراب این وآن بردار
که این ساقی به قدر
تشنگی پیمانه می سازد ..
#فاضل_نظری
غنچه را باد صبا از پوست میآرد برون
بینسیم شوق، پیراهن دریدن مشکل است
ماتم فرهاد کوه بیستون را سرمه داد
بی همآوازی نفس از دل کشیدن مشکل است
#صائب_تبریزی
عمر به پایان رسید در هوس روی دوست
برگ صبوری که راست بی رخ نیکوی دوست
#امیرخسرو_دهلوی
گـنج حُسن دگران را چه کنم
بی رُخ تو؟
مـن برای تو خرابم،
تو برای دگران...
#هلالی_جغتایی
گر سرم میرود از عهد تو سر بازنپیچم
تا بگویند پس از من که به سر برد وفا را
خنک آن درد که یارم به عیادت به سر آید
دردمندان به چنین درد نخواهند دوا را
#سعدی
در هفت آسمان چو نداری ستارهای
ای دل کجا روی که بود راه چارهای
ای ابـر غم ببار و دل از گریه باز کن
ماییم و سرگذشت شب بیستارهای.
#هوشنگ_ابتهاج
طبیب من تویی، مشکل توانم
که درد خویش پنهان دارم از تو
مرا گر باز پرسی جای آنست
که مدتهاست تا بیمارم از تو
#اوحدی
تا دل مجروح من عاشق زار تو شد
هیچ ندیدیم و عمر در سر کار تو شد
زنده بود عاشقی، کز هوس روی تو
بر سر کوی تو مرد، خاک دیار تو شد
#اوحدی
بی تیر غمت پشت کمان دارم من
دادم به تو دل ترا چو جان دارم من
پیش تو اگر چه بر زمین دارم پای
دستی ز غمت بر آسمان دارم من
#سنایی
.
خوشا آنانکه با عزت به
گیتی
بساط خویش برچیدند
و رفتند
ز کالاهای این آشفتهبازار
محبت را پسندیدند.....و
رفتند ..
گفتم دوش عشق را ای تو قرین و یار من
هیچ مباش یک نفس غایب از این کنار من....!!
#مولانا