ارتباط با ادمین : @stvn_admin تبلیغ خصوصی: @bartarinhaa_ads 🎈تعرفه تبلیغات https://telegram.me/joinchat/AAAAAEHAwPm2u_QOqaK-Ig ✨✨✨✨✨
به خدا کافر اگر بود به رحم آمده بود زآن همه ناله که من پیش تو کافر کردم
Читать полностью…هنوز عاشقترینم ای تو تنها باور من
بغیر از با تو بودن نیست هوایی در سر من
هنوز عطر تو مونده در فضای خانه من
هنوزم بیقراره این دل دیوونه من
فراموشم نکن
فراموشم نکن
تویی تنها دلیل بودن من
به یاد من باش فراموشم نکن
من تشنه محبت درد آشنای هجرت
دلم به این جدایی هرگز نکرده عادت
ناکامی از تولد همزاد بخت من بود
ندارم از تو شکوه این سرنوشت من بود
فراموشم نکن
💕 @bartarinha
آتشین روی و سیمین تنی چون می آتشین روشنی
مهر و مه همنشین با من است تا #تو ای نازنین با منی
نوشین از لب تو لب من روشن از رخ تو شب من
رویت بهار زندگانی وصلت چو باده ی جوانی
مستم از نگاه تو هستم در پناه تو
دهمت گر جان خواهی که به ملک دل شاهی
قبله ی دل ها کویت مایه ی شادی رویت
دیده ی خوبان سویت
شبست و شاه است می است و مینا
به پای ساقی ز آسمان ها ستاره گوهر افشان است
به ناله مطرب به خنده ساغر
جمال جانان فروغ دلبر به زهره و پروین ماند
بت من به تو پابندم به جهان به تو خرسندم
که به از دو جهانم باشی
همه شب به تو دمسازم دل و جان به تو پردازم
که به از دل و جانم باشی
نه لب گشایدم از گل، نه دل کشد به نبید
چه بی نشاط بهاری که بی رخ #تو رسید
نشان داغ دل ماست لاله ای که شکفت
به سوگواری زلف تو این بنفشه دمید
#بیا که خاک رهت لاله زار خواهد شد
ز بس که خون دل از چشم انتظار چکید
به یاد زلف نگونسار شاهدان چمن
ببین در آیینه جویبار گریه بید
چه جای من که در این روزگار بی فریاد
زدست جور تو ناهید بر فلک نالید
@):- @Bartarinha
از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه
انی رایت دهرا من هجرک القیامه
دارم من از فراقش در دیده صد علامت
لیست دموع عینی هذا لنا العلامه
هر چند کآزمودم از وی نبود سودم
من جرب المجرب حلت به الندامه
پرسیدم از طبیبی احوال دوست گفتا
فی بعدها عذاب فی قربها السلامه
گفتم ملامت آید گر گرد دوست گردم
و الله ما راینا حبا بلا ملامه
حافظ چو می نیاید از پی تو را چو فرهاد
الختبر لشيء تم اختبر خطامه
(آزموده را آزمودن خطاست)
❣ @Bartarinha
ز دلبری نتوان لاف زد به آسانی
هزار نکته در این کار هست تا دانی
بجز شکردهنی مایههاست خوبی را
به خاتمی نتوان زد دم سلیمانی
هزار سلطنت دلبری بدان نرسد
که در دلی به هنر خویش را بگنجانی
به همنشینی رندان سری فرود آور
که گنجهاست در این بیسری و سامانی
به نام طرهٔ دلبند خویش خیری کن
که تا خداش نگه دارد از پریشانی
کنون که شاهد گل را به جلوهگاه چمن
به جز نسیم صبا نیست همدم جانی
سحرگهم چه خوش آمد که بلبلی گلبانگ
به غنچه میزد و میگفت در سخنرانی
که تنگدل چه نشینی ز پرده بیرون آی
که در خم است شرابی چو لعل رمانی
مکن که می نخوری بر جمال گل یک ماه
که باز ماه دگر میخوری پشیمانی
جفا نه شیوهٔ دینپروری بود حاشا
همه کرامت و لطف است شرع یزدانی
شنیدهام که ز #من یاد میکنی گه گه
ولی به مجلس خاص خودم نمیخوانی
طلب نمیکنی از من سخن جفا این است
وگرنه با #تو چه بحث است در سخندانی
سخن دراز کشیدم ولی امیدم هست
که ذیل #عفو بدین ماجرا بپوشانی
همیشه تا به بهاران هوا به صفحهٔ باغ
هزار نقش نگارد ز خط ریحانی
به باغ ملک ز شاخ امل به عمر دراز
شکفته باد گل دولتت به آسانی
❤️ @Bartarinha
هنوز عاشقترینم ای تو تنها باور من
بغیر از با تو بودن نیست هوایی در سر من
هنوز عطر تو مونده در فضای خانه من
هنوزم بیقراره این دل دیوونه من
فراموشم نکن
فراموشم نکن
FH_malayer
💕 @Bartarinha
تو که نیستی از خودم بی خبرم...
