گر هیچ نشانه نیست اندر وادی
بسیار امیدهاست در نومیدی
ای دل مبر امید که در روضهٔ جان
خرما دهی، ار نیز درخت بیدی
#مولانای_جان
@bayazidbastami
بسم الله الرحمن الرحيم
و او که خدایش خیر دهد به نزد شیخ میرفت به زیارت و مرا نیز که مهمان وی بودم با خود به شیخ برد. روشن نمی دانستم که به کجا و به چه کسی وارد می شوم.
مرا خیالات بـر ایــن بود که این شیخ سخن سرایی باشد یا فقیهی یا محدثی و یا پیری از معمول پیران روزگار اما نیک به خاطر دارم که تا چشمم به مسجد شیخ افتاد بند بند وجودم از هم بگسست و ضعفی شدید مرا در ربود و در پاهایم کرختی و سستی پدید آمد مثل کسی که رگ گردنش زده باشند و خون زیادی از وی رفته باشد سرم چرخید و چشمانم سیاهی رفت. رفیق راه در من نگریست و با نگرانی پرسید:
تو را چه می شود؟ رنگت پریده است!!
و مرانای جواب گفتن نبود.
باغ شیخ بر فراز تپه ای و مسجد محقر وی در میانه ی آن باغ و تا مسجد حدود چهل پله راه بود. بر پله ی اول نشستم بی اختیار خویش و از آن خاک که در راه بود، بر می گرفتم و می – بوییدم و برمژگان میکشیدم و آن خاک با اشک چشم گل می شد و بر صورتم گل می کرد و آن دوست که خود عمری بر سرای شیخ آمد و شد داشت حیران در من می نگریست از آن پریشانی که مرا افتاده است لحظاتی گذشت و حال من باز جای خود آمد و در حالیکه آن دوست بازوی مرا گرفته بود، به شیخ وارد شدیم السّلام علیک گفتم و آن زندگی که مرا بود در بهم خوردن پلکی در سراب شد. چهل سال شب و روز درس و مشق چهل سال آوارگی در کسب علم از شهری به شهری و از ملکی به مملکتی همه در یک لحظه معلق و معطل شد و بسان دودی غلیظ و بخاری متعفن از مغزم بدر رفت. خود را کودکی دیدم خُرد به اول روز که پدر وی را به مکتب خانـه برده باشد
《 هو 》
راه سلوک و عرفان ، سفر از مکانی به مکانی نیست، نه از جانب سالک و نه از جانب مقصود، زیرا که حق جلَّ و علا از رگ گردن به بنده نزدیک تر است.
بلکه مقصود از سیر و سلوک، رفع حجاب از بینایی قلب است و تجلی صفات پروردگار در قلب سالک و این همان سفری است که انسان به خاطر آن خلق شده است.
حضرت #شیخ نجم الدین کبری
@bayazidbastami
کتاب فوق العاده(و شیخ مرا گفت)
تجدید چاپ شد
برای تهیه کتاب به ادمین پیج مراجعه بفرمائید
@bayazidadmin
او را گفتند:"بزرگترین نشانه های عارف چیست؟
گفت:"این است که ببینی او را که با تو می خورد و می نوشد و می آمیزد و دادوستد می کند و دلش در ملکوت قدس است. این است بزرگترین نشانها."
@bayazidbastami
《 هو 》
گفت: شبی دل خویش میطلبیدم و نیافتم.
سحرگاه ندایی شنیدم که:
ای بایزید!
به جز از ما چیزی دیگری میطلبی!
تو را با دل چه کار است...
حضرت سلطان #بایزید بسطامی
@bayazidbastami
رتبه ای هرگز ندیدم بهتر از افتادگی
هرکه خود را کم ز ما میداند از ما بهتر است
((جناب صائب تبریزی))
🔻🔻🔻🔻
بایزید بسطامی
گفتند: نشان متکبر چیست؟
گفت: آنکه در هژده هزار عالم نفسی بیند خبیث تر از نفس خویش
🔻🔻🔻🔻🔻
/channel/+PCiDNjyB3MUERaOQ
حضرت بایزید بسطامی رحمه الله علیه وقتی به حج رفت و شتری داشت که زاد و توشه راه را بر آن می نهاد و خودش نیز روی آن می نشست و در رکاب وی مردی بود از بسطام.
هر شب که بار شتر را می نهاد می گفت: بیچاره شتر که بارش گران و سنگین است،چگونه این همه بار را حمل می کند؟
بایزید بر این شتر جور و ستم می کند. این سخنان را چندین بار گفت.
