اگر پُر بودی از من، فکر رفتن از سرت می رفت
به عطرم، بوی شورانگیز گلشن از سرت می رفت !
اگر در چشم من سرچشمه ای از عشق می دیدی
غروری این چنین، اینگونه من من از سرت می رفت !
تو بی شک می شدی حیران گیسویم چنان عاشق
که دیگر قصهِ مجنون و بیژن از سرت می رفت !
تو از دریا گریزان سرخوشی بیهوده با مرداب
و گرنه عاقلی با دیدن من، از سرت می رفت
یقین دارم که رفتن با کمی دیوانگی با من ؛
زبان در کام و در اقرار الکن، از سرت می رفت
ندیدی در سکوتم رعد غرّان را که طوفان داشت
فقط با یک نظر، یاد تهمتن از سرت می رفت !
اگر قدری توجه داشتی خورشید می دیدی ...
دلم را گرم و نورا، ترک یک زن از سرت می رفت
چرا عطرم نکردی ؟! با فقط یک بار استشمام
خیال یاس و سوسن...فکر لادن، از سرت می رفت!
#مریم_یوسفی_نصیری_نژاد
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
زردی و سرخی من دغدغه ای گمشده است
برتنم رنگ سیاه شب یلدا مانده
همه ی خاطره ام از شب آتشبازی
بغض خاکستر گرمی ست که بر جا مانده
هرشب از پنجره ی بسته ی تو میخواهم
باز از چشم تو تا خانه ی من پل بزند
هرشب از قرمزی چشم خودم میپرسم:
رو به این پنجره ی بسته چرا وا مانده؟
طعم یک فصل چروکیده در اندام گسش
آن اناری که سر شاخه ی من خشکیده
او که در حافظه اش شاخه نباتت بوده
بعد یک عمر غزل یکه و تنها مانده
ماهی قرمز سر خورده به تنگت بود و
بغض پاشوره ی چشمان تو خیسش میکرد
او که در تنگ بلورین تو سرخ/آبی بود
مدتی هست که در حسرت دریا مانده
از همین فاصله چشمان تو را میخوانم
آنور پنجره ی بسته به من میخندی
او که از چشم تو افتاد و سرش خورد به سنگ
چند سالی ست که در حالت اغما مانده
#نسرین_مرادیان
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
سلطان انجماد! سکوت سرودنی!
زیباترین شکنجه ی این قرن آهنی!
شهرغریب عقربه های غرورمند!
نصف النهار مبداء تنهایی منی
سال بلند گم شدنم را خلاصه کرد
مرداد چشم های تو و لحن بهمنی
عمری است عاشقانه گره خورده ام به درد
از لحظه ی تولد تو٬ عشق ناتنی!
بیهوده می کشم نفس این جا٬ هوای تو
ترکیب تندی از ستم و پاکدامنی
این دل مرا به عشق تو گمراه کرده است
من خون و گوشتم٬ و شما آدم آهنی
یادت هوای شعر مرا سربه نیست کرد
من... دفتری سفید... سکوتی سرودنی
#ایمان_طرفه
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
مثل دیوار زخمی برلین
پرم از یادگار جنگی سرد
تو ترامادولی... ترامادول!
آه در من نشسته یک سردرد
غرب من دست دشمنم مانده
شرق من را گرفته تنهایی
باورم را گرفته باد شمال
در جنوبم نشسته رسوایی
مثل یک کشور حراج شده
تکه تکه تنم به یغما رفت
او که می گفت با تو می مانم
او که می گفت «با تو» اما رفت
صورتم خط خطیتر از آنست
که خودم را دوباره بشناسم!
مانده دست کسیکه دشمن بود
خاکریزم – تمام احساسم –
در سرم پیچ می زند گرداب!
شکل عصیان که در تنم مُرده
گریه کن! گریه، تا سبُک بِشَوَد
از تو بغضی فقط فرو خورده!
زخم خوردم فقط به این امید
که تو باشی دوای تسکیـنم!