دل من از #تو جدا نیست...
این هوا بی تو هوا نیست...
🍂 @Bartarinha
آخر ای دوست ،نخواهی پرسید
که دل از دوریِ رویت ،چه کشید
سوخت در آتش و ،خاکستر شد
وعده های تو ،به دادش نرسید
داغ ماتم شد و،بر سینه نشست
اشک حسرت شد و، بر خاک چکید
آن همه عهد، فراموشت شد
چشم ِمن روشن، روی تو سپید
جان به لب آمده در ظلمت غم
کی به دادم رسی ،ای صبح امید
آخر این عشق، مرا خواهد کشت
عاقبت داغِ مرا ،خواهی دید
دل پر درد فریدون، مَشِکن
که خدا بر تو نخواهد بخشید
بر من در وصل بسته میدارد دوست
دل را بعنا شکسته میدارد دوست
زین پس من و دلشکستگی بر در او
چون دوست دل شکسته میدارد دوست
🥀🥀
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران، وای به حال دگران . . .
#شهریار
این را بدان که عاشق ترین فرد زمینم دنیا بداند تا آخرش با #تو همینم
دریا چرا باور ندارم از وقتی اقیانوس چشمان تو را یک لحظه دیدم
دل دل نکن این دل من طاقت دوریتو ندارد
دل دل نکن بعد از شب رفتن هنوز چشم انتظارم
در کنج قلبم هر زمانی ای عشق ورد زبانی ای عشق
بی خبر میایی بی نشانی ای عشق
@Bartarinha
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات
هر شب اندیشه رویت کنم و آه دگر
که من از دست تو هر شب بدهم جان دگر
هر کسی را سر چیزی و تمنای کسیست
ما به غیر از تو نداریم تمنای دگر
زان که هرگز به جمال تو در آیینه وهم
متصور نشود صورت و بالای دگر
وامقی بود که دیوانه عذرایی بود
منم امروز و تویی وامق و عذرای دگر
وقت آنست که صحرا گل و سنبل گیرد
خلق بیرون شده هر قوم به صحرای دگر
قدمی سوی من ای سرو روان بیرون آی
تا ببازم سر خود در ره #تو بار دگر
هر صباحی غمی از دور زمان پیش آید
گویم این نیز نهم بر سر غمهای دگر
بازگویم نه که دوران حیات این همه نیست
سعدی امروز تحمل کن و فردای دگر
#هنوز باز بی #تو باید تنها بمونم
#بیا سکوت لبهات هنوز حرمت خونست
بیو ز نُو #تو وابو قاصدِ بهارُم
رنگ و ری نداره بی تو روزگارُم
کَوگِ نازنینُم بیو برس به دادُم
آخه خوت!!! خه دونی دی مو طاو نَدارُم
صد بار گُتُمِت همچین مَکُن
زلفای بورت چینُ چین مَکُن
#گُلُم گُلُم گُلِ بی خارُم
ز دوریَت زار و بیمارُم
های گُلُم گُلُم گُلِ بی خارُم
ز دوریَت، زار و بیمارُم
گوش نَکِردی حرفِ دلدارت
دلِ زارُم غمگین مکُن
شُوُم شَوه روزُم شَوه
همه لا شُم؛ سی گُل تَوه
شُوا که مو رُم سراغِ گُل
ز بَختِ بَدُم گُلُم خَوه
گُلُم گُلُم گُل بی خارُم
ز دوریَت زار و بیمارُم
هوای روی تو دارم نگار دلبندم
مگر به کوی تو این ابرها ببارندم
