drbahmanmoshfeghi | Неотсортированное

Telegram-канал drbahmanmoshfeghi - Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

-

طبیب عشق منم باده ده که این معجون/ فراغت آردو اندیشه ی خطا ببرد

Подписаться на канал

Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

مبارک باد این سال وهمه سال
همایون بادت این روز وهمه روز

سالی سرشار از،سلامتی و شادکامی برایتان آرزو میکنم دکتر بهمن مشفقی

Читать полностью…

Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

اولین برف اولین حلیم پنجشنبه بیستم بهمن ماه ۱۴۰۱ شمسی
لاهیجان دکتر بهمن مشفقی

Читать полностью…

Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

سردرِ باغ ملی لاهیجان و نرده های مملو از گلهای زیبایش و فضای داخل آرامبخشش سالیانی چند از بهترین مکان برای من و دوستانی عزیزی که پاره ای از آنها دیگر نیستند- سمت چپ غرفه روز نامه فروشی اکبر پدیدار نظر بود که نشریات حزب توده را می فروخت- سمت راست غرفه نگهبان بود.یاد باد آن روزگاران یاد باد....

Читать полностью…

Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

روایتی از،" روایتِ دیگری هم دارد " اثر ِ حسن فرهنگ فر، همشهری ونویسنده ی نام آشنا
حاصل ِ مطالعه ی تفننی ی یک اثر !
چند روز پیش که از خبر نقد ِ کتاب ِ " روایت دیگری هم دارد " مطلع شدم، به فکر ِ این افتادم که یادداشتی را که پس از خواندن این کتاب که چند ماه پیش به لطف مولف به اینجانب مرحمت شده بود و زینت بخش ِ کتاب های ....

Читать полностью…

Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

شاخ و برگ ها و تنه درختان بریده شده از بالای محوطه شیخ زاهد لاهیجان و انداختن آنها به داخل محوطه
چهارشنبه پانزدهم بهمن ماه ۹۹ دکتر بهمن مشفقی

Читать полностью…

Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

هفت سال وقت تلف کردن و دوباره به همان برگشتن !
هشدار هیلاری کلینتون به کنگره آمریکا: ایران را تحریم نکنید
رونمایی یک پست پس از هفت سال : هشدار هیلاری کلینتون به کنگره آمریکا: ایران را تحریم نکنید
کلینتون در نامه اش نوشته است: حالا که در جریان مذاکرات قرار داریم باید هر چه در توان داریم به کار گیریم تا به یک راه حل نهایی برسیم.
کلینتون در این نامه تاکید کرده که .....

Читать полностью…

Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

دکتر مسعود جوزی در شماره 147پزشکان گیل و یادی از " سعید صدیق " .
به یاد سعید صدیق ( 1394- 1341)
بی پناه در وطن.
مسعود جوزی.
ما " کهنه شاعرها ، کهنه سرباز هایی هستیم که روزملی و رژه ی سالانه نداریم، که اگرداشتیم، در سال یک روز هم شده، رخت های رنگ و رو رفته را از چمدان بیرون می آوردیم، مدال های قدیمی را برسینه می زدیم ودور هم جمع می شدیم.
حالا فقط وقتی دور هم جمع می شویم که
.....

Читать полностью…

Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

از میان بی شماز رازهای سر به مُهر
هفتاد و دوسال پیش زمانی که درست یازده سال داشتم ، خبر تیراندازی بسوی محمدرضا شاه پهلوی در سراسر ایران ازجمله شهر ما لاهیجان پخش شد. در آن سالها .....

Читать полностью…

Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

یاد کردن از انسانهایی که به شهر ما خدمت کردند، یاد کردن از تاریخ شهرماست.
یادی از شاد روان محمودآزاد بمناسبت دوازدهم بهمن ماه،نودو ششمین سالروز تولدش.