مثل دیوار خسته ی بـرلـین
رد شدی تا به خاک بنشینم
#شمیم_به_نژاد
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
شبی دنبال نور ماه گشتم
نبود از تو، به غیر از ردّ پایی
همان شب بی چراغ ماه و مهتاب
برای عشق خواندم لای لایی
برایم ساعتی یا لحظه ای نیست
نیَندیشم به توجیه گناهم
که تا روز قیامت همنشینیم
من و تاوانِ عشق اشتباهم
مگر از تیره ی آهن ربا بود
دلم با جذبه ای سوی دلت رفت
خروش جزر و مد، دل های ما بود
همان موجی که سمت ساحلت رفت
من و حسی که بعداز خستگی ها
صدای دلنشینت را شنیدم
تمام خستگی از جان من رفت
کسی مثل تو را هرگز ندیدم
میان خانه ی تنهایی ما
دوباره عطر شب بو و اقاقی ست
دوباره مست از بوی بهشتم
نگو این یک خیال اتفاقی ست
تو از تاریخ می کردی حکایت
شبیه قصه ای کوتاه بودی
همیشه بر غرورت، غبطه خوردم
نه اسکندر که، شاهنشاه بودی!
از آن چیزی که می دیدی نمانده
بجز چشمی ضعیف و کم حواسی
همان که دسته گل بر آب می داد!
منم من، شاعرت را می شناسی؟
#سارا_صابر
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
گریز میکند و ناگزیر، باید! بود
کسی که از همه معشوقه ها سرآمد بود
زنی که لفِّ عشق مرا نشر خواهد بود
«زن جوان غزلي با رديف "آمد" بود
كه بر صحيفهی تقدير من مسوّد بود»
###
دلیل غره شدن های ظالمانهی من
طنین مغنیِ موسیقی ترانهی من
بهانه شد بدمد صبح جاودانهی من
«زني كه مثل غزلهاي عاشقانهی من
به حسن مطلع و حسن طلب زبانزد بود»
###
نسیم شرطه شده قصد جان ما میکرد
به لعبتان ز عطا مهر را روا میکرد
زبان شعر مرا از شما سوا میکرد
«مرا ز قيد زمان و مكان رها ميكرد
اگر چه خود به زمان و مكان مقيد بود»
###
نگاه اوست قدرت مفاعلن فعلم
اسیر کرده مرا انجماد مشتعلم
و او نشسته ببیند، تلاش در جدلم
«به جلوه و جذبه در ضيافت غزلم
ميان آمده و رفتگان سرآمد بود»
###
زنی که «یا»ست وامدار منحنی تنش
زنی که سین شد سراسیمه از بدنش
اسیر او شد الفبا پس از قدم زدنش
«زني كه آمدنش مثل "آ"ي آمدنش
رهايي نفس از حبس هاي ممتد بود»
###
همان که نقش اوست، مضافٌ الیه وطن
ضمیر پرسشی فعل ناب بوسیدن
تمام حس من و واژهی متمم من
«به جمله دل من مسنداليه "آنزن"
و "است" رابطه و "باشكوه" مسند بود»
###
شبیه شعرهای غریب نهانی من
دلیل ثابت افراط و بی عنانی من
ستوده صبر کهنسالی و روانی من
«زن جوان نه همين فرصت جواني من
كه از جواني من رخصت مجدد بود»
###
غمین و مرده دل از لحظهی توقف خود
رها نمود مرا با غم تشرف خود
گذاشت تا که شوم بانی تاسف خود
«ميان جامهی عرياني از تكلف خود
خلوص منتزع و خلسهی مجرد بود»
###
تجمع حسنات است و درخور تعریف
لبش به قرمزی خون، انار شد تضعیف
صدای مخملی اش شورزاد هر تصنیف
«دو چشم داشت دو "سبز - آبي" بلاتكليف
كه بر دو راهي "دريا - چمن" مردد بود»
###
پناه من شده شعرم و این مرا حق نیست
و شعر در هدف آخرش موفق نیست
طلوع مهر غروبید و مهر اسبق نیست
«به خنده گفت: ولي هيچ خوب، مطلق نيست!
