کتابخانه اینترنتی آوای بوف ناشر کتب ممنوعه #آوای_بوف همیشه #رایگان خواهد ماند. AVAYeBUF.com گروه چت و تبادل نظر: @avayebuf_chat @avaye_buf ارسال کتاب جهت نشر در آوای بوف 👇 @buf_0 Avaye.buf@gmail.com آدرس صفحات 👇 https://linktr.ee/avayebuf
📝 پرچمهای خاکستری
✍️ نویسنده: قاسم قره داغی
قسمت سوم
در این بحران پیچیده، راه سوم همان قدر که دشوار است ضروری نیز می باشد. راهی که نه در ستایشنامههای حکومتی و ضدصهیونیستی معنا دارد، نه در حمایتهای کورکورانه از حملات اسرائیل. راهی که از جان انسان آغاز میشود و به نجات حقیقت میانجامد. ما باید اعلام کنیم که دشمن مردم ایران، تنها آخوندها نیستند؛ هر بمبی که بر سر ما بیفتد، هر موشکی که خانهای را نابود کند، هر حملهای که زیرساختهای کشور را از بین ببرد، دشمن مردم است. هر که باشد، از هر جا بیاید.
ما بر عقلانیت، بر حقوق بشر و بر مرزناپذیری همدلی انسانی اصرار داریم. نه خاک ایران مقدس است، نه خاک اسرائیل؛ آنچه مقدس است، جان انسان است. و امروز، جانهای بیدفاع در ایران، قربانی محاسباتی شدهاند که هیچ ربطی به آنها ندارد. حتی اگر جمهوری اسلامی نابود شود، با این روش، فقط خاکسترش بهجا خواهد ماند، نه زندگی. هیچ جامعهای با بمباران آزاد نمیشود. آزادی، پروژهای درونی، عقلانی و جمعی است، نه محمولهای هوایی که از اف-۱۶ یا اف – 35 فرو میریزد.
ما تنها در برابر موشک و آخوند، تسلیم نمیشویم؛ بلکه در برابر فریب نیز تسلیم نخواهیم شد. آنها که این جنگ را دوگانهی خیر و شر میبینند، کور شدهاند. هیچ خیر و شری در این خاک نیست؛ فقط سوگ است و خشم و فاجعه.
هیچ پایان شکوهمندی در انتظار ما نیست، مگر آنکه خودمان آن را بسازیم. و این ساختن، نه با دخیل بستن به قدرتهای جهانی ممکن است، نه با توهم نجات از سوی جناحی درون حکومت. آنچه ایران را نجات خواهد داد، بازسازی دوبارهی ارزشهای جمعی بر پایهی آزادی، برابری و عقلانیت است. اکنون، در این روزهای پرخون و خفقان، زمان آن رسیده که سکوت را بشکنیم و بپذیریم: وطن ما مردماند، نه رژیم، نه دین، نه خاک، نه مرز و نه آنکه با بمب و پهباد به جان این خاک افتاده است.
آیندهی ایران به آنها تعلق دارد که هم از آخوند متنفرند، هم از جنگطلبان. هم از حجاب اجباری میگریزند، هم از بمباران مقدس. به آنان که نه بهنام خدا، نه بهنام وطن، نه بهنام امنیت، انسان را قربانی نمیکنند. اگر ما از این لحظه برای خلق چنین نگاهی اقدام نکنیم، تاریخِ آینده ما را نه بازمانده، بلکه بخشی از فاجعه یاد خواهد کرد.
