bayramzn | Неотсортированное

Telegram-канал bayramzn - بایرام مجله‌سی‌

653

ارتباط با ادمین @Amb1353

Подписаться на канал

بایرام مجله‌سی‌

کوراوغلو در قاب هنر

اکبر بیات


فصلنامه بایرام
شماره ۲ (مسلسل ۸۴)
زمستان ۱۳۹۹


/channel/Bayramzn

Читать полностью…

بایرام مجله‌سی‌

Почему "тюркская национальная" письменность - уйгурица не прижилась среди тюрок-мусульман? Дело не только в религиозном аспекте, но и в том, что арабская письменность оказалась более приспособленной для записи тюркских языков. Так, некоторые похожие звуки (д-т, х-къ-гъ, з-с) в уйгурской письменности передавались одной буквой, отсутствовали буквы для передачи звуков, заимствованных из арабского и персидского языков (ج، ه). Не случайно тюрко-мусульманские тексты на уйгурице для большей понятности нередко приходилось дублировать на абджаде (арабской графике).
Зачем же мусульманам - Тимуру и тимуридам - было поощрять, а местами насаждать использование уйгурицы? Дело в том, что Тимур и его потомки позиционировали себя как восстановители Монгольской империи. Одним из важных средств легитимации этого своего статуса тимуридами рассматривалось использование уйгурского письма, введенного в делопроизводство Чингиз-ханом.

Иллюстрация:
طارمی علی. بخشیان و بیتیکچیان: دربارهء منشیان ترکی نویس عصر ایلخانی و تیموری.

Читать полностью…

بایرام مجله‌سی‌

کوراوغلو در آیینه امثال

شعبان کریمی


فصلنامه بایرام
شماره ۲ (مسلسل ۸۴)
زمستان ۱۳۹۹


/channel/Bayramzn

Читать полностью…

بایرام مجله‌سی‌

طرمطاز اویغور، مشوق سلطان اولجایتو در برگزیدن مذهب تشیع:

ماجرا از این قرار است که علمای فرقه های اهل تسنن روزی در مجلس سلطان به مباحثه میپردازند و این مباحثه به فحاشی بر بزرگان قدیم فرقه ها کشیده میشود. اولجایتو مجلس را از روی غضب ترک میکند، یکی از امرای مغول به ایشان خطاب میکند که این چه خبطی بود که ما در ترک دین اجدادی و یاسای چنگیزی و قبول آیین عرب کردیم و به مذهبی فرود آوردیم که تا این حد میان علمای آن اختلاف است. آوازه این سخن میان مغولان میپیچد، از قضا در همین ایام در حین سفر اولجایتو طوفانی شدید میوزد و چند تن از همراهان اولجایتو بر اثر صاعقه هلاک میشوند. از آنجا که مغولان از صاعقه میترسیدند و آن را نشانه غضب تنگری میدانستند سلطان نیز وحشت زده راهی سلطانیه میشود. جماعتی از مغول میگویند که سلطان باید بر حسب آداب مغول بر آتش بگذرد تا دچار عاقبتی وخیم نگردد. اولجایتو رضا میدهد و جمعی از بخشیان را برای اجرای مراسم این کار حاضر میکند، بخشیان میگویند که نزول این بلا بر اثر شومی مسلمانان و مسلمانی است. آورده اند که سلطان چند ماهی در تردید بود تا عاقبت به توصیه و تشویقات یکی از امرا به نام طرمطاز، از مذاهب تسنن دلزده و مایل به مذهب تشیع میگردد، چندی بعد اولجایتو در سفر عراق پس از زیارت نجف اشرف به سبب خوابی در آنجا مذهب تشیع اختیار میکند. این طرمطاز که موجب اولیه گرایش اولجایتو به تشیع بوده، گویا فرزند بایجو بخشی_ همان معلم خط اویغوری غازان خان در کودکی_ میباشد که در ری میان شیعیان نشو و نما کرده و به تشیع گرویده بود و از زمان غازان خان از مقربان سلاطین ایلخانی بود. به تصریح مؤلف تاریخ اولجایتو، تبار او از "استخوان اویغور" _نژاد اویغور_ بود.(عباس اقبال،1364 صص 315-314 خسروی برده، 1394، صص 128_127)

منبع: بخشیان و بیتیکچیان (ویژه نامه فصلنامه بایرام_ شماره 90) ص 44

/channel/Bayramzn

Читать полностью…

بایرام مجله‌سی‌

اینجا و روشنفکری بیجا

علی محمدبیانی

فصلنامه بایرام- سال: شانزدهم ، تابستان 1401 / 2022

روشنفکری غربی یا روشنفکری برخاسته از اروپا، مبتنی بر عقلانیت و نفی حاکمیت کلیسا بود. به عبارتی دیگر آنها امر قدسی و اشراقی را به امری زمینی تبدیل کرده به نفی آن پرداختند. اتهام شرقی بودن قداست کلیسا و مذهب و عیسی و امثالهم هم راهی بود که روشنفکران معترض اروپایی برای درهم کوبیدن قدرت کلیسا و فردی کردن مذهب برای خود برگزیده بودند. در حالی‌که شرقی بودن امر قدسی چندان گزینه درستی نبود. در یونان و روم و اسکاندیناوی اعتقاد به امر قدسی یا خدایان و قوه‌های ماوراءطبیعی هم موجود بود، اما روشنفکر اروپایی صرفاً شرق را منشأ امر قدسی و به قول خودشان امر غیرزمینی و خرافی و غیررئالیستی می‌دانستند. بر همین اساس غربی‌ها امروز هم خود را اهالی عقل و منطق، و شرقی ها را اهالی احساس و اشراق و عرفان می‌دانند، اما به نظر می‌رسد چنین گزاره ای هم صحت ندارد. بنابراین نسبت دادن امر قدسی یا دین یا کلیسا و تعالیم و مسیح به خاورمیانه و عارضی بودن آن در اروپا، تاکتیکی بود برای خلع ید از کلیسا.

عجیب است روشنفکری در ایران هم که زاییده و در ذیل روشنفکری اروپایی بود، همین فرمول را در ایران پیاده کرد و ادعا کرد که مذهب و به زعم ایشان خرافات عربی! امری وارداتی هست که باید از این جغرافیا ریشه کن شود. این نحلة روشنفکری همچنین ادعا می‌کرد که قبل از اسلام تمدن و جلال و جبروتی در ایران بوده که آمدن اعراب آن را از بین برده است. طنز ماجرا اینجاست که روشنفکر اروپایی برای اثبات ادعای خود، فلسفه یونان باستان را که مثلاً مبتنی بر عقلانیت فلسفی بود به پیش میکشید. (اگرچه صددرصد چنین نبوده چون یونان منبع اسطوره و اشراق هم بوده است) اما روشنفکری ایرانی حتی نمونه های مثل اروپایی ها در گذشته خود نداشت تا آن را به پیش بکشد. چون آنچه بود اسطوره و اشراق و احساس مکاشفه عرفانی بود که شعبه‌ای از آن در شبه قاره هند و شعبه‌ای از آن در بین النهرین و شامات و شبه جزیره عربستان و شعبه‌ای در آسیای میانه و آذربایجان و قفقاز ذیل شامانیسم فعال بود.
روشنفکری اروپایی مدل برگشت به ملیت‌ها و ملت‌های اروپایی و به رسمیت شناختن تنوع‌ها را پیش کشید، که از ذیل آن دموکراسی، برگشت به خویشتن، اعتماد به نفس قومی- ملی، حس سازندگی، حس تعلق سرزمینی، بازیافت فولکلور و فرهنگ ملی(کاری که برادران گریم در آلمان کردند)[1] و ... بیرون آمد، اگرچه مستعمره جویی و بازاریابی با همة نقاط ضعف و قوت خود هم به وجود آمد.
اما روشنفکری رسمی در ایران به جای دیدن تنوع‌ها و تکثرها و رنگارنگی‌های زبانی، فرهنگی، اقلیمی و قومی و غیره، مدل «همه مثل من باشید» را پیش کشید و با مطرح کردن «ناسیونالیسم بیجاساز»[2]، هزینه‌های جبران ناپذیری را در گرده مردمان این سرزمین سوار کرد. مدل «همه مثل من باشید» باعث «وادادگی» طیف عظیمی از فعالین و نخبگان قومی- ملی از سویی و موجب «واگرایی» بخش بزرگی از نیروها و استعداد های قابل توجه از سویی دیگر شد. «وادادگی» نخبگان قومی خسارت‌های زیادی به بار آورد و اعتماد به نفس و زبان و فرهنگ‌های اصلی را به خطر انداخت و «واگرایی» هم هیجان را جایگزین خلاقیت و عقلانیت کرد.
این طیف روشنفکری که روزی خود سرکوبگر تنوع و تکثر قومی، زبانی و اقلیمی بود، امروز که خود از گود تصمیمات اخراج شده، «وای تنوع»، «وای تکثر» سر داده است که کسی دیگر صدایش را نمی‌شنود.
روشنفکری مذکور، برای ملت‌سازی و اجرای ناسیونالیسم بیجاساز و تعمیم الگوهای خود، با ارائه اسطوره‌های داستانی و ذهنی و غیرواقعی و بی ربط به اقوام، همه چیز را خدشه دار کرد. آنها حس تعلق اجتماعی، حس ایلی و قبیلگی، زبانهای کاربردی و هماهنگ با ایل و اقلیم و راهکارهای بومی شده سنتی را کوبیدند و از بین بردند و به جای آن حسّ فردگرایی، منفعت فردی، وانفساگرایی، «منه نه، سنه نه گرایی»، بی توجهی به زبان و ادبیات و فولکور بومی، عدم تعلق سرزمینی و بی‌عنایتی به محیط زیست و آب و خاک و معدن و غیره را به بدنة جامعه تزریق کردند، تزریقی که تأثیرات منفی آن سده‌ها باقی خواهد ماند.
به خاطر همین مسائل است که این گونة روشنفکری با سابقه‌ای بیش از ۱۲۰ سال هنوز نتوانسته است مختصات جامعه و مأموریتهای خود را بشناسد تا بتواند تفکر و اندیشه‌های واقعی و ماندگار در جهت توسعه و آبادانی و اخلاق و حقوق بشر ارائه دهد. آنچه گفته و نوشته و تولید کرده جز نق و انتقاد و رد و تکذیب و تحقیر دیگری نبوده است. باید اعتراف کرد این بخش از خاورمیانه مثل جاهای دیگر آن هنوز اندیشمندی تأثیرگذار و اندیشه‌ای ماندگار مبتنی بر عقل و فلسفه و رئالیسم ارائه نداده است. عجیب است حتی در عرصه علم و هنر و ادبیات هم اثری بزرگ و جهانی پدید نیآورده است.

پاورقی: 👇👇👇

Читать полностью…

بایرام مجله‌سی‌

قوپونتولار:
👆👆👆

اما در باب معنای پنجم، یعنی دفعه و نوبت و اینکه منشأ آن چیست، اختلاف نظرهایی وجود دارد. ولی قبل از خوض مختصر در آن باب، لازم است اشاره کنم که در ترکی قراخانی و دیوان لغات الترک محمود کاشغری، علاوه بر موارد فوق، از دو معنای دیگر یعنی (1) نوعی پارچه ابریشمی چینی، (2) جِرم‌هایی مانند آرد و شیر که به ته ظروف می‌چسبند، نیز یاد شده است. معنای ابریشم، آدمی را به یاد کژ/کج موجود در فارسی می‌اندازد که شهرتی دارد و لذا باید دخیل از فارسی باشد. اما در خصوص معنای دوم عجالتاً نکته‌ای برای گفتن ندارم.