زني كه آمدنش خوب و رفتنش بد بود»
#سعید_صدقی
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
هیچیم و از این هیچ شدن باک نداریم
هم شانه به غیر از خس و خاشاک نداریم
مستیم از آن گونه که چون افتد و دانی
حاجت به می و میکده و تاک نداریم
عاشق تر از آنیم که در وهم بگنجد
جز دیدهء پر خون و دل پاک نداریم
در حلقه ما جز سخن و شعر و غزل نیست
ساقیّ و دف و مطربِ چالاک نداریم
وارسته تر از زاهد سجاده پرستیم
پشمینه و پیراهن صد چاک نداریم
بی مرکب و اسبیم در این راه پر از بیم
اندوه یراق و غمِ فتراک نداریم
افتاده ترینیم و گریزان ز هیاهو
پیشینه و آوازه و پژواک نداریم
نه بسته به محراب و نه لب بستهء روزه
پرهیز از این گونه و امساک نداریم
آمیخته با درد و نشان دار فراقیم
یک کوکب رخشنده به افلاک نداریم
ما را برهانید در این درد بمانیم
شیرین تر از این درد طربناک نداریم
#کمال_پیری_آذر_هریس
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
امشب که هست زخمه به ساز تو، زخمه_ساز
شانه تمام میکنم و زلف شب دراز
این کشمکش میان دو کشمش عجیب نیست؟
اینکه لب تو ناز کند از پسِ نیاز؟!
میسوزی از تبی که به جانت فتاده است
پیشانیات بساط عرق پهن کرده باز
چون موج آمدم ببرم هر چه هست را؛
معمار من! دوباره بچین، قلعه را بساز!
مانند قرص ماهی و در آب حل شدی
چون من عقب نشستهام او هست یکهتاز
این روزها شبیه به آن کودکم که سخت؛
لکنت گرفته در وسط اولین نماز!
#حسین_شیردل
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
خسـتـــه از ازدحــام ِ خـیــالات
گـوشـهی خلـوت ِ سـرد ِ خـانــه
از هیــاهـــوی اهـــل ِ زمیـــن و
از ستــمهـــا و جـــور ِ زمــانــه
در تــکـــاپـــوی راه ِ گــــریـــزی
از تـب و تـاب این زندگـی بـود
تا شبی بشکنـد بغـض ِ خـود را
زیـــر ِ بــــاران ریـــز ِ شـبـــانــه
مـیکَـشـد پنجــهی تیــز را بــاز
اشـک و تـردیـد بـر خـاطـراتـش
آنطـرفتـر غـمــی مــیزنـد بـر
تـــار و پــود ِ تنــش تــازیــانـــه
ابــرِ ِ سیــلابریـزی کــه انگـــار
در پس ِ پلـکهایش مقیـم است
مــیکنـــد گـــاه دلتنـگــیاش را
سـوی لـبهـای خشکـش روانــه
بستــه زنجیــر سختـی بـه پـای ِ
دل، کـه هـرجـایـی و ول نباشـد
تـا در ایـن خـاک ِ بی مهــربـانـی
او نـگـیـــرد کـســـی را بـهـــانــه
چشم خیسی که خشکیده بر در
سـالهـا انتظـــار آخـرش هیـــچ
جــایجــای دلــش ردّ درد اسـت
شـــد انـــار ِ دلـــش دانـــهدانـــه
#شیوا_حق_بر
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
از شوق تو مجنونم و از عشق تو لبریز
آن خندهی تو، کشته جهان را و مرا نیز
در بند تو بودن چقدَر حال عجیبیست
سربازِ اسیرم به دلِ لشکر چنگیز!
حتماً که نباید به کَفَت دشنه ببینیم!
آن غمزهی چشمان تو چون خنجر خونریز
مشروط مرا خواستهای؟ هرچه تو گویی
ستّارتر از من چه کسی هست به تبریز؟!
ای وای بر احوال من آندَم که نباشی
ای وای به دلباختگان در مَه پاییز
یکچند کنارم بنِشین و سخنی گو
تا کِیف کنم از لب و دندان شکرریز...