#قاسم_قره_داغی
31 خرداد 1404 - 2025 21 June
لینک یوتیوب:
ghasemgharehdaghi" rel="nofollow">https://www.youtube.com/@ghasemgharehdaghi
AVAYeBUF.com
📝 پرچمهای خاکستری
♟جنگ ایران و اسرائیل و نتایج ویرانگر آن در آیندهی دو کشور
✍️ نویسنده: قاسم قره داغی
قسمت اول
در لحظهای از تاریخ ایستادهایم که آینده، بهطرز دردناکی از گذشته عبور کرده و در برابر ما به تودهای خونآلود، آشفته و سرشار از ابهام تبدیل شده است. جنگ میان ایران و اسرائیل، اکنون به عریانترین شکل ممکن، ریشههای پوسیدهی حکومت دینی را نمایان کرده است. این جنگ، نه صرفاً در میدان نظامی، بلکه در عمیقترین لایههای روان جمعی و آگاهی سیاسی مردم ایران در جریان است. ما اکنون با دو واقعیت متضاد اما همزمان مواجه هستیم: سقوط مشروعیت رژیم مذهبی حاکم، و تهاجم بیرحمانهی یک قدرت نظامی خارجی به خاک کشوری که با همهی زخمها و عقبماندگیهای تحمیلشده، خانهی میلیونها انسان زنده است.
هیچ رژیمی در تاریخ، همانقدر که جمهوری اسلامی ایران دروغ را به هنر بدل کرده، موفق به چنین اختفا و تحمیق گستردهای نشده است. از ابتدای انقلاب ۵۷ تا امروز، دستگاه فکری جمهوری اسلامی، مردم را میان دوگانهای مرگبار نگه داشته است: یا تسلیم ولایت فقیه باشید، یا بعنوان خیانتکار به کشور محاکمه خواهید شد. این دوگانه نه تنها واقعی نبوده، بلکه بهشکل حسابشدهای برای پاکسازی هرگونه آلترناتیو فکری، اجتماعی و سیاسی طراحی شده است. حال، در میانهی این جنگ که زیرساختهای حیاتی کشور که از پالایشگاهها و فرودگاهها گرفته تا مراکز تحقیقاتی و دفاعی هدف قرار گرفتهاند و دهها شهروند عادی جان خود را از دست دادهاند، مردم ایران نه تنها شاهد فروپاشی فیزیکی قدرت حاکم هستند، بلکه با فروپاشی نمادهای جعلی مشروعیت آن نیز مواجهاند.
نکتهی کلیدی در تحلیل این وضعیت آن است که هیچکدام از قطبهای درگیر در این ماجرا، نمایندهی اراده و خواست واقعی مردم ایران نیستند. نه رژیم جمهوری اسلامی با فقه شیعهمحور، حامی آزادی و رفاه ایرانیان بوده، نه ارتش اسرائیل که با دقت مهندسیشده، مراکز حیاتی را بمباران میکند، نجاتدهنده است. آنچه امروز بیش از همه قربانی میشود، نه فقط بدن انسانهای بیدفاع، بلکه ظرفیت تاریخی یک ملت برای بازآفرینی خود در غیاب روایتهای تحمیلشده است. مردم ایران، گرفتار میدانی از جنازهها هستند که بر آن، هیچ پرچم قابل افتخاری برافراشته نیست.
ما باید بپذیریم که وطن، نه در خاک و نه در مرزهای قراردادی خلاصه میشود، بلکه در کیفیت زندگی مردمانیست که در آن خاک، تنفس میکنند، رویا میبافند و رشد میکنند. وطن ما، همین مردم بیدفاعاند که نه بهخاطر خدا جنگ میخواهند و نه بهنام ایدئولوژی بمب میسازند. آنچه امروز باید فریاد زد، نه شعار دفاع از «میهن» است و نه نفی حق مردم برای بیزاری از حکومتی که سالهاست آنان را به بند کشیده. امروز باید فریاد زد: نه جمهوری اسلامی نمایندهی مردم ایران است، نه راکتها و پهپادهای اسرائیلی، ناجی آنان.
از سوی دیگر، ما با واقعیت خطرناکتری مواجه هستیم: ساختن روایتهایی جدید از دل بحران. در سالهای آینده، و حتی در هفتههای آتی، قدرتهای بزرگ تلاش خواهند کرد با اتکا به تحلیلگران اجارهای و رسانههای پرمخاطب، چهرهای از این درگیری ترسیم کنند که هر دو سویش را تطهیر کند. جمهوری اسلامی، کشتهشدگان خود را «شهدای مقاومت» خواهد خواند، و اسرائیل، عملیاتهای خود را «دفاع مشروع» معرفی خواهد کرد. اما کجاست روایت سوم؟ صدای آن کودک بیخانمان، آن زن داغدیده، آن مردی که خانهاش را در یک لحظه از دست داده، آن جوانی که نه طرفدار رژیم است و نه حامی جنگ، اما هر روز از ترس حملهی هوایی، مرگ را از نزدیک لمس میکند؟ روایت سوم، هنوز نوشته نشده است، چون نویسندگان مستقل آن یا کشته شدهاند، یا در زنداناند، یا از فرط ناامیدی، قلم را زمین گذاشتهاند.
