dirinenegar | Неотсортированное

Telegram-канал dirinenegar - دیرینه‌نگار

3156

یادداشت‌ها، ترجمه‌ها و هم‌رسانی‌های عبدالرضا شهبازی در حوزه‌ی دیرینه‌شناسی و زمینه‌های مرتبط

Подписаться на канал

دیرینه‌نگار

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

◽️سفر شگفت‌انگیز

◽️نوشته‌ی ایزاک آسیموف
◽️ترجمه‌ی احمد اُخوّت
◾️انتشارات شقایق، سال ۱۳۶۸

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

If just the 10³¹ viruses estimated to live in the oceans were laid end to end, they would stretch out to a distance of 100 million light years.

اگر فقط ویروس‌های ساکن در اقیانوس‌های روی زمین را، که تخمین می‌زنند ۱۰ به توان ۳۱ عدد باشند، پشت ‌به‌ پشتِ هم قطار کنیم، خطی به طول ۱۰۰ میلیون سال نوری را خواهند ساخت.

از کتابِ
Invisible Empire; The Natural History of Viruses/ Pranay Lal/ 2021

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

Standing on our microscopic fragment of a grain of sand, we attempt to discover the nature and purpose of the universe which surrounds our home in space and time. We find the universe terrifying because of its vast meaningless distances, terrifying because of its inconceivably long vistas of time which dwarf human history to the twinkling of an eye, terrifying because of our extreme loneliness, and because of the material insignificance of our home in space—a millionth part of a grain of sand out of all the sea-sand in the world.

(James Jeans/ The Mysterious Universe/ 1930)

روی ذره‌ی میکروسکوپی‌‌مان از دانه‌ای ماسه ایستاده‌ایم و می‌کوشیم ماهیت و هدف جهانی را که خانه‌ی ما را در فضا و زمان در بر گرفته‌ است کشف کنیم. جهان را ترسناک می‌یابیم زیرا فواصل بی‌حد و مرزش از حیطه‌ی ادراک ما بیرون است. رعب‌انگیز است زیرا تاریخ ما انسان‌ها در قیاس با گستره‌ی تصورناپذیر زمانی که بر جهان گذشته است چشم‌بر‌هم‌زدنی بیش نیست. ترسناک است زیرا ما در آن بی‌اندازه تنهاییم، زیرا خانه‌ی‌ ما در فضا سخت بی‌مقدار و بی‌اهمیت است ـ یک میلیونیم یک دانه‌ی ماسه، از کل ماسه‌‌های سواحل زمین.

(جیمز جینز/ جهان اسرارآمیز/ ۱۹۳۰)

- ترجمه‌: عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

بعضی وقت‌ها اصلاً فراموش می‌کنیم تا چه حد در چارچوب زمان اسیریم و تا چه حد محصور در علم زمانه‌ی خودیم. با دانش اکنونمان و با شناخت کنونی‌مان از طبیعت پیرامونمان می‌کوشیم کائنات و اسرار آن را بفهمیم، غافل از اینکه ممکن است چقدر با واقعیت فاصله داشته باشیم.

کریستیان هایخنس (Cristiaan Huygens)، که در کتاب‌های فیزیک دبیرستان او را به هوویگِنس شناخته‌ایم، متولد ۱۶۲۹ و درگذشته‌ی ۱۶۹۵، ریاضی‌دان و دانشمند برجسته‌ی هلندی است که عمدتاً به دلیل مطالعات و پژوهش‌های گسترده‌اش در اخترشناسی و فیزیک و خصوصاً نورشناسی شناخته می‌شود.

وی کتابی دارد با عنوان «کشف عوالم سماوی، یا حدسیاتی پیرامون ساکنان، گیاهان و محصولات سیارات دیگر» که در آن، مبتنی بر تحقیقات خود و دانش زمانه‌اش، درباره‌ی شکل و کیفیت احتمالی حیات در دیگر تمدن‌های احتمالی در کیهان گمانه‌زنی می‌کند.

هایخنس در جایی از کتابش درباره‌ی چگونگی جابجایی و مسافرت ساکنان سیارات دیگر چنین می‌نویسد: «همانگونه که روی زمین، دریا و خشکی از یکدیگر جدا هستند، در دیگر سیارات نیز چنین است. موجودات زنده‌ی ساکن در آن سیارات هر شکلی هم که داشته باشند، اگر برخوردار از هوش و ذکاوت باشند، احتمالاً کشتی‌هایی ساخته‌اند که در دریاها کشتیرانی کنند. ولی با چه نیرویی در دریاها حرکت کنند؟ خوب، سیارات اتمسفر دارند، از این رو، به دلیل حرارت برخاسته از سطح سیاره، مسلماً جریان هوا ایجاد می‌شود. بنابراین، آنها بادبان می‌سازند. و چگونه بادبان‌ها را کنترل و مهار می‌کنند؟ پس به طناب احتیاج دارند و به همین دلیل برای تهیه‌ی طناب مسلماً به پرورش گیاهِ کنف خواهند پرداخت»!

هایخنس در زمانه‌ی خود، بالغ بر ۳۰۰ سال قبل، در اوج دانش اخترشناسی و کیهان‌شناسی بوده است و در بیان چنین حدسیاتی بی‌شک از آخرین یافته‌های زمانه‌اش نیز بهرمند بوده است. با این همه، اسارت در چارچوب زمان و مکان، امکان دیدن فراسوی کشتی چوبی و بادبان و طناب را به او نداده است. او مطلقاً نمی‌توانسته است تصور کند شیوه‌ی دیگری هم برای حرکت در دریاها در آینده به وجود آید با استفاده از توان سوخت هسته‌ای.

ما نیز اکنون مبتنی بر (و البته محصور در) زمان و مکان و علوم زمانه‌ی خود درباره کائنات نظر می‌دهیم. فکر می‌کنید آیندگان در ۳۰۰ سال آینده چگونه به ما و نحوه‌ی تلقی ما از دنیای پیرامون نگاه می‌کنند؟ چقدر احتمال دارد به ما به گونه‌ای نگاه کنند که ما اکنون به هایخنس و معاصران وی نظر می‌کنیم؟

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

«یکی دیگر از عجایب عالم جانداران که به‌هیچ‌وجه با تصادف قابل توجیه نیست این است که تقریباً از اوایل پیدایش حیات، جنس نر و ماده که برای ادامه‌ی نسل ضرورت دارد به‌وجود آمده است. دستگاه‌های مربوط به تناسل، چه در عالم حیوانی و چه در عالم نباتی، چه در جنس نر و چه در جنس ماده، آنقدر حیرت‌انگیز است که به‌هیچ‌وجه نمی‌توان گفت هدفی در ایجاد اینها در کار نبوده است و دستگاه خلقت اینها را برای ادامه‌ی نسل به‌وجود نیاورده است.»

- مرتضی مطهری
▫️اصول فلسفه و روش رئالیسم/ نوشته‌ی محمدحسین طباطبایی/ پاورقی‌ها از مرتضی مطهری/ جلد پنجم/ ص ۸۰/ انتشارات صدرا/ ۱۳۹۴

چند نکته:
۱- بخش اعظم تاریخ حیات - حدوداً سه میلیارد سال نخست - در سیطره‌ی تولید مثل غیر جنسی (asexual reproduction) در پریوکاریوت‌ها، شامل آرکی‌ها و باکتری‌ها، بوده است، و تولید مثل جنسی بسیار دیر وارد عرصه‌ی حیات شد، نه «تقریباً از اوایل پیدایش حیات».