#حمیدرضا_منصورزاده
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
تو هم آیا شبیه من پَرَت را چیده صیّادی؟
و یا در کنج "یک زندان به نام خانه" افتادی؟
گلیم بختت آیا تار و پودش نقش غم دارد؟
تو هم آیا عروس حجلهی گمکرده دامادی؟
تو هم با ضرب هر تیشه دلت تا بیستون رفته؟
میان قصری امّا داغدار داغ فرهادی؟
برای جرم ناکرده تو هم حبس ابد بودی؟
تو هم با مرگ تدریجی هزاران بار جان دادی؟
کشیدی چوبخط هر روز بر دیوار زندانت؟
چو آن محکوم اعدامی تو هم درگیر اعدادی؟
تمام عمر در بندم، به یغما رفته لبخندم
خرابم گرچه میخندم، ببر ما را به آبادی
#فاطمه_اتحاد
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
گرچه هر شب استکان بر استکانت میزنند
هرچه تنهاتر شوی آتش به جانت میزنند
تا بریزی دردهایت را درون دایره
جای همدردی فقط زخم زبانت میزنند
عدهای که از شرف بویی نبردند و فقط
نیشهاشان را به مغز استخوانت میزنند
زندگی را خشک _ مثل زندهرودت_ میکنند
با تبر بر ریشهی نصف جهانت میزنند
چون براشان جای استکبار را پر کردهای
با تمسخر مُشت محکم بر دهانت میزنند
پیشترها مخفیانه بر زمینت میزدند
تازگیها آشکارا آسمانت میزنند
آه! قدری فرق دارد زخم خنجرهایشان
دوستانت پابهپای دشمنانت میزنند
#امید_صباغ_نو
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
من از دلهای پرخون مینویسم
ز محرومانِ محزون مینویسم
غمت را با دلم قسمت کن ای دوست
برایت با دلی خون مینویسم
پریشان میکنم لیلای دل را
تو را با حسّ مجنون مینویسم
بسی گفتند از گلهای خندان
من از گلهای وارون مینویسم
ببین پروازِ ذهنِ روشنم را
ز قید و بند بیرون مینویسم
قلم در دست من سرباز عشق است
به فرمانِ دل اکنون مینویسم
چو میخواهم به قلبِ لشکرِ غم
زنم داغِ شبیخون، مینویسم
برای لحظهی پیروزی تو
سرودی شاد و موزون مینویسم
شکوهت را از البرز سرافراز
خروشان تا به کارون مینویسم
بهارت را به رنگ عشق مهشید
سفید و سبز و گلگون مینویسم
حقوق عاشقان را باید آموخت
برای عشق، قانون مینویسم...
#مهشید_تجلیان
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
به فرض اینکه شد این سیزده به در اصلا
بدون یار کسی میرود سفر اصلا؟
به هر که از غم خود گفتهام گریسته است
تو سنگ شاید باشی ولی بشر اصلا
کجاست همدم ثابت در این بیا و برو؟
به ما سلام کند کاش رهگذر اصلا
تو قول دادی از اینجا تکان نخواهی خورد
تکان چه عرض کنم؟ نیستی دگر اصلا
بر این درخت کسی بوسهای نزد دیگر
بگو دوباره بیاید همان تبر اصلا ...!
#سجاد_نجاری
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
سرکش و تندخوست، میدانم
فتنه و فتنهجوست، میدانم
جستوجو کنج سینهام نکنید
دل من پیش اوست، میدانم
کس نبستهست پای اشک مرا
ترسم از آبروست، میدانم
راه محراب چشم او باز است
دست من بیوضوست، میدانم
در دلش جا نمیکنم، چه کنم؟
شرط عشق از دو سوست، میدانم
مبتلای خیال گیسویش
با بلا روبهروست، میدانم
آخر کار، آن دل و دل من
ناز سنگ از سبوست، میدانم
گر سخن میکنم، ز سوز دل است
عشق بیگفتوگوست، میدانم
لاله همرنگ اوست، میداند
لب او غنچهبوست، میدانم
آرزومند روی او چو نسیم
دربهدر کو به کوست، میدانم
وه که آخر -«پریش!»- قاتل من
دلِ پرآرزوست، میدانم...
#پریش_شهرضایی
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
زندگی عادت بدیست عزیز!
