همه ی ما در یک شَب زندگی میکنیم
اما هر کدام از ما یک تاریکی
خاص را سِپری میکند...
#جبران_خليل_جبران
دور از تو فقط طعنه خورِ مردمِ شهرم
مجنونم و یک شاعرِ دیوانه ی دل شاد
دستم به جدایی برسد، رحم ندارم
بد شد "گذرِ پوست به دبّاغ نیفتاد"
شهریار
خواست #تنهایے ما را
به رخ ما بڪشد
تنه اے بر در این خانھ ے تنها زد
و رفت ...
#هوشنگ_ابتهاج
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک من گل شود و گل شکفد از گل من
تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من..
مولانا
دیوانه ی خموش به عاقل برابرست
دریای آرمیده به ساحل برابرست
در وصل و هجر، سوختگان گریه میکنند
از بهر شمع، خلوت و محفل برابرست
دست از طلب مدار که دارد طریق عشق
از پافتادنی، که به منزل برابرست
گَردی که خیزد از قَدَم رهروان عشق
با سرمه ی سیاهی منزل برابرست
#صائب_تبریزی
درِ مستان زدم تا حال هشیاران شود پیدا
نهفتم قدر خود تا قیمت یاران شود پیدا
فلک ایکاش بردارد ز روی کارها پرده
که نقد زاهدان و جنس میخواران شود پیدا
#بابافغانیشیرازی
عشق را صد ناز و استکبار هست
عشق با صد ناز می آید به دست
عشق چون وافیست، وافی می خرد
در حریف بی وفا، می ننگرد
تو به یک خاری گریزانی ز عشق
خود به جز نامی چه میدانی ز عشق؟!
مولانا
مے عشق و مستے او نـرود بـرون زخونم
ڪه دل آنچنان ندادم ڪه دگر ستانم او را
#اقبال_لاهوری💌
گر قابل ملال نیم، شاد کن مرا
ویران اگر نمیکنی آباد کن مرا
حیف است اگر چه کذب رود بر زبان تو
از وعدهٔ دروغ، دلی شاد کن مرا
پیوسته است سلسلهٔ خاکیان به هم
بر هر زمین که سایه کنی، یاد کن مرا
#صائب_تبریزی
مے عشق و مستے او نـرود بـرون زخونم
ڪه دل آنچنان ندادم ڪه دگر ستانم او را
#اقبال_لاهوری💌
لانه بسی تنگ و دلم تنگ نیست
بس هنرم هست، ولی ننگ نیست
کار خود، ای دوست نکو می کنم
پارگی وقت رفو می کنم
َ#پروین_اعتصامی
༅࿇༅═════════┅─
هر در که زنم،
صاحب آن خانه تويی تو
هر جا که روم، پرتو کاشانه تويی تو
در ميکده و
دير که جانانه تويی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تويی تو...
#شیخ_بهایی
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
پر ز لیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو … من نیستم
گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پنهان و پیدایت منم
سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم
کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سر میزنی
در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهم باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم.
🥀
🍃🥀
...
مگذار که دور از رخت ای یار بمیرم
یک سر بگذر بر من و بگذار بمیرم
مردن به قفس بهتر از آن است که در باغ
از طعنه ی مرغان گرفتار بمیرم
هر مشکلی آسان شود از مستی و ترسم
خالی شَوَدَم ساغر و هشیار بمیرم !
گفتی :به تو گر بگذرم از شوق بمیری !
قربان سرت , بگذر و بگذار بمیرم !
بوسه ز هما سایهام افتاد صباحی
باشد که در آن سایه ی دیوار بمیرم ...
• •
صباحی بیگدلی
خواهم که: بزیر قدمت زار بمیرم
هر چند کنی زنده، دگر بار بمیرم
دانم که: چرا خون مرا زود نریزی
خواهی که بجان کندن بسیار بمیرم
من طاقت نادیدن روی تو ندارم
مپسند که در حسرت دیدار بمیرم
خورشید حیاتم بلب بام رسیدست
آن به که در آن سایه دیوار بمیرم
گفتی که: ز رشک تو هلا کند رقیبان
من نیز برآنم که ازین عار بمیرم
چون یار بسر وقت من افتاد، هلالی
وقتست اگر در قدم یار بمیرم
هلالی جغتایی
🥀
🍃🥀
منم و دفتر شعری که پر از اسرار است
شرح دلتنگی و دیوانگی ام بسیار است
شهر را ناله ی دلتنگی من پر کرده
ناله هایم همه از حسرت یک دیدار است
بند بند بدنم چشم شده ، اما حیف
بین چشمان من و دیده ی او دیوار است
اسماعیل_حاج_علیان
در پس ڪوچھ های شعرم؛
مشڪوڪ قدم مزن ...
