هدف کانال معرفی مکاتب و نظریه های علوم سیاسی و روابط بین الملل و ارائه فایل، سخنرانی، بخشهایی از کتابهای تخصصی رشته علوم سیاسی، روابط بین الملل و اقتصاد سیاسی میباشد. ارتباط با ادمین و ارسال مطالب و تحلیلها: @ngolizadehmoghadam
در وهله نخست، من برای تمایل عمومی افراد بشر، تمایلی پایدار و دائمی نسبت به قدرت در نظر میگیرم که تنها مرگ آن را متوقف میکند. علت این تمایل این نیست که انسان در آرزوی اشتیاق شدیدی است که قبلاً به آن نائل شده، یا نمی تواند با قدرتی محدود ارضا شود، بلکه بدان علت است که او نمیتواند مطمئن باشد که بدون کسب قدرت بیشتر می تواند قدرت و ابزار زندگی خوبی را که دارد، حفظ کند. در اینجا است که پادشاهان که قدرتی مافوق هم دارند، می کوشند قدرت خود را با وضع قوانین در داخل و جنگ در خارج حفظ کنند و وقتی به نتیجه مطلوب می رسند، تمایل جدیدی می یابند؛ برخی در پی شهرت فتحی جدید هستند، عدهای در آرزوی آرامش و لذت نفسانی می باشند، برخی تمایل دارند مورد تحسین قرار گیرند، یا هنر و قدرت ذهنی شان مورد تمجید قرار گیرد.
📙لویاتان/فصل ششم
🖋توماس هابز
/channel/ecopolitist
کسی که دوستدار دانش است دارای روحی است که با ابدیت پیوند دارد و جرقه ای از الوهیت در او است، چنانکه گویی راه سرزمین عجایب را به او نموده اند و بی تامل گام در راه مینهد و آماده نمیشود دمی زندگی کند بی آن که در این راه گامی بیشتر برود. او تمام نیروی خود را صرف این سلوک می کند و دمی دست از دامن استاد و رهبرش بر نمی دارد تا آنکه یا به دلالت او به مقصود برسد و یا در اثنای سیر و سلوک چنان قابلیتی بدست آورد که بتواند بقیه راه را بی راهنما بپایان برساند. این گونه افراد، به هر شغل و مقامی باشند، همه روح و تن خود را وقف دانش میسازند و در همه زندگی روشی در پیش میگیرند که در نتيجه آن همواره دارای دلی بیدار و روحی آماده و هشیار و فکری روشن و عقلی توانا باشند و از هر گونه زندگی دیگری بیزار میگردند.
📜نامه ها
✍️افلاطون
/channel/ecopolitist
انقلاب صنعتی درقرن نوزدهم مشکلات و شرایط جدیدی را به وجود آورد که هیچکدام از الگوهای موجود اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نمی توانستند از عهده آن برآیند. نه فئودالیسم، نه نظام سلطنتی و نه ادیان سنتی، هیچکدام برای هدایت کلان شهرهای صنعتی، میلیونها کارگر بیریشه و اقتصاد نوینی که همواره تغییر ماهیت میداد آمادگی نداشتند. در نتیجه، بشر ناگزیر بود تا الگوهای کاملاً جدیدی مانند دموکراسی لیبرالی، دیکتاتوری کمونیستی و رژیم های فاشیستی به وجود آورد و بیش از یک قرن جنگ و انقلابهای هولناک لازم بود تا این الگوها را به آزمایش گذاشته، گندم را از پوسته جدا کند و بهترین راه ها را به کار گیرد.
چالشهایی که اما داده فناوری و زیست فناوری در قرن بیست و یکم در مقابل بشر قرار میدهد مسلماً بسیار بزرگتر از چالشهایی است که موتور بخار، راهآهن و الکتریسیته در قرن پیشین در برابر انسانها قرار دادند. گسترش دامنه استفاده از هوش مصنوعی، اتوماسيون و زیست فناوری هر روز انسانهای بیشتری را به حاشيه میراند و انسان نیاز دارد تا هر از چندگاهی خود را در دنیای تکنولوژی بازآفرینی کند تا بتواند شانسی در برابر تکنولوژی داشته باشد. با توجه به نیروی عظیم تخریبی تمدن بشری، ما دیگر استطاعت الگوهای ناموفق، جنگ های جهانی و انقلاب های خونین بیشتری را نداریم. الگوهای ناموفق در این زمان میتوانند منجر به جنگهای هسته ای، مهندسی ژنتیک هیولاها، و متلاشی شدن کامل کره زیستی شوند. در نتیجه، ما ناچار از این هستیم تا بهتر از آنچه که در برابر انقلاب صنعتی از خود نشان دادهایم، عمل کنیم.
📗٢١ درس برای قرن بیست و یکم
✍️یوال نوح حراری
/channel/ecopolitist
گسترش انتقاد در جامعه بسیار سازنده و سودمند است ولی پیدایی فضای پذیرش انتقاد از سوی اکثریت شهروندان نیاز به زمان دراز دارد. زیرا تنها با آموزش و کارآموزی و کارورزی در فضای باز و گفت و شنود آزاد است که آمادگی ذهنی و روانی برای پذیرش نظرهای دیگران در افراد پدیدار می شود. همچنین آنچه که در نظامهای سیاسی پارلمانی و سایر نظامها تحت عنوان نهادی شدن رقابت برای کسب قدرت میبینم نیز دست آورد نبرد آدميان در درازای تاریخ است. البته این بدان مفهوم نیست که در جوامع سیاسی نهادی شده، خشونت به یک سره از میان رفته است، بلکه چنین فهمیده می شود که افراد و گروهها برای دشمنی و درگیریهایشان باید به یاری هنجارها و ضوابط نهادینه و از پیش پذیرفته شده، چاره جویی کنند و از توسل به خشونت و بکارگیری از ابزارها و راههای فشار شخصی جز در مورد دفاع آنی از جان خود و دیگران خودداری کنند.