مرگ شاید نجات مان بدهد۱
دل من بند آمده نفسش
دل من حاضر است جان بدهد
عشق تلخ است ، عشق شیرین است
مثل تلفیق هرچه زهر و شکر
شربتت را به سر نکش شاید
شکرش طعم شوکران بدهد
اینکه آماده ی بهار شوی،
رفته رفته امیدوار شوی
جان بگیری شکوفه دار شوی
به بهارت کسی خزان بدهد
اینکه با چشم های غمگینت
می نشینی مقابل عکسش
دوست داری که خیره اش بشوی
اشک هایت اگر امان بدهد
ما دوتا توی شعر محدودیم
مثل دومصرع بلاتکلیف
باید از راه شاعری برسد
توی یک شعر ربط مان بدهد
#امیر_تقیلو
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
خالی شدم از زندگی، از هر چه پایان داشت
حسی شبیه آنچه که یک جسم بیجان داشت
میآمد و با هر قدم عطر تو میپیچید
لعنت به شهری که پس از تو باز باران داشت
با حال آن روزم میان خاطرات تو
باران نمیبارید اگر یکذرّه وجدان داشت
میشد بگیری دست من را قبل از افتادن
امّا نشد... تا من بفهمم عشق تاوان داشت
میشد ببندی زخم من را قبل جاندادن
افسوس من را کُشت آن دردی که درمان داشت
من مرده بودم مرگ با من زندگی میکرد
من مرده بودم مرگ در رگهام جریان داشت
وقتی که برگشتی به من، در شهر پر کردند
برگشتنِ جان هم به جسمی مرده امکان داشت
#رویا_باقری
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
تو هنوزم میتونی برگردی
من هنوزم پای عشقت موندم
صد دفه تا دم آتیش رفتم
جای عکسات دلمو سوزوندم
تو هنوزم میتونی برگردی
کسی با من دم این پنجره نیست.
بی تو از قدم زدن بیزارم
تو خیابون چیزی جز خاطره نیست
همه ی خاطره های بدتو
همه رو بدست باد دادم رفت
چه جوریشو نمیدونم اما
سعی کردم،همه چی یادم رفت
تو هنوزم میتونی برگردی
گرچه اینو نمیشه درکش کرد
تو هنوز یه عادت خوبی برام
نمیشه این عادتو ترکش کرد
#امیر_پیرنهان
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
هر کوچهی آن شرحِ غمی طولانیست
در خانه به خانهاش جنون زندانیست
بیچتر به شهرِ شعرِ من پا نگذار
اینجا شب و روز آسمان بارانیست
در کورهی صبر، سالها سوختهام
با مشقِ سکوت، سازش آموختهام
عمریست نقابِ خستگیهای من است
این خنده که بر لبان خود دوختهام!
از عشق اگرچه زخمی و بیزارم
سر خم نکن ای دل! به تو باور دارم
تنهائیِ شاعرانهام را دریاب
بگذار کبوتر بشود خودکارم...
#مهشید_تجلیان
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
من فوبیای "ابتدا و انتها" دارم
در فکر های من همیشه، پله برقی هست
در من هیولایی مقدس حکم میراند
این حس عموما توی انسان های شرقی، هست
وقتی خودم از گفتن این شعر می ترسم
پس بین من با باقی مردم چه فرقی هست؟
###
من فوبیای "زندگی در جمع" را دارم
می ترسم و مردم کنارم راه می آیند
هیچ اعتقادی به وجود روح، در من نیست
هرچند تا تنها شوم، ارواح می آیند
می ترسم و با ترس ها باید کنار آمد
می ترسم و این پله ها کوتاه می آیند...
###
در من همیشه فوبیای "ترک کردن" هست
دلتنگ خواهم شد... بله! دلتنگ خواهم شد
مشکل منم... من مشکلات داخلی دارم
یک روز باید رفت... روزی جنگ خواهم شد
هر روز سرسختانه دارم این گناهم را...
من معتقد هستم که روزی سنگ خواهم شد
###
هر چیز در دنیاست لابد حکمتی دارد
من فوبیای "درک کردن" دارم از هرچیز
می ترسم و از هیچ کس چیزی نمیخواهم
وقتی که می دانم گذشته کارم از هر چیز
من یک هیولای پریشان در خودم دارم
انگار دائم از درون میخارم از هر چیز
###
در من همیشه فوبیای "برق رفتن" هست
شب ها همیشه زیر نور لامپ می خوابم
با دلهره دائم زوایای وجودم را
می گردم و هربار هم چیزی نمی یابم
من یک هیولای درخشان در خودم دارم
چاقو بزن! از توی هر سوراخ می تابم ...