تا شبی سلطان بایزید بشنید و گفت: ای جوان! چه می گویی که بار شتر گران و سنگین است؟ فرو نگر تا از این بار بر پشت شتر چیزی می بینی؟
مرد گفت: فرو نگریستم، دیدم که بار یک گز از روی شتر بالاتر بود و به مقدار یک درم سنگ بر پشت شتر نبود. بانگ برآورد و گفت: ای سبحان الله، این عجایب نگر .
بایزید گفت: ای جوانمرد! بانگ مدار؛ اگر خود کرامتم را به شما نشان دهم، بانگ برمی دارید و دست به شفاعت می کنید و اگر از شما پنهان کنم زبان ملامت بر من دراز کنید.
تذکره الاولیا
ذکر بایزید بسطامی
@bayazidbastami
《 هو 》
سلطان العارفین بایزید بسطامی گفت:"
هیچ کس بر من چنان غلبه نکرد که جوانی از بلخ." مرا گفت: یا بایزید! حد زهد شما چیست؟"
من گفتم: "چون بیابیم بخوریم و چون نیابیم صبر کنیم"
گفت: "سگان بلخ همین صفت دارند."
پس من گفتم:" حد زهد شما چیست؟"
گفت: "ما چون نیابیم صبر کنیم و چون بیابیم ایثار..."
/channel/+PCiDNjyB3MUERaOQ
/channel/+PCiDNjyB3MUERaOQ
/channel/+PCiDNjyB3MUERaOQ
تا نقش خیال دوست با ماست دلا
ما را همه عمر خود تماشاست دلا
وانجا که مراد دل برآید ای دل
یک خار به از هزار خرماست دلا
#مولانای_جان
@bayazidbastami
امروز ۲۹ آبان
🔻🔻🔻
بایزید بسطامی:
گفت: الهی!ریاضت همه عمر نمیفروشم و نماز همه شب عرضه نمیکنم، و روزه همه عمر نمیگویم، و ختمهای قرآن نمیشمرم.
و اوقات و مناجات و قربت بازنمی گویم. تو میدانی که به هیچ بازنمی نگرم، و این که به زبان شرح میدهم نه از تفاخر و اعتماد است بل که شرح میدهم که از هرچه کرده ام ننگ دارم و این خلعتم تو داده ای که خود را چنین میبینم.
آن همه هیچ ننگ میدارم.
@bayazidbastami
معروف است كه خداوند به موسی گفت: قحطی خواهد آمد، به قومت بگو آماده شوند !
موسی به قومش گفت و قومش از دیوار خانه ها سوراخ ایجاد کردند که در هنگام سختی به داد هم برسند که این قحطی بگذرد !
مدتی گذشت اما قحطی نیامد ، موسی علت را از خدا پرسید خدا به او گفت من دیدم که قوم تو به هم رحم کردند !
من چگونه به این قوم رحم نکنم ؟
«به همدیگه رحم کنیم که خدا هم بهمون رحم کنه»
🕊💫
@bayazidbastami
🎉به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی
📚📖کتب بایزید بسطامی و شیخ ابوالحسن خرقانی
✅️با ۳۰درصد تخفیف😊
برای دریافت کتب آدرس خود را برای ادمین ارسال بفرمائید
کتاب بایزید بسطامی ۱۰۰ با تخفیف ۷۰ تومان🌷
و کتاب شیخ خرقانی ۹۰ تومان با تخفیف ۶۰ تومان🌺
✏️ادمین⬇️⬇️⬇️
@Bayazidadmin
بایزید بسطامی
گفتند: صحبت با که داریم؟
گفت آنکه چون بیمار شوی تو را باز پرسد
و چون گناهی کنی توبه پذیرد
و هر چه حق از تو دهند از او پوشیده نبود
@bayazidbastami
ادامه
پریشان و ،مشوّش ترسان و مضطرب لرزان و اشک ریزان از آن هیبت و حشمت که
در استاد یافته بودم شیخ مرا پرسید
کیستی؟
و عجیب
آنکه مرا هیچ در خاطر نمی آمد که کیستم و از کجایم ، بی اختیار گفتم:
هیچ کس!
شیخ را لبخندی بر لبان نشست و گفت
هیچ کس که جواب نبود قبا و ردایت ها گود که استاد مکتبی باشی یا طبیبی یا حکیمی
یا بازرگانی جهان گشته گم شده در زمان و مکان بیخود و بی خویش، دوباره گفتم:
- خير! هیچ کس و هیچ کدام!