درباره تکوین معنای پنجم مرحوم آندریاس تیتسه، نظری عجیب دارد. به زعم وی، احتمالاً این کلمه، که با تلفظ گَز(gez) هم در منابع و لهجات محلی ترکی ضبط شده، در اصل اقتباس یا به واقع back formation از هرگز (hergiz) دخیل از فارسی است. به زعم آن مرحوم معنای قدیمی هرگز، "دائماً، همواره" بوده و با تفکیک هر+گز کلمه جدیدی در ترکی پدید آمده است. این تحلیل به دلایل متعددی قابل قبول نیست. یک دلیل استوار برای ردّ آن، رواج این کلمه در ترجمه کهن قرآن کریم به ترکی قراخانی است. قرآن مدّ نظر که قدیمی‌ترین ترجمه موجود ترکی از قرآن است، در موزه آثار اسلامی ترکی استانبول با شماره ۷۳ نگهداری می‌شود. مترجم آن نامعلوم بوده اما مستنسخ آن محمد بن حاجی دولتشاه شیرازی در سال ۷۳۴ هجری قمری، آن را احتمالاً در شیراز کتابت کرده است. اما بیشک زبان آن قدیمی‌تر است. تحقیقات متعددی روی این ترجمه صورت گرفته که علاقه‌مندان میتوانند به آنها رجوع کنند. در عین حال می‌دانیم که لفظ "هرگز" در ترکی در سطح زبان عامه وارد نشده و صرفاً در لسان ادباء و شعرا یافت می‌شد.

سئوان نیشانیان تصور می‌کند که کز(kez) به معنای "دفع، نوبت" در ترکیِ استانبولی جدید، در اصل از کزیک (kezik) در ترکیِ قدیم متحول شده است؛ کزیک در واقع همان لفظی است که منشأ واژه مغولی و شایع کشیک محسوب می‌شود. کشیک دادن هنوز هم در فارسی و ترکی آذربایجان معادل "نگهبانی، نوبت کار و شیفت" است.

پروفسور استاچوفسکی در کتاب جدید خود فرهنگ مختصر اتیمولوژیک زبان ترکی[3] در این خصوص دیدگاه دیگری دارد؛ به زعم وی معنای "دفعه، نوبت" از معنای گَز کمان مشتق شده است و احتمالاً مراد از آن در ابتدا دفعات تیراندازی بوده است. وی برای تأیید دیدگاه خویش به اشتقاق مشابهی در زبان لهستانی (زبان مادری مؤلف) اشاره می‌کند که در آن raz هم به ضربه(Schalag) گفته می‌شود و هم به دفعه(Mal) اطلاق می‌گردد.

حقیقت آن است که هیچ یک از تحلیل‌های فوق برایم رضایتبخش نیستند. تصورم بر این است که دیدگاه استاچوفسکی به واقعیت نزدیک‌تر است. ولی به احتمال زیاد باید تاثیر و معنای کزیک/گزیک را در تحول معنایی آن دخیل دانست. زیرا معنای نوبت و دفعه در کزیک/کشیک واضح است، اما از معنای گَز کمان، قدری دور به نظر می‌آید. لذا ظاهراً آمیختگی(contamination) معنایی در ظهور کلمه گز/کز با معنای جدید، دخیل بوده است.
👇👇👇

👆👆👆

اما در باب منشأ و اشتقاق گَز/کَزِ کمان، پروفسور مارسل اردال بر این باور است که یا کلمه مزبور از بن فعل کَرتمک (=بریدن، تراشیدن) مشتق و سپس °rtg° مختصر شده است؛ فعلی که به زعم وی منشأ لفظ کَرکی(kärki) "تیشه" نیز محسوب می‌شود و یا آنکه از بُن بدون شاهد آن فعل، یعنی *kär- مشتق شده است. شخصاً این احتمال دوم را قوی‌تر و مرجّح‌تر می‌دانم. زیرا در توضیح اشتقاق گز نیز می‌تواند کمک کننده باشد. تصور می‌کنم که در اصل یک فعل*kä- به معنای "بریدن، شکستن" وجود داشته که ریشه لفظ کَس(käs) در ترکی قدیم به معنای "تکه، قطعه" و منشأ فعل کسمک (بریدن، قطع کردن) بوده است. می‌دانم که کسانی برای این فعل منشأ احتمالی هندواروپایی مطرح می‌کنند. اما تصور می‌کنم که تحلیل فوق، ضرورت چنین احتمالی را رفع می‌کند. با این فرض، فعل فرضی فوق‌الذکر *kär- نیز مشتق دیگر همان فعل *kä- مقدم‌تر خواهد بود و اشتقاق کَز(käz) از آن کاملاً بی‌نقص خواهد بود. در خصوص پسوند ـز در مطلب دیگری، انشاالله، با تفصیل بیشتری خواهم نوشت. گذشته از این‌ها، لفظ گزلیک/ گزلک به معنای "کارد کوچک، چاقوی آشپزخانه، چاقوی جیبی" هنوز در زبان فارسی و لهجات محلّی متعددی در ایران رواج دارد. بر اساس نقل محمود کاشغری، کَزلیک، "چاقوی کوچک/ کاردی بوده که با آن سوراخ باز می‌شده و زنان این نوع چاقوها را از لباس‌های بیرونی خویش می‌آویختند". اگر این نوع چاقو آویختن، رسم خاصی نبوده باشد، ممکن است کزلیک، حکم چاقوی جیبی را داشته باشد. به هر حال اشتقاق آن از کز مزبور و پسوند مشهور ـلیک(=وسیله ایجاد سوراخ یا تراشیدن) کاملاً واضح است.

***

Читать полностью…

بایرام مجله‌سی‌

✅ زبان ترکی در شیراز

اشاره ارزشمند دیگر درباره ارتباط شیرازیان با زبان ترکی، ماجرایی است که در «تذکره خرابات» ذکر شده است. بدین شکل که شخصی به «میرزا شفیع وصال شیرازی» شاعر نامدار عصر قاجار، نامه نوشته و از وی میپرسد؛ «عمو قیزی که لفظی است ترکی با غین است یا با قاف؟». وصال جواب او را در قالب قطعه شعری می‌سراید و در پایان می‌گوید؛ «ظاهر این است که قیز با قاف است». او همچنین در جایی از این قطعه می‌گوید؛
لغت ترکی از این بنده وصال
چون شکر خواستن از علاف است

از این ماجرا سه نکته برداشت میشود. یکی؛ علاقه شیرازیان به آموختن زبان ترکی و دقایق آن، دوم؛ ترکی دانی وصال شیرازی که دلیلی است بر اینکه این مهارت یکی از لوازم کمال، و دارا بودنش ضروری شمرده می‌شده. و سوم اینکه «وصال» زبان ترکی را به «شکر» تشبیه کرده و این عمق علاقه و تکریم این فاضل شیرازی نسبت به زبان ترکی را نشان میدهد.

بخشی از مقدمه کتاب «ترکی سرایان شیراز در عصر صفوی»؛ تالیف لطفعلی برقی؛ نشر اختر؛ تبریز

🆔 @turkdiledebiyat

/channel/Bayramzn

Читать полностью…

بایرام مجله‌سی‌

فوییه تون (feuilleton)

کتاب «فوییه تون» که در سال ۱۳۹۰ توسط انتشارات یاران و در تبریز چاپ شده است، یکی از آثار ماندگار استاد دکتر محمد حریری اکبری است.

دکتر حریری اکبری (متولد ۱۳۲۳ش)، در این کتاب نمونه‌های زیبایی از داستان‌های طنز و فوییه‌تون یا فله‌تون ادبیات آذربایجان را ارائه داده است. همچنین مقدمه و تکمله این کتاب هم حق مطلب دربارة فوییه‌تون را ادا کرده و اطلاعات جالبی در مورد گوشه‌های پنهان ادبیات آذربایجان ارائه داده است.

به نظر استاد حریری، فوییه تون به دو قسمت تقسیم می‌شود:

1- روزنامه‌ای- مجله‌ای 2- ادبی- فلسفی.

وی عمر فوییه‌تون‌های روزنامه‌ای - مجله‌ای را در ادبیات آذربایجان بیش از صد سال می‌داند و معتقد است این نوع ادبی از فرانسه نشأت گرفته است. اما فوییه‌تون‌های ادبی- فلسفی را بسیار قدیمی می‌داند که تبریز یا زادگاه آنست یا ریشه‌ای بس ژرف در تاریخ و فرهنگ آن دیار دارد. نویسنده در همین معنی می‌نویسد:

«برای پذیرفتن چنین ادعایی، انجام جُستارها و پژوهش‌های سنگین و رنگین مورد نیاز نیست. تنها کافی است نگاهی گذرا به مقالات شمس تبریزی انداخت. ...

در میان آثار و مقالات بر جای مانده از شمس، بیش از ده‌ها فوییه تون وجود دارد. نگرش ژرف کاو، فهم تند و تیز، زبان گویا و قلم بران وی، در این نوشته‌ها از نقد هیچ بازیگر اجتماعی، فروگذار نکرده است. وی نه تنها شخصیت‌های زمانة خویش، صوفی، قاضی، وزیر، واعظ، مسلمان، عیسی، موسی، عالم، عابد و خلیفه بلکه برخی از نهادهای اجتماعی را نیز که در نظر عوام الناس مقدس به شمار می‌روند، به شلاق انتقاد می بندد... » (فوییه تون، 1390، ص 250)

به نظر استاد حریری، شمس تبریزی شاید اولین فوییه‌تون گوی رسمی ادبیات ماست که وی مقالات شمس را در همین راستا تحلیل می‌کند.

نویسنده در صفحة 242 درباره فوییه تون یا فیله تون می‌نویسد:

«فوییه تون (feuilleton) از پیوند زده شدن ژانرها، سبک‌ها و فنون ادبی هنری روی همدیگر به عمل آمده و ژانر مرکب بدیعی را به وجود می‌آورد. بر اساس نوشته‌های دایره المعارف‌های کشورهای غربی، از آنجایی که این ژانر با تولد ژورنالیسم پا به میدان گذاشته، صاحب نظران آن کشورها، فوییه تون (feuilleton) را ژانر روزنامه‌ای- مجله‌ای ادبیات می‌شناسند. فوییه تون‌ها اغلب به دلیل داشتن پیام انتقادی تند و گزنده، دارای مضامین دقیق اجتماعی سیاسی هستند. با این همه فوییه تون‌هایی نیز نوشته شده‌اند که به شکل یک روایتی کوتاه از واقعیت‌ها صحبت کرده، بیشتر جنبة ادبی - فلسفی دارند.

این نوع دوم، در غایت پای آموزه‌هایی برای از سر راه برداشته شدن مسئله یا مسائل اجتماعی معینی را به وسط می‌کشند. البته نخست زادگی از آنِ همین نوع دوم است.

هر دو نوع فوییه تون‌ها (چه شکلی ادبی- فلسفی، چه شکل روزنامه‌ای - مجله‌ای) هم به صورت نثر و هم به صورت نظم/ شعر دیده می‌شود. برای اینکه تاثیرگذاری آن‌ها تا ‌می‌توانند گسترده‌تر و ژرف‌تر باشند، از انواع گوناگون شوخی و طنز استفاده می‌کنند. نخستین نمونه‌های شکل روزنامه‌ای- مجله‌ای این ژانر در غرب، طی اواخر سده هجدهم و در طول سده نوزدهم پا به میدان گذاشته اند.

واژة فوییه‌تون در زبان فرانسه ساخته و پرداخته شده است و از کلمة فوییه(feuille) ریشه می‌گیرد. این کلمه به معنای «ورقه» یا «صفحه» به کار برده می‌شود و می‌تواند بدینسان تعبیر- تفسیر شود که عبارتست از مطلبی که در صفحاتی معدود، تمامی مضامین و معانی را که در بالا بدان نسبت دادیم، برساند.

بنا به دایره المعارف‌های تدوین شده در جمهوری آذربایجان، در ادبیات آذربایجانی، میرزا جلیل محمدقلی زاده، نمونه‌های کلاسیک نوع دوم این ژانر را آفریده است. وی و چند تن از همفکران و همکارانش در روزنامه ملانصرالدین در ترویج این ژانر تا حد اعلای توان خود کوشیده‌اند. (روزنامه ملانصرالدین را میرزا جلیل در سال ۱۹۰۶ میلادی / ۱۳۲۴ هجری قمری در شهر تفلیس تأسیس کرده که بعدها طی سه دوره از سه شهر منتشر شده است.)...

