『﷽』 ˼ وضعے چنان کہ درخور حسنش نمیرود آشفتہ حال را نبود معتبر سخن ˹
تلاش برای تکرارِ لحظاتِ مرده
خودکشیای بود تدریجی.
- غرق شدن را دوست داشت ، چه در دریا باشد
چه در چاه و چه در خود.
من اما غلام راههای پیچ در پیچ منتهی به هیچ بودم.
Читать полностью…بله دوستان، شما از درک این که یک آدم نکبتزده، چه رنجی میکشد تا طبیعی جلوه کند، ناتوانید.
Читать полностью…از مستی به بستر افتاده و از بستر به سقف خیره و از سقف دود و پنجره و باقی قضایا.
Читать полностью…در تار و پودِ تنم ، عنکبوتِ سیاه روزگار ، بغض تنیده.
Читать полностью…گزارش روز : همهی آدمها در تلاش بودند با اعصاب و روانم نزدیکی کنند.
Читать полностью…چاره چیست؟ بخوابیم ، بعد بیدار شویم و اینکار را آنقدر تکرار کنیم تا روز ضیافت مورچهها برسد.
Читать полностью…و در نهایت ، تنها آموختهای که به کارت خواهد آمد ، این است که چطور در تنهایی مطلق ، قوی بمانی.
Читать полностью…آنکه باید به دادمان میرسید، آمد و از کنارمان رد شد.
Читать полностью…- و اگر صد سال هم بگذرد . .
باز هم برای از دست دادن صمیمیت بینمان دلم میسوزد.