💡مروری بر «تذکرة الأولیا»ی عطار نیشابوری
✔️ قسمت ۲۴: ذکر بایزید بسطامی - پارۀ نخست
✔️ ارائه: #مسعود_رهبری
👈🏼 محورهای اصلی این قسمت:
- جایگاه بایزید در عرفان اسلامی
- معنای «دولت مادرزاد»
- توجیه عطار و مولانا از شطحیات بایزید
📆 تاریخ ارائه: یکشنبه، ۸ فروردین ۱۴۰۰
#گفتاره
#ادبیات_عرفانی
#عطار_نیشابوری
#تذکرة_الاولیا
@bayazidbastami
و از ابویزید بسطامی رضی اللّه عنه پرسیدند که: «ولی که باشد؟» گفت: «هُوَ الصّابرُ تحتَ الْأمرِ والنّهی.» ولی آن بود که اندر تحت امر و نهی خداوند صبر کند؛ از آنچه هر چند دوستی حق اندر دل زیادتتر، امر وی بر دلش معظم تر و از نهی وی تنش دورتر.
و هم از وی حکایت کنند رضی اللّه عنه که: گفتند به فلان شهر ولیی است از اولیای خدای، عزّ و جلّ. برخاستم و قصد زیارت وی کردم. چون به مسجد وی رسیدم وی از خانه بیرون آمد و اندر مسجد خیواز دهان بر زمین افکند. من از آنجا بازگشتم وی را سلام ناگفته. گفتم: «ولی باید که شریعت بر خود نگاه دارد و یا حق بر وی نگاه دارد. اگر این مرد ولی بودی آب دهن بر زمین مسجد نیفکندی حفظ حرمت را، و یا حق، وی را نگاه داشتی صحت کرامت را.» آن شب پیغمبر را علیه السّلام به خواب دیدم که گفت: «یا بایزید، برکات آنچه کردی اندر تو رسید.» دیگر روز بدین درجه رسیدم که شما همیبینید
@bayazidbastami
دوربینی، نزدیکبینی
حکایتی برای سالِ پیشِ رو
۱۲۳. حکایت «استر و شتر» از #مثنوی_معنوی
@bayazidbastami
🔆 #پندانه
🔴 دل باید صاف باشد
🔹لقماﻥ ﺣﮑﯿﻢ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ، ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺧﯿﺰ تا ﺍﺯ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﺟﺎ ﻧﻤﺎﻧﯽ!
🔸ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺑﺨﻮﺍﺏ ﻏﻼﻡ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ!
🔹ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻧﻤﺎﺯ ﺻﺒﺢ ﺷﺪ؛ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺩ!
🔸ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﻃﻠﻮﻉ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺍﯼ بی خبر، ﺍﺯ ﮐﺎﺭﻭﺍﻥ ﻧﻤﺎﺯﮔزارﺍﻥ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩﺍﯼ، ﺑﺮﺧﯿﺰ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ هستی ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺳﺠﻮﺩ ﻭ ﺗﺴﺒﯿﺢﺍﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺏ ﻏﻔﻠﺖ ﺭﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
🔹ﻭ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: "ﺩﻝ" ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﻪ "ﻋﻤﻞ" ﻧﯿﺴﺖ. ﺧﺪﺍ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻣﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ!
🔸ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺭﻭﺯ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﮐﯿﺴﻪﺍﯼ ﮔﻨﺪﻡ را ﺑﻪ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺑﮑﺎﺭﺩ. ﻭلی ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ فرﻭﺧﺖ ﻭ ﻣﺸﺘﯽ ﺗﺨﻢ ﻋﻠﻒ ﻫﺮﺯ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﭘﺎﺷﯿﺪ.
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺩﺭﻭ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺩﯾﺪ ﺩﺭ ﺑﺎﻍ ﺟﺰ ﻋﻠﻒ ﻧﯿﺴﺖ.
ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺟﻮﯾﺎ ﺷﺪ...
