۱-آقای مصطفی نصیری یک کامیون ماسه اهدا نمودند .
۲-اقای فرهاد ولی الهی راننده و بیل مکانیکی آقای خان ولی الهی پی کنی را انجام می دهند .
اجرکم عندالله
گاز کشی خانه قبرستان توسط عده ای از خیرین روستا و همچنین زحمات آقایان اکبر خسروی،مصطفی ابوالفتحی و سعید خسروی و دیگر عزیزان خداوند خودتون و خانوادتون رو سلامت کنه و روح رفتگانتون رو قرین رحمت کند.
Читать полностью…کوچه باغ ارزومو صدا شادی نمیا
ابر غمگینی میا بارون وبرفش نمیا
هوا دلگیر همیشه چی پاییز باقاسم
نه کسی هی ودیار نه مه دلمه که واسم
یادمه زه او قدیمو وقتی که افتو منیشس
عطر چای اتیشی وکل حونه مپیچس
بوی ابگوشت تنور گرده های خومونی
همه دعوت مکردن که بیان ومهمونی
برکت رته دیه بوی غذایی نمیا
برار ده راس برار ده روز تنگش نمیا
شاعر :اکبر ولی الهی
سلام
قابل توجه والدین گرامی که دارای فرزند ۱تا۱۲سال می باشند فردا پنجشنبه از ساعت ۹،نیم به بعد جهت سنجش بینایی فرزندان خود به زینبیه روستا مراجعه فرمایید .داشتن شناسنامه فرزند و مبلغ ۱۰هزارتومان پول الزامی می باشد.
با سلام
قابل توجه عزیزانی که دارای مدرک تحصیلی کارشناسی و بالاتر در رشته های علوم تربیتی و روانشناسی می باشند جهت معرفی به نهاد مربوطه در خصوص دریافت مجوز به دهیاری مراجعه نمایند
قافله وره دما وا کس نمونه
تا تیه بنی و یک عمرت تمومه
♣️
دکتری تونه خدا دردم دوا کو
اَر دونی وی درد میرم دالکم هنا کو
مویه لری حسین جودکی
👇👇👇
@babaghasem
فِنا بیمَ چی باغی که تَش گِرِت
وِ سر شور وُ شوقِ بهاری نَمَن🌹🌹
❁
تو هم تا میتونی بَشی چَش وِ در
بَشی دل وِ طَما مِنِ جو وِ سَر🌹🌹
شماره کارت و حساب مرکز نیکوکاری امام حسن مجتبی علیه السلام باباقاسم.
شماره کارت: 6037997950267790
شماره حساب: 0110769749001/880908366
بانک ملی
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
صفای روزه و وفای روحانی آن
در روزگار نوجوانی، ماه رمضان حال و هوای خاصی داشت، بهترین آخوندی که از نزدیک دیدهام، روحانی سبکبال و مخلصی بود به نام محرابی که چند سالی رمضانها به روستای ما باباقاسم میآمد و یک ماه میماند. مرا به نام مادریام « داوود» صدا میکرد.
حاجآقا نه بلندبالا بود و نه کوتاه، لاغری او به چشم میآمد و مثل پر بود.
گویی یکدست بیشتر لباس نداشت و همواره با همانها در جمع حاضر میشد. بسیار تمیز و نظیف بود، هیچگاه ندیده بودم به وقت حرف زدن با اینکه روزهدار است دهانش خشک بشود، گویی رمز این نکته در پرهیز زیاد او از گوشت و چربی بود. کلامش در دل و جان نفوذ میکرد، رفتار و تمامی و حرکات و سکناتش نورانی بود، نگاهی بسیار نافذ داشت و معمولا لبخندی چهرهاش را نورانیتر میکرد، سی و چندساله به نظر میرسید ولی هیمنه و شکوه چشمگیری داشت.
خوشرو، مهربان و صبور بود.
بسیار تند راه میرفت و کمتر کسی به گردش میرسید.
نمازهای پنجگانه را به جماعت برپا میکرد.
همواره پیش از نمازگزاران در مسجد حاضر میشد. و نمازهایش حال عجیبی داشت.
تمام ماه روزه در خانۀ عمو تقی زندگی میکرد، عمو، اتاق مخصوصی را در اختیارش میگذاشت، این اتاق با چند پله از سایر اتاقها که دور تا دور حیاط بودند، جدا میشد، در و پنجرههای چوبی آن را رنگ سبز ملایمی پوشانده بود، خیلی بزرگ نبود و رونق و صفای مخصوصی داشت و بوی تیرهای چوبی و کاهگلش مشام را طراوت میداد.
