dahoatgranekoda | Неотсортированное

Telegram-канал dahoatgranekoda - دعوتگران اللّه

6589

النحل آیه42 الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (مهاجران، آن) کسانیند که (در برابر اذیّت و آزار مشرکان) شکیبائی ورزیدند و (در زندگی) توکّل و تکیه‌ی آنان بر پروردگارشان است. ایدیه مدیر کانال @Azhwan136

Подписаться на канал

دعوتگران اللّه

خۆشەویستمان ( رَسُولُ ٱللَّه ) محمد ( ﷺ ) فەرموویەتی : ( ٲولَی النَّاسِ بِي یَوم القِیَامَةِ ٲَكثَرُهُم عَلَي صَلَاة ) صحیح الترغیب(1668).

واتا : ( نزیکترین کەس لەمنەوە لە ڕۆژی قیامەت دا ئەوانەن کە زۆر صەڵاواتم لەسەر دەدەن ).

( اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ اللَّهُمَّ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ )

Читать полностью…

دعوتگران اللّه

#استوری✨

بی رحم نیستم اما ...♥️🍃

Читать полностью…

دعوتگران اللّه

كل شيءٍ سيأتيك في الوقت المناسب
كن صبورا

هەموو شتیــک لەکاتیــکی گونجـاودا دیت ، ئـارامگربـە…😊….!

Читать полностью…

دعوتگران اللّه

◈لە #نزاکانی پێغەمبەری خوداﷺ ؛

(اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ سَمْعِي ، وَمِنْ شَرِّ بَصَرِي ، وَمِنْ شَرِّ لِسَانِـي ، وَمِنْ شَرِّ قَلْبِـي ، وَمِنْ شَرِّ مَنِيِّي)

خوایە من پەنات پێدەگرم لە خراپەی بیستنم ، وە لە خراپەی بینینم ، وە لە خراپەی زمانم ، وە لە خراپەی دڵم ، وە لە خراپەی ئاوی شەهوەتم .

🌺کانال دعوتگران الله🌺

@dahoatgranekoda

Читать полностью…

دعوتگران اللّه

ھەموو ناخۆشیەڪانی دونیا
ئەم ئایەتە دەیسڕێتەوە᠄

وَعَسَى أَنْ تَڪْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ(٢١٦)
لەوانەیە شتێڪتان لا ناخۆش بێت ڪەچی
خێر لەوەدا بێت...

Читать полностью…

دعوتگران اللّه

ئیبراهیم لەگەڵ باوکی بەحیکمەت و داناییەوە ڕەفتاری کرد

🌺کانال دعوتگران الله🌺

@dahoatgranekoda

Читать полностью…

دعوتگران اللّه

🔻 قسمت_چهل_و_هفتم

😔دلم حسابی با حرفهای اون خانم درد میکرد با این حرفش به برادرم زنگ زدم اما خیلی دعوام کرد که چرا رفتم و از این حرفا اما من بیشتر نگران بودم مامانم از این موضوع باخبر بشه یا بابام که متاسفانه یا خوشبختانه باخبر شدن و مثل همیشه بازم دعوا های پشت سر هم تهدید های مامانم اما من عین خیالم نبود دیگه این دعوا ها اثری روم نداشت به پشتبانی الله اونا هم حل شدن من و برادرم تصمیم گرفتیم یه رستوران بزاریم که از همه نظر عالی بود از همه مهمتر من میتوانستم حفظ نیمه کاره خودمو تموم کنم (این مدتی کار میکردم خیلی وقت برای درس هام رو داشتم) الحمدلله رستوران رو باز کردیم اون موقع ها جزء بهترین روزای زندگیم بودن همه چیز حل شده بود الحمدلله خواهرم آگرین و برادرم آروین هم مسلمان شدن اما در حد یه مسلمان معمولی امروز در حد نماز و روزه اما بازم جای شکر بود مامانم دیگه چیزی نگفت دیگه باهام سر و بحث نمیکردن دیگه دعوایی در کار نبود انگار دیگه خوشحال بود از این موضوع یا اینکه خسته شده بودن از دعوا کردن با من چون میدونست من اگر بحث اسلام باشه محاله کم بیارم و امید منو نمیتونه بشکنه لطف الله دوباره شامل حال من شده بود و الحمدلله در دروان بی مشکل به سر میبردم از اون طرفم دنیام شده بود برادرم انقد بهم نزدیک بودیم حتی یه روز هم نمیتوانستیم بدون هم باشیم بزرگترین دلیلشم این بود که برادرم سبب تمام شدن مشکلات من بود بزرگترین پشتبانی دنیام بود و بهترین دوست و یاور اسلامیم بود 💥بعد از 5 سال و 7ماه از هدایتم تونستم به اذن الله حفظم رو تموم کنم و حافظ_قرآن شدم در حالی من قبل از همه شروع کرده بود اما خیلی گذشت تا تموم کنم حالا بخاطر اینکه توان خودم همین قد بوده یا سدهای که تو راه بود ولی بازم خوشحال بودم و جای شکر بود من و برادرم همچنان تصمیم داشتیم بریم عربستان ( مکه یا مدینه) که خواهرم رو برگردونیم یا پیشش بمونیم این تصمیم با ازدواج برادرم محکم تر شد

