🕊 گسترش گفتمان لیبرالیسم-محوریت آزادی فردی و اجتماعی-فردگرایی و شهروندی-اندیشۀ انتقادی و خردگرایی-حاکمیت قانون سکولار-دموکراسی-مدرنیتۀ سیاسی-جامعه مدنی-مالکیت خصوصی 🌌 #مشروطه_پادشاهی #ملی_گرایی #لیبرالیسم_محافظهکار #ایرانشهری
🌊خلیج همیشه فارس
🗽موزه کريستف کلمب
جزیره لاس پالماس امریکا
@cafe_andishe95
🔰«اسطورۀ عالیخانی»
در طول دو دهۀ اخیر یک نام از گمنامی محض به اوج شهرت و اعتبار رسید... چه نامی؟ علینقی عالیخانی.
عالیخانی در رسانههای اصلاحطلبان به قهرمان و معمار توسعۀ ایران بدل شد. عالیخانی تبدیل شد به اسطورهای که توسعۀ صنعتی ایران همهش به دفتر کار او میرسید.
برای اینکه توضیح دهم این افسانهای که از عالیخانی ساختهند چقدر گمراهکنندهست و چه اهدافی در اصل داره، و از این مهمتر، برای اینکه نشون بدم اصلاً این اسطوره واقعیت نداره، لازمه گفتاری طولانی انجام بدم و مسئله رو مفصل شرح بدم.
اما بذارید اصل قضیه رو اینجا مختصراً بنویسم:
عالیخانی یک اسم رمزه برای بازنگری در دوران پهلوی، بدون اینکه لازم باشه همزمان در نقش و تصویر محمدرضاشاه هم بازنگری صورت بگیره. در واقع مشکل از اینجا پیش اومد که دیگه نمیشد توسعۀ ایران در دهههای چهل و پنجاه شمسی رو انکار کرد. از طرفی وقتی شاه عامل همۀ نارساییها معرفی شده بود، اگر الان از توسعۀ اون دوران صحبت میشد، یعنی باید در نقش شاه هم بازنگری صورت میگرفت.
در اینجا عالیخانی ناگهان مثل اسم رمز کشف شد! چطوری؟ اینطوری که میشد همۀ توسعه رو به عالیخانی و درایت شخصی او (و نه به هیچ کس دیگه، و نه به کلیت حاکمیت) نسبت داد. یعنی الان کس دیگهای عامل توسعۀ ایران معرفی میشد ــ لازم هم نبود از شاه نامی برده شود. تازه! یک امتیاز دیگه هم کشف کردند! گفتند اگر عالیخانی موفق نشد، تقصیر شاه بود! بنابراین، پکیجِ توجیهیِ کاملی ایجاد شد: چرا ایران توسعه پیدا کرد؟ چون عالیخانی در رأس امور بود؛ چی شد که همه چی خوب پیش نرفت؟ چون شاه نذاشت عالیخانی(ها) کار کنند.
صفر تا صد این روایت افسانهست؛ راستِ کار رسانههای اصلاحطلب تا مجبور به بازنگری تاریخی نشن؛ منتها در عین حال یه پدیدۀ موهوم و نامشخصی به اسم «تکنوکراسی» رو هم اختراع کنند تا بگن با «تکنوکراسی» میشه کشور رو جلو بود. نمایندگان این تکنوکراسی چه کسانیاند؟ اینکه دیگه سوال نداره! خودشون دیگه! نتیجهگیریِ سیاسی چی بود؟ این بود: پس آقای جمهوری اسلامی ما تکنوکراتیم! اجازه بدید همه چی رو مثل عالیخانی میسازیم! عنان امور رو بده دست ما، ببین چه گلی میکاریم!
عالیخانی پس از انقلاب مصاحبههای زیادی کرد. عالیخانیِ واقعی رو باید در مصاحبه با تاریخ شفاهی هاروارد پیدا کنید ــ که در دهۀ شصت انجام داده. اونجا هنوز فروتنی رو کامل کنار نگذاشته و دچار خودبزرگبینی نشده. در همون مصاحبۀ هاروارد میشه فهمید عالیخانی تا روز آخر سکانداریش از حمایت صددرصدی شاه برخوردار بود. اصلاً اومدن عالیخانی به دولت، موندنش در دولتهای عَلم، منصور و هویدا با فشار و اصرار شاه بود، موفقیتهاش هم همگی با حمایت مطلق شاه محقق شده بود ــ این چیزیه که خود عالیخانی به صراحت بیان میکنه.
مشکل عالیخانی این بود که وزارت دلش رو زده بود، دچار تکبر شده بود و دیگه وزرات رو برای خودش کم میدونست (از عوارض موفقیت در سنین جوانی!). به همین دلیل دولت هویدا دیگه براش تنگ بود و به دلیل اختلافاتی که با اعضای دولت هویدا داشت، خودش از دولت رفت ــ و البته شاه او رو در بهترین جای ممکن منصوب کرد: ریاست دانشگاه تهران که اون زمان یکی از سکوهای پرتاب به نخستوزیری بود.
بقیۀ ماجرا، قبل و بعدش، بماند... مسئله خیلی مفصلتر از این حرفاست. اما اگر قرار باشه در مورد عالیخانی ایرادی از شاه بگیریم، این نیست که چرا از عالیخانی حمایت نکرد یا چرا در کارش دخالت کرد، بلکه اینه که چرا اینهمه از چنین فردی حمایت کرد؟! عالیخانی در اون سن پایین و با اون سطح تجربه شایستۀ وزارت نبود! با چند سال کار در ساواک و یکی دو سال کار پارهوقت در اتاق بازرگانی و سازمان برنامه کسی شایستۀ وزارت نمیشه ــ و البته شاه احتمالاً تصورش این بود که این جوانِ بلندپرواز و جویای نام سیاستهای مطلوب خود او رو پیاده میکنه ــ و این جوان چنین هم کرد!
مهدی تدینی
@cafe_andishe95
به نام آزادی و برای توسعه فقط کافی نیست که بدانیم چهکارهایی باید انجام داد
غیر از وجه ایجابی، جنبهی سلبی درک آزادی هم مهم و اساسی است
اینکه درک کنیم چگونه نباید بود چهکارهایی نباید کرد چه سیستمهایی سرانجام خوبی ندارند و آزادی و رستگاری ملی را از بین می برند و تاریخ تباه ایده های بیمار چه آموزه هایی برای ما دارد.
دست بیژن اشتری از این نظر پُر بود
دستاورد سترگ او شناساندن دسته ای از مهیب ترین دیکتاتورها و وحشتناکترین نظامهای جبار و ایدئولوژی های مرگبار با اسناد دست اول بود تا با شناخت دقیق این برهه های تاریک تاریخ مشت آزادیخواهان پُرتر و قوی تر شود.
