🕊 گسترش گفتمان لیبرالیسم-محوریت آزادی فردی و اجتماعی-فردگرایی و شهروندی-اندیشۀ انتقادی و خردگرایی-حاکمیت قانون سکولار-دموکراسی-مدرنیتۀ سیاسی-جامعه مدنی-مالکیت خصوصی 🌌 #مشروطه_پادشاهی #ملی_گرایی #لیبرالیسم_محافظهکار #ایرانشهری
✨🗽«فضیلت عمومی نمیتواند در یک ملت بدون فضیلت خصوصی وجود داشته باشد، و فضیلت عمومی تنها پایه و اساس جمهوریها است. باید اشتیاق مثبتی برای خیر عمومی، منافع عمومی، افتخار، قدرت و جلال در ذهن مردم وجود داشته باشد،
در غیر این صورت هیچ دولت جمهوری و هیچ آزادی واقعی نمیتواند وجود داشته باشد:
و این اشتیاق عمومی باید برتر از همه اشتیاقهای خصوصی باشد.»
🗽جان آدامز (از پدران بنیانگذار آمریکا)به مرسی وارن، ۱۷۷۶.
@cafe_andishe95
🎙مصاحبه من با لنین، صد سال پس از انقلاب🚩
🧲نویسنده: ماریو بارگاس یوسا (نویسندهی شهیر پرویی تازه درگذشته)
من: «انقلاب اکتبر» امروز به ما چه میگوید؟
لنین: شکستخوردگان حق داشتند. تاریخ، دولت موقت و همچنین کرنسکی، آخرین رئیس آن، را به زبالهدان تاریخ فرستاده است. اما اعتراف میکنم که بهترینهای روسیه در دولت موقت بودند: لیبرالها و سوسیالیستهایی که با تزار جنگیده بودند و خواهان اصلاحات بودند. حتی برخی منشویکهای باهوش هم بودند. اگر لیبرالهایی مانند شاهزاده لووف، انقلابیون اجتماعی میانهرو مانند کرنسکی یا منشویکهایی مانند تسرتلی که طرفدار مجلس مؤسسان و اصلاحات میانهرو بودند، پیروز میشدند، روسیه کشور متفاوتی میشد.
من: کشور شما از هم پاشیده و غیرقابل اداره شد. بلشویکها، که حتی اکثریت حزب کارگران سوسیال دموکرات روسیه را تشکیل نمیدادند، دولت موقت را نابود کردند.
لنین: پیروزی ما زاییده نبوغ من یا ناشی از بیعرضگی دشمنان ما نبود. این نتیجه تعصب من، چه ایدئولوژیک و چه استراتژیک، و جنگ جهانی اول بود. هرج و مرج و آشوب، ما را که میدانستیم چه میخواهیم و آماده انجام هر کاری بودیم، قادر ساخت تا قوی شویم. تعصب یعنی حاضر بودن برای انجام هر کاری، حتی مخالفت با خود، برای رسیدن به هدف.
من: شما ترور سرخ و کمونیسم جنگی را به کار بردید. با اولی قدرت خود را تثبیت کردید؛ دومی شکست خورد و سپس مجبور شدید سیاست اقتصادی نوین را با عناصر سرمایهداری به کار بگیرید.
لنین: من این تز را که کمونیسم در روسیه بدون عبور از سرمایهداری امکانپذیر است، تا حدی پذیرفته بودم. اما میدانستم که قبل از به کار بردن سوسیالیسم، باید مقداری توسعه اقتصادی صورت گیرد. شرایط برای به دست گرفتن قدرت فراهم بود، حتی اگر هنوز توسعه کامل صنعتی رخ نداده بود. وقتی دولت موقت را سرنگون کردم، کمونیسم جنگی را برای کنترل قدرت به کار گرفتم. وقتی احساس امنیت کردم، تمرکزگرایی اقتصادی را کاهش دادم: میدانستم که دهقانان، اکثریت روسها با وجود مقداری صنعتی شدن، میخواهند مازاد خود را بفروشند و مالکیت زمینهایی را که از الیگارشی گرفته بودند، حفظ کنند.
من: اما در آن دوره کوتاه، نشانههایی از آنچه که به درس بزرگ اقتصادی قرن بیستم تبدیل شد، وجود داشت: شکست سوسیالیسم و پیروزی بازارها.
لنین: بله. من از این ایده که در آیندهای که اکنون آرمانشهری به نظر میرسد، بشریت راهی برای استقرار سوسیالیسم بدون کشتن غازی که تخم طلا میگذارد، یعنی سرمایهداری، پیدا خواهد کرد، دست نکشیدهام. استالین بعداً وقتی شروع به اجرای برنامههای پنج ساله اشتراکی خود کرد، نطفه نابودی اتحاد جماهیر شوروی را کاشت.
من: آیا این تز را قبول دارید که تروتسکی به دلیل مقابله با استالین، کمونیست «بهتری» بود؟
لنین: تروتسکی بیشتر از استالین به من شباهت داشت. استالین یک متعصب ایدئولوژیک نبود، بلکه مردی پارانوئید با قدرت بود. تروستکی یک متعصب ایدئولوژیک با شهود نظامی بود.
من: کمونیسم صد میلیون نفر را کشت: بیش از بیست نفر در روسیه، شصت و پنج نفر در چین، یک نفر در اروپای شرقی، دو نفر در کامبوج، دو نفر در ویتنام، دو نفر در کره شمالی، دو نفر در آفریقا، یک و نیم نفر در افغانستان، پنجاه هزار نفر در آمریکای لاتین...
لنین: هیچ انسانی نمیتواند بدون از دست دادن عقل یا خودکشی، به مسئولیت خود در چنین فاجعهای فکر کند. مکانیسم بقای من تحمل مجازات روزانهی دیدن این است که تاریخ، کار مرا در ننگ دفن کرده است.