Читать полностью…

دعوتگران اللّه

سوره قیامه (آیه ۱الی۷)

لَآ أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ (١)

به روز قیامت سوگند می‌خورم

وَلَآ أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ (٢)

و به نَفْس سرزنش‌گر قسم می‌خورم

أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ (٣)

آیا انسان گمان می‌كند كه ما هرگز استخوان‌هایش را جمع نخواهیم كرد؟

بَلَىٰ قَادِرِينَ عَلَىٰٓ أَنْ نُسَوِّيَ بَنَانَهُ (٤)

چرا در حالی كه تواناییم [خطوط] سر انگشتانش را درست و نیكو بازسازی كنید

بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ (٥)

[نه اینكه به گمان او قیامتی در كار نباشد] بلكه انسان می‌خواهد [با دست و پا زدن در شك و تردید] فرارویش را [از اعتقاد به قیامت كه بازدارنده‌ای قوی است‌] باز كند [تا برای ارتكاب هر گناهی آزاد باشد!]

يَسْأَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ (٦)

[با حالتی آمیخته با تردید] می‌پرسد: روز قیامت چه وقت است؟

فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَرُ (٧)

آن روز هنگامی [است‌] كه چشم [از سختی و هولناكی آن‌] خیره شود

Читать полностью…

دعوتگران اللّه

سوره فاطر (آیه ۲)

مَا يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلَا مُمْسِكَ لَهَا وَمَا يُمْسِكْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (٢)

هر #رحمتی را خدا به روی مردم بگشاید، كسی نمی‌تواند جلو آن را بگیرد؛ و هر چه را #امساك كند، كسی غیر از او قادر به فرستادن آن نیست؛ و او #عزیز و حكیم است!

يَآ أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَآءِ وَالْأَرْضِ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّىٰ تُؤْفَكُونَ (٣)

ای مردم! به یاد آورید #نعمت خدا را بر شما؛ آیا #آفریننده‌ای جز خدا هست كه شما را از آسمان و زمین روزی دهد؟! هیچ #معبودی جز او نیست؛ با این حال چگونه به سوی باطل #منحرف می‌شوید؟!

Читать полностью…

دعوتگران اللّه

ڪاڪه ئاگادار بن، جه‌هه‌نه‌م ڪه‌م نییه،
هه‌تا هه‌تایه تۆ بسووتێی..!

🌺کانال دعوتگران الله🌺

@dahoatgranekoda

Читать полностью…

دعوتگران اللّه

سوره لقمان (آیه ۶)

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَٰٓئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ (٦)

برخی از مردم‌اند كه سخنان باطل و سرگرم‌كننده را می‌خرند تا از روی نادانی [مردم را] از راه خدا گمراه كنند و آن را به مسخره بگیرند؛ برای آنان عذابی خواركننده خواهد بود

