🕊 گسترش گفتمان لیبرالیسم-محوریت آزادی فردی و اجتماعی-فردگرایی و شهروندی-اندیشۀ انتقادی و خردگرایی-حاکمیت قانون سکولار-دموکراسی-مدرنیتۀ سیاسی-جامعه مدنی-مالکیت خصوصی 🌌 #مشروطه_پادشاهی #ملی_گرایی #لیبرالیسم_محافظهکار #ایرانشهری
هممیهنانم،
رژیم ضدایرانی جمهوری اسلامی و رهبر ضحاکصفتش پس از چنددهه زیست انگلی و مکیدنِ شیره جان ایران، اینک که در آستانه سقوط قرار دارند، نقاب ایرانگرایی را به چهره پلیدشان زدهاند و با وقاحتی بیشرمانه و صدایی گوشخراش، به تحریف سرود «ای ایران» روی آوردهاند.
این همان حکومتیست که از آغاز برای مشروعیتبخشی به ظلم و جنایات بیرحمانه خود، به اسلام و تشیع چنگ زد، و دشمنی با ایران، فرهنگ، تمدن، خاک، ملت و منافع ملی را سرلوحه تمامی اقداماتش ساخت. حال در آستانه سقوط، خود را پاسدار ایران معرفی میکند؛ حال آنکه در نام سپاه تروریستی و سرکوبگر پاسدارانش حتی واژه ایران وجود ندارد؛ و چه بهتر که وجود ندارد.
خامنهای با خیال اینکه از این ستون به آن ستون شاید فرجی باشد، مَکر میورزد و گمان میبرد میتواند مردم ایران را فریب دهد. همین مردم اما بیدار و هوشیار هستند و مَکر او را با در هم کوبیدن بساط ظلمش به خود او بر خواهند گرداند.
یقین دارم که با عزم و اراده ملت بزرگ ایران، نور بر تاریکی پیروز خواهد شد.
پاینده ایران،
رضا پهلوی
@OfficialRezaPahlavi
💥جنگ و صلح☮️
وضع طبیعی:
در یک "وضع طبیعی"، عامل اصلی تنازعات و جنگ ها، کمبود منابع است. از قدیم الایام که انسانها در وضع طبیعی می زیستند، مانند حیوانات، برای زنده ماندن به جان هم می افتادند و به اصطلاح، قانون جنگل حکفرما بود.
پس از پیدایش دولت ها این تنازع، در میان مردمان یک کشور قدری تخفیف یافت و تابع قوانین روزگار خود شد. اما در روابط بین کشورها و ملل همسایه، کماکان وضعیت طبیعی و قانون جنگل حکمفرما بود. هر که زورش می رسید، کشور همسایه را چپاول و غارت می کرد و اساساً انگیزه اصلی جنگ، کسب غنائم بود.
دلیل این غارتگری، در ذات بشر نبود، بلکه در کمبود منابع بود. این تجاوزات یک نُرم و ارزش شناخته شده بود. چه برای ضدقهرمانانی چون چنگیز و آتیلا و تیمور و چه برای قهرمانانی چون کورش و اسکندر و نادر. تفاوت این قهرمانان با ضد قهرمانان در این بود که قهرمانانی مثل کورش، هوای کشور مغلوب را داشتند و ضدقهرمانانی چون چنگیز، می آمدند و می کشتند و می سوختند و می بردند.
استعمار:
در گذشته به دلیل عدم امکانات بحری، تجاوز به همسایگان سرزمینی محدود می شد اما در قرون جدید، رشد و پیشرفت قوای بحری، پیدایش پدیده ای را ممکن ساختند که نامش "استعمار" بود.
استعمار هم ناظر به کمبود منابع بود اما تفاوتش با جنگهای امپراطوری ها در گذشته این بود، که منافعی برای کشور اشغال شده هم داشت. آشنایی با تکنولوژی و فرهنگ و حقوق و امکانات جدید تمدنی از جمله این منافع بود. آشنایی با همین مفاهیم، موجب خالی شدن زیر پای استعمار و رونق یافتن موضوع استقلال در کشورهای آسیایی و آفریقایی و آمریکایی شد.
امپریالیسم:
در قرن بیستم، مفهوم جدیدی به نام "امپریالیسم" توسط لنین و بوخارین و رزا لوگزامبورگ، برساخته شد که طبق آن، سرمایه داری به دلیل اضافه تولید و نداشتن بازار مصرف و برای چاره کردن تضادهای درونی اش، ناگزیر است، بحران های ساختاری خود را به کشورهای پیرامون منتقل کند و از اینجا مفاهیمی چون متروپل و پیرامون، شمال و جنوب و جهان اول و دوم و سوم، ساخته شد. تضاد عمده از تضاد بین سرمایه و کار، تبدیل به تضاد بین امپریالیسم و جهان سوم شد و رنگ و روی جهانی و انترناسیونالیستی یافت. دشمن مشترک همه ملل، امپریالیسم بود و به ترجیع بند مبارزات روشنفکران تبدیل شد.