... مشهورترین فوییه‌تون نویس روزنامه ملانصرالدین، «میرزا علی اکبر صابر طاهرزاده» است که اشعار انتقادی وی نه تنها در آذربایجان، بلکه در تمامی کشورها و صفحاتی که مردمش با زبان ترکی آذربایجانی آشنایی دارند، سخت مورد استقبال قرار گرفته است. آثار ادبی صابر در دیوان وی زیر عنوان «هوپ هوپ نامه» جمع آوری شده که بعدها به تکرار چاپ و منتشر شده است.» (فوییه تون، 1390، ص 242، 243)

ادامه 👇

/channel/Bayramzn

Читать полностью…

بایرام مجله‌سی‌

عظیم‌زاده صابرین «هوپ هوپ‌نامه»‌سینه 65 کاریکاتور، ائله اوجور «حق وردیف»، «نریمان نریمانوف» و «حسین قولو ساربسکی»نین اثرلرینه اویغون نقاشی‌لر یارادیر. آیری بیر ساحه‌ده آذربایجانین بؤیوک اپراتورو «اوزیر حاجی بیکف»اون، «لیلی و مجنون» ، «اصلی وکرم» ، «آرشین مال آلان» ، « او اولماسین بو اولسون» موزیکال کمدی‌لرینه لباس طراحلیق ائلیر.

عظیم زاده جمهوریت دوره‌سینده مدرسه ده رسم معلمی عنوانیندا ایشه باشلایب و اونون کناریندا تورک «زنبور» ژورنالیندا 100 دن چوخ کاریکاتور درج ائدیر. 1917‌دن سونرا بلشویک نشریه‌لرله ایشله‌ییر و اوزو «عقرب» آدلی بیر طنز نشریه چیخاردیر. بو نشریه بلشویک‌لرین سیاستینی یایماغا مشغول اولور. اونا گؤره اونلارین طرفیندن خلق رسّامی مقامینا چاتیر و نئچه مدرسه و مؤسسه‌نین مدیری اولور.

بیر عده‌نین نظرینه عظیم زاده بو زامان‌لاردا، بیر جوره ملانصرالدین‌ین تضعیفینده رول اویناییر. آما بیر عده‌نین نظرینه گؤره 1917‌‌‌دن 1931 قدر اونون دوامینه یاردیم ائدیب. عظیم زاده 1943‌ده «باکی»دا وفات ائدیر.

ملانصرالدین‌ین، بیر نئچه نمره تبریزده نشر اولونور. بو نمره‌لرین کاریکاتورلاری، میرمصوّرین 16 یاشیندا اوغلو، سیدعلی بهزادی الیله چکلیب. بؤیوک احتمال‌لا، سید حسین میرمصور، قاجار دوره‌سی‌نین بؤیوک نقاشی، بو اثرلرده مستقیم اولماسا دا یاخیندان نظارت ائلییب. بو کاریکاتورلار چوخوسو عظیم زاده‌نین کاریکاتورلاری‌نین تأثرینده چکلمیشدیلر. •



/channel/Bayramzn

Читать полностью…

بایرام مجله‌سی‌

یادداشت جناب آقای حسن حسینعلی نویسنده و محقق نام آشنای تاریخ زنجان و سرگروه تاریخ آموزش و پرورش استان زنجان درباره ویژه نامه اخیر فصلنامه بایرام:

"یکی از نقص های بزرگ حوزه تاریخ و ادبیات در ایران، نبود رشته شرق شناسی می باشد. شاخه علمی تناور که علاوه بر کشورهای اروپایی، در دانشگاه های کشورهای همسایه حتی افغانستان و پاکستان و عراق سابقه آن به بیش از نیم قرن میرسد. همین عامل باعث شده که بخش اعظمی از تاریخ نگاری بزرگان معاصر ما با جهت گیری و احساس و جانبدارانه نوشته شده و از طرفی خلاء های آن را به خصوص با گسترش فضای مجازی بیشتر احساس می کنیم. با این حال در همین کشور شاهد تدوین و چاپ معدود آثاری هستیم که روزنه های امیدی پیش پایمان برای تحقیقات آتیه باز می کنند. فصلنامه بایرام، شماره جدید خود را (شماره ۸ ، مسلسل ۹۰،  تابستان ۱۴۰۲)  به صورت ویژه نامه با عنوان "بخشیان و بیتیکچیان" درباره منشیان ترکی نویس عصر ایلخانی و تیموری اختصاص داده است. این اثر توسط همکار ارجمند آقای علی طارمی نوشته، تدوین و منتشر شده است. این اثر بدون هیچ گونه گرایشات و تمایلات قومی و با متد علمی، گوشه ای از حلقه مفقوده تاریخ کشورمان را شناسایی کرده است. از ویژگی های این اثر که در ۱۷۶ صفحه منتشر شده، تصاویر ضمیمه از نمونه های خط ترکی اویغوری و .... است. با عرض تبریک به دوست و همکار بزرگوار آقای علی طارمی، امیدواریم که شاهد نشر تحقیقات جدیدتری از ایشان در حوزه تاریخ و فرهنگ ترکی و .... باشیم. دوستان می توانند این اثر ارزنده را از روزنامه فروشی ها به قیمت یکصد هزار تومان تهیه کنند.
لازم به ذکر است که مجله بایرام مدت هفده سال است که منتشر می شود و صاحب امتیاز و مدیر مسئول آن آقای علی محمدبیانی از همکاران بازنشسته است. این مجله که در زنجان منتشر می شود گستره توزیعش استانهای زنجان و شمال غرب و گیلان است و آقای طارمی چهارمین سردبیر این مجله تا به امروز است."

/channel/Bayramzn

Читать полностью…

بایرام مجله‌سی‌

ادامه داستان قاف

🔹 نکته شایان توجه دیگر، این مسأله است که در ترکی آناتولی، «ق» آذربایجانی به «ک» پسکامی / ضخیم تبدیل شده است. مانند:
قارا – کارا
قیزیل – کؽزیل
قیرمیزی – کؽرمیزی
قلب – کالب.

🔻چنانکه مشاهده می‌شود، واج «ک» به کار رفته در کلمات فوق غیر از واج «ک» در کلماتی مثل «کرکی»، «کۆرک»، «کۆرسو»، «کۆسمک» است.
«ک» در «کارا» و «کیز» پسکامی (قالین) و در «کرکی» و «کۆسمک» پیشکامی (اینجه/ نازک) است. به عبارتی دیگر، «ک» پسکامی با «ق» مشترک المخرج بوده و به نوعی هر دو پسکامی طنین دار و در حقیقت یک واج تلقی می‌شوند.

🔹 نتیجه:
1- کلمات خود زبان فارسی امروزی، دارای واج /ق/ است که آن را با علامت «گ» نشان داده‌اند. همچنین تمام کلماتی که در آن «ق» مشاهده می‌شود، دخیل از عربی، ترکی و یونانی‌اند. مثل:
قلب، قادر و... (عربی)
قاشق، قورمه و... (ترکی)
اقاقیا، قانون و... (یونانی)

2- زبان ترکی هم واج /ق/ دارد و نشانه «ق»، به طوری که یکی از واج‌های فعال ترکی همین «ق» است. «ق» اگر بین دو مصوت (صدادار) قرار گیرد به «غ» تبدیل می‌شود مثال: اوتاق– اوتاغا، یازماق- یازماغی و ...

3- تورک‌ها احتمالاً در بعضی شهرها و روستاها «ق» موجود در کلمات دخیل غیرترکی را به صورت «گ» بیان می‌کنند که خود تابع قانون هماهنگی اصوات و صامت‌های زبان ترکی می‌باشد. اگرچه این نوع تلفظ (تبدیل ق به گ) در بین ایشان عمومیت ندارد.

4- واج «ک» خود دو گونه است، «ک» پیشکامی یا نازک و «ک» پسکامی یا ستبر.
/ک/ پیشکامی یا نازک مثل:
کویر، کردار، کبریت، کرایه، مکر، فکر، مسکن و...
/ک/ پسکامی یا ستبر مثل:
کوچه، کار، کابین، کلوچه، سکونت و...

5- بر خلاف زبان فارسی، «ک» در زبان ترکی ما، همیشه به صورت پیشکامی (نازک/ اینجه) می‌آید. مثال: کبین، کرکی، کرایه، گلمک، کسمک، کوچه، کوره‌کن و …

6- در زبان ترکی استانبولی «ق»های بومی ترکی و دخیل غیرترکی به صورت «ک» ستبر (پسکامی) تلفظ می‌شود و بقیه «ک»ها مثل ترکی آذربایجانی است. مثل:
قلب← کالب- قارا← کارا- قدر← کادر- قاشق← کاشیک، قوْل← کوْل.

منبع: ع. م.بیانی/ ماهنامه بایرام شماره ۴۴ – اسفند (بایرام آیی-۱۳۹۱) زنگان.

#دیل_و_دیلچی‌لیک_بیلگی‌لری

/channel/Alimohamadbayani

Читать полностью…

بایرام مجله‌سی‌

بایرام درگی‌سینه دیرلی هدیه 🌺

بو دیرلی، گؤزل و سؤزلرله دولو تابلونو #اردبیل‌دن عزیز صنعتچی دوستوموز آقای حسین حسن‌نژاد جنابلاری زحمت چکمیش و اونو بایرام مجله‌سی‌نین شعاری‌(یازیلان سؤز یادگاردیر) لا بزه‌ییب، یادگار قویموشلار.

بو تابلو #دده_قورقود رسمی و اوغوزلارین دامغالاری لا بزه‌نرکن، بیزیم تاریخیمیزی روایت ائدیر.

اونون حاقیندا اؤزل دانیشیغیم اولاجاق.
ساغ اولسونلار.

بایرام یازارلار هیئتی طرفیندن تشکرلریمیزی دیله گتیریب، اردبیل‌ده چیرپینان اۆرک‌لریمیزه ساغلیقلار و سایغیلارلا دولو یاشاییش تمنا ائدیرم. ❤️


/channel/Bayramzn

Читать полностью…

بایرام مجله‌سی‌

سلام ، دوستلار

بو گون آبانین ۳.ۆ ، یئنی بایرام مجله‌سی‌ آبونمان اولان دوستلارا پست واسطه‌سیله گؤنده‌ریلدی.

شنبه‌دن سورا الیزه یئتیشر. 🌺


/channel/Bayramzn

Читать полностью…

بایرام مجله‌سی‌

درباره «زنگانین آغیناغی»

🖋 اکبر بیات

منبع: فصلنامه بایرام- ش 89- زمستان 1401

در شماره 6-88 فصلنامه بايرام مدير مسئول محترم مطلبي آورده بودند تحت عنوان «زنگانين آغيناغي»، گرچه منظور و سخن مقاله در راستاي تشابه اتنيکي و زباني زنگان و منطق مرکزي ايران بوده، ولي اشاره‌اي داشتند به حوادث تاريخي من جمله به مسئله فرقه دموکرات آذربايجان در سالهاي 1324 - 1325 ش.

در بررسي علت گرايش زنگان به مرکز و عدم گرايش به تبريز به دور از هرگونه تعصبات کور «مرده باد ـ زنده باد» بايد به علل و عوامل آن توجه کرد، بي‌شک رخداد ظهور و سقوط فرقة دموکرات آذربايجان يکي از پديده‌هاي تاريخي قرن بيستم مي‌باشد چه بخواهيم چه نخواهيم.

اين رخداد اجتماعي، سياسي و فرهنگي زندگي و سرنوشت خيلي از ايرانيان را تحت تأثير خود قرار داده است، من جمله مناطق ما را. حوادث اين دوران که بعد از سقوط ديکتاتوري پهلوي اوّل به وجود آمده و از تبريز و آذربايجان شروع شده، في البداهه نبوده و منشاء و ريشة آن را بايد در تهران جستجو کرد. ديکتاتوري رضاخان که توأم با وابستگي به بيگانگان بود که حتي تنفس را براي ايرانيان مشکل کرده بود، فروپاشيد و اميد به تنفس نسبي را در دل مردم زنده کرد. زندانيان سياسي خلاصي يافته و مطبوعات شروع به فعاليت آزاد نمودند، گرچه در سايه شوم اشغالگران بودند.