Читать полностью…

دعوتگران اللّه

🔻 قسمت_چهل_و_چهارم

الحمدلله توانستم خواهرم رو پیدا کنم باهاش در تماس باشم خواهرم قصد برگشتن داشت میگفت که برمیگردم و از وقتی رفتم سخت مریض شدم و نمیتوانم اونجا تحمل کنم درسم تموم شه برمیگردم 😔از یه طرفم بابام اسم سوژین رو حتی تو شناسنامه ش هم در آورده بود اما بازم دوست داشتم برگرده اگر هم اون برنمیگشت من میرفتم پیشش به مرور زمان خواهرم بی تفاوت تر شد و علاقه اش به آنجا زیاد و زیادتر شد خودم احساس کرده بودم اما به قولی که خواهرم دلبسته بودم تا اینکه از زبانش شنیدم که نمیخواد برگردد 😭اسرار های منم اثری نمیکرد اصلا بر خلاف میلم مجبور به تصمیمی شدم که من برم پیش خواهرم اما قضیه من فرق داشت که با محرم برم یه سال بیشتر از رفتن خواهرم گذشته بود من همچنان فکر و ذهنم شده بود عربستان رفتن خواهرمم همچنان رو حرفش مونده بود اما فقط الله میدونست چی پیش میاد بلاخره برادرم برگشت از شیراز حفظش تموم شده بود الحمدلله یه عالم و حافظ قرآن شده بود من روزهای خوب رو داشتم با چشمام میدیدم اینبار من شاگرد برادرم شدم الحمدلله از یه طرفم دیگه قضیه مسلمان بودن من عادی شده بود برای خانوادم شده بودم همون روژین قبل اما تنها چیزی اونا رو آزار میداد نقابم بود یه روز حسابی تدارک دیده بودم که برادرم بیاد واسه شام خونه ما هر چی اسرار کردم بیاد قبول نمیکرد مدت ها بود که نمی اومد برای شام یا نهار منم بی خبر از این موضوع ناراحت بودم دلم میخواست بیاد آخر سر گفتم نیای قهر میکنم از این حرفا اونم قبول کرد که بیاد 👌اون شب حسابی خودمو خسته کردم بخاطر اومدن برادرم روز دوشنبه بود طبق معمول میدونستم روزه است اما واقعا متعجبم کرد سر سفره چیزی بجزء دسر نخورد به بهانه اینکه روزه بوده و وقتی روزه میگیره اینطوری میشه اما حرفاش واسه بقیه جای باور بود اما واسه من نه چون من بهتر از خودش اونو میشناختم و این فکر واقعا مشغولم کرده بود که چرا

Читать полностью…

دعوتگران اللّه

سوره حاقه(آیه۱الی۱۵)

الْحَآقَّةُ(١)

آن روز حقی است

ترجمه(٢)

آن روز حق چیست؟

ترجمه(٣)

و تو چه می‌دانی آن روز حق چیست

ت(٤)

[قوم‌]ثمود و عاد آن روز كوبنده را انكار كردند

ت(٥)

اما قوم ثمود با عذابی سركش هلاك شدند

ت(٦)

و اما قوم عاد با تندبادی بسیار سرد و طغیان گر به نابودی رسیدند

ت(٧)

كه خدا آن را هفت شب و هشت روز پی در پی بر آنان مسلط كرد و [اگر] می‌دیدی كه آنان مانند تنه‌های پوسیده و پوك درختان خرما روی زمین افتاده‌اند

ت(٨)

آیا از آنان هیچ باقی مانده‌ای می‌بینی؟

ت(٩)

فرعون و كسانی كه پیش از او بودند و مردم شهرهای زیر و رو شده[قوم لوط] مرتكب گناهان بزرگ شدند

ت(١٠)

فرستاده پروردگارشان را نافرمانی كردند و خدا هم آنان را به عذابی سخت گرفت

ت(١١)

هنگامی كه آب طغیان كرد،ما شما را در كشتی سوار كردیم

ت(١٢)

تا آن را برای شما مایه تذكر و بیداری قرار دهیم و گوش شنوا آن را[به عنوان مایه عبرت و تذكر]حفظ كند

ت(١٣)

چون در صور یك بار دمیده شود

ت(١٤)

و زمین و كوه‌ها از جای خود برداشته شوند و هر دوی آنها یك باره درهم كوبیده و ریز ریز گردند

ت(١٥)