۲- نخستین شواهد فسیلیِ به‌دست‌آمده از تولید مثل جنسی (sexual reproduction) در یوکاریوت‌ها مربوط به دوره‌ی اِستنین (Stenian Period) است، یعنی یک میلیارد تا یک میلیارد و دویست میلیون سال قبل.

۳- اهمیت تولید مثل غیر جنسی در قدرت تکثیر بالای آن است ولی فاقد مزایایی است که تولید مثل جنسی دارد، به‌رغم توان تکثیر پایین‌تر آن.
در تولید مثل جنسی ژن‌ها بسیار بهتر بُر می‌خورند و از این رو، تنوع ژنی بسیار بالایی در زاده‌ها ایجاد می‌شود، جاندار تغییرات تکاملی سریع‌تری از سر می‌گذراند و همین امر موجب می‌شود در مقابل تغییرات محیطی توان سازگاری افزون‌تری پیدا کند. همچنین، میزان انباشت جهش‌های زیان‌رسان را کاهش می‌دهد‌.

۴- با توجه به مزایایی که برای تولید مثل جنسی مختصراً ذکر شد یوکاریوت‌ها، از جمله گیاهان و حیوانات، این شیوه‌ی استمرار و زادآوری را طی تکامل حیات ترجیح دادند و تاکنون حفظ کرده‌اند.
با این همه، محتمل است اگر در مسیر آتی تکامل به شیوه‌ی زادآوریِ پرسودتری دست یافتند، تولید مثل جنسی را کنار بگذارند و روش جدید را بکار گیرند.

۵- تولید مثل غیر جنسی در سیاره‌ی ما بسیار بسیار بسیار بیشتر از تولید مثل جنسی انجام می‌شود. کافی است در نظر بگیریم که جمعیت باکتری‌های زمین پنج میلیون تریلیون تریلیون تخمین زده می‌شود، یعنی یک ۵ با ۳۰ صفر در مقابل آن!

۶- حضور جنس نر و ماده برای ادامه‌ی نسل فقط در یوکاریو‌ت‌هایی که زادآوری جنسی دارند ضرورت دارد، نه همه‌ی گونه‌های حیات (رک. مورد ۵).

۷- مسلماً چنین حیات متنوعی نمی‌تواند به‌یُمنِ «تصادف» پدید آمده باشد.
انتخاب طبیعی بسیار حساب‌شده و سخت‌گیرانه کار می‌کند و در فرآیند گزینش جهش‌های مناسب و سازگار با بقای جاندار، شانس و تصادف (chance) نقشی در آن ایفا نمی‌کند.


- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

ویدیوی بالا نهنگ گوژپشت (humpback whale) جوانی را نشان می‌دهد که چند سال قبل در یکی از اسکله‌های کالیفرنیا (Ventura Harbor Marina) گیر افتاده بود ولی سرانجام راه خود را به سمت اقیانوس پیدا کرد و به دامان طبیعت برگشت.

نکته‌ی جالب در ویدیو چند مردی هستند که از نزدیک شدن نهنگ گوژپشت، یکی از نجیب‌ترین و بی‌آزارترین حیوانات این سیاره، از ترس سراسیمه عقب می‌روند ولی زنی با شهامت دست بر تن این پستاندار زیبای آوازه‌خوان می‌کشد، فرصتی که دیگر شاید هیچ وقت در سراسر عمرش به دست نیاورد.

نهنگ‌های گوژپشت بر خلاف تصور عموم، ماهی نیستند بلکه پستاندارانی هستند که نیای خشکی‌زی و احتمالاً گرگ‌شکلِ آنها ده‌ها میلیون‌ سال قبل به آب زد و خود را با شرایط زیست در دریا و اقیانوس سازگار کرد و از همین رو، آنچه در نگاه اول در این پستاندار باله‌هایی بلند می‌نمایند در واقع دست‌های تغییر‌شکل‌یافته‌ است.

نهنگ‌های گوژپشت به سبب حرکات آکروباتیکشان و به دلیل آوازخوانی‌های ممتد نرهایشان بسیار محبوب‌اند.
در ادامه، فایل صوتی آوازخوانی آنها را می‌توانید بشنوید.

این نهنگ‌ها آبشش ندارند و مجبورند برای تنفس مدام به سطح آب بیایند. هنگام خواب، فقط نیمی از مغز آنها به خواب می‌رود و نیمی دیگر بیدار می‌ماند تا در فواصل معینِ زمانی جانور را برای نفس‌گیری به سطح آب بالا بیاورد. تغذیه‌ی آنها عمدتاً از ماهی‌های کوچک است که در تابستان اتفاق می‌افتد و در طول فصل زمستان تقریباً چیزی نمی‌خورند.

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

وقتی می‌گوییم فلان زبان را می‌دانیم، یعنی دقیقاً و مشخصاً چه چیز یا چیزهایی را می‌دانیم؟
منظورم این است که متعلَقِ فعل دانستن در جمله‌ی قبل چیست؟ این مطلب حتی شامل زبان مادری هم می‌شود.
مثلاً این که بگوییم ما فارسی را بلدیم یا می‌دانیم یعنی چه چیزی را بلدیم یا می‌دانیم؟ پاسخی که معمولاً و فوراً به این سوال داده می‌شود این است که آن فرد تعدادی واژگان و تعدادی ساختار پایه و ضروری از آن زبان را می‌داند.
این پاسخ ممکن است خیلی‌ها را قانع کند و از پیگیری بیشتر بازشان دارد. ولی اگر کمی دقت کنیم و آن پاسخ را به اجزای سازنده‌اش تجزیه کنیم می‌بینم که قضیه به این سادگی‌ها نیست.
در این پاسخ چندین کلمه وجود دارد که مبهم‌اند و نیازمند توضیح:
۱- تعداد
۲- واژگان
۳- ساختار
۴- پایه و ضروری

این تعداد چندتاست؟ مثلاً ۱۰۰۰ کلمه؟ ۲۰۰۰ کلمه؟ ۳۰۰۰ کلمه؟... چندتا؟ ۱۰ ساختار؟ ۲۰ ساختار؟ ۳۰ ساختار؟ ...
و اصولاً این تعداد چگونه مشخص می‌شود؟
مثلاً اگر گفته شود برای دانستن یک زبان، باید ۱۰۰۰ کلمه را دانست و من ۹۹۹ کلمه از آن کلمات را بلد بودم، دیگر آن زبان را دست کم از جهت واژگانی بلد نیستم؟ در مورد ساختارها هم این مشکل وجود دارد. این ساختارها چگونه مشخص می‌شوند؟

منظور از واژگان چیست؟ کدام واژه‌های زبان مورد نظر است؟ آیا اسامی خاص هم مورد نظر است؟ مثلاً مشروطه، شاه عباس، برج میلاد، میدان آزادی، بیهقی و ... . اگر من یکی یا چندتا از این اسامی خاص را ندانستم به این معنی است که من زبان فارسی را بلد نیستم؟ اسامی خاص که عملاً نامحدودند. اگر قرار باشد برای دانستن فارسی اسامی خاص را بلد باشم باید همه‌ی آنها را بلد باشم؟ خیلی‌ها فارسی صحبت می‌کنند بی‌آنکه یکبار هم در عمرشان کلمه‌ی مشروطه را بکار برده باشند و یا اساساً معنی آن را دانسته باشند و ما هم در فارسی‌دانی‌شان شکی نداریم.