#مبانی سیاست
#عبدالحمید ابوالحمد
/channel/ecopolitist
باور به نامشروع بودن نظام سیاسی حاکم همیشه به این مفهوم نیست که دربرابر مشروعیت در حال غروب، مشروعیت تازهای در حال طلوع است، چون جدایی میان دو مشروعیت، یا نبودن مشروعیت نظام سیاسی و فروپاشی آن، همیشه روشن و آشکار نیست. زیرا ممکن است که مشروعیت پيشين از میان رفته و مشروعیت تازه هنوز جایگزین آن نشده باشد، یا این که مشروعیت نظام سیاسی حاکم مورد شک و تردید و آماج حمله ها و انتقادهای جدی بوده و با این همه پابرجا باشد. در چنین موقعیت هایی فعالان و مبارزان سیاسی میتوانند قوانین و مقررات موجود و حاکم که چهارچوب نبرد سیاسی را تعیین و ترسیم کرده، بپذیرند و بر پایه آن رفتار و عمل کنند، یا از گردن نهادن به این مقررات سرباز زنند و از بالا و کنار این قوانین با نظام سیاسی که مشروعیتش لرزان است به نبرد برخيزند. در پهنه کارزار مرز میان بهره گیری از روشهای قانونی و پذیرش مشروعیت نظام سیاسی و به کار بردن خشونت همیشه دقیق و روشن نیست، بلکه گذار از این حالت به آن حالت، یا روی گرداندن از چارچوبهای قانونی و روی آوردن به خشونت به کندی رخ میدهد و همیشه و در هر حال نبرد بر سر قدرت به نسبت هایی، آمیخته با راههای قانونی یا با بی اعتنائی بدان است.
📘مبانی سیاست
✍️عبدالحمید ابوالحمد
/channel/ecopolitist
خلاء ناشی از سقوط لیبرالیسم، پر شدن آن با هوسهای دلتنگی برای یک گذشته طلایی منبعث از ناسیونالیسم را رقم زده است، همان چیزی که در سراسر جهان در حال وقوع است. ظهور ترامـپ در آمریکا نتیجه توجه به چنین اندیشه ای بود و رویای بازگشت به دوران ١٩٨٠ و ١٩۵٠ را داشت، عصری که در آن آمریکا جامعه مطلوبی بود، که باید در قرن بیست و یکم بازآفرینی شود. نمایندگان برگزیت در بریتانیا رویای تبدیل بریتانیا به یک قدرت مستقل را در سر دارند، گویی که هنوز در عصر ملکه ویکتوریا زندگی می کنند و گویی که انزوای شکوهمند در عصر اینترنت و گرمایش زمین یک سیاست ممکن است. حاکمان چینی میراث های امپراتوری و کنفوسیوس بومی خود را بازیافته اند، که بعنوان مکمل یا جایگزینی برای ایدئولوژی مارکسیستی عمل می کند. در روسیه، چشم انداز رسمی پوتین نه برپایی یک الیگارشی فاسد، بلکه احیای امپراتوری قدیمی تزار است؛ صد سال پس از انقلاب بلشویکی، اکنون پوتین عهد کرده تا شکوه باستانی تزاری را در کشوری که از بالتیک تا قفقاز گسترده شده است، باز یابد. آرزوهای مشابه، که تمايلات ناسیونالیسم را با سنتهای دینی تلفيق میکند، الهامبخش رژیمهایی در هند، لهستان، ترکیه و دیگر کشورها هستند و افراطی ترین آنها را میتوان در خاورمیانه سراغ گرفت. بنیاد گرایان یهودی در اسرائیل حتی از آنها هم عقبتر میروند و خیال بازگشت به ٢۵٠٠ سال قبل را در سر میپرورانند و آشکارا از امید گسترش مرزهای اسرائیل جدید، تقریبا تا سرحد مرزهای اسرائیل دوران کتاب مقدس و وضع قوانین کتاب مقدس و حتی ساختن مجدد معابد باستانی یهووه در اورشلیم بجای مسجد الاقصی سخن میگویند.
📗٢١ درس برای قرن بیست و یکم
✍️یوال نوح حراری
/channel/ecopolitist
هر کلیسایی از نظر خود، راستاندیش و برحق است و از نظر دیگری، خطاکار و مرتد. هر کلیسایی آنچه را که به آن معتقد است برحق میداند و مخالفت با آن را باطل اعلام میدارد. بنابراین؛ در مجادلاتی که بين اين دو کلیسا در باب حقانیت اعتقاداتشان و صحت عباداتشان درمیگیرد؛ هر یک از طرفین به یک اندازه خود را محق میدانند. نه در قسطنطنیه و نه در هیچ جای دیگر روی زمین، داوری وجود ندارد که با حکم او بتوان این امر را مشخص کرد. قضاوت در مورد این مسئله فقط از آن داور نهایی همهی انسانهاست؛ که مجازات خطاکاران نیز فقط در ید قدرت اوست. بگذارید این مسیحیان که بیعدالتی را، اگر نگوییم به گناهانشان، باید بگوییم قطعاً به غرور و تکبرشان افزودهاند و عجولانه و متکبرانه با پیروان کلیساهای دیگر بدرفتاری میکنند در حالیکه بههیچ عنوان در پیشگاه خداوند مسئول اعمال دیگران نیستند، ببینند که چقدر فجیعانه گناه میکنند.