آنچه ما با آن مواجهیم، فقط یک جنگ نیست. این نبرد، انعکاس بحران عمیقتریست که از سالها پیش آغاز شده: بحران معنا، بحران مشروعیت، بحران سکوت و سرکوب. جمهوری اسلامی با سرکوب اعتراضات مردمی، با انکار خواست عمومی برای آزادی، با اعدام، شکنجه، تحقیر و سانسور، زمینهساز چنین فاجعهای شد. اما اگر امروز بهجای اعدام و تجاوز حکومتی، بمباران خارجی جایگزین شده، این تغییری در ریشهی بحران ایجاد نمیکند. ساختار قدرتی که مردم خود را گروگان گرفته باشد، دیر یا زود در برابر عقلانیت اجتماعی سرنگون خواهد شد. اما خطر بزرگ اینجاست: در غیاب نیروهای آلترناتیو واقعی، فروپاشی به هرجومرج ختم خواهد شد، نه آزادی.
ادامه دارد...
👇👇👇
#ولایت_کشی_در_تهران
نگاهی متفاوت به جنگ اسرائیل و رژیم اسلامی
نویسنده: #قاسم_قره_داغی
گویش: #مریم_درخشش
تولید تیم #آوای_بوف
🔥 آیا ایران اشغال شده است؟
🎯 آیا هدف واقعی موشکها "مردم" بودند یا ساختار قدرتی که دهههاست خون میمکد؟
🧠 این مقاله با تحلیلی ساختارشکن، زیر پوست ایران امروز را میکاود.
🚨 نه وطنپرستی جعلی، نه سانتیمانتالیسم، نه فریب رسانهای؛ فقط حقیقتی که سالها سانسور شده.
📌 بخوانید و قضاوت کنید: پایان اسطورهها آغاز شده...
https://youtu.be/7lD3J8ehJ9U
📝 ولایت کُشی در تهران
♟نگاهی متفاوت به جنگ اسرائیل و رژیم اسلامی
✍️ نوسینده: قاسم قره داغی
در قلب این سیاهی که از دیرباز بر سرنوشت مردم ایران سایه انداخته، رخدادی بیسابقه در تاریخ معاصر کشور روی داد. در جریان حملات هوایی دقیق و از پیش طراحیشده اسرائیل به مراکز نظامی، هستهای و موشکی رژیم اسلامی، نهتنها تأسیسات کلیدی آسیب دید، بلکه چهرههای محوری ساختار فرماندهی و مهندسی نظامی رژیم نیز از بین رفتند. اما آنچه این رخداد را به نقطه عطفی تاریخی بدل میسازد، نه فقط بُعد نظامی آن است، بلکه تغییری است که در مفصلبندی فهم ما از «ملت»، «دولت» و «اشغال» باید پدید آید.
در طول چهار دهه اخیر، رژیمی ایدئولوژیک با اتکا به بازوهای نظامی و امنیتی، ساختار قدرت را نه بر اساس اقتدار دموکراتیک، بلکه بر پایه سرکوب داخلی و ماجراجویی خارجی بنا کرده است. بازتولید خشونت در مقیاس ملی و فراملی، نهتنها منجر به فروپاشی اخلاق عمومی، که به تهدیدی واقعی برای بقاء خود ملت بدل شده است.
ایرانِ امروز، نه کشوری تحت حاکمیت قانون، بلکه جغرافیایی گروگانگرفتهشده توسط شبکهای از منافع فرقهای، نظامی، مذهبی و مافیایی است.