من: آیا پوپولیسم امروز بزرگترین خطر است؟
🔚
لنین: فراموش کردهاید که روسیه پوپولیسم را در نیمهی دوم قرن نوزدهم اختراع کرد. پوپولیستها ("نارودنیکها") سنت انقلابی ما را آغاز کردند و متعاقباً به تروریست تبدیل شدند. برادر من که توسط مقامات به دار آویخته شد، یکی از آنها بود. سپس سوسیالیستهای جریانهای مختلف جای آنها را گرفتند. پوپولیسم منشأ تراژدی روسیه است.
@cafe_andishe95
🏛قوه مقننه آن است که حق دارد نیروی جمهوری را به دل خواه در جهت حفظ و حراست جامعه به کار گیرد. از آن جا که قوانین باید دائما به مرحله اجرا در آیند و قدرت عملکرد آن ها مداومت داشته باشد, در حالی که وضع آن ها در مدت کوتاهی انجام می پذیرد, پس لازم نیست این قوه پیوسته در حال فعالیت بوده باشد.
از سوی دیگر چون انسان موجودی ضعیف است, اگر آنانی که قدرت قانون گذاری را دارند, قدرت اجرای آن را نیز دارا باشند وسوسه خواهند شد تا از قدرت سوء استفاده کنند. بنابراین یا سر از اطاعت قوانین خود ساخته بر می تابند, یا این که آن را در مرحله وضع یا اجرا با سود خصوصی اشتباه می کنند و مآلا در خلاف هدف جامعه و حکومت به منافعی سوای منافع افراد جامعه می اندیشند.
اما چون قوانین در مدت کوتاهی یک بار برای همیشه وضع می شوند, ولی باید دائما به مرحله اجرا درآیند و بر نحوه اجرای آن ها نظارت شود, لازم است قدرتی پیوسته به صورت فعال وجود داشته و در امر اجرای قانون اهتمام ورزد. بدین سان قوای مقننه و مجریه غالبا از یکدیگر منفک هستند.
🖇آنها باید با هم همکاری هم داشته باشند زیرا هر دوی این ها در عملکردهای خود از نیروی جامعه بهره می برند, پس چگونه می توان نیروی جمهوری را در اختیار کسانی گذاشت که از یکدیگر استقلال داشته باشند و از هم اطاعت نکنند و هم چنین قوه مجریه و قوه فدراتیو هر کدام به تنهایی اعمال شوند. نبودن وحدت فرماندهی موجب ایجاد بی نظمی و خسران خواهد بود
🗽جان لاک فیلسوف لیبرال از واضعان اصل تفکیک قوا
@cafe_andishe95
📽فیلمی تاریخی از جایگاه زنان ایران در سال ۱۳۵۶، از دید یک مستند خارجی :
۱۶۰۰ زن کاندید نمایندگی شورایهای شهر در کشور.
۲ سناتور زن.
۲۱ نماینده زن در مجلس شورای ملی.
۲ معاون وزیر زن .
۱ وزیر زن و ۱۸۰۰ استاد زن در دانشگاهای کشور .
بیش از ۳۰۰ قاضی زن و ۱۴۶۰۰۰ زن کارمند دولت.
🚺در زمانی که در اکثر کشورهای خاورمیانه زنان حق رای یا حق رانندگی نداشتند!
@cafe_andishe95
برنامه پروژه شکوفایی ایران (IPP) اخیرا در شهر واشینگتن ضبط و در دو قسمت از شبکه منوتو پخش شد.
قسمت نخست:
https://youtu.be/_odoXCXwqcA
قسمت دوم:
https://youtu.be/6Gi0IOTMJ24
برای دستیابی به اطلاعات بیشتر در خصوص پروژه شکوفایی ایران و ارتباط با آن به وبسایت این پروژه مراجعه کنید:
https://IPPIran.com
@OfficialRezaPahlavi
🎥 ویدیو : کجای جهان سیاست ایستادهایم؟
📊نمودارهای گرایشات سیاسی-اجتماعی -اقتصادی ؛ محورهای افقی و عمودی چپ - راست و اقتدارگرای -آزادی چگونه کار می کند📈
گفتگو با دکتر امیرحسین خالقی
@cafe_andishe95
⬆️ پُست مدرنیستها چه میگویند(کلیپ مرتبط ریپلای شده)
🔻جردن پیترسون:
این مسئله که پست مدرنیستها جرأت میکنند مارکسیست باشند چیزی است که به نظرم بیشتر از لحاظ اخلاقی نفرت انگیز است، تا اینکه از لحاظ فکری اشتباه و سزاوار نقد باشد.
هر کسی که شناختش از قرن بیستم کمی بیشتر از سطحی باشد و جرأت کند بگوید که ستم دیدگان را دوست دارد و همچنین مارکسیست است، نشان میدهد که یا جهلش به تاریخ چنان زیاد است که واقعاً وجود جنین جهلی نوعی معجزه است یا نوعی بدذاتی دارد که چنان سزاوار سرزنش است که تقریباً بیان کردنی نیست چون ما قبلاً آزمایش تساوی را طی قرن بیستم از سر گذراندهایم.
@cafe_andishe95
🔗هگلیانیسم
فلسفه هگل فیلسوف مشهور قرن 19 آلمان.
فلسفه هگل بر اندیشه فلاسفه و مکتبهای فلسفی بعد از خود تأثیر بسیار زیادی داشت که مشهورترین این مکتبها فاشیسم وکمونیسم هستند
این دو مکتب فلسفی و سیاسی بسیار از اندیشه های هگل متاثیر هستند،تا جایی که منبع اصلی این دو عقیده را هگلیانیسم دانست
🔍دیالکتیک ایدهالیسم.
هگل معتقد است نطفه ضد هر فکر درون آن فکر قرار دارد و جزو جدا ناشدنی آن است و با پرورش و رشد فکر ضد آن نیز پرورش یافته و رشد میکند.از دید وی آن گاه که اصل فکر وارد مرحله ضعف شود ضد آن ظهور کرده و با آن مقابله میکند و بر اثر تقابل بر آن غالب میشود.از تقابل این دو(فکر و ضد فکر) فکر و عنصری بالاتر به وجود خواهد آمد.هگل فکر را "تز"و ضد فکر را "آنتی تز" و نتیجه و ترکیب این دو را که بر اثر ضعف و تقابل میان این دو به وجود آمده است را "سنتز" می نامد.