جهانی شدن:
با کمرنگ شدن، مفاهیم چپگرا و ستیزنده، مفهومی نو از جهانی شدن سرمایه، جایگزین مفاهیم ضدامپریالیستی و ضد سرمایه شد. کشورها متوجه شدند نه تنها سرمایه گذاری خارجی یک عیب نیست بلکه یک نقطه قوت برای توسعه منابع است. بدین سان روابط بین شرق و غرب هم جنبه اقتصادی یافت و کشوری مانند ویتنام که سمبل مبارزه ضدامپریالیستی بود، سمبل جلب سرمایه آمریکایی شد. سرمایه و اقتصاد از عاملی برای جنگیدن تبدیل به عاملی برای صلح و همکاری شد زیرا سرمایه به امنیت و صلح نیاز دارد. نوعی تقسیم کار بین المللی رخ داد و هر کشوری در زمینه های که مزیت نسبی داشت، سرمایه گذاری کرد.
از طرفی جنگ های جهانی و تخاصماتی که این تعامل سرمایه را تهدید می کرد باید کنترل می شد و ایده تشکیل نهادهای بین المللی در زمینه اقتصاد و حقوق و فرهنگ رونق گرفت. سازمان ملل و بانک جهانی و نهادهایی مثل یونسکو و حقوق بشر و دادگاه لاهه و از آن قبیل، محصول این ایده بودند.
در واقع خروج از وضع طبیعی ابتدا در میان مردمان یک کشور رخ می دهد و با تاخیر فراوان به روابط بین کشورها سرایت می کند. خروج از وضع طبیعی به معنی حاکمیت قانون و تساوی همه در مقابل آن است. این حاکمیت، مطلق نیست و هم در میان آحاد یک کشور و هم در میان کشورهای جهان، مساوی نیست. به همین دلیل هنوز حق وتو داریم. هنوز در روابط بین المللی، تناسب قوا به نفع قدرت قوی تر است. ولی همین جوامع بین المللی با همه نواقص و کمی و کاستی هایشان، قدم های موثری به طرف خروج از وضع طبیعی(و به تعبیر هابز، جنگ همه علیه همه) هستند و انتظار هست که بهتر هم بشوند. در قانون مشروطه، نمایندگان منتخب اصناف بودند و زنان حق رای نداشتند. در اروپا و آمریکا نیز تا صد سال پیش زنان حق رای نداشتند. حقوق بشر به تدریج توسعه یافت و نهادینه شد. در قوانین بین المللی نیز هنوز تبعیض هایی هست که باید به تدریج رفع شوند
در روزگار جدید به لطف جهانی شدن سرمایه و همینطور ایجاد نهادهای بین المللی و حکمیت قانون- برغم روزگار گذشته- امکان رابطه بُرد-بُرد بین ملل و دول فراهم شده است و تعامل برای رفع کمبود منابع، بسیار موثرتر و بهتر از تنازع کار می کند.
شاید هنوز از دولت جهانی کانت، فاصله ای بس بعید داشته باشیم، ولی از همیشه تاریخ بدان نزدیک تریم. نوع جدیدی از جهان وطنی و انترناسیونالیسم صلح جو که مبانی ستیزه گر و مهاجم ندارد.
📚منبع:
مبانی نقد فکر سیاسی، مرتضی مردیها، نشر نی
محمدامین مروتی
@cafe_andishe95
محمدتقی مصباح یزدی، ۱۷ اسفند ۱۳۹۱:
دنبال این باشیم کسانی سرکار بیایند که هدفشان اسلام باشد در درجه اول. هیچوقت ایرانی بودن جای اسلام را نخواهد گرفت
گفتند جانم فدای ایران، این افتخاری نیست برای ما. همه چیز فدای اسلام
یادمان نرود اصل اسلام است، اصل ولایت فقیه است
@hafezeye_tarikhi
📌"ملیگرایی یکشبه"!!📍
آنان که با "طناب قطور اسلام و اسلامگراییِ امتی"، چهلوهفت سال خواستن ملیگرایی و ایرانگراییِ ایرانیان را خفه کنند! این روزها، نمیتواند با ادعای دروغین "ملیگراییِ یکشبه" و ایران ایران گفتن شان؛ ملیگرایی را "ریسمان نجات" خود و حکومت خود کنند!!