در چنین شرایطی، حمله به ساختار قدرت این فرقه، بیش از آنکه حمله به «ایران» تلقی شود، باید بهمثابه انقطاعی جدی در پیوستار اشغال تعبیر گردد. آنچه از میان رفته، تنها یک سردار یا یک کارشناس هستهای نیست؛ بلکه بخشی از ماشین پیچیده کنترل، ترور، سرکوب و توسعه خشونت است که بقای رژیم اسلامی را تضمین میکرد.
این ضربه، بهواسطه دقت نظامی و اطلاعاتیاش، نشان داد که سازوکار قدرت جمهوری اسلامی، بهرغم ادعای نفوذ منطقهای، بهطور چشمگیری آسیبپذیر و شکننده است.
واقعیت آن است که جمهوری اسلامی نه نماینده مردم ایران، بلکه دشمن نظم مدنی، علم، آزادی و کرامت انسانی است. هر ساختاری که بر پایه مرجعیت دینی، مداخله الهی، و پادگانیسازی فضای عمومی استوار باشد، بهطور خودکار علیه ارزشهای مدرن انسانی میایستد.
فرماندهان کشتهشده، علیرغم مهارت فنی یا سابقه نظامیشان، در نظامی خدمت میکردند که با صدور خشونت به سوریه، لبنان، عراق و یمن، نه تنها منطقه بلکه آینده ایران را نیز به آتش کشیده است.
نابودی مغزهای موشکی و هستهای این رژیم، ضربهای راهبردی نه فقط برای مهار خطر منطقهای، بلکه برای پایان دادن به سرکوب درونی است. نباید فراموش کنیم که پهپادهای ساخت آنان، پیش از آنکه در جبههها به پرواز درآیند، بر فراز خانههای معترضان ایرانی به پرواز درآمدهاند. موشکهایشان، پیش از اصابت به هدفی در تلآویو یا اربیل، زیرساختی برای سرکوب اجتماعی، ایجاد رعب و حذف فیزیکی مخالفان بودهاند.
این زیرساختها نه ملیاند، نه مشروع، نه دموکراتیک؛ بلکه ستونهای استبدادی هستند که جامعه ایران را از درون میفرسایند.
از اینرو، هرگونه دلسوزی نمادین برای آنان که در قلب پروژه اتمی، موشکی یا اطلاعاتی جمهوری اسلامی فعالیت داشتهاند، از اساس نادرست و انحرافی است.
انسانگراییِ ناب، در کنار عقلانیت سیاسی، ایجاب میکند که میان «انسان» بهمثابه موجودی با حقوق ذاتی و «عناصر سیستم سرکوب» بهمثابه عاملان حذف این حقوق، تمایز قائل شویم. نه مرگ هر انسان، تراژدی است، و نه حیات هر کسی ارزش پاسداری دارد.
در جهانی که میلیونها انسان در فقر، سانسور، اعدام و تبعید دستوپا میزنند، ادای احترام به تکنوکراتهای رژیمی که خود عامل این ویرانیهاست، عین خیانت به حقیقت است.
باید با صراحت گفت که این رخداد، نه یک «حمله خارجی»، بلکه تجلی یک واقعیت داخلی است: رژیم جمهوری اسلامی، دیگر توان نگهداری خودش را در برابر خشم جامعه و آسیبپذیری سیستماتیک از درون و بیرون ندارد.
ضربه اخیر، نخستین علامت پایان فاز بقا و آغاز فاز فروپاشی آن است. سیستمهایی که متکی به تمرکز قدرت در اقلیت، حذف نهادهای مستقل، و ارعاب جمعی هستند، بهطور ساختاری در برابر ضربات نقطهای از هم میپاشند. جمهوری اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نیست.
فروپاشی دیکتاتوریها، همواره ناگهانی، اما نه تصادفی رخ میدهد. سالها انباشت نارضایتی، فقر، بیاعتمادی، شکاف طبقاتی، فرسایش مشروعیت و اختناق فکری، نظام را همچون سازهای پوسیده در معرض فروریختن قرار داده است. آنچه اکنون از دل ویرانههای مرکز پژوهشهای دفاعی یا ساختمان فرماندهی سپاه بیرون میآید، نه فقط غبار بتن و فلز، بلکه آگاهی تاریخی است: آگاهی از اینکه دیگر نمیتوان زیر پرچم حکومت جعلی، مردم را به گروگان گرفت؛ نمیتوان هر منتقدی را مزدور و هر بمب را جنایت خواند؛ نمیتوان ماشین سرکوب را پشت نقاب «اقتدار ملی» پنهان کرد.
