bookparadise | Неотсортированное

Telegram-канал bookparadise - بهشت کتاب

359

Подписаться на канал

بهشت کتاب

ما اینجا...
کلمه‌ای داریم که خیلی بیشتر
از کلمه‌ی عشق به
«لجن»
کشیده شده:
آزادی!

✍اوریانا فالاچی

Читать полностью…

بهشت کتاب

من سخن کسانی را که می‌گویند برای حرف اطرافیانشان تره هم خرد نمی‌کنند باور نمی‌کنم. این بی‌پروایی حاصل جهل است نه میوهٔ دلیری. صرفاً می‌خواهند بگویند هیچ بیمی ندارند که دیگران آن‌ها را به سبب خطاهایشان سرزنش کنند، البته خطاهایی که اطمینان دارند هیچ‌کس از ارتکابشان خبردار نخواهد شد.

📕 ماه و شش پنی
✍🏽 سامرست موآم

Читать полностью…

بهشت کتاب

بزرگمهر حکیم را پرسیدند: «سبب چه شد که ساسانیان نابود گشت؟»

گفت: «نخست آن‌که شاهان بر کارهای بزرگ، کاردانانِ خُرد و نادان گماشتند. و دیگر آن‌که با دانش و دانشمندان دشمنی ورزیدند. هرگاه که این دو چنین گردند، حکومت از دست برود.»

📚سیر الملوک /خواجه نظام‌الملک

Читать полностью…

بهشت کتاب

اگر در اذهان مردم جا بیندازید که آنها در معامله با شما زیان نخواهند کرد، کسب کارتان روز به روز رشد خواهد کرد.
دانش خود را در اختیار دیگران قرار دهید، خوخواهی فکری مثل خودخواهی مادی زشت و منفور است.
اگر فقط به فکر حفظ خودتان باشید، دیگران از شما پیشی خواهند گرفت؛ حفظ وضع موجود، واپس گرایی است.

جرقه برای ایجاد ایده‌های خلاق، از زیاد کار کردن و زیاد فکر کردن سرچشمه می‌گیرد.
کسی که رهبری را ابزاری برای نفع شخصی تلقی می‌کند، صلاحیت رهبری ندارد.

عبارت «خوبه» همه عرق جبین و تلاشی که برای ساختن یک کالا صرف شده را به باد تمسخر می‌گیرد.

بیشترین نوآوری‌ها بر نظرات ساده استوار هستند.

نخست تصمیم گیری‌های آسان را انجام دهید، این کار آنها را از سر راه برمی دارد.
هرگاه اشتباهی رخ می‌دهد، مدیر ارشد باید مسئولیت آن را بپذیرد.

ما می‌توانیم چیزهای زیادی از قطرات عرق روی پیشانی یک کشاورز، از لکه‌های روغن روی لباس کار یک کارگر و از گرمای دست مادری که در حال آماده کردن صبحانه در تاریک روشن قبل از شفق است، یاد بگیریم. چشم و گوش خود را به سوی مناظر و صداهای دور و بر خود باز کنید، فروتنی پیشه کنید و سخت بکوشید.
📚سنگفرش هر خیابان از طلاست 🖊 کیم وو چونگ

Читать полностью…

بهشت کتاب

من خیلی جاها نیاز داشتم یکی بگه کمک نمیخوای ؟ هیچکس نبود؛ خودم درستش کردم. خیلی جاها نیاز داشتم یکی بگه می‌خوای حرف بزنیم؟ هیچکس نبود؛ گریه شد حرفام. خیلی جاها نیاز داشتم یکی بگه بریم یه چرخی بزنیم؟ هیچکس نبود؛ با خودم چرخیدم…
خیلی جاها نیاز داشتم یکی واقعی بگه دوستت دارم هیچکس نبود؛ بی‌‌ذوق سَر کردم.
خیلی جاها نیاز داشتم یکی بگه این ‌پولو بذار جیبت، تا انقدر سخت نگذره بهت. هیچکس نبود؛ سگ‌دو زدم! خیلی نیاز داشتم یکی بگه فداسرت شده دیگه! هیچکس نبود، خودخوری کردم. خیلی جاها نیاز داشتم یکی دلسوزانه راه نشونم بده؛ هیچکس نبود؛ اشتباه کردم و زمین خوردم. ببین من خیلی جاها به خیلی چیزا نیاز داشتم وُ نبود. دیگه نیازم به کسی نیست. تَرسم از تنهایی ریخته. بودنت خیلی قشنگه‌ها، اما نباشی خودمو صدا میز‌نم.

✍علی سلطانی

Читать полностью…

بهشت کتاب

• فرق بین روانشناسی زرد و روانشناسی علمی :

1- روانشناسی زرد میگه :
از اخبار بد و منفی دور باش، هیچ چیزی رو دنبال نکن.
- روانشناسی علمی میگه :
اخبار رو دنبال کن اما در زمان مناسب و با منابع مناسب.

2- روانشناسی زرد میگه :
غم و خشم و ناراحتی رو دور بریز فقط انرژی مثبت.
- روانشناسی علمی میگه :
همه احساساتت با ارزشن.

3- روانشناسی زرد میگه :
مهم نیست بقیه چه شرایطی دارن، فقط روی موفقیت خودت تمرکز کن.
- روانشناسی علمی میگه :
همدلی با بقیه باعث رشد و ایجاد حس خوب در خودمون میشه.

4- روانشناسی زرد میگه :
مثبت نگر باش، نیمه پر لیوان رو ببین.
- روانشناسی عملی میگه :
واقع نگر باش، واقعیت رو ببین.

5- روانشناسی زرد میگه :
مسئول نرسیدن به آرزوهات خودتی و مقصر فقط تویی.
- روانشناسی علمی میگه :
درسته قسمتی از موفقیت یه خودمون ربط داره، اما عوامل دیگه هم تاثیر گذار هستند.

همون قدر که روانشناسی علمی باعث میشه احساس بهتری در خودمون و دیگران ایجاد کنیم، روانشناسی زرد برای روانمون چیزی جز آسیب نداره. پس از دنبال کردن حرفای روانشناسی زرد دوری کنین.

منبع : مجله رازهای روانشناسی

Читать полностью…

بهشت کتاب

خداوند افرادی را وارد زندگی شما می‎کند تا شما همانند معجزه‎ای آن‌ها را به سوی سرنوشت‏شان سوق دهید.
به نسبتی که شما آن‏ را بالا بکشید، خودِ شما بالاتر می‎روید.
به نسبتی که نیازهای آن‏ها را برطرف کنید، خداوند نیازهای شما را برطرف می‎کند.

خلاف این امر هم صادق است. اگر شما حاضر نیستید زمانی را به دیگران اختصاص دهید، دیگران هم زمانی را به شما اختصاص نمی‌دهند.
اگر شما تنها به تحقق رویای خود می‌اندیشید و حاضر نیستید دیگران را در مسیر رویاهای‎شان یاری کنید، در نقطه‎ای گیر خواهید افتاد و جلوتر نخواهید رفت.

اگر می‌خواهید به حداکثر توانایی خود دست یابید، به دیگران کمک کنید که آن‎ها نیز به حداکثر توانایی‎شان دست یابند.