با محکم شدن زير پاي نوکر جديد استعمار با حمايت اجنبي پرستاني مثل سيد ضيا و ... اميد مردم به يأس بدل شد، حوادث آذربايجان از دل چنين جوّ پر اختناق بيرون آمد. با اعلام خودمختاري آذربايجان توسط فرقه، زنگان در مرکز اين اتفاقات قرار گرفت. حضور دکتر جهانشاهلو در زنگان و ورود نيروهاي فرقه از سمت ميانه و پيوستن نيروهاي مخالف ديکتاتوري پهلوي دوم اعم از خانهاي (اوصانلو، جهانشاهلو، بيگدلي، دارايي، سلطاني، وزيري و مقدم) و مردم عادي بالاخص مهاجران از قفقاز برگشته، خان گزيده‌ها و ستمديدگان و تحقيرشدگان به آنها از يک طرف و خوانين ذوالفقاري، افشار و ارتش شاه با مستشاري ژنرال شوارتسکف از طرف ديگر، اين منطقه را به خطّ مقدم درگيري نيروهاي متخاصم تبديل کرد.

تصرف زنگان توسط فرقه در اواخر آبان ماه 1324 صورت گرفت و به تبع آن نيروهاي ذوالفقاري به اطراف و اکناف پراکنده شده و شروع به تجديد قوا نموده با حمايت ارتش درگيريهاي نظامي در منطقه را آغاز کردند، و در طول يک سال تعداد زيادي از طرفين کشته شده و خانواده‌هايشان داغدار و بي‌سرپرست شدند.

مذاکرات تهران و دسيسه‌هاي قوام منجر به توافقي گرديد که مورد قبول پيشه‌وري قرار نگرفت، لذا پيشه وري کنار گذاشته ‌شد، يکي از بندهاي توافق تخلية «زنگان» و تحويل به دولت مرکزي در ازاي تحويل «ساري داش» (سردشت) آذربايجان غربي بود، درست مثل مبادله کالا با کالا بدون توجه به احساسات ساکنين آن که حتي تصوّرش براي طرفداران فرقه به ويژه «فدائيان» و «قزلباش‌ها» محال بود. توافقي که باعث از بين رفتن آرزو و آمال هزاران نفر طرفدار فرقه بود که در طي يک سال آزادي را تنفس کرده بودند. انتشار چنين خبري از راديو تبريز باعث بهت و حيرت و تنفّر همه از سران تبريز نشين فرقه شده بود.

نخستين واکنش فرقه‌اي‌هاي زنگان عدم قبول توافق و سرپيچي از مافوق بود که موجب خروج غلام يحيي از زنگان مي‌شود. فرقه‌ايهاي زنگان دو راه بيشتر پيش پايشان نبود، ماندن به بهاي اعدام و زندان و تبعيد، رفتن به بهاي جلاي وطن و آوارگي در ديار غربت.

براساس منابع موجود، عقب نشيني فرقه‌اي‌هاي زنگان از طريق منطقة «قره پشتلو» به روستاهاي «ورمزيار»، «برون ده» و «سليمان بلاغي» بوده و در جريان حملة ارتش به «ميانه» جلو ستون شرقي مقاومت مي‌کردند، فرماندهي آنها غلامحسين خان اوصانلو و سرگرد انصاري بوده، مقاومت جانانه افراد اين جبهه باعث حيرت فرماندهان ارتش شاه و طبق نوشتة سرهنگ زنگنه مقاومت سنگين نيروهاي غلامحسين خان اوصانلو و سرگرد انصاري باعث شد که ستون شرقي با دو روز تاخير يعني 22/9/1325 به ميانه برسند.

به هر حال عليرغم مخالفتها، زنگان تحويل دولت ميشود و فرقه عقب نشيني کرده، ولي خانواده‌هايشان مي‌مانند و شاهد قتل و غارت توسط ارتش و عوامل خانهاي فراري مي‌شوند.

آمار دقيقي از تعداد افرادي که به آن سوي آراز پناهنده شدند در دست نيست. از بيست و پنج هزار تا چهل هزار هم گفته‌اند که سهم زنگان حدوداً 1600 فدائي، 700 قزلباش، 500 سوار غلامحسين خان اوصانلو و 400 نفر طرفدار است.

طبق مستندات، کليه افراد فرقه پس از عبور از آراز و مرگ پيشه‌وري در مزارع اشتراکي شهرهاي بيلقان، آغدام و گنجه به بيگاري رفته و در آنجا ساکن شدند، در حالي که خانواده‌هايشان چشم به راه بازگشت آنان بودند و با تحقير روز افزون روزگار مي‌گذراندند. آنهايي که ماندند يا اعدام و زنداني شده و يا با تبعيدهاي بي‌بازگشت روبرو شدند و خانواده‌هايشان آواره و دربدر.

Читать полностью…

بایرام مجله‌سی‌

سايان و ديزه جاماعاتي دانيشان لهجه، ابهر و خرم دره‌يه و سونرا اراک و همدان و ساوه‌يه بنزه‌يير. زنگان چايي و چايپارا کندلري ده بير آزدان ميانا و تبريزه ياخينلاشير.
يئنه بير نکته‌ني خاطيرلاتماق گره‌کير کي، زنگان و تبريزده فعل‌لر و مصدرلر «قانون هماهنگي اصوات» دئييلن اينجه قالين قايداسيندان تبعيت ائتمير. يعني بوتون مصدرلر و فعل‌لر قالين اک (پسوند) ايله ادا اولونور:
گئت- گئتماق/ گئتماخ
گل- گلماق / گلماخ
گول- گولماخ
آما اونون رغمينه زنگان تورکجه‌سي مرکز تورکجه‌سينه ياخينليق گؤرسه‌دير.
اينديسه نئچه زنگان لا مرکزي تورک‌لرين آراسيندا مشترک اولان کلمه‌ني بيرليکده آراشديراق:

1 - نمه:
«نمه» کلمه‌سي خمسه‌نين اؤزل و عمومي کلمه‌لريندن بيري دير. بو کلمه زنگان چاييندان و چايپارادان باشلانيب ايران مرکزينه قدر سونرا مرکزدن گئچيب تورکمن صحرا و فارس و کرمان و شمالي خراسان و افغانستان و اورتا آسيا و اويغورستان اؤلکه‌لرينه قدر گئدير. (روايت‌لره گؤره «سومر»لرده نمه دئيرميشلر)
البته زنگان‌دا، مانيشان (ماهنشان» و اورياد منطقه‌سي نمه يوخ، «نه» ايشله‌درلر و «تيکان تپه» غربي آذربايجان‌دا و گروس- بيجاردا «نمه»دن فايدالانارلار.
«نمه»نين ابهر- خرم دره ده يايغين و عمومي اولماسي بو اؤلکه‌ني همدان، ساوه، اراک، قوم، خلجستان، ساووق بولاق و بويين زهرا ايله بير سيرادا قويور.

2- تاراق- تاراماق- تاريم
زنگان‌دا قديم کلمه‌لردن قالميش اولان تاراق و تاراماق کلمه‌لري چوخ ماراقلي‌ و دقت مرکزينه آلمالي دير.
تاراق (داراق: شانه) و تاراماق (داراماق: شانه کردن) و حتي تاريم و تارلا دقيقاً خلج تورکجه‌سينده ده عيني ايشله‌نير. هم خلج ده و هم تورکيه ده تاش (داش) و تاشيماق کلمه‌لري ده گؤرونور. بورادا /د/ و /ت/ سس‌لريني بيري بيرينه چئوريلمکده گؤروروک.

3 - دانا
دانه، دنه، دانا (واحد مقياس براي اعداد معين يا نامعين و مقدار) زنگان‌دا «دنه» يوخ بلکه «دانا» دئييلير. مثلاً بئش دانا آلما، اون دانا کتاب و...
خلج تورکجه‌سينده ده دنه، دانا تلفظ اولور.

4- نئچچه (چند)
بو استفهامي سؤز خلج تورکجه‌سينده و زنگان تورکجه‌سينده تشديد ايله تلفظ اولونور. مثلاً: نئچچه نفر داغا چيخديلار.
بئله بنزرليک‌لر زنگان تورکجه‌سي له عراق عجم تورکجه‌سي آراسيندا مسلماً ائتنوگرافيک و قوميت‌ بيرليگي مسأله‌سيندن آسيلي دير. خمسه تورک‌لري‌له همدان، بيجار، تيکان تپه، قزوين، قوم، ساوا، اراک و قشقايي تورک‌لري‌نين آراسيندا قديم ائل بيرليگي و ديل بيرليگي هامي‌يا بللي‌دير.
ديل مسأله‌سيندن علاوه، مشترک فاميل‌لر، ائل‌لر و طايفالار، کند آدلاريني دا اونوتماق انصاف‌دان اوزاق ساييلير. اوغوز ائللري‌نين 24 طايفاسيني و ساير تورک ائل‌لريني بو ماحال‌لارين هر بير يئرينده احصا ائله‌مک اولور. افشارلار، بيگدلي‌لر، بايات‌لار، اوصانلي‌لار، مقدم‌لر، استاجلولار، خدابنده‌لولار، قاراپوشلولار (بوزوجلولار، بوز اوخلولار؟)، اينانلولار، ائيميرلر، خلج‌لر، قيزيلباش‌لار، شاهسئون‌لر، غني‌بيگلي‌لر، قيزيل‌گئچي‌لي‌لر، دوقانلي‌لار، اوريادلار و ...

/channel/Bayramzn

Читать полностью…

بایرام مجله‌سی‌

طُغرا سوریه و عراق‌دا

مصطفی رزاقی

فصلنامه بایرام- سال: شانزدهم ، تابستان  1401 / 2022

بایرام مجله‌سی‌نین اوچونجو (مسلسل 85) شماره‌سی‌نین جلدینده بیر گؤزل طاوسا بنزر تصویر هر گؤره‌نی مسحور ائدیر. بو تصویرین مقاله‌سی بایرامین ایچری‌سینده علی طارمی جنابلاری‌نین «خط طغرا، نشان حاکمیت بر اتحادیة ترکان اوغوز» مقاله سی دیر. همین مفصل مقاله بو علامتین معناسینی و تفسیرینی تاریخی منبع لرین اساسیندا گتیریر و اؤزو بیر یئنی نظریه ایره‌لی سورور و بو علامتی اوغوز تورکلری‌نین اتحادیه‌سینه حاکمیت معناسینی داشیمانی وورغولاییر.
مقاله نین ایچینده گتیریلمیش تاریخی طغرالاردا جذاب دیرلار. همین جذابیت، انسانی مقاله‌نین باشدان آیاغا اوخوماسینا چکیر.
من به مقاله‌نین یانینجا طغرا کلمه‌سی حاقینده بیر مستقل تحقیق ده باشلادیم. ایلک اوّلده ذهنیمه گلدی کی بو کلمه‌نی یای مقصوره ایله ده گؤرموشم: «طُغری ». بورادا بو سؤال مطرح اولدو کی بو کلمه تورکو‌دورسه، نییه عربی کلمه‌لر کیمی یای مقصوره ایله یازیلیب. اونا گؤره عرب امکداشلاریمدان بو کلمه‌نین معناسینی سوروشدوم. اونلار اینترنت آختاریشیندا بو کلمه‌نین یانیندا گلن کلمه ایله داها چوخ تانیش ایدیلر. عربی توضیح‌لرده طغری کلمه‌سینی «طره» کلمه‌سی ایله مترادف یا او کلمه‌نین دگیشیلمیش فورمو توتورلار. بو یول «طره» کلمه‌سی عربی اؤلکه‌لرده داها چوخ خلق ایچینده تانیش دیر.
عراقلی یولداشیمیز دئدی بیز اوشاق ایکن، اوشاقلیق اویونلاریندا بیر دمیر سکه‌نی گؤیه آتاردیق و اونون هانسی طرفی اوزده اولسایدی، اونونلا اویون باشلاردی. سکه‌نین تصویرلی اوزونه «طره» و یازیلی اوزونه عامیانه تلفظ ده «کِتبه» دئیردیک. بو عکس عراق‌دا معمولاً بیر خورما آغاجی‌نین عکسی اولاردی.
سوریه‌لی امکداشیمیز دئدی: بیز ده سکّه‌نین تصویرلی طرفینه «طُرّه» دئیردیک. آنجاق اونلارین تصویری بیر عقاب عکسی ایمیش. سوریه ده یازیلی اوزه «نقش» دئیرمیشلر.
بونلاری ائشیدندن سونرا، من او توضیح یادیما دوشدو کی طغرانی تورک‌لرین چوخ سئودیگی افسانه‌وی قوش «طغرا» یادینا دوشدوم. اوّلاً بونو دئییم کی نظره گلیر عربی ده طّره کلمه‌سی همان طغرا کلمه‌سی‌نین تصحیف اولموشودور.
بو قوش نظریه‌سی او سکه‌نین اوستونده‌کی عقاب تصویری ایله من‌ده بیر حدس اویاندیردی کی طغرا علامتی‌نین عکسی ده بیر قوشا بنزر بیر تصویر دیر. اونا گؤره اونو کلی حالت‌ده آشاغیداکی تصویر کیمی چکدیم.
بو تصویرده ایکی ایچ ایچه بیضی‌لر بو قوشون دؤشو و او بیضی‌لرین ساغ اله اوزانان دسته‌لری اونون قویروغو و اوچ الف یا اوچ دیک اوخ دا اونون بوینو نظرده توتولوب (کلّه‌نی من آرتیرمیشام کی تصویر کامل اولسون.).
بو تصویری چکندن سونرا، بیر داها طغرانی آرادیقدا همین خطّی بعضی خوشنویس‌لر دوغوردان دا بیر قوش شکلینده دؤندردیکلرینی گؤردوم. (بلکه ده قاباق‌دان همین تصویرلری گؤرموشدوم کی اونلار منیم ذهنیمه تأثیر قویوب!)
تصویرلرینی آدرسی: http://novintahrir.ir/post/toghra
بو فرضیه‌یه بیر دلیل ده بو ایدی کی، قازاق تورکوسونده «توراغای» کلمه‌سی قوش («سئرچه») معناسیندا ایشله‌نیر. هر حال بیر ابتدایی فرضیه‌دیر. آنجاق جناب علی طارمی‌نین پیشنهادینا گؤره یازدیم کی او مقاله‌نین داوامی اولموش اولا.
22/11/1400