مطبوعاتی شاد روان محمود آزاد در ضلع جنوب غربی میدان چار چراغ( شهدا) قرار داشت. محمود آزاد تنها كتاب فروشی نبود، بلكه نمایندگی و خبرنگاری بعضی از جراید مهم پایتخت، از جمله روزنامه "باختر امروز" كه مدیرمسئول آن شادروان دكتر سیدحسین فاطمی بود و روزنامه های "كیهان"، "داد" و "شورش" به مدیریت زنده یاد كریم پورشیرازی و هفته نامه های "سپید و سیاه"، "روشنفكر"، "فردوسی" و ... را هم داشت. هنوز شوق بی نظیری كه مردم برای خریدن روزنامه "باختر امروز"، به خصوص در سه روز 25 تا 28 مرداد 1332 و هجوم آنان به مطبوعاتی محمود آزاد داشتند، از خاطرم نرفته است. یك دوره دیگر هم شاهد استقبال شورانگیز مردم برای خرید روزنامه به این مطبوعاتی بودم و آن روزهای پیروزی انقلاب شكوهمند بهمن 1357 بود كه این بار مردم برای خریدن روزنامه "كیهان"، به قول معروف، سر و دست می شكستند. با وجود اینكه در این زمان به سن بازنشستگی رسیده بود، معهذا مشكلات پخش روزنامه "كیهان" را با جان و دل تحمل میكرد و خم به ابرو نمیآورد.
متأسفانه طولی نكشید كه گردانندگان بعد از انقلاب روزنامه "كیهان" نسبت به او بی وفایی پیشه كردند و چون او ذاتاً آدمی بود كه زیر بار هر شرط و شروطی نمی رفت، این بود كه از خبرنگاری و نمایندگی روزنامه "كیهان" كناره گرفت و تنها به شغل كتابفروشی ادامه داد. از مطبوعاتی آزاد، خاطرات فراوانی دارم كه یكی از آنها را نقل میكنم. در سالهای پس از كودتای ننگین 28 مرداد 1332 كه دیگر كمتر كسی به سراغ كتاب و كتاب فروشی می رفت، بازار كتاب و كتاب فروشان به شدت كساد بود و یك كتاب فروش به هیچ وجه نمیتوانست قوت روزانه خود را از محل فروش كتاب تأمین نماید. البته او كارمند سازمان چای و بازرس و مسئول روابط عمومی آن سازمان بود.
روزی در كتابفروشی آزاد بودم. یك مراجعه كننده پس از اینكه مدتی به قفسه های كتاب نگاه كرد، خطاب به محمود آزاد گفت: آقا بازار كتاب چه طور است؟ او در پاسخ گفت: بسیار بد. از صبح تا حال یك جلد كتاب هم نفروخته ام. مخاطبش گفت: مغازه تو در بهترین نقطه شهر است و تو هر كسبی دایر كنی، درآمد خوبی خواهی داشت. چرا به این شغل بی رونق چسبیده ای؟ محمود آزاد زهرخندی زد و درحالی كه دستش را به سمت خارج از مغازه گرفته بود، مغازهای را نشان داد و گفت: تا وقتی كه آن مشروب فروشی در آن سوی میدان قرار دارد، این كتاب فروشی هم باید در این مكان باشد.
محمود آزاد، جانماز آب نمی كشید، ولی بسیاری از شعائر مذهبی را رعایت میكرد. او نه تنها به این عهدش پایدار ماند، بلكه سال ها پس از اینكه آن مشروب فروشی هم برچیده شد و تا پایان آخرین روزهای حیاتش، مطبوعاتی اش را چون شعله ای گرمی بخش روشن نگهداشت. او عاشق صادق لاهیجان و مردمش بود. در این زمینه، نقل قولی به طنز از او شده است و آن اینكه وقتی دچار عارضه ریوی شد و دوستانش از او خواستند كه اندكی از فعالیت های اجتماعی و حرص و جوش خوردن درخصوص مسائل و مشكلات شهری را كاهش دهد، او در پاسخ به آنها گفته بود: محمود كاسه ترك خوردهای بیش نیست. محمود یك جان دارد و آنهم فدای مردم شریف شهر ما.
او مدتی هم عضو انجمن شهر لاهیجان بود و فعالیتی چشمگیر داشت. كاشت اولین درختان چنار در مسیر خیابانهای اصلی شهر و نیز نصب اولین چراغ های فلورسنت در خیابان های اصلی شهر و توجه ویژه او به محوطه باغ ملی سابق شهر ما و درختان و گل های آن و پیشنهاد او برای حفظ و نگهداری گل های آن باغ كه روی تابلوهای كوچكی در جایجای محوطه گلكاری شده بنویسند: "گل در روی شاخه اش زیباتر است تا در دستان تو." از یادگارها و ابتكارات او میباشد. خدایش رحمت كند.
لاهیجان دوازدهم بهمن ماه 1399- دکتر بهمن مشفقی.

Читать полностью…

Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

آزرم ایرج :
فریدون ایرج را فرا خواند وگفت : " ای فرزند برادرانت مهر تورا از دل بیرون کرده وراه کین توزی پیش گرفته اند.توباید که سپاه بیارایی وآماده بنشینی، چه اگر با بداندیشان مهرورزی کنی آنان را گستاخ تر، کرده ای.ایرج گفت ای شهریار چرا تخم کین بکاریم؟ کینه توزی وخشم اندازی آیین ما نیست، من از تخت شاهی می گذرم ودلِ آنان را براه می آورم تا خشم وکین را ازخاطر آنان بیرون کنم. فریدون گفت ای فرزند اگر رای تو این است که بدلجویی سلم وتور بروی من نیز نامه ای می نوبسم و همراه تو می فرستم.امید آنکه تندرست باز آیی....".
رفتن ایرج نزد برادران :
ایرج باتنی چند از همراهان بسوی برادران رفت....سپاهیان چون برزو بالا و چهره ی فروزنده ایرج را دیدند با خود گفتند : " سزا وارِ تخت و تاج، ایرج است وشاهی اورا برازنده." ....سلم به سپاهیان نگریست دانست که به مهر ایرج دل بسته اند و به تور گفت سپاه ما دل به ایرج سپرده است...اگر ایرج را زنده بگذاریم شاهی ما برقرار نخواهد ماند. تور به ملاقات ایرج رفت پس از تندی های بسیار به او، ایرج دانست که او قصد جان اورا کرده است. به تور گفت از هلاک من بگذر و دست بخون من آلوده مکن، خون من دامن ترا خواهد گرفت.
پسندی و هم داستانی کنی
که جان داری و جان ستانی کنی؟
میازار موری که دانه کش اشت
که جان داردو جانِ شیرین خوش است
تور سیاه دل پاسخی نداشت، خنجری که به زهر آب داده بود بیرون کشید وبرایرج نواخت و سرش را از تن جدا ساخت وفرمان داد تا آنرا بمشک و عبیرآکنده سازند و نزد فریدون فرستند.سپس یکی به چین و دیگری به روم رفت.
آگاهی فریدون از مرگ ایرج :
وقتی خبر بازگشت ایرج را فریدون شنید شهر را آیین بستند وتختی از فیروزه ساختند وهمه چشم براه وی نشستند وقتی تابوت زرین را که بدن ایرج در آن بود دید،فریدون از اسب یزمین افتاد وخروش برداشت و جامه بتن چاک کرد. فریدون سر فرزند را در آغوش گرفت وافتان و خیزان بکاخ ایرج آمد وگفت : ای آفریدگار جهان ای داور داد گر براین کشته ی بیگناه بنگر که چگونه به ناجوانمردی خوش بخاک ریخت؟ ای یزدان پاک، آرزوی مرا برآور ومرا چندان امان ده و زنده بدار تا ببینم کس از فرزندان ایرج کین اورا بخواهد و سر آن دو ناپاک را از تن جدا سازد.مرا جز این بدرگاه تو آرزویی نیست...( پایان بخش ششم). تنظیم از دکتر بهمن مشفقی -لاهیجان

Читать полностью…

Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

بخش ششم:
فریدون و سه فرزندش.
جشن مهرگان :
فریدون نخستین روز مهرماه به تخت نشست و تاج کیانی برسر گذاشت. مردم به شاهنشاهی او دل آسود ه شدند و شادی کردند و آتش برافروختند و

