درستش این است که بازگردی برای طلوع روشن روز و اشاره کنی به دکمههای پیرهنت که بازش کن!
Читать полностью…برای تو که اگر دستم به دستت برسد، رهایشان نخواهم کرد. برای تو که اگر حالا اینجا بودی خورشید تازه طلوع میکرد و من دست به کارِ چیدنِ سفره بودم؛ که اگر قبل از هبوطِ آدم از چشمانت خبر نداشتم، حالا دارم. که من از روزِ اول تو را دوست دارم؛ از آغازِ عالم تو را دوست دارم.
@daar_vag
تو بر کرانهی عالم
درون خویش به یغما فتادهای
که « ز این هزار هزاران
یکی نگفت که بر شانهات چه میگذرد.»
#محمد_مختاری
@daar_vag
چقدر باید از اینجا دور باشی
که انعکاسِ گرمِ نفسهایت را
در شیشهی به شبنم نشسته نبینم؟
چقدر باید از هزار طلوع و غروبِ آفتاب بگذرد
تا پشتِ تپههای فراموشی
استخوانهایم را به باد بدهی؟
چقدر باید از برفِ امسال بگذرد
تا ابری که از تبخیرِ نمناکی چشمانِ تو چکه کرده بود
دوباره پرواز کند؟
اگر نان بودی
به دندان میکشیدمت
اگر باران بودی
لاجرعه سرمیکشیدمت
اگر خاک بودی
به لحظهای در آغوشت میخفتم
بی آنکه بدانم فردا
یا فرداهای فردا
از رگِ کدام درخت
دوباره به تو باز خواهم گشت
اما تو حجمی
حجمی نامحدود
حجمی نامحدود و دور از دسترس
حالا بگو
حجمِ نامحدودِ دور از دسترس
بگو چه کنم؟
#مهرداد_مظفری
@daar_vag
اگر قرار بود دستهایم شبیه تو نباشند
دعوتت را برای "آمدن"
نمیپذیرفتم؛
حتما اما،
از لبهی آسمان
راه رفتنت را نگاه میکردم
و با هر بار خمیدهتر شدنت،
و با هربار ایستادنت
به وقت نفس تازه کردن،
من هم قطرهقطره پیر میشدم؛
حالا اما دلم گرم است
که دستهایم شبیه تواند
که چشمهایم شبیه تواند
که راه رفتنم شبیه تو
و قلبم شبیه تو است؛
#مهرداد_مظفری
@daar_vag
اگر قرار بود
از سقفِ تاخوردهی اینجا
خورشید ببارد
باید از دهانِ تو
برکت میبارید؛
شعر میبارد بر دلم
وقتی قرار باشد ابرِ تهران
موهایت را بتاباند؛
#مهرداد_مظفری
@daar_vag
بیرون از جهان
نقطهایست
ساکن و ساکت؛
دیر اگر رسیدی
انگشتهایت را در هم گره کن
و انتظار را
قدم بزن؛
شاید از پرچینِ خیال
دری باز شود
و تو
از آن
به خودت بازگردی
#مهرداد_مظفری
@daar_vag
من ترسيدم ...
و رازِ دوست داشتنت را
مثل جنازهای كه هنوز گرم است
در خاک باغچه پنهان كردم ...
#گروس_عبدالملکیان
@daar_vag
ما همه پیر میشویم
مثل فنجان چای و دیوار اتاق
ولی من
تندتر نفس میکشم
و تندتر پیر میشوم
#بیژن_جلالی
@daar_vag
حالا اگر قرار بود بمیرد، دستِ کم شعلهای گرم و فروزان در سینهاش داشت که خاکِ سردِ قبر را گرم کند و از کرمهای هزاران ساله در کرمچالههای تودرتو گیاهی بگیراند؛ که میخواست همچون باغبانی دور مانده از درختانش، خاطری سبز بسازد در "آن" فضای تاریک و چمدانش را برای همیشه باز کند؛
[دست که میبرد به سینه و کمی متمایل به چپ، جای خالی را میکاود، چیزی نمییابد جز گرمایی از همان شعله و جوانهای که حالا دیگر مهم نیست جنگلی در رحمِ خود داشته باشد؛ تنها و تنها لمسِ تصویرِ درختان با چشمش کافی بود]
#مهرداد_مظفری
@daar_vag
قبل از اینهمه
اما
آخرین پر را
از آخرین پرنده امانت گرفتهام
با بندی میفرستم برای تو
تا گره بزنی
به ساقهی تنومندت
تا بر درختت بند باشد
پرواز هست
تا بر درختت بند باشد
امید هست
این آخرین پر را
رها مکن
#مهرداد_مظفری
@daar_vag
رازی نَهفته
دَر پَس حَرفی نَگفته اَست
مَگذار دَردِ دِل کنم و دَردِ سَر شَود!