Читать полностью…

بایرام مجله‌سی‌

Прописи для изучающих уйгурское письмо. 15 в.
В начале текста - басмала на арабице и уйгурице.

Иллюстрация:
طارمی علی. بخشیان و بیتیکچیان: دربارهء منشیان ترکی نویس عصر ایلخانی و تیموری// بایرام. - تابستان، ۱۴۰۲/۲۰۲۳.

Читать полностью…

بایرام مجله‌سی‌

کوراوغلو داستانی‌نین یارانیشی

محمدعلی نقدی


فصلنامه بایرام
شماره ۲ (مسلسل ۸۴)
زمستان ۱۳۹۹
ترکی با الفبای لاتین.

/channel/Bayramzn

Читать полностью…

بایرام مجله‌سی‌

[1] - برادران گریم، یاکوب (۴ ژانویه ۱۷۸۵ – ۲۰ سپتامبر ۱۸۶۳) و ویلهلم گریم (۲۴ فوریه ۱۷۸۶ – ۱۶ دسامبر ۱۸۵۹)، اهل هاناو، از زبان شناسان، پژوهشگران و دانشوران آلمانی بودند که به علت گردآوری و انتشار داستان‌های فولکلور عامیانه و قصه‌های پریان مشهور شدند. برادران گریم نخستین اثر خود را به نام « قصه های خانه و خانوادگی» در سال ۱۸۱۲ منتشر کردند. آنها مطالعاتی در زمینه زبان‌شناسی داشتند (مانند قانون گریم) و یک فرهنگ لغات برای زبان آلمانی هم نگاشتند.
معروف‌ترین داستان‌های فولکلور آنها عبارتند از: «سفید برفی»، «راپونزل»، «سیندرلا»، «هانسل و گرتل»، «شنل قرمزی» و «شاهزاده خانم و قورباغه». فیلم سازان و کارگردانان مشهور با حمایت و سرمایه کمپانی والت دیزنی براساس این افسانه‌ها، فیلم‌ها و کارتون‌های زیبا و جذابی ساخته‌اند. تصویر این دو برادر بر روی اسکناسهای 1000 مارکی آلمان چاپ شده است. ایشان از بنیانگذاران فرهنگ ملی آلمان به حساب می آیند.

[2] - بیجاسازی ترجمه ای از اصطلاح انگلیسی dislocation. این اصطلاح را رضا ضیاء ابراهیمی در کتاب «پیدایش ناسیونالیسم ایرانی، نژاد و سیاست بیجاسازی» بکار برده است و منظور از آن این است که ناسیونالیسم ایرانی از بدو تشکیل هیچگاه بومی و اینجایی نبوده است و صرفاً شعبه ای از ناسیونالیسم غربی بوده است. با همان طرح مسأله اروپایی از ناسیونالیسم. این نوع ناسیونالیسم به خاطر طرح مساله ای مقلدانه، به پاسخهای مقلدانه رسیده است. طرح مساله و پاسخهایی که ربطی به اینجا ندارد، بلکه دقیقا «بیجا» است. به نظر میرسد ناسیونالیسم ایرانی حتی توان تطبیق خود با همان نسخه‌های جدید و تکثرگرایانه اروپایی خود را هم از دست داده و صرفا نسخه ای کلاسیک و عقب مانده‌تر آن است. ملغمه ای از دوگانه سازی‌های جعلی از تخاصم دینی و مذهبی و نژادی و عطف به ماسبق کردن آن با چاشنی نوعی رومانتیسم که نامش را «تاریخنگاری»! گذاشته است. این نوع روشنفکری بی‌آنکه هزینه ای در تحولات تاریخی معاصر ایران داده باشد با تکیه به همان حمایتهای بیجایی (و نه اینجایی) توانست نقشی بسیار پررنگتر از آنچه استحقاقش بود، بازی کند.


/channel/Bayramzn

Читать полностью…

بایرام مجله‌سی‌

سال‌ها قبل، لفظ کئش(kéş) را در تداول محلی آن، در اطراف میانه، شنیده بودم. این لفظ دقیقاً معادل کَز در ترکیه استانبولی است اما تلفظ آن قدری عجیب می‌‌نماید. اگر چه دایره محدود رواج آن، احتمال ورود از زبان‌های مجاور و یا غیرترکی را تقویت می‌کند، ولی نباید فراموش کرد که لغات اصیل و رایج قدیمی، گاه در حوزه‌های بسیار محدودی باقی می‌مانند و احیاناً به طور کامل از حافظه یک قوم پاک می‌شوند. برای مثال با آن که گزلیک و گزلک در فارسی و لهجات محلی ایران رواج قابل ملاحظه‌ای دارد، اما در ترکیه فقط در امیرداغِ ولایت افیون با املای کَزلیک و معنای "چاقو و کارد" باقی مانده است.

باری توجیه تبدیل گز به کئش آسان نیست؛ زیرا جدای از توجیه تبدیل صدای فتحه به é (بسته/ قاپالی)، تبدیل ز>ش نیز به سهولت میسور نیست. بر این اعتقادم که در اصل، کئش متحول شده از کَز ترکی است. اما تحت تاثیر کشیک دخیل از مغولی قرار گرفته است. این حدس، هم تبدیل فتحه به کسره یعنی é<ä را به خوبی توضیح می‌دهد و هم تحول معنایی را تبیین می‌کند.

اما در خصوص سؤال مقدری، که نوعاً نسل جوان علاقه‌مند به ترکی‌نویسی می‌پرسند، یعنی این‌که آیا می‌توان از این الفاظ در زبان امروزی استفاده کرد؟ و اگر می‌توان، کدام یک بهتر و صحیح‌تر است؟ مختصر و مفید بنویسم: هیچ یک از سه شکل کئش/ کئز/ کَز را اشتباه نمی‌دانم(و همین طور فرم حاشیه‌یی‌تر گَز را)، اما دو شکل کَز و کئش را با حال و هوا و اقلیم ترکی آذربایجان سازگارتر می‌بینم. والله اعلم بالصواب.



http://qopuntular.blogfa.com/post/76



/channel/Bayramzn

Читать полностью…

بایرام مجله‌سی‌

گز، کز، کئش

✍ محمد اردم

در معاجمِ فارسی از چهار گز یاد می‌شود

1. گز: درختچه‌ای کوتاه و بوته مانند که از ساقه آن گز انگبین گرفته می‌شود.

۲. نوعی تیر و پیکان.

۳. واحد مسافت.

۴. نوعی شیرینی سفید رنگ. اگرچه گز اصفهان شهرت دارد، اما عمدۀ گز تولید ایران در شهر ترک نشین بُلداجی در استان چهار محال و بختیاری صورت می‌گیرد.

علاوه بر این‌ها، فعل و تعبیر گز کردن(= قدم زدن، پرسه زدن) نیز وجود دارد که ممکن است "گز" موجود در آن گز پنجمی باشد.

در خصوص اتیمولوژی الفاظ فوق، برای اولی اتیمولوژی ایرانیک پیشنهاد می‌شود و با توجه به وسعت پراکندگی درختچه گز و اَعلام جغرافیایی تشکیل شده با آن (مانند دره گز، بندر گز، گزک و..) احتمال منشأ ایرانیک قوی است. در خصوص گز به عنوان نوعی تیر و پیکان، دیدگاهی وجود دارد که آن را مأخوذ از اسم درخت گز می‌داند؛ ظاهراً چوب تیر از آن درخت(که احتمالاً همواره هم درخت واحدی نبوده) تراشیده می‌شده است. اما پروفسور گرهارد دؤرفر، در اثر ماندگارش و در مدخل گز، آن را دخیل از ترکی دانسته است؛ البته بی آن که از اتیمولوژی کلمه بحثی کند. معنای سوم لفظ یعنی واحد اندازه‌گیری فاصله هم، که مرحوم عمید آن را شانزده گره خوانده است، ممکن است از gad- پهلوی و همریشه‌های آن، به معنای "چماق و گرز" مشتق شده باشد[1]. در خصوص لفظ چهارم، یعنی شیرینی گز، باید گفت که ارتباط آن با گز انگبین و شیره تولیدی توسط حشرات بر روی آن درختچه مشهور است. این شیره ممکن است همان منّ موجود در قرآن و کتب مقدس یهودیت باشد. باری محققانی معتقدند که گز مزبور همریشه با گاز (زدن/گرفتن) بوده است[2]. اگرچه آقای حسن‌دوست، احتمال آن را که گز کردن از معنای سوم لفظ مشتق شده باشد، قوی‌‌تر دانسته، ولی تصور می‌کنم که این فعل به احتمال زیادتر از فعل گزمک ترکی کپی شده است؛ اقتباس چنین تعابیری در فارسی قاجاری عجیب نیست و به بعضی نمونه‌ها قبلاً اشاره کرده‌ام.

اما "گز‌"هایی هم در ترکی وجود دارد؛ اجازه دهید ابتدا از قلم میرزا مهدی خان استرآبادی و از سنگلاخ وی بخوانیم:

گز: [۱] تیر بی‌پر و پیکان را گویند و آن یک نوع تیری است که دو سر آن باریک و میان آن کَنده است و به فارسی [۲] به معنای ذرع باشد و نیز [3] آلتی است که از آهن یا چوب ساخته، بدان جامه و قماش و امثال آن را گز کنند [4] نام درختی هم هست که بیشتر در کنار آب‌ها و رودخانه‌ها روید و آن را به ترکی "یولغون [آغاجی]" و به عربی طرفا گویند [۵] و با کاف عربی به ترکی رومی کز به معنی دفعه و نوبت و کرّت باشد.

به نظر می‌رسد که در مدخل مزبور، پنج معنا از کلمه مراد شده باشد که چهار تای آنها ذکرشان گذشت و در منابع فارسی آمده بودند. معنای پنجم و البته با املای کَز، اختصاص به ترکی دارد.