Читать полностью…

Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

۶۵. دکتر فریدون روشنی، تربت حیدریه
۶۶. دکتر رستم حسن‌زاده، یاسوج
۶۷. دکتر کمال بیگی، میبد
۶۸. دکتر علی بیرجندی‌نژاد، مشهد
۶۹. دکتر محمدرضا سلطانی، مشهد
۷۰. دکتر اعظم شیخی، اسدآباد
۷۱- دکتر صادق محبوبی، رودسر
۷۲. دکتر محمود کوهی، شهرکرد
۷۳. دکتر خدایار تهرانی، آمل
۷۴. دکتر حسین میرانزاده ساوه
۷۵. دکتر فهیمه‌سادات سالاری، مشهد
۷۶. دکتر فرشته تیموری بیجار
۷۷. دکتر عباس آقازاده، چالوس
۷۸. دکتر منصور جعفری نمین، اردبیل
۷۹. دکتر مجید غریبانی، اردبیل
۸۰. دکتر محسن عابدینی، رودبار
۸۱. دکتر حسین قشلاقی، بندر ماهشهر .
رونمایی ازدکتر بهمن مشفقی- لاهیجان.

Читать полностью…

Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

با جان انسانها و سلامت جامعه بازی نکنیم
نگرانی نسبت به نحوه ی انتخاب، تایید وخرید واکسن موسوم به " اسپوتنیک" ساخت کشور روسیه.
در بحران کرونا، نادیده گرفتن نظرات وتوصیه های افراد وسازمان های صاحب نظر،یعنی با جان انسانها وسلامت جامعه بازی کردن. بیانیه گروهی از پزشکان که ناشی از احساس مسئولیتی است که نسبت به میهن شان و مردم آن می کنند را جدی بگیریم و به آن عمل کنیم. :
▪️متن نامه اعضای مجمع عمومی سازمان نظام پزشکی به ریاست جمهوری :
▫️ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران
.....

Читать полностью…

Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

سیروس سهامی چشم از جهان فروبست.
مردی بزرگ از تبار پژوهشگران بی ادعای گیلانی-ایرانی .
سیروس سهامی» اولین رئیس دانشگاه فردوسی پس از انقلاب درگذشت
او متولد ۱۳۱۴ در بندر انزلی بود. در مهرماه ۱۳۴۵، به استادیاری ....

Читать полностью…

Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

شگفتی های تاریخ و " انقلاب ِ خیانت شده " !
این آن انقلابی نیست که من می خواستم
" تروتسکی " نیازی به معرفی ندارد. او یک انقلابی ی جالبی بود. مقاله ای .....

Читать полностью…

Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

آفتاب به این بلندی را لکه ای ابر نا پدید کند

Читать полностью…

Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

آفتاب درخشان صبح امروز شنبه پانزدهم بهمن ماه از حاشیه پیاده راه استخر لاهیجان

Читать полностью…

Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

روایتی از،" روایتِ دیگری هم دارد " اثر ِ حسن فرهنگ فر، همشهری ونویسنده ی نام آشنا
حاصل ِ مطالعه ی تفننی ی یک اثر !
چند روز پیش که از خبر نقد ِ کتاب ِ " روایت دیگری هم دارد " مطلع شدم، به فکر ِ این افتادم که یادداشتی را که پس از خواندن این کتاب که چند ماه پیش به لطف مولف به اینجانب مرحمت شده بود و زینت بخش ِ کتاب های کتابخانه ام شده است برداشته بودم را رونمایی نمایم. سرانجام پس از جستجوهای فراوان موفق شدم امشب آنرا پیداکنم.پیش خود گفتم به این یادداشت های برداشته شده از کتاب چه نام بگذارم؟ بی درنگ در ذهنم این جمله نقش بست : " حاصل ِ مطالعه ی تفننی ی یک اثر ".! این شما و این جملاتی که در طول خواندن کتاب نظرم را جلب و به یادداشت کردن ِ آنها پرداختم :
....ازوقتی که پا گذاشتم تو زندگی ِ دو سه نفره، یادم نمیاد لحظه ای زندگی را قدم به قدم رفته باشم، همه اش را د ویدم.
...چقدر خوب می شد، آدم می توانست تکه هایی از زندگی اش را مثل ِ یک دندان ِ بدرد نخور، بکند وبندازد دور.
....به درس ِ خصوصی می گفتم مسافرکشی.
.....یارو سلمانی یه ، سیبیل هاشو نمی بینن!؟ خنده ام گرفته بود، خررا به فلان چیزش می شناسند و...
....دیگر پیر شدیم سال به سال نیست، روز به روز است، شاید لحظه به لحظه.
.....وقتی بوسه های شان را با سر انگشت به روی هم کنند....
ذهنیت و پائیز از نظر یک زندانی :
.....حتی اگر دور و برت درختی نباشد، هیچ برگ ِ زردی زیر ِپایت خش خش نکند، فقط از پنجره ی دیوار ِ سیمانی ببینی و سنگ وآجر وآن طرف تر چند تا درخت ِ کاج که هرگز گذشت ِ فصل را نشان ندهد، باز این پائیز زیباست.
خلوت ِ نویسنده :
....گاهی نمی دانستم جمله ی قبلی چه بوده است ونمی توانستم یک باربخوانمش تا ببینم چه نوشته ام. ذهنم دقت ِ گذشته را نداشت، کند کار می کرد، خرفت شده بودم، گاهی هر چه فکر می کردم، چیزی برای گفتن پیدا نمی کردم، ذهنم ویرانه ای بود.گاهی می گفتم : اشکال نداره، اینم تجربه است دیگه؟ اما بلافاصله بخود می خندیدم.
....شف شف نکن ! یک دفعه بگو شفتالو...
....گفته بودم در بساط عرق خوری گیر افتادم، لازم بود داستانی سرهم کنم...
....اگر زن ِ آدم بذاره هر زهرو ماری که می خوره، تو خراب شده ی خودش باشه، دیگه آدم ها مث ِ من پاشون این جورجاها نمی رسه ....
....درست حال ِ کره اسبی را داشتم که در تنگنا گرفتار شده وتنها راهش تسلیم است، حاشا نمی توانستم بکنم.....
قاضی، قطری ته ی خودکار رافرو کرده بود لای ریشش ونگاهم می کرد....
....این معلم خصوصی ها مثل ِ شترمرغ می مونن...معلوم نیست اینا معلمن یا بازاری ....
دروصف ِ رفتار دکتر:
منشی با صدای زیرش گفت : آقای زمانی ! بلند شدم رفتم تو، دکتر داشت با تلفن حرف می زد. با چشم و ابرو اشاره کرد که بنشینم کنارش، یک دستش هم روی میز بود ودست ِدیگرش گوشی را گرفته بود. آنقدر گفت گفت که حوصله ام سر رفت.....نمی دانم چقدر گذشت.بلند شدم از پنجره بیرون را نگاه کردم.....که متوجه شدم صداش عوض شده وانگار با من بود. سلام عزیزم ! رفتم نشستم
....لاهیجان- دکتر بهمن مشفقی. این متن در تاریخ پانزدهم بهمن ماه 1394 نوشته شده است و امروز شانزدهم بهمن ماه 1399 فیس بوک آنرا رونمایی کرد.