حتی:
با توسل جُستن به "ایران ایران گفتنهای متظاهرانه"ی نچسبشان در نوحههای مذهبی حکومتی، آنهم در "عزاداریهای کربلاییِ" خود با آن صداهای گوشخراش و ناموزون.
اکثریت مردم ایران، گول "این بازیها" را نمیخورند. چون، مردم این زمانه، همان مردم پنجاهوهفت نیستند که دل در گرویِ آرمانهای خیالی خیالپردازان بدهند. آن آرمانهای خیالی، سالهاست که رنگ باخته و سراب بودنشان را، مردم در همهی این چهار دهه به چشم خود دیدهاند؛ و سراب بودن آنها را، آزمودهاند.
با این اوضاع، حالا تصور کنید این "مدعیان ملیگرایی یکشبه"! بیایند همین فردا پاسارگاد را به روی مردم باز بگذارند و تجمع در آن را، مجاز اعلام کنند؛ آنوقت فکر میکنید چی میشود؟ اولین و فراگیرترین و پُرطنینترین شعار مردم، شعارِ "رضاشاه روحت شاد" خواهد بود.
آیا این بازیگران مدعی ملیگرایی، اصلاً اجازه ابراز چنین ملیگرایی را، به مردم خواهند داد؟!
نه فقط در پاسارگاد، که در مراسمهای معمولی ملی نیز با روحیهی غالب ملیگرایی مردم؛ شعارها قطعا از جنس شعارهای حکومت نخواهد بود، تا حکومت بتواند این بازی خود را پیش ببرد.
بقول امروزیها، ژست ملیگرایی گرفتن به "سیس آخوندهای حکومتی" نمیخورد که در همهی این چهار دهه، ملیگرایی را کفر میدانستند و طاغوتی و شاهنامه را نامهی شاهان میخواندند؛ و حکومت هخامنشیان را یک توهم میشمردند و...!
همچنان که به "سیس چپها" هم نمیخورد که با مترادف دانستن ملیگراییِ ایرانی با ناسیونالیسم اروپایی، آن را فاشیستی میخواندند! و ملیگرایان ایرانی را "فاشیست" خطاب میکنند همچنان!!
🔒این دو نیروی ضد ملیگرایی، سابقهی خرابی در این زمینه دارند و همهی پُلهای پشتسر را، خراب کردهاند؛ چه در دوره حکومت اسلامی و حتی چه در دهههای پیش از سال پنجاهوهفت!!
اینان، یعنی نمیدانند ملیگرایی "یک ابزار" نیست که بتوان یکشبه ملیگرا شد! و با توسل به آن، به اهداف یکشبهی خود رسید!!
ملیگرایی، در حقیقتِ خود، اما نه یک ابزار؛ که "یک فرهنگ است". فرهنگی که در طول زمان حاصل میشود آنهم با کسب دانایی و آموختن پیوسته از فرهنگ ایران؛ و همزمان، دلبستن و دلبستگیِ دائمی به داشتههای ایران اعم از فرهنگی و تاریخی و حتی اسطورهای آن.
مگر میشود امتگرایانِ مُنکر ملیگرایی، یکشبه و یکهو ملیگرا شوند؟! اگر بگویند آری، میشود. آنگاه باید بگویند آن انکارهای دشمنانه و آن تضاد عمیق میان نگاه و عمل امتی با ملیگرایی و این ستیز تمامعیار چند دههای با آن را، چگونه رفع و رجوع میکنند که سازگار آید باهم؛ تا حدی که مردم چنین تناقض آشکاری را باور کنند؟!
نه. مردم یا دقیقتر اکثریت مردم این زمانه بویژه با توجه به تجارب تلخ این چند دهه، باور نمیکنند چنین چرخشهای یکشبه را و چنین نگاه ابزاری به ملیگرایی را؛ چه از جانب امتگرایان باشد! و چه توسط انترناسیونالیستها!!
و
نه تنها باور نمیکنند ملیگرا شدن یکهوی امتیها را در این روزها یا دقیقتر در این شبها؛ که بویژه با طعنه، خواهند گفت:
"جیک جیک مستونت بود!
یاد زمستونت بود"؟!!
✍🏼اسفنداد ایرانیاد
@cafe_andishe95
📮 اگه به دنبال فرصتهای شغلی ، پروژههای دورکاری ، دوره های آموزشی و منابع درسی هستی این کانالها مختص شماست.