🧷عقل جهانی.
هگل"تاریخ بشر"را "عقل اعلا" و یا " عقل جهانی مطلق" معرفی میکند که از هوش و ذکاوت هر فرد انسانی بالاتر است.تاریخ بشر در اندیشه هگل تجلی عقل جهانی مطلق است.منظور هگل از عقل جهانی مطلق یا عقل اعلا خداوند است که در تاریخ بشر متجلی میشود.عقل جهانی مطلق حاکم و گرداننده تمامی عالم است که تاریخ بشر نیز درون این مجموعه قرار میگیرد.به عقیده هگل هر چیزی دارای سرنوشت است پس بر اساس عقیده "دترمینیست" وی هر حادثه و واقعهای از جمله زندگی و تاریخ انسان در مجموعه جبر طبیعی و یا جبر خداوندی قرار میگیرد و دارای سرنوشتی مسلم میشود.پس بر این اساس تاریخ بشر به صورت جبری نتیجه اراده و عقل خداوند است که به صورت تاریخ بشر متجلی شده است
.
❌کالکتیویسم(جمعگرایی)
فلسفه هگل از لحاظ اجتماعی یک فلسفه جمع باور است.هگل میگوید هر فرد تابع هوس خویش شود آزاد نیست.هنگامی فرد آزاد است که با جامعه یکی باشد.هگل مخالف فلسفه اندیویدوالیسم و یا فردگرایی است.
❌دولت
⛔️
هگل دولت را "مظهر عالی الهی"می نامد.در نظر وی دولت یک سنتز است که بر اثر تقابل و اختلاط فرد با جامعه به وجود میآید.وی دولت را کلیتی مافوق افراد جامعه میخواند که توسط یک فرد به صورت تمام عیار اداره میشود.او از مخالفان سرسخت دموکراسی و مکتب اصالت فرد و یا اندیویدوالیسم است.
⭕️دولت کامل.
هگل معتقد بود در گذر زمان و سیر تاریخ دولت کامل ظهور خواهد کرد.وی دولت کامل را سمبل و نماد کولکتیویسم میخواند. در جامعه تحت رهبری آن دولت فرد کاملاً در جامعه حل خواهد شد و بدین طریق اراده جامعه اراده فرد خواهد بود!
🚫تقسیم تاریخ.
هگل تاریخ را به سه دوره شرقی و کلاسیک و ژرمنیک تقسیم میکند.وی دو دوره نخست را ناپایدار معرفی میکند که از بین رفتهاند و تنها دوره سوم یعنی دوره ژرمنیک پایدار و جادوان خواهد بود و به بیداری ملت آلمان و به رهبری آلمانیها بر جهان خواهد انجامید.همین طور که روشن است هگل شدیداً ناسیونالیست بود و سروری ملت آلمان را بر سرتاسر جهان پیش بینی میکند.این قسمت از نظریه هگل در فلسفههای فاشیسم و نازیسم بسیار مورد استفاده قرار گرفت.
📚منبع: آشنایی با هگل
✍🏼اثر پل استراتن
♻️ترجمه مسعود علیا
@cafe_andishe95
🗽💰در تایوان، بخش خصوصی بخش عمدهای از اقتصاد را تشکیل میدهد. براساس آمارهای اخیر، بخش خصوصی تقریباً ۸۰ تا ۹۰ درصد از تولید ناخالص داخلی (GDP) را شامل میشود. این نشاندهنده این است که اقتصاد تایوان به طور قابل توجهی به فعالیتهای بخش خصوصی وابسته است، به ویژه در حوزههایی مانند فناوری اطلاعات، الکترونیک و تولید.
👆🏼👆🏼👆🏼
این وضع کنونی و سطح ماجراست که بازارگرای سطحی هم تنها همین بخش را می بیند
اما اگر به عمق و گذشته موضوع دقیق شویم
اسطورهی دولت ستیز و نظم خودجوش بر باد می رود. نمونه عملی تاریخی نشان می دهد دولت عامل مهم توسعه و ایجاد بازار است نه الزاما نیروی شر مخالف پیشرفت و توسعه چنانکه بازارگرای افراطی معتقد است
👇🏼👇🏼👇🏼
در ابتدای توسعه اقتصادی تایوان، به ویژه در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، نسبت بین بخش خصوصی و دولتی به شکل متفاوتی نسبت به امروز بود. در این دوره، سیاستهای دولت به شدت به سمت توسعه صنعت و حمایت از بخش خصوصی متمرکز شده بود.
🇹🇼
دولت ملی تایوان برنامههای صنعتیسازی را برای تحریک رشد اقتصادی اتخاذ کرد و در ابتدا بسیاری از صنایع کلیدی تحت کنترل دولت بودند. اما به مرور زمان، در نتیجه سیاستهای اصلاحات اقتصادی و خصوصیسازی، بخش خصوصی شروع به تسلط بیشتر بر اقتصاد کرد.
در اوایل روند توسعه، نسبت قابل توجهای از اقتصاد تحت مالکیت دولت بود، اما به تدریج و با اتخاذ سیاستهای آزادسازی، این نسبت تغییر کرد و بخش خصوصی سهم بیشتری از تولید ناخالص داخلی را به خود اختصاص داد. به طور کلی، میتوان گفت که در ابتدا دولت نقش بیشتری داشت، ولی در سیر توسعه، بخش خصوصی به یک بازیگر کلیدی اقتصادی تبدیل شد.
@cafe_andishe95
فردوسی نماد پایداری ایرانیان در برابر سلطهی ایرانستیزان است. پیام او در روزگار کنونی، دعوت به ایستادگی، مبارزهی قهرمانانه، و پاسداری از هویت ملی برای رهایی ایران از چنگال جمهوری اسلامی است. بیدلیل نیست که این رژیم ضحاکصفت، از همان آغاز، تلاش کرد فردوسی و شاهنامه را از متن زندگی و فرهنگ مردم ایران حذف کند.
