bayazidbastami | Unsorted

Telegram-канал bayazidbastami - سلطان العارفین بايزيد بسطامى

4168

سلطان العارفين بايزيد بسطامي از عرفاي بنام قرون دوم و سوم هجري... حکایات و جملات و اندیشه های بایزید و عرفای بزرگ در این کانال قرار داده خواهد شد. آدرس اینستا: https://instagram.com/bayazid_bastami?utm_medium=copy_link ارتباط با ادمین: @Bayazidadmin

Subscribe to a channel

سلطان العارفین بايزيد بسطامى

بار خدایا ! تاکی میان من و تو ،منی و مائی بود .منی از میان بردار تا منیت من ،تو باشد و من هیچ نباشم .الهی ،تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ،کمتر از همه ام .الهی ،مرا فقر و فاقه بتو رسانید و لطف تو آن را ذایل نگردایند .مرا زاهدی و عالمی ،نمی باید اگر مرا از اهل چیزی خواهی گردانید ،از اهل شمه ای از اسرار خود گردان و به درجه دوستان خود برسان .الهی ناز به تو کنم و از تو بتو رسم .چه شیرین است روش افهام تو درراه غیب ها و چه عظیم است حالتی که خلق نتوانند کشف کرد و زبان وصف آن نداند و این قصه بسر نیاید .الهی عجب نیست از آنکه من ترا دوست دارم و من بنده ضعیف و عاجز و ضعیف محتاج ،عجب آنکه تو مرا دوست داری و تو خداوندی و پادشاه و مستغنی .الهی که می ترسم اکنون و بتو چنین شادم .چگونه شادمان نباشم اگر ایمن گردم .
یارب هرگز ترا یاد نکردم مگر به غفلت و اکنون که جان می رود از طاعت تو غافلم .ندانم تا حضور کی خواهدبود .پس در ذکر و حضور جان بداد .

مناجات زیبای بایزید

تذکره الاولیاء، عطار

Читать полностью…

سلطان العارفین بايزيد بسطامى

و گفت: درد جوانمردان اندوهست که بدو عالم در نگنجد
شیخ ابوالحسن خرقانی
@bayazidbastami

Читать полностью…

سلطان العارفین بايزيد بسطامى

شعر کامل در پائین👇👇👇👌👌

Читать полностью…

سلطان العارفین بايزيد بسطامى

و گفت: ذکر کثیر نه به عدد است لکن به حضور بی غفلت است
بایزید بسطامی

Читать полностью…

سلطان العارفین بايزيد بسطامى

خدای تعالی را به خواب دیدم
پرسیدم راه به تو چگونه است؟
گفت از خود به در آیی، رسیده ای...
بایزید بسطامی

/channel/bayazidbastami

Читать полностью…

سلطان العارفین بايزيد بسطامى

《 هو 》

و گفت:

ای بسا کسی که به ما #نزدیک است و از ما دور

و ای بسا کسی که از ما #دور است و به ما نزدیک است.

سلطان #بایزید بسطامی

@bayzidbastami

Читать полностью…

سلطان العارفین بايزيد بسطامى

هو

یکی گفت:چرا شب نماز نمی کنی؟
گفت:مرا فراغت نماز نیست.من گرد ملکوت می گردم و هر کجا افتاده ای است دست او می گیرم یعنی کار در اندرون خود می کنم




بایزید بسطامی

Читать полностью…

سلطان العارفین بايزيد بسطامى

هو

سلطان العارفین بایزید می گوید « این راه راه مستان است نه هوشیاران »
یعنی اگر از روی منفعت طلبی و حسابگری وارد شوی گمراه می شوی

ابو سعید ابوالخیر گوید:

«در این راه مرد باید که جان بر کف نهد»

یا مولانا میگوید:

«هر که قدم نهد باید که جان دهد»

Читать полностью…

سلطان العارفین بايزيد بسطامى

من از خدای جز خدای نخواهم

بایزید بسطامی

ما در اینستا دنبال کنید

https://instagram.com/Bayazid_bastami

Читать полностью…

سلطان العارفین بايزيد بسطامى

ای درویش تا ظاهر راست نشود باطن راست نگردد از جهت آن که ظاهر به مثابه (مانند شکل) قالب است و باطن به مثابه چیزی است که در قالب ریزند.
پس اگر قالب راست ،باشد آن چیز که در وی ریزند هم راست باشد، و اگر قالب کج بود آن چیز که در وی ریزند، هم کج بود.