Читать полностью…

Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

عرض تسلیت و همدردی با خانواده های داغدار و جامعه ی ورزش و فوتبال ایران

Читать полностью…

Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

هفت سال وقت تلف کردن و دوباره به همان برگشتن !
هشدار هیلاری کلینتون به کنگره آمریکا: ایران را تحریم نکنید
رونمایی یک پست پس از هفت سال : هشدار هیلاری کلینتون به کنگره آمریکا: ایران را تحریم نکنید
کلینتون در نامه اش نوشته است: حالا که در جریان مذاکرات قرار داریم باید هر چه در توان داریم به کار گیریم تا به یک راه حل نهایی برسیم.
کلینتون در این نامه تاکید کرده که باید به رویکرد دیپلماتیک دولت اوباما در قبال برنامه هسته ای ایران شانس موفقیت داده شود و تحریم های بیشتر ایران در موقعیت کنونی ، این رویکرد را تضعیف کرده و شانس موفقیت آن را از بین می برد.
اوباما در نطق سالانه خود در کنگره تهدید کرد در صورت تصویب تحریم های جدید از سوی کنگره علیه ایران، آن را وتو خواهد کرد.
کلینتون نوشته است:" حالا که در جریان مذاکرات قرار داریم باید هر چه در توان داریم به کار گیریم تا به یک راه حل نهایی برسیم."
وزیر خارجه سابق آمریکا همچنین به کنگره هشدار داده در صورت تصویب تحریم های جدید علیه ایران و به شکست کشیده شدن رویکرد دیپلماتیک در قبال ایران، نه تنها روسیه و چین بلکه دیگر شرکای آمریکا ممکن است در تعهدات خود نسبت به (سیاست آمریکا در قبال ایران)تردید پیدا کنند.
وی نوشته است ؛ با اعمال تحریم های جدید همه دستاوردهایی که تا کنون با مذاکره و دیپلماسی به دست آمده از بین رفته و در اجماع جهانی که آمریکا به سختی و با هزینه علیه ایران ایجاد کرده شکاف خواهد افتاد و در بلند مدت فشارها را از روی ایران خواهد برداشت چرا که این فرصت را ایجاد خواهد کرد که کشورهای دیگری وارد شوند و راه های متفاوتی برای مساله پیشنهاد دهند و این گونه تمرکز و اجماع کنونی در حل موضوع هسته ای ایران از بین خواهد رفت.
کلینتون یکی از مطرح ترین چهره های حزب دموکرات برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری آتی آمریکا در سال 2016 است.
این نخستین بار است که موضع هیلاری کلینتون درباره رویکرد دیپلماتیک دولت اوباما در قبال برنامه هسته ای ایران، آشکار می شود. رونمایی از- دکتر بهمن مشفقی- لاهیجان پانزدهم بهمن ما 1399شمسی.

Читать полностью…

Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

دکتر مسعود جوزی در شماره 147پزشکان گیل و یادی از " سعید صدیق " .
به یاد سعید صدیق ( 1394- 1341)
بی پناه در وطن.
مسعود جوزی.
ما " کهنه شاعرها ، کهنه سرباز هایی هستیم که روزملی و رژه ی سالانه نداریم، که اگرداشتیم، در سال یک روز هم شده، رخت های رنگ و رو رفته را از چمدان بیرون می آوردیم، مدال های قدیمی را برسینه می زدیم ودور هم جمع می شدیم.
حالا فقط وقتی دور هم جمع می شویم که یکی از ما کم شده باشد، و آن که امروز کم شده " سعید صدیق " است....
سعید...سعید...یکی از زیبا ترین شاعران این سرزمین، شاعر ِ " بی پناهی وطن ندارد ..." شاعری که چند برگ از درخشان ترین شعر های صد سال اخیر ادبیات ما به نام اوست.
درگذشت سعید را به هرآن که هنوز گاهی به شعر می اندیشد، تسلیت می گویم و بیش از همه به خواهر و برادر مهربان فداکارش: سپیده و سینا.
زندگی براو آسان نگرفت، و زمانه با او مهربان نبود، اما...جاودانگی از آن او باد که شاعر بود وشاهد اندیشمند وشوریده ی زندگی و زمانه ی ما.
دریغا سعید، دریغا شاعر بی پناه دروطن...
تولد : 1341از پدرومادری گیلانی در کرمان.
درگذشت : سحرگاه جمعه 25 دی 1394 در رشت.
کارنامه : " بی پناهی وطن ندارد "- انتشارات حرف نو-1381- من آسمان خودم را سروده ام- انتشارات حرف نو-1381
نقد ادبی ومقاله های تئوریک در مطبوعات- دریافت جایزه شعر " کارنامه " -