اگر قرار باشد برخی از آنها را بدانیم، آن برخی کدامها هستند؟ چگونه تعیین می‌شوند؟ در مورد واژگان عام نیز مسئله آسان نیست. من اگر نفهمم که گل شقایق چیست و یا درخت چنار اساسا چه شکلی است به فارسی‌دانی من آسیب می‌رسد؟ آیا همه‌ی افعال فارسی را باید بلد باشم؟ اگر نه، آن تعداد خاص چگونه تعیین می‌شوند؟

کدام ساختارها هستند که دانستن‌شان و یا ندانستن‌شان مرز فارسی‌دانی و یا فارسی‌ندانی را مشخص می‌کنند؟ این ساختارها چگونه مشخص می‌شوند؟ چه تعداد هستند؟ اساساً تعیین‌کردنی هستند؟
اگر فردی به جای این که بگوید «من رفتم»، بگوید «من رفت»، فارسی بلد نیست؟ ولی ما که می‌فهمیم منظور او چیست و چه می‌خواهد بگوید، پس چرا می‌گوییم او فارسی بلد نیست؟ اگر در پاسخ گفته شود که فارسی را «تاحدی» می‌داند و فارسی‌اش «هنوز کامل نیست»، برای رهایی از شر این سوالات خود را تا حدی فریب داده‌ایم. چون زمانی که می‌گوییم «تاحدی» و یا «هنوز کامل نیست»، تلویحاً قبول داریم که آن فرد فارسی را می‌داند هرچند تاحدی، هرچند ناکامل. سوال هم این بود که آن معیارها و سَنجه‌ها که مشخص می‌کنند کسی فارسی را می‌داند یا نمی‌داند و یا تاحدی می‌داند چیست؟ به بیان دیگر با پاسخ فوق، مسئله را صرفاً دور زده‌ایم نه این که به آن جواب داده‌ایم.

منظور از پایه و ضروری چیست؟ این تعداد مشخص از واژگان و یا ساختارها که با عنوان «پایه و ضروری» مشخص‌شان می‌کنیم چگونه تعیین می‌شوند؟ ضروری برای چه؟ برای ارتباط با گویشوران آن زبان؟ با ۱۰۰ کلمه و چند ساختار محدود از یک زبان و البته با کلی ادا و اطوار می‌توان با گویشوران هر زبانی ارتباط برقرار کرد.
منظور از محدود یعنی چه؟ اگر منظور از ارتباط، ارتباط در چنین سطح نازلی نیست پس چه سطحی مورد نظر است؟ منظور از نازل یعنی چه؟ آن سطح مطلوب چگونه تعیین می‌شود؟ منظور از مطلوب چیست؟ ... .

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

خیلی سال قبل در جایی خواندم (و به صدق و کذبش فعلاً کاری ندارم) که در سرزمین تبت در چین که از نظر ارتفاع از سطح دریا بلند‌ترین سرزمین مسکونی است و به بام دنیا مشهور است و در اکثر مواقع سال بسیار سرد و پر برف است قبایلی زندگی می‌کنند با خصلتی بسیار عجیب. این خصلت عجیب این است که هر وقت در میان آنها کودکی متولد می‌شود دو پای او را گرفته و به‌صورت وارونه در یکی از آبگیر‌هایی که گاه از فرط سرما تقریباً یخ زده است برای چند لحظه غوطه‌ور می‌کنند و بعد او را کنار همان آبگیر به حالت خیس می‌گذارند برای مدتی نسبتا کوتاه بماند.

دلیل انجام این کار از نظر آنها این است که اگر این کودک بعد از این کار از فرط سرما بمیرد بهتر است که در همان آغاز بمیرد زیرا کسی که تحمل چنین سرمایی را ندارد توانایی زیستن در چنان اقلیمی را هم ندارد و همان بهتر که نباشد. از این رو مردمانی که اکنون در این قبایل زندگی می‌کنند مردمی قوی و جان سختند که در برابر شرایط طاقت‌فرسای زندگی در آن مکان به حیات خویش ادامه می دهند و البته همگی از آن آزمایش سخت اولیه سربلند بیرون آمده‌اند.

بسیار می‌شنویم که قدیمی‌ها چقدر سالم و تندرست و خوش‌بنیه بوده‌اند و چه طولانی عمر می‌کرده‌اند، درست عکس امروزیان که با وزیدن هر بادی سینه‌پهلو می‌کنند و با تغییراتی اندک در سلوک زندگی‌شان، تندرستی‌شان دستخوش هجوم انواع بیماری‌ها می‌شود. صحت گزارش را می‌توانید از پدر بزرگ‌ها و مادر‌‌بزرگ‌ها جویا شوید. اما راز چنین ماندگاری و تندرستی و قوّت بنیه در چه بوده است که امروزیان فاقد آنند؟

اگر در مورد تبت‌نشینان گزینش افراد برای زیستن در آن شرایط سخت، گزینشی انسانی و آگاهانه بوده است، این گزینش در مورد پیشینیان ما گزینشی طبیعی بوده است: انتخاب طبیعی

طبق این نظریه، ویژگی‌هایی، و به تبعِ آن، گونه‌هایی که بیشترین سازگاری با محیط طبیعی اطراف خود را دارند بختِ بقای افزون‌تری دارند. در این رهگذر، طبیعت ویژگی‌های ناسازگار و ناهماهنگ و گونه‌های ضعیف‌تر را به‌تدریج و طی نسل‌ها کنار می‌گذارد و ویژگی‌هایی مناسب و گونه‌های سازگارتر را برای بقا انتخاب می‌کند.

در گذشته که نه شرایط بهداشتی مناسبی وجود داشت و نه تسیهلات زیستی امروز در اختیار، افراد ضعیف‌تر توانایی کنار آمدن با ناسازگاری‌هایی طبیعت را نداشتند و با اندک ناخوشی در همان اوان زندگی از دنیا می‌رفتند. حتماً بارها شنیده‌اید که چقدر فرزند از فلان پدر و مادر تلف می‌شده است و از آن همه صرفاً چند تایی بر جای می‌مانده‌اند. و البته این تعداد بقایافته همان کسانی بوده‌اند که از نظر ژنتیکی و خصوصیات فردی توانایی مقابله با آن شرایط سخت را داشته‌اند. آنها می‌مانده‌اند و برادران و خواهران ضعیف‌ترشان که فاقد چنین ویژگی‌هایی بوده‌اند به‌دست گزینش‌گرِ طبیعت هَرَس می‌شده‌اند. افرادی که می‌مانده‌اند همان‌ پدر‌بزرگ‌ها و مادر‌بزرگ‌های ما و در واقع اجداد ما هستند. همان‌ها هستند که از دست آن هَرسِ طبیعت جان سالم به‌در برده‌اند و مانده‌اند. همان‌ها که بنیه‌ی قوی داشته‌اند و انواع بیماری‌ها را به‌رغم نبود درمان‌های پزشکی و صرفاً به‌یُمنِ ویژگی‌های طبیعی خود از سر گذرانده‌اند.
این پاسخ اصلی آن پرسشی است که در آغاز مطرح کردم.