آن روز است كه آن واقعه بزرگ واقع می‌شود

Читать полностью…

دعوتگران اللّه

🔻 قسمت_چهل_و_سوم

😔مجبور شدیم با گفتن چندتا دروغ بلاخره من و محمد همدیگر را ببینم از آخرین باری که دیده بودمش 7 ماه یا بیشتر میگذشت اینبار فرق میکرد با نقاب رفتم پیش روی برادرم اما هیچ وقت فکر نمیکردم انقد شکست خورده و داغون باشد 😭وقتی برادرمو دیدم بدون اختیار بغلش کردم تنها کسی بود که برام مونده بود مهناز فرشته سوژین همه رفتن و بدون هیچ خبری😔نمیدونم چقدر گذشته بود پیش هم بودیم اما آنقدر میدونم بدون هیچ حرفی فقط داشتیم گریه میکردیم یه لحظه نگاهم به برادرم افتاد سبحان الله این برادر محمد منه ریش زیبا صورت گردش دلم با دیدن سیمای مسلمانیش حسابی آروم شد 😔من هنوز طلاق مو از آقا فواد نگرفته بودمو وضعیت روحیم که تعریفی نداشت برادر خیلی تسکینم داد مثل سوژین جلو چشم می اومد با حرفای برادرم خیلی به خودم اومدم واقعا لازم داشتم یکی برام حرف بزنه و آرامم کند تا بتونم قوی باشم با مشکلاتی که رو به رومونه مبارزه کنم اول از همه باید طلاق میگرفتم اونم کار آسانی نبود 😭خیلی احتیاج داشتم برادرم رو اما برادرم باید برمیگشت بخاطر حفظ و درسش ، اینبار که برادرم برگشت شیراز خیلی چیزا تغییر کرد اینبار باید قوی تر از همیشه میبودم چون نه سوژینی بود نه محمد از اون طرف قلب شکسته ام با وجود مخالفت های خانوادم و اسرار های عمه م و سر سختی های آقا فواد بلاخره با کمک الله تونستم طلاقم را بگیرم خیییلی سخت بود اما الله با من بود الحمدلله خانوادم دیگه مثل سابق نبودن و خیلی بهم گیر نمیدادن من خودم کلاس میرفتم و کلاس هم داشتم فقط تنها چیزی که اونا رو اذیت میکرد نقابم بود اما خیلی اذیتم نمیکردن مثل گذشته از یه طرفم من دنبال خواهرم بود که هیچ خبری ازش نداشتم از رفتنش 6 ماهی گذشته بود 😔شب و روز دعا میکردم فقط زنده باشه کافیه الانم باور نمیکنم چطور این همه مدت تونستم ازش دور بمونمتا اینکه

🌺کانال دعوتگران الله🌺

@dahoatgranekoda

Читать полностью…

دعوتگران اللّه

سوره سجده (آیه ۱۰الی۱۳)

وَقَالُوٓا أَإِذَا ضَلَلْنَا فِي الْأَرْضِ....(١٠)

[منكران لجوج‌] گفتند: آیا زمانی كه [پس از مردنمان بدن ما ریز ریز شد و پوسید و] در زمین گم شدیم، آیا به راستی ما در آفرینشی جدید خواهیم آمد؟ [نه اینكه این لجوجان متكبر فقط منكر قدرت حق باشند] بلكه‌ آنان منكر لقاء پروردگارشان هستند

ترجمه(١١)

بگو: فرشته مرگ كه بر شما گماشته شده است [روح‌] شما را می‌گیرد، سپس شما را به سوی پروردگارتان باز می‌گردانند

ترجمه(١٢)

و اگر ببینی زمانی كه [این‌] مجرمانِ [منكر قیامت‌] نزد پروردگارشان سرهایشان را به زیر افكنده‌اند [می‌بینی كه می‌گویند:] ای پروردگار ما [به آنچه ما را وعده داده بودی‌] بینا شدیم و [به دعوت حق‌] شنوا گشتیم، پس ما را به دنیا برگردان تا كار شایسته انجام دهیم، بی‌تردید ما باور كننده [همه حقایق‌] هستیم

ترجمه(١٣)

اگر می‌خواستیم، هدایت هركسی را [از روی اجبار] به او عطا می‌كردیم، [اما همه را آزاد و مختار آفریدیم تا راه هدایت یا گمراهی را خود انتخاب كنند] ولی فرمان من بر عذاب لازم شده است كه بی‌تردید دوزخ را از همه جنّیان و آدمیانی [كه آیات من را تكذیب كردند] پر خواهم كرد.