اما ملت ایران با هشیاری این تلاشها را ناکام گذاشته و با بازخوانی شاهنامه و بزرگداشت فردوسی، از گذشته و هویت خود پاسداری کرده است. امروز، بیش از هر زمان دیگر، صدای فردوسی پژواک ارادهی ملت ایران برای بازپسگیری و بازسازی ایرانی آزاد، آباد، و شکوفاست؛ بر پایهی خرد، داد، و همبستگی ملی.
@OfficialRezaPahlavi
▪️چپ متوهم ایرانی نیم قرن پیش به صنعتیشدن و توسعه کشورمان میگفت «مونتاژ» است و عامل وابستگی. حتی الان هم رونق و شکوفایی شهرهای آن زمان ایران را در ذهن بیمارش با «فاحشهخانه» تداعی میکند. این روزها در میان بهت و حسرت میلیونها ایرانی مخصوصا بعد از اینکه ترامپ حرف دل خودشان در دهههای متمادی را مانند آینهای مقابلشان گذاشت، این تفالهها همچنان سرگرم کارهایی مانند شکایت از پرویز ثابتی و مبارزه بیامان با پهلوی هستند! تصور کنید در این فضا و با این کارها چقدر سلام و صلوات برای نیاکان خود میخرند!
▪️عدهای از ایرانیان سرگردان در بلاد خارجه نیز برای اهالی عربستان و امارات دلشوره گرفتهاند که دموکراسی ندارند! دموکراسی هم اگر قرار باشد بیاید، از دل توسعه و رفاه و اشتغال و آموزش باکیفیت بیرون میآید. به عبارتی دیگر، اگر در آینده از عربستان بنسلمان دموکراسی بیرون نیاید، پس بدون بنسلمان و اصلاحاتش، حتی فکر کردن به دموکراسی نیز توهم و حماقت است.
@Nejatbahrami
💡خانواده خسروشاهی از کارآفرینان و بنیانگذاران بزرگترین تولید کننده شیرینی و شکلات ایران و خاورمیانه یعنی گروه صنعتی مینو، شرکت سرمایهگذاری البرز و مالک چندین کارخانه تولید دارو (همچون تولید دارو، تولی پرس)، مواد شیمیایی، خوراک، بستهبندی، بازرگانی، و خدماتی دورهی پهلوی ایران بودند
که با انقلاب ننگین 57 ماحصل اقتصاد توسعه گرای دوران پهلوی همه مصادره و سرقت شد.
این خانواده نقش مهمی در توسعه صنایع غذایی، دارویی و بهداشتی کشور ایفا کردند.
⚙️علی خسروشاهی: در سال ۱۳۳۸ گروه صنعتی مینو را تأسیس کرد که محصولاتی مانند پفک نمکی، ویفر، تافی و آدامس شیک را برای اولین بار به بازار ایران معرفی کرد.همچنین برندهایی مانند تاید را به ایران آورد و در توسعه صنعت داروسازی با تأسیس شرکتهایی مانند تولید دارو و تولیپرس نقش داشت.
⚙️حسن خسروشاهی: فرزند علی خسروشاهی، پس از انقلاب به کانادا مهاجرت کرد و در سال ۱۹۸۲ فروشگاه زنجیرهای Future Shop را تأسیس کرد که به یکی از بزرگترین فروشگاههای الکترونیکی کانادا تبدیل شد. او بعدها این فروشگاه را به شرکت Best Buy فروخت و در زمینههای مختلفی از جمله داروسازی و امور خیریه فعالیت کرد.
⚙️دارا خسروشاهی: نوه علی خسروشاهی، در سال ۲۰۱۷ به عنوان مدیرعامل شرکت Uber منصوب شد. او پیش از آن مدیرعامل شرکت Expedia بود و به عنوان یکی از موفقترین مدیران اجرایی در حوزه فناوری شناخته میشود.
@cafe_andishe95
🛑نقش مذهب به ویژه در بین توده مردم مهم است چرا که مردم آنچه را مذهب مطرح میکند با علاقه میپذیرند، در بین همه باورها مذهب حس وجود عدالت در کار هستی و پاداش کار خوب در القا میکند، چنین ایمانی یک احساس هدفمندی و وحدت کیهانی در مردم ایجاد میکند. هیچ شکی وجود ندارد که میل به داشتن باور، در توانایی به وجود آوردن و ظرفیت پذیرش آن موثر است ولی قادر به توضیح این نکته نیست که چرا علیرغم عدم وجود شواهد مثبت، مردم تا این حد به باورهای مذهبی خود چنگ میزنند و اعتقاد دارند. لذا باید گفت تکامل ما را به گونهای بار آورده که میتوانیم سر خود کلاه بگذاریم و باور کنیم. (هنگامی که دعا میکنیم و اتفاق خوبی رخ میدهد آن را به فال نیک میگیریم و باور میکنیم ولی زمانی که هیچ اتفاقی رخ ندهد این عدم همزمانی و موافقت را نادیده میگیریم). بدون استدلال هدفمند و سوگیری تایید دنیا میتوانست شکلی کاملاً متفاوت به خود بگیرد.
📚📖مغز انسان: شاهکار سرهم بندی تکامل، گری مارکوس ترجمه علی فخرایی
@cafe_andishe95
🏛دولت عاقل و صرفه جو آن است که مردم را از گزند یکدیگر بازدارد و در غیر این صورت، آنها را آزاد بگذارد تا حرکت خود را به دنبال رشد و تعالی، خود مدیریت کنند؛ و نانی را که کارگر به دست آورده است، به زور از دهان او نگیرد. این است یک دولت خوب.
🔸توماس جفرسون
📚📖 عقل معاش، جیمز دی. گارتنی، ریچارد ال. استروپ، دوایت آر. لی، تانیاچ. فرارینی ترجمه محمد ماشینچیان
@cafe_andishe95
⚔️به مدد جنگ جهانی بیمورد؛ انقلاب پرولتری در یک ششم مساحت کرهی زمین به پیروزی رسید.
نخستین دولت سوسیالیستی زاده شد، و دور - نگاه آن پیامبران بیشمار سوسیالیست به ثمر نشست. امید نجات بار دیگر در میان مردمان شایع شد.
