فروشگاه لوازم کوهنوردی طبیعتگردی ریگا @regacamp هماهنگی تبلیغات در کانال @adspdf
⭕️ داستان کوتاه
📝 غروب آن روز
✍ ویلیام فاکنر
مترجم: احمد اخوت
۳٤ صفحه
#داستان_کوتاه
#ویلیام_فاکنر
@bookhapdf
حتی اگر زیبا و ثروتمند هستیم، نمی خواهیم که ما را به دلیل این چیزها دوست بدارند، چون اگر این خصوصیات از بین بروند، عشق به همراهش می رود. من ترجیح می دهم که شما از ذهنم تعریف کنید و نه از چهره ام، و اگر مجبور باشید در آن صورت ترجیح می دهم در مورد لبخندم اظهار نظر بکنید تا دماغم. ما محتاجیم که دوست داشته شویم، حتی اگر همه چیزمان را از دست بدهیم: همه چیز ترک شود جز "من" ، این "من" اسرار آمیز در ضعیف ترین و آسیب پذیرترین وضع اش.
📗جستارهایی در باب عشق
#آلن_دوباتن
@bookhapdf
هر اندازه آدمی بهتر بتواند به وقت شادمانی بخندد، به وقت اندوه بگرید،
برای تعیین حد و مرزها ابراز خشم کند،
با شور و اشتیاق به معاشقه بپردازد و محبت را با گشودگی و بیقید و شرط ببخشد و بپذیرد، به همان اندازه از رنج به دور خواهد بود
و هر چه آدمی بیشتر با لذت هستی درآمیزد، نسبت به خود و دیگران بخشندهتر خواهد شد.
هیجانها به ما کمک میکنند تا رفتارمان را تنظیم کنیم؛ حالات درونی و وضعیت روابطمان را زیر نظر بگیریم؛ یادگیریمان را بهتر کنیم؛ تصمیمگیریهایمان را آسانتر کنیم و به زندگیمان معنا بخشیم!
📗دگرگونی زندگیها
#دیوید_مالان
@bookhapdf
📽 Nuggets
🎬 andreas hykade
یک انیمیشن پنج دقیقهای است که توسط استودیوی انیمیشن آلمانی تولید شده؛ داستان درمورد یک پرنده کیوی در حال قدم زدن است که به یک شی طلایی رنگ میرسد و با تردید مایع داخل آن را جذب می کند؛ کیوی داستان ما میتواند ناگهان برای مدت کوتاهی پرواز کند؛ این پرواز طولانی نیست و فرودی بیشتر شبیه به یک تصادف دارد. با این وجود، پرنده با اشتیاق به دنبال نقطه طلایی بعدی میگردد تا...
#فیلم_کوتاه
@bookhapdf
📗 مرگ در ونیز
✍ توماس مان
مترجم: حسن نکوروح
۱٥٤ صفحه
#توماس_مان
نویسندهای که دیگر توانایی نوشتن ندارد به ونیز میرود، در آنجا عاشق پسر جوانی میشود و با آنکه هرگز این دو باهم گفتگویی نمیکنند اما این عشق نویسنده را به حال دیگری از رهایی و اعتلای روحی میرساند. با همهگیری وبا در ونیز نویسنده نیز بیمار میشود...
@bookhapdf
وقتی خیلی به چیزی باور داشته باشی، به واسطه همین اعتقادت، به چیزی بی معنی تبدیل میشی. کسی که مثلا طرفدار یه نظریه سیاسیه؛ هیچ وقت سفسطه بافی اون نظریه رو جدی نمیگیره و فقط اهداف عملی اون نظریه که پشت سفسطه بافیا پنهان شدن، واسهش جديه. لفاظی و سفسطه بافی سیاسی واسه باور شدن نیستن، اونا یه بهونه مشترک و قابل قبولن. مردم احمقی که اونا رو جدی می گیرن، دیر یا زود تناقضای اونا رو میفهمن، بهشون اعتراض می کنن و در نهایت به عنوان مرتد و بدعت گذار بدنام میشن.
نه؛ اعتقاد زیادی اصلا چیز خوبی نیست. نه فقط تو سیستم های سیاسی و دینی که حتی تو سیستم خودمون که ازش برای قانع کردن یه دختر استفاده می کنیم.
📗عشقهای خندهدار
#میلان_کوندرا
@bookhapdf
🎧 کتاب صوتی
📗 سه قطره خون
✍ صادق هدایت
🎙 فرح بدیعی
#صادق_هدایت
#کتاب_صوتی
@bookhapdf
واقعاً میان این هزاران نفر که این سو و آن سو میروند حتی یک نفر هم پیدا نمیشود که به حرفهای او گوش بدهد؟
اما جمعیت بیآنکه به او توجهی داشته باشد و به اندوه درونیش اعتنایی کند در حرکت است. اندوه وی بس گران است و گویی آن را پایانی نیست. اگر ممکن بود سینهاش را بشکافند و آن اندوه طاقتفرسا را از درون قلبش بیرون کشند، شاید سراسر جهان را فرا میگرفت. اما با وجود این آشکار نیست و خود را گونهای در این حفره کوچک پنهان کرده که در روشنایی روز کسی قادر به یافتن او نخواهد بود.