Читать полностью…

دعوتگران اللّه

شیخ محمدصدیق #منشاوی

سوره قصص

🌺کانال دعوتگران الله🌺

@dahoatgranekoda

Читать полностью…

دعوتگران اللّه

صَلّوا علىٰ الضَحُوكِ القَــتَّال أَسَدُ
النِــزال وَقَمر بَنِي هاشِم، وَسَيِّدُ الرِجال

اللَّهُمَّ صَلِّ وَسَلِّم عَلَى نَبِيِّنَا مُحَمَّد ﷺ

Читать полностью…

دعوتگران اللّه

سُبْحَانَ اللَّهِ وَبِحَمْدِهِ🤍
سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِيمِ🤍


🌺کانال دعوتگران الله🌺

@dahoatgranekoda

Читать полностью…

دعوتگران اللّه

شیخ محمدصدیق #منشاوی

سوره لقمان



🌺کانال دعوتگران الله🌺

@dahoatgranekoda

Читать полностью…

دعوتگران اللّه

🔻 قسمت_چهل_و_هشتم

😊بله برادرم ازدواج کرد با یکی مثل خودش باحیا و نجیب لباس سفید و زیر چادرش و نقاب سفید✨ زن_داداشم دنیای منو نورانی کرد و هر چی به مشکلات گذشته م نگاه میکردم فقط امید میدیدم از خوشحالی ازدواج برادرم دنیا مال من شده بود مال ام_اسلام (لقب روژین) دلم میخواست این لحظه ها تموم نشه همش دستای حنا زده زن داداشم و ریش برادرم را بوس میکردم دعای خوشبختی و سعادت براشون میکردم اما لحظه های خوش آدم زود میگذره و الحمدلله یکی دیگر از داعی_های دین به زندگی من اضافه شد با اومدن شادی (زن داداشم) تصمیم ما محکم تر و محکم تر میشد و رفتن ما نزدیک تر یعنی اولش قرار بود یه هفته بعد از ازدواج بریم اما الحمدلله الله دو برادر دوقلوی دیگر بهم بخشید دو برادر خونی که به اذن پرودگارم از بندگان خوب الله خواهند شد 😊همانطور که گفتم مادرم دیگه دست کشیده بود از مقابله کردن بامن یه روز میخواستن واسه دو برادر تازه بدنیا اومدم اسم بزارن منم هیچی نگفتم هیچ نظری ندادم سکوت کرده بودم چون اصلا انتظار نداشتم اسمی که من بگم روشون بزارن و یا مامانم قبول کنه هر کی یه نظری میداد مامانم نگاش به من بود خیلی عجیب نگاهم میکرد منم گفتم مامان چیزی شده چرا اینجوری نگام میکنی مامانم گفت خوشحال نیستی دو برادر دیگه داری منم گفتم البته که خوشحالم نذاشت حرفم تموم شه گفت تو نظری برای اسمشون نداری منم گفتم : بیخودی حرف نمیزنم و یکم از این حقیقت ناراحت بودم که هر چند دیگه مشکلی نبود اما بین من و خانوادم فرق_های زیادی بود رفتم پیش دو برادر های کوچکم چشمای آبی رنگشون رو به من بود زید و سعد خیلی به این دو کوچولو میاد❤️تو دلم گفتم خدایا من دارم میرم اگر اسم هاشونم اینا نشد زندگی_شون مثل صحابی باشه راهشون و هدایت روشن تو شامل حالشون کن تو فکر فرو رفته بودم 😍که صدای مامانم و گفتن زید پسرم به گوشم رسید دلم میخواست بازم بشنوم شاید اشتباهی شنیدم نه بازم شنیدم این دفعه بابام بود مامانم گفت راست میگی روژین_جان خیلی بهشون میاد همینا رو روشون میزاریم ☺️خدایا شکرت الحمدالله اون روز هیچ وقت نشستن کنار خانوادم یادم نمیره خیلی لذت بخش بود هر چی به خانوادم نگاه میکردم یه چیزی تو دلم تکون میخورد نمیدونم اسمشو ناراحتی بزارم یا خوشحالی

🌺کانال دعوتگران الله🌺

@dahoatgranekoda

Читать полностью…

دعوتگران اللّه

سوره صافات (آیه ۴الی۱۳)

إِنَّ إِلَٰهَكُمْ لَوَاحِدٌ (٤)

كه بی‌تردید معبود شما یگانه است


رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ (٥)

پروردگار آسمان‌ها وزمین وآنچه میان آنهاست،و پروردگار مشرق‌ها

ترجمه..(٦)

همانا ما آسمان دنیا را به زیور ستارگان آراستیم

ترجمه(٧)

و آن را از هر شیطان سركشی حفظ كردیم

ترجمه(٨)