🔗 لینک ورود به پوشه
🔗/channel/addlist/6CyGbeSMsB9iZjg8
❌کارل اشمیت متفکر فاشیسم هیچ درکی از دموکراسی نداشت
او با یکدندگی معتقد بوددرون اجتماعی سیاسی دموکراتیک جایی برای پلورالیسم وجوود ندارد!دموکراسی آنگونه که او می فهمید مستلزم وجود دموس همگن است و این هر گونه امکان پلورالیسم را از بین می برد به همین دلیل او تضاد عبور ناپذیری بین پلورالیسم لیبرال و دموکراسی می دید
برای او تنها پلورالیسم مشروع پلورالیسم دولتها بود
او منتقد فردگرایی و عقلگرایی لیبرال نیز هست و با فاشیسمش به سمت پیش مدرن میل میکند.
هویت یابی سیاسی او نیز که مبتنی بر دوست/دشمن است محتوای فاشیستی نازیستی دارد
او در دادگاه نورنبرگ متهم شد و به دلیل فقد شواهد کافی، محکوم نشد اما اگر قاضی تفکرات او را بررسی کرده بود قطعاً مشخص میشد که او به صورت تئوریک و ذاتی یک فاشیست است.که البته در مرحله نظر جرمی نیست.
"جهل دلیل نیست" در مورد اشمیت کاربرد دارد و بسیاری از منتقدین لیبرال دموکراسی
زیرا بیس تفکر اشمیت بر مبنای غلط استوار است چنانکه دیدیم توهم دارد که دموکراسی باید همگن و غیر پلورالیستی و توده ای باشد
در واقع او منتقدی بی دانش است که الفبای دموکرااتیک تکثرباوری را نیاموخته و خود را جای منتقد دموکراسی جا زده.
اشمیت امروزه مصالح لازم برای راست اقتدارگرای ضد لیبرال و چپها و نئومارکسیستهای ضد لیبرال دموکراسی و البته ناآگاهان سیاسی را فراهم کرده است.مصالحی سست و بی پایه.
🔎نقد یک پدیده منوط به تسلط بر مفاهیم کلیدی و پایه است
اشمیت با خرافات ذهنی و عقاید فاشیستی فاقد هرگونه چارچوب نظری در بدیهیات شناخت از امر دموکراتیک بود و با چنین کیفیتی قابلیت نقد لیبرالیسم و لیبرال دموکراسی را ندارد.
@cafe_andishe95
💠 حقایق بسیار سرسخت و مقاومند و آرزوها، گرایشها و دلبستگیهای ما، هر چه باشند، نمیتوانند جای حقایق و مستندات را بگیرند.
▫️جان آدامز
📚📖حقایق و مغالطهها در اقتصاد، توماس ساول ترجمه سجاد امیری و جواد قربانی
@cafe_andishe95
💡 ایدهها، اقتصاد جهان با چه تئوریهایی اداره میشود.
🗽علیه دیکتاتوری اکثریت
جان استوارت میل هم اعمالی از دولت و هم از مردم را مضر میدانست.
@cafe_andishe95
🌞ژنرال شارل دوگل در جنگ جهانی دوم، رهبر آزادی بخش فرانسه بود. او بعد از جنگ به ریاست جمهوری رسید و غیر از تلاشهایی که برای آزادسازی فرانسه از اشغال آلمانِ نازی کرد، از اقدامات ارزشمند او آزاد سازی ۱۲ مستعمره آفریقایی فرانسه بود. او در سال ۱۹۶۹، رفراندومی برای اصلاحات قانونی و اجتماعی برگزار کرد.
دوگل مدعی بود برای رفع مشکلاتی که اعتراضات وسیع سال ۱۹۶۸ یکی از نشانههایش بود، رئیس جمهور به قدرت و اختیارات بیشتری نیاز دارد.
مردم فرانسه علیرغم احترامی که برای شارل دوگل قائل بودند، به آن رفراندوم رأی منفی دادند و دوگل که نتوانسته بود اعتماد و موافقت مردم را جلب کند، از قدرت کنارهگیری کرد. درس بزرگ مردمِ فرانسه برای مردم دنیا این بود که: سوابقِ جانفشانی و خدمت یک قهرمان, دلیل و توجیه کافی برای سپردن مقدرات زندگی یک ملت و کشور به دست آن قهرمان نیست؛ چون به سادگی امکان هیولا شدن را به قهرمان میدهد.