در سرزمینی که جان آدمها مفت است و آزادی ارج و قربی ندارد این گنجینهی شناختی که بیژن اشتری به ایران هدیه کرد بی بدیل و ستودنی است
درست است روز آزادی رو ندیدی ولی برای ساختن مسیرش زحمت زیادی کشیدی
آسوده و آرام بخواب آقای مترجم؛
بیژن اشتری نویسنده و مترجم دغدغهمند و آزادیخواه🖤💐
📖«روشنفکران و دولت در ایران» با عنوان فرعی "سیاست، گفتار و تنگنای اصالت" اثری است به قلم "نگین نبوی"، که در آن طی یک مرور تاریخی از اتفاقات و اندیشه های شکل گرفته در طول دو دهه ای که به انقلاب منجر شد، تصویر روشن و قابل تاملی را از همبستگی و همکاری مذهبیون و روشنفکران به دست می دهد. نویسنده، کتاب را بر پایه ی این نظریه به نگارش درآورده که دیدگاه روشنفکران و اسلام گرایان در حوالی انقلاب سال 57، پیرامون بازآفرینی فرهنگ و تاکید و تامل بر خود، در یک راستا قرار داشته است. به عبارتی "نگین نبوی" در "روشنفکران و دولت در ایران" چنین بحث می کند که شرایط اجتماعی جامعه به نحوی رقم خورد، که شعارها و آرمان های این دو گروه با یک دیگر هم صدا شد.
🔖کتاب از دو بخش کلی تشکیل شده که هر کدام در چند فصل، فرضیه ی اصلی بخش را بازتاب می دهند. بخش نخست که به کناره جویی روشنفکران پرداخته، طی سه فصل این مساله را بررسی می کند. در این سه فصل، بیشتر اقدامات روشنفکران در دهه ی سی و اوایل دهه ی چهل شمسی مورد واکاوی قرار می گیرد و کنش و واکنش های آنان در تعامل با دولت، حزب توده، جامعه، سیاست، هنر و فرهنگ عامه پسند بررسی می شود. بخش دوم کتاب "روشنفکران و دولت در ایران" به دهه ی چهل تا میانه ی دهه ی پنجاه و رخداد انقلاب اختصاص یافته و بنیادستیزی روشنفکران، ظهور فن سالاری، روشنفکر جهان سوم گرا، پذیرش گفتار روشنفکری و به عضویت پذیرفتن روشفنکران را تجزیه و تحلیل می کند.
@cafe_andishe95
🎨رئالیسم سوسیالیستی پلخانف
پلخانف و نظریهی بازتاب
🎭نظریهی بازتاب بر آن است که ارزش هنر بستگی به آن دارد که تا چه حد بتواند گرایشهای اجتماعی را منعکس کند. بنا به نظر پلخانف باید به هنر یک دورهی تاریخی بنگریم تا بفهمیم که آن دوره به لحاظ ایدئولوژی چه وضعیتی دارد. هنر منحط را دورههای انحطاط تولید میکنند و، برعکس، هنر پیشرو را دورههای در حال پیشرفت به لحاظ سیاسی فرامیآورند. از جمله پیچیدگیهای مستتر در این مبحث این است که پیشرو، در یک نظام استالینیستی، به لحاظ سبکی، محافظه کارانه و به لحاظ مضمون، سنتی به شیوهی رئالیسم قرن نوزدهمی، معنا شد، سبکی که عموماً بازتابندهی آرمانهای طبقهی متوسط پیشرو به لحاظ اجتماعی- سیاسی در آن زمان انگاشته میشد (و حتی، طُرفهتر از آن، هر هنری که در چنین نظامی تولید میشد و مقبول مقامات سیاسی واقع میگشت، به لحاظ تعریف، پیشرو خوانده میشد).
✖️حملهی پلخانف به هنر انتزاعی، یکی از منابع عمدهی نظریهی رئالیسم سوسیالیستی شوروی را به دست داد. نقد او بر کوبیسم از مصادیق این موضوع است. پلخانف در کتاب هنر و زندگی اجتماعی (1912) کوبیسم را از آن رو به نقد گرفت که متعلق به جنبش «هنر برای هنر» است، و در نتیجه آلودهی ارتباط با یک ایدئولوژی بورژوایی است که میکوشد بین هنر و سیاست جدایی افکند.
هنر کوبیستی، به گفتهی مارگارت رُوز، «در نگر پلخانف ساقط کنندهی این باور او بود که میگفت وظیفهی هنر انعکاس دقیق واقعیت اجتماعی است» (1984:121 ,Rose). یک چنین «انحطاط» هنری بازتابندهی یک انحطاط اجتماعی- سیاسی بود که کم و بیش به تمجید و تکریم آن میانجامید. هنر انتزاعی در سایهی چنین تعبیری، بنا به سرشت خود، نمیتوانست نقدی از شرهای اجتماعی را شکل دهد و به شیوهی غلطی بار ارزشی مییافت: در واقع، بخشی از سازوکاری بود که جامعهی بورژوایی از طریق آن، بر سیاست خود پرده میکشید.
سوسیالیسم رئالیستی از این تعبیر بسیار تأثیر پذیرفت و استدلالهای مشابهی را علیه جنبش ساختگری مطرح کرد. فاصله گرفتن از رئالیسم در نقاشی- مآلاً نوع بسیار خاصی از رئالیسم نقشنما- به معنای فاصله گرفتن از تودهها و بنابراین انکار ارزش سیاسی هنر بود. آفرینش تجربی فرمالیستی از هر نوع ناپسند به شمار میآمد، و مطلوب، هنری بود که قویاً به بازنمایی نقشنما و صور آرمانیشده متعهد باشد. هنر مجدانه حال و هوایی امیدبرانگیز و خوشبینانه مییافت، و با همان جدیت تبلیغگرانه میشد. از همین رو بود که کارگران فعال در نظام سوسیالیسم پیشروِ شوروی و سپس کمونیسم چین با پیکری قهرمانگونه در نقاشیها ظاهر شدند.
این که چنین هنری واقعیت اجتماعی را «به دقت منعکس میکرد» چون و چراهای زیادی را برانگیخت. لیکن چنان چه نظریهی سیاسی مطرح، یعنی مارکسیسم، تحلیلش تمام و کمال پذیرفته بود، واقعیت اجتماعی میبایست چنین میبود که تصویر میشد. ارزش هنر بسته به آن بود که تا چه میزان میتوانست آن «واقعیت» سیاسی ساخته و پرداختهی مارکسیسم را
منعکس کند.
📚مبانی جامعهشناسی هنر،
نویسنده: استوارت سیم
ترجمه علی رامین - تهران: نشر نی
@cafe_andishe95
📍این ظالمانه است که عوام فریبان از دوره یونان باستان تاکنون عقایدی را پرورانده و به استثمار و بهرهکشی مشغول بودهاند. و اکنون ترامپ به واقع در حال ایجاد تغییر و دگرگونی است - تغییر دستگاه حکومتی خود به مخلوطی عجیب و غریب از یک دولت نظامی و کسب و کار خانوادگی، پُست کردن ادعاهای دیوانهوار در توییتر و تطهیر و پاکسازیِ آن افکار پَست و نوکرمآبانه.