Читать полностью…

Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

از میان بی شماز رازهای سر به مُهر
هفتاد و دوسال پیش زمانی که درست یازده سال داشتم ، خبر تیراندازی بسوی محمدرضا شاه پهلوی در سراسر ایران ازجمله شهر ما لاهیجان پخش شد. در آن سالها مردم بدون اینکه اجباری باشد، شاه را دوست داشتند وشنیدن این خبر برای خیلی ها شگفت انگیز بود. ما تا آن سال رادیو در منزل نداشتیم، این بود که پس از اینکه شنیدیم شاه می خواهد از رادیو صحبت کند، همه ی اعضای خانواده به منزل دختر عموی مادرم، "عزیزه خانم شاهانی مقدم "که همسرش، میر سید کاسی( میسی کاسی) امیرشنوا بود رفتیم و سخنان شاه را از رادیو شنیدیم....چیز دیگری که از آن سال بخاطر دارم این است که در آن سالها مرسوم بود وقایع مختلف کشور را که در جزواتی به چاپ می رسید، به شعردر می آوردند و توسط عده ای ازجزوه فروشان دوره گرد با صدای بلند برای مردم خوانده می شد، در لاهیجان هم از این صحنه ها دیده می شد، ازجمله شعر زیر را یکی از جزوه فروشان دوره گرد با صدای بلند می خواند:
در نیمه ی بهمن رها شد، تیر جانکاهی
از دستِ مردِ خائنی، بر سینه ی شاهی.
.........
در جایی خواندم، بعد از سالها آن ترور یک معماست: چه کسانی آن تپانچه را به دست ناصر فخرآرایی دادند و گفتند شاه را بکُش یا گفتند بزن اما نکش؟!

این راز، اما با کشتن ضارب پس ازآنکه دیگر تیری هم در تپانچه نداشت، سر به مُهر ماند...
پانزدهم بهمن ماه سال 1399 شمسی- لاهیجان- دکتر بهمن مشفقی.

Читать полностью…

Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

قدر دان کوشش های مهندس رحمن پور و همکاران عزیزش باشیم تبریک بمناسبت آغاز شانزدهمین سال انتشار صدای لاهیج با همه ی مشکلات سر راهش : ‌صدای لاهیج وارد ۱۶ سالگی انتشار خود شد صدای لاهیج متولد ۱۳۸۳/۱۱/۱۲ لاهیجان است تاکنون رکورد دار بیشترین شمارگانی انتشار در تاریخ روزنامه نگاری لاهیجان است صدای لاهیج به همت همراهانش دوشنبه های هر هفته منتشر میشود

Читать полностью…

Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

یاد کردن از انسانهایی که به شهر ما خدمت کردند، یاد کردن از تاریخ شهرماست.
یادی از شاد روان محمودآزاد بمناسبت دوازدهم بهمن ماه،نودو ششمین سالروز تولدش.

مطبوعاتی شاد روان محمود آزاد در ضلع جنوب غربی میدان چار چراغ( شهدا) قرار داشت. محمود آزاد تنها كتاب فروشی نبود، بلكه نمایندگی و خبرنگاری بعضی از جراید مهم پایتخت، ....

Читать полностью…

Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

بخش ششم:
فریدون و سه فرزندش.
جشن مهرگان :
فریدون نخستین روز مهرماه به تخت نشست و تاج کیانی برسر گذاشت. مردم به شاهنشاهی او دل آسود ه شدند و شادی کردند و آتش برافروختند و باده نوشیدند و جشن بپا کردند و آنروز را عید خواندند واین عید سالیان دراز در میان ایرانیان بنام " جشن مهرگان" پایدار ماند. فریدون چون پادشاهی اش استوار شد بگرد جهان برآمد تا در آبادانی زمین بکوشد.فریدون پانصد سال زیست ودر پنجاه سال نخستین سه فرزند یافت :
به بالا چوسرو به رخ چون بهار
به هرچیز ماننده ی شهریار
فریدون تصمیم گرفت برای پسرانش همسر انتخاب کند. " جندل " که مشاور اوبود را فراخواند و ازاوخواست همسرانی در جهان برای آنها پیدا کند سرانجام دختران پادشاه یمن را مناسب دید. به یمن نزد پادشاه یمن رفت وپادشاه یمن فرستاده فریدون را جایگاهی شایسته بخشید واز او درنگ خواست تا پاسخ بایسته بشنود. سرانجام پادشاه یمن رضایت داد پس از پس از آمدن پسران فریدون نزد او و دیدار با او و دخترانش این وصلت صورت بگیرد بدنبال این کار و دیدار پسران فریدون با شاه و دخترانش ، شاه یمن درِ گنجینه های کهن را باز کرد وزر وگوهر بسیار بیرون آورد و دختران خود را همراه شاهزادگان کرد و رهسپار دربار فریدون کرد. فریدون به دختران نام پارسی بخشید : همسر" سلم" را که پسر بزرگتر بود" آرزو " نام کرد وهمسر" تور" پسر میانه را "ماه" و همسر پسر کهتر(ایرج) را " سهی" خواند.
داستان ایرج- پس از آنکه پیوند" سلم" و" تور" و " ایرج " به فرخندگی بانجام رسید فریدون اختر شناسان را بدرگاه خواند تا طالع فرزندان اورا در گردش ستارگان ببینند و باز گویند. چون یه طالع ایرج رسید در آن جنگ و آشوب دیدند.فریدون اندهگین شد واز ناسازگاری ونامهربانی سپهر در اندیشه افتاد.برای آنکه انگیزه ی اختلاف را از میان فرزندان بردارد کشور پهناور خود را سه بخش کرد :" روم وکشورهای غربی" را به" سلم" که مهتر برادران بود واگذاشت. " چین وترکستان" را به " تور" بخشید و" ایران وعربستان" را به " ایرج" سپرد.
" سلم " و " تور" هریک رهسپار کشور خود شدند و"ایرج " در ایران که برگزیده ی کشورهای فریدون بود به تخت شاهی نشست.
رشک بردن" سلم " بر"ایرج ":
سالها گذشت وفریدون سالخورده شد و نیرو وشکوهش کاستن گرفت. دیوِ آز وبد اندیشی در دل " سلم" رخنه کرد....فرستاده ای به چین نزد برادرش" تور" فرستاد و پیام داد که " ای شاه چین و ترکستان " همیشه خرم وشاد کام باشیی. ببین پدرما درتقسیم کردن کشور راه بیداد پیش گرفت، پدر فرزند کهتر را گرامی داشت وتخت شاهی ایران را بوی سپرد ومرا وترا به خاورو باختر فرستاد.
ازشنیدن این سخنان آز و آرزو دردل "تور" راه یافت وگفت درست می گویی برادر، برما ستم رفته است. باهم تصمیم گرفتند و به فریدون پیغام دادند باید یا تاج از سر ایرج باز گیری یا آماده ی نبرد باشی. فریدون به فرستاده گفت : از من به دو فرزند ناسپاس بگوبا این پیام که فرستاده اید گوهر وذات خود را آشکار کردید. اهریمن شما را از راه بدر برد وآز در دل شما رخنه کرد.بکوشید تا خاطر خود را به کینه وآزسیاه نکنید.