📝 جان لاک
📙نامهای در باب تساهل
/channel/ecopolitist
سیاستمدار انقلابی کسی است که با نظم مستقر دشمن است و قوانین و مقررات حاکم را بر حق و مشروع نمیداند و در جستجوی در هم شکستن نظام قانونی حاکم است. داشتن روحیه انقلابی علاوه بر اینکه میتواند ناشی از سرشت و خوی انقلابی باشد و یا حاصل تاثیرات محیطی و فعالیت در فضای سیاسی ویژه و بررسی زندگی نامه شخصیتهای انقلابی مشهور باشد. همچنين در بسیاری از مواقع، سیاستمدار اصلاح طلبی که موقعیت موجود، فشار و بسته بودن راههای قانونی راه را برای گشودن اختلافات به گونه مسالمت آمیز میبندد، مبدل به سیاستمدار انقلابی میشود. سیاستمدار اصلاح طلب که در مقابل سیاستمدار انقلابی قرار دارد، تمام اقدامات و برنامه هایش را منطبق با قانون میکند. به بیان دیگر اصلاح طلب، سیاستمدار محافظه کاری است که با حفظ اصول میخواهد در فروع اصلاحات ايجاد کند. بطور کلی، اصلاح طلبی، محافظه کاری یا انقلابی گری یک موضع نسبی است و وضع غالب اینست که سیاستمدار اصلاح طلب امروز در گذشته انقلابی بوده است و یا انقلابی دیروز پس از حصول هدفها و استقرار نظم و اصول جدید، آنها را لایتغیر بیانگارد و تنها در درون قالب مستقر آماده اقدام باشد.
📘مبانی سیاست
✍️عبدالحمید ابوالحمد
/channel/ecopolitist
مگذارید هیچ ملتی، تحت سلطه سلطانی مستبد درآید بلکه بکوشید تا همواره قانونی مدون و متکی بر آداب و رسوم کهن حکمروایی کند. در کشوری که به استبداد اداره شود نه حاکم روی نیکبختی میبیند و نه زیردستان و نه اعقاب و اخلاف ایشان. حکومت فرد یک نتیجه بیش ندارد و آن تباهی و زوال است. از این رو فقط مردمان فرومایه و نادان از استبداد جانبداری میکنند، زیرا نمیدانند که چه چیزی در طبیعت و در جامعه انسانی، در حال و آینده خوب است و چه چیزی موافق حق. هیچ کدام از ما تا ابد زنده نمیماند و اگر کسی بخواهد خود یا کشورش را با نیکبختی راستین قرین سازد ناچار از تحمل هیچ درد و رنجی تن نمیزند و از هیچ تلاشی فروگذار نمیشود و از مرگ نمیهراسد.
#نامه ها
#افلاطون
/channel/ecopolitist
آشفتگی ناشی از رقابت احزاب سیاسی، که هر روز از زمین میرویند، و خرابیهای ناشی از هرج و مرج هرگز به پایان نخواهد رسید مگر آنکه حزب غالب، که زمام کشور را بدست گرفته است از زد و خورد در کوچه و خیابان و کشتن و تبعید مخالفان خود دست بردارد و عنان خود را به حس انتقامجویی نسپارد و پیش از فرمانروایی بر دیگران بر خشم و شهوت خود فرمان براند و از میان هواخواهان خود مردانی شایسته اعتماد برای سامان دادن به امور برگزیند و با یاری گرفتن از انجمنهای احزاب قانونی بگذارد که خود و مخالفانش در برابر آن مساوی باشند نه قانونی که به سود خودش باشد و به زیان ديگران. حزب غالب باید مخالفان را از دو راه مجبور به اطاعت از قانون کند؛ از طریق ارعاب و از راه ايجاد حس احترام. حزب غالب باید به مخالفان نشان دهد که نیروی کافی دارد و با رفتار خود بر همه آشکار سازد که عنان و امیال خود را به دست دارد و بیش از احزاب مغلوب بنده و فرمانبردار قانون است، زیرا تنها در این حال نیکبختی و آزادی و رهایی از پریشانی و بدبختی در همه جای کشور نمایان خواهد گردید.