جز #تُ ،
راهی ندارد؛
ڪسے درین مسیر ...!!!
#فـرزانھ_عشـورے
با چھ سر, من بڪشم
این همھ سرگردانے؟!
بے #تُمنجان و تن و سر
همھ یڪجا دادم...
#سیمینه_ساکے
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بُود که گوشهیِ چشمی به ما کنند
دردم نهفته بِه ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانهیِ غیبش دوا کنند
#حافظ
.
دلا نزد کسی بنشین
که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو
که او گلهای تر دارد
در این بازار عطاران
مرو هر سو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین
که در دکان شکر دارد
#مولانا
تا از تو جدا شده است آغوش مرا
از گریه کسی ندیده خاموش مرا
در جان و دل و دیده فراموش نهای
از بهر خدا مکن فراموش مرا
#مولانا
الا که از همگانت عزیزتر دارم
شکسته باد دلم، گر دل از تو بردارم
اگر چه دشمن جان منی، نمی دانم
چرا ز دوست ترت نیز، دوست تر دارم
#حسین_منزوی
چه دیدم خوابِ شب، کامروز مستم؟
چو مجنونان ز بندِ عقل جَستم
بیا ای عشق، کاندر تن چو جانی
به اقبالت ز حبسِ تن برستم
مرا گفتی ببر از جمله یاران
بکندم از همه دل در تو بستم
#مولانا
گفت معشوقی به عاشق: کای فتیٰ!
تو به غربت دیدهای بس شهرها
پس کدامین شهر زآنها خوشترست؟
گفت آن شهری که در وی دلبرست
َ#مولانا
از گفتگو و یاد جفا کردنم چه ســود
او بود بیوفا و در این گفتـــگو نبــود
آزادگان به عشـــق خیانت نمی کنند
او را خــصال مردم آزاده خو نــبود
َ#شهـریار
یاد آن شب که تو را دیدم و گفت
دل من با دلت افسانهٔ عشق
چشم من دید در آن چشم سیاه
نگهی تشنه و دیوانهی عشق
َ#فروغ_فرخزاد
#شبتون_قرین_آرامش
نی ام زکار تو غافل، همیشه در کارم
که لحظه لحظه تو را من عزیزتر دارم
به ذات پاک تو وآفتاب سلطنتم
که من تو را نگذارم به لطف بردارم
َ#مولانا
عاشقی برگوشهای بنشستهبود
گفتوگو با خویش درپیوسته بود
هردَم ازنو، داستانی ساختی
ناشنیده قصهای پرداختی
گَه زِ مَه گفتی، گهی از آفتاب
گاهی از برگِ گُلِ سُنبل نقاب
گه زِ قدّ سَرو کردی نکته راست
گاه ازآن خَس،کِش زخاکِ پای خاست
غافلی از دور آن را میشنید
خاطرش زان هرزهگویی میرمید
گفت با وی کای به عشقت رفته نام!
عاشق ازمعشوقِ خود رانَد کلام
عاشق و نامِ کسان گفتن؟ که چه؟
گوهرِ وَصفِ خسان سُفتن که چه؟
گفت ای دور ازنشانِ عاشقان!
فهم ناکرده زبانِ عاشقان
زآفتاب و مَه، غَرَض یارِ من است
سِرّ این برنکته دانان روشن است!
من که گفتم:«لطف»، رویش خواستم
ذکرِ سُنبل رفت، مویش خواستم
سَرو چِبوَد؟ قامتِ رعنای او
من خَسَم، رُسته زِ خاکِ پای او!
گر تو واقف از زبانِ من شوی،
جزحدیثِ عشق ازمن نشنوی!
#جامی
🥀
🍃🥀
تو لیلای منی رویِ ، تو را در خواب میبینم
رُخ ِ زیبا و ماهت را ، به روی آب میبینم
نهال چشمه ی عشقی شبم را روشنایی ده
که هردم طالع خود را تب ِ بی تاب میبینم
به نازِ جلوه ی ِ رویت طنینِ ساز میسازی
نماز مهر میخوانی ، تو را من ناب میبینم
به صوتت غرقِ در عشقم بیابا دل مدارا کن
تو ازاغیار رو گردان ، به سر مهتاب میبینم
تمام شهر شعرت را ، شراب ناب میخوانند
تو را چون رند و مستانه ، کمی نایاب میبینم
ابوالفضل
🥀
🍃🥀