دموکراسی، متضمن برابری افراد جامعه و تبعیت حاکم از ملت است، هیچ حاکم فرهمندی نباید اختیار بیابد ارادهاش را بر ملت تحمیل کند. دموکراسی فقط آن نیست که بتوان با رأی مردم کسی را به مقامی منصوب کرد، بلکه دموکراسی آنست که بشود آنکس را که در مسند قدرت است، با رأی مردم از قدرت عزل کرد.
@cafe_andishe95
حکومت شوروی ، درست زمانی که هیچکس انتظار نداشت ناگهان تمام شد
/channel/book_archives
اما شوروی سرزمین مادری ام بود و عاشقش بودم. ما در کشوری جهان سومی زندگی میکردیم که موشک هم داشت اما برای من عالی بود غرب همیشه به روسیه به چشم دشمن ، نگاه میکرد ، به چشم تهدیدی قریب الوقوع نگاه کرده است . روسیه خاری در چشم غرب است . هیچ کس خواهان روسیه ای قوی اعم از کمونیست و غیر کمونیست نیست. دنیا به روسیه به چشم انباری نگاه میکند که می تواند به خاطر نفت و گاز طبیعی ، درخت های جنگلی و فلزات پایه اش به آن حمله کند. حالا نفتمان را با شورت تاخت میزنیم
/channel/book_archives
آنها حاضر بودند تمام کمونیست ها را حلق آویز کنند و از تیرهای چراغ برق آویزان کنند. حاضر بودند همه مان را به زندان های اجباری اعزام کنند ..
کتاب های گورکی و مایاکوفسکی در زباله دانی تلنبار شد...
مردم آثار لنین را در مراکز بازیافت کاغذ می انداختند.
/channel/book_archives
کمونیست کسی است که آثار مارکس را خوانده، ضد کمونیست کسی است که آثار مارکس را درک کرده!
/channel/book_archives
یکی از زیباترین بخشهای کتاب، بخشی است که به تفاوت تعریف آزادی میان نسلها میپردازد: «هر کس را که دیدم، پرسیدم: «آزادی یعنی چه؟» پاسخ پدرها و فرزندان بسیار متفاوت بود. آنهایی که در اتحاد شوروی به دنیا آمده بودند و آنهایی که بعد از فروپاشیاش به دنیا آمدند، تجربۀ مشترکی ندارند ــ انگار از سیارههای متفاوتی آمدهاند. در نظر پدران: آزادی یعنی نبودِ ترس؛ یعنی همان سه روزِ ماهِ اوت که طی آن توطئۀ کودتا را شکست دادیم. به نظرِ پدرها، کسی که میان صد نوع سالامی حق انتخاب دارد، آزادتر از کسی است که میان ده نوع سالامی حق انتخاب دارد. آزادی هرگز شلاق نخورده است، اما روسها نسل در نسل زیر شلاق بودهاند. روسها آزادی سرشان نمیشود، باید قزاق و شلاق بالا سرشان باشد. در نظر فرزندان: آزادی یعنی عشق؛ آزادی درونی ارزشی مطلق و بیچون و چراست. آزادی هنگامی تحقق مییابد که آدم از امیال خودش نترسد، یک عالم پول داشته باشد تا بتواند همهچیز داشته باشد و جوری زندگی کند که مجبور نباشد به آزادی فکر کند. آزادی امری طبیعی است.»
/channel/book_archives
▪️آیین عزاداری و ماتمگری روح شادی و کامرانی را از میان برانداخته روزشان را چون شب تار ساخته است. ایرانیان که با حبیب بن مظاهر هیچ قرابت و خویشی ندارند روز سوگواری هزارسال پیش را بر پا میکنند و بر مظلومات آن زمان میگریند. حال آنکه خود معاون ظالم و بدخواه مظلوم هستند.
📚📖 هفتاد و دو ملت، میرزا آقاخان کرمانی
@cafe_andishe95
🕊جان لاک، از فلاسفه برجسته قرن هفدهم و و عصر روشنگری ،یکی از بنیانگذاران فلسفه و نظریه اجتماعی لیبرال بود.
. او در آثار خود، به ویژه در "دو رساله درباره حکومت"، نظریات مهمی درباره مالکیت و حقوق فردی ارائه داده است. اصل اساسی مالکیت در نظریه لاک به سه جنبهی اصلی تقسیم میشود و صرفاً منظور مال و دارای فیزیکی نیست:
🗽 ۱. مالکیت جان (حق مالکیت بر خود)
لاک اعتقاد داشت که هر فرد مالک جان و وجود خود است. این به این معناست که انسانها حق دارند بر روی خود و خواستههای خود کنترل داشته باشند. این مفهوم شامل آزادی فردی و حق تصمیمگیری درباره زندگی خود میشود.