این موضوع دقیقاً همانند یک بومرنگ عمل می‎کند. هنگامی که دست دیگران را می‎گیرید و بالا می‏کشید، عمل خیر شما به خودتان برمی‎گردد.
به همین علت وقتی کار خیر انجام میدهید مغز شما ده برابر بیشتر با ترشح دوپامین به شما پاداش میدهد و شما حس سرخوشی دارید

✍جوئل اوستین

Читать полностью…

بهشت کتاب

مشکل، انتخاب بین بد و بدتر بود. و فارغ از این‌ که کدام را انتخاب کنی، آنها تکه‌ای از وجودت را جدا خواهند کرد. تا آن هنگام که چیزی از تو باقی نخواهد ماند ... و اکثر مردم تا سن بیست‌ و پنج سالگی دیگر چیزی از وجودشان باقی نمانده است. ملتی نفرینی، از بیشعورهایی که رانندگی می‌کنند، غذا می‌خورند، بچه‌دار می‌شوند و هر کاری را به بدترین شکل ممکن انجام می‌دهند. مانند رای دادن به کاندیداهایی که آن ها را یاد خودشان می اندازد.

📚ساندویچ ژامبون
✍چارلز بوکفسکی

Читать полностью…

بهشت کتاب

با انجام این 7 کار حال‌تان سریع خوب میشود :

1- شنیدن موزیک دلخواه‌تان با صدای بلند.
2- قدمی در کوچه پس کوچه ها بزنین.
3- یه فیلم کمدی تماشا کنین یا جوک بخونین.
4- پارازیت های فکری را حذف کنید. مثل چی؟ پس کار فردا رو کی انجام بدم؟ شاید نتونم تمومش کنم، اگر تمومش نکنم چی میشه…شاید اخراجم کنند، شاید دوستم نداره و...
5- یک نفر را در آغوش بگیرید.
6- به خودتان اجازه بدهید که غـُر بزنید.
7- راجع به اتفاقات خوب گذشته فکر کنید.

📚جعبه کمکهای اولیه احساس
✍ گای وینچ

Читать полностью…

بهشت کتاب

مغز آفتابی؛ مغز بارانی

✍الین فاکس

■مغز آفتابی، مغز بارانی عنوان کتابی در زمینه روانشناسی مثبت گرا نوشته الین فاکس است، که خوش بینی و بدبینی را بر مبنای علوم روانشناسی، اعصاب، ژنتیک و ساختار و عملکرد مغز مورد تحلیل و بررسی قرار داده است.

□در  کتاب مغز آفتابی مغز بارانی یافته ها براساس تحقیق ها و آزمایش های مختلف بر روی مغز و عکس برداری از آن، در جانوران گوناگون و انسان های افسرده و آسیب دیده و سالم بدست آمده است.

●کتاب به این مسئله می پردازد که قسمت هایی از مغز قدیم ما و مغز جدید ما که در روند تکامل تشکیل شده است نقش موثری در خوش بینی و بدبینی ما دارد. قسمتی از مغز که مسئول پاداش ها، لذت ها، خوشی ها و شادی ها است، *مغز آفتابی* و قسمت دیگر را که معمولاً در جستجوی ترس و اضطراب و هشدار خطر است، *مغز بارانی* می گوید.

○ *خوش بینی و بد بینی:* الین فاکس معتقد است واژه های نیمه روشن یا نیمه پُر لیوان برای خوش بینی *مناسب نیست* به این علت که این جهان همواره بهترین مکان ممکن بوده و نمی شد که بهتر از این باشد؛ اما در کنار مزیت هایش، بدی ها و سختی هایی را هم دارد که *بستگی به عملکرد ما دارد.*

■در گذشته محققان معتقد بودند که مغز از ۷ سالگی به بعد تغییر نخواهد کرد و سلول های مغز اگر آسیب ببینند دیگر بازسازی نخواهند شد، اما تحقیقات اخیر ثابت کرده است که حتی در دوران سالمندی مغز می تواند تغییر کند. این انعطاف پذیری مغز موجب می شود که مغز ما هیچوقت از واکنش نشان دادن به چیزهای نو دست برندارد. پس در هر سن و سالی می توان ساختارهای خوش بینی و بدبینی در مغز را تغییر داد.

□ *افراد خوش بین* فعالیت بیشتری را در *نیمه چپ مغز* نسبت به راست نشان می دهند و *بدبین* ها نیمه چپ مغزشان فعالیت کمتری دارد.

● *خوش شانسی و بد شانسی:* تقریباً همه ما به این فکر کرده ایم که به چه دلیل بعضی افراد خوش شانس باز هم شانس می آورند و  کسانی که تجربه های بد و تلخ دارند باز هم بد می آورند. کتاب، علت را در تفسیر و نحوه برخورد ما با اتفاقات روزمره می داند. اینکه قالب های ذهنی ما چگونه شکل گرفته اند (مغز آفتابی غالب باشد یا مغز بارانی)، در رخدادهای زندگیمان بسیار تاثیر گذار است.

○در قسمت های مختلف کتاب به خصوصیات افراد خوش بین و بدبین پرداخته شده است، اینکه *افراد خوش بین* خاطرات مثبت را بیشتر به خاطر می آورند و *افراد بدبین* دوست دارند خاطرات منفی و غمگین را به یاد بیاورند. عقاید و باورهای ما تأثیر مستقیمی بر مغز ما دارند. باور به شکست یا پیروزی، تسلیم نشدن در مقابل مشکلات، دو برابر کردن تلاش ها و درگیر شدن فعالانه با زندگی، تاب آوری و احساس کنترل داشتن، پذیرش خوبی در کنار بدی، از نکات مورد نیاز *مغز آفتابی* است.

■غالب بودن مغز آفتابی فقط به معنی داشتن احساس خوب یا مثبت نیست و اینکه با فکر کردن به مسائل خوب شادی اتفاق می افتد. چیزی شبیه کتاب های خودیاری؛ بلکه خوش بینی، باعث پایبندی و تعهد ما به انجام وظایف معنادار و دست زدن به کارهایی می شود که احتمال موفقیت ما را افزایش می دهد.

□ *سه منفعت بزرگ خوش بینی:* رضایت مندی و رفاه بیشتر، توانایی برخاستن بعد از یک بحران، موفقیت بیشتر در زندگی. در پایان، کتاب به این موضوع اشاره می کند که از منظر علم هیچ چیز غیر ممکن نیست و ما با شیوه نگاهمان به جهان می توانیم همه چیز را دگرگون کنیم.

● *بیشتر رنج و نگرانی که در زندگی داریم از رخدادهای بیرونی نشات نمی گیرد بلکه برگرفته از تفسیر ما از آنهاست.* اگر بتوانیم قالب ذهنی مغز آفتابی مان را تقویت کنیم می توانیم تاب آوری و توانایی کنار آمدن با استرس را نیز در خودمان تقویت کنیم و افزایش دهیم. ما به یک مغز آفتابی نیاز داریم که شادمانه در فضای ذهنی ما با یک مغز بارانی زندگی کند.