بدین ترتیب، آن زوج کهن، عقل و ایمان، بار دیگر به چنگ آمدند. اما این زوج اینبار با زوجهای سنتی قدیمی از جهات مختلف متفاوت بود. آنچه اکنون پرستیده میشد حاصل همان عقلی بود که ایمان را رد میکرد، یعنی ایمان به شخصی که فراتر از زمین ایستاده است.
عقل ستایشگر فرآوردهی خود شده بود، ستایشگر عقلانیترین کارش، و حال یک منشأ تازهی امید به مردمان عرضه میکرد. فاصلهی میان محدودیت و ابدیت، میان انسانی و الاهی، میان جسم و روح از میان رفته بود. امید دیگر آن ابعاد متافیزیکی سابق را نداشت.
📚📖 روح پراگ، ص ۱۵۷
ایوان کلیما
@cafe_andishe95
☀️محمدعلی فروغی: «یکی از شاگردان پرسید: چرا باید برای ایران فداکاری کنیم؟
گفتم: ایران، خانه ماست. اگر این خانه ویران شود، هیچکس برای ما سرپناهی نمیسازد. هرچه داریم، از علم و هنر تا ناموس و شرف، به این خاک بسته است. فداکاری برای وطن، فداکاری برای خودمان است.»
@cafe_andishe95
🗽آزادی در فلسفهٔ سیاسی کانت دارای «مفهوم منفی» است؛ آزادی منفی به این معنی است که برخورداری فرد از آزادی به مثابۀ یک حق در صورتی که به مرزهای آزادی دیگران تجاوز نکند، می تواند از قلمروی گسترده برخوردار باشد.
🔻 از سوی دیگر، آزادی در یک نظام سیاسی دارای«مفهوم بیرونی» است، به این معنی که حکومت حق ندارد افراد را وادار کند که در مورد هدف ها و غایاتی که با بهره گیری از آزادی برای نیل به سعادت خویش دنبال میکنند به حاکمان حساب پس بدهند. حکومت فقط میتواند در جایگاه پاسداری از حریم حقوق افراد، آنان را از تجاوز به مرزهای آزادی یکدیگر بازدارد. راه بردن به زوایای ذهن ها و لایه های وجدان های افراد کاری ناممکن است. از این رو حکومت حق ندارد با خودکامگی به مرزهای اندیشه دست اندازی کند.
فلسفهٔ سیاسی کانت، ص ۴۶۰
سید علی محمودی-آرسین
@cafe_andishe95
ژائو زیانگ 🔺 در ۱۹۸۰ به مقام نخستوزیری رسید و سپس دبیر کلی حزب کمونیست شد. او یکی از اصلاحطلبان پیشروی این کشور، در سال ۱۹۸۹ هنگامی از قدرت سرنگون شد که در تلاش بود تا راهی برای تفاهم با دانشجویان ناراضی بیابد؛ دانشجویانی که در تظاهرات میدان تیان آن من شرکت داشتند او زمانی که دانشجویان معترض در میدان تیانآنمن بازدید کرد و با خواستههای آنان همدلی نشان داد، حکم سقوط سیاسی خود را امضا کرد
در عوض
🚩جیانگ زمین با سرکوب روزنامهٔ آزادیخواه پیک اقتصاد جهان و دستگیری وان لی، رهبر کنگرهٔ مردمی در خانهاش و حمایت از کشتار میدان تیانآنمن به مقام دبیر کلی حزب کمونیست چین رسید. قبل از کشتار میدان تیانآنمن، جیانگ زمین طی نامههایی که به دنگ شیائوپینگ نوشته بود خواستار «اقدام قاطع» علیه دانشجویان شده و خاطر نشان کرده بود که در غیر اینصورت «هم کشور و هم حزب به خطر خواهد افتاد.» رویکرد سیاسی جیانگ زمین همواره با شعار «تمام عوامل بیثباتی را در نطفه خفه کنید.» همراه بودهاست.رئیس جمهور بعدی شد
@cafe_andishe95
💰بنیادهای هستیشناسانۀ ظهورِ سرمایهداری
💸چرا سرمایهداری در یک نقطهی خاص از تاریخ ظهور کرد؟ آیا این سیستم فقط نتیجهی پیشرفت فناوری و تجارت بود، یا تغییرات عمیقتری در تفکر بشر باعث پیدایش آن شدند؟ در این ویدیو، بررسی میکنیم که چگونه تحولات انتولوژیک (یعنی تغییر در فهم ما از وجود، طبیعت، انسان و زمان) شرایط لازم برای ظهور سرمایهداری را فراهم کردند.
◻️کانال اندیشکدهی اقتصاد و توسعه
@cafe_andishe95
📐بیخردی دموکراتیک پست مدرن رورتی
🔗حتی ریچارد رورتی تنها فرد کمتر چپ و نزدیکتر به لیبرالها در میان پست مدرن (که احتمالا چون فرانسوی نیست آنقدرها هم تباه نشده)عقاید باطل و مضحکی همچون دیگر پست مدرنها دارد.
ریچارد رورتی
کتابی دارد بنام اولویت دموکراسی بر فلسفه
در آن دفاع پراگماتیستی رورتی از لیبرالیسم و دموکراسی مبتنی بر این استدلال برگرفته از پیش فرضهای اوست که به هیچ روی ارزش لیبرالیسم و دموکراسی در این نیست که میتوان "صدق "و "حقیقت "یا برتری آنها را بر دیگر نظامها ثابت کرد .اثبات این امر نظری نیست، بلکه صرفا ناشی از تجربه عملی است .رورتی میگوید آزادی از نوعی که لیبرالیسم و دموکراسی لیبرال هست بهترین راه تامین همبستگی و عدالت در اجتماع است و تا آزمون دیگری نشان ندهد که بدیل بهتری هست باید به همین نظام قناعت کرد
📍به عبارتی این ایده ضروری آزادی و عقلانی لیبرال که حقایقی وجود دارند که قابل اتکا هستند و مبتنی بر ارزشهایی هستند که قابل اثبات فلسفی و سنجش عقلی هستند را بی خردی رد میکند و اساس فلسفی موضوع به این اهمیتی را از ریزه نابود میکند.اما توقع هم دارد دیگران بدون استدلال عقلی و همانگونه که سنان رمانتیک اسطوره ای نیچه را می پذیرتد دموکراسی را هم بپذیرند!