آنان نمی‌توانند به سخنان فرشتگان بسیار مكرم و شریف گوش فرا دهند، و [هرگاه به گوش دادن برخیزند] از هر سو [شهاب‌سنگ‌] به سویشان پرتاب می‌شود

ترجمه(٩)

تا با خفت وخواری رانده شوند، وبرای آنان عذابی همیشگی است

ترجمه(١٠)

مگر آنكه شیطانی خبری را [دزدانه و] با سرعت برباید [و فرار كند] كه در این صورت گلوله‌ای آتشین و شكافنده او را دنبال می‌كند

ترجمه(١١)

از منكران معاد بپرس: آیا آفرینش آنان سخت‌تر است یا آنچه [مانند فرشتگان، آسمان‌ها، زمین،...] آفریده‌ایم؟ [به یقین آفرینش آنان كاری ناچیز است چون‌] ما آنان را از گِلی چسبنده آفریده‌ایم

ترجمه(١٢)

بلكه [تو از انكارشان‌] تعجب می‌كنی و آنان مسخره می‌كنند

ترجمه(١٣)

و هنگامی كه به آنان تذكر می‌دهند هشیار نمی‌شوند

Читать полностью…

دعوتگران اللّه

#ئیبراهیم
ڕوبەڕوی کوفرو شیرک و جەهالەت بویەوە


🌺کانال دعوتگران الله🌺

@dahoatgranekoda

Читать полностью…

دعوتگران اللّه

🔻 قسمت_چهل_و_ششم

😔با بدبختی تونستم یه کار پیدا کنم پیدا کردن کار واسه یه خانمه نقابی خیلی سخت بود اما بلاخره تمام سعی و تلاش خودم رو کردم نظافت_چی خونه ها شدم البته زیاد تو محیط خونه ها کار نمیکردم فقط پله های خونه های مسکونی و پارینگهاشون را تمیز میکردم این بهترین کاری بود که میتونستم بکنم و نزارم دیگه خودمو خانوادم حرام بخوریم بابام جوری قانع کرده بودم هر ماه پولی بهم میداد واسه خریدهای خونه ولی الحمدالله به کمک چند خواهر و برادر توانستم یه موسسه خیریه کوچک بزارم البته رسمی نشد اون پول رو همون جا خرج میشد 😔پدرم تصمیم گرفت از اون شهر بره اول بخاطر من دوم بخاطر مادرم از اون شهر رفتیم که بیخیال اینکه من سوژین فراموش کنم البته همه میدونستن من باهاش ارتباط تلفنی دارم من دوباره همون کار رو تو اون شهر هم گرفتم شرایط واقعا سخت با اون چادر و نقاب کارای خونه ها رو انجام دادن اما بدتر از عذاب_وجدان که داشتم نبود حداقل با خیال راحت میتونستم سر سفره بشینم و خیالم از بابت خانوادم راحت بود بعضی وقتها فکر میکردم خواهرم راحت شد از دست همه اینا 😔اما اینطوری نیست اونجام سختی های خودشو داره توی شهر غربت یه روز بابام بهم زنگ زد گفت روژین لیست برات میفرستم بخر و واسه فردا شب مهمان داریم الان واست پول میفرستم چیزهایی که بابام خواسته خیلی بیشتر از پولی بود که من تو جیبم بودیک کار بود که تمیزکاری خونه بود هیچ وقت تمیز کاری خونه ها رو قبول نمیکردم البته یه چند باری مجبور شده بودم اونم به ناچاری رفتم اونجا کارام داشت تقریبا تموم میشد 😔وقتی داشتم تمییز کاری میکردم چادرم همش داشت خیس میشد زن اون خونه هم خیلی انگار با اسلامی ها مشکل داشت خدا بهش رحم کنه و هدایتش دهد با کمال تاسف حرفای های زد خیلی قلبم_شکست 😭☝همون جا گفتم حسبی الله نعم وکیل خدایا من بخاطر ترس از تو اینجام این بیخبر چی داره میگه یه دفعه به دلم اومد که سکوت نکنم چون بحث اسلام بود پاشدم رفتم پشت به شوهرش کردم نقابمو برداشتم و گفتم از الله بترس توبه کن از حرفی که زدی اونم گفت مگه بد میگم تا این سر و وضع و این عقیده داشته باشی اینه وضعیتت 😏من گفتم نادان خانم من دختر فلان کسم کسی بخواد خودت و شوهرت رو ارزونی میخره(پدرم مشهور بود در شهر بود برای ثروتش) گفتم اگر اینجام بخاطر اینه که مثل نادانی مثل تو حرام_خور نشم و از خونه زدم بیرون گوشام رو کر کردم و اومدم بیرون شوهرش جرئت نکرد یه کلمه هم حرف بزنه اما دلم خیلی شکسته شد😭