○در همه افراد تعادل بین مغز آفتابی و بارانی لازم است و نه وجود یکی و عدم وجود دیگری. به بیان ساده تر، نه خوش بینی کورکورانه و شیدایی و نه بدبینی افراطی مورد قبول نیست.

Читать полностью…

بهشت کتاب

قاعده اول شمس:
کلماتی که برای توصیف پروردگار به کار می بریم، همچون آینه ایست که خود را در آن می بینیم. هنگامی که نام خدا را می شنوی ابتدا اگر موجودی ترسناک و شرم آور به ذهنت بیاید به این معناست که تو نیز بیشتر مواقع در ترس و شرم به سر می بری. اما اگر هنگامی که نام خدا را می شنوی ابتدا عشق و لطف و مهربانی به یادت بیاید، بدین معناست که این صفات در وجود تو نیز فراوان است.

📚ملت عشق ✍الیف شافاک

Читать полностью…

بهشت کتاب

۳۷ رفتار و عادت اشتباه در محیط کار که همکارانتان را کلافه می‌کند

دزدیدن غذای دیگران از یخچال مشترک، بوی بد دهان یا بدن، و سخن‌چینی درباره همکاران از نمونه‌ رفتارهای آزاردهنده در محیط کارند.

شاید هرکدام از ما نیز سهوا برخی از آنها را انجام دهیم، بدون آنکه به عواقبش فکر کنیم یا متوجه شویم سایر همکاران را می‌آزاریم.

در اینجا، ۳۷ عادت ناپسند در محیط کار را معرفی می‌کنیم. باشد که هیچ‌کدام از‌ این عادت‌ها در ما نباشند!

_از بلندگوی گوشی در محیط کار استفاده می‌کنید
_با صدای بلند با تلفن حرف می‌زنید
_به تماس‌های تلفنتان پاسخ نمی‌دهید
_صدای یاد‌آورها و پیام‌های گوشی‌تان قطع نمی‌شود
_به حریم شخصی دیگران تجاوز می‌کنید.  بیش‌ازحد نزدیک‌شدن، لمس‌کردن، شوخی‌های نامناسب و… از مصادیق تجاوز به حریم همکاران است.

_مکالمات دیگران را شنود، و یا در آن مداخله می‌کنید
_شایعه‌پراکنی می‌کنید و آنچه را دیده و شنیده‌اید با چاشنی‌های اضافه برای دیگران تعریف می کنید.
_از پشت خنجر می‌زنید و رازهای دیگران را با دیگر همکاران در میان می‌گذارید.

_میزتان همیشه به‌هم‌ریخته است.
_غذایتان را پخش‌وپلا می‌کنید
_آشپزخانه یا آبدارخانه محیط کار را به هم می‌ریزید
_از سرویس‌بهداشتی، درست استفاده نمی‌کنید

_دیر به جلسات می‌‌آیید.
_دیر به سر کار می‌‌آیید.
_زمان ناهار را کش می‌دهید
_متلک می‌پرانید
_ایمیل‌های حاوی بدگویی به رئیسریا همکاران‌تان ارسال می‌کنید

_صدای موسیقی‌تان خیلی بلند است
_هنگام گوش‌کردن به موزیک هم‌خوانی می‌کنید.
_مدام به دستان یا پایتان ضربه می‌زنید و حواس بقیه را پرت می‌کنید.
_صدای خنده‌هایتان آزاردهنده است.
_با صدای بلند غذا می‌خورید

_فین‌فین می‌کنی
_غذاهای بودار سر کار می‌آورید
_لباستان بو می‌دهد و دوش‌نگرفته به سرکار می‌روید.

_در محیط کار از اسپری و عطر تند استفاده می‌کنید.
_خودسرانه و بدون پرسیدن نظر دیگران ،کولر را روشن یا خاموش می‌کنید.
_خوراکی‌های دیگران را از یخچال مشترک برمی‌دارید

_مدام از همکاران پول قرض می‌کنید.
_هنگام بیماری سر کار حاضر می‌شوید
_کفش‌تان را درمی‌آورید و پایتان بو می‌دهد

_سؤالاتی می‌پرسید که جوابشان در اینترنت هست
_مدام سؤال می‌پرسید
_مدام درباره شغلتان غر می‌زنید

_درباره مسیر هرروزه تا رسیدن به محل کار غر می‌زنید
_راجع‌به اینکه خیلی سرتان شلوغ است غر می‌زنید
_پیش رئیس خودشیرینی می‌کنید

منبع : مجله اسرار روانشناسی

Читать полностью…

بهشت کتاب

💢۲ یادداشت در تربیت به سبک پدر

🖊️سودابه فرضی پور

■هشت، نُه ساله که بودم برای بابا جدول طراحی می‌کردم. تمام روزم به این می‌گذشت که جدولی شش‌در شش بکشم و برای یکِ افقی تا ششِ عمودی سوال طرح کنم و فاصله‌ی بین سوال‌ها را سیاه کنم.

□جدول‌های من ساده بودند، پر از سوال‌هایی با جواب‌های دو یا سه حرفی. نمی‌توانستم از کلمه‌ی شش حرفیِ یکِ افقی سوال‌های طولانی عمودی دربیاورم و به خاطر همین نصف خانه‌های جدول، خانه‌های سیاه بود.

●من سوال‌های تک‌حرفی هم داشتم: حرف دوم الفبا؟ حرف اول اسم مامان؟ حرف آخر اسم ماشین آقاجون؟

○شب که بابا می‌رسید جدول را می‌گذاشتم جلویش و می‌ایستادم به تماشای جدول حل کردنش. بابا آستین‌ها را بالا می‌زد، مداد را تراش می‌کرد، جدول را می‌گذاشت روی زانویش، ته مداد را می‌گذاشت بین دندان‌ها و می‌رفت توی فکر، عمیق.

■من عشق می‌کردم از اینکه جدولی طراحی کرده‌ام که بابا سخت حلش می‌کند. گاهی لیوان چای می‌ماند توی دستش و او خیره می‌شد به جدول... کیف داشت؛ من، خود من بودم که با سوال‌هایم بابا را محو جدول کرده بودم، خودِ خودِ خودم.

□سال‌ها بعد، وقتی فوت کرد، توی وسایلش، کلی مجله‌ی جدول بود، کلی جدولِ سختِ کامل‌حل‌شده، کلی یک‌های افقیِ دوازده‌حرفیِ سیاه‌شده.

●نازِ شست باباهایی که وقت بازی با بچه‌هایشان توی کشتی خاک می‌شوند، وقت مسابقه‌ی دو جا می‌مانند،  توی طناب‌کشی ولو می‌شوند، توی بیست‌سوالی دمِ‌دستی‌ترین کلمه را حدس نمی‌زنند، پشت چراغ‌قرمز ادعا می‌کنند "نگفته بودی قرمزه، رد شده بودما" و نمی‌توانند حدس بزنند که چیزی که پسرک یا دخترک پشتش پنهان کرده و نصفش بیرون زده چیست...