#آنتوان_چخوف
@bookhapdf
- زدکا :
دیوانگی یعنی عدم توانایی انتقال باورها و تصورات!
انگار که تو در سرزمینی بیگانه هستی.
تو همه چیز را میبینی، هر چه در اطرافت میگذرد درک میکنی، اما ناتوان از توضیح دادن و کمک گرفتن هستی، چون زبان مردم را نمیدانی!
- ورونیکا :
ما همه یک زمانی، چنین احساسی داریم.
- زدکا :
ما همه، دیوانهایم!
هر کس، به نوعی...
📒 ورونیکا تصمیم میگرد بمیرد
#پائولو_کوئلیو
@bookhapdf
🎧 Aranjuez Mon Amour
🎙 Richard Anthony
#موسیقی
@bookhapdf
غریزه بقا در وجودش شکاف برداشته بود. دو نیمه شده بود. یک نیمهاش هوار میزد و مقاومت میکرد و تن نمیداد. نمیخواست بپذیرد که چارهای ندارد و باید بپذیرد. محکم چسبیده بود به زندگی و جز با زور جداشدنی نبود. حاضر بود هر کاری بکند که زنده بماند. ولی آن نیمه دیگرش میگفت این میل به زندگی، مثل ترس از مرگ، باید کنترل شود اگر کنترل نشود پدرش را درمیآورد قبل از اینکه از بیماری بمیرد، نابودش میکند. بعد باز با تناقض دیگری روبرو شد دید تنها راه صیانت ذات این است که مرگ را بپذیرد. کشمکش برای پذیرش مرگ و عدم پذیرشش خودمختار بود. مستقل از اراده او بود، خارج از حوزه نفوذ آگاهی او بود.
📗مواجهه با مرگ
#برایان_مگی
@bookhapdf
چه سخت است و چه تلخ است کابوسهای شبانه، کابوسهای بیداری در خانه ای که دیگر احساس میکنی خانه تو نیست.
در جایی که دیوارهایش به تو میگویند: اینجا دیگر جای تو نیست.
جایی که با صراحت به تو گفته میشود " تو شب و روزت را گم کردهای"
و تو خاموشی، خاموش میمانی، چون کابوس بیداری رهایت نمیکند.
📗سلوک
#محمود_دولت_آبادی
@bookhapdf
🎉تخفیف ویژه بهاری اینترنت شاتل!
فقط تا پایان فروردین
🌺فرصت شاتلی شدن با اینترنت پرسرعت
۲۴۰ گیگابایت ترافیک بینالملل (ماهانه ۲۰ گیگابایت)
🔸۱۲ ماه اشتراک اینترنت پرسرعت
🔸نصب و راهاندازی رایگان
💵فقط ۴۰۲،۰۰۰ تومان
فقط تا پایان فروردین، پیشنهاد ویژه برای مشتریان جدید!
برای اطلاعات بیشتر، به سایت شاتل مراجعه کنید یا با شماره ۹۱۰۰۰۰۰۰ تماس بگیرید.
#شاتل
جنگ که در بگیرد، خیلیها مجبورند سرباز بشوند. سلاح به دست میگیرند و میروند جبهه و ناچار میشوند سربازهای طرف دیگر را بکشند. هرچه بیشتر بتوانند.
هیچکس عین خیالش نیست که دوست داری دیگران را بکشی یا نه. کاری است که ناچاری بکنی وگرنه خودت کشته میشوی. جانی واکر با انگشت به سینهی ناکاتا اشاره کرد. گفت:
"بنگ! تاریخ انسان در یک کلمه."
📒کافکا در کرانه
#هاروکی_موراکامی
@bookhapdf
جاناتان از چیزهای بسیار سادهای سخن میگفت؛ اینکه پرواز حق هر مرغ دریایی است، اینکه آزادی در ذاتش است و هرچه جلوی آن آزادی را بگیرد، باید کنار گذاشت، در هر شکلی که باشد، خواه آیین باشد یا خرافه یا محدودیت
صدایی از جمعیت به گوش رسید:
کنارش بگذاریم؟
حتی اگر قانون دستهی پرندگان باشد؟
جاناتان گفت: تنها قانون حقیقی آن است که شما را به آزادی هدایت کند و دیگر هیچ قانونی وجود ندارد.
📘جاناتان مرغ دریایی
#ریچارد_باخ
@bookhapdf
چه حادثهای ناگوارتر از این که باد پنجرهات را ببرد و نفهمی به کجا؟
ما تا کجا مسئول اعمال خود هستیم؟
من میخواستم پنجره اتاقم را ببندم اما توفانی بیهنگام آن را از جا کند و با خود برد.