#حامد_عباسیان
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
انگار ضمـیر مـن و تو ما شـدنی نیست
شب های پر از دغدغه فردا شدنی نیست
دریا همـه از یکـدلـی بـرکه و رود است
یک قطرهی تنها شده دریا شدنی نیست
بــا گـریـه نگـردیـم پــی کـودک شــادی
این گمشده در غمکده پیدا شدنی نیست
این بقعه به زعم من و تو دار شفا هست
بی حاجت مـا یکشـبه آقـا شدنی نیست
تــا بـر در امـید نکـوبیـم دو دستـی
با آه دل و نالـه ما وا شدنـی نیست
#تقی_شیرین_زاده
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
قایم شدهام شاید پیدا نشوم دیگر
چون واژهی گنگی که معنا نشوم دیگر
دنبال دلم گشتم ، بازیچه و شیدا بود
عاقل شدهام شاید شیدا نشوم دیگر
دستان مرا جستند چشمان پر از اشکم
گریان شدهام امروز، فردا نشوم دیگر
کامل شدهام زیرا مضحک شده دنیایم
درگوش فلک شاید ، نجوا نشوم دیگر
در بستر ناکامی ، مجنونم و بیلیلا
بازیچهی دستان لیلا نشوم دیگر
در جمع غزلگویان، احساس خوشی دارم
اینبار ، امید ایناست ، تنها نشوم دیگر...
#پرویز_شالی
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
نیمه ای از مرا به تو بانو
نیمه ای از تو را به من دادند
دور می خواستندمان از هم
که به یک روح ، دو بدن دادند
چشم دادند در تو خیره شوم...
پا ... که هر جا تو می روی بروم
شک ندارم برای بوسه ی توست
که به من هم لب و دهن دادند
پیش از آنی که عاشق ات باشم
لال بودم ، فقط برای همین
که بگویم که دوستت دارم
به زبان قوت سخن دادند
یک نفر عاشق است و خندان است!
یک نفر عاشق است و گریان است!
به یکی میل ساختن دادند
به یکی میل سوختن دادند
مرد را خشم ، سینه ی پر غم...
مرد را درد و حسرت و ماتم
زن ولی عشوه ،ناز ، گیرایی...
هر چه خوبی ست را به زن دادند
نیمه ی تا ابد جدا از من
رو سفیدیم هر دو مان امشب
به تو رخت عروس پوشاندند
به من خسته هم کفن دادند
#علی_اکبر_آغاسیان
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
برای فتح منِ خسته، جنگ لازم نیست
فقط بخند تو -آری- تفنگ لازم نیست
نیاز نیست به تزریق، کشتن ما را
هوا هوای تو باشد، سُرنگ لازم نیست
به جز همین که تو در ساحلی، دگر چیزی
برای خودکشیِ یک نهنگ لازم نیست
خرابه کردنِ یک شهر را، غمت بس بود
مغول نخواهد و تیمورِ لنگ لازم نیست
دلِ گرفتهی ما را به قلب خود نسپار
که در شکستنِ این شیشه سنگ لازم نیست
سیاهمویی و لب سُرخ، یککدام بس است
که میزبان تو که باشی، دو رنگ لازم نیست
من از نگاه بیفتم، تو میروی بالا
در این مقایسه الّاکلنگ لازم نیست
بهانه کرد که چون شاعرم، هوسبازم!
بگو نخواستمت دیگر، انگ لازم نیست...