✍️افلاطون
📙نامه ها
/channel/ecopolitist
گاهی اوقات پاره ای از باور ها و اعتقادات بی پایه و اساس آن چنان در ذهن افراد ریشه دار میشود و آنرا جزء حقیقت شناخته شده و مسلم میپندارند که با همه نیرو چنین باورهایی را میپراکنند که به یقین یه سود گروه و سازمانی خواهد بود که در گستراندن این باورها دست دارند؛ باورهایی از قبیل اعتقاد به قدرت یهودیان در روی کار آمدن دولتها در همه کشورهای جهان و ساختن احزاب و گروههای فشار که در جهت منافع آنها اقدام می کنند. راست است که احزاب و گروههای سیاسی با نفوذ و سازمان های مالی نیرومند، بويژه شرکتهای چند ملیتی در زندگی سیاسی درون کشورها دست اندازی میکنند و از همه امکانات برای پیشبرد برنامه ها و خواستههایشان بهره می گیرند، اما از این حقیقت چنین نتیجه گیری میشود که اینکه همه رویدادهای سیاسی مهم در جهان به دست یهودیان یا سازمانهای یهودی سامان یافته است، فقط میتواند تبلیغات دامنه داری به سود یهودیان و دولت اسرائیل باشد و از خواندن این مطالب نیز همین حس در خواننده پدید می آید.
📖مبانی سیاست
✏️عبدالحمید ابوالحمد
/channel/ecopolitist
گروههای سیاسی به گونه ای عام و حزب سیاسی به طور اخص از گرد آمدن افراد به منظور رسیدن به هدفهایی سامان یافته اند. نیرومندی این اجتماعات به عوامل گوناگونی بستگی دارد که شمار اعضاء و پیروان حزب از مهمترین آنها به شمار میآید. یک حزب سیاسی آنگاه میتواند در عرصه سیاست عاملی مؤثر باشد که میان اعضاء و رهبران در درون حزب هماهنگی باشد، ولی نباید فراموش کرد که میان تعداد اعضاء و همگونی در حزب اغلب پیوند وارونه وجود دارد. یعنی به همان نسبت که شمار اعضای یک حزب فزونی یاید، ممکن است از همگونی و یکپارچگی درونی حزب کم شده و قدرت آن کاهش یابد. اما برغم این دشواری ها، کسانی که عضو یک حزب یا گروه سیاسی اند، تا هنگامی که در درون حزب اند هنجارها و اصول حاکم بر سازمان و هدفهای آن را کم و بیش پاس میدارند و از آموزش ها و فرمانهایش پیروی میکنند و سازمان دارای واقعیت و شخصیت مستقل از یکایک اعضاء بوده و معرف منافع همه اعضا است و اگر رهبران حزب قدرت سیاسی را در دست بگیرند ناچارند بنام حزب و گروه سخن بگویند و به خواستهای اعضای سازمان توجه کنند. به دیگر سخن نفوذ و اعتبار رهبران احزاب و گروههای سیاسی در عرصه سیاسی تا حدی است که مجری اراده اکثریت اعضای گروه یا حزب باشند.
📖مبانی سیاست
✏️عبدالحمید ابوالحمد
/channel/ecopolitist
ملی گرایی شاید یکی از مهمترین تعصب های سده بیستم خاصه در نیرومندترین کشورها باشد. من بر آن نیستم که ملی گرایی را سراسر شیطانی بدانم، ملی گرایی را دو وجه است: عشق به وطن و نفرت از دیگر کشورها. یکی شایسته است و دیگری بد و ناپسند. ملیگرایی از پایان قرون وسطا مدام گسترش یافته است، تا آنجا که ملیگرایی که آزادی کشورهای تحت ستم را موجب شده است باید مورد پشتیبانی قرار گیرد، اما زمانی که فراتر رفته سلطه زورمند را تسهیل کند، به نیروئی شیطانی تبدیل میشود که در دنیای امروز، میتواند زورمندان و ضعفا را یکجا به ورطه نابودی بکشاند.
#برتراند راسل
#پیروزی سفید
/channel/ecopolitist
مصلحت دولت دقيقا نوعی کردار است. بعبارتی دیگر، مصلحت دولت عقلانی سازی نوعی کردار است که بین دولت معین و دولتی که میبایست برساخته و تاسیس شود، قرار میگیرد. بنابراین، فن حکمرانی باید قواعدش را استوار سازد و با سرلوحه قرار دادن تحقق شکل دولت مورد انتظار، نحوه مواجهه خود با امور را عقلانی سازد. آنچه حکومت باید انجام دهد، میبایست با الگوی مطلوب و مفروض دولت یکسان باشد. خردِ حکومتی چیزی است که دولتی تعین یافته را قادر میسازد تا به شیوه ای حساب شده، معقول و سنجیده، حداکثر امکان وجودی اش را محقق کند. حکمرانی طبق قاعده مصلحت دولت، عبارت است از آرایش امور به نحوی که دولت مستحکم، ماندگار و ثروتمند شود، و در مواجهه با هر آنچه که ممکن است نابودش کند، سخت و استوار باشد.
#تولد زیست سیاست
#میشل فوکو
/channel/ecopolitist
از لحاظ تاریخی کوششهای اولیه در راه استقرار دمکراسی، در بیشتر کشورها، با شکست مواجه شد اما کوششهای بعدی با توفیق قرین بود. یک علت موجه این امر این است که اطلاع و تجربه تأثیر خود را به جا گذاشت و هم این که معلوم شد این کار باید مراحلی را بگذراند،چنانچه در مراحل یا موج بعدی در این کشورها، رهبران گروهای مختلف آشکارا دست به کار شدند تا تنش و خشونت را در درون احزاب از میان بردارند، علایق را تحریک و مقدمات کار را فراهم کنند و تا آنجا که میسر است موضوعاتی را که بر سر بقاء و مشروعیت دمکراسی وجود دارد از صحنه سیاسی دور نمایند. این درسی بود که رهبران از شکستهای قبلی خود گرفته بودند و به محض اقدام مجدد برای گذار به دموکراسی، خاطره گذشته آنها را مجبور به لحاظ کردن موقعیتهای مشابه و در پیش گرفتن سیاست های ملایم و متعادل کرد. آنها دیگر نمیتوانستند به خود این تفنن را اجازه دهند تا عقایدی بر زبان بیاورند که مورد سوء تفاهم واقع شود یا افراط گرایی باشد و یا چنین به نظر برسد.