حضرت شیخ عزیزالدین نسفی

ظاهر و باطن اگر گردد یکی
نیست کس را در نجات او شکی
ظاهر و باطن به مثابه هم هستند و اگر ظاهر و باطن سالکی یکرنگ و با صدق همراه باشد در نجات او هیچ شکی نیست چرا که حضرت دوست صدیقان پاکدلش را بسیار دوست میدارد و نورِ عنایتش همواره بر چنین سالکانی تابان است.

@bayazidbastami

Читать полностью…

سلطان العارفین بايزيد بسطامى

به رنگ #پیامبر
❔ما چقدر شبیه پیامبرمان هستیم؟

🧮خودمان را خوب #محاسبه کنیم...
حرفهای ما چقدر بخاطر خشنودی خداست و چقدر برای خودم؟

باهم‌عاشقانه‌بسمت‌ خدا برویم🔻
@bayazidbastami

Читать полностью…

سلطان العارفین بايزيد بسطامى

هو

نقل است از بایزید که گفت:
بعد از ریاضات چهل سال، شبی حجاب
برداشتند.  زاری کردم که راهم دهید.

خطاب آمد که: با کوزه ای که تو داری
و پوستینی، تو را بار نیست.
کوزه و پوستین بینداختم.
ندایی شنیدم که: بایزید!
با این مدعیان بگوی که بایزید بعد از چهل سال ریاضت و مجاهدت،
با کوزه‌ای شکسته و پوستینی پاره پاره،
تا نینداخت، بار نیافت؛ تا شما که چندین علایق  به خود بسته‌اید و طریقت را دانه‌ی دام هوای نفس ساخته‌اید، کلّا  و حاشا که هرگز بار یابید.

#تذکرة_الاولیاء / ذکر #بایزید_بسطامی
@bayazidbastami

Читать полностью…

سلطان العارفین بايزيد بسطامى

هو


میز شادی جهان چهار پایه دارد ؛

دو پایه آن را مولوی اشاره دارد :
«مرنج و مرنجان»

و...................

دو‌ پایه دیگر آن را حافظ تلنگر میزند :
«بنوش و بنوشان»

به زیبایی بیندیش، نه برای انگیزش، که در جهت تعالی. زیبایی به هر جا آرامش می‌آورد، چه دست ساز انسان و چه طبیعی.

/channel/bayazidbastami

Читать полностью…

سلطان العارفین بايزيد بسطامى

یحیی مبتدی بود و بایزید منتهی
یحیی گفت: ای شیخ ! چرا از خدا معرفت نخواستی ! که او گفته است هرچه خواهید بخواهید .
بایزید نعره‌ای زد و گفت : خاموش ای یحیی ! که مرا بر خویش غیرت آید که او را بدانم . من هرگز نخواهم که او را جز او داند . جایی که معرفت او بود در میان چه کار دارم‌ ؟ خواست خود او این است ای یحیی ! جز او کسی دیگر او را نشناسد .