#فاضل_نظری
@daar_vag
شکار و گرچه فراوان! مرا که سود ندارد
که این عقاب پس از تو، سر فرود ندارد
وجود داری و این خود، کفایت است برایم
کفایتی که نگویم خدا وجود ندارد!
خدا کند که تو را غیر ِ من کسی نشناسد!
چه فکر های سخیفی که این حسود ندارد!
کدام جاذبه ای دور و ناشناخته مانده؟!
کدام مملکتی پَرچَم و سُرود ندارد؟؟
اگرچه کاسب ِ حُسنی وگرچه تاجر ِ صَبرم
کدام صاحبِ رونق، غم ِ رکود ندارد؟؟
برای من، من ِ ساده نمودِ عشق، تویی! تو !
مرا ببر به جهانی که وانمود ندارد
مرا ببر به سکوتت، به رِخوَتَت به هُبوطت
مرا شریک ِ خودت کن، در آنچه سود ندارد...
#یاسر_قنبرلو
@daar_vag
به ماورای خود پرتاب شدن
احساس مقدسی است
که روح می نشیند
پای پنجره ی خلقت
و عاشقانه می نگرد
بارش باران را...
#ناهید_عباسی
@daar_vag
دختر
اگر باد بوزد
به سمت درخت انجیر مصری خواهد وزید.
اگر تو بیایی
بر بال باد به سوی من خواهی آمد
پسر
آن بانو به جانب شمال
بادبان بر می کشد
بر سرِ راهش جزیره ای.
...بر آب راندن...
خنک...
...طلای تمام عیار
ما هدایایمان را
به پیشگاه "محی" می میبریم
و خواهیم گفت:
"روز را به عشق بگذران"*
عاشقانه های مصر باستان - #ازرا_پاوند
*در متن هیروگلیف: "عشق. بگذران روز را"
در محضر درویش #ارسلان_کاوه
@daar_vag
ترانه: بابلسر بارانی
خواننده: طاهر قریشی
آهنگساز: امید اسکندر
تنظیم، ارکستراسیون و مدیر هنری: نوید اسکندر
ترانهسرا: محمدعلی رضازاده
سهتار: نیما هاشمپناه
کمانچه: نگین محمدی
میکس و مسترینگ: نوید اسکندر
طراحی کاور: سلمان آبجام
تایپوگرافی: روشنک باقری
#صوتی
@taherghoreyshiofficial 🎼
کلام در دهانت میرقصد
آنگونه که شعله در دهانِ آتشفشان؛
دهان میگشایی
خوابِ صدایت را میبینم
بیدار میشوم
و خاکسترِ نگاهت را
از شهر میتکانم؛
من زیبایی را
در دستانت جستجو میکنم
همچون قاصدکی که
چشمهای منتظر را؛
#مهرداد_مظفری
If You Love Me, Really Love Me
#Esther_Phillips
@daar_vag
شاید هرگز تو را نبینم
اما غمگین نیستم
چرا که دریافتهام
دوست داشته باشم اما اصرار نکنم
عشق بورزم اما وابسته نشوم
چشمانم را میبندم
و خاطرهی آن شب را مرور میکنم
بــه تو نگاه کردم
به جزئیات زیباییات
#الیاس_علوی
@daar_vag
اين گونه است كه تنها میشوم ...
و تو را چون میدانی از مينهای خنثی نشده
بغل میكنم ...
حالا
میتوانيد يک دقيقه سكوت كنيد ... !
#گروس_عبدالملکیان
@daar_vag
تو
از بندِ اولِ سبابهات شروع میکنی به پوسیدن
من
از مژهها؛
چشمهایت اما
ماندگارند
روی سروها در باد
در سراشیبِ درهای کُند و دور
جایی میانِ مرزِ شب با شب
#مهرداد_مظفری
@daar_vag
در خانهای سفید
یا چارخانهای سیاه
تفاوتِ چندانی ندارد
هر دو پادشاه
دست بر چانه و چروک بر پیشانی
صفحه را ترک خواهند کرد
#مهرداد_مظفری
@daar_vag