📚📖لیبرال جاودانه؛ پس از سیاستهای هویتی(2017)، مارک لیلا ترجمه راحله اسدیان سرخی
@cafe_andishe95
پانگلوس آموزگار ماوراءالطبیعه، الهیات و کیهان شناسى بود. او به راحتى اثبات مى کرد که امکان ندارد معلولى بدون علت وجود داشته باشد و در این بهترینِ تمامِ دنیاها، قصر بارون زیباترینِ قصرها و همسرش بهترینِ تمامِ بارونس هاىِ موجود هستند. او مى گفت: روشن است که اشیاء به شکل دیگرى، مگر شکل کنونى نمى توانند باشند. از آنجا که هر چیزى براى پدید آوردن هدفى به وجود آمده، الزام آن چیز بهترین هدف را پدید خواهد آورد. ببینید: بینى ها، براى نگاه داشتن عینک ساخته شده اند، بنابراین ما عینک داریم. پاها، همان گونه که به روشنى می بینیم، ساخته شده اند تا شلوار به آن ها پوشانده شود و خوب ما شلوار مى پوشیم. سنگ ها ساخته شده اند تا شکل بگیرند و با آن ها قصر بسازیم، بنابراین عالیجناب قصرى زیبا دارد، چرا که بزرگترین بارون در ایالت باید بهترین قصرها را داشته باشد و چون خوک ها براىِ خورده شدن به وجود آمده اند، ما تمامِ طولِ سال گوشت خوک مى خوریم. در نتیجه کسانى که مى گویند همه چیز خوب است، مزخرف مى گویند، آن ها باید بگویند همه چیز در نهایتِ خوبى است.
📗📄«کاندید» ولتر
@cafe_andishe95
شاهزاده رضا پهلوی به نشنالپست: ترامپ نباید فکر کند گفتوگو با آیتاللهها شبیه معامله در بازار املاک است
شاهزاده رضا پهلوی در گفتگویی با نشریه کانادایی نشنال پست که روز، چهارشنبه، ۱۴ خردادماه ۲۵۸۴ برابر با ۴ ژوئن ۲۰۲۵ منتشر شده است، با اشاره به موضوع مذاکرات هستهای دولت ترامپ با جمهوری اسلامی تاکید کرده اند که ترامپ باید بداند که در این مذاکرات با یک قرارداد ساختمان و املاک طرف نیستیم که بتواند آن را با یک رژیم فاسد جوش بدهد. ایشان افزودهاند: "میشود از منطقه عقبنشینی کرد و شعار اول آمریکا را سر داد—که شعار خود اوست—اما نمیتوان گفت اول آمریکا و همزمان، یک آشوب بهجا گذاشت."
نشریه کانادایی نشنال پست در گزارش خود از این گفتگو، شاهزاده رضا پهلوی را شخصیتی توصیف کرده که «بهسرعت در حال تبدیل به چهرهای دگرگونکننده در سیاست خاورمیانه» است .
🔔 برای دریافت تازهترین خبرها، کانال یونیکا را دنبال کنید.
#شاهزاده_رضا_پهلوی #مذاکرات_هستهای #دونالد_ترامپ #توافق_هستهای
@Unikador
https://www.youtube.com/watch?v=3lA9CT-yCMA
شهر بر مدار شر میگردد و به جغرافیایی جنون بدل شده است
ما فقط وارثان دردهای بیشمار نیستیم ما مبتلای زخم های کشنده ایم
حالا دیگر روزگار غریب نیست روزگار کثیف است که بوی لجن لجام گسیختگیش دارد خفه مان میکند
#الهه_حسین_نژاد
/channel/book_archives
👑 لحظه تاریخی بازگشت پادشاهی به اسپانیا بعد از ۴۴ سال جمهوری
🇪🇸
استقبال مردم از ورود "خوان کارلوس"، شاهزاده اسپانیا، به کشور و سوگند او به قانون اساسی مشروطه. ۱۹۷۵، مادرید...
اسپانیای امروزی کشوری دموکراتیک و دارای حکومتی پارلمانی تحت قانون اساسی پادشاهی است...
دموقراضه
@cafe_andishe95
🗽🏛پدیده حکمرانی(Governance) موضوعی است میان رشته ای، بین شاخه هایی حقوق، جامعه شناسی، مدیریت، اقتصاد و علوم سیاسی. پژوهشگران این حوزه عمدتاً بر مباحث جدیدی مانند تکه تکه شدن قدرت میان سطوح دولتی و فرو دولتی، تشویق و ترغیب تمرکززدایی از دولت و اتکاء روزافزون بر انواع جدید مشاوره و مشارکت شهروندان، متمرکز هستند
حکمرانی اغلب با نگاهی جدید، به محدود نمودن قدرت سنتی سلسله مراتبی(بالا- پائین) و تغییر مسیر آن به سوی تصمیم های جمعی می پردازد. پژوهشگران این حوزه معتقدند ناکارآمدی دولت ها در انجام یکه تازانه امور موجب خلق این مفهوم شده، لذا با تفکیک حوزه های مختلف دولت و تمایز میان بخش خصوصی و دولتی و تمایز میان دولت و جامعه مدنی، سعی در تغییر ساختار سنتی قدرت و وزن دهی بیشتر به نهادهای موازی دولت در تصمیم¬گیری ها و سیاستگذاری ها دارند.
از این رو قدرت موثر و مشروع قدرتی است که از طریق مشارکت و منازعه نهادها و نیروهای متنوع در سطوح مختلف ملی، منطقه¬ای و جهانی بدست می آید. در فرهنگ لغت آکسفورد حکمرانی" فعالیت یا روش حکمراندن، اعمال کنترل یا قدرت بر فعالیت زیر دستان و نظامی از قوانین و مقررات " تعریف شده است
🌐سازمان ملل متحد نیز حکمرانی را این گونه تعریف می کند: " حكمراني مجموعه اي از اقدامات فردي و نهادي، عمومي و خصوصي براي برنامه ريزي و اداره مشترك امور است و فرآيند مستمري از ايجاد تفاهم ميان منافع متفاوت و متضاد است كه در قالب اقدامات مشاركتي و سازگار حركت مي كند و شامل نهادهاي رسمي و ترتيبات غيررسمي و سرمايه اجتماعي شهروندان است"
به این ترتیب باید گفت مفهوم حكمراني بر همياري حكومت و جامعه مدني مبتني است . اين مفهوم بر اين اصل بنيادي استوار است كه حكومت ها به جاي آنكه به تنهايي مسئوليت كامل اداره جامعه را در تمام سطوح آن بر عهده گيرند، بهتر است در كنار شهروندان، بخش خصوصي و نهادهاي مردمي، به عنوان يكي از نهادها يا عوامل مسئول اداره جامعه محسوب شوند . با ورود شهروندان يا به مفهوم سازمان يافته تر آن، جامعه مدني، به عرصه تصميم گيري و سياستگذاري، جريان اداره كشور از يك نظام اقتدارگرا و آمرانه به فرايندي مردم سالار و مشاركتي تبديل خواهد شد.