ادامه
👇👇👇👇
سایت | آرشیو تلگرام | انجمن گفتگوی آوای بوف | فهرست کتابها
AVAYeBUF.com |avayebuf"> youtube | Instagram | twitter
⬆️
📚 توهم در اندیشه انسان
✍️ نویسنده: علیرضا غلامی
نشر آوای بوف
فرمت: PDF
آوای بوف
━⊰✹🦉✹⊱━
آرشیو کتاب:
@AVAYEBUF
سایت:
avayebuf.com
یوتیوب
https://www.youtube.com/watch?v=2XuINYJ4fw4&list=PLZc3g5J25BFqhzqfOyKT5a_bU5ZwPLVg
#فصلنامه آوای بوف
شماره ششم – بهار 2025 میلادی - 1404 خورشیدی
مدیر مسئول:
#قاسم_قره_داغی
سردبیر:
#نادر_هژبری
نشر:
کتابخانه اینترنتی #آوای_بوف
با آثاری از:
نادر هژبری ، حوریه قره داغی ، محمد گونئلی ، علی پاشا زین الدین ، ف. الف ، امیر مدیر ، محمدرضا زادهوش ، آرمین ، آشور ابراهیمی ، آرمین ماد ، محمود سنجری ( سمک) ، سمائیل ، بودا ، قاسم قرهداغی
🔹 فصلنامه آوای بوف – شماره شش منتشر شد!
در سرزمینی که سانسور و خرافه سایه افکندهاند، «آوای بوف» صداییست از دل شجاعت، برای بیداری.
آثار نویسندگانی که تریبونی ندارند، اندیشههایی که اجازه نشر ندارند، و صداهایی که همچنان خاموش می شوند.
📚 این شماره با نگاهی تیزبین، ساختارشکن و رادیکال به مسائل ایران امروز میپردازیم؛ از دینزدایی، نقد قدرت، حقوق ملتهای تحت ستم، تا سرگذشت مبارزات واقعی.
🔸 بخوانید، بازنشر کنید، و با ما همراه باشید.
*** لطفا برای ارسال آثار از طریق اکانت های:
ادمین آوای بوف
@Buf_0
و یا جناب هژبری:
@nhozhabri817
اقدام بفرمایید .
━⊰✹🦉✹⊱━
📥 دریافت رایگان:
🌐 avayebuf.com
📢 کانال تلگرام: t.me/avayebuf
ادامهی مقالهی (آیین ِ تیغ ، ایمانِ مرگ)....
اما چگونه؟
این پرسشیست که در میانهی فریادها گم میشود، و در پایان هر ماتم، بیپاسخ میماند. آنگاه که پیکر بعدی به خاک سپرده میشود و ما بار دیگر، با چشمان خیره به صفحهی تلفن، سوگ تازهای را ورق میزنیم.
اما تغییر با مرثیه نمیآید. با تحلیلهای تکراری، با پستهای خشمآلود، با ادای روشنفکری در کافهها یا حتی با خطابههای دانشگاهی نیز حاصل نمیشود. تغییر، پیش از آنکه بیرونی باشد، یک جدال درونیست: با ترس، با تقدس، با رضایت از وضعیت، با توهم بیتقصیر بودن.
تا زمانی که ایدهی "خدا" همچنان در تار و پود روان جامعه لانه کرده، تا زمانی که دین و نهادهای مذهبی بهعنوان مرجع نهایی اخلاق باقی ماندهاند، ما حتی از شروع راه هم دوریم. ساختار سرکوب فقط با ابزار سرکوب پابرجا نیست؛ با ذهنهایی که از پرسشگری عمیقتر میترسند، بازتولید میشود.
باید پذیرفت که داس را تنها جانیان مذهبی در دست ندارند، بلکه دستهایی لرزان، با قلبهایی پر از شک، گاه ناخواسته آن را نگه میدارند. سکوتهایی که برای حفظ ظاهر است، سازشهایی که برای امنیت شخصی است، همه در تقویت همین نظم کُشنده شریکاند.