#موج سوم دموکراسی
#ساموئل هانتینگتون
/channel/ecopolitist
نظریه های روابط بین الملل با همه تکثر و تنوعی که دارند از یک لحاظ به دو بخش نظریه های اندرکنش و نظریه های کنش تقسيم می شوند. نظریه های اندرکنش با روابط بازیگرانی در عرصه بین المللی سروکار دارند. در حالی که نظریه های کنش صرفا با یک بازیگر یا کنشگر درون نظام بین الملل سروکار دارد. روابط بین الملل عبارت است از مطالعه اندرکنش بازیگران عرصه بین الملل، در حالیکه سیاست خارجی عبارت از مطالعه کنش بازیگران در عرصه بین المللی است.
سیاست خارجی به یک معنا عبارتست از استراتژی هایی که دولتها جهت کسب اهداف خود در عرصه بین المللی اتخاذ میکنند. و نظریههای سیاست خارجی به بررسی راههایی که بازیگران و تصمیم گيرندگان به تحلیل موقعیت خود میپردازند، اهدافی که را بر می گزینند، تصمیماتی که اتخاذ کرده و آنها را به اجرا میگذارند، میپردازند.
/channel/ecopolitist
بحث بر سر اینکه خشونت در سرشت انسان است یا اینکه محصول روابط اجتماعی است چندان سودمند نیست. آنچه مهم است این است که بدانیم از کهنترین روزگاران خشونت پاره جداییناپذیر زندگی گروهی آدمیان بوده است، بدون از اینکه از یاد ببریم که کم و بیش همیشه دارندگان قدرت و حکومت کنندگان و یاران و همدستان قدرتمندان امکان به کار گرفتن و سودجویی از خشونت و فشار را بسیار بیشتر از حکومت شوندگان در اختيار داشته و دارند. حتی در بسیاری از موارد رفتارهای خشونت آمیز در چهارچوب قوانین و به یاری ضوابط قانونی بوده است. چه بسا که کارمندان و مأموران قدرت حاکم و نهادهای سیاسی که باید از خشونت ها جلوگیری کنند و وظیفه اجرای قوانین را به عهده گیرند، خود دست به خشونت میزنند و سرچشمه ستمها و آزارهای بسیارند. از آغاز نهادی شدن قدرت در میان دستگاه حاکم این ترس همیشه بود که سرکشان و گردنکشان خرد و بزرگ برای پیشبرد هدفهای سودجویانه شان هنجارهای قانونی را زیر پا می گذارند و به خشونت دست بزنند. از دید قانونگذاران کشورها بیم چنین رویدادهایی هرگز پنهان نبوده و از این رو قدرت حاکم یا دولت، برای کارمندان و مأمورانی که دست به خشونت میزنند و قوانین حاکم را زیر پا میگذارند، کیفرهای بسیار سنگین تری نسبت به مردم عادی در نظر گرفته است.
📘مبانی سیاست
✍️عبدالحمید ابوالحمد
/channel/ecopolitist
تمام تلاش حاکم مستبد آنست که با پول دوستانی برای خود اختیار کند، غافل از اینکه سرنوشتی جز زندگی در انزوا نصیبش نخواهد بود و وقتی که بدست انتقامجویان از پای در می آید فریاد خواهد زد که سبب هلاک من بی دوستی و بی کسی است در حالیکه در نوشته هیچ شاعری نیامده است که کسی به سبب تنگدستی هلاک شده باشد. قاعده کلی اینست که کسی که مردمانش را دوست بدارد در کار خود کامیاب میشود در حالی که عجب و غرور آدمی را به انزوا میکشد. تمامی آنچه که حاکم مستبد لازم است بداند اینست که تمام مردم کشور باید آزاد باشند و بجای یک نفر یا گروهی از اشراف باید قانونی متکی بر خرد بر آنان حکومت کند.
📘نامه ها
✍️افلاطون
/channel/ecopolitist
همانند پزشک که تلاش خود را وقف کسی میکند که حقیقتا در جستجوی تندرستی است، مرد خردمند نیز می بایست تلاش خود را وقف کسی کند که در جستجوی روش مناسب حکمرانیست؛ اگر سیاستمداران کشور در راهی موافق خرد گام بردارند و در آن حال نیازمند راهنمایی باشند، مرد خردمند باید به یاریشان بشتابد و از راهنمایی او دریغ نورزد ولی آنجا که حکومت راهی مخالف خرد را در پیش گرفته است و زمامداران رغبتی برای گام نهادن در مسیر درست نشان نمیدهند و بلعکس از راهنما چشم دارند که سخنی برخلافِ روش خودشان به زبان نیاورد و اگر میخواهد سرش را بر باد ندهد دست به نقد و ترکیب دولت نزد و همواره تابع مقاصد خصوصی و هوی و هوس آنان باشد و راهنماییش را تنها به کیفیت بهره گیری از عیش و نوش دنیا تا آخر عمر خلاصه کند، باید از راهنمایی دولت روی برگرداند و خود را از فرومایگی نجات دهد. مرد خرد اگر ببیند که مستقر ساختن بهترین روش حکومت بی تبعید و کشتار میسر نیست نباید در برابر وطن خود زور بکار ببرد و به فکر انقلاب بیافتد، بلکه باید خاموشی برگزیند و برای رهایی خود و کشورش دست به دامن خدا بزند.