Читать полностью…

دعوتگران اللّه

تقبل الله منا ومنکم صالح الأعمال
عیدم مبارک علینا و علیکم

Читать полностью…

دعوتگران اللّه

🔻 قسمت_چهل_و_پنجم

😔هنوزم نمیدونم چطوری سفره را جمع کردم و ظرفها رو شستم و همش سعی میکردم بدونم قضیه چیه دیگه برادرمم فهمید که من حرفاشو باور نکردم بلند شد و گفت که میره کار داره منم گفتم بابا منم باهاش میرم بی حوصله م بلاخره باهاش رفتم بیرون از خونه ازش پرسیدم که چرا لب به غذا نزد چیزی شده اتفاقی افتاده 😭برادرم چیزای بهم گفت که من تو مدت اون سه چهار سال هیچ وقت بهش نه فکر کرده بودم نه بهم گفته بودن اما وجودم رو لرزوند از خوف الله نمیدونستم چیکار کنم فقط بی_اختیار اشکام می اومد پایین از الله کمک و یاری میخواستم برگشتم خونه از اون خونه متنفر شده بودم از چیزهایی که توش بود از قدمی که بر میداشتم بیشتر ترس برم داشته بود هر چی که نگاه میکردم الان فهمیده بودم که پدرم با چه پولی خریده بود با چه قیمتی و خونه و زندگی کیا رو نابود کرده از همه مهمتر چطور داره نون حرام به خانوادش میده برام خیلی سخت بود 😭اگر به بابام نگاه میکردم دلم شدیدا سجده های طولانی و آرامش قرآن رو میخواست تنها آرامشی که دلم همیشه بهش قرص بوده اون شب از الله خیلی توبه و استغفار کردم اما قلبم هنوز ناآرام بود 😞وقتی به این فکر میکردم هر روز حرام میره گلوی من و خانوادم واقعا میمیردم و زنده میشدم صبح طبق معلوم پدرم صدام زد واسه صبحانه منم نمیدونستم چیکار کنم به ناچار رفتم پایین از سر میز نشسته بودم بهش نگاه میکردم مامانم گفت بخور دیگه منم پاشدم گفتم من اینارو نمیخورم میوه میخورم در یخچال رو باز کردم میوه رو آوردم بیرون گفتم عه بابا تو هم نمیدونی یه میوه خوب بیاری همش سرسری رد میشه یه چیزی میاری همه تعجب کرده بودن چون میوه مشکلی نداشت پدرمم عادتشو بلد بودم گفت که اولا هیچ عیبی نداره میوه ها دوما اگر بابات نمیدونه خودت بیار یکم زحمت رو دوشم کم کن الحمدلله تونستم همون روز پدرم رو قانع کنم که دیگه از این بعد خودم وسایل خوراکی خونه رو بگیرم اولش یکم از محمد پول قرض گرفتم و بعدش
🌺کانال دعوتگران الله🌺

@dahoatgranekoda

Читать полностью…

دعوتگران اللّه

رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ ۖ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۚ أَنتَ مَوْلَانَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ

Читать полностью…

دعوتگران اللّه

#چیرۆکی ئەو سێ کەسەی کە لەئەشکەوتەکە گیریان خوارد


🌺کانال دعوتگران الله🌺

@dahoatgranekoda

Читать полностью…

دعوتگران اللّه

صلوات وسلام برحبیبم🌺

Читать полностью…

دعوتگران اللّه

گرنگی دوعاو پاڕانەوە


🌺کانال دعوتگران الله🌺

@dahoatgranekoda

Читать полностью…

دعوتگران اللّه

ڪاتێڪ تۆ دەڵــێیت:

«اللهـم لـكَ الحمـد
حمـداََ ڪثيـراََ طيبـاََ
   مبارڪـاََ فیـە».

فریشتـەڪـان ملـملانێ لەسـەر
نووسیـنی خێرەڪـەی دەڪـەن.
💜

Читать полностью…
Подписаться на канал