اما ممکن است سوالی دیگر و به‌حق پرسیده شود:
اگر چنین است و تنها قوی‌ها می‌مانده‌اند چرا اکنون چنین نیست و ضعیف‌تر‌ها هم در کنار قوی‌ها به زندگی ادامه می‌دهند؟
پاسخ این سوال بسیار ساده است: مداخله‌ی انسان در آن وضع طبیعی موجب به‌هم‌خوردنِ روندِ آن انتخاب شده است. ابداع انواع درمان‌های موثر پزشکی و ارتقای فوق‌العاده‌ی سطح بهداشت عمومی، یعنی درمان و پیشگیری موجب خلع سلاح طبیعت از این دو حربه‌ی گزینش‌گر شده است. به همان نسبت که انسان به واسطه‌ی این دو ابزار نیرومند در کار طبیعت مداخله کرده است به همان نسبت هم جمعیت ضعیف‌ترها به‌یمن انواع و اقسام درمان‌های پزشکی و بهداشت عمومی بیشتر شده است و البته به همان نسبت که این مداخله کمتر بوده است جمعیت ضعیف‌تر‌ها هم کمتر. بی جهت نیست که جمعیت بشر چنین رشد انفجارگونه‌ای یافته است.

شاید تا به حال توجه کرده‌اید که روستاییان به نسبت شهرنشینان سالم‌تر و از بنیه‌ی قوی‌تری برخوردارند. اکنون باید بدانید چرا چنین است.

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

طولانی‌ترین شکار در دنیای بندپایان

فسیل کهرباییِ بالا در کشور میانمار، منطقه‌ی Hukawng Valley، یافت شده است و عنکبوتی را حین شکار زنبورِ قرمزِ انگلِ نری نشان می‌دهد.

عملیاتِ شکار ۱۰۰ میلیون‌سال قبل آغاز شده است (حدوداً مرز بین کرتاسه‌ی پیشین و کرتاسه‌ی پسین) و تا اکنون نیز به طول انجامیده است و تا ابد نیز مراد عنکبوت حاصل نخواهد شد.

درست هنگامی که زنبور آخرین نگاه‌های نومیدانه‌ی خود را به عنکبوت دوخته و عنکبوت نیز هیجان‌زده از به‌دست آوردن طعمه آخرین گام‌ها را به سوی زنبور بر می‌داشته، شیره‌ی درخت هر دو را غافل‌گیر و صحنه‌ی شکار را جاودانه کرده است.

این فسیل ظاهراً تنها فسیل کشف‌شده‌ای است که در آن عنکبوتی را حین شکار طعمه‌ای گرفتار در شبکه‌ی تارهایش به تصویر می‌کشد.

عنکبوت‌ها جزو بندپایان قدیمی‌اند. فسیل‌های نخستین عنکبوت‌های حقیقی در دور پنسیلوانین از دوره‌ی کربونیفر (حدود ۳۱۸ تا ۲۹۹ میلیون سال قبل) به دست آمده‌اند. ولی گروه‌های اصلی عنکبوت‌های امروزین، یعنی دو زیرراسته‌ی Mygalomorphae و Araneomorphae ، نخستین‌بار در دوره‌ی تریاس (حدود ۲۵۲ تا ۲۰۱ میلیون سال قبل) پدیدار شدند.

زنبور به‌دام‌افتاده نیز متعلق به گروهی است که امروزه آنها را به تکثیر از طریق تخم‌ریزی در بدن عنکبوت‌ها و تخم برخی حشرات می‌شناسیم.

با این وصف، شاید بتوان حمله‌ی عنکبوت فوق را نوعی انتقام‌کشی از این زنبور به شمار آورد.

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

💢 متن پشت جلد کتاب «تفکر نقادانه درباره‌ی مسائل اخلاقی»

♻️ فرهنگِ ما (مثل بسیاری فرهنگ‌های دیگر) گنجینه‌ای سرشار از تعارض‌هاست. یکی از تعارض‌ها این است که گرچه «قضاوت نکن!» جزء شعارهای محبوب‌مان است، نه‌تنها از قضاوت اخلاقی پرهیز نمی‌کنیم، بلکه از هر فرصتی برای سخنرانی اخلاقی و، اگر مجلس به اندازة کافی گرم شود، برای نوحه‌سرایی اخلاقی با قضاوت‌های سنگین استفاده می‌کنیم.
♻️ اما به نظر می‌رسد پرهیز از داوری اخلاقی، اگر هم مطلوب باشد، بسیار دشوار است. شاید گزینة واقع‌بینانه‌تر برای دوری‌جستن از قضاوت‌های نابخردانه و ظالمانه این باشد که کمی در این زمینه به خودمان سخت بگیریم و بکوشیم دیدگاه‌ها و قضاوت‌های اخلاقی‌مان، به جای تأثیرپذیری از موعظه‌ها، شعارها و مُدهای اجتماعی، و جَوهای گهگاهی، بر سنجشگرانه‌اندیشی (تفکر نقادانه) استوار باشد.
♻️ کتاب حاضر ضمن برشمردن برخی از مهلک‌ترین خطاهای تفکر اخلاقی، خواننده را با مفاهیم و ابزارهایی سودمند برای سنجشگرانه‌اندیشی دربارة مسائل اخلاقی آشنا می‌سازد.
♻️ با توجه به رابطة نزدیک تفکر نقادانه و فلسفه، کتاب حاضر می‌تواند «پیش‌درآمدی» به فلسفة اخلاق نیز قلمداد شود.
♻️ برای کمک به تعمیق فهم خواننده از مطالب، پرسش‌ها و تمرین‌هایی به‌همراه پاسخ‌های پیشنهادی به پایان کتاب اضافه شده است.

🔰نوشته‌ی ریچارد پل و لیندا الدر، بازنویسی مهدی خسروانی

🌐 برای تهیه‌ی اینترنتی کتاب می‌توانید به اینجا مراجعه کنید.

🌐 کانال پارادوکس:
🆔 @paradoxizer

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

🔸از امروز یادگیریِ جدیِ انگلیسی را شروع کنید. فردا دیر است.

🔳 اگر سودای یادگیری درست و اصولی انگلیسی را دارید، لازم است که هم برای آن وقت و انرژی اختصاص بدهید و هم بابت آن هزینه پرداخت کنید.
با رویا و خیال‌بافیِ صرف، انگلیسی که سهل است، به هیچ هدفی نمی‌توان رسید.

🔲 برای یادگیری جدی، اصولی و عمیقِ انگلیسی (در سطح متوسطه تا پیشرفته) و با تمرکز بر متنِ انگلیسی و مهارت خواندن (reading) می‌توانید از بسته‌های دوره‌ی ناهمزمانِ "افزایش واژگان، درک مطلب و تحلیل متن انگلیسی" شروع کنید.

🔹نظیر این بسته‌ها را در هیچ‌جای بازار آموزش انگلیسی نخواهید یافت. مطلقاً نخواهید یافت.

ارادت
عبدالرضا شهبازی
مدرّس و مترجم زبان انگلیسی

@Englishnutsbolts

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

داستان کوتاهِ «فرهاد کنجکاو» برای من زیباترین، تأثیرگذارترین و آموزنده‌ترین درس دوران دبستان بود که به‌شکلی بسیار شفاف و جذاب اصولِ روش علمی را آموزش می‌داد.

این داستان که در طلیعه‌ی کتاب علوم سوم دبستان (دهه‌ی شصت) جای داشت، تا جایی که می‌دانم در تغییر و تحول‌های کتاب‌های دبستان، در سال های بعد گم شد و به خاطره‌ها پیوست. چه حیف.

کاش در سرتاسر کتاب‌های دوران مدرسه، متناسب با سن دانش‌آموزان، چنین داستان‌های تاثیرگذار و آموزنده‌ای می‌گنجاندند تا روحیه‌ی کنجکاوی و پژوهش هر چه بیشتر در آنها تقویت می‌شد.
ولی آموزش و پرورش ما از چنین دغدغه‌هایی بسی دور است.

این داستان زیبا را می‌توانید در فایل پی‌دی‌اف بالا بخوانید.