تذکرة الأولیاء
ذکر بایزید بسطامی رحمة الله علیه

/channel/bayazidbastami

Читать полностью…

سلطان العارفین بايزيد بسطامى

ضعیف با همتِ شریف

حکایتی از منطق‌الطیر

/channel/bayazidbastami

Читать полностью…

سلطان العارفین بايزيد بسطامى

گفت:
فریضه محبت مولیست
و سنت گذاشتم دنیا
@bayazidbastami

Читать полностью…

سلطان العارفین بايزيد بسطامى

قصهٔ رنجور و رنجوری بخواند
بعد از آن در پیش رنجورش نشاند

رنگِ روی و نبض و قاروره بدید
هم علاماتش هم اسبابش شنید

گفت هر دارو که‌ ایشان کرده‌اند
آن عمارت نیست ویران کرده‌اند

بی‌خبر بودند از حالِ درون
 اَسْتَـعِـیــذُ الـلّهَ مِـمـّــا یَفْـتَـــرُون

دید رنج و کشف شد بَر وی نهفت
لیک پنهان کرد و با سلطان نگفت

رنجَش از صفرا و از سودا نبود
بوی هر هیزم پدید آید ز دود

دید از زاریش کاو زارِ دِلست
تن خوشَست و او گرفتارِ دِلست

عاشقی پیداست از زاریّ دل
نیست بیماری چو بیماریّ دل

علّت عاشق ز علت‌ها جداست
عشقْ اصطرلاب اسرارِ خداست

عاشقی گر زین سر و گر زان سرست
عاقبت ما را بدان سَر رهبرست

هرچه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل باشم از آن

گرچه تفسیرِ زبان روشنگرست
لیک عشقِ بی‌زبان روشنترست

چون قلم اندر نوشتن می‌شتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت

عقل در شرحش چو خَر در گِل بخفت
شرحِ عشق و عاشقی هم عشق گفت

آفتاب آمد دلیلِ آفتاب
گر دلیلت باید از وی رو متاب

از وی ار سایه نشانی می‌دهد
شمس هر دم نورِ جانی می‌دهد

سایه خواب آرد تو را همچون سَمَر
چون برآید شمسْ اِنشقَّ القمر

خودْ غریبی در جهان چون شمس نیست
شمسِ جانِ باقئی کِش اَمس نیست

شمس در خارج اگر چه هست فرد
می‌توان هم مثل او تصویر کرد

شمسِ جان کو خارج آمد از اثیر
نبودش در ذهن و در خارج نظیر

در تصوّر ذات او را گُنج کو
تا درآید در تصوّر مثل او

چون حدیث روی شمس‌الدّین رسید
شمسِ چارم‌ آسمان سَر در کشید

واجب آید چونکه آمد نام او
شرح کردن رمزی از اِنعام او

این نَفَس جانْ دامنم برتافته‌ست
بوی پیراهانِ یوسف یافته‌ست

کز برای حقِّ صحبت سال‌ها
بازگو حالی از آن خوش حال‌ها

تا زمین و آسمان خندان شود
عقل و روح و دیده صدچندان شود

لاتکُلِفْنی فانّی فی الفَنا
کلَّت اَفْهامِی فلا اُحْصِی ثنا

کُلُّ شَیءٍ قالَهُ غَیرُ المُفِیق
أنْ تَکَلَّفْ اَوْ تَصَلَّفْ لا یَلِیق

من چه گویم یک رگم هشیار نیست
شرح آن یاری که او را یار نیست

شرح این هجران و این خون جگر
این زمان بگذار تا وقت دگر

قال اَطعِمْنی فانّی جٰائعُ
واعتَجِلْ فالوَقْتُ سَیْفُ قاطعُ

صوفی ابن‌الوقت باشد ای رفیق
نیست فردا گفتن از شرط طریق

تو مگر خود مرد صوفی نیستی؟
هست را از نسیه خیزد نیستی

گفتمش پوشیده خوش‌تر سِرِّ یار
خود تو در ضمن حکایت گوش‌ دار

خوش‌تر آن باشد که سِرِّ دلبران
گفته آید در حدیث دیگران

گفت مکشوف و برهنه بی‌ غُلول
بازگو، دفعم مَده ای بوالفضول

پرده بردار و برهنه گو که من
می‌نخسپم با صنم با پیرهن

گفتم ار عریان شود او در عیان
نه تو مانی نه کنارت نه میان

آرزو می‌خواه، لیک اندازه خواه
برنتابد کوه را یک برگ کاه

آفتابی کز وی این عالم فروخت
اندکی گر پیش آید جمله سوخت

فتنه و آشوب و خون‌ریزی مجوی
بیش ازین از شمس تبریزی مگوی

این ندارد آخر از آغاز گوی
رو تمامِ این حکایت بازگوی

مولانا دفتر اول
/channel/bayazidbastami

Читать полностью…

سلطان العارفین بايزيد بسطامى

کمال عارف؟
/channel/bayazidbastami

Читать полностью…

سلطان العارفین بايزيد بسطامى

آدمی زاد رو چه به غرور و تکبر🤔😳

ای انسان!
چه چیزی تو را در برابر پروردگارت مغرور کرده ؟!
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