در کاربرد واژه حكمراني بايد به دو نكته توجه داشت. نخست اينكه، حكمراني متفاوت از حكومت(Goverment) است. حكمراني بعنوان يك مفهوم، مشخص مي سازد كه قدرت در داخل و خارج از اقتدار رسمي و نهادهاي حكومت و و در قالب سه گروه اصلي از بازيگران؛ حكومت، بخش خصوصي و جامعه مدنی جریان دارد. دوم اینکه حکمرانی بر فرآیند تاکید دارد و مشخص می سازد که تصمیم ها با توجه به روابط پيچيده بين تعدادي از بازيگران با اولويت ها و سلايق متفاوت گرفته مي شوند. حكمراني، توافقي را بين اولويت ها و سلايق رقيب و متضاد برقرار مي كند و اين، اساس و شالوده مفهوم حکمرانی است.
⚜️حکومت شیوه خاصی از اقدام است که در آن برداشت کافی از قدرت وجود دارد. یعنی منطق آن بر حول مفهوم قدرت و تحمیل استوار است. اما در فضای حکمرانی دولت محدود شده و جایگاهی برای استفاده ا زقدرت باقی نمی ماند و روابط یکجانبه جای خود را به روابط چند جانبه می دهد. فضای حکمرانی فضایی افقی است و دولت خود را در یک سطح با دیگر نهادها قرار می دهد. یعنی کنشگران غیر دولتی به قدری از یکدیگر استقلال دارند که نمی توانند چیزی را بر دیگری تحمیل کنند اما در عین حال آنقدر به یکدیگر وابسته اند، که می دانند بدون یکدیگر قادر به اقدام نیستند.
آنچه که امروزه به عمد یا سهواً باعث استفاده فراوان از واژه حکمرانی بین مسئولین و مردم شده است، مقبولیت و اعتبار فوق العاده ای است که این مفهوم برای اقدامات و مقامات دولتی فراهم می کند.
به این ترتیب فضای حکمرانی دیگر فضای دولت محور نیست و نقش دولت در اجتماع مورد باز تعریف قرار می گیرد.
محمدرضا یزدانی
@cafe_andishe95
پیامی به کامیونداران شجاع و یکایک شهروندان ایران: به صفوف اتحاد باشکوه کامیونداران بپیوندید و #اعتصابات_سراسری را تا نابودی این رژیم تبهکار و اشغالگر، ادامه بدهید: برای رسیدن به آیندهای روشن، کشوری آزاد با اقتصادی شکوفا و منصفانه برای همه ایرانیان. #یکی_شویم_پیروز_میشویم
@OfficialRezaPahlavi
🗽✝️جان سامرویل (۱۹۹۸) و شش مفهوم سکولاریزاسیون
سکولاریزاسیون فرایندی است که در آن جامعه از یک هویت دربست دینی به رابطهای جداتر دست پیدا میکند. همچنین اصطلاحی است که به باور کلی در مورد تاریخ میدهند؛ بدین صورت که آن را پیشرفت جوامع به سمت مدرنیته و کم شدن وابستگی به دین میدانند، درحالی که دین جایگاه خود را به عنوان تنها مرجع اصلی از دست میدهد
1️⃣-وقتی در مورد ساختار بزرگ اجتماع سخن میگوییم، این واژه به مفهوم جدایش و تخصصی شدن هرچه بیشتر جنبههای گوناگونی چون اجتماع، اقتصاد، سیاست، حقوق و اخلاقیات میباشد.
2️⃣زمانی که سخن بر سر سازمان است، سکولاریزاسیون به معنی تغییر یک سازمان دینی به سازمان سکولار است. برای نمونه دانشگاه هاروارد از یک مؤسسه دینی تبدیل به یک سازمان سکولار شد.
3️⃣در فعالیتها، منظور از سکولاریزاسیون، تغییر یافتن فعالیتها از نوع دینی به سکولار در سازمانها است. برای نمونه دگرگونی خدمات اجتماعی از زیر سلطه کلیسا به دولت.
4️⃣زمانی که سخن بر سر ذهنیت است، سکولاریزاسیون به معنای تغییر اولویتها از دورتر به نزدیکتر است. برای نمونه افراد در غرب بیشتر رفتار خود را به این جهان و تأثیرات آن بر پیرامونشان متمرکز میکنند تا پس از مرگ. این یک کاهش در دین شخصی و حرکتی به سوی زندگانی سکولار است.
5️⃣زمانی که صحبت از جمعیت میشود، منظور از سکولاریزاسیون زوال میزان مذهبی بودن شخص در مقابل سکولاریزاسیون در چهار مورد پیشین است. از این نظر این مفهوم با شماره ۱ در بالا تفاوت دارد، زیرا بیشتر به مفهوم زوال دینی است تا دگردیسی اجتماعی.
6️⃣زمانی که گفتگو بر سر دین است، سکولاریزاسیون تنها در مفهوم کلی دربارهٔ دین صحبت میکند. برای نمونه وقتی صحبت از مسیحیت میشود باید معلوم شود که منظور کدام فرقه مسیحیت است
@cafe_andishe95
👁🗨 ژان ژاک روسو در بخش هایی از آثارش به تفکیک و تمایز قوا پرداخته است
✖️اما با نگرشی رمانتیک و غیر عقلی و ناکارمد و جمعگرا:
مثلا در کتاب سوم, فصل ششم (قراداد اجتماعی) می گوید: (خوب نیست که واضع و اجرا کننده قانون یکی باشد و هیئت مردم, توجه خود را از دیدهای کلی بگرداند و به سوی موضوعات اختصاصی معطوف سازد.) از نظر روسو, هیئت مردم,همان قوه مقننه و بنا به تعبیری همان حاکم است. وی معتقد است که قوه مقننه باید فقط در حد کلیات و عمومیات اظهار نظر و اتخاذ تصمیم نماید و برداشت های وی مربوط به امور عمومی باشد, در حالی که قوه مجریه, در زمینه مسائل اختصاصی تصمیم می گیرد و عمل می کند. لذا دستگاه واضع قانون را باید از دستگاه اجرا کننده آن جدا دانست.
🔻در نگاه نخست, چنین به نظر می رسد که او نیز همانند منتسکیو هوادار تفکیک قواست و می خواهد که قوای مقننه و مجریه به صورت افقی از هم جدا باشند. اما واقعیت این است که نوع ترکیب قوا از دیدگاه روسو چیزی ورای تفکیک کلاسیک قواست. زیرا به ملاحظه اصولی که بدان پای بند است, حاصل کلام او نتیجه دیگری خواهد داد.
وی حاکمیت را از آن مردم می داند و گمان دارد که از راه هیئت مردم به سایر ارگان های حکومتی انتقال می یابد. اعمال قوه مقننه, جز با آرای همه مردم امکان پذیر نیست و موضوعا باید در سطح قواعد کلی و عمومی تحقق یابد. قوه مجریه یا (حکومت) در واقع عامل اجرایی قوه مقننه است و کارهایش از لحاظ موضوعی به اعمال ویژه ای باز می گردد. پس تفکیک این دو قوه, امری درست و طبیعی است, لکن نه به شکل (افقی), بلکه به صورت (عمودی) آن. به بیان دیگر, روسو به هیچ وجه, به استقلال قوه مجریه از مقننه نمی اندیشد, زیرا آن را مباشر و عامل قوه حاکم می داند. قوه مقننه نیز در ذهن وی همانا تجسم حاکمیت مردم است. پس مردم می توانند بر اعمال قوه مجریه نظارت کنند, بر عملکردهای آن مهار بزنند و هرگاه که لازم بدانند آن را از کار بر کنار سازند.