Читать полностью…

Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

زنگ تفریح : واقعا این سارق های بی سر چطور بدام افتادند ؟! با اجرای طرح 2 روزه ارتقاء امنیت اجتماعی در شهرستان رشت، 58 فقره سرقت کشف و 39 سارق دستگیر شدند.

Читать полностью…

Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

با جان انسانها و سلامت جامعه بازی نکنیم
نگرانی نسبت به نحوه ی انتخاب، تایید وخرید واکسن موسوم به " اسپوتنیک" ساخت کشور روسیه.
در بحران کرونا، نادیده گرفتن نظرات وتوصیه های افراد وسازمان های صاحب نظر،یعنی با جان انسانها وسلامت جامعه بازی کردن. بیانیه گروهی از پزشکان که ناشی از احساس مسئولیتی است که نسبت به میهن شان و مردم آن می کنند را جدی بگیریم و به آن عمل کنیم. :
▪️متن نامه اعضای مجمع عمومی سازمان نظام پزشکی به ریاست جمهوری :
▫️ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران
با عرض سلام و احترام
ما اعضای مجمع عمومی سازمان نظام‌پزشکی بعنوان نمایندگان جامعه پزشکی کل کشور نگرانی خود را نسبت به نحوه انتخاب، تایید و خرید واکسن موسوم به اسپوتنیک ساخت کشور روسیه اعلام می داریم.
در شرایطی که بیماری کرونا خانواده‌های بسیاری راسوگوار کرده و ما را در ماتم همقطاران خود سیه پوش نموده است.
خرید این واکسن که تاییدیه های حداقلی جهانی را طی نکرده و اثر بخشی وبی خطر بودن آن در کشور تولید کننده نیز با ابهام و اعتراض مواجه است را به دلایل زیر غیر موجه و خطر آفرین می‌دانیم و به حکم وظیفه انسانی و شرعی خود خدمت شما یاد آور میشویم
الف: اطلاعات شفافی از مراحل تحقیق و ساخت این واکسن در دسترس نیست.
ب:واکسن اسپنوتیک توسط هیچ یک از منابع معتبر جهانی تایید نشده است و اثر بخشی و بی خطری آن توسط مجامع جهانی و حتی شخصیت‌های علمی ستاد کرونا مورد تشکیک قرار گرفته است
ج :مدارک و مستندات و دلایل تایید این واکسن دراختیار صاحب‌نظران جامعه پزشکی قرار نگرفته است
د:به نظر می‌رسد در خرید این واکسن ملاحظات دیپلماتیک مانع از ارزیابی استاندارد واکسن شده است.
بدیهیست جامعه پزشکی کشور پس از یکسال تلاش ، چشم انتظار تدبیر و اقدامی عاجل برای واکسیناسیون سراسری با واکسنی معتبر که روند علمی ومعقول تایید و تهیه را طی کرده باشد است وانتظار دارد که با در نظر گرفتن جمیع شرایط نسبت به خریداری بهترین واکسن های موجود دنیا از شرکت های چند ملیتی اقدام گردد.
جامعه پزشکی و مردم ایران هرگونه تعلل ،تاخیر ، ملاحظه کاری و مسامحه در این زمینه را غیر قابل قبول، نابخشودنی و تحمل ناپذیر می داند
با آرزوی تندرستی و توفیق
نمایندگان مجمع عمومی سازمان نظام پزشکی کشور :
اسامی جمعی از اعضای مجمع عمومی نظام پزشکی که نامه نگرانی از واکسن روسی #اسپوتنیک‌وی خطاب به رییس‌جمهور را امضا کرده‌اند
📍این فهرست از کانال تلگرامی پزشکان و قانون نقل شده و همچنان در حال تکمیل شدن است.
۱. دکتر محمود روانشادنیا، کازرون
۲. دکتر علی سالاریان، نور
۳. دکتر ماندانا درگاهی، یزد
۴. دکتر حسین شریفی، انزلی
۵. دکتر غلامرضا مسعودی، نهاوند
۶. دکتر ابراهیم عسکری، دورود
۷. دکتر صمدی، لردگان
۸. دکتر مژگان صحت، کاشان
۹. دکتر احمد مولایی، مغان
۱۰. دکتر مهران قسمتی‌زاده، لاهیجان
۱۱. دکتر کورش کلانتری، جیرفت
۱۲. دکتر فرزاد فرقان، فومن
۱۳. دکتر محمدرضا‌ هاشم‌زاده، خوی
۱۴. دکتر محمدسعید محمودی، قشم
۱۵. دکتر علی هدایتی‌نژاد، شوش
۱۶. دکتر حمید حسین‌نژاد، کنگان
۱۷. دکتر حسینی، نورآباد ممسنی
۱۸. دکتر صادق خدام، اراک
۱۹. دکتر علی قربانی، فیروزآباد
۲۰. دکتر علی رضا امامی، ابهر
۲۱. دکتر پرویز سلیمانی، سقز
۲۲. دکتر اسکندر ابوالحسینی، اقلید
۲۳. دکتر گودرزی، الیگودرز
۲۴. دکتر فرجود شکوهی، آستانه اشرفیه
۲۵. دکتر محمدمهدی مطهری، گرگان
۲۶. دکتر سعید شاقاسمی، شیراز
۲۷. دکتر سیدشهاب‌الدین خادم، سپیدان
۲۸. دکتر رویا ایزدی، صومعه سرا و ماسال
۲۹. دکتر مهدی نهانی، سراب
۳۰. دکتر محمدرضا جباری، مشهد
۳۱. دکتر سلیمان علاقی، گنبدکاووس
۳۲. دکتر بهنام عباسیان، ارومیه
۳۳. دکتر احمد هزارجریبی، کردکوی
۳۴. دکتر عباس رجبی کاشانی، کلاله
۳۵. دکتر مهین اشرفیان، بناب
۳۶. دکتر اباذر اسکندراوغلی، مشکین‌شهر
۳۷. دکتر علیرضا محمودی، فریدونکنار
۳۸. دکتر سهیل سادات، کاشمر
۳۹. دکتر مرتضی جوانپرست، لنگرود
۴۰. دکتر لاله تدین، شیراز
۴۱. دکتر ناهید خداکرمی، تهران
۴۲. دکتر کیهان صفاری، نقده
۴۳. دکتر عبید رحمانی، مریوان
۴۴. دکتر محمد عبیداوی، آزادگان و هویزه
۴۵. دکتر محمد ابراهیمی احمدی مقدم، آزاد شهر
۴۶. دکتر علیرضا لطفی کیان، دلیجان
۴۷. دکتر احمد سارانی، زاهدان
۴۸. دکتر منصور کیانی، شاهین‌دژ تکاب
۴۹. دکتر کورش افشین‌پور، شیراز
۵۰. دکتر قاسم رحمت‌پور رکنی، ساری
۵۱. دانیال بیژن‌زاده، شادگان
۵۲. دکتر علیرضا نجفی، تبریز
۵۳. دکتر ایمان زعیم، بروجرد
۵۴. دکتر بابک ترجمان، آبیک
۵۵. دکتر شهرام حامدی‌فر، اندیمشک
۵۶. دکتر محمد زروندی، نیشابور
۵۷. دکتر محمدحسین انصاری مود، بجنورد
۵۸. دکتر جمشید شکوری، اسفراین
۵۹. دکتر منوچهر حیدری گراش
۶۰. دکتر مریم صادق، نیریز
۶۱. دکتر اردوان یاراحمدی، ایذه و باغملک
۶۲. هوشنگ بحرینی، اراک
۶۳. حمدالله محمدی، گچساران
۶۴. اشکان آذرکیش، زاهدان