#سجاد_شهیدی
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
همین الههی ناز بنان مرا کافیست
که شاعرم من و یک ناگهان مرا کافیست
تو هر کجای جهان خواستی بگرد ، اما
من اصفهانم و نصف جهان مرا کافیست
تو با تمام جهان جام جام خالی کن
فقط بهیاد تو یک استکان مرا کافیست
به یک اشارهی چشمت شبی مجاب شدم
که یک ستاره از این آسمان مرا کافیست
همان دو چشم که همسایههای همسویند
میان اینهمه نامهربان مرا کافیست
تو هم تبسم مهری و هم تجسم قهر
همین نوازش یک در میان مرا کافیست
نه زیر سایهی شاهم نه یار خلوت شیخ
سهتار و گوشهای از اصفهان مرا کافیست
من و تو جان هم و نیمی از تمام همیم
که تا رسیدنت این نیمهجان مرا کافیست
#محمد_سلمانی
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
نشان لکهی می مانده بر عبای تو هستم
مرا قبول کن ای شیخ! من خطای تو هستم
به سختی آمدهای خانه دیشب _از سر مستی_
نهان چه میکنی از من، که رد پای تو هستم
اگر سکوت کنم لال می شوی، مپسندی
بگو رها کندم پاسبان صدای تو هستم
به رد حرف من انکار خویشتن مکن ای شیخ
درست یا غلطم... عین ادعای تو هستم
"جهان تجسم رفتار ماست" خود تو نگفتی؟
مرنج از من و خوش باش... من ریای تو هستم
تو خود گشایش کار از خدا نخواسته بودی؟
مبند پنجره را، پاسخ دعای تو هستم
اگرچه تلخم و دشوار، روی کن به صبوری
به گوش، شعر مرا سر بکش! دوای تو هستم
#حسین_جنتی
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
لشکر چشم تو بر هستی من تاخت شبی
دل من پیش نگاهت سپر انداخت شبی
شاعر سنگدل قصّهی ما عاشق شد
پیش چشمان شما قافیه را باخت شبی
خسته شد بس که برای دگران شعر نوشت
از دل عاشق خود شخصیتی ساخت شبی
راوی قصّه، خودش شخصیت اوّل شد
متن را طرح نویی زد، به تو پرداخت شبی
فاتحانه، نفسی مستِ تماشای تو شد
بر سر قلّهی عشقت عَلم افراخت شبی
بعدها دید کسی در غزلش میگرید
منِ دیروزی خود بود که نشناخت شبی...
#مهدی_ملکی
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
زیر این نمنمِ باران غمانگیز بیا
زادهی مهر، پیامآور پاییز، بیا
ماهِ من! پردهنشین بودن تو تا چه زمان؟
طاقت برکهی جانم شده سرریز، بیا
قهرِ چشمان تو از من، به چه جرم و سببی؟
ای به قربان تو و قهر تو، برخیز بیا
انتظار تو مگر چیست به جز عشق از عشق؟
دارم از عشق تو قلبی پُر و لبریز، بیا
چشمِ گلها همه خشکیده به راه سفرت
مثل من -خیره به در- آینه هم نیز... بیا
جرعهای مانده که خالی بشود کاسهی عمر
پیش از آنی که ز تن جان برود تیز، بیا...
#حسین_فروتن
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
گرچه ژستِ نشستهای دارم
میدوم... کفش خستهای دارم
پشت این ویترین و این لبخند
چیزهای شکستهای دارم
سَروم و چوب میدهم به تبر
صنعت ورشکستهای دارم!
در نگاهم غباری از غم نیست
بس که چشمان شُستهای دارم
گاه با سایه، گاه آیینه...
با خودم دار و دستهای دارم
راهیام از خودم، چه باید برد؟
چمدان نبستهای دارم...
#احسان_پرسا
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
همیشه راز من از چشم خلق پنهان است
اگرچه دور و برم همزبان فراوان است
روایت از غم عشق تو نزد بیگانه
شبیه روضه گرفتن میان میخانهست!
دلم گرفته برایت، بگو چه باید کرد؟
که آنچه از منِ عاجز گرفته دل، جان است
دلم گرفته و این اتّفاق تازه که نیست
همیشه رشت هوایش هوای باران است
تو پشت پنجرهای نیستیّ و این یعنی
که نردهها همگی میلههای زندان است
به فکر کندن کوهم! که غیر دل کندن
هر آنچه میل تو باشد، برایم آسان است
به جز تو روی کسی وا نکردهام آغوش
که روی رَحل فقط جا برای قرآن است
بدون شک رگ خوابم به دست توست هنوز
اگر که بعد تو هر خواب من پریشان است...
#حسین_صبح_خیز
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