حالا پنجره اتاق من سرنوشت مستقل خودش را دارد. ممکن است به جای قطع کردن سر عابر نگون بخت، پایش بشکند یا فقط به جراحتی سطحی اکتفا کند.
اما این به معنای پایان هستی این عمل نیست. فرض کنیم در جایی فرو آید که هیچ عابری نیست.
صدای مهیب درهم شکستن پنجره شیشهای روی آسفالت، حالا تکثیر میشود و در چند جهت به حرکت خود ادامه می دهد.
📗همنوایی شبانه ارکستر چوبها
#رضا_قاسمی
@bookhapdf
+ آنجا را نگاه کن! آن زن و مرد پیر را که جلوی خانهشان نشستهاند ببین.
تکیه داده به هم.
عُصارهی عشقاند انگار.
لااقل شصت سال درکنار هم بودهاند.
- بی مُرافعه؟
+ چرا بی مُرافعه؟
آن مرد کویری یادت هست؟
دو کوزه بیجان را هم اگر یک عمر کنار هم بگذاری، گاهی سرهایشان به هم میخورد و درد میگیرد.
" مهم این است که هیچ سَری نشکند و لبْپَر نشود."
📕یک عاشقانهی آرام
#نادر_ابراهیمی
@bookhapdf
🔹️کانال داستان های صوتی ( بدون سانسور )
🔸️خوانش توسط بهترین دوبلور های ایران
🔸️به همراه نقد بررسی و گزیده داستان
🔹️ ساخت پادکست توسط اعضا
/channel/+O__w5_4guVgPiMHE
از خودم میپرسم بهتر نبود من هم راهی را که دیگران رفتهاند بروم و بگذارم هر چه بر سرم آمدنیست بیاید؟ و آن وقت به یاد آن یارویی میافتم که یک ساعت پیش پر از شور زندگی بود و اکنون مرده افتاده است. چقدر ظالمانه و بی معنی است. آدم بیاختیار از خود میپرسد این زندگی چیست، چه معنی دارد؟ آیا براستی از آن منظوری هست یا بودنِ آن تنها معلول یک اشتباه کورکورانه تقدیر است؟
📙لبه تیغ
#سامرست_موام
@bookhapdf
گاهی رفتارهای کوچک تاثیر عمیقی بر سرنوشت ما و اطرافیان ما میگذارند.
ما را به هم نزدیک تر میکنند،
نباید اهمیت شان را دست کم گرفت،
سرنوشت خیلی چیزها به همین حرکتهای کوچک بستگی دارد.
📘 تو این فکرم که تمومش کنم
#ایان_رید
@bookhapdf
🎧 کتاب صوتی
📝 رد پای مرد کهربایی
✍ ابوتراب خسروی
🎙 باران کویر
#کتاب_صوتی
#ابوتراب_خسروی
@bookhapdf
من اینجا هستم روی یک تخت، توی اتاقِ یک هتل-تنها- درحال ملاقاتِ خودم. چیز جدیدی درباره خودم فهمیده ام. شاید چیزهای بیشتری برای فهمیدن باشد. سلام روحِ من! من درحال فهمیدنِ اینام که تو عاشق چه چیزی هستی. باید بیشتر از این موقعیت ها برای خودمان فراهم کنم. قول میدهم. من خودم را ملاقات کرده ام و حالا می خواهم از او به شدت مراقبت کنم؛ حداقل به همان شدتی که از آدم های دیگرِ زندگی ام مراقبت می کنم. خودم را تنها نمی گذارم. خودم را نادیده نمی گیرم. دوباره خودم را گم نمی کنم!
📗جنگجوی عشق
#گلنن_دویل_ملتن
@bookhapdf
از هر آدم رذلی بپرسید ترجیح میدهد با رذلی مثل خود سروکار داشته باشد یا آدمی بزرگوار و خوشقلب؟
پاسخ میدهد با آدمی بزرگوار و خوشقلب!
پیروزی فضیلت در همین است!
📙 ابله
#فئودور_داستایوفسکی
@bookhapdf
نمیشه تو این دنیا با این دوست داشتنها و
نداشتنهای شدید زندگی کرد...
حالم داره فقط از خوش اومدن بهم میخوره
میخوام که یکی رو ببینم
که بتونم بهش احترام بذارم..
📒 فرانی و زویی
#جی_دی_سالینجر
@bookhapdf
⭕️ داستان کوتاه
📝 نگرانی پدر خانواده
✍🏼 فرانتس کافکا
مترجم: فرامرز بهزاد
2 صفحه
#داستان_کوتاه
#فرانتس_کافکا
@bookhapdf
🎭 نمایشنامه
📒 قرمز
✍ جان لوگان
مترجم: آراز بارسقیان
۷۰ صفحه
"نمایشنامهای دو نفره دربارهی یکی از مشهورترین نقاشهای قرن بیستم؛ مارک روتکو"
🎗برندهی جایزهی بهترین نمایش تونی
سال ۲۰۱۰
#نمایشنامه
#جان_لوگان
@bookhapdf