📜نامه ها
✍️افلاطون
/channel/ecopolitist
امروزه همه جوامع به طرز بسیار ناپسندی اداره میشوند و این وضع هرگز دگرگون نخواهد شد مگر اینکه در معالجه آنها روشی خارقالعاده پیش گرفته شود و بخت و اقبال نیز از یاری دریغ نورزد. برای اینکه حق فلسفه را ادا کرده باشیم باید بگوییم که تنها فلسفه است که میتواند زندگی خصوصی و اجتماعی را سامان بخشد؛ آدمیان تنها هنگامی از بدبختی رهایی خواهند یافت که یا فیلسوفان راستین زمامدار جامعه شوند، یا کسانی که زمام امور جامعه را بدست دارند به فلسفه روی آورند و در آن به اندازه کافی تعمق کنند. بدون فلسفه جامعه گاه در زیر پای سلاطین خود رای و زورگو، گاه در زیر چنگال ملاکین بزرگ و زمانی نیز در زیر لگد توده بی سر و پا به خود خواهد پیچید و همواره دچار تنش و گرفتار آشفتگی خواهد بود و زمامدارانش حتی آمادگی شنیدن نام قانون اساسی را هم نخواهند داشت که آزادی را از طریق تعمیم قانون برقرار سازد و برابری آنها را در برابر قانون تضمین کند.
📑نامه ها
✍️افلاطون
/channel/ecopolitist
مشروع یا نامشروع بودن نظام سیاسی و باور انبوه مردم به بودن مشروعیت یا نبودن آن، راهنما و تعیین کننده شکل و چگونگی نبرد برای به دست گرفتن قدرت است. هرگاه اکثریت مردم از نظام سیاسی حاکم پشتیبانی کنند و فرمان هایش را پذیرا باشند، نبرد برای به دست گرفتن قدرت یا انباز شدن با آن در چارچوب قانون اساسی و دیگر قوانین موضوعه با آرامش و کمترین خشونت روی میدهد. احترام به قوانین و هنجارهای حقوقی حاکم نمایاننده روشهای بدون خشونت و مسالمت جویانه است برای به دست گرفتن قدرت دولتی. پنهان یا آشکار بودن و نیز غیر قانونی یا قانونی بودن پیکار بر سر قدرت مرز کم و بیش روشن و مشخصی است برای بازشناسی ناحق و غیر مشروع از مشروع و برحق بودن یک نظام سیاسی. به بیان دیگر، در صورتی که اقدام مسالمت آمیز مردم برای بازنگری در سیاست دولت و پیگیری خواستهای مردم به نتیجه مورد نظر منتهی نگردد، مشروعیت دولت در اذهان عمومی مردم خدشه دار گردیده و از این پس مردم توسل به روشهای خشونت آمیز برای به خارج کردن قدرت از ید نظام فاقد مشروعیت را موجه میدانند.
📘مبانی سیاست
✏️عبدالحمید ابوالحمد
/channel/ecopolitist
لیبرالیسم در آغاز عمدتا به آزادی و حقوق ویژه مردان طبقه متوسط اروپایی اهمیت میداد و نسبت به درد و رنج طبقه کارگر، زنان، اقلیتها و غیر غربیها بیتفاوت بود و به هر قیمتی بدنبال حفظ مستعمرات خود در اطراف جهان بودند. اما لیبرالیسم برای ادامه حیات و چیرگی بر رقبای خود مجبور شد با گسترش افقهای خود آزادی ها و حقوق تمام انسان ها را، بدون استثناء برسمیت شناسد و به موازات گسترده شدن حلقه آزادی لیبرال، شروع به اهمیت دادن به برنامههای رفاهی کمونیستی کرد. حتی جبهه افراطی نظام سرمایهداری در آمریکا نیز پی برد که دفاع از آزادی نیازمند حداقلی از خدمات رفاهی دولتی است. فلسفه زندگی لیبرال مصمم است با انعطافپذیری و الهام و پذیرش برخی از اندیشهها و عملکردهای رقبای سنتی خود در سرتاسر جهان اشاعه یابد، از تمامی موانع عبور کند، تمامی مرزهای ملی را از میان بردارد و بشریت را در یک جامعه واحد و آزاد جهانی متحد سازد.
📗٢١ درس برای قرن بیست و یکم
✍️یوال نوح حراری
/channel/ecopolitist
لوئیس معلوف نویسنده لبنانی:
ما شرقیان دائماً در گذشته زندگی میکنیم. چون از آخرین پیروزیهایمان در جنگ دستکم صدها سال گذشته است، از آخرین دستاوردهای علمی و تولید تمدنیمان حداقل هزار سال گذشته و قس علیهذا.
در حالیکه انسان غربی ضرورتی نمی بیند که به نبرد واترلو یا نرماندی افتخار کند، یا مدام اسم مخترعانی چون جیمز وات و ادیسون و گراهام بل را بر زبان بیاورد. زیرا هر روز صبح که سر میز صبحانه روزنامه می خواند، از آخرین اختراعات بدست هموطنانش خبردار می شود، خبر آخرین پیروزی در واپسین نبرد که دیروز و پریروز رخ داده، جلو چشمانش رژه می رود و ...