در باب قوه قضاییه, روسو نه به اعمال آن توسط مقننه معتقد است و نه قوه مجریه. قضات از حیث مرتبه و حیثیت اجتماعی, در ردیف سایر دارندگان حاکمیت قرار دارند و در غیاب (هیئت مردم) مانند کارگزاران مجریه باید عمل کنند. پس دلیلی نمی بیند که امر قضا زیر نظارت یا به تصدی مسئولان اجرایی انجام شود. روسو, در (نامه هایی از کوهستان) می نویسد: (دو چیز با هم مانعة الجمعند: اداره امور دولت (قوه مجریه) و اجرای عدالت (قوه قضاییه) درباره اموال, زندگی و شرافت شهروندان.)
البته در همین جا باید خاطر نشان شود که در صورت پیروی از شیوه تفکر روسو و هوادارانش, دیگر نمی توان به تفکیک قوا به معنای کلاسیک آن اندیشید, بلکه باید به نوعی (سلسله مراتب قوا) یا (تفکیک عمودی) آن معتقد بود که فی حد ذاته با تفکر اساسی منتسکیو که هوادار تفکیک و به خصوص توازن قواست, مباینت آشکاری دارد...
porseman
@cafe_andishe95
🔒بلاد اسلام، اروپا و مسئله توسعه نیافتگی☪️
اسلام در تاریخ خود، در ابتدا هزار سال بر جهان مسیحیت چیره بود، از دست رفتن اسپانیا و پرتغال در دورترین نقطه حاشیه غربی آن، تاثیری بر قلب سرزمین های نداشت و با پیش روی مسلمانان در مرکز اروپا به خوبی جبران شد، ارتش عثمانی در 1683 پشت دروازه های شهر وین اردو زد، پیش از آن نیز در قرن هفدهم، دریازنان بربر شمال آفریقا حتی به سواحل بریتانیا دستبرد میزدند، ولی به تدریج تا اوایل سده نوزدهم با افزایش قدرت اروپا، قدرت اسلام آشکارا روبه کاهش گذاشت، مسلمانان هدف کشورگشایی و استعمار قرار گرفتند، و کم کم از خود پرسیدند کار از کجا عیب کرده؟ تا پیش از آن، اگر موفقیت را به معنی کامیابی در این دنیا بگیریم، اسلام همواره موفق بود، بر خلاف بنیاد گذار مسیحیت که مصلوب شد و پیروان قلیل او پس از قرن ها تحمل آزار و اذیت تازه توانستند ببینند که دینشان آیین رسمی امپراتوری روم شده است،
🔍پیامبر اسلام در زمان حیات خویش به تاسیس دولت همت گذاشت و در مقام فرمانروا به اخذ مالیات و اجرای عدالت و قانونگذاری و فرماندهی لشکریان و اعلان جنگ و انعقاد صلح اقدام میکرد.
مسلمانان تحصیل کرده، اندوهگین از مشاهده توانمندی نوظهور رقیبان غربی، می پرسیدند: کارهای درست آنان چه بوده، و ما چه کار کردیم که درست نبوده، یا اصلا کاری میبایست بکنیم که نکردیم؟ در صدر این فهرست، حکومت انتخابی و قانون اساسی بود، در چند کشور غربی در قرن نوزدهم مجالسی مرکب از نمایندگان منتخب مردم تشکیل شده، و دموکراسی به معنای رایج امروزی رفته رفته پا گرفت، بسیاری از مسلمانان به این گمان رسیدند که راز ثروت و قدرت همین جا و در همین شیوه عمل بسیار بیگانه غربی است و بنابر این، امیدوار شدند که با قوانین اساسی و تاسیس مجالس منتخب قانونگذاری در جهان اسلام، دوباره میان تمدن ها توازن و تعادل برقرار سازند.
📌ولی خوی کردن به این فکر آسان نبود، نخستین مسلمانانی که به غرب سفر کردند، بیشتر آنچه را که دیدند نپسندیدند، قدیم ترین وصف مفصل انگلستان به قلم یکی از مسافران مسلمان، گزارش جذاب یک ترک ایرانی مقیم لکهنو [در هند] به نام میرزا ابوطالب خان است که بین سال های 1798 و 1803 [1213 تا 1218 ه.ق] در انگلستان بوده است، او جلسه های مجلس عوام را به چشم دیده بود و اظهار نظر هایش بسیار جالب است، مینویسد: اعضای هیات دولت و نمایندگان مخالف روبه روی یکدیگر در تالار مینشینند و این منظره مرا به یاد انبوه طوطیانی می اندازد که در هندوستان بر درختان می نشینند و غوغا به راه می اندازند، وقتی میرزا ابوطالب خان از هدف آن جلسه های پر هیاهو آگاه میشود سخت یکه میخورد و به خوانندگانش توضیح میدهد که انگلیسی ها قانون الهی را نپذیرفته اند و بنا بر این، بناچار به این تدبیر متوسل شده اند که بر طبق تجارب قضاوتشان و مقتضیات زمان، خود برای خود قانون بگذارند.
📔 لوئیس، برنارد. (1996). نظری تاریخی به اسلام و دموکراسی لیبرال، [مندرج در] فلسفه جامعه و سیاست، گزیده نوشته و ترجمه فولادوند، عزت الله.
@cafe_andishe95
⚖️شکاکیت و قضاوت🔥
کاوه بهبهانی از دو نوع شکاکیت سخن میگوید
@cafe_andishe95
📝📖بیژن اشتری، مترجمی بود که عمیقاً اعتقاد داشت:
«اگر نمیتوانی با استبداد بجنگی، دستکم در دروغها و فریبهای دولتی مشارکت نکن و بگذار حکومت بدون حضور تو کارش را انجام دهد»
یادش گرامی🖤🌹
روانش قرین آرامش
@cafe_andishe95
💎 بله، زمانه عوض شده است!
مجموعهٔ حاکمیت جمهوری اسلامی در دور جدید حیاتش خیلی دلش میخواهد که دوران دههٔ شصت شمسی را احیا کند و هر صدای مخالف و متفاوتی را در سطح جامعه خاموش و اقتدار خویش را افزونتر از پیش کند. اما اعتقاد دارم که وحشت عمومی را تنها زمانی میتوان برقرار کرد که تا حد زیادی شور و شوق عمومی برای این کار در سطح جامعه موجود باشد. بدون وجود بستر و زمینهٔ مناسب اجتماعی برقراری چنین حکومتی اساساً ناممکن است.