به عبارتی تحت تاثیر اندیشه های تباه نیچه مبنی بر انهدام همه ارزشهای خردگرایی از پیش از حتی دوران مدرن (سقراط)تا تمام دوران مدرن قرار گرفته چنین روش بی خردانه ای در پیش گرفته و در واقع بیمایگی تئوریک و نسبیگرایی افراطی چپ پست مدرن او را بیمایه و ناتوان از استدلال عقلی و فلسفی کرده و چنین به دریوزگی افتاده است که امکان هیچ حقیقتی را بر نمی تابد که با آن بتواند ارزش حقیقت چیزی را ثابت و بی ارزشی و نا حقیقتی برخی دیگر مسائل را اثبات کند.
لیبرالترین عضو جنبش چرندیات پست مدرن هم با اینکه طرفدار دموکراسی لیبرال است اما پیرو سنت عقل ستیزانه پست مدرن که ریشه خردستیزی و مدرن ستیزی ارتجاعی نیچه دارد عاجز از استدلال منطقی و یافتن حقایق در جهت دموکراسی است و اصولاً مثل افراد کور و کر و گنگ توان مشخص کردن صدق و کذب و و حقیقت و غیر حقیقت را در این سَم تئوریک پست مدرن ندارد!ت و تنها به کارکرد مثبت آن که فقط یک عامل فرعی پذیرش دموکراسی هست بسنده میکند.
وقتی متفکر لیبرال چنین وضع تفکری رقتباری دارد وای به حال بقیه چپهای پست مدرن فرنچ تئوری!
@cafe_andishe95
🎙سخنرانی کامل جردن پیترسون
➕این مسئله که پست مدرنیستها جرأت میکنند مارکسیست باشند چیزی است که به نظرم بیشتر از لحاظ اخلاقی نفرت انگیز است تا اینکه از لحاظ فکری اشتباه و سزاوار نقد باشد و یکی از چیزهایی که پست مدرنیستها، نئومارکسیستهای پست مدرن پیوسته ادعا میکنند این است که سر تا پایشان مهر به ستم دیدگان است و من میگویم هر کسی که شناختش از قرن بیستم کمی بیشتر از سطحی باشد و جرأت کند بگوید که ستم دیدگان را دوست دارد و همچنین مارکسیست است نشان میدهد که یا جهلش به تاریخ چنان زیاد است که واقعاً وجود جنین جهلی نوعی معجزه است یا نوعی بدذاتی دارد که چنان سزاوار سرزنش است که تقریباً بیان کردنی نیست چون ما قبلاً آزمایش تساوی را طی قرن بیستم از سر گذرانده ایم.
👁🗨می دانیم مکاتب مارکسیستی برای سرکوب شدگان سرتاسر جهان چه کرده اند و پاسخ این است که در اکثر موارد زندانی شان کرده و آنها را به بردگی کشیده اند، تا پای مرگ از آنها کار کشیده اند یا اعدامشان کرده اند و تا جایی که میدانم این کارها دقیقاً با پیغام شفقت همخوانی ندارند و در نتیجه فکر نمی کنم نئومارکسیست های پست مدرن توجیهی اخلاقی یا فکری یا احساسی داشته باشند و فکر میکنم با تمام توان باید دنبالشان رفت، از نقطه نظری فکری، یک نقطه نظر فکری آگاه و این اساسآ جنگ تفکرات است و باید بر سر سطح تحلیل جنگید و این نه تنها جنگ اندیشه هاست بلکه جنگی است که فکر میکنم میشود آن را برد.
✖️چون فکر میکنم که به ویژه روشنفکران پست مدرنیست فرانسوی یک مشت... چه اسمی میشود رویشان گذاشت؟ میشود با شارلاتان شروع کرد عنوان خوبی است شبه روشنفکر خوب است، منزجر کننده گزینه دیگری است. و به نظرم شدیداً در استراتژی های فکری شان فریبکارند چون تقریباً همه شان
دانشجويان روشنفكر ماركسيس بودند و هنگام انتشار مجمع الجزایر گولاگ» یا حتی پیش از آن می دانستند که کابوسهای شوروی و چین مائو چنان وحشتناک بودند که هرگونه پایبندی به توجیهات اخلاقی را که آموزه های مارکسیستی اصلی توانسته بودند ارائه دهند کاملاً بی اعتبار میکرد، برای همین نمی توانند وارد آن حیطه شوند و به نظر من از لحاظ فکری بازی تمام شده است. ما همین الان هم فهمیده ایم که حد و حدودی برای تفسیر وجود دارد و همینطور میفهمیم که چرا وجود دارند، چگونه تکامل یافتند و از دید استدلال سیاسی مطلقاً هیچ توجیهی وجود ندارد تا آموزههای مارکسیستی را در قرن بیست و یکم طوری تصویر کند که انگار کارهایی هستند که افراد دلسوز به آنها نیاز دارند و برای ستم دیدگاهن انجام میدهند.
➖متأسفم امتحانش کردیم جواب نداد و برای اثبات حرفمان صدها میلیون جنازه داریم که برای من خیلی زیاد است و اگر برای برای شما کافی نیست خب باید درباره دانش تاریخی یا شخصیت اخلاقیتان خیلی جدی فکر کنید.
@cafe_andishe95
⏱️در واقع، مقدار زیادی از وقت مارکس صرف این میشد که در مورد رقیبان و دشمنان سیاسیش پروندهسازی کند و اگر برای هدفش سودمند بود، ابایی نداشت که آنها را به اطلاع پلیس برساند.
مشاجرههای بزرگ آشکاری، مانند آنچه در جلسه بینالملل، در ۱۸۷۲ در لاهه اتفاق افتاد، تصفیه حسابهای شوروی را به خاطر میآورد؛ در واقع، در عصر استالین چیزی وجود ندارد که قبلا تا حدودی در رفتار مارکس ظاهر نشده باشد.