اما حتی آگاهی، اگر تبدیل به عمل نشود، خود به ابتذال میرسد. خشم باید سازماندهی شود. نه در فرم واکنش لحظهای، بلکه در قالب کنش پیوسته و مستمر. در دل این تاریکی، تغییر نه با انقلابهای یکشبه، نه با ظهور ناجی، که با شبکههایی کوچک از کنشگران، گروههایی خودسازمانیافته، افرادی خسته از تماشا و مصمم به مداخله، آغاز خواهد شد. کسانی که حاضرند بخوانند، بیاموزند، گفتگو کنند، درک کنند، آموزش دهند، و فراتر از همه، بایستند، نه فقط در خیابان، که در ذهن، خانه، دانشگاه، و زبان روزمره.
همهچیز از زبان شروع میشود. از جایی که کلمات دیگر قربانی سانسور خودخواسته نیستند. از جایی که واژههایی چون "زن"، "تن"، "آزادی"، "خدا"، "خشونت" و "انتقام" به جای آنکه در خدمت قدرت باشند، به ابزار آزادی بدل میشوند. از جایی که ما دیگر از گفتن اینکه دین کُشنده است، ابایی نداریم. آن لحظه که حتی در دل خانواده، در گفتوگوی سادهای سر سفرهی غذا، پرسشی کوچک علیه تقدسات پرسیده میشود، آن لحظهی شکست نخستین دیوار است.
ما باید بیاموزیم چگونه اندوه خود را به ابزار بدل کنیم. خشم را باید از ساحت واکنش، به حیطهی ساختار آورد.
مرگ الهه، آخرین نخواهد بود، مگر آنکه مرز بین مشاهدهگر و مسئول را درهم شکنیم. مگر آنکه از خود بپرسیم: چرا هر قتل، فقط تا پایان همان روز در ذهن ما زنده است؟ چرا پیکر زن، مدام سوژهی قربانی بودن است و نه آغازگر یک قیام فکری؟ چرا ایمان، هنوز از نقد مصون است؟ و مهمتر از همه: چرا هنوز زندهایم، ولی نمیجنگیم؟
شاید زمان آن رسیده باشد که از ستایش واکنش، به تمرین مقاومت عبور کنیم. شاید زمان آن رسیده باشد که بهجای پرسیدن از رژیم، از خود بپرسیم: من، در این لحظه، در کجای این جنایت ایستادهام؟
من، که میدانم و باز سکوت میکنم، آیا شریک جرم نیستم؟ ما دیگر نمیتوانیم مدعی بیگناهی باشیم. تماشا هم نوعی مشارکت است. همانگونه که تقدیس، داس است؛ همانگونه که انفعال، زنجیر است؛ همانگونه که فراموشی، قبر دوم است.
و شاید بتوان از همین نقطه آغاز کرد. جایی که «من» دیگر تماشا نمیکنم. جایی که «ما» از خاکستر این پیکرهای بیدفاع، پیکری تازه برای انسانیت میسازیم. بینیاز از آسمان، بینیاز از اجازه.