در خصوص معانی 2 و ۳ و ۴ بحثی نخواهم کرد. زیرا که ذکرشان مختصراً آمد. درباره مناقشه در خصوص منشأ گز به معنای تیر بی‌پر تصور می‌کنم که علی رغم فضل ثابت مرحوم دؤرفر، نظر وی مسلَّم نیست؛ زیرا گَز در ترکیِ قدیم، نه به معنای نوعی تیر، بلکه به معنای "شکافتگی و بریدگی در دو انتهای کمان است که زه در آنجا محکم می‌شود". به نظر می‌رسد که دو کلمه شبیه به هم و دارای معانی مرتبط با کمان، موجب خطای اصحاب لغت و فرهنگ نویسان شده و به تبع آن محققان پُردقتی مانند مرحوم دؤرفر نیز به اشتباه افتاده‌اند.
👇👇👇

Читать полностью…

بایرام مجله‌سی‌

... « از قرار معلوم فوییه‌تون از همین راه [روزنامه ملا نصرالدین و آثار صابر] به ایران پا گذاشته است.

نخستین روزنامة فکاهی و طنز ما روزنامة «آذربایجان» است که طی سال‌های ۱۳۲۴ و ۱۳۲۵ هجری قمری / ۱۹۰۶و ۱۹۰۷ میلادی به همت دو شخصیت فرهنگی، ۲۳ شماره از آن انتشار یافته است. میرزا علی قلی صفراوف به مثابه یک فن سالار (technocrat) و حاجی میرزا آقا تبریزی که همان حاجی میرزا آقا بلوری باشد، به مثابه یک دیوان‌سالار (bureaucrat) این روزنامه را راه انداخته‌اند...

... این روزنامه چه از لحاظ محتوا و چه از لحاظ فرم، به تقلید از روزنامة ملانصرالدین پرداخته است. چون صفراوف مدتی در تفلیس در نشریة اخیرالذکر کار می‌کرده است، از این رو در نثر، از فوییه تون‌های جلیل محمدقلی‌زاده و در شعر از فوییه تون‌های میرزا علی اکبر صابر الگوبرداری کرده است.» (فوییه تون، 1390، ص 246)

[نمونه ای از فوییه‌تون‌های روزنامه آذربایجان]

سنگک قویوسو / چاه سنگک

«امروز از جوف یک عدد سنگک بازار، در حالتی که یک نفر فعله او را می‌خورده است، غفلتاً چاهی پیدا شده است که بیچاره فعله به چاه در رفته است [در افتاده است؟] حکومت مطلع شده و چند سواره هم پشت سر غریق مأموراً فرستاده‌اند. عجالتاً که خبری از آنها نیست!» (فوییه تون، 1390، ص 247)

تورکجه بیر فؤییه تون:

تزه‌دن بسم الله

بیر چیلیس آداما قوناق یئتیشیر. یئمک وقتی سفره‌نی آچیر، تعارف اوچون دئییر:

بسم الله. یئمگه باشلایان کیمی گؤرور قوناق یامان یئییمجیل دیر، قاباغینا گله‌نی هؤپوردور. فیکیرله‌شیر نئیله‌سین، نئیله‌مه‌سین، اللرینی قوزاییر گؤیه، اوجا سس ایله دئییر:

الحمدلله، سفره‌دن دالی چکیلیر.
قوناق، اؤزونو ائشیتمزلیگه ووروب، ائله یئییر. صاحبخانا گؤروز ائله بیل باشینا بؤرک گئچیر. قاباغا چکیلیب، دئییر: تزه‌دن بسم الله.
   (فوییه تون، ص 75)

منبع: فؤییه تون، سیری در فرهنگ آذربایجان، دکتر محمد حریری اکبری،  انتشارات یاران، تبریز، 1390 •

🔹 قایناق: بایرام مجله‌سی- نمره 86- قیش 1400

/channel/Bayramzn

Читать полностью…

بایرام مجله‌سی‌

یادداشت کوتاه یکی از مخاطبان درباره یادداشت آقای حسینعلی


اخیرا ویژه‌نامه خوبی توسط فصلنامه وزین بایرام در زنجان منتشر شده که در چنین زمانه‌ای به مثابه یک اثر ماندگار که حاصل خون دل نویسنده و دارندگان این نشریه باسابقه است، واقعا قابل تقدیر است.
بایرام نشریه‌ای که در نوع خود دایره‌المعارفی از معارف و فرهنگ و ادب ترکی است، در تاریخ ادبیات ما ماندگار خواهد بود.

این نشریه در ۹۰ شماره منتشره، با شیوه علمی و منصفانه‌ای که در پیش گرفته، به عنوان مرجع محققین و جویندگان معارف و ادب این سرزمین تثبیت شده است. 

امروز در کانال تلگرامی فصلنامه مطلبی از آقای حسینعلی خواندم که وی ضمن تمجید از ویژه نامه شماره ۹۰ بایرام، متاسفانه با قید یک عبارت غیرحرفه‌ای در متن، خواسته به مخاطب القا کند که مطالبی که به زعم ایشان دارای گرایشات قومگرایانه هستند، حتما ضد علمی هم هستند.

نشریه‌ای که به نظر میرسد غیردولتی است، و به همت افراد مستقل منتشر میشود، مسلما برای خودش راه و روش و سبک و سیاقی دارد. تعلق و تمایل به  ادب و معارف بومی و قومی و خودی و زبان مادری هیچ ضدیتی با علمی بودن مطالب یک نشریه ندارد.

علمی بودن یک روش است، اما دارای تعلقات و تمایلات اثباتگرایانه بودن یک محتوا است که در قالب مطالب تحقیقی و تدوینی چاپ و نشر میشود. منطقیون چه زیبا گفته‌اند که اثبات شئی، نفی ماعدا نمیکند.

به نظر میرسد، قرار دادن تمایلات و تعلقات بومی و قومی و فرهنگی در برابر گزاره علمی (و دوگانه سازی از بومی و علمی)، یک استنباط خطرناکی است که به حق ریشه در تحقیقات اصیل مردمشناسی و مونوگرافی‌های علمی ندارد.

والسلام.

Читать полностью…

بایرام مجله‌سی‌

ملانصرالدین و کاریکاتورچی‌لاری


فتح الله دویرانی

قایناق: بایرام مجله‌سی- نمره 86- قیش 1400

ملانصرالدین نشریه‌سی‌نین بیر یاریسی دیَرلی شعر و مقاله‌‌لرله دولسا بیر یاریسی دا اثرلی و قالارغی کاریکاتورلارا بزه‌نیبدیر. بو هفته‌لیک، 25 ایللیک عؤمرونده، نئچه کاریکاتوریستین اثرلریله مزّین اولوب. اونلارین اَن تانینمیشلاری، «اسکار ایوانویچ شمرلینگ»، «یوزف روتر»، «عظیم عظیم زاده»‌ و تبریزده چاپ اولونان‌لاردا «سیدعلی بهزادی»‌دیر.

اسکار ایوانویچ شمرلینگ (1863-1938) آلمانلی آتا آنادان، قفقازین شت‌قالا (استاوروپل) شهرینده دوغولموشدو. آتاسی روس اردوسوندا نقشه‌کش افسری دی. عالی تحصیل‌لرینی، 1884پترزبورگون سلطنتی هنر آکادمیاسیندا، گوموش مداللا تماملاییر. بیر مدت آتاسیلا قاراباغین «خانکندی‌» شهرینده قالیر و تئاترلاردا دکور شکیل‌لرینی چکمگه مشغول اولور. سونراسی 1891تحصیل لرین تکمیل ائتمه‌گه‌ «مونیخ»ین گؤزل صنعت‌لر آکادمیاسینا گئدیر، مونیخ‌ده معروف رسام «فرانس روبونون» اَلی آلتیندا تحصیل آلیر. سورا تفلیسه گلیر، روس، ارمنی و گرجی نشریه‌لرده ایشه باشلاییر. جلیل محمدقلی‌زاده «‌ملا نصرالدین» نشریه‌‌سینی باشلایارکن، آذربایجان‌دا کاریکاتوریست اولمادیغی اوچون، کاریکاتور چکمه‌گه شمرلینگ‌دن دعوت ائدیر.

شمرلینگ جلیل محمدقولوزاده‌نین تکلیفینی تمناسیز صورت‌ده قبول ائدیر. او 1906-1917-جی ایل‌لرده «‌ملا نصرالدین»‌نین باش کاریکاتوریستی ‌ایدی. اونون کاریکاتورلاری اغلب نشریه‌نین بیرینجی صحیفه‌سینده، یئرله‌شردی. اوسکار شمرلینگ آلمانلی اولاراق، آذربایجان محیطین، آذربایجانلی‌لارین گونلوک عادتلرین و روانشناسلیقلارین دَریندن اؤیرنمیشدی.

اونون مهارتلی اَلی‌نین محصولو اولان «‌سیزی دئییب گلمیشم‌»، «قافقازدا مدرسه‌ی روحانیه»، «‌نییه منی دؤیورسونوز؟» ، «ایران سرحددیندن‌» ، «‌خواب غفلت»‌ ،«‌محمدعلی شاهین تبریزدن چیخماسی‌» و یوزلرجه آیری اثری، ایندی ده کاریکاتور عالمی‌نین شاه اثرلریندن ساییلیر. بو اثرلرین باشی، آذربایجان خلق آراسی طنز قهرمانی«ملا نصرالدین»ین پورتره‌سی‌دیر.

بیر آیری کاریکاتورچی کی ملانصرالدین ده چوخ درین اثر بوراخیب، یوزف روتر دیر. یوزف روتر 1878 ده اتریش‌ده آنادان اولوب. مونیخ گؤزل صنعتلر آکادمیاسیندا تحصیل ائدندن سونرا آلمانلی‌لارین روس توپراق‌لارینا کوچ ائدن زامان‌لاردا، اورایا گلیب و تفلیس‌ده ده ساکن اولوبدور. 1903 الی 1905 زامانلاریندا تفلیس‌ین ژورنال‌لاریندا ایشه باشلاییر. 1906دا ملانصرالدین گروهونا قوشولور. تورکجه و روسجانی بیلمه‌دیگینه گؤره، میرزه جلیل، کاریکاتورلارین موضوع‌لارینی اشاره دیلی و یا اوزو مختصر حال‌دا طرح ائله‌دیگی شکل‌لری اونا گؤرسته‌ره‎رک، ایسته‌دیگینی اونا آنلاداردی. روتر تیپ‌لری یاراتماغا تفلیس‌ین شیطانا بازار محله‌سینده گزیب دولانان مسلمان کیشی و آراوادلاردان الهام آلاردی.

روتر 1906 دان 1914 قدر، شمرلینگ‌دن سونرا اَن چوخ اثر یاردان کاریکاتورچی ایدی. بوندان علاوه رستم و سهراب ناغیلی‌نین مصوّر چاپی آذربایجاندا، روترین اثرلریله نشر اولوبدور. روتر 1959‌ده وفات ائدیب.
ایلک آذربایجانلی کاریکاتورچی عنوانیندا ملانصرالدین‌ده اثر یارادان، عظیم عظیم‌زاده‌دیر. عظیم‌زاده 1880‌دا نواخی کندینده آنادان اولوب. 1888 و1891 آرالاریندا، مکتبخانادا تحصیل ائدیر. همان دوره‌ده‌ نقاشلیغا علاقه گؤسته‌ریر و همان علته گؤره مکتب دن قوولور!. اوندان سونرا 1889 و1894آرالاریندا روس - تورک مدرسه‌سینده و عالی تحصیل‌لری کیف شهرینده نقاشلیق مدرسه‌سینده آلیر. 1905و 1906 آراسیندا روس نقاش، «ماسلولا»یلا تانیش اولور و اوندان درس آلیر و او درس‌لر عظیم زاده‌نین هنری شخصیتینه درین اثرلر باغیشلایر. بو زمانلاردا ملانصرالدین منتشر اولوردو. اونا گؤره اثرلرینی ملانصرالدینه یوللاییر. سورالار کل نیت، بارابان، مزه‌لی، طوطی، بابای امیر کیمین آیری طنز نشریه لرله ایش بیلیک ائدیر.