○ناز قدم‌های باباهایی که هم‌پای بچه‌ها می‌روند و ناز قدوبالای باباهایی که هم‌قد بچه‌ها می‌شوند... به‌دست‌آوردنِ اعتماد‌به‌نفس یک اتفاق نیست، یک فرایند است، به مرور شکل می‌گیرد، به مرور خلق می‌شود، به مرور، با کمک‌ دستهای قوی‌ِ پشمالویی که بلد است کیِ پشتیبانی کند و کی رها کند تا خودت راه را پیدا کنی‌.
--------------------------------

■کتاب فرزندم رو بستم. جامدادی رو که چند دقیقه پیش از شدتِ عصبانیت پرت کرده بودم برداشتم. مدادهاش رو یکی‌ یکی‌ گذاشتم سر جاش. کنارش نشستم، بغلش کردم. بوسیدمش. سرش رو بوسیدم، موهای عرق کرده‌اش رو، پیشونیش رو، گونه ی بر افروخته‌اش رو.

□گفتم نمیخوام هیچی‌ بشی‌. نمی‌خوام دکتر و مهندس بشی. می‌خوام یاد بگیری مهربون باشی‌. نمی‌خوام خوشنویسی یا چند تا زبون یاد بگیری. می‌خوام تا وقت داری کودکی کنی‌. شاد باش و سر زنده. قوی باش حتی اگر ضعیف‌ترین شاگردِ کلاس باشی‌. پشتِ همون میز آخر هم می‌شه از زندگی‌ لذت برد.
بهش گفتم تو بده بستون درس و امتحان و نمره، هر چی‌ تونستی یاد بگیر ولی‌ حواست باشه از دنیای قشنگِ خودت، چیزی مایه نگذاری.

●کنارِ هم نشستیم، پاپکورن خوردیم و فیلم دیدیم و من تمام مدتِ به خودم و به یک زندگی‌ فکر می‌‌کردم که آنقدر جدی گرفته بودم.
زندگی‌ که برای من مثل یک مسابقه بود و من در رویای مدال‌هایش تمام روزهاش رو دویده بودم. هیچکس حتی برای لحظه‌ای مرا متوقف نکرده بود.

○هیچکس نگفته بود لحظه‌ای بایستم و کودکی کنم. هیچکس نگفته بود زرنگ‌ترین شاگردان، خوشبخت‌ترین‌ها نیستند. کلاس دوم دبستان، شیفت بعد از ظهر بودم. باران تندی می بارید. یک چتر هفت رنگ دسته صورتیه سوت دار آن روز صبح خریده بودم. وقتی به مدرسه رفتم، دلم می خواست با همان چتر زیبایم زیر باران بازی کنم. اما زنگ خورد. هر عقل سالمی تشخيص می داد که کلاس درس واجب تر از بازی زیر باران است.

■یادم نیست آن روز چه درسی آموزگارم به من آموخت. اما دلم هنوز زیر همان باران توی حیاط مدرسه مانده. بعد از آن روز شاید هزار بار دیگر باران باریده باشد. و من صد بار دیگر چتر نو خریده باشم. اما آن حال خوب هشت سالگی هرگز تکرار نخواهد شد.

□این اولین بدهکاری من به دلم بود، که در خاطرم مانده. بعد از آن هر روز به اندازه ی تک تک ساعت های عمرم، به دلم بدهکار ماندم. "به بهانه ی عقل و منطق از هزار و یک لذت چشم پوشیدم." از ترس آنکه مبادا آنچه دلم ميخواهد، پشیمانی به بار آورد!

●خیلی وقت ها سکوت اختیار کردم. اما حالا بعضی شب ها فکر میکنم: اگر قرار بر این شود که من آمدن صبح فردا را نبینم، چقدر پشیمانم از انجام ندادن کارهایی که به بهانه ی منطق، حماقت نامیدمشان. حالا میدانم هر حال خوبی، سن مخصوص به خودش را دارد....

○تا میتوانید از زندگی لذت ببرید... از امروز... از مادر... خواهر... فرزند...
چه کسی می‌داند... فردا هر که.... کجاست!؟

Читать полностью…

بهشت کتاب

ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﺷﺮﻗﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻮﺩﮎ ﺟﺎﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺵ ﺳﯿﻢ ﺧﺎﺭﺩﺍﺭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺑﺮﻟﯿﻦ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺯﺩ.
ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﺑﻪ ﮐﺸﻮﺭ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺷﺪ.

ﻣﺘﻦ ﺯﯾﺮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺩﻓﺘﺮ ﯾﺎﺩﺍﺷﺖ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺍﺳﺖ:

ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﺰﺭﮔﯿﺴﺖ. ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﮐﻤﮏ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺑﯿﮕﻨﺎﻩ ﮐﻪ ﺑﺎﺯﯾﭽﻪ ﺟﻨﮓ ﻭ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻓﺮﺩﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻃﻠﻮﻉ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻣﺮﺍ به دﺳﺘﺎﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯽﺳﭙﺎﺭﻧﺪ.
ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯿﻤﯿﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﺰﺭﮔﯿﺴﺖ.

ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺩﺭ 70 ﮐﺸﻮﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪ ﻭ 317 ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ به ناﻡ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﺎﻣﮕﺬﺍﺭﯼ ﺷﺪ ﻭ ﺁﻥ ﮐﻮﺩﮎ ﻫﻢ ﺑﻨﯿﺎﻧﮕﺬﺍﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺑﻨﯿﺎﺩﻫﺎﯼ ﺧﯿﺮﯾﻪ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﺷﺪ.
ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻧﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻣﺜﻞ ﺭﺍ ﻫﺮ ﺟﺎﻧﻮﺭﯼ ﺑﻠﺪ است.

📚خاطرات جنگ
✍رابرت سانچز

Читать полностью…

بهشت کتاب

اجازه بده کمی خودم را معنا کنم!
من یک تماس بی‌پاسخم…
یک پیام که دریافت کننده، بدون اینکه بخواند حذفش کرده است…یک نخ سیگار که اشتباهی از سمت فیلتر روشن شده…یک پنجره که آنسویش دیوار کشیده‌اند…یک کارت عابر بانکِ گُم شده، که صاحبش مسدودش
کرده…یک تقویمِ آکبندِ سلفُن کشیده شده، برای دو سالِ پیش…یک فیلمِ در حال پخش، برای بیننده‌ای که خوابش برده…یک آینه‌، تَهِ انبار، رو به دیوار…
من انگار اشتباهی بوده‌ام…
یک نیمه‌ تمام… یک جا مانده… یک به ثمر نرسیده …
یک جمله‌ی ختم شده به سه نقطه …

✍علی سلطانی

Читать полностью…

بهشت کتاب

دردی هست که هرکسی نمی‌شناسدش: این‌که از فرط برخورداری، هیچ دیداری در تو آتشی برنیانگیزد و در ابتدای هر دیدار، انتهایش را مثل کف‌ دست ببینی. آن‌وقت می‌گردی پی کسی که نیست، یا اگر باشد، آسان به‌ چشم نمی‌آید، یا اگر آمد، مال تو نخواهد بود. آن‌وقت است که متوجه می‌شوی دیگر جوان نیستی و خیلی چیزها هست که نداری.