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

آنچه در بالا می‌بینید کارت گزارش وضعیت تحصیلی جان گوردن (John Gurdon)، زیست‌شناس بریتانیایی (متولد ۱۹۳۳)، را در درس زیست‌شناسی در سن ۱۶ سالگی نشان می‌دهد.

طبقِ این گزارشِ تحصیلی، عملکردِ گوردن در درس زیست‌شناسی فاجعه بوده است (یک سال قبل از آن هم، زمانی که گوردن ۱۵ ساله بود، در بین ۲۵۰ دانش‌آموزِ پسرِ کالجِ ایتون، نمره‌ی زیست‌شناسی‌اش از آخر اول شده بود).

ترجمه‌ی این گزارش تحصیلی را از معلمِ زیست‌شناسیِ گوردن با هم می‌خوانیم:

«نیمسال تحصیلی گذشته فاجعه‌بار بود. عملکردش به‌هیچ‌وجه رضایت‌بخش نبوده است. درس‌ها را تقریباً نیاموخته، چندین امتحانش را رد شده و حتی در یکی از همین امتحانات از ۵۰ نمره ۲ آورده است. بقیه‌ی امور درسی‌اش به همین اندازه بد است و مشکل جدی دارد. دلیلش هم این است که اصلاً به معلم گوش نمی‌دهد و اصرار دارد کار را آن‌گونه که خودش درست تشخیص می‌دهد انجام دهد. برداشت من این است که می‌خواهد روزی دانشمند شود که با توجه به عملکرد فعلی‌اش آرزوی کاملاً مضحکی است. اگر اصول اولیه‌ی زیست‌شناسی را نیاموزد هیچ امیدی نیست که بتواند روزی در حرفه‌ی خود متخصص شود؛ و با این روند هم وقت خودش و هم وقت معلمانش را کاملاً هدر می‌دهد.»

این گزارش باورکردنی نیست، درست به این دلیل که گوردون بعدها از زیست‌شناسان تکوینی بسیار سرشناس شد تا جایی که در سال ۲۰۱۲ به‌ ‌همراه شینیا یاماناکا، زیست‌شناسی از ژاپن، به‌ صورت مشترک جایزه‌ی نوبل فیزیولوژی و پزشکی را از آن خود کرد!

گوردن خود می‌گوید این تنها کارت گزارش تحصیلی است که آن را قاب کرده است و همیشه همراهش دارد، احتمالاً به این دلیل که به خود همواره یادآوری کند زمانی که فرد به هدفش ایمان داشته باشد و در کنارش تلاش و ثبات قدم را ضمیمه کند حتماً به آن هدف خواهد رسید، آن هم به رغم نظر متفاوت دیگران.

این مطلب مرا به یاد خاطره‌ای از زنده‌یاد پرویز شهریاری، مترجم و مولف صاحب‌نام ریاضیات، می‌اندازد از یکی از دانش‌آموزانش که مشابهت‌هایی را با گوردن نشان می‌دهد؛ اینکه برخی استعدادهای برتر، به دلایلی، در مقاطعی چنین عملکردهای متوسط و گاه ضعیفی از خود بروز می‌دهند و اصرار دارند به شیوه‌ی خود بیاموزند و مسئله حل کنند.

«سال‌ها پيش، در يکی از دبيرستان‌ها دانش‌آموزی داشتم که مرا به شگفتی می‌انداخت. هر وقت در کلاس چيزی از او می‌پرسيدم، با اطمينان و قدرت کافی پاسخ می‌داد. ولی برگه‌های امتحانی او هميشه از متوسط هم اندکی پايين‌تر بود. تصميم گرفتم در يکی از جلسه‌های امتحان، بدون اينکه خود او متوجه شود، مراقب کار او باشم. او پيش از اينکه امتحان آغاز شود روی مسئله‌ای که به‌ظاهر ذهن او را به خود مشغول داشته بود کار می‌کرد. چنان در خود فرو رفته بود که متوجه پخش پرسش‌های امتحانی نشد. من هشداری به او ندادم. بيش از يک ساعت از وقت امتحان گذشت و او همچنان به کار خود مشغول بود. من تاب نياوردم و به او اعلام کردم که روز امتحان است و وقت دارد تمام می‌شود. با ناراحتی نگاهی به پرسش‌ها کرد. قلم را روی کاغذ گذاشت و آغاز به نوشتن کرد. بعد از نيم‌ساعت بلند شد و برگه‌ی امتحانی را تحويل داد و رفت. نمره‌ی امتحانی او، مانند هميشه، درخشان نبود. ولی من متوجه شدم او از آن‌هایی است که به راه فکری خود بيشتر اهميت می‌دهد تا نمره‌ای که در کارنامه‌اش بيايد. اين دانش‌آموز به سفارش من، و بر خلاف سفارش ديگران، رشته‌ی رياضی را دنبال کرد و امروز يکی از صاحب‌نظران در رشته رياضی است و در يکی از معتبرترين دانشگاه‌های جهان، به تدريس و تحقيق در رياضيات مشغول است.»

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

در تاریخ ۲۰ آوریل سال ۱۹۰۲ پیِر و ماری کوری موفق شدند از حدود یک تُن سنگ سخت و قیرگونِ معدنیِ پیچ‌بِلِند (pitchblende) که سرشار از اورانیوم است، یک دهمِ گرم نمکِ رادیوم (کلرید رادیوم) را «جداسازی» کنند، که گامی بسیار مهم در جهت رسیدن به رادیوم خالص بود.

در دسامبر ۱۸۹۸، یعنی حدوداً چهار سال قبل از این جداسازی، پیر و ماری کوری کشف رادیوم را طی مقاله‌ای اعلام کرده بودند ولی چون اثبات این عنصر صرفاً مبتنی بر پرتوهای رادیواکتیو آن بود (اثبات غیر مستقیم) و خودِ عنصر هنوز به‌صورت ملموس در دسترس نبود لازم بود تا برای برطرف‌ساختن تردیدهای برخی محققان در بود و نبود عنصری به‌نام رادیوم، مقداری از خود عنصر نیز جداسازی شود.

آنچه در تاریخ بالا انجام شد نتیجه‌ی تلاش خستگی‌ناپذیر آنها در جهت استخراج و خالص‌سازی رادیوم بود.
هشت سال دیگر طول کشید تا کوری‌ها سرانجام توانستند رادیوم خالص را تولید کنند.

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

فیلم زیبا و تاثیرگذار «سفر شگفت‌انگیز» (Fantastic Voyage 1966) بی‌شک یکی از بهترین و ارجمندترین فیلم‌های علمی‌تخیلیِ تاریخ سینما است.

◾خلاصه‌ی داستان فیلم این است که هم آمریکا و هم اتحاد جماهیر شوروی به تکنولوژی کوچک‌‌سازی موقت اجسام (بی‌جان و جاندار) دست یافته‌اند. فقط نکته در این است که متناسب با درجه‌ی کوچک‌سازی، زمان ماندگاری جسم کوچک‌شده تغییر می‌کند. مثلاً اگر جسمی را به نصف کوچک کنیم چند روز ماندگاری دارد ولی اگر همان را به اندازۀ میکروبی کوچک کنیم فقط یک ساعت ماندگاری دارد و بعد به اندازۀ اولیه برمی‌گردد.

از سویی، دانشمندی چک را که توانسته است راهی برای ماندگاریِ دائمی اجسام کوچک‌شده بیابد، نیروهای اطلاعاتی‌امنیتی آمریکا از منطقۀ تحت نفوذ شوروی‌ها خارج می‌کنند و به آمریکا می‌آورند ولی حین انتقال به آزمایشگاه سری، گروهی تروریست (احتمالاً از سمت شوروی) به ماشین حامل دانشمند حمله می‌کنند.