اهمیت و مصداقها:
⦁ آزادی اراده: هر فرد باید حق داشته باشد که آزادانه انتخاب کند چگونه زندگی کند.
⦁ مسئولیت شخصی: افراد مسئول اعمال خود هستند و نمیتوانند به راحتی از پیامدهای آنها فرار کنند.
⦁ حق انتخاب: حق انتخاب حرفه، محل زندگی و روابط اجتماعی، بخشی از مالکیت جان انسانهاست.
🗽🗽 ۲. مالکیت آزادیهای اساسی
لاک بر این باور بود که آزادیهای اساسی انسانها، از جمله آزادی بیان، مذهب و عقیده، جزء بنیادین حقوق انسانی هستند. او این حقوق را به عنوان بخشی از "مالکیت" افراد میداند که باید محترم شمرده شوند.
اهمیت و مصداقها:
⦁ آزادی بیان: هر فرد حق دارد نظر خود را بیان کند و باید از هرگونه سانسور و سرکوب محافظت شود.
⦁ آزادی مذهب: افراد باید حق داشته باشند به هر دینی که میخواهند ایمان آورند یا حتی بیدین باشند.
⦁ حقوق اجتماعی: حق مشارکت در زندگی سیاسی و اجتماعی، به عنوان ابزاری برای حفظ آزادیهای فردی و جمعی شناخته میشود.
🗽🗽🗽 ۳. مالکیت دارای و اموال
لاک همچنین معتقد بود که انسانها حق دارند بر منابع طبیعی و اموال خویش مالکیت داشته باشند. او استدلال میکرد که افراد از طریق کار و تلاش خود میتوانند بر منابع طبیعی مالکیت پیدا کنند. این مفهوم به نوعی با نظریه کار لاک مرتبط است.
اهمیت و مصداقها:
⦁ حق مالکیت خصوصی: افراد میتوانند نتایج تلاشهای خود را تصاحب کنند و این مالکیت نباید بدون رضایت آنها سلب شود.
⦁ مالکیت و اقتصاد: آزادی اقتصادی و حق مشارکت در تجارت و بازار یکی از اصول بنیادین اقتصاد لیبرال است.
⦁ توسعه و نوآوری: مالکیت بر اموال و منابع، افراد را به سرمایهگذاری و نوآوری تشویق میکند و به رشد اقتصادی کمک میکند.
جان لاک با تبیین این سه جنبه اصلی مالکیت، نه تنها به حقوق فردی و آزادیهای شخصی تاکید کرد، بلکه اصول بنیادینی را برای ایجاد جوامع مستقل و آزاد مدرن ارائه داد. این نظریات او بر خلاف نظرات منسوخ کارل مارکس تا به امروز بر نظریههای سیاسی و اقتصادی تاثیرگذار بوده و در بسیاری از نظامهای دموکراتیک مدرن به کار گرفته میشود.
@cafe_andishe95
🟥دوران محمدرضاشاهی؛ جنایات سریالی سرخ و سیاه (صد سال پهلوی؛ ۱۳۰۴ تا ۱۴۰۴)
@cafe_andishe95
تام باراک، نماینده آمریکا در سوریه:
▪️ما دریافتهایم که فدرالیسم کارآمد نیست. شما نمیتوانید در دل یک کشور مستقل، یک ساختار جداگانه یا غیرملی داشته باشید…
همه باید از چیزهایی بگذرند تا به یک نتیجه برسیم: یک ملت، یک مردم، یک ارتش، و یک سوریه.
@Nejatbahrami
✅ با نگاهی به آخرین فرصتها، لطفاً پیش از حذف این پست :
فوری وارد شوید.⤵️💵💰
دکتر مصطفی رشیدی در گفتگو با محمد تنگستانی
❌ نقدی بر گفتمان حجت کلاشی: ملیگرایی دروغین، پان ایرانیسم و مخالفت با عملیات نظامی اسراییل
آنالیز و آسیب شناسی نوعی نگاه که به بهانه ملیگرایی، عملیات نظامی اسراییل علیه جمهوری اسلامی را محکوم میکند.
▪️ارسالی اعضای کانال
@cafe_andishe95
دیکتاتور مدتی است که در میان جمع حضور نیافته و از ترس سقوط و مرگ به پناهگاه رفته است.
صدام نیاز به روحیهبخشی به نیروهای کمتوان و در آستانهٔ تلاشی خود دارد.
او و نیروهای امنیتیاش ابتدا عدهای از طرفداران و نوچهها را جمع میکنند. کسانی از مقامات میدانند که صدام در میان جمع حظور خواهد یافت اما تعدادی که قرار است دچار شور و هیجان بشوند از احتمال حضور او کاملا بیخبر هستند.