اما ما، همه ما و هر یک به درجه ای، مقهور حس سرخوردگی ناشی از احساس محرومیت و پس افتادن هستیم و ...
/channel/ecopolitist
ما انسان ها در گذشته آموخته بودیم تا دنیای بیرونی خود را تحت کنترل خود درآوریم، اما کنترل بسیار ناچیزی بر دنیای بیرونی خود داریم. ما میدانستیم چگونه سدی بسازیم تا سیل را کنترل کنیم، اما نمیدانیم چگونه پیر شدن بدن را کنترل کنیم. ما میدانستیم چطور یک نظام آبیاری را طراحی کنیم، اما هیچ چیزی راجع به طراحی مغز نمیدانیم. انقلابهای زیست فناوری و داده فناوری امکان کنترل دنیای بیرونی را به ما می دهند و ما را قادر میسازند تا زندگی را مهندسی و تکثیر کنیم. ما می آموزیم مغز را طراحی کرده و زندگی را طولانی کنیم و افکار خود را در درون خود رسم کنیم، اما کسی نمیداند چه پیامدهایی در انتظار ماست. ممکن است ما با سپردن امور خود به الگوریتم و هوش مصنوعی نه تنها نظام ذهنی خود را مختل کتیم، و کنترل امور را از دست بدهیم، حتی باعث از دست دادن کنترل خودمان هم بشویم.
📙٢١ درس برای قرن بیست و یکم
✍️یوال نوح حراری
/channel/ecopolitist
روسیه داعیه دمکراسی دارد، اما در واقع کشوری است با فساد بیمارگونه، خدمات اجتماعی ناکارآمد، فقدان حاکمیت قانون و نابرابری متناوب. این کشور بر اساس برخی معیارها، یکی از نابرابرترین کشورهای دنیاست که ٨٧ درصد ثروت در دستان ١٠ درصد از ثروتمندترين افراد متمرکز است. دست راستیهای فرانسه و انگلیس شاید به کمک روسیه اتکا کنند و حتی پوتین را ستایش کنند، اما حتی رای دهندگان آنها هم تمایلی به این ندارند که در کشوری زندگی کنند که عملا نسخه ای از الگوهای روسی است. در حالیکه به مردم در سوریه و عراق و حتی جوانان مسلمان در آلمان و بریتانیا فراخوان میدهند، در ازای یک جوان مسلمان آلمانی که به خاورمیانه میانه سفر میکند تا در لوای حاکمیت اسلامی زندگی کند، شاید صد جوان خاورمیانه ای وجود داشته باشد که مایلند سفر معکوسی داشته باشند و زندگی جدیدی را در آلمان لیبرال آغاز کنند. این بدین معناست که لیبرالیسم جاذبه های خود را دارد و هر انسان لیبرالی که به دنبال حوادت مختلفی دچار سرخوردگی شده است، در نهایت آنرا رها نکرده است، زیرا گزینه دیگری که بتواند در برابر آن سر بر آورد، وجود ندارد و لیبرالیسم هميشه توانسته است خود را با وفق دادن با شرایط زمانی و مکانی بازتولید کند.
#٢١ درس برای قرن بیست و یکم
#یوال نوح حراری
/channel/ecopolitist
رژیمهای اقتدارگرا علناً مشارکتهای سیاسی را به شدت محدود میکنند و گروههای حاکم در نظام اقتدارگرا نسبت به بعضی از رهبران مخالف و احزاب سیاسی نفرت و انزجار دارند؛ کم اند رهبرانی که با مصالحه و اعطای امتیازاتی رژیمی را به وجود آورده باشند و از این اتهام که منافع موکلان خود را فروخته اند در امان باشند. دمکراسی شدن پذیرفتن گروههای مخالف در مشارکت سیاسی را الزام آور میکند و تجربه موج سوم دمکراسی موید آن است که غالبا دمکراسی ها را رهبرانی به وجود آوردند که توانستند برای نیل به هدف به خواستهای هواداران خود پشت پا بزنند. آنها با معامله دمکراتیک میان هواداران خود و مخالفان سازش و مدارا ایجاد کردند و با این اقدام گرایش و توسل به خشونت را در میان آنها خنثی کردند و احزاب سوسیالیست که تا پیش از این به اقدامات خشونت آمیز برای رسیدن به قدرت دست میزدند، از این پس پیروزی خود را مدیون ملایمت و مدارا های خود بودند که با دشمنان سرسخت و ناسازگار خود در پیش گرفتند و در نهایت به از بین بردن رادیکالیسم کمک کردند.