رسم اهالی روستا این بود که هر کدام به نوبت حاجآقا محرابی را برای افطار دعوت میکردند.
یک شب هم کاکه او را دعوت میکرد؛ حاجآقا بسیار کم غذا بود و یک نوع غذا بیشتر نمیخورد، کاکه با شوخی به او میگفت کاش هر شب تشریف بیارید منزل ما، خیلی مهمان کمخرجی هستید.
یک بار که افطار به همراه عمو تقی مهمان ما بودند و کاکه اصرار کرد برای سحری هم بماند، بعد از برنامۀ مسجد برگشتند و با کاکه تا سحر کتاب خواندند و صحبت کردند، من فهمیدم که او هر شب تا سحر بیدار میماند و مطالعه میکند. به کمک مادر و خواهرم شکوفه سفرۀ سحری را آماده کردیم، دور سفره نشستیم، کاکه که دید حاجآقا به غذا دست نمیبرد به او تعارف کرد، ولی او با معذرتخواهی گفت من سحری فقط چند عدد بادام میخورم که همیشه همراه دارم و بادامها را از جیبش بیرون آورد. کاکه گفت شما چهجوری این روزهای طولانی را با این چند عدد بادام میتوانید روزه بگیرید؟ لبخندی زد و گفت با عادت.
عمو تقی گفت حاج آقا با ۷عدد بادام روزه میگیرد که و با لبخند ادامه داد که تازه آنقدر راحت است که اگر چای آماده نباشد میگوید چای خشک را با آب میخوریم خودش در معده دم میکشد.
یک بار هم شنیدم عمو گلبرار که شب نوزدهم ماه رمضان او را دعوت کرده بود، با بغضی در گلو و چشمانی اشکآلود به کاکه میگفت، حاجآقا را برای سحری نگهداشتم، همان چند عدد بادام را هم نخورد میگفت در چنین سحری حضرت امیرالمومنین را ضربت زدهاند چیزی از گلویم پایین نمیرود.
حاجآقا غروبهای ماه رمضان در «ترنگه» پیادهروی میکرد، معمولا چند نفر از جوانان و نوجوانان روستا او را همراهی میکردند. من میدیدم که او از همه سبکبالتر، سرحالتر و تر و فرزتر است بعدا فهمیدم که رمز اینها در همان کمخوری او بوده است.
یکی از جوانان روستا با آب و تاب از سفری تعریف میکرد که با دیگر دوستان به همراه حاجآقا به سراب گاماسیاب داشتهاند، او میگفت حاجآقا عمامه و عبایش را شست و جلوی آفتاب پهن کرد تا خشک بشوند.
بعدها که آثاری مثل تذکرةالاولیای عطار نیشابوری و اسرارالتوحید شیخ ابوسعید ابیالخیر را میخواندم، با یادآوری خاطرات حاجآقا محرابی، داستانهای این کتابها برایم باورپذیرتر میشد.
حاجآقا شبهای پانزدهم ماه مبارک چند جعبه زولبیا میخرید و بچهها در مسجد بین مردم پخش میکردند، زولبیاخوران این شبها دیدنی بود. بوی شیرینی همه مسجد را پر میکرد و همه منتظر بودیم سخنرانی او تمام بشود و زولبیا را همراه چای صرف کنیم.
یکی از آرزوهای من این است که باز هم حاجآقا محرابی را ببینم، به گمانم الان حدودا ۷۰ساله شده باشد.
هرکجا هست خدایا به سلامت دارش.
داریوش(داوود)ذوالفقاری
هفتم اردیبهشت ۱۴۰۰ مصادف با
چهاردهم رمضان المبارک ۱۴۴۲
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
به پشتوانه شما خیرین محترم و خیر اندیش
و با همت و تلاش بی دریغ آقایان
✨ کربلایی محمدنور ذوالفقاری
✨کربلایی خان احمد ذوالفقاری
پروژه گازرسانی به آشپزخانه سیدالشهداء (ع) روستای باباقاسم امروز با نصب کنتور و روشن کردن شعله اجاق پایان پذیرفت .