Читать полностью…

Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

سیروس سهامی چشم از جهان فروبست.
مردی بزرگ از تبار پژوهشگران بی ادعای گیلانی-ایرانی .
سیروس سهامی» اولین رئیس دانشگاه فردوسی پس از انقلاب درگذشت
او متولد ۱۳۱۴ در بندر انزلی بود. در مهرماه ۱۳۴۵، به استادیاری دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد منصوب شد و در اسفند ماه ۱۳۵۷، بلافاصله پس از انقلاب به ریاست دانشگاه فردوسی مشهد برگزیده شد. او دکترای جغرافیا از دانشگاه سوربن فرانسه داشت.
۱.
جنگ انگلستان با ایران و چین
نویسنده: فریدریش انگلس مترجم: سیروس سهامی
عهدنامه ی صلح با ایران
نویسنده: کارل مارکس مترجم: سیروس سهامی
۳.
دو مقاله درباره ی جنگ انگلیس و ایران بر سر هرات
نویسنده: کارل مارکس مترجم: سیروس سهام
4
آزادی
نویسنده: پل الوآر مترجم: سیروس سهامی
۵.
در تکاپوی بازیابی مفهوم
نویسنده: سیروس سهامی
۶.
اخبار جغرافیایی (خاموشی ژاکلین بوژوگارنیه 1917 - 1995)
مترجم: سیروس سهامی ناقد: فیلیپ پنشمل
۷.
نقد ادبی: تند باد بیلینسکی
نویسنده: سیروس سهامی
۸.
نظری به منابع آب و تحولات جدید در نظام آبیاری دشت گیلان
نویسنده: سیروس سهام
9.
پژوهشی پیرامون جغرافیای انسانی شمال ایران(3)
نویسنده: دو پلانول مترجم: سیروس سهامی
۱۰.
پژوهشی پیرامون جغرافیای انسانی شمال ایران(2)
نویسنده: دو پلانول مترجم: سیروس سهامی
۱۱.
بررسی جغرافیای طبیعی شمال ایران(3)
مترجم: سیروس سهامی
۱۲.
بررسی جغرافیای طبیعی شمال ایران(2)
نویسنده: پ. بوت مترجم: سیروس سهامی
۱۳.
بررسی جغرافیای طبیعی شمال ایران
نویسنده: پ. بوت ش.پ. پگی ژ درش مترجم: سیروس سهامی
منبع- پرتال جامع علوم انسانی- رونمایی از- دکتر بهمن مشفقی- لاهیجان.

Читать полностью…

Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

شگفتی های تاریخ و " انقلاب ِ خیانت شده " !
این آن انقلابی نیست که من می خواستم
" تروتسکی " نیازی به معرفی ندارد. او یک انقلابی ی جالبی بود. مقاله ای از داریوش آشوری در باره ی او خواندم که بسیار آموزنده است. آشوری می گوید تروتسکی در زندگی نامه ی خود نوشت : " این آن انقلابی نیست که من می خواستم، این انقلاب یک " انقلاب ِ خیانت شده " است ، بد نیست بدانیم " انقلاب خیانت شده " نام یکی از کتاب های تروتسکی هم است جالب اینکه تروتسکی به فساد ِ جبری انقلاب در مرحله ی دوم، باور داشت.
نکته ی دیگری که نظرم را جلب کرد، اعتقاد ِ تروتسکی به نقش ِ پیش آمد ها در زندگی ی انسان از جمله درزندگی ی او بود که با کنایه و لحنی شیرین ازآن یاد می کند ومی گوید :
" می توان جنگ وانقلاب را پیش بینی کرد،اما نه عواقب ِ یک شکار ِمرغابی را در پائیز " ، زیرا براثر همین شکار بود که من نتوانستم در روزِ ِ تشییع جنازه ی " لنین " درمسکو باشم واستالین توانست جای مرا در کرسی ی خطابه بگیرد ! " به عقیده ی او اگر این تصادف رخ نمی داد و تروتسکی به شکار مرغابی درآن روز نمی رفت و در مراسم تشیع جنازه لنین حضورداشت وطبیعی بود که سخنران مراسم باشد واستالین این موقعیت را بدست نمی آورد که سخنران مراسم بشود، که تاثیر مهمی در جانشین شدن او بجای لنین داشت
.ازمیان اوراق ویاد داشت های کتابخانه ام- لاهیجان- دکتربهمن مشفقی.