شیخ مرا پرسید :
شاید تو را گفته باشند که شیخ حاجت همی دهد . حاجتی باشد؟
گفتم:
- فراوان حاجت بود تا بدرب این مسجد، اینک هرچه می نگرم از آن حاجات هیچ در
خاطر نمی آید.
شیخ گفت
- پس
گفتم؟
آمدنت را چه سری تواند بود؟
خود نیز حیرانم ، شاید سعد حادثه ای که خدای در رسانده است.
شیخ گفت:
قوم و خویش و کسان تو را هست؟
هر چند در خود نگریستم خویشی و آشنایی مرا در یاد نیامد. جواب گفتم
خیر! غریبم و در این دیار بی کسم
((مقدمه کتاب شیخ مرا گفت))🌷⬇️⬇️⬇️
جهت تهیه این کتاب منحصر به فرد و بی نظیر به ادمین کانال مراجعه بفرمائید
@bayazidadmin
هر که در این راه حق قدم نهد
سه چیز وی را آفت بود
یکی مریدان
دیگری جمع مال
و دیگر نام ثنا جستن
@sheykhekharghan
از خوشی این کلام بی نظیر
از سر مستی فشاند سنگ شیر
حدیث پیش روی که در حكم قطره از دریا و کتابت از دریا بر دریاست، حاصل احوالات مکاشفه آمیز است که طی سالیانی دراز بیتوته و تلمذ
در بارگاهی نورانی، به غير حساب و بر سبيل عنایت،
بر لوح دل این عامي أمي بی هنر فرود آمد.
یعنی بارگاه آن عالم بلا معلم على لدنی، آن اعجوبه ی بی بدیل ربانی، آن نفس گرم و دلاویز رحمانی، آن مقتدای اهل زهد و شریعت اسلامی، آن منتهی در سیر و سلوک عرفانی، آن صور اسرافیل، آن افضل من انبیاء بنی اسرائیل، آن وارسته از بند عبا و ردا و خرقه و دلق،
آن یگانه مقامات سیر من الله الى الخلق یعنی شیخ المشايخ المتقدمين و المتاخرين، الشيخ الملت والدین و امام اهل التقوى و اليقين على بن جعفر خرقانی.
و آنچه گفتنش بر این فقیر حقیر سراپای نقص و تقصير فرض است، آن باشد که، اگر چه به مصداق «ما زاغ البصر و ما کذب الفواد»، دلم در آنچه دید و شنید هیچ شبهه نکرد، مع ذالک، صحت و سقم، نیک و بد و صلاح و فساد این مقال بر عهده ی این راوی است و
فاصله ی مقام و کلام لاهوتی بوالحسن با آنچه در قالب این سخن آمده است، فاصله از صورت تا معنی، از ثری تا ثریا و از خاک تا فلک الافلاک باشد!!!
العبد الضعيف المحتاج إلى رحمه الله
ع توکلیان
@bayazidbastami
هر که ترک هوا گفت, به حق رسید
بایزید بسطامی
♦️♦️♦️♦️♦️
با ما همراه باشید
@bayazidbastami
الهی
تا با تو ام بیشتر از همه ام
و تا با خودم کمتر از همه ام
بایزیدبسطامی
@bayazidbastami
ای آنکه تو جان بنده را جان شدهای
در ظلمت کفر شمع ایمان شدهای
اندر دل من ترانهگویان شدهای
واندر سر من چو باده رقصان شدهای
#مولانای_جان
@bayazidbastami
از نماز جز ایستادگی تن ندیدم،
از روزه جز گرسنگی
آنچه مراست از فضل اوست نه از فعل من
/channel/+Q8aToiC9PS0cNag8
https://instagram.com/bayazid_bastami?igshid=OGQ5ZDc2ODk2ZA==
🔻🔻🔻
پیج عرفانی سلطان العارفین در اینستاگرام
لطفا دنبال بفرمائید
الله را به خواب دیدم
گفتم: راه، به تو چون است؟
از خود فروتر آی
رسیدی
بایزید بسطامی
/channel/+PCiDNjyB3MUERaOQ
/channel/+PCiDNjyB3MUERaOQ
《 هو 》
اگر او نبود ،
من در وادی سرگردانی خانه به دوش بودم
و اگر من نبودم ،
چه کسی بود که او را بشناسد ؟
حضرت #منصورحلاج
@bayazidbastami
《 هو 》
تمامی موجودات عاشق خدا هستند و مشتاق وصال او؛
اما درجه عشق و شوق هر موجود
بستگی دارد به درجه برخورداری اش از نور وجود.
حکیم ملاصدرا
@bayazidbastami