همیشه شرایط بحرانیای وجود دارد که دیکتاتور نیاز به "تئاتر شور" داشته باشد.
صدام حسین برای ایجاد شور، هیجان و وفاداری در جمعهای مردمی، از مجموعهای پیچیده از ترفندهای روانشناختی، تبلیغاتی و امنیتی استفاده میکرد.
این روشها کاملاً مهندسیشده بودند و با همکاری نهادهای امنیتی (مانند مخابرات و جهاز الأمن الخاص)، رسانههای حکومتی و ساختار حزب بعث اجرا میشدند.
"سرویس امنیت ویژه" یا همان "جهاز الأمن الخاص"، برجستهترین نهاد امنیتی در عراق در دوران حکومت صدام بود.
صدام برای پوشاندن شکستها و ناتوانیهایش چگونه از پروپاگاندا استفاده میکرد؟
۱-
ایجاد "تئاتر شور":
افراد حاضر در سالنها یا خیابانها از پیش گزینش میشدند—از اعضای حزب بعث، دانشجویان بسیجشده، کارکنان امنیتی.
آنها مانند تئاتر، از قبل تمرین میکردند که چه موقع شعار بدهند، دست بزنند، فریاد بزنند یا گریه کنند.
۲-
"ورود ناگهانی": عنصر غافلگیری برای ایجاد هیجان!
صدام در شرایط بحرانیاش بدون اعلام رسمی یا با تأخیر نمایشی وارد مجلس میشد؛ تا با ورودش، جمعیت از جا برخیزد و فریاد بزند؛ این تکنیک احساس کاریزماتیک بودن او را تقویت میکرد.
برای مثال در ۹ آوریل ۲۰۰۳، همزمان با فروریختن ساختار حکومتی رژیم بعث در عراق، صدام حسین بدون اطلاعرسانی قبلی از پناهگاه خود خارج شد و بهصورت غافلگیرانه در جمعی از شهروندان یکی از محلههای بغداد ظاهر شد. این اقدام ناگهانی که واپسین حضور عمومی او پیش از ناپدید شدن تلقی میشود، در تحلیل بسیاری از ناظران تلاشی برای حفظ وجههٔ رهبری و نمایش پایداری در آستانهٔ سقوط کامل دولت بعثی بود. تصاویر این حضور از سوی رسانههای رسمی ضبط و پس از چند روز با هدف تقویت روحیهٔ عمومی و ایجاد تصور تداوم قدرت از تلویزیون عراق پخش شد
۳-
استفاده از موسیقی، شعار و مداحی حزبی
مداحان بعثی و عشیرهای با اشعاری حماسی یا قبیلهای، نام صدام را تمجید میکردند.
شعارها هماهنگشده شده بود مانند "بالروح بالدم نفدیک یا صدام" (با جان و خون، فدای تو میشویم ای صدام)
۴-
استفاده از کودکان، زنان و عشایر
زنان با لباس سنتی شعارهای قبیلهای میدادند که نماد "حمایت مادرانه" از رهبر بود.
شخصیتهای عشایری صدام را به عنوان "شیخ الشیوخ" تجلیل ووفاداری قبیلهای را تقویت میکردند.
۵-
بهرهبرداری از رسانه و دوربین
صحنهها بارها از زوایای مختلف فیلمبرداری میشدند و در "تلویزیون ملی" با تدوین هیجانی پخش میشد.
آنها با گرفتن نماهای بسته از چهرههای گریان حالت احساسی خلق میکردند. سپس این تصاویر در تلویزیون دولتی بارها بازپخش میشدند تا تصویر "صدام محبوب" تثبیت بشود.
✅@behzadmehrani77
❌🚩بیان سفاهت کمونیسم مارکس در سریال تاسیان در کنار نظر مرحوم هویدا
@cafe_andishe95
💡 ایدهها، اقتصاد جهان با چه تئوریهایی اداره میشود.