📕 چاه بابل
✍🏻 رضا قاسمی

Читать полностью…

بهشت کتاب

🔹به بهانه خداحافظی شهرام شب پره از دنیای خوانندگی:

در اینجا "قشنگ‌تر از پریا" لقب "استاد" نمی‌گیرد!

▪️فردین علیخواه

سال گذشته تحقیقی درباره موسیقی رپ داشتم. می‌خواستم ببینم که در شبکه‌های اجتماعی مجازی چه نظراتی درباره این موسیقی وجود دارد. با بررسی صفحات شبکه‌های اجتماعی به‌تدریج موضوعِ فرعیِ دیگری توجهم را جلب کرد و آن نامیدن هنرمندان و خوانندگان نام‌آور با القابی مانند «استاد» بود. می‌دیدم که کاربران شبکه‌های اجتماعی لقب "استاد"را قبل از برخی از اسامی آورده؛ ولی برای برخی دیگر نیاورده‌اند. البته این طبیعی بود چون بدون تردید قرار نیست همه لقب استاد بگیرند. منظور من برای کسانی بود که به نظرم در یک رده و جایگاه قرار داشتند و تفاوتشان تنها در اجرای آهنگ‌های شاد یا غمگین بود. به نظر می‌رسید که این موضوع تصادفی نیست. بیشتر کنجکاو شدم.

در صفحاتی که اعضای آنها بیشتر به موسیقی پاپ علاقه‌مند بودند به‌ندرت دیدم که خوانندگانی لقب «استاد» بگیرند که ایرانیان غالباً با آهنگ‌های آنها شادی کرده‌اند و در مجالس با آثار آنان رقصیده‌اند. مثلاً قبل از نام شهرام شب‌پره به‌هیچ‌وجه لقب "استاد" قرار نگرفته است و نمی‌گیرد ولی در مقابل؛ در موارد متعددی از کسانی مانند داریوش، سیاوش قمیشی، ابی و ستار به‌عنوان "استاد" یاد شده بود. گویا در عرصه موسیقی کسانی که به سمت موسیقی شاد می‌روند  شایستگی استاد نامیده‌شدن را از دست می‌دهند. این مسئله درباره کمدین‌های ایرانی هم صادق است. بعید می‌دانم حتی 50 سال دیگر کسی بگوید استاد مهران مدیری!

از طرف دیگر، در صفحاتی هم که اعضاء آنها بیشتر به موسیقی سنتی علاقه‌مند بودند نیز نکتۀ جالبی دیدم. در این صفحات، اکثر کاربران القابی مانند «استاد» را فقط به خوانندگان مرد داده بودند. مثلاً از نام‌آورانی چون بنان، خالقی، بدیع زاده و شجریان همواره با عنوان استاد یاد شده بود ولی ندیدم که از هم‌قطاران اینان نظیر مرضیه،  دلکش یا پوران که زن بودند و بسیار هم پرآوازه‌اند با عنوان استاد یاد شود. گویا برای زنان لقبِ «بانو» به‌جای استاد نشسته است و نهایت احترام به آنان نیز همین لفظ بانوست!

پرسش این است که چرا در شبکه‌های اجتماعی با زنان (در هر سبکی از موسیقی که باشند) و خوانندگانی که آهنگ‌های شاد می‌خوانند به یک‌شکل رفتار می‌شود؟ چرا همواره «شادی» و  «زن» دو مسئله یا مناقشۀ اصلی جامعه ایرانی بوده و هست؟ آیا این سوگیری‌ها در ناخودآگاه ما ایرانیان ریشه دوانده است؟

با همسرم دراین‌خصوص حرف می‌زدیم. به نکتۀ جالبی اشاره کرد. گفت: چرا وقتی که یک مرد دکتر می‌شود دیگران به همسر او می‌گویند "خانم دکتر! " ولی وقتی یک زن دکتر می‌شود کسی به همسرش نمی‌گوید "آقای دکتر!
پرسش قابل تأملی بود.

⏺این یادداشت در کتاب «تا طلاق نگرفتند کتاب ننوشتند»، نشر هنوز منتشر شده است با این تفاوت که نام همه خوانندگان پاپ در آن حذف شده است.😔

Читать полностью…

بهشت کتاب

یه زمانی
علی‌اکبر هاشمی‌رفسنجانی رئیس‌جمهور بود؛
علی‌اکبر ناطق‌نوری رئیس‌مجلس؛
علی‌اکبر ولایتی هم وزیرخارجه؛
و علی‌اکبر محتشمی وزیرکشور!

بعضی خارجی‌ها فکر می‌کردن "علی‌اکبر"، یه لقب دولتی هست که به سرانِ ایران اعطا می‌شه!

بعد من می‌خواستم برم ترکیه، توی مرز پاسپورتم را دادم، یارو یه نگاه کرد از جاش بلند شد به من احترام گذاشت به بقیه گفت این آقا علی‌اکبره! همه پا شدند! رئیسشون اومد جلو پاسپورت منو داد بعد همه به ستون وایستادن و یه راهرو باز کردند و من از همشون سان دیدم و از مرز با احترام رد شدم! بقیهٔ همسفرها که هاج و واج مونده بودند، پشت‌سر من می‌دویدند، و بدون بازرسی هر چی داشتند، مثل تریاک و سکه و دلار و قاچاق، از مرز رد کردند!

از خاطرات "علی‌اکبر زرندی"
کتاب "رویاهای شیرین

Читать полностью…

بهشت کتاب

📸 سوالاتی که باعث تعطیلی گاج شد

◀️ انتشارات گاج به اتهام جهت گیری و طرح سئوالات تحریک آمیز در جریان اعتراض های سال گذشته تعطیل شده است. بخشی از نمونه سوالاتی که گفته می شود، عامل تعطیلی این موسسه کنکوری بوده سال گذشته منتشر شده بود. این نمونه سوالات از اشعار کتب درسی برگزیده شده است

🔹به طور مثال یکی از اشعار فرخی یزدی در این سوالات آمده که از کتاب های درسی انتخاب شده است.

❗️پافشاری پی حق خود اگر ملت داشت /مال او غارت یک دسته عیاش نبود

❗️پول تصویبی مجلس نبد از ماه به ماه /گرد آن کهنه حریف این همه کلاش نبود

❗️معنی دولت قانونی اگر این باشد /نامی از دولت و قانون به جهان کاش نبود

اصلاحات نیوز

Читать полностью…

بهشت کتاب

اخلاق دو جور است:
«اخلاق بردگی و اخلاق اربابی»

اخلاق بردگی یعنی همین چیزی که نود درصد مردم بهش معتقدند؛ اخلاقی که می‌گوید در مهمانی‌ها و جمع فامیل لبخند بزن، اگر عصبانی می‌شوی، خوددار باش و فریاد نزن، وقتی دخترعمویت بچه‌دار می‌شود برایش کادو ببر، وقتی دوستت ازدواج می‌کند بهش تبریک بگو، وقتی از همکارت خوشت نمی‌آید، این را مستقیم بهش حالی نکن، برای این که دوستت، همسرت، برادرت ناراحت نشوند خودت را، عقاید و احساساتت را سانسور کن، برای به دست آوردن تأیید و تحسین اطرافیان، لباسی را که دوست داری نپوش، اگر لذتی برخلاف شرع و عرف و قوانین جامعه بشری است آن را در وجودت بُکُش و به خاک بسپار، فداکار، مهربان، صبور، متعهد، خوش برخورد و خلاصه، همرنگ و همراه و هم مسلک جماعت باش.