🔹ﻟﻘﻤﺎﻥ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺍﺯ رفتار ﺷﻤﺎ ﭼﻨﺎﻥ ﮔﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ "ﻧﯿﺖ" ﺻﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ، "ﻋﻤﻞ" ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﻟﺬﺍ ﻣﻦ ﮔﻨﺪﻡ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﭙﺎﺷﯿﺪﻡ ﺑﻠﮑﻪ ﺗﺨﻢ ﻋﻠﻒ ﻫﺮﺯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﯿﺖ ﮔﻨﺪﻡ ﺑﺬﺭ ﮐﺮﺩﻡ!
🔸ﭼﺮﺍﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﯽ: "ﻧﯿﺖ" ﻭ "ﺩﻝ" ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ "ﻋﻤﻞ" ﻣﺎ ﻧﯿﺎﺯ ﻧﺪﺍﺭﺩ!
🔺بهشت را به بها دهند نه به بهانه...
✅ @bayazidbastami
توانگری در خرسندی است، و سلامتی در تنهایی است، و آزادی در بی آرزویی است ، و دوستی در بی رغبتیست، و برخورداری در صبر کردن است.
مقالات_شمس
@bayazidbastami
🍃❤️
شیطان به موسی(ع)گفت:
سه وقت به انسان مسلط میشوم❗️
👈 وقتی ازخودش راضی باشد.
👈 اعمال خوبش را زیاد بداند.
👈 گناهانش راکم وکوچک بداند.
#کافی_ج2_ص314
🌼🍃 @bayazidbastami
نوبت وصل و لقاست نوبت حشر و بقاست
نوبت لطف و عطاست بحر صفا در صفاست
درج عطا شد پدید غره دریا رسید
صبح سعادت دمید صبح چه نور خداست
#حضرت_مولانا
@bayazidbastami
ای درویش!
آنجا که سخن از من و ما و کرامت است خبری از درویشی نیست
و در بساطی که ادعا و هستی راه دارد حقیقت پیدا نمیشود.
معیار درویشی بی خویشی است و هر که بی خویشتر درویشتر...
گر دل نبود کجا وطن سازد #عشق
ور عشق نباشد به چه کار آید دل
"شیخ ابوسعید ابوالخیر"
ای درویش!
کرامت صوفی، نیستی است.
ادّعای کرامت، اظهار هستی در طریقت ما کفر است.
پیر طریقت بت شکن است نه بت ساز،
یکی را مال و یکی را جاه و یکی را نماز بسیار و
یکی را روزه بسیار بت باشد.
یکی خواهد که همیشه بر سجاده نشیند،
سجاده او را بت باشد
یکی خواهد که همیشه پیش کسی برنخیزد،
آن نا برخاستن بت باشد!
هیچ کس بت خود را نشناسد و
هیچ کسی نداند که وی بت پرست است.
همه کس خود را فارغ و آزاد گمان برند
و موحّد و بت شکن شناسند!
شیخ #عزیز_الدین_نسفی
@bayazidbastami
تا در "تو"
"مويى از مهر ِ خودت" باقى باشد ،
روى خود را به تو ننمايد ؛
لايق ِ وصل نشوى ...
#فيه_ما_فیه
@bayazidbastami
🔺در عالَمِ دوستی به این نکتۀ ظریف حتما دقت کنید!
(ویدیوی هشتاد و چهارم)
▪️این جمله رو زیاد می شنویم که میگن «به دوستیهات دقت کن» اما معیاری به دستمون نمیدن که دقیقا به چی دقت کنیم... مولانا توی این حکایتِ #مثنوی_معنوی یکی از این معیارهای ظریف رو گفته.
@bayazidbastami
ابويزيد فرمود :
اگر ديديد كسي را كه به سخنان اين قوم گرايش يافته(اهل كشف و شهود، عالمان به علم لدّنى)و گردن نهاده، و در برابر آنچه كه آنان بدان تحقق يافته اند تسليم گشته است، از او بخواهيد براي شما دعا كند،
زيرا دعاى او مورد قبول و پذيرش حق قرار ميگيرد،
خداوند ما را از كساني قرار دهد كه برايشان نور قرار داده است ،
آن نورى كه بدان هركس از بندگان خويش را كه خواست به راه راست هدايت ميفرمايد.
ملاصدرا
مفاتيح_الغيب
@bayazidbastami
عرفان گذرگاه و معبر عشق است...