در عمل گاه خونی نیز ریخته می شد. مارکس در خلال مشاجرهاش با آوگوست فون ویلیش در سال ۱۸۵۰ چنان پرخاشجو بود که ویلیش او را به جنگ تن به تن(دوئل) دعوت کرد خود مارکس خشونت و حتی تروریسم را زمانی که برای تاکتیکهایش مناسب بود رد نمیکرد.
📌در سال ۱۸۴۹ خطاب به حکومت پروس تهدید کرد: "ما بی رحم هستیم و از شما امان نمی خواهیم. هنگامی که نوبت مـا فـرا رسد تروریسم خود را مخفی نخواهیم کرد."
برنامه عمل که سال بعد آن را در آلمان پخش کرد، به ویژه خشونت جمعی را تشویق میکرد: "ما نه تنها با به اصطلاح تندرویها— یعنی نمونههایی از انتقامجویی مردمی بر علیه افراد منفور و آن ساختمانهای دولتی که خاطرات نفرت انگیزی ایجاد کردهاند— مخالف نیستیم بلکه باید، علاوه بر تأیید این نمونهها، به آنها کمک نیز برسانیم"
📍در مواردی حاضر بود از آدمکشی حمایت کند به شرط آن که مؤثر باشد. یک همکار انقلابی، ماکسیم کووالفسکی، هنگامی که خبر ناکام ماندن کوشش برای قتل امپراتور ویلهلم اول در اونتر دن لیندن در سال ۱۸۷۸ به مارکس رسید در کنار او بود، خشم او را شرح داده است: "به تروریستی که نتوانسته بود ترور خود را به انجام برساند دشنام می داد."
مسلم مینماید که اگر مارکس زمانی به قدرت میرسید توانایی خشونت و بیرحمی فراوانی را داشت. اما البته هیچگاه در موقعیتی نبود که بتواند انقلابی گسترده، چه خشونت آمیز و چه غیر آن، برپا کند و ناچار خشم فرو خوردهاش به کتابهایش منتقل میشد که همواره لحنی سرکش و تندرو دارد.
بسیاری از عبارتهای آنها این احساس را در شخص به وجود میآورد که در حال خشم نوشته شده است. لنین، استالین و مائو تسه تونگ به موقع خود، خشونتی را که مارکس در قلب خود حس میکرد و از آثارش میتراود در مقیاسی عظیم به مرحله عمل در آوردند.
📚منبع کتاب: روشنفکران - پال جانسون
ترجمه جمشید شیرازی
@cafe_andishe95
⭕️مائو و اعدام فرهیختگان، تحت عنوان «انقلاب فرهنگی»🚩
🇨🇳
"مائو تسه تونگ" رهبر چین از جمله دیکتاتورهایی بود که به خالصسازی نیروهای تحت امرش اعتقاد عمیقی داشت. او مثل بت محبوباش استالین، پاکسازی ممتد و خونین کادرهای حزب کمونیست را تا دم مرگ ادامه داد. مائو زیر عنوان «انقلاب فرهنگی» حداقل یک میلیون کمونیست چینی را که عموما نیز از فرهیختگان و فرهنگیان بودند، اعدام کرد.
🧻 این پاکسازیها به آنجا کشیده شد که حتی نخستوزیر به نسبت فهمیده و معتدل چین، "چوئنلای" را هم عملا به کشتن داد. "چوئنلای" به سرطان مبتلا شده بود اما مائو محرمانه دستور داد:«این خبر را افشا نکنید و به نخست وزیر نگویید که سرطان گرفته. او قلب ضعیفی دارد و بنابراین هیچ عمل جراحیای روی او انجام ندهید چون بیفایده است.»
🚩نخستوزیر عاقبت مرد و مائو در شب مرگ وی در اقامتگاهش جشن و آتشبازی به راه انداخت. مائو در سال پایانی عمرش دستور داد که اصلیترین مخالفش در حزب کمونیست، "دنگ شیائوپینگ" را حصر خانگی کنند و شمار زیادی از نظامیان را زندانی و برکنار کرد و دفتر سیاسی حزب را بهطور کامل پاکسازی کرد. در پایان، فقط چهار نفر باقی ماندند که از نظر مائو از همه خالصتر و انقلابیتر بودند. این چهار نفر که به «گروه چهار نفره» معروف شدند توسط همسر مائو رهبری میشدند. آنها به پشتوانهی مائو موج تازهای از کشتارها و پاکسازیها را آغاز کردند. اما با مرگ مائو ستارهی اقبال آنها غروب کرد. "مادام مائو" و سه عضو دیگر گروه محاکمه و به حبس ابد محکوم شدند. مادام مائو پانزده سال بعد در زندان خودکشی کرد.
🚩 بله، چنین کردند دیکتاتورها. آنها زیردستان و نوکران خود را چنان به صورت ممتد مشمول خالصسازی و غربالگری قرار دادند که نهایتاً به قول شاعر خودمان، بیدل دهلوی،
«مرکز افتاد برون بس که شد این دایره تنگ.»