اما اخلاق اربابی، کاملا متفاوت است. افرادی که به اخلاق اربابی پایبندند، از نظر روان‌شناسی، آدم‌هایی هستند که به بالاترین حد از بلوغ روانی رسیده‌اند و قوانین اخلاقی را نه از روی ترس از خدا و جهنم و قانون و پلیس و همسر و پدر و مادر و نه به طمع پاداش و تشویق اجتماعی، که برمبنای وجدان خودشان تعریف می‌کنند. البته وجدان شخصی این افراد، مستقل، بالغ، صادق و سالم است، اهل ماست‌مالی و لاپوشانی نیست، صریح و بی‌پرده است و با هیچ‌کس، حتی خودشان تعارف ندارد. بزرگترین معیار خالقان اخلاق اربابی برای اعمال و رفتارشان، رسیدن به آرامش و رضایت درونی است. اخلاق اربابی مرزهای وسیع و قابل انعطافی دارد و هرگز خشک و متعصب نیست.
برای توده‌هایی که مقید و مأخوذ به اخلاق بردگی هستند، اخلاق اربابی، گاه زیبا و تحسین برانگیز، گاهی گناه آلود و فاسد و در اکثر مواقع گنگ و نامفهوم است.

افرادی که به اخلاق اربابی رسیده‌اند تاوان این بلوغ را با تنهایی و طرد‌شدگی پس می‌دهند. آن‌ها به رضایت درونی می‌رسند ولی همیشه برای اطرفیانشان، دور از دسترس و غیرقابل درک باقی می‌مانند!

✍کارل گوستاو یونگ

Читать полностью…

بهشت کتاب

آدلف هیتلر در زندگینامه اش نوشته است: تا زمانی که دشمنانی نداشته باشی نمی توانی رهبری بزرگ بشوی. حتی اگر دشمنانی هم نداری وانمود کن که کشورت در خطر است. زیرا وقتی مردم بترسند برای برده شدن آماده می شوند. وقتی مردم بترسند اماده اند از سیاستگران پیروی کنند.

او با وجودی که رهبری دیوانه بود گاهگاهی جملاتی بسیار با اهمیت می گفت. او گفته است بزرگترین رهبران بشری در زمان جنگ ها زاده شده اند. پس تا زمانی که جنگی بزرگ نباشد نمی توانی رهبری بزرگ باشی! فقط برای برآوردن این آرزوی رهبر بزرگی شدن ، باید میلیون ها انسان را به کشتن بدهی!

حق با اوست: در زمان صلح مردم نیازی به پیروی کردن ندارند. مردم از رهبرشان یک خدا نمی سازند تا حرفهای او قانون شود. سیاستگران به هر دری زده اند تا مردم را ترس نگه دارند.

اراده قدرتمند شدن و سلطه گری فقط در ذهنی بیمار برمی خیزد. از عقده حقارت ناشی می شود. کسانی که از عقده حقارت در رنج نباشند توجهی به قدرت ندارند.

📚 مافیای روح
✍ اشو

Читать полностью…

بهشت کتاب

ایران بهشت روی زمین برای چه کسانی است؟

فرهاد قنبری

۱- دلالان و مشاوران املاک:
در مورد دلالان همین یک نکته کافیست که اگر فرد دلال یک سال پیش یک پراید خریداری نموده و امروز بفروشد، سود و درآمدی بیشتر از دستمزد یک‌سال یک کارگر را به جیب زده است. در سرزمین عزیز ما یک "موبایل فروش" با مدرک تحصیلی زیر دیپلم که تنها هنرش سفارش خرید کالا از چین است، پانصد، ششصد میلیون تومان را پول خُرد می‌شمارد، یا مشاور املاک که خود با کنترل بازار باعث افسارگسیختگی بازار اجاره و مسکن می‌شود، با انجام یک معامله ده‌ها میلیون تومان دستمزد می‌گیرد، اما استاد بهترین دانشگاه‌های کشور در تامین نیازهای اولیهٔ خود با مشکل مواجهه‌اند.

۲- آرایشگران و جراحان زیبایی:
تاجرانِ «نفرت از بدن» سالیانه صدها میلیون‌ها تومان از طریق فروش مواد شیمیایی آرایشی یا بریدن و کم و زیاد کردن قسمت‌هایی از بدن مشتریان، به دست می‌آورند. در ایران به‌طور متوسط درآمد یک روزهٔ یک آرایشگر عروس بیش از یک ماه حقوق یک کارگر است. در آن سو یک جراح زیبایی (بخوانید زشتی) به ازاء کار یک روز، چیزی بیش از دو تا سه ماه حقوق یک کارگر را دریافت می‌کند.

۳- آقازاده‌ها:
به جرأت می‌توان ادعا کرد میزان رانت و سوءاستفاده‌ای که عضویت در شورای شهر یا روستا در یک منطقهٔ کوچک در ایران برای افراد فراهم می‌کند، جایگاهی مانند نخست‌وزیری در کشورهایی مانند هلند و بلژیک و سوئیس و..ایجاد نمی‌کند. در ایران امروز یک رابطهٔ نسبی یا سببی با رئیس‌جمهور، وزیر، معاون وزیر، مدیر کل یک نهاد دولتی، امام جمعه، نماینده فعلی یا سابق مجلس، فرمانده نظامی، شهردار و امثالهم می تواند به اندازهٔ چندین مدرک تخصصی و میلیاردها تومان سرمایه ارزش داشته باشد و فردی را به سرعت از فرش به عرش اعلی رهنمون سازد.

۴- ملاکین و صاحب‌خانه‌ها:
در بازار تهران برای اجارهٔ یک مغازه پانزده متری باید ماهیانه چیزی حدود حقوق ده کارگری که کار تولیدی یا خدماتی انجام می‌دهند، پرداخت کرد. در ایران داشتن ده متر مغازه در بازار یا یک مجتمع تجاری کافیست تا دیگر بی‌نیاز از کار و تلاش شده و با فراغت از پول حاصل از اجاره و از طریق استثمار مستأجر به راحتی زندگی خوب و راحتی داشته باشند.

۵- مافیای کنکور و دانش:
به برکت پولی شدن آموزش در ایران بنگاه‌هایی ایجاد شده‌اند که با آموزش شیوه‌های تست‌زنی در مسابقهٔ کنکور سالیانه هزاران میلیارد تومان درآمد کسب می‌کنند. درآمد ساعتی و روزانهٔ بسیاری از این مؤسسات از حقوق سالیانهٔ یک معلم بیشتر است.‌ در سوی دیگر بنگاه‌های زودبازده‌ای به‌نام دانشگاه آزاد و غیرانتفاعی و پردیس و.. تجارت پررونق‌تری هم دارند.

