daar_vag | Неотсортированное

Telegram-канал daar_vag - داروگ

410

گرچه می گویند: می گریند روی ساحل نزدیک سوگواران در میان سوگواران. قاصد روزان ابری داروگ! کی می رسد باران؟ @mozafari_mehr

Подписаться на канал

داروگ

حالا باید بخوابم.
فردا باز هم به تو فکر خواهم کرد؛
مثل دریا به ادامه ی خویش....

Читать полностью…

داروگ

پیدا شو که می‌ترسم از بستر بی‌قصه.

Читать полностью…

داروگ

آن غریبه که تو بودی با هزاران شعاعِ نور در دستانت؛

Читать полностью…

داروگ

حالا که در رویایت غرق شده‌ای
تلاش مکن
بگذار غبارِ تصویرها
چهره‌ات را بشویند؛

از نو زاده نمی‌شوی
به تبسمِ ترانه‌ای حتی
در گور هم آرام نخواهی یافت؛

سرشار از سکوت
فراموش خواهی شد
و باد
در وزشِ سالیانِ خود
حتی صدایت را هم با خود خواهد برد؛
حالا که در رویایت غرق شده‌ای
تلاش مکن


#مهرداد_مظفری
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

حالا دیگر اقیانوس‌ها هم اشک نمی‌ریزند...

Читать полностью…

داروگ

از آنچه تو هر بار با شانه کردن بر باد می‌دهی، قدری در چنته دارم برای روز مبادا؛ مبادا...

Читать полностью…

داروگ

کوه‌پیکر هم که باشی
لحظه‌ای ایستادگی می‌کنی و
بعد فرومی‌ریزی
و زیرِ موجِ یادداشت‌ها
خود را مدفون خواهی‌کرد.


ولادیمیر مایاکوفسکی
حمیدرضا آتش‌برآب

Читать полностью…

داروگ

Rainy Dusk At Bosporos
Stamatis Spanoudakis

من از درزِ توهم‌های پوشالی
خیالی گُنگ می‌بینم
تو در پشتِ چنارِ باغِ همسایه
هر شب و هر روز
گُل می‌کاری؛

منم آن چک‌چکِ نورسته از بارانِ تکراری
تو از هر سو که می‌آیی
شکوفایی
فراوانی؛

من و باد و نَمی از گونه‌ی نرمت
تو از هر انحنای خط که در من هست
می‌خوانی و
هیچ پنداری؛

من از موجِ بلندِ کاکلِ افسون
گریزانم
تو از هر بندِ این شعرِ خیال‌انگیز
بیزاری؛


#مهرداد_مظفری

@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

مرا زیبا به یاد بیار
این‌ها، آخرین سطرهای من است
فرض کن که من
رویایی بودم
که از زندگی تو گذر کردم...


#اورهان_ولی

Читать полностью…

داروگ

‏«إن ظننت أنني لا أفتقدك، فإن بعض الظن إثم.»
اگر گمان بردی دلتنگت نیستم پس بدان که «بعضی از گمان‌ها گناه‌اند.»


#لاادری

Читать полностью…

داروگ

من مانده‌ام با خنده‌هایی سرد
با گریه‌های گاه و بی‌گاهم
اصلا نمی‌فهمم چه می‌گویم
اصلا نمی‌دانم چه می‌خواهم

من مانده‌ام با آخرین عشقم
که استخوان در پوستم دارد
که گاهی از من می‌زند بیرون
گاهی زیادی دوستم دارد

من مانده‌ام تنهای تنها؟ نه!
تنهایی من جمعیت دارد
تنهایی من رهبری تنهاست
که ظاهرا محبوبیت دارد

تنهایی من صندلی‌هایی
خرد و خمیر از غصه و شادی‌ست
در ازدحام قرمز و آبی
تنهایی من جوّ آزادی‌ست

تنهایی من در خیابان‌ها
از نسبتش با من گریزان است
تنهایی من جمعیت دارد
تنهایی من مثل تهران است


#یاسر_قنبرلو

Читать полностью…

داروگ

لقد طرقت علی بابک منذ ان کان شجره

من بر درت از روزی که درخت بود،
کوبیده‌ام.