عرفان جاده ی عشق است.
عرفان، خود عشق است و
برای رسیدن به خدا تنها دو راه وجود دارد؛
مراقبه و عشق و این دو در اوج به هم می رسند
و در قله یکی می گردند. اگر به یکی دست پیدا کنی،
دیگری را نیز یافته ای: تنها تفاوت،
در تأکید و تکیه کردن روی یکی است.
@bayazidbastami
بدی مکن که درین کشتزار زود زوال
به داس دهر همان بدروی
که میکاری
#مولانای_جان
@bayazidbastami
☘ #محسن_بوالحسنی:
🔴 زندگی و زمانهی بایزید بسطامی
داستان مشایخ روزگار گذشته
به روایت تذکرةالاولیاء
@bayazidbastami
بِنواخت نورِ مُصطَفیٰ
آن اُستُنِ حَنّانه را
کمتر زِ چوبی نیستی
حَنّانه شو، حنّانه شو
#غزل_مولانا
@bayazidbastami
لیکن نتوان زبانِ مردم بستن...
۱۲۱. حکایتی از #گلستان با زبانِ شیرینِ #سعدی: «در خلوت با ماهرو»
@bayazidbastami
✅به سه چیز هرگز نمیرسید؛
1-بستن دهان مردم
2-جبران همه ےشکستها
3-رسیدن به همه آرزوها
سه چیزحتما به تومیرسد:
1-مرگ
2-نتیجه عملت
3-رزق و روزی
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
➥ @bayazidbastami
همه از آنِ اوست و جان ، در فرمانِ او .
اینجا ، خدائی است و بس .
ابوالحسن خرقانی
@bayazidbastami
🌟
شیخ بایزید بسطامی را گفتند:
کیف الطریق الی الله؟
فرمود: خود را در درون دوستی از آنِ او جای کن
گفتند:
آنگاه چه بود و این حدیث چه معنا دارد؟
فرمود:
زیرا که او هر روز هزار بار در دل دوستان خود نظر کند، باشد که یک باری در دل دوستی نظر کند و تو خود را در دل او جای کرده باشی، به تبعیتِ دل او، دل تو محلّ نظرِ عنایت گردد.
و تو را خود در همه عمر این بس بود.
#آتش_نهفته
@bayazidbastami
زهی سرگشته در عالم سر و سامان که من دارم
زهی در راه عشق تو دل بریان که من دارم
وگر در راه بازار غم عشقت خریدارم
به صد جانها بنفروشم ز عشقت آنچ من دارم
#حضرت_مولانا
@bayazidbastami
#حدیث_روز
💠 پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:
🔷به عمر خود بخيل تر باش تا به درهم و دينارت
📚 ميزان الحكمه، جلد۸، صفحه۱۲۵
@bayazidbastami
به خاک پای تو سوگند و جان زنده دلان
که من به پای تو در مردن آرزومندم
بیا بیا صنما کز سر پریشانی
نماند جز سر زلف تو هیچ پابندم
#حضرت_سعدی
@bayazidbastami
نقل است که چون مادرش به دبیرستان فرستاد، چون به سورة لقمان رسید، و به این آیت رسید ان اشکرلی و لوالدیک خدای میگوید مرا خدمت کن و شکر گوی، و مادر و پدر را خدمت کن و شکر گوی. استاد معنی این آیت میگفت. بایزید که آن بشنید بر دل او کار کرد. لوح بنهاد و گفت: استاد مرا دستوری ده تا به خانه روم و سخنی با مادر بگویم. استاد دستوری داد. بایزید به خانه آمد. مادر گفت: یا طیفور به چه آمدی؟ مگر هدیه ای آورده اند، یا عذری افتادست؟
گفت: نه که به آیتی رسیدم که حق میفرماید، ما را به خدمت خویش و خدمت تو. من در دو خانه کدخدایی نتوانم کرد. این آیت بر جان من آمده است. یا از خدایم در خواه تا همه آن تو باشم، و یا در کار خدایم کن تا همه با وی باشم.
مادر گفت: ای پسر تو را در کار خدای کردم و حق خویشتن به تو بخشیدم. برو و خدا را باش.
@bayazidbastami