Читать полностью…

بایرام مجله‌سی‌

✅ ریشه ی واژه‌ی «تگین»

🖌دکتر لطفعلی برقی

ذیل بحث از واژه ی «تگین» هم به نظر آلتهایم اشاره شده که این واژه را شکلی از واژه ی فارسی «دیهکان/دهقان» میداند.
گفتنی است که نظر آلتهایم پذیرفتنی نیست از آنجا که طبق اشاره ی کاشغری در دیوان لغات الترک واژه ی «تگین» علاوه بر «شاهزاده»، به معنی «بنده» نیز بوده است (دیوان لغات الترک؛ ترجمه محمدزاده صدیق؛ ص ۲۲۶) و بنا بر همین نکته، امکان ندارد که این واژه خصوصا با معنای «بنده» از واژه ی فارسی «دیهکان/ دهقان» گرفته شده باشد لذا باید به دنبال ریشه ای گشت که هر دو معنای این واژه را توجیه کند و به نظر من این ریشه همان ریشه ی ترکی -täg در معنی تاختن و رسیدن (قس؛ مصدر تگمک/ دگمک در ترکی به معنای رسیدن) است که خود به ریشه ی هندواروپایی -teku* در معنی تاختن و جاری شدن می‌رسد.

به باور ما از همین ریشه دو واژه ی هم آوا ساخته شده است یکی به معنی دلیر و چابک که نهایتا معنی شاهزاده پیدا کرده، و دیگری تازنده و دونده که نهایتا معنی بنده یافته است و میدانیم که در زبانهای دیگر هم بین کلماتی که برای بنده و کنیز به کار میرود با معنای حرکت کردن، دویدن و تاختن و امثالهم ارتباط وجود دارد(نک؛ فرهنگ ریشه شناختی حسن دوست، ذیل موادی همچون تاختن؛ چاکر؛ چریدن).

البته اینکه این واژه در هر دو معنا متعلق به خود زبان ترکی باشد چندان اطمینان آور نیست ولی حداقل میتوان گفت که تگین در معنی «بنده» متعلق به خود زبان ترکی ولی در معنای «شاهزاده» شاید از همان ریشه ی پیش‌گفته لکن دخیل از یکی از زبانهای ایرانی آسیای میانه در ترکی باشد. البته تا زمانی که سندی خدشه ناپذیر در این مورد پیدا نشود واژه ی تگین در هر دو معنا را باید واژه ای ترکی دانست. بحث از کلمات ترکی شاهنامه را بیشتر میتوان ادامه داد که جهت رعایت اختصار به همین مقدار اکتفا میکنیم.

✅ بخشهایی از مقاله ی «بررسی برخی جزئیات در کتاب آذربایجان و شاهنامه»؛ فصلنامه بایرام؛ شماره ۷



🆔 @turkdiledebiyat

/channel/Bayramzn

Читать полностью…

بایرام مجله‌سی‌

💠 داستان «قاف» (=ق) در ترکی و فارسی

🔹واج (phoneme)= کوچکترین واحد صوتی زبان که دارای معنی نیست، اما تفاوت معنایی ایجاد می کند مثل: /س/ و /ی/ در «ساز» و «یاز».

🔹داستان قاف:

بارها از زبان این و آن شنیده‌ایم که ترکان (=آذربایجانی‌ها) قادر به تلفظ حرف (واج) «ق» نیستند. آیا این گزارۀ شبه علمی درست است یا غلط؟ به نظر می‌رسد آن سخن عامیانه هم درست است هم غلط! در مطلب به درست و غلط بودن آن گزاره خواهیم پرداخت.

مشکل از آنجا است که در نظام آموزشی و زبان آموزی در این سرزمین داستان «ق» درست تبیین و تشفیف (شفاف سازی!) نشده است. اگر چه لغوی‌های بزرگ مثل دهخدا و معین که لغت نامه‌های بزرگی ساخته‌اند، به آن پرداخته و سخن درست را بیان کرده‌اند؛ اما با قاطعیت می‌توان گفت؛ خیل عظیمی از تحصیل کردگان ما نمی‌دانند که در نوشتار زبان فارسی هیچ کلمۀ فارسی دارای واج «ق» نیست. تمام کلماتی که در آنها واج «ق» دیده می شود، عربی، ترکی و یا یونانی هستند. (رجوع به فرهنگ معین ذیل «ق»)

اما آیا این سخن مبیّن این است که فارسی زبان‌ها (=دری زبان‌ها) قادر به تلفظ «ق» نیستند و یا در زبان خود کلمه‌ای با واج «ق» ندارند؟ جواب هر دو سؤال منفی است. یعنی هم در زبان فارسی (=دری) واج «ق» وجود دارد و هم ایشان می‌توانند «ق» را به راحتی تلفظ کنند. نکتۀ اساسی اینجا است که ایشان «ق» را در کلمات اصیل فارسی با واج «گ» نشان داده و با صدای «ق» تلفظ کرده‌اند. مثال:

«گُربه» که درست و فنوتیکی‌اش باید «قُربه/ qorbeh» باشد (واج اوّل گربه با «قُربان» چه فرقی دارد که با دو شکل متفاوت نوشته شده‌اند؟!)

«گُرگ» که درست و فنوتیکی اش باید «قُرگ/ qorg» باشد (اتفاقاً واج پایانی گرگ درست نوشته شده است!)
«گاز» مایع که درست و فنوتیکی‌اش باید «قاز/ qaz» باشد.

و کارگاه (کارقاه)، گودرز (قودرز)، گذاشتن (قذاشتن)، گابریل(قابریل)، گوته(قوته)، گناه (قناه)، گذرگاه (قذرقاه) و…

در حقیقت بین واج «ق» و «گ» تفاوتی است که در نوشتار فارسی رعایت نشده است. به نظر می‌رسد زبان دری قدیم در خراسان قدیم یا واج /ق/ نداشته که به این خاطر هم آن را با /گ/ نشان داده اند و یا /ق/ داشته و به خاطر مصلحت زبانی و عدم تداخل با کلمات عربی و ترکی، دبیران قدیم دری در دربارهای خراسان و طخارستان آن را به صورت «ق» ضبط و ثبت کرده‌اند. در صورت نبود «ق» در دری قدیم به دلیل ورود کلمات عربی و ترکی این واج همگانی شد و کلمات فارسی هم که با «گ» تلفظ می‌شدند کم کم به «ق» بدل شدند، اما شکل نوشتاری‌شان همچنان «گ» باقی ماند.

💠 اما داستان «قاف» در ترکی:

واج /ق/ از واج‌های قدیمی و فراگیر ترکی بوده است، به طوری که بازتاب صوتی آن در زبان ترکی بسی زیادتر از سایر واج‌ها هم است. کلماتی هم که وارد زبان دری شده‌اند، در فرهنگ‌های فارسی مضبوط اند (نک به معین و دهخدا و عمید) کلماتی مثل:
قاب، قاپی (قاپو)، قابلمه، قورمه، قاشق، قبراق و…

🔹 با کمی دقت در سخنان تورک زبانان و مدّاقه در ادبیات مکتوب ترکی به راحتی می‌توان درک کرد که زبان ترکی چه قدر کلمات «ق»دار دارد و با همان حالت طبیعی که در عربی و فارسی تلفظ می‌شود، در ترکی نیز بیان می شود؛ اما چرا می‌گویند ترک‌ها نمی‌توانند «ق» را به زعم بعضی‌ها درست بیان کنند؟ این سخن در یک واقعیت علمی ریشه دارد که در اینجا بیان می‌شود.

🔹 برخی از ترکان آذربایجان خودمان «ق» را در کلمات غیر ترکی و دخیل از عربی به شکل «گ» تلفظ می‌کنند؛ به نظر می‌رسد آن باور غلط از همین جا ریشه گرفته است.

🔹 در زبان ترکی، علاوه بر مصوت‌ها (صدادارها)، صامت (بی صداها) هم به دو دسته پیشین (اینجه/ نازک) و پسین (قالین/ ستبر) تقسیم می‌شود. در این میان واج «ق» در زبان ترکی، صامتی پسکامی / پسین (قالین) است و «گ» صامتی پیشکامی / پیشین (نازک)، بنابراین اگر کلمه‌ای عربی که دارای واج قالین «ق» باشد، اما بقیه واج‌هایش نازک باشند، قانون واجی زبان ترکی آن کلمه را به کلمه‎ای نازک تبدیل کرده و «ق» را هم شاید به شکل «گ» در بیاورد. همین امر باعث شده است بعضی از تورک زبانان، «واقعیت» را «واگعیت»، «قند» را «گند»، «قلب» را «گلب» و .. ادا کنند.

🔺 این امر یک مسألۀ زبانشناسی است که در زبان ترکی به آن «هماهنگی اصوات و صامتها»(Phoneme harmony) می‌گویند. و الّا هیچ تورک زبانی «ق» بومی و اصیل ترکی را «گ» تلفظ نمی‌کند.

بقیه در پست بعدی 👇👇

/channel/Alimohamadbayani

Читать полностью…

بایرام مجله‌سی‌

بایرام مجله‌سی‌نین ساتیش یئرلری:

شماره جدید / شماره ۸ ( مسلسل ۹۰)

🔹 زنگان:

۱- کوچه رهبری، کتابکده فرهنگ، آقای‌ تقدسی

۲- پیاده راه سبزه میدان، مطبوعاتی آقای پیرجانی

۳- دروازه ارک، مطبوعاتی آقای حیدری

۴- بولوار آزادی، مطبوعاتی آقای امینی

۵- بولوار آزادی، مطبوعاتی آقای مرادی

۶- کوچمشکی، چهارراه اول، آقای رفیعی

🔹 تبریز: نشر اختر

🔹 اردبیل: کتابفروشی منصور

🔹تهران: انتشارات اندیشه نو

🔹ارسال با پست 09127425477

قطع: وزیری
صفحه: ۱۷۶
قیمت: ۱۰۰ مین

/channel/Bayramzn

Читать полностью…

بایرام مجله‌سی‌

خانواده کشته شدگان از هر دو طرف، فرقه‌ايها، علي الخصوص سران تبريزنشين را مسئول تمام مصائب مي‌دانستند به ويژه اين که خانواده‌هاي کشته شده و غارت شده فرقه، بر مصائب فوق با انواع و اقسام توهين و تحقير مضاعف روبرو بودند. دستگاه تبليغاتي حکومت همراه با اعمال انواع محدوديت و محروميت توسط ايادي خوانين پيروز توأم با شيپور نخوت و رذالت روحانيون درباري عرصه را بر آنها تنگ نمودند. طبيعي است که بازماندگان اين اتفاق از بانيان آن متنفر باشند، گرچه شايد يک درصد مردم تبريز هم مقصر نباشند.

/channel/Bayramzn

Читать полностью…

بایرام مجله‌سی‌

«زنگانین آغیناغی» باره‌ده

🖋مهدی ریاحی

قایناق: بایرام، نمره ۸۹- قیش ۱۴۰۱

«بايرام» مجله‌سی 88.جي نمره‌ده بير مطلب «زنگانين آغيناغی» عنوانی ايله چاپ اولموشدو. بو سؤز صحبت زنگان‌دا هميشه‌ليک بير دغدغه اولدوغو ايله هئچ واقت کاغاذ اوسته گليب، يازيلماييب.