راز ثروتمندی را از زبان پدر سرمایه داری بخوانیم
💰به نظر آدام اسمیت، منفعت طلبی در شرایط رقابتی عامل اصلی ثروتمندی یک ملت است
@cafe_andishe95
🔺هزار یک آه و نالههای ایرانیان که در عرضِ یک سال در عزاداریِ امامان به آسمان میرود، اگر برای بدبختی و سیاهروزیِ خویش کشیده و کرده بودند حالا دیگر به کلی اساسِ ظلم را از مرز و بوم ایران برانداخته و خود را صاحب ثروت و تمدن و شرافت و افتخار ساخته بودند. آن مصارف و مخارجی که تا حال ایرانیان برای قبور هزار ساله خرج کردهاند اگر صرف مکاتب و بیمارخانهها و دارالعَجَزه شیعیان ایران نموده بودند البته روح حسین را از خود خرسند و ملتِ خویش را ارجمند و سعادتمند و خاطرِ عقلای غیرتپرور عالم دل شاد و منِ مستمند را از غم آزاد میکردند. (از خطابهی سی و یکم)
📚📖صد خطابه، میرزا آقاخان کرمانی
@cafe_andishe95
عظمت به چه دردم میخورد؟ دلم میخواهد در کشور کوچکی مثل دانمارک زندگی کنم . نه سلاح هسته ای داشته باشد نه نفت نه گاز آن وقت دیگر هیچ کس با تفنگ تو سرم نمیزند
/channel/book_archives
میانمان قهرمان وجود نداشت هیچ کداممان آن قدر شجاع نبودیم که به خاطر عقایدمان به مخالفی واقعی تبدیل شویم و خطر زندانی شدن یا بستری در بخش روانی را قبول کنیم
/channel/book_archives
ما هرگز دموکراسی نداشته ایم . من و شما می توانیم چه جور دموکرات هایی شویم؟!
/channel/book_archives
در پاراگراف زیر، نمونهای از درونمایۀ کاملا انتقادی و اعتراضی کتاب را میخوانید که زبانی ریشخندگونه دارد: «ما اولین ملت جهان بودیم که به فضا رفتیم... بهترین تانکهای روی زمین رو تولید میکردیم، اما پودر رختشویی و کاغذتوالت نداشتیم. این کاسهتوالتهای لعنتی، همهش ازشون آب میچکید! نایلونهای پلیاتیلن رو میشستیم و توی بالکن پهن میکردیم خشک شه. اگه کسی تو خونهش دستگاه ویدیو داشت، انگار هلیکوپتر شخصی داشت. شلوار جین یه چیز دکوری بود... یه چیز خارقالعاده و کمنظیر! این هزینه بود! همون هزینهای که ما باید در قبال موشکها و سفینههای فضایی میپرداختیم. در ازای تاریخ کبیرمون!»
/channel/book_archives
《روزگار رفته آخرین سرخ ها》
اثری تأملبرانگیز متشکل از تجربۀ زیستۀ مردمانی است که زیر سایۀ منحوس کمونیسم و شوروری روزگار سپری کردهاند. نویسنده فقط به تاریخ شوروی بسنده نمیکند و مرز گزارشهای تحقیقاتیِ خود را به روسیۀ تحت فرمان پوتین هم گسترش میدهد. در خلال این گزارشهای مردمی، الکسیویچ از جنگهای خونبار روسیه، کودتاها و دست آخر، از زوال و سقوط شوروی و چیزی که از خاکستر آن متولد میشود را روایت میکند. سوتلانا الکسیویچ صدای مردمانی را به گوش شما میرساند که داستان زندگیهای فلاکتبار و تأثربرانگیزشان در هیاهوی تاریخ پرتلاطم کشور روسیه گم شده است.
/channel/book_archives
مهدی عبایی و علیرضا کرباسی، دو جوان طبیعتگرد اهل همدان، چند شب پیش، بیگناه، به دست اوباش بسیجیِ رژیم به قتل رسیدند. این دو جوان، نه نخستین قربانیان این رژیمند و نه آخرینشان خواهند بود. تا زمانی که این رژیم پابرجاست، قتل جوانان و مردم بیگناه ادامه خواهد داشت.
دیروز در مراسم خاکسپاری آنها، مردمِ خشمگین همدان با صدای بلند فریاد زدند: «دشمن ما همینجاست، دروغ میگن آمریکاست» و «ایرانی میمیرد، ذلت نمیپذیرد». این شعارها که بهویژه از دیماه ۹۶ به طور متداوم در گوشهوکنار ایران سر داده شده، واقعیتی است که امروز باید بلندتر و گستردهتر از همیشه تکرار شود.
خشم مردم همدان از قتل این دو جوان، خشمی است ملی و باید در سراسر ایران فریاد زده شود. تا کی و کجا اکثریت ملت باید به دست اقلیتی فاسد، متوهم، و جنایتکار تحقیر شود؟! ضمن همدردی با خانوادهها و دوستان مهدی و علیرضا، به همه شما هممیهنانم میگویم که امروز دیگر، نشستن و سکوت جایز نیست. زمان برخاستن و اعتراض است. زمان فریاد خشم است.
@OfficialRezaPahlavi