جمهوری اسلامی در دههٔ شصت شمسی بیش و کم جامعهای را در اختیار داشت که تندروی و خشونت را پذیرا بود. جنگ و انقلاب بنا به ذات وماهیت خویش نسلی را به عرصه رسانده بود که خشونت و خونریزی را امری مذموم تلقی نمیکرد. از سوی دیگر حکومتی داشتیم جوان و پرزور. موقعی که یک ایدئولوژی تازه به قدرت رسیده باشد و هنوز برق و جلای خود را از دست نداده باشد و در اوج جوانی باشد، بهترین زمان برای قدرت گیری چنین حکومتی است. اما ایدئولوژی به مرور زمان دچار فرسایش میشود و زور خود را از دست میدهد و در نتیجه حکومت شکل گرفته بر پایهٔ ایدئولوژی نیز سرنوشت مشابهی پیدا می کند. هر چه ایدئولوژی پیرتر شود توان حکومت در کنترل جامعه و مردم نیز کمتر میشود.
وجود اشکال متنوع مقاومت در سطح جامعه نیز مزید بر علت است تا حکومت ایدئولوژیک نتواند کار خود را به سهولت پیش ببرد. مردمی که به هر دلیلی آگاه ومتحول شدهاند، حالا یا به دلیل تجربهٔ زندگی در ذیل حکومتی تمامیتخواه یا به دلیل دسترسی آزادانه به اخبار و اطلاعات یا به دلیل باز شدن اذهان عمومی به روی سبکهای دیگری از زندگی و تفکر، نه تنها هیچ شور و شوقی برای پذیرش حکومتی خشن ندارند بلکه در برابر آن میایستند. شاهد این ادعا اعتراض یکپارچهٔ مردم ایران به حادثهٔ جان باختن مظلومانهٔ مهسا امینی در قرارگاه پلیس است که کل ارکان حکومت، از رئیس جمهور و رئیس مجلس تا ریس قوه قضاییه و رئیس پلیس را مجبور به ابراز واکنش کرده؛ پدیدهای که در دههٔ پر از اعدام و خشونت شصت غیرقابل تصور بود.
بله، زمانه عوض شده است. هیچ چیزی ثابت نمیماند. هراکلیتوس فیلسوف یونانی درست گفت: «هرگز هیچ آدمی نمیتواند دو بار از یک رودخانه بگذرد زیرا نه آن آدم همان آدم قدیمی ست نه آن رودخانه همان رودخانهٔ قدیمی.»
🖤بیژن اشتری، نویسنده و مترجم لیبرال که امروز در گذشت یادش گرامی🥀
@cafe_andishe95
الهه حسیننژاد، یکی دیگر از دختران آزادیخواه و میهندوست ایران، قربانی رژیم زنستیز و سرکوبگر جمهوری اسلامی شد. راهی جز پیروزی در برابر این بیداد نداریم. تا زمانی که پیروز نشویم، آنها فرزندان ما را خواهند کشت.
حتی در روایت تحریفشدهای که رژیم از این جنایت منتشر کرده، تاثیر مستقیم نگاه سرکوبگرانه جمهوری اسلامی علیه شهروندان به ویژه زنان ایرانی کاملاً مشهود است.
تا زمانی که این رژیم بر سر کار است و خشونت سیاسی را تجویز، و نفرت علیه زنان را عادیسازی میکند، الههها، مهساها، نیکاها و آرمیتاهای ایران در امان نخواهند بود.
در جامعهای که حقوق شهروندی وجود نداشته باشد، امنیت و حقوق زن بیشتر نقض خواهد شد.
امنیت و آزادی تنها زمانی به جامعه، بهویژه به دختران بیگناه ایرانزمین، بازمیگردد که جمهوری اسلامی سرنگون شود و یک دولت ملی و مسئول در کشور ما استقرار یابد.
تا رسیدن آن روز، حفاظت تکتک شهروندان ایران از یکدیگر -بهویژه از زنان جامعه- یک وظیفه ملی است. مردان آزادهی ایرانی نشان دادهاند چه اندازه در این زمینه یار و یاور و همگام همرزمان زن خویش هستند.
@OfficialRezaPahlavi
🌳 کار عجیب مهندسین اسرائیل در بیابان!
🌲چگونه اسرائیل از خشکسالی و زمینهای بیابانی مزرعهی حاصلخیز و آبادانی ساخت
#توسعه 🎥
🇮🇱
@cafe_andishe95
🗝🏢جامعهٔ مدنی کانت سایه ای از سپهر فلسفهٔ نظری و عملی او بر سر دارد. حتی ليبراليسم کانت، در چنین سپهری قابل فهم ارزیابی و نقد است. البته زمینه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ساخت طبقاتی اروپایی قرن هجدهم و سرزمین پروس نیز برای درک راستین آموزه های سیاسی کانت دارای اهمیت بسیار است. کانت در مقاله (نظر و عمل)، اصل های سه گانه جامعهٔ مدنی یا حکومت مدنی را صورت بندی می کند. این اصل ها در واقع بر زمینه فلسفهٔ کانت به ویژه عقل عملی وی، (ایده) های پیشینی هستند و از آنجا که در فراسوی تجربه ممکن قرار دارند، به مثابۀ ایده، فارغ از هرگونه کشمکش و اختلاف اند. جایگاه این ایده های سه گانه تا آن اندازه بلند پایه و والاست که بدون وجود آنها، جامعهٔ مدنی تصویر پذیر نخواهد بود. این ایده ها عبارتند از:
۱_ آزادی هر فرد جامعه به مثابۀ یک انسان
۲_ برابری هر فرد با همگان به مثابۀ یک تبعه
۳_استقلال هر عضو جامعهٔ همسود به عنوان شهروند
این اصل ها از بطن دولتهایی که اینجا و آنجا تأسیس شده باشند، سر بر نیاورده اند. بلکه میتوانند به مثابۀ ایده هایی در ساخت یک جامعهٔ مدنی هماهنگ، تبلور یابند.
🖥فلسفهٔ سیاسی کانت، ص ۲۱۴
سید علی محمودی
@cafe_andishe95
⭕️ تفکر شبهنقادانه
pseudo-critical thinking
تفکر شبهنقادانه نوعی تفکر است که در ظاهر منطقی و عقلانی به نظر میرسد، اما در باطن مستدل و معتبر نیست. این نوع تفکر ظاهراً شبیه تفکر نقادانه است و از چارچوب و قوانین آن تقلید میکند، اما از نظر محتوا توخالیست. در این نوع تفکر از مهارتهای پرسشگری، استدلال، تحلیل، ارزیابی و تبیین به طور غیرمنطقی و غیراصولی استفاده میشود.
🔻ویژگیهای متفکر شبهنقاد
متفکر شبهنقاد:
۱. به همه چیز شک میکند. درواقع، شکگرایی متفکر شبهنقاد سطحی و افراطی است.
۲. زبانباز است و از اصطلاحات پیچیده برای پنهان کردن ضعف استدلال خود استفاده میکند. به عبارت دیگر، از زبان تخصصی و مبهم برای القای تفکر عمیق خود بهره میبرد.
۳. از شواهد به طور گزینشی و سوگیرانه استفاده میکند.
۴. اطلاعات را به طور سطحی ارزیابی میکند.
۵. ظاهراً در جستوجوی حقیقت است، اما در باطن منافع خود را دنبال میکند.