اوستاد علي محمدبياني جنابلاريندان بو بابت‌دن تشکرلر يئری وار. بو مسئله‌ باره‌سينده خصوص بو آغيناغين نييه- نئجه‌ليگينه نئچه سؤز نظره گلير:

1- بير روايت‌ده زنگان تاريخ‌ده اون ايکی يول و بير روايت‌ده دؤرد يول خاراب اولوب. ائله خاراب کی شهر آداملاردان بوشاليب و بنالر بنؤره‌لر هاميسي ييخيليب داغيليبلار. حتي گؤرونور او ساواشلاردا کی شهرده آوادانليق نشانه‌سی آز چوخ قاليرميش اونلار کي کؤچوب قاچماييبلار ال‌سيز- آياق‌سيز آداملاريميشلار کي ساواشلاردا دوست دوشمان قوشونونون ايشينه گلمزميشلر، ديريليکلری و اؤلولوکلری وئجه گلمه‌ييب، نه مال دولتلری واريميش کي دونياده ايشه گله، نه قانلاری قان تؤکمه‌گه حماسه يارادان ايميش. گومان گئدير ساواش جغرافياسيندا زنگان اؤنملی بير يوردوموش، آرانليق هامار بير يئر کي قوشونو شبيخون‌دان تالاندان گؤزتلمه‌گه قراوول دورماغا ايکي طرفينده آلچاق اوجا داغلاری وار، دايانيب دينجلمه‌گه امن آرخايين يئر ايميش. يارالی سينيقلی عسکرلر قوشوندان آيريليب بو شهرده قالمالی اولارميشلار. بو آداملارين اللريندن گلن صنعت قمه- قالخان دوزلتمک ايميش. ايندي ده زنگان پيچاقی شهرتلی دير. آما بو اؤزلليگ شهرين آداملارينا خوش باغيشلامييب، اوتوب اوتوزان قوشون بو شهری اوخلارا تفنگلره توپلارا آماج ائديب خاراباليق اؤلوم ايتيمی پای وئريبلر.

بئله گؤرونور تاريخ بير يول خراب اولان شهرلره چوخراق اورک يانديريب آما نئچه يول خراب اولان شهرلردن واز گئچيب. نئجه کی نيشابور شهري‌نين موغول ساواشلاريندا کي حالی ذهنلرده و تاريخلرده گؤرونوشلودور، حال بو کي زنگاندا موغول، عرب، عجم، تورک، روم قوشونلاری ايله فاجعه‌لر ياراديبلار، هره‌سی بير نيشابور! کي زنگانلی يا غيره‌سی اونلاردان خبرسيز.

بوندان بئله زنگانين طبيعتی و جغرافياسی تاريخيندن چوخراق مهربان ايميش، تاريخين هوولناک و قورخولو گونلرينده ده زنگانين باغلاری شهرين خارابالارين يام ياشيل آغاجلارینين قول قاناديندا گؤزتله‌ييبلر لاکن، امان امنيت اولمايان يئرده هئچ شئی آياق توتوب کؤک باغلاماز، ايستر اقتصاد اولسون ايستر، فرهنگ اولسون.

2- بئله نظره گلير زنگانين آنلی‌نين يازيسی! بئيله‌ ايميش، بير آخينتي جمعيت هميشه اوندا ياشاييبلار، آما قالارغی دگيلميشلر. زنگان‌دا اوچ دؤرد يوز ايل آراسی کسيلمزليک‌له ياشايان عائله آزدير، ايندي ده بورادا بئش يوزمين ياشايان انسان‌لارين ياشام تاريخی يوز ايل‌دن آزدير. عين حال‌دا اونلار گلن يوز ايلده بو شهردن گئتمه‌گه نقشه تؤکوب، دون بيچمک‌ده‌ديرلر!

بئله بير خصوصيت قويماييب بو شهرين آداملاری بوردا اولان ائولره، بنالارا و فرهنگ نشانه‌لرينه، حتی ديله باغلی وفالی قالماغا دَيَر وئرسينلر.

زنگان لهجه‌سينده ايشله‌نن کلمه‌لرين مختلف تورک ائل‌لريندن آلينماسی، ‌او جمعيتين بورالاردا آخينتی‌سيندان قايناقلانيبدير. آخار سودا، دن قالماز، دن گؤگرمک اوچون سويون ثابتليگی لازيم‌دير. ‌‌

3- زنگان خيرلی ايش گؤرن‌لرين آدليم شهری ساييلير. نسبی حساب‌لا بو شهرين خيريّه اقتصادی چوخ بؤيوک شهرلردن ايره‌لی گؤرونور. بو مسئله‌نين نئجه‌ليگينی آداملاری‌نين کؤچریليگينده آختارمالی‌ييق.

زنگان‌دا اوشاقليغين و جاوانليقين کئچيردن کيمسه، وار دولتينی ييغيب، کؤچوب گئديب، تزه يئرلرده ايشله‌ييب، مال دولت قازانيب، ائوله‌نيب، آرتيب، و قوجالاندا کئچن گونلری و اوشاقليغی، وطنين شيرين شيرين خاطره‌لرئ يادا دوشوب بو شهره باش چکمه‌گه گليرلر. شهرين يوخسوللوق و چتينليک له گون گئچيرن‌لرينی گؤررکن، دئييرلر نئيله‌مک؟

بورانين آمانسيز فاجعه‌لری ائله گوجلو ايميش کي ائله بيل ازلی خاطره تک هامی‌نين بئينينده اوتوروبدور، اونا گؤره کارخانا ساليب، ايش دوزلتمک‌دن واز گئچيب، باليق توتماق اؤيرتمک‌دن، باليق وئرمه‌گه ماراقلانيبلار. بو باطل تسلسل بير آييقليق و آيدينليق ايسته‌يير. اوميد قاپيسی باغلي دگيل.

ان شالله بو باره‌ده يازماغا سؤز چوخ!
/channel/Bayramzn

Читать полностью…

بایرام مجله‌سی‌

زنگانین آغیناغی

علی محمدبیانی

منبع: فصلنامه بایرام - ش 6- مسلسل 88 - سال: شانزدهم ، پاییز 1401 / 2022

بو گلن کيم‌دی گؤرون خمسه‌نی حيران ائله‌دی
شهره آشوب ساليب، خلقی پريشان ائله‌دی.

تورک و تاجيکه عراق ايچره غزل يازديردی،
خمسه اتراکينی ده گلدی غزلخوان ائله‌دی

ميرزا عباس خان افشار «پريشان» قرن 13 ه.ق

زنگا‌نين آغيناغی هميشه بير مسأله ايميش. بو آغيناق، سياست، مهاجرت و اقتصاديات مسأله‌لرينده چوخ اهميتلی اولوب و بعضاً منفی و مثبت اثرلر ده ياراديبدير. ظاهراً بئله نظره گلير (چون بو باره‌ده ميدانی تحقيق اولمويوبدور.)

زنگانين آغيناغی تبريزه يوخ، بلکه مرکزه ساری ايميش. من اؤزوم 1370 شمسي ايليندن بو مسأله‌یه فيکيرله‌شيرم. بير سيرا انسان‌لاريميز نييه تبريزه خور باخيب و تهرانا ساري آغينايير دئيه، هميشه جاواب آختارميشام. (البته جنگ دوره‌سی زنگانلي‌لار لا تبريزلي‌لر بير لشکر تشکيل ائديرديلر).

بو آغيناق مسأله‌سينی قبول ائتسک، بونون ندنی هانسی مسأله‌لردن قايناقلانير؟

بعضي موقع دئيرديم بلکه مشروطه مسأله‌سی و تبريزين مشروطه‌چي‌ليگی و زنگانين خان خانليغی بو امره سبب اولموش.

لازيم‌دير بير تاريخی خاطره‌نی بورادا خاطيرلايام.
دئييرلر ستارخان تبريزدن تهرانا گئدرکن، زنگان‌دا بير قوجا کيشی له دانيشيغا مشغول اولور. کيشي ستارخان‌دان سوروشور:

خان سيزين نظريزه بيزيم اصلي دردريميز نه اولا بيلر؟

ستارخان اليني قوجانيني چئگنينه قويوب دئيير:

دده جان آزادليق‌دير، آزادليق!

بو حکايه زنگان‌لا تبريزين سيرداشليغينی گؤرسه‌دير. اوندان علاوه زنگان شاعيرلری ميرزا عبدالواسع شهيدي‌دن توتاق اوستاد محمد منزوی‌يه قدر هميشه تبريزی اورک‌دن سئورميشلر. اونلارين شهريارلا اخوانيه‌لری مشهوردور.

بو استثنالاردان گئچه‌رک، گليب چيخيريق فرقه‌ليک عصرينه. بعضاً ده دئيرديم فرقه مسأله‌سی و ذوالفقاری‌لرين مخالفتی آز و کيچيک بير سورون و مسأله دگيل. البته او زامان‌دا دا زنگانين آدلی سانلی و خالق ايچينده محبوب خانلاری او جمله‌دن دارايی‌لر و اوصانلی‌لار بو موضوع‌دا ذوالفقاری‌لرله مخالف ايديلر.

بونلاردان واز گئچه‌رک، من ايندی گليب ديل و ائل- طايفا مسأله‌سينه چاتميشام.

منجه زنگانين مرکزه يعني ايرانين مرکزی ساييلان عراق (اراک) يوخسا عراق عجمه آغيناغی ديل و ائلداشليق مسأله‌سيندن آسيلي‌دير.

زنگان هميشه عراق عجمه مثبت باخيبدير. ايندي سورغو سؤال بوراسيندادير کي عراق عجم‌ده نه‌لر واردير؟
نييه زنگان‌دا بئله بير مثبت باخيش اونلارا ساری اتحاف اولور؟

دوزدوز ايندی آز-چوخ ايران مرکزينده و عراق عجمين چوخ پاييندا فارسجانی گؤروروک، اما مردمشناسی و ائتنوگرافيک و مونوگرافيک باخيش‌لارلا باخيلسا، مسأله عکسينه اثبات اولا بيلر. قاجاريه‌دن قاباق، تهران و اونون اطرافی تات ديللی و تورک ديللی گؤرسه‌نير. بو ايکي يوز ايل‌ده تات و تورک ديل‌لری گئت گئده دالي اوتوروب و دري ديلي اوزه گليبدير. آما زنگان‌دا و خمسه‌ده، عراقِ عجمه و مرکزه ماراق يئرينده قاليبدير.

دوکتور هيئت يازير تبريز تورکجه‌سی قيپچاق تورکجه‌سيی تأثيري آلتيندادير، آما بيز ده بئله دئيه بيله‌ريک زنگان تورکجه‌سی تبريز ايله ايلگيلی اولاراق، ظاهرده خلج، تورکمن و قشقايي تورکجه‌سی له اورتاقليق گؤرسه‌دير.

صفويه عصرينده خمسه ماحالينا (زنگان اوستانينا) گلن قيزيلباش‌لار و شاه عباس عصرينده شاهسئون‌لر ايرانين و عراقين هر يانيندا داغيلميشديلار. آما زنگانين تورکجه‌سی اوندان قاباق‌دان قالميش ايزلرله مرکزي تورک‌لره باغلانير. خصوصي له خلج تورکجه‌سينه. بو لهجه‌نين اثرلريني هم طاريم‌دا و هم بير سيرا کندلرده گؤروروک.
قيزيلباش‌لاردا موغان و افشار لهجه‌سی چوخ بللی‌دير. آما زنگان‌دا و ابهرده يايغين و عمومی اولان بير ديالکت و شفاهيات دا وار. بو ديالکت و شفاهيات زنگانين بومی خالقينی قيزيلباش‌لاردان و شاهسئون‌لردن آييرير. حتي چوخ کندلرده و ماحال‌لاردا شاهسئون و قيزيلباش‌لار بومی تورکجه‌نين تأثيرينده اولوبلار. ابهرده قديم ايل‌لرده خلج آباد آديندا بؤيوک بير محله واريميش. قيداردا و مانيشان‌ (ماهنشان)دا خلج آديندا نئچه کنديميز واردير. اوندان علاوه زنگانين شمالی حصه‌لرينده و طاريم و ابهرده دانيشيلان تورکجه لهجه‌سی خلج (قوم و خلجستان) همدان، ساوه، اراک، ساووج بولاق، بويين زهرا و قشقايی ايله ياخينليق گؤرسه‌دير. منجه بو ياخينليق قومی و طايفاليق ائلليک اشتراکاتيندان و بيرليگيندن قايناقلانير.
بير نکته‌نی ده زنگان لهجه‌سي حاقيندا ايضاح ائتمک لازيم دير:

زنگان شهرينده دانيشيلان لهجه هم غربي و هم شرقي کندلر له فرقلی دير. مثلا زنگان لهجه‌سی هم بئش کيلومترليک ده اولان سايان و ديزه کندلری له فرقلی‌دير و هم قاراپوشتلو و زنگان چايی ماحال‌لاری‌نين کندلری له.

Читать полностью…
Подписаться на канал