#موج سوم دموکراسی
#ساموئل هانتینگتون
/channel/ecopolitist
لینکلن میگفت که میتوان تمام مردم را گاهی تحمیق کرد و بعضی از آنان را همیشه تحمیق کرد، اما نمیتوان همه آنها را برای همیشه تحمیق کرد. اگر حکومتی فاسد باشد و از بهبود زندگی مردم روی برگرداند، بخشی از شهروندان به این پی خواهند برد و همین سرانجام باعث سقوط حکومت خواهد شد. اما کنترل رسانه ها توسط حکومت، منطق لینکلن را بی اساس میکند، زیرا مانع از آن میشود تا شهروندان حقیقت را بدانند. الیگارشی حاکم از طریق انحصار بر رسانه ها میتواند مکررا اشتباهات را به گردن ديگران بیاندازد و توجهات را به سمت تهدیدات خارجی واقعی و یا خیالی منحرف کند. وقتی در سایه چنین حاکمیتی زندگی میکنید، همیشه یک بحران یا موضوعی را پیش میکشند که بر معضلات ناخوشایندی مانند خدمات بهزیستی یا آلودگی محیط زیست، پرده می افکند؛ وقتی ملت با خطر هجوم بیگانه یا خطر یک سرنگونی اهریمنی مواجه است، چه کسی مجال نگران شدن درباره بیمارستان ها و آلودگی رودخانه ها را پیدا میکند. یک الیگارشی فاسد میتواند با ايجاد موجی از بحرانهای پایان ناپذیر دوره حاکمیتش را به مدت نامحدودی طولانی کند.
📙٢١ درس برای قرن بیست و یکم
✍️یوال نوح حراری
/channel/ecopolitist
نظریه سیاسی برای پرسش مشروعیت دو پاسخ یافته است: حاکمیت مردم و حقوق بشر. اصل حاکمیت مردم متضمن آیینی دمکراتیک در قانونگذاری است که حاصل این قانونگذاری را مشروعیت میبخشد. این اصل در حق مشارکت و گفتگو تجلی می یابد که تضمین کننده خودآیینی شهروندان صاحب حق رای در عرصه عمومی است. اما حقوق کلاسیک بشر، در مقابل این نظر، متکی بر مشروعیت ذاتی حاکمیت قانون است. این حقوق، حیات و آزادی خصوصی - یعنی مجال دنبال کردن نقشه زندگی شخصی - شهروندان را تضمین میکند. اصل حاکمیت مردم و حقوق بشر دو منظر هنجاری هستند که بر پایه آنها میتوان مشروعیت قانون وضعی و تغییر پذیر را به مثابه اسباب تضمین خود آیینی خصوصی و مدنی فرد توجیه کرد.
📙جهانی شدن و آینده دمکراسی
✏️یورگن هابرماس
/channel/ecopolitist
در مورد ارکان پدیدآورنده ملت دو نظریه وجود دارد: شماری از اندیشمندان اشتراک سرزمین، فرهنگ و نژاد را برای پیدایی ملت بسنده میدانند؛ این نظریه که به نظریه غیرارادی ملت نامدار است، بیشتر از سوی متفکران آلمانی بنیان یافته است. این نظریه را از آن روی غیرارادی میگویند که انگیزه هایی مانند زبان یا مکان زاده شدن گزیدنی نیست و بر افراد و اراده آنها تحمیل میشود. بر این نظریه نقدهای بسیاری واقع شده است چنانچه سه زبانی در سوئیس موجب پیدایش چند ملت جداگانه نشده است و احساس همبستگی میان شهروندان سوئیس بسیار نیرومند است. و یا هم زبان بودن میان ملت های فرانسه و بلژیک موجب یگانگی آنها نگردیده و یک ملت واحد پدید نیاورده است.
در برابر نظریه تشکل غیر ارادی ملت، نظریه همبستگی و تشکل ارادی ملت وجود دارد که به مکتب فرانسوی مشهور است، زیرا متفکران فرانسوی بیشتر از این نظریه دفاع کردهاند. برای اساس این نظریه خواست و روی آوردن به همزیستی میان یک گروه انسانی عامل اصلی تشکیل دهنده ملت است و این گرایش و احساس، محصول زمان کم و بیش تر درازی است و اشتراک فرهنگ و خاک بی گمان به تکوین آن یاری می دهد و با گذشت زمان، فرد آگاهی پیدا میکند که به اجتماع بزرگی تعلق دارد و آن پیمان همیاری و همکاری بسته است و از اینجا این اراده در وی نیرو می گیرد که از منافع جامعه ملی که به آن وابسته است پاسداری کند.
📙مبانی سیاست
🖌عبدالحمید ابوالحمد
/channel/ecopolitist
میتوان گفت و ادعا کرد که ملت و ملی گرایی در غرب یک رویداد تاریخی است و شاید تصادف بیش از ضرورت در پیدایی و شکل گرفتن آن موثر بوده است. ولی بی گمان از دید رهبران و مسئولان کشورهای واپس مانده، ناسونالیسم یک ضرورت است و آگاهانه به گسترش آن دامن میزنند تا بتوانند از آن بهرهبرداری کنند و چنانکه می دانیم انگیزه های گوناگونی نیز مستقل از اراده افراد در پیدایش آن دست اندر کار بوده است. بازگشت به فرهنگ بومی و زنده کردن آن از سوی بسیاری از روشنفکران کشورهای واپس مانده جهان سوم کوشش آگاهانه ای است در نیرومند ساختن ملیگرایی. ناسیونالیسم از غرب شروع شد و در کشورهای دیگر، پاسخ و اعتراضی بود که به سلطه امپریالیسم واستعمار داده شد، ولی از آن پس راهیست برای بسیج همه تواناییهای مادی و معنوی کشور واپس مانده برای دستیابی به صنعت، علوم و فنون غربی و هم سنگ شدن با آنها.
📙مبانی سیاست
✏️عبدالحمید ابوالحمد
/channel/ecopolitist