۶- سلبریتی های سینما:
به برکت سالها مبارزه سیستماتیک با هنر اصیل و واقعی در یک دههٔ اخیر طبقه‌ای از لودگان و نوجوانان بی‌هنری وارد عرصهٔ سینما و موسیقی شده‌اند که به راحتی می‌توانند با ادا و اطوارهای مشمئز‌کننده و بی‌معنی، بدون هیچ مشکلی فیلم‌های متعددی در قالب سینما و سریال روانهٔ بازار کرده یا یک ساله به تک ستارهٔ عالم موسیقی تبدیل شده و با ارائهٔ آلبوم‌ها و کنسرت‌های فراوان به‌راحتی در مسیر میلیاردر شدن قرار بگیرند. آنها نه مالیاتی می‌دهند و نه کسی کاری به کارشان دارد و نه حساسیتی را برمی‌انگیزند. درآمد روزانهٔ برخی از این افراد فقط ازطریق استوری‌های اینستاگرام‌شان از درآمد سالیانهٔ یک کارگر در کشور بیشتر است.

۷- ورزشکاران حرفه‌ای:
ورزش حرفه‌ای در ایران حکایت عجیبی دارد. از بازیکن لیگ چهار فوتبال تا قهرمانان کشوری و آسیایی و جهانی همه دست در جیب دولت دارند. در این میان ورزشکارانی که بیشترین درآمد را کسب می‌کنند اهالی بسکتبال، فوتبالیست‌ها و والیبالیست‌ها هستند.

متوسط درآمد یک فوتبالیست درجه اول در لیگ اسپانیا، ایتالیا و آلمان چیزی حدود ده تا پانزده‌برابر کارگران آن جامعه است. یا متوسط درآمد یک ملی‌پوش تیم ملی والیبال آمریکا شش تا هشت‌برابر متوسط درآمد کارگر در آمریکاست. اما در کشور ما متوسط درآمد فوتبالیست‌های لیگ یک و ملی‌پوشان والیبال چیزی حدود شصت تا هفتادبرابر حقوق یک کارگر است. تفاوت عمده دیگر میان ایران و سایر کشورها، ارتزاق ورزشکاران غربی از بخش خصوصی و پرداخت مالیات‌های سنگین توسط ورزشکاران حرفه‌ای است، اما در کشور ما تمام حق قرارداد ورزشکاران مستقیم و غیرمستقیم از بیت المال پرداخت می شود.

برخی از این ورزشکاران حتی به دستمزد و جوایز پرداختی قانع نبوده و پس از بازنشستگی از ورزش حرفه‌ای، بدون داشتن اندک سواد و تجربه‌ای به دنبال گرفتن پست و مقام و و استفاده از رانت‌های دیگر می‌روند.

Читать полностью…

بهشت کتاب

تولستوی در «اعترافات» از داستانی شرقی یاد می‌کند که در آن مسافری با حیوانی وحشی مواجه می‌شود و برای اینکه خود را از شر آن حیوان در امان بدارد به داخل گودالی درون زمین می‌پرد. ابعاد حیوان وحشی بزرگتر از آن گودال است و نمی‌تواند وارد آن شود، مسافر نفسی آسوده می‌کشد. اما وقتی مسافر زیر پای خود را نگاه می‌کند می‌بیند  پایین‌تر‌ گودال بزرگ‌تری وجود دارد و اژدهایی دهان باز کرده و منتظر است که او به سطح پایینی پرتاب شود تا او را ببلعد. مسافر میان حیوانی وحشی و اژدها گیر افتاده و برای اینکه به پایین نلغزد یک دسته علف وحشی که روی دیوار گودال روییده را سفت می‌چسبد. دستهایش خسته می‌شوند و بر این باور است که به زودی باید تسلیم یکی از این دو حیوان شود اما همچنان مقاومت می‌کند و تسلیم نمی‌شود. در این حال دو موش، یکی سیاه و یکی سفید را می‌بیند که در حال جویدن ریشه‌های علف وحشی‌ای هستند که او به آن آویزان شده است. پرتاب شدن او به نظر قطعی می‌آید. در همین حال متوجه شهد شیرینی روی برگه‌های علف می‌شود و شروع می‌کند به لیسیدن آن و لذت بردن از طعم شهد شیرین.  تولستوی این داستان را حکایت زندگی بشر برمی‌شمارد و چقدر با نگاه به زندگی در ترانه‌های خیام همسو و همخوان است. زندگی لحظه‌ای میان دو عدم است و مملو از شر و رنج، و با این حال باید لحظهٔ حال را غنیمت شمرد و لذت برد.

منبع: کانال فلسفه

Читать полностью…

بهشت کتاب

📝در جهان سه گونه دزد هست
١- دزد معمولی
٢- دزد سیاسی
٣- دزد مذهبی

📝 و اما دزدان معمولی کسانی‌اند که؛
پول،
کیف،
جیب،
ساعت،
زر و سیم،
وسایل خانه‌ و.......شما را برای سیرکردن شکم‌ خودشان و فرزندانشان میدزدن.

📝دزدان سیاسی کسانی‌اند که؛
آینده،
آرزوها،
رویاها،
کار،
زندگی،
حق،
حقوق،
دسترنج،
دستمزد،
تحصیلات،
توانایی،
اعتبار،
آبرو،
سرمایه‌های ملی شما
و حتی مالیات شما را می‌دزدند و چپاول می‌کنند!
و شما را در سیه‌روزی و بدبختی نگه‌ می‌دارند...

📝 دزدان مذهبی کسانی‌ هستند که؛
این دنیای زیبایتان را،
جرات اندیشید‌ن‌تان را،
علم و دانش‌تان را،
عقل و خِردتان را،
جشن و شادمانی‌تان را،
سلامتی تن و روان‌تان را،
دارایی‌ و مال‌تان را
و ...... می‌دزدند!
و تازه یک چیزهایی نیز به شما گران می‌فروشند!
مانند
خرافات،
جهل،
غم،
اندوه،
سوگواری،
افسردگی و............!
دزدان مذهبی با سخنان فریبنده ،

سواری می‌گیرند
شما را در فرومایگی ، فقر ، بدبختی ، نکبت و........
نگه می‌دارند!
  
🖍 تفاوت جالب اینها در اینست که؛
دزدان معمولی،
شما را انتخاب می‌کنند،

اما شما، دزدان سیاسی  و دزدان مذهبی را خودتان انتخاب می‌کنید
و به آنها ارج می‌دهید و آنها را بزرگ میشمارید.

تفاوت دیگر و بزرگتر اینکه؛ دزدان معمولی؛
تحت تعقیب پلیس قرار می‌گیرند،
دستگیر می‌شوند،
شکنجه می‌شوند،
شلاق می‌خورند،
زندان می‌روند، 
دست‌ و پایشان را به چپ و راست می‌بُرند،
تحقیر می‌شوند و.......!

اما دزدان سیاسی و مذهبی؛ 
هر دو توسط قانون و پلیس حمایت و محافظت می‌شوند!
پست و مقام بالاتری می گیرند، زور می‌گویند،
ستم می‌کنند
و از شما طلبکار هم می شوند و.......!

✍سخنرانی "ماكسيم گوركى" نويسنده نامدار روس در کانون نویسندگان روس در سال ۱۹۱۶ مسکو!