دانشمند زنده می‌ماند ولی به کُما می‌رود و لخته‌ای خون در گوشه‌ای از مغزش تشکیل می‌شود که با روش‌های جراحی معمول نمی‌توان آن را برطرف کرد. وقت کم است و اگر دیر بجنبند و دانشمند بمیرد، راز ماندگاری دائمی اجسام کوچک‌شده را با خود به گور خواهد برد.

ارتش آمریکا که این تکنولوژی و آزمایشگاه سری مربوطه را در اختیار دارد، افسری را که مسئولِ تیم خارج‌سازی دانشمند از منطقۀ تحت نفوذ شوروی بوده، یک پزشک، یک جراح، دختر جوانی که دستیار جراح است و مهندس خلبانی را مامور می‌کند سوارِ زیردریایی ویژه‌ای شوند، به اندازۀ میکروبی کوچک شوند، به بدن دانشمند تزریق شوند و نهایتاً خود را به لختۀ خون برسانند و آن را به‌کمک اسلحه‌ای لیزری از بین ببرند و تا پیش از اتمام یک‌ساعت از بدن دانشمند خارج شوند.

◾فیلم و جلوه‌های ویژه‌ی آن با توجه به استانداردهای آن زمان و بودجۀ مصرفی خیلی خوب ساخته شده است. با این همه، مخاطب امروزی ممکن است تعجب کند که چرا دو ژنرال ارتش در اتاق عمل سیگار برگ می‌کشند. یا اینکه این دو ژنرال که مسئولیت این عمل را بر عهده دارند اطلاعاتشان از بدن انسان و سرخرگ‌ها و سیاه‌رگ‌ها به اندازۀ جراحی حاذق است.

◾نکتۀ تامل‌برانگیز برای من سکانسی از فیلم است؛ حدوداً دقیقۀ ۵۵ از آن.

در این سکانس دکتر دووال (جراح) حین عبور زیردریایی از یکی بخش‌های ریه به شگفت می‌آید و می‌گوید ساختمان شش‌ها یکی از معجزه‌های خلقت است؛ ساز و کار شگفتِ چرخه‌ی دم و بازدم.

دکتر مایکلز (پزشک) در پاسخ می‌گوید هیچ امر معجزه‌گونی در کار نیست و صرفاً تبادلات گازی است و آن هم محصول نهایی پانصد میلیون سال تکامل است.

دکتر دووال در جواب می‌گوید: نمی‌خواهی بگویی که این‌همه تصادفی ایجاد شده؟! که هیچ خالقی آن را به‌وجود نیاورده؟!

دکتر مایکلز تا می‌آید پاسخ سخن دووال را بدهد وضعی اضطراری در زیردریایی حادث و صحبتش قطع می‌شود!

فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان به همین هم اکتفا نکرده‌اند و مایکلز را در فیلم شخصیتی اضطرابی، ترسو و خرابکار نشان می‌دهند و سرانجام در اواخر فیلم که زندگی دیگر سرنشنیان و کل ماموریت را به خطر انداخته است طعمۀ گلبولی سفید می‌کنند تا بمیرد!

◾ایزاک آسیموف، نویسندۀ کتاب‌های فراوان علم‌ برای عموم، در ژانویۀ سال ۱۹۶۶، یعنی شش‌ماه قبل از اکران فیلم، رمانی علمی‌تخیلی مبتنی بر فیلم‌نامۀ این فیلم و با همان عنوان فیلم، منتشر کرد. انتشار کتاب خیلی‌ها را به اشتباه انداخت و می‌اندازد که فیلم بر اساس رمان آسیموف ساخته شده است، حال آنکه قضیه برعکس است.

این کتاب را آقای احمد اخوت سال ۱۳۶۸ با عنوان «سفر شگفت‌انگیز» ترجمه و منتشر کرد. ترجمۀ ایشان نسبتاً خوب و قابل قبول است (فقط کاش دیالوگ‌ها را شکسته ترجمه نمی‌کرد). این ترجمه بسیار بهتر از ترجمۀ غلط‌غلوطی است که شخصی به نام شاهرخ وزیری، احتمالاً در همان برهه، منتشر کرد.

انتظار می‌رفت دانشمندی مثل آسیموف پاسخ مایکلز به دووال را کامل بنویسد، ولی چنین نکرد (صفحۀ ۲۱۶ از کتاب را ببینید).
اما، آسیموف تقریباً تمامی خطاهای علمی و منطقیِ رخ‌داده در فیلم را در کتابش تصحیح کرد و جایگزین‌های خود را پیشنهاد داد.

◾سیلوین مارتل، پژوهشگر کانادایی، که عمدۀ شهرتش بابت ابداع شیوه‌های نوین درمان سرطان است و طرح‌های نوآورانه‌اش در ارسال نانو‌ربات‌های درمانگر به درون بدن انسان با استقبال مواجه شده است، در سال ۲۰۱۶ کتابی نوشت تحت عنوان «یک زیردریایی میکروسکوپی در خون من» که فصل‌به‌فصل مبتنی بر فیلم «سفر شگفت‌انگیز» نوشته شده است نشان می‌دهد علم کنونی چگونه رویای آن فیلم را یک‌به‌یک، منتهی نه بر اساس کوچک‌سازی انسان‌ها، تحقق بخشیده است. این کتاب چکیدۀ ۱۵ سال پژوهش مارتل و تیمش است که با زبانی غیر فنی نوشته شده است.

◾️روز گذشته (پانزدهم فوریه‌ ۲۰۲۳)، خانم راکول وِلچ، آخرین بازیگر زندۀ این فیلم، در سن ۸۲ سالگی درگذشت.

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

◽️بدن من

◽️دکتر محمود بهزاد
◽️سازمان چاپ و انتشارات کیهان، سال ۱۳۴۱

▪️کتابی کوچک و قدیمی از زنده‌یاد دکتر بهزاد که به‌زبانی ساده و با ترکیبی از زاویه‌ی نگاه اول‌شخص و سوم‌شخص، ساختار بدن انسان و فرآیندهای دخیل در شکل‌گیریِ آن را از قبل از تولد تا بزرگ‌سالی شرح می‌دهد و تحولات روان‌شناختی آدمی طی مراحل رشد را اشاره‌وار بیان می‌کند.

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

آیا بیگانگانِ هوشمند و تمدن‌ساز، درست مثل ما، می‌خواهند بدانند در گستره‌ی کران‌ناپیدای کیهان تنها هستند یا نه؟

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

◼️در تاریخ ۲۴ اکتبر ۱۹۴۶ (حدود یک سال پس از پایان جنگ جهانی دوم) و بعد از به‌غنیمت‌رفتن موشک‌های دوربرد آلمان موسوم به V2 از سوی قوای متفقین (آمریکا وشوروی)، و سال‌ها قبل از ارسال ماهواره‌ی اسپوتنیک (Sputnik) به مدار زمین از سوی شوروی، آمریکا با نصب دوربینی ۳۵ میلی‌متری بر یک فروند موشک V2 و ارسال آن تا فاصله‌ی ۱۰۵ کیلومتری زمین، توانست برای نخستین‌بار تصاویری فضایی از زمین (و خمیدگیِ ملایمِ سطح آن را) به جهان عرضه کند.