سپاس و تشکر مجدد از همه دوستانی هم که به هر نحوی کمک کردند تا این کار مهم صورت بگیره :
حسن ذوالفقاری مرحوم شیخ فضلاله
کامران ذوالفقاری (پیرهزا)
علی حسنوند
آرمان ذوالفقاری
داود ذوالفقاری فرجعلی
مهدی گیوی
کاظم ذوالفقاری محمدنور
حسن و حسین ذوالفقاری
آرش ذوالفقاری مرحوم دوستمراد
داود ذوالفقاری
امیرمسعود ذوالفقاری
خداوند به همه این عزیزان که با کمک حضوری و همه خیرین بزرگواری که با کمک مالی موجب انجام این کار خیر شدند عزت ، سلامتی ، تندرستی ، موفقیت و عاقبت بخیری عطا کند
انشالله
شروع دیوار کشی مدرسه ابتدایی .
خیرین گرامی محتاج کمکهای شما هستیم .
کمکهای نقدی خود را به مرکز نیکوکاری امام حسن مجتبی علیه السلام واریز و اطلاع دهید .
شماره کارت: 6037997950267790
شماره حساب: 0110769749001/880908366
کمکهای غیر نقدی مانند مصالح ساختمانی هم میتوانید اهدا کنید .
افرادی هم که مایلند در ساخت بنایی یا کارگری نمایند اعلام نمایند .
اجرکم عندالله .
توجه
از همه هم روستاییان عزیز تقاضا می شود هنگام مراجعه به نانوایی ها و تهیه نان ، کارت بانکی همراه داشته باشند .
نانوایان حق دریافت پول نقد ندارند و می بایست نان را حتما با کارت خرید کنید .
ضمنأ با یک کارت در فاصله کوتاه چند بار نمیشود نان خرید کرد ، موجب مسدود شدن کارت میشود .
پس حتما کارت عابر بانک خود را همراه ببرید .
همه این اقدامات جهت جلوگیری از قاچاق آرد است و نفع آن به مردم می رسد .
لطفاً به خانواده ها و بزرگترها هم اطلاع رسانی کنید .
ضمنأ سهمیه آرد تحویلی به نانوایی ها بر حسب استفاده از کارت خوان مخصوص نانوایی هاست پس سهمیه آرد نانوایان و خودتان در دستان شما و استفاده از کارت است .
از همکاری شما قدردانی میکنیم.
نیازمند چند اکیب جوشکار گاز در زاهدان هستم
جای خواب+سرویس ایاب ذهاب + دستمزد عالی+ کار سر راس
۰۹۳۶۰۶۰۱۳۱۳اینم شمارمه
حمید حیدری
چه گَن طُمِ جِگائینِ چَشیمَ
سفر پشتِ سفر چَن سالَ دیمَ
❀
چی ها بیا وِ سرم نونم ولیکن
خدایی دارِم وُ دونِم کریمَ
❀
بیا تا گِز بُؤرِم وِت دِ ته دل
که نقشه تلخِ دیرینِ کشیمَ
❀
سرم پُر تَم درینم پُر پژاره
دیارَ وِم که روزیا آخِریمَ
❀
تو که دی وِل دِ دس دِم وُ گُرِختی
تونِ وا جوُر سی ساله م خریمَ
❀
خُتِ کمتر دی وِ کیچه علی چپ
که ای کارت چی شیطونِ رجیمَ
❀
مگر تنیا خِطاکارِ زمینِم
خِطاکاری بَشَر رسمِ قدیمَ
❀
سری بیار وا دیارِم چونکه امروز
زمونِ اوجِ اوجِ بی کسیمَ
به مناسبت درگذشت کربلایی محمد قربان واحدی مراسم یادبودی در روز جمعه سیزدهم آبان ماه در کرج -کمالشهر-فجر۱۱-پلاک ۱۰
منزل باقر واحدی برگزار میگردد.
باز هم داغ ، باز اندوه فراق ،
باز هم خاموشی یک دانه چراغ ... چه غریبانه یک یک پر می کشند و هر روز تنها تر می مانیم . چه کنیم با آن همه خاطره ؟ صف هیأت چقدر منتظر بماند تا سردسته، زنجیر به دوش بیاید .. آیا می آید ؟ یا باز هم باید عادت کنیم به نبودنتان😔 چقدر راحت می روید و تنهایمان می گذارید ...
نمیدانم باید تسلیت بگویم یا تسلیت بشنوم .
فقط می دانم دلم سخت گرفته .....
یاد باد آن روزگاران یاد باد...
قدیمیا خیلی با صفا بودن ، قدر این پیرمرد و پیرزنانی که هنوز بین ما هستن رو بدونیم . خیلی زود دیر میشه و از بین ما کوچ می کنن.
خداوند همه رفتگان را بیامرزد ..
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