Читать полностью…

بهشت کتاب

روایت لیلی گلستان از کانون پرورش‌فکری



سیروس طاهباز با یک بغل کتاب و لبخندی بر لب وارد شد. گفت: «برایت برنامه دارم. این هفت هشت کتاب را نگاه کن و یکی را برای ترجمه انتخاب کن تا کانون چاپ کند.» دوست عزیزم بود. پذیرفتم کتاب‌ها را یکی یکی تورق کردم و تیستو مرا محکم چسبید. عجب کتاب جذابی بود. تنها کتابی که موریس دروئون، عضو آکادمی فرانسه و تاریخدان معروفی، برای بچه‌ها نوشته عاشق تیستو شدم. عاشق کارهای تیستو، در آن صحنه که به‌جای توپ، دسته گل از لوله توپ جنگی به‌سوی دشمن شلیک شد، در آن صحنه‌ها که به هرچه دست می‌زد، سبز می‌شد و گل می‌داد. چقدر این قصه تصویری بود. می‌شد که فیلم هم بشود. پس کتاب را با عشق ترجمه کردم کتاب چاپ و منتشر شد و کارش گرفت، یک دوره‌ای همه بچه‌ها و حتی پدر و مادرها تیستویی شده بودند تا انقلاب شد و بعد هم جنگ. یک روز سیروس طاهباز با چهره‌ای درهم آمد که چه نشسته ای که تیستو توقیف شد سال اول جنگ بود.
خنده‌ام گرفت. تیستوی پر از صلح و صفا و زیبایی... و توقيف.
دلیل را پرسیدم. گفت: «برای یک جمله.» بررسی کتاب می‌پرسد: حاضری این جمله از کتاب حذف شود؟» با حیرت پرسیدم: «کدام جمله؟» گفت: «تیستو در یک‌جا می گوید جنگ مال آدم‌های احمق است» گفتم: «خب معلوم است. جنگ مال آدم‌های احمق است مگر نه؟ صدام آدم احمقی است، مگر نه؟» گفت: « بررسی کتاب این حرف را توهین به ما فرض کرده. تیستو روی سخنش با ما است!» گفتم: «ما که جنگ نمی کنیم ما دفاع مقدس می کنیم. ما احمق نیستیم. نه سیروس جان من این جمله را حذف نمی‌کنم. بگذار کتاب توقیف بماند.» با من موافق بود و از دست بررسی کتاب عصبانی.
کتاب بیست و چند سال ( یعنی یک عمر) در توقیف ماند و بعد دوباره از سوی کانون منتشر شد.

Читать полностью…

بهشت کتاب

محاکمه عیسی و محاکمه سقراط
نیز شباهت‌های آشکار داشت..
هر دو بی‌ شک می‌توانستند با درخواست عفو،
خود را نجات بخشند، ولی هر دو احساس
کردند رسالتی برعهده دارند و اگر راه خود را
تا پایان دردناکش نروند به ‌عهدِ خود خیانت کرده‌اند..
📚 ­ دنیای سوفی
✍یوستین گاردر

Читать полностью…

بهشت کتاب

معرفی چند کتاب ادبیات طنز :

📖 لبخندهای کشمشی یک خانواده خوشبخت، اثر فرهاد حسن زاده
📖کتاب چرتوپیا، اثر آیدین سیارسریع
📖دکتر بازی، اثر اسماعیل امینی
📖الا دختر، اثر امید مهدی‌نژاد
📖آبنبات هل‌دار، اثر مهرداد صدقی

Читать полностью…

بهشت کتاب

وقتی در سال ۱۶۰۰ میلادی، جوردانو برونو فيلسوف ايتاليايی را پس از گذراندن ۸ سـال در سياه‌چال‌های خوفناك دادگاه انگيزاسيون (تفتيش عقايد) به ميدان كامپودی فيوری شـهر رُم آورده بودند تا زنده زنده در آتش بسوزانند، او را به يك ستون‌ آهنين بستند و انبوهی ازهيزم برای سوزاندن او جمـع كرده بودند، او هـم ساكت بود و چيزی نمی‌‌گفت؛ ناگهان اتفاقی افتاد و جمله‌‌ای را به‌زبان آورد كه در تاريخ ماندنی شد.

آن اتفاق اين بود كه ناگهان ديدند پيرزنی نزديك شد وتكه هيزمی دردست داشت و با آوردن نام خدا بر لب، آنرا به روی هيـزم‌ها انداخت. برونو گويی عمل اين پيرزن مغز استخوانش را سوزانده بود، سکوتش را شکست و گفت: "لعنت بر اين جهل مقدست!"

در چنين جهلی، شخص جاهل در جهل می‌سوزد، ولی برای خدا می‌سوزد. گرسنگی، فقر، فلاكت، بيماری، جنگ و دشمنی، جنايت و آدمكشی، همه را به قصد قربت تحمل میكند و جالب اينكه از هرگونه روشـــنگری نیز می‌هراسد!
📚 جهل مقدس ✍مصطفی محقق داماد

Читать полностью…

بهشت کتاب

حقوق بشر

نسبت‌دادن حقوق بشر به فرامین خداوند می‌تواند به این حقوق جایگاهی امن و مطمئن در سطح متافیزیکی ببخشد، اما در جهانی سرشار از تنوع و تکثر، وصل‌کردن حقوق بشر به فرامین الاهی، در عمل نمی‌تواند جایگاهی امن و مطمئن برای این حقوق به ارمغان آورد.

چه بسیارند کسانی که به خدای مسیحیت و اسلام و یهودیت اعتقاد ندارند. اگر کسانی به خدا معتقد نباشند، یا به آن خدایی که حقوق را مقرر و توصیه می‌کند معتقد نباشند، در این وضع با استوارکردن حقوق بشر بر عقاید الاهیاتی، ناگزیرید آنان را مجاب کنید نگرش الاهیاتی دیگری را بپذیرند که حامی حقوق بشر باشد و این کار، احتمالا حتی دشواتر از این است که مجابشان کنید حقوق بشر را قبول کنند.

تصویب قانونی حقوق بشر در سطح ملّی و سطح بین‌المللی، وضع بسیار امن‌تری را برای مقاصد عملی به ارمغان می‌آورد.
📚پیش‌درآمد کتاب حقوق بشر
✍جیمز نیکل، ترجمه‌ی سیدمحمد حسینی و بهنوش بصریان جهرمی

Читать полностью…

بهشت کتاب

در دنیا هیچ چیز ناراحت کننده تر از نگران استطاعت مالی بودن نیست.
من از آن هایی که پول را حقیر می شمرند خیلی بدم می آید. این ها یا ریاکارند یا احمق. پول مثل حس ششم می ماند که اگر نباشد آن پنج حس دیگر هیچ سودی ندارند.

این را هم می شنوی که می گویند فقر بهترین انگیزه ی هنرمند است، این‌ها نیش فقر را هرگز در جان و تن شان حس نکرده اند،
این‌ها نمی دانند که فقر چه بر سر و روزگار آدم می آورد، تو را به ذلت و حقارتی بی پایان می اندازد.
بال تو را از جای می کند و روحت را مثل سرطان می خورد...

✍سامرست موآم

Читать полностью…
Подписаться на канал