◾️این دوربین، که نوارِ فیلمش در جعبه‌ای فولادی قرار داشت، هر یک ثانیه چهار فریم عکس می‌گرفت.
بعد از اصابتِ موشک (بدون کلاهک انفجاری) به زمین، فیلم سالم را از محفظه‌ی فولادیِ دوربین بیرون آوردند و تصاویر آن را منتشر کردند.

🔹 موشک‌های V2 بعدها اساس ساختِ موشک‌های آپلو شدند و از این لحاظ و در این مورد خاص، علم مدیونِ ماشین جنگی آلمان نازی است.

- عبدالرضا شهبازی

  @Englishnutsbolts

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

Humpback Whale Song Sound

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

کانال دیگرم که مختصِ آموزش زبان انگلیسی است:
@Englishnutsbolts
انگلیسی زیر ذره‌بین

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

◽️حدود ۳۱۰ میلیون سال قبل، اواسط دورِ پنسیلوانین از دوره‌ی کربونیفر
جایی در ایالت اوهایوی آمریکای امروزین

گیاهان درخت‌شکلِ غول‌پیکر در جنگلی پُرمرداب سر به آسمان می‌سایند تا در هوایی سرشار از مه و بخار غلیظ پرتوهای نور بیشتری به چنگ آورند.

حاکمان عمده‌ی این جنگلِ دوران کُهن، درخت‌شکل‌های فَلس‌دار سیگیلاریا (Sigillaria)، در پشت‌زمینه، و لپیدودندرون (Lepidodendron)، در پیش‌زمینه است.

در جلوی تصویر دوزیستی به نام دیسراتوسوروس (diceratosaurus) از مردابی به بیرون می‌خزد.

- عبدالرضا شهبازی

◾️نقاشی از یوری پری‌ماک

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

خلقت‌گرایان معمولاً شیفته‌ی ظرافت و پیچیدگی ساختمان چشم‌اند و از همین رو، در بحث و مجادله با تکامل‌گرایان از این محصول تکامل همچون حربه‌ای برای خدشه‌ وارد کردن بر تبیین تکامل درباره‌ی نحوه‌ی شکل‌گیری این دستگاه حسی سود می‌جویند.

آنها می‌گویند چشم (انسان) آنقدر پیچیده است که حتی اگر یک جز از اجزای آن هم موجود نباشد قادر نیست کارکرد مورد انتظار خود را انجام دهد، پس چگونه است که تکامل‌گرایان مدعی‌اند چنین ساختمان پیچیده و دقیقی «به‌تدریج» به‌وجود آمده است؟ یک‌چهارمِ چشم و نصفه‌چشم چه کارایی داشته است برای جاندار؟ آیا لازمه‌ی منطقیِ ادعای تکامل‌گرایان این نیست که طی ده‌ها میلیون‌ سال جاندارانی بار سنگین و البته بی‌ارزش چشم‌های «ناقص و بدون کارکرد» را بر دوش حمل می‌کرده‌اند تا سرانجام جانداری خوش‌اقبال ساختمان کامل چشم را به میراث ببرد و با آن جهان اطراف را ببیند؟
سستی استدلال فوق بسیار روشن است و نشان از آن دارد که خلقت‌گرایانی که دست به چنین استدلالی می‌زنند تا چه پایه از درک ساز و کارهای تکامل بی‌بهره‌اند.

ریچارد دوکینز، زیست‌شناس انگلیسی، در یکی از سخنرانی‌هایش (۱۹۹۱) به همین مسئله می‌پردازد و توضیح می‌دهد که دستگاهی به نام چشم در تمامیِ ادوارِ تکاملی خود قادر به ارائه‌ی کارکرد «متناسب با نیاز جاندار» بوده است؛ از تشخیص مبهمِ روشنایی از تاریکی در جاندارانی با اندام ساده‌تر تا چشم پیچیده‌ترِ اختاپوس تا چشم پیچیده‌تر انسان تا ... .
از همین روست که  تعبیراتی همچون یک‌چهارم چشم و نصفه‌چشم و از این دست کاملاً نادرست است.

دوکینز همانگونه که در کتاب «بالا رفتن از کوه نامحتمل»* هم به تفصیل این مطلب را توضیح می‌دهد، برای تسهیل فهم ساز و کار تکامل از تمثیل کوهی بلند استفاده می‌کند که یک سمت آن زاویه‌ای تقریباً ۹۰ درجه دارد و پرتگاهی بسیار عمیق ایجاد کرده است؛ درست مانند دیواری عظیم. ولی سوی دیگر آن زوایه‌ای بسیار ملایم دارد که به‌تدریج به سمت قله امتداد یافته است.

مسیر تکاملی هر عضو از اعضای پیکر جاندار، از جمله چشم، درست مانند این است که از همان دامنه‌ی بسیار کم‌شیب کوه به سمت قله پیموده شود؛ هرچند در عالم واقع و در تبیین تکاملی یک تَک‌قُله‌ وجود ندارد و هر بخش از بخش‌های آن شیب ملایم خود قله‌ای محسوب می‌شود، ولی در این تمثیل برای تفهیم مطلب به مخاطب خلقت‌گرا عجالتاً متعرض این نکته‌ی ظریف نمی‌شویم.

خلقت‌گرا، اما، در سمت دیگر کوه حیران ایستاده است، در همان سویی که کوه چون دیواری سر به فلک کشیده است، و گرفتار در چنبره‌ی استبعاد می‌گوید چگونه ممکن است به‌ناگهان از کف زمینِ پای کوه به آن قله‌ی دور دست رسید؟! پس به همین دلیل، مدعی می‌شود حتماً نیرویی ماورایی این دستگاه را از کَتمِ عدم به همین شکل فعلی به‌صورت دفعی، و نه تدریجی، ایجاد کرده است.

- عبدالرضا شهبازی

*Climbing Mount Improbable/ Richard Dawkins/ 1996

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

آیا دایناسورِ تی‌رکسِ پنج‌تُنی می‌توانسته است با فشار آرواره‌هایش اتومبیلی را دو تکه کند؟

این پرسش را پروفسور مایکل بنتون، استاد‌ِ دیرینه‌شناسی در دانشگاه بریستول انگلستان و یکی از مشهورترین دیرینه‌شناسان جهان، در سرآغاز سخنرانی تِد (TED) خود در سال ۲۰۱۷ مطرح کرد تا نشان دهد چگونه با استفاده از محاسبات بسیار دقیق علمی و به‌کمکِ فناور‌ی‌های پیشرفته می‌توان به درجه‌ی نسبتاً خوبی از قطعیت دست یافت.

این سخن بنتون را می‌توان پاسخی غیر مستقیم دانست به ارنست رادرفوردِ فیزیک‌دان که در ستایش دقت فیزیک، حدود صد سال قبل، گفته بود علم فقط فیزیک است و الباقی، از جمله دیرینه‌شناسی، صرفاً جمع‌آوری تمبر!

در طی صد سالی که از سخن رادرفورد می‌گذرد دیرینه‌شناسی دقت بسیار یافته‌ است و از حالتِ (عمدتاً) حدس و گمان به دقتی ریاضی‌وار نزدیک‌تر شده‌ است، به گونه‌ای که اگر رادرفورد وضع فعلی آن را می‌دید احتمالاً سخن خود را پس می‌گرفت.

اما برگردیم به سوال آغازین که بنتون آن را هنگامی که هفت‌ساله بوده از خود پرسیده است، و البته به‌فرض اینکه در دوره‌ی کرتاسه اتومبیل هم بوده باشد یا تی‌رکسی وارد دنیای امروز ما شود.