۶. صرفاً مخالفت میکند. برای اینکه هوشمندی و برتری فکری خود را نشان دهد، دائماً با دیدگاههای دیگران مخالفت میکند.
۷. فاقد تواضع فکری، انصاف فکری، همدلی فکری، صداقت فکری و نزاکت فکری است.
۸. خودش را بیشازحد مطلع، باسواد، کنجکاو و گشودهذهن نشان میدهد.
۹. بهجای اینکه «نقد» کند، «انتقاد» میکند.
۱۰. از معیارهای نامناسب و نادرست برای تحلیل و ارزیابی استدلال خود استفاده میکند.
💢تفکر شبهنقادانه بسیار خطرناک است؛ چون احساس متفکر بودن را به فرد القا میکند، بدون اینکه معیارهای واقعی و اصیل تفکر نقادانه را در اندیشیدن به کار بگیرد. این نوع تفکر باورهای غلط را گسترش میدهد، تعصبات را تقویت میکند و این توهم را در فرد به وجود میآورد که دارد منطقی و عقلانی میاندیشد.
✍️ محمدرضا سلیمی
@cafe_andishe95
⚫️فضای فکری و آرمانگرایی انقلاب ۱۳۵۷:
بازخوانی بدون فرافکنی و با درک دقیق زمینه تاریخی🧱
انقلاب ۱۳۵۷ ایران، از نظر سیاسی، فرهنگی و معرفتی، در بستری شکل گرفت که تفاوتهای بنیادینی با گفتمانهای امروزی (مانند سکولاریسم، لیبرالیسم، دموکراسی مشورتی، یا حقوق بشر مدرن) داشت. هرگونه داوری درباره آن جنبش، بدون فهم این بستر، دچار خطای آناکرونیسم خواهد شد؛ یعنی نسبت دادن خواستهها، افقها و دغدغههای امروزی به مردمی که در منظومهای کاملاً متفاوت از مفاهیم، اولویتها و ارزشها میاندیشیدند.
۱. ایدئولوژیزدگی بهمثابه فضیلت
در دهههای ۴۰ و ۵۰ خورشیدی، تفکر ایدئولوژیک، نه امری مشکوک یا نقدپذیر، بلکه «فضیلتی انقلابی» بهشمار میرفت. آثار علی شریعتی، جلال آل احمد و حتی مرتضی مطهری مملو از زبانی است که از ایدئولوژی دفاع میکند:
شریعتی بهصراحت خواستار بازسازی تشیع بهمثابه یک ایدئولوژی انقلابی بود.
جلال آل احمد با ابداع مفهوم «غربزدگی»، عملاً هر نهاد عقلگرای مدرن را مظنون و فاسد میدانست.
مطهری با تأکید بر ضرورت تفسیر ایدئولوژیک از اسلام، خواستار بازسازی جامعه بر اساس «جهانبینی اسلامی» شد.
در چنین بستری، عقل ابزاری، علم عرفی، اقتصاد مبتنی بر بازار آزاد، یا حتی آزادی فردی جایگاهی نداشت، مگر آنکه با ایدئولوژی توجیه میشد.
۲. دولتگرایی مقدس (Theocratic Statism)
برخلاف تصور امروز که حکومت بزرگ و مداخلهگر را منشأ فساد و ناکارآمدی میدانند، انقلابیون آن دوره (اعم از مذهبی و چپگرا) به شدت دولتمحور بودند.
در تفکر چپ، دولت سوسیالیستی ابزار عدالت بود.
در تفکر اسلامی، دولت اسلامی حامل اجرای شریعت، اقامه قسط و زمینهساز ظهور بود.
شعارهایی نظیر «مستضعفان وارثان زمیناند»، «حکومت صالح اسلامی»، یا «اقتصاد مال خر است» (نسبتدادهشده به خمینی)، مؤید همین نگاه هستند. دولت در این نگاه، امامزادهای بود که قرار بود با معجزه، همه امور را اصلاح کند، نه نهادی عقلانی که باید با شفافیت و پاسخگویی اداره شود.
۳. دشمنی با مدرنیته و مظاهر آن
مدرنیته، بهویژه در قالبهای غربیاش، نه تنها «نامطلوب» بلکه گاه «پلید» تلقی میشد.
جلال آل احمد، با نگاهی رمانتیک و ضدروشنگری، برق، دانشگاه، شهرسازی مدرن و حتی خطکش مهندسی را نشانههای «غربزدگی» میدانست.
شریعتی روشنفکران غیرمذهبی را «منورالفکر»های خودباخته میخواند.
چریکها، که از مائو و چهگوارا الهام میگرفتند، مبارزه چریکی مسلحانه را راهحل دانایی میدانستند، نه بحث علمی یا کار آکادمیک.
این ضدیت با عقلانیت مدرن، باعث شد حتی اقتصاد نیز از مسیر «عرفی» خارج شود:
اقتصاد قرار نبود با «علم اقتصاد» یا «برنامهریزی کارآمد» اداره شود، بلکه با مفاهیمی مانند «روحیه جهادی»، «مبارزه با دنیاگرایی»، «تقدیر الهی» و «برکت».
۴. تصور قدسی از انقلاب و عدالت
در ذهن انقلابیون، انقلاب امری تاریخی نبود، بلکه «حرکتی معنوی» و حتی «قیام مقدس» تلقی میشد.
شعارهای مربوط به خون شهیدان، شباهتسازی انقلاب با عاشورا، و تعبیر از انقلاب به «انفجار نور»، نشان میداد که انقلاب، نه صرفاً حرکتی اجتماعی، بلکه نوعی تحول قدسی است.
عدالت در این فضا، نه در چارچوب حقوق بشر، برابری فرصت، یا حاکمیت قانون، بلکه در چارچوب «اجرای حدود الهی»، «احیای حکومت عدل علوی»، یا «حمایت از مستضعفین» فهم میشد.
۵. مردم در نقش «امت»، نه «شهروند»
گفتمان پیش از انقلاب، مردم را امت انقلابی میدانست، نه شهروند دارای حقوق مدنی.
هدف، هدایت مردم به مسیر حق بود، نه آزادی آنان برای انتخاب مسیر خود.
واژههایی چون «طاغوت»، «مفسد»، «غربزده»، «ضدانقلاب»، فضای گفتار عمومی را تسخیر کرده بود و به جای دیالوگ عقلانی، تکفیر گفتمانی جریان داشت.
جمعبندی :
هر نسلی فرزند زمانه خویش است. نسل انقلابی سال ۱۳۵۷، فرزند عصری بود که در آن ایدئولوژی، تقدس، ضدیت با غرب، دولتگرایی مقدس، و اخلاق فداکارانه، ارزش بهشمار میرفت. انتظاری که امروز از آن نسل داریم، اگر با منطق امروز و از دیدگاه مفاهیمی چون دموکراسی لیبرال، تفکیک نهاد دین و دولت، یا نقد ایدئولوژی صورت گیرد، بیشتر قضاوت پسینی است تا تحلیل منصفانه.