مرا که مست توام این خمار خواهد کشت
نگاه کن که به دست که میسپارندم
مگر در این شب دیر انتظارِ عاشقکُش
به وعدههای وصال تو زنده دارندم
غمم نمیخورد ایام و جای رنجش نیست
هزار شکر که بی غم نمیگذارندم
سری به سینه فرو بردهام مگر روزی
چو گنج گمشده زین کنج غم برآرندم
چه باک اگر به دل بیغمان نبردم راه
غم شکستهدلانم که میگسارندم
من آن ستارۀ شب زندهدار امّیدم
که عاشقان تو تا روز میشمارندم
چه جای خواب که هر شب محصّلان فراق
خیال روی تو بر دیده میگمارندم
هنوز دست نَشستهست غم ز خون دلم
چه نقشها که ازین دست مینگارندم
کدام مست، می از خون سایه خواهد کرد
که همچو خوشۀ انگور میفشارندم
💕 @Bartarinha
آرزوئی جز #تو در سر ندارم
مهر تو ای مه آرزومندم بر تو پاپندم...
خیز و با من در افق ها سفر کن
دلنوازی چون نسیم سحر کن
ساز دل را نغمه گر کن
همچو بلبل نغمه سر کن
نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند
Moein - Arbabe Vafa.mp3
حیف است که ارباب وفا را نشناسی
ما یار تو باشیم و تو ما را نشناسی
حیف است عزیزم که تو با این همه احساس
این پاک ترین عشق خدا را نشناسی ما را نشناسی
🥀 Bartarinha
مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت
شبی نرفت که بر جان ما بلا نگذشت
مرا ز عارض او دیر شد گلی نشکفت
چو گلبنی که بر او هیچ گه صبا نگذشت
گذشت در دل من صد هزار تیر جفا
که هیچ در دل آن یار بی وفا نگذشت
مسیح من چو مرادم نداد، جان دادم
ولیک عمر ندانم گذشت یا نگذشت
بریخت چشم مرا آب آن بت بدخوی
چه آب ریختگی کان به روی ما نگذشت
کبوتری نبرد سوی دوست نامه من
کز آتش دل من مرغ در هوا نگذشت
چه سود ملک سلیمانت، خسروا، به سخن
چو هدهد تو گهی جانب سبا نگذشت
هیچ تنها و غریبی طاقت غربت چشماتو نداره
هرچی دریا رو زمینه قد چشمات نمیتونه ابر بارونی بیاره
وقتی دلگیری و تنها غربت تمام دنیا
از دریچه قشنگ چشم روشنت میباره
نمیتونم غریبه باشم توی آیینه چشمات
تو بذار كه من بسوزم مثل شمعی توی شبهات
توی این غروب دلگیر جدایی
توی غربتی كه همرنگ چشاته
همیشه غبار اندوه روی گلبرگ لباته
حرفی داری روی لبهات اگه آه سینه سوزه
اگه حرفی از غریبی اگه گرمای تموزه
تو بگو به این شكسته قصه های بی كسی تو
اضطراب و نگرانیت حرفای دلواپسی تو
نمیتونم غریبه باشم توی آیینه چشمات
تو بذار كه من بسوزم مثل شمعی توی شبهات
FH
🥀 @Bartarinha
دل به دریا ها بزن
از عشق بگو زیبای من
به هر کجا روی کنار تو ام
جان جانانم تویی زیبا تویی رویا تویی
قسم به جان من قسم نرو...