امروزه می‌توان به‌کمک اسکن فسیل‌های برجای مانده از فک و جزء‌به‌جزء جمجمه‌ی تی‌رکس، شبیه‌سازی‌ سه‌بعدی و بسیار دقیق کامپیوتری آن، افزودن مدل عضلات جمجمه و فکِ تی‌رکس به نمونه‌ی شبیه‌سازی‌شده و تطبیق آنها با نمونه‌های مشابه در جاندران امروزین، نشان داد که فشار آرواره‌ای (bite force) این دایناسورِ هراس‌انگیز چقدر بوده است.
آنچه این محاسبات و شبیه سازی‌ها از فشار آرواره‌ای تی‌رکس نشان می‌دهند خارق‌العاده است.

برای تقریب به ذهن کافی است فشار آرواره‌ای انسان را در نظر بگیرید که در بیشترین حالت ممکن ۸۰۰ نیوتن است. بیشترین فشار آرواره‌ای در دنیای جانداران امروزین نیز که از آنِ کوسه‌ی سفید بزرگ است حدود ۵۰۰۰ نیوتن است.
فشار آرواره‌ای تی‌رکس ۱۰ برابر کوسه‌ی سفید بزرگ بوده است: ۵۰۰۰۰ نیوتن، یعنی پنج تُن!

با این حساب روشن است که این دایناسور غول‌پیکر با فشار آرواره‌ای خود به راحتی می‌توانسته است اتومبیلی را دو تکه کند.

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

استیون هاوکینک، فیزیک‌دان سرشناس انگلیسی، می‌گفت سفر به آینده ممکن است ولی سفر به گذشته ناممکن.

وی در کنار دلایل مختلفی که برای غیرممکن بودن سفر به گذشته بر می‌شمرد، آزمایشی ساده ولی در عین حال متقاعدکننده برای تایید نظر خود هم انجام داد.

هاوکینگ کارت دعوتی به یک میهمانی آماده کرد برای تاریخ ۲۸ ژوئن سال ۲۰۰۹. در این کارتِ دعوت از انسان‌های آینده، که مسافران زمان خطاب شده‌اند (و به تکنولوژی احتمالی سفر به گذشته مجهزند)، خواسته شده است در این میهمانی در گذشته حضور به هم رسانند.

البته هاوکینگ برای جلوگیری از ورود افراد شیاد و حقه‌باز معاصر به میهمانی (که خود را به دروغ مسافرانی از آینده جا می‌زنند) کارت دعوت را مطلقاً در معرض عموم قرار نداد و صرفاً فردای روز دعوت آن را در نشریات مختلف به چاپ رساند؛ یعنی زمانی که تاریخ میهمانی منقضی شده بود.

حق با هاوکینگ بود. هیچکس به میهمانی نیامد.
اگر انسان‌های آینده، در صد سال دیگر یا پانصد سال دیگر، به تکنولوژی سفر در زمان دست یافته بودند، مسلماً با دیدن آرشیو نشریات تاریخ ۲۹ ژوئن سال ۲۰۰۹، و دیدن کارت دعوت به چنان میهمانی از فیزیک‌دانی برجسته در سده‌های گذشته، به گذشته سفر می‌کردند، در میهمانی شرکت می‌کردند تا به هاوکینگ و البته ما در زمانۀ کنونی ثابت کنند که سفر به گذشته امکان‌پذیر است.
کسی به میهمانی نیامد. پس سفر به گذشته هم ناممکن است.

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

💢 انتشار کتاب «تفکر نقادانه درباره‌ی مسائل اخلاقی»

▪️ نویسندگان: ریچارد پل و لیندا الدر
▪️ بازنویسی: مهدی خسروانی
▪️ ناشر: نشر نو
▪️ متن پشت جلد کتاب

🌐 برای تهیه‌ی اینترنتی کتاب اینجا را کلیک کنید

🌐 کانال پارادوکس:
🆔 @paradoxizer

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

◾️رمز و راز و مسئله
◻️نوشته‌ی عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

«هزاران سال بشر خود را گُل سَرسَبدِ حيات روی سياره‌ای در مركز كائنات می‌پنداشت. علم اين نگاه را دگرگون كرد و نشان داد ما در حاشيه‌ی كهكشانی كران‌ناپيدا در جهانی سرشار از كهكشان به‌سر می‌بريم كه سياره‌ی ما در اين ميان صرفاً يكی از دنياهای بی‌شمار آن محسوب می‌شود‌. ريزترين اجزاي بدن ما تاريخي دارند به درازنایِ تاريخِ خود كيهان. اتم‌های هيدروژن اندك‌زمانی پس از مَهبانگ (حدود سیزده میلیارد و هشتصد میلیون سال قبل) از تبديل انرژی به ماده پديد آمدند و بعدها از بازتركيب آنها در ستاره‌ها و اَبَرنواخترها اتم‌های بزرگ‌تر شكل گرفتند.

فضا همچون جنگلی شكوفا پيوسته ماده را در خود بازيابی می‌كند. در فضای بی‌كران، ستارگانِ بی‌شمار همچون كوره‌های آسمانی به كار توليد عناصر مشغول‌اند و هرگاه به نهایت عمر خود برسند و منفجر ‌شوند اين عناصر را در فضا به هر سويی گسيل می‌كنند تا در جايی ديگر ستاره‌ای ديگر شكل بگيرد.

اتم‌هايی كه سیاره‌ی ما را تشکیل داده‌اند ساكنان قبلیِ خورشيد‌هایِ بی‌شمار و از ميان‌رفته‌ای هستند.

هر كهكشان، ستاره يا انسانی مالكِ موقت ذراتی‌اند كه در ميانه‌ی مرگ و زايش اجرام سماوی، در گستره‌ی بی‌كرانِ زمان و مكان، در گذرند. ذراتی كه بدن ما را ساخته‌اند در پهنه‌ی كيهان ميلياردها سال راه پيموده‌اند و دیرزمانی پس از نابودی ما و سياره‌مان دنياهای ديگری را خواهند ساخت.»

- ترجمه‌ی نسبتاً آزاد از کتابِ
The Universe Within/ Neil Shubin/ 2013

◽️ عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

فیلم در آینده‌ای نسبتاً دور اتفاق می‌افتد.
بشر موفق شده است سیاره‌ای زیست‌پذیر کشف کند در جایی بسیار دور از زمین و در حال فرستادن انسان‌هایی به آنجاست که جامعه‌ای جدید تشکیل بدهند.
فضاپیمایی بسیار پیشرفته کار رساندن انسان‌ها را به آن سیاره به عهده دارد.
فضاپیما با نصفِ سرعت نور حرکت می‌کند. با وجود این، ۱۲۰ سال طول می‌کشد تا به آنجا برسد.
طبعا مسافران به شکل طبیعی پیر خواهند شد و خواهند مرد طی این زمان طولانی.
برای رفع این مشکل، تک‌تک مسافران و خدمه (بیش از پنج‌ هزار انسان) در کپسول‌هایی ویژه به خوابِ مصنوعی فرو می‌روند تا پیر نشوند و کمی مانده به مقصد بیدار می‌شوند.

طی یکی از این سفرها، اختلالی در فضاپیما پیش می‌آید و یکی از مسافران اشتباهی بیدار می‌شود.
فقط ۳۰ سال از سفر گذشته و هنوز ۹۰ سال دیگر مانده است!
خودش هم قادر نیست دوباره به خواب مصنوعی برگردد.
چه خواهد کرد با ۹۰ سال دیگر؟

فیلم را با کیفیتِ بالا ببینید.

◽️Passengers (2016)

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…
Подписаться на канал