✍️ #قاسم_قره_داغی
۱۸ خرداد ۴۰۴
https://youtu.be/SkiGJKTS0Dk?si=RSrW-_hXcxClU_zc
سایت | آرشیو تلگرام | انجمن گفتگوی آوای بوف | فهرست کتابها
AVAYeBUF.com |avayebuf"> youtube | Instagram | twitter
⬆️
سایت | آرشیو تلگرام | انجمن گفتگوی آوای بوف | فهرست کتابها
AVAYeBUF.com |avayebuf"> youtube | Instagram | twitter
⬆️
سایت | آرشیو تلگرام | انجمن گفتگوی آوای بوف | فهرست کتابها
AVAYeBUF.com |avayebuf"> youtube | Instagram | twitter
⬆️
سایت | آرشیو تلگرام | انجمن گفتگوی آوای بوف | فهرست کتابها
AVAYeBUF.com |avayebuf"> youtube | Instagram | twitter
⬆️
سایت | آرشیو تلگرام | انجمن گفتگوی آوای بوف | فهرست کتابها
AVAYeBUF.com |avayebuf"> youtube | Instagram | twitter
⬆️
سایت | آرشیو تلگرام | انجمن گفتگوی آوای بوف | فهرست کتابها
AVAYeBUF.com |avayebuf"> youtube | Instagram | twitter
⬆️
📚 انسانها در عصر ظلمت
✍️ نویسنده: هانا آرنت
آوای بوف
فرمت: PDF
آوای بوف
━⊰✹🦉✹⊱━
آرشیو کتاب:
@AVAYEBUF
سایت:
avayebuf.com
یوتیوب
https://www.youtube.com/watch?v=2XuINYJ4fw4&list=PLZc3g5J25BFqhzqfOyKT5a_bU5ZwPLVgI
📝 پرچمهای خاکستری
✍️ نویسنده: قاسم قره داغی
قسمت دوم
اکنون به سویی میرویم که بازسازی سیاسی ایران، نه در مجامع سیاسی غرب که در خیابانهای سوختهی شهرها، در آوار مدارس، در فرار هزاران خانواده از شهرهای جنگزده و ویران رقم خواهد خورد. نسل جدیدی از فعالان، باید این بار نه با شعار «نه غزه، نه لبنان»، بلکه با شعارهایی عمیقتر، آگاهتر، انسانیتر وارد میدان شوند. شعاری که بگوید: «نه جمهوری اسلامی، نه جنگ خارجی؛ آزادی برای انسان، نه به تجاوز بیگانه. »
ما فرزندان نسلی هستیم که با دروغ متولد شد، در انکار رشد کرد و در ترس و سکوت به بلوغ رسید. ما نه در مدرسه سیاست را آموختیم، نه در رسانه حقیقت را یافتیم. همه چیز وارونه بود، حتی خود مفهوم «وطن». حکومتی که با نام خدا ظهور کرد، تمام ابزارهای زمینی را برای نابودی انسان به خدمت گرفت. مدرسه را به مسجد، دانشگاه را به حوزه، فرهنگ را به موعظه، و سیاست را به کربلا بدل ساخت. اگر روزی سقف مدرسهای بر سر کودکی آوار میشود، این فقط زلزله یا موشک نیست، بلکه دههها ناکارآمدی، فساد و خرافه است که فرو میریزد.
جنگ ایران و اسرائیل، برخلاف تحلیلهای سطحی که آن را یک منازعه جغرافیایی یا ایدئولوژیک میخوانند، بیش از آنکه سیاسی باشد، یک فاجعهی تمدنی است. فاجعهای که در آن، باورهای پوسیدهی مذهبی، تکنولوژی جنگی مدرن، سرخوردگی تاریخی مردم، و سکوت جهان باهم ترکیب شدهاند. این جنگ، «نشانه»ایست از پایان دوران نظامهای پدرسالار و مطلقگرا در خاورمیانه. سقوط جمهوری اسلامی، بهمثابه یک ابرنظام ایدئولوژیک، فقط پایان یک حکومت نیست، بلکه فروپاشی یک ذهنیت تاریخی است که دهههاست با «شهادت»، «مهدویت»، «دشمنستیزی»، و «خودحقپنداری الهی» تغذیه شده است.
اما سقوط یک ساختار معیوب، به خودی خود آزادی نمیآورد. این خطاییست که بسیاری در انقلاب ۵۷ مرتکب شدند و امروز، بسیاری در خارج از کشور نیز آن را تکرار میکنند. نابودی جمهوری اسلامی، اگر با نوسازی مفاهیم پایهای مانند دولت، هویت ملی، حقوق شهروندی، و اخلاق عمومی همراه نباشد، به بازتولید خشونتی دیگر خواهد انجامید. شاید این بار نه با عمامه و ریش، بلکه با کراوات و توجیههای شبهمدرن.