✍🏼 بیژن اشتری
@cafe_andishe95
🗓مقام فردوسی و اهمیت شاهنامه
🔖نوشته محمدعلی فروغی برای کنگره هزاره فردوسی
@cafe_andishe95
⚙️🔩در ۱۹۷۵ صادرات ایران ۲۱ میلیارد دلار بود (معادل امروزی ۱۲۵ میلیارد دلار) اندونزی ۶ میلیارد دلار ، چین ۷ میلیارد دلار، سنگاپور ۷ میلیارد دلار، هند ۶ میلیارد دلار، ترکیه ۲ میلیارد دلار و کل صادرات آفریقا ۳۴ میلیارد دلار بود. (ژاپن تنها ۳ برابر ما صادرات داشت، امروز ۱۰ یا ۱۱ برابر ما صادرات داره)
در سال ۱۹۷۰ بانک جهانی یک گزارشی از وضعیت صنعتی شدن ایران ارائه میده که شما میتوانید مطالعه کنید:
multi0page.pdf
https://documents1.worldbank.org/curated/en/631941468253495148/pdf/multi0page.pdf
نویسنده در فصل اول از پیشرفت چشمگیر صنعتی و تنوع حوزه های پیشرفت صنعت در ایران صحبت میکنه، و مدعی است اقتصاد ایران در حال تولید کالاهای مصرفی سبک و سرمایهگذاری جدی در صنایع واسطهای به علاوه تولید کالاهای مصرفی بادوام و تجهیزات حمل و نقل و حتی کالاهای سرمایهای است همینطور نگارنده مدعی است هزچند هدف تولیدات صنعتی پاسخ به تقاضای بازار ایران بوده با این حال فرایند حرکت از سمت صنایع سبک به سنگین افزایش داشته که این مهم در آینده (در صورت حذف تعرفه های واردات کالا) میتواند مزیت صادراتی محصولات سرمایهای به خلیج فارس را افزایش دهد، این گزارش تصریح میکند که طبقه کارآفرین داخلی و سرمایه خصوصی ایشان در کنار سرمایهگزاری خارجی در تولیدات در حال شکل گیری است و بخش عمده رشد صنعتی توسط بخش خصوصی درحال پیگیری است هرچند برخی از صنایع بزرگ مانند فولاد و پتروشیمی توسط دولت در حال احداث میباشند. در ادامه در خصوص افزایش تولیدات کشاورزی نسبت به نرخ افزایش جمعیت صحبت شده که نشان دهنده قابلیت صادراتی ایران طی سالهای بعد بهبود صنایع کنسروسازی و مرتبط با کشاورزی خواهد بود.
While most of the'industrial growth has taken place in the private sector of the economy, the government has continued to exercise a major influence on investment and output decisions.
همینطور برآوردهای آماری نشان از افزایش ۶ برابری حجم صادرات غیرنفتی ایران به کشورهای خلیج فارس میداد که این مهم نشان از مزیت نسبی تولیدات ایران در کشورهای خلیج فارس است در ۱۰ صفحه آخر نیز میزان تولید و ارقام تولیدات صنعتی ایران وارد شده که میتوانید ببینید در زمینه تولید خودرو و قطعات آن، محصولات شیمیایی، محصولات پلاستیکی، فولاد ، کابلهای مسی و صنایع الکترونیکی از تلفن، تلویزیون و... تولیدات در حال افزایش بوده
*پیشنهاد این جزوه در فصول میانی: کاهش آهسته و پیوسته تعرفه های حمایتی دولت جهت دستیابی صنایع سنگین و کارخانجات به مواد ارزانتر جهت افزایش توان رقابتی و اعطای تسهیلات بانکی به صنایع سنتی جهت افزایش تولید است.
@cafe_andishe95
🚧قوانین اساسی لیبرال محدودیتهایی بر قدرت هر یک از مقامات عمومی یا هر یک از قوای حکومت و به طور کلی بر دولت تحمیل میکند. این محدودیتها از شهروندان در مقابل استبداد محافظت میکند اما این تنها کار آن نیست.
این محدودیتها همچنین خود دولت را در مقابل تصمیمگیری از روی هوسبازی، شتابزدگی یا تندروی محافظت میکنند.
بینش اصلی لیبرالیسم این است: قدرتی که خودکامانه اِعمال شود نه تنها برای آزادی فردی بلکه برای حاکمیت قانون ویرانگر است. محدود کردن قدرت خودکامه موجب انگیزش این اعتماد میشود که قانون، منصفانه و بیطرف خواهد بود و لذا، توانایی دولت را برای تأمین همکاری بدون توسل به زور افزایش میدهد.
محدود کردن گسترهی قدرت دولت موجب افزایش احتمال کاربرد مؤثر آن و همچنین افزایش قابلیت جامعه برای تولید ثروت، دانش، و سایر منابعی میشود که میتواند در زمان نیاز به آن توسل جوید. دست کم نظریهی قدرت_ یعنی نظریهی قدرت آزادی_ نهفته در لیبرالیسم قانونمدار چنین بوده است.
پدیداری تاریخی دولتهای لیبرال در مقام نیل به قدرتمندترین جایگاه در جهان حاکی از آن است که این نظریه به طور شگفت انگیزی در عمل به خوبی کار کرده است.
📚پل استار📙
قدرت آزادی؛ نیروی راستین لیبرالیسم، ص ۳۸
@cafe_andishe95
🪙 بازارها بدون نهادهای حمایتی، خوب کار نمیکند: در یک اقتصاد بازار، مردم به بانکها برای دریافت وامهای تجاری، قوانین ناظر بر قراردادها، برای حل و فصل مناقشات و اطمینان از اینکه سود آنها مصادره نخواهد شد، نیاز دارند. این نهادها را نمیتوان یک شَبِه ایجاد کرد.
📚📖 اقتصاددان مخفی، تیم هارفورد ترجمه محمدرضا اخوان و دیگران
@cafe_andishe95
🧠مغز نه تنها به دادههای ادراکی، بلکه به تغییرات ادراکی نیز نیاز دارد و نبود این تغییرات میتواند نه تنها افت برانگیختگی و توجه، بلکه انحرافات ادراکی را نیز به دنبال داشته باشد. تاریکی و انزوا خواه هدف مطلوب مردان مقدس در غارها باشد و خواه اجبار زندانیان در دخمههای بدون نور، محرومیت از دادههای دیداری معمول را به دنبال خواهد داشت. در این صورت با تحریک چشم درونی به جای چشم سر، رویاها، تخیلات زنده یا توهمات شکل میگیرند. حتی برای قطار توهمات رنگارنگ و متنوعی که با هدف دلداری یا آزار دادن، در انزوا یا تاریکی به سراغ افراد میآیند اصطلاح خاصی وجود دارد: «سینمای زندانی»
📚📖 توهمات، اُلیور ساکس ترجمه عهدیه عبادی
@cafe_andishe95
🪫
بیژن عبدالکریمی،فلسفه خوان شریعتی پناه(مخلوط ارتجاع سرخ و سیاه)اصلاحطلب طرفدار ج.ا با این کمالات به واقع مغز شماست که با مخلوط کردن بدترین ایدئولوژی های فاسد به فاحشه خانه شبیه است!
🎥🔺فیلم مستند آبادان اثر منوچهر طیاب
@cafe_andishe95