Читать полностью…

داروگ

حالا باید بخوابم.
فردا باز هم به تو فکر خواهم کرد;
مثل دریا به ادامه ی خویش.

Читать полностью…

داروگ

در شلوغی بازار ماهی فروشان رشت
در زیر بارانِ بی‌امانِ انزلی
در خنکی رطوبتِ جنگل‌های الیمستان
در غلظتِ مه‌آلوده‌ی پرپیچِ اسالم به خلخال
در سرم
و در غشاءِ ناموزونِ سلول‌ها
رگ به رگ

از همه دور می‌شوم
نقطه‌ی کور می‌شوم
زنده‌به‌گور می‌شوم
باز مقابلم تویی.

Читать полностью…

داروگ

آن‌ها پیاده شدند و راننده نتوانست برای چیزی که از اتوموبیل بیرون می‌رفت، کلمه‌ای بهتر از تنهایی پیدا کند. همانطور که مردم پیاده‌رو نتوانستند بفهمند که مردی، بی‌آنکه وجود داشته باشد، بازو به بازوی زنی از کنارشان می‌گذرد.


#بیژن_نجدی

Читать полностью…

داروگ

به دنبال تو خواهم آمد حتی اگر اینجا هم پیدایم نکرده باشی....

Читать полностью…

داروگ

آه باران
پشت کدام ابر نشسته‌ای

Читать полностью…

داروگ

آن درخت که تو بودی در پاییز با هزاران برگ؛

Читать полностью…

داروگ

بادبادن‌ها را کشیده و بر افق تکیه زده است....

Читать полностью…

داروگ

با ناخن روز درختِ چنارِ باغی خشکیده خط می‌کشید....

Читать полностью…

داروگ

آوازهایی که در قلبم دارم همه برای تو....

Читать полностью…

داروگ

شب با عبور هر ستاره‌ی دنباله‌داری می‌شکند
قدم به قدم آفتاب پهن می‌شود
و شیرازه‌ی روز را
از پسِ ابرهای خاکستری می‌کشد...

Читать полностью…

داروگ

اگر خوب می‌نویسم برای این است که تو قلم منی.

Читать полностью…

داروگ

حالا اما قطعه‌ای از غروب در پلک‌های من درآویخته است؛
گرم و کدر
رنگی میان ارغوانی و بنفش
فاصله‌ی سال‌ها سرگردانی
و سرگرانی
با جاده‌ای که به ساحل می‌ریزد؛
ساحل که یعنی تو
تو با دو بندِ کوچکِ انگشت
بندی که یعنی من؛

Читать полностью…

داروگ

همچون دالانی بلند تنها بودم
و پرندگان همه از من رفته بودند

Читать полностью…

داروگ

بیا که رونق این کارخانه کم نشود
به زهد همچو تویی یا به فسق همچو منی

Читать полностью…

داروگ

حرف بزن٬
ابر مرا باز کن
دیر زمانی‌ست که بارانی‌ام
حرف بزن٬
حرف بزن سال‌هاست
تشنه‌ی یک صحبت طولانی‌ام

Читать полностью…

داروگ

که آفتابگردان‌ها رو می‌کنند به چشمانِ تو

Читать полностью…

داروگ

صبح تو را در فروشگاه دیدم
هلو و زردآلو سوا می‌كردی
گفتی برای یك مهمان است ...
تمام روز
در انتظار زنگ تلفن بودم


#گئورگ_تومانیان

Читать полностью…

داروگ

‏در من کوچه ای است
که با تو در آن نگشته‌ام
سفری است
که با تو هنوز نرفته‌ام
روزها و شب‌هایی است
که با تو به سر نکرده‌ام
و عاشقانه‌هایی که با تو هنوز نگفته‌ام...


#افشين_يداللهی

Читать полностью…
Подписаться на канал