#ما_انسانیم
#غرور
/channel/bayazidbastami

Читать полностью…

سلطان العارفین بايزيد بسطامى

یکی به در خانه بایزید شد، و آواز داد.

شیخ گفت که را می‌طلبی؟

گفت: بایزید را؟

گفت: بیچاره بایزید! سی سال است تا من بایزید را می‌طلبم، نام و نشانش نمی‌یابم
@bayazidbastami

Читать полностью…

سلطان العارفین بايزيد بسطامى

یکی به در خانه بایزید شد، و آواز داد.
شیخ گفت که را می‌طلبی؟
گفت: بایزید را؟
گفت: بیچاره بایزید! سی سال است تا من بایزید را می‌طلبم، نام و نشانش نمی‌یابم.

@bayazidbastami

Читать полностью…

سلطان العارفین بايزيد بسطامى

هو

خدا بر اسرار دلهای دوستان خود آگاهی یافت،در میان آنها بودند که خالصا شایسته حمل معرفت نبودند آنها را بر کار عبادت داشت .




بایزید جان بسطامی

Читать полностью…

سلطان العارفین بايزيد بسطامى

گفت:«حق مرا به جایی رسانید که همه خلایق را در میان دو انگشت خود دیدم»



تذکرةالاولیا

ذکر بایزید جان بسطامی

/channel/bayazidbastami

Читать полностью…

سلطان العارفین بايزيد بسطامى

هو

یک شب بايزيد بسطامي، در خلوتخانهٔ مكاشفات، كمند شوق را بر كنگره كبريایی او در انداخت و آتش عشق را در نهاد خود برافروخته و زبان را از درِ عجز و درماندگي بگشاد و گفت:
«بارالها، تا كِي در آتش هجران تو سوزم؟ كِي مرا شربت وصال دهي؟»
به سِـرّش ندا آمد كه :
بايزيد، هنوز توييِ تو همراه توست. اگر خواهی كه به ما رسی، خود را بگذار و درآی ...!

سعدی شیرازی علیه الرحمة

/channel/bayazidbastami

Читать полностью…

سلطان العارفین بايزيد بسطامى

بخت جوان یار ما دادن جان کار ما...
قافله سالار ما فخر جهان مصطفاست!

🌱جناب مولانا

#شعر
#نبویات
•✾•❀﴾@bayazidbastami ﴿❀•✾•

Читать полностью…

سلطان العارفین بايزيد بسطامى

هو

مادامیکه که بنده گمان برد اینکه در میان خلق کسی شریرتر از او می باشد او‌متکبر است



بایزید جان بسطامی

Читать полностью…

سلطان العارفین بايزيد بسطامى

حق تعالی را به خواب دیدم،مرا گفت:یا بایزید چه میخواهی؟
گفتم:آن می خواهم که تو می خواهی
گفت:من تراام چنانکه تو مراای




☺️😊

/channel/bayazidbastami

Читать полностью…

سلطان العارفین بايزيد بسطامى

الهی اگر اندامم درد کند شفا تو دهی،چون توم دردکنی شفا که دهد؟



ابوالحسن جان خرقانی

/channel/bayazidbastami

Читать полностью…

سلطان العارفین بايزيد بسطامى

☺️😊
/channel/bayazidbastami

Читать полностью…

سلطان العارفین بايزيد بسطامى

پرسیدند: که کار مردان چیست؟
گفت آنکه دل در کسی نبندد جز خدای تعالی
بایزید بسطامی

Читать полностью…
Subscribe to a channel