Читать полностью…

Dr.Bahman Moshfeghi دکتر مشفقی

بخش پنجم :
گزارش " کندرو" به ضُحاک :
کلید گنج های ضُحاک بدست مردی بود بنام " کند رو" که با آنکه بیداد گری را چندان دوست نمی داشت، نسبت به ضُحاک بسیار وفادار بود. کاخ ضُحاک نیز بدست وی سپرده بود. چون بکاخ در آمد ، دید جوانی نیرومند وسروبالا ، برتخت ضُحاک نشسته و "گرزی گاوسر" بدست دارد و" شهرنواز" و" ارنواز" را نیز بردوطرف خود نشانده و بشادی و رامش مشغول است. " کندرو" آرام پیش رفت و نمازبرد وفریدون را ثنا گفت وستایش کرد. فریدون اورا پیش خواند و فرمان داد تا بزمی بسازد و خواننده و نوازنده بخواند و خوانی رنگین فراهم کند. " کند رو" فرمان برد وهر چه فریدون دستور داده بود فراهم کرد. اما چون بامداد شد پنهان براسب نشست وتازان به نزد ضُحاک رفت و گفت ای شاه ، پیداست که بخت از تو روی پیچیده. سه جوان دلاور ازکشورایران با سپاه فراوان بکاخ تو روی آوردند. ازآن سه، آنکه کوچکتر است گرزی گران چون پاره ای از کوه بدست دارد و خورشید وار می درخشد و اوست که همه جا پای پیش می نهد و سروری دارد. بکاخ تو درآمد و برتخت نشست و همه کسان و پیروان تو فرمانبردار او شدند."."
"ضُحاک" برگشتن بخت را باور نداشت. گفت : نگران مباش شاید اینان به مهمانی آمده اند.از آمدن آنان شاد می باید بود". " کندرو" گفت" شاها این چگونه مهمانی است که با " گرز گاوسر" به مهمانی می آید و آنرا برسر نگهبانان قصر می کوبد و برتخت تو می نشیند و آیین ترا زیر پا می گذارد؟ ".
ضُحاک گفت " غمگین مباش ، گستاخی مهمان را می توان بفال نیک گرفت ".
" کندرو" فریاد برآورد که " ای شاه ، اگراین دلاور مهمان است با شبستان تو چه کار دارد؟ این چگونه مهمانی است که زنان تو ،" شهرنواز" و "ارنواز" را از شبستان تو بیرون کشیده و با آنان راز می گوید و مهر می ورزد؟ ". صٌحاک چون این سخن بشنید چون گرگ براشفت ودر خشم رفت و بر " کندرو" غضب گرفت و زبان بدشنام گشود. سپس سراسیمه براسب نشست و با سپاهی گران از بیراهه روی بجانب فریدون گذاشت.

نبرد ضُحاک با فریدون :
چون ضُحاک با سپاه خود به شهر رسید دیده همه ی مردم از پیر و جوان براو شوریده و فریدون را به سالاری خود پذیرفته اند. مردمان چون از رسیدن سپاه ضُحاک آگاه شدند یک باره برآنان تاختند.سپاهیان فریدون نیز بیاری آمدند. از بام و دیوار سنگ وخشت چون تگرگ برسر سپاه ضُحاک می ریخت. هنگامه ی جنگ چنان گرم شد که گردِ کار زار، آسمان تیره گردید و کوه بستوه آمد. ضُحاک بخود می پیجید واز رشک وحسد خون می خورد. وقتی دانست از سپاهش کاری ساخته نیست از لشکر جدا شد و پنهان به کاخ خود که بدست فریدون افتاده بود درآمد. دید فریدون بجای وی فرمان می دهد وزر و گوهر می بخشد و" ارنواز" و " شهرنواز" نیز بخدمت او درآمدند. آتش ِرشکش تیزتر شد. خنجری آبگون از کمر برکشید وبجانب دختران جمشید شتافت تا آنان را هلاک کند.فریدون بیدار بود، چون با د فرازآمد و" گرز گاوسر" را برافراخت و سخت برسرِ ضُحاک کوفت. ترک ضُحاک از آن ضربت سهمگین خرد شد وستمگر ناتوان برخاک افتاد. فریدون خواست با ضربه ی دیگر اورا نابود سازد که باز پیک ِ ایزدی ظاهر شد و به فریدون گفت " اورا مکش، اورا دربند کن و در کوه دماوند زندانی ساز، زمان کشتن وی هنوز نرسیده است.".
ضُحاک در زندان :
پس فریدون بندی از چرم شیر فراهم کرد ودست وپای ضُحاک را سخت به بند پیجید و اورا خوارو زار برپشت ِاسبی انداخت و بجانب کوه دماوند برد. در آنجا غاری ژرف بود. فرمود تا میخ های کلان حاضر کردند و ضُحاک بیداد گررا درغار زندانی ساخت و بند اورا برسنگ کوفت تا جهان از وجود ناپاکش آسوده باشد.
.آنگاه فریدون بزرگان وآزادگان را گرد کرد وگفت " ضُحاک ستم پیشه سالها جور کرد و مردم این دیار را بخاک وخون کشید واز آیین یزدان ورسم داد ونیکی یاد نکرد. یزدان ِ پاک مرا برانگیخت که روی زمین را از آفتِ ستم او پاک کنم. خدا را سپاس که توفیق یافتم . برستمگر چیره شدم. از من جز نیکی وراستی وآیین یزدان پرستی نخواهید دید.اکنون همه کردگار را سپاس گویید و سلاح جنگ را بیکسو گذارید وبسرِ خان و مان خود روید .آرام و آسوده باشید.".
مردمان شادشدند و فرمان بردند. فریدون بر تخت ِ شاهی نشست و بداد و دهش پرداخت. رسم بیداد برافتاد و جهان آرام گرفت.( پایان بخش پنجم. ).
تنظیم وتدوین از- دکتر بهمن مشفقی -لاهیجان

Читать полностью…
Подписаться на канал