اما هشدار مهمتر برای امروز ماست:
نباید تصور کنیم انقلاب ۵۷ برای دموکراسی سکولار، بازار آزاد، یا لیبرالیسم انجام شد. این تصور، نوعی خودفریبی تاریخی است.
منابع و ارجاعات:
- شریعتی، علی. بازگشت به خویشتن، اسلامشناسی
- آل احمد، جلال. غربزدگی
- مطهری، مرتضی. مسئله شناخت، جامعه و تاریخ
-ارونداتی روی (در تحلیل نقش دولتهای ایدئولوژیک)
- نورمن کنت، نظریههای انقلاب
- منصور معدل، فرهنگ سیاسی ایرانیان پیش از انقلاب
- حمید دباشی، تاریخ اندیشه معاصر در ایران
سعید
@cafe_andishe95
در مجادله و مناقشه اول نقاط قوت را بیان کنید سپس بطلان آن را توضیح دهید- هر اندیشه یا عملی، بیتردید هم جنبههای مثبت دارد و هم نقاط ضعف. اگر تنها ضعفها را برجسته کنیم، اغلب با مقاومت روبهرو خواهیم شد و تغییری هم رخ نمیدهد.
اما اگر ابتدا نقاط قوت را یادآور شویم؛ آنگاه نقدِ نقاط ضعف نه تنها دلآزار نخواهد بود، بلکه زمینهسازِ تغییر و رشد خواهد شد. وقتی ابتدا به نقاط قوت یک نظر یا عملکرد اشاره میشود، طرف مقابل احساس احترام و درک میکند، نه تهدید. در نتیجه، آمادگی بیشتری برای شنیدن و پذیرفتن نقد دارد. این روش نه تنها باعث کاهش مقاومت روانی میشود، بلکه زمینه رشد وتغییر واقعی افراد را فراهم می کند. نقدی که با تحسین آغاز شود، نه تنها دل را نمیرنجاند، بلکه ذهن را نیز برای پذیرش حقیقت آماده میکند- با حمله به ضعفها، دیوار ساخته میشود؛ با تمجید از قوتها، پل- رهبران بزرگ، پیش از اصلاح دیگران، توانمندیهایشان را به یادشان میآورند- آموزش مؤثر از تمجید آغاز میشود و با راهنمایی ادامه پیدا میکند و به شکوفایی می رسد.
✍🏼📗سر کارل پوپر
@cafe_andishe95
🕯ممکن است انسان نه تنها با عمل خود بلکه با بی عملی خود باعث شرارت دیگران شود در هر صورت عادلانه در برابر آنها مسئول آسیب وارده است.
جان استوارت میل
@cafe_andishe95
✉️_اما پس چرا این زمین بهوجود آمده؟
_برای دیوانه کردن ما.
کاندید ادامه داد: تو از عشقی که دو دختر به میمونها نشان میدادند؛ در آن سرزمین اوریونها که برایت تعریف کردم، شگفتزده نشدی؟
_نه اصلا، من چیز عجیبی در این احساسات نمیبینم، من آنقدر چیزهای خارقالعاده دیدهام که دیگر چیزی به نظرم عجیب نمیآید.
_تو فکر میکنی که همیشه انسانها مثل امروز هم دیگر را قتلعام خواهند کرد؟ که همیشه دروغگو، خیانتکار، ناسپاس، دزد، ضعیف، آبزیرکاه، بزدل، بدگو، شکمپرست، بادهخوار، خسیس، جاهطلب، حسود، خونخوار، تهمتزن، هوسران، کهنهپرست، ریاکار و احمق باقی خواهند ماند؟
مارتین گفت: قبول داری که همیشه هرجا باز، کبوتری یافت شکارش میکند؟
_البته.
_خوب، اگر بازها همیشه طبیعت خود را حفظ میکنند، پس چطور گمان میکنی که انسان تغییر خواهد کرد؟
📄کاندید- ساده دل، فرانسوا ولتر
@cafe_andishe95
📽کوئنتین تارانتینو کارگردان مطرح آمریکایی
🗽از لزوم مقابله با ایدئولوژی در هنر می گوید
این روزها ایدئولوژی بر هنر سلطه دارد
@cafe_andishe95
🔦کارکرد فرهنگی فلسفه دست یابی به حقیقت نیست، بلکه آشکار کردن «روح حقیقت است؛ بدین معنا که هرگز نگذاریم اشتیاق به کنجکاوی در ذهن ما فروکش کند هرگز از پرسشگری بازنایستیم؛ حتی در مورد مسائلی که بدیهی و قطعی به نظر می آیند، همواره درایت ظاهراً تام و تمام «عقل سلیم انسانی» را به چالش بطلبیم همیشه فرض را بر این بگذاریم که ممکن است «صورت دیگری» از آنچه ما مسلّم و قطعی میپنداریم وجود داشته باشد و هرگز فراموش نکنیم که هنوز پرسشهایی یافت میشوند که فراسوی افق دید منطقی دانش قرار دارند و با این حال اهمیتی تعیین کننده برای ادامه حیات و بقای نوع بشر دارند.
🪙فیلسوفان نه بذر میکارند و نه چیزی درو میکنند، آنان صرفاً زمین را شخم میزنند فیلسوفان حقیقت را کشف نمیکنند ولی ما به آنان نیاز داریم تا ذهن را زنده و قوه فهم را فعال نگه دارند و در مواجهه با پرسشهای ما پاسخهای امکان پذیر متفاوتی را با ما در میان بگذارند.
لشک کولاکوفسکی
@cafe_andishe95
🎨گفتارهای شاهنامه ای از زبان دکتر میرجلال الدین کزازی
@cafe_andishe95
🗽هنگامی که بنجامین وست در حال کار بر روی نقاشی مشهور خود از «مرگ ژنرال وولف» در سال 1770 بود، از سوی آرچبیشاپ دراموند و سر جاشوا رینولدز مورد بازدید قرار گرفت. آنها به وست هشدار دادند که به تصویر کشیدن صحنهی مرگ وولف نپردازد، مگر اینکه « به جای لباس مدرنی که در جنگ استفاده میشود، لباس کلاسیک دوران باستان را به عنوان نماد برترین عظمت ذات موضوع برگزیند » و وست هم چنین جوابی داد:
🎨«رویدادی که قرار است به یادش پرداخته شود در تاریخ 13 سپتامبر 1758 [در واقع 1759] در منطقهای از جهان اتفاق افتاده که یونانیان و رومیان به آن نا آشنا بودند و در دورهای از زمان که نه چنین ملتهایی وجود داشتند و نه قهرمانانی در لباس آنان. موضوعی که من باید نمایان کنم، فتح یک ایالت بزرگ از آمریکاست توسط نیروهای بریتانیایی.... اگر به جای واقعیات این رویداد، افسانههای کلاسیک را به تصویر بکشم، چگونه میتوانم توسط نسلهای آینده درک شوم!»
در دریافت وست، ملیگرایی انحصاراً متعلق به دوران باستان نیست، و فداکاری قهرمانانه برای کشور به همان اندازه یک پدیده مدرن است که به دوران باستان تعلق دارد.
📙ناسیونالیسم و مدرنیسم
@cafe_andishe95