در میانهی فروپاشی درونی یک حکومت مذهبی، سایهی جنگی واقعی بر سر مردمانی که پیشتر قربانیان جنگهای دروغین ایدئولوژیک بودند، فرو افتاده است. تجاوز نظامی یک کشور خارجی، هرچقدر با دلایل امنیتی، تاکتیکی یا پیشدستانه توجیه شود، در نهایت چیزی جز حمله به خاک، خانه، زیرساخت، و جان مردم یک سرزمین نیست. حمله اسرائیل به ایران، حتی اگر با هدف تضعیف رژیم اسلامی صورت گرفته باشد، عملاً وارد همان مسیر تاریکی شده که رژیم اسلامی دههها در آن پرسه میزد: بیارزشی مطلق جان انسان، بازی با مرگ، مشروعسازی خشونت با ابزار سیاست.
ما نه از حکومت مذهبی و نه از ارتشهای متجاوز دفاع میکنیم. ما طرفِ حقیقتایم، و حقیقت ساده است: هیچ ملتی سزاوار بمباران نیست. هیچ مادری نباید جنازهی فرزندش را از زیر آوار بیرون بکشد چون سیاستمداری در تلآویو تصمیم گرفت زمان مناسب حمله است. هیچ دلیلی، حتی خطر حملهی موشکی یا نگرانی هستهای، توجیهکنندهی کشتار غیرنظامیان و نابودی زیرساختهای حیاتی یک ملت نیست. اگر کسی برای حفظ امنیت خود، تمامیت هستی دیگری را نابود کند، همان مسیر قدرتهای توتالیتر را تکرار کرده است، فقط با ظاهری مدرنتر.
اکنون بار دیگر با تناقضی آشنا روبهرو هستیم: چگونه میتوان با شعار دفاع از انسانگرایی، مردمان را به خاک و خون کشید؟ چگونه میتوان با توجیه مبارزه با یک حکومت جنایتکار، خانههای مردم عادی را ویران کرد؟ کسانی که در غرب این حمله را ضروری، پیشگیرانه، یا حتی "اخلاقی" توصیف میکنند، فراموش کردهاند که اخلاق، با اصول ثابت میماند، نه با منافع لحظهای. اخلاقی که به وقت ضرورت تا سطح ماشین کشتار تنزل یابد، نه اخلاق، بلکه ابزار پروپاگانداست.
با این حال، آنچه ایران را از درون تهی کرده بود، هماکنون از بیرون تکهتکه میکند. حکومت ملایی، با تبدیل ایران به پایگاه ایدئولوژیک شیعهگرایی و ضدیت مزمن با اسرائیل، این حمله را سالها پیش مهندسی کرده بود. کسانی که بودجهی نان مردم را خرج حزبالله کردند، امروز نمیتوانند ادعای وطندوستی کنند. آنان که از خاک ایران برای صدور ترور و پیامهای تهدیدآمیز استفاده کردند، اکنون خود خاک را به آتش کشیدند. اما این حقیقت نیز جنایات اسرائیل را پاک نمیکند. ما همزمان با دو فاجعه طرفیم: حکومتی که وطن را به میدان جنگ بدل کرده و ارتشی خارجی که به آن آتش حقیقی داده است.
ادامه دارد...
👇👇👇
#گفتگوی_زنده
منشا و علل جنگ اسرائیل با ایران
📍 محل:
بصورت همزمان در کلابهاوس و یوتیوب آوای بوف
⏰ زمان: در حال اجرا....
آدرس یوتیوب:
avayebuf" rel="nofollow">https://www.youtube.com/@avayebuf
آدرس کلابهاوس:
https://www.clubhouse.com/room/N1vTrL1NJKF99V5Jg:YrrIte5OZ0_RLNFPxOHoTVktTlvzEO-SE-57OzXu5iw?utm_medium=ch_instant_invite&utm_campaign=pzrjYyxzAPGnN_Kd9fpmag-1823646&chs=aXLTjjKX4k%3AAkdSclCw64MKnfIeej9G5h9oJPkt4tKwoib3-D3IpAY
حضور شما، حمایت از آزادی بیان و مبارزه با سانسور است. لطفاً این پیام را با دیگران به اشتراک بگذارید!
منتظر دیدار شما هستیم.
ادامهی مقالهی (ولایت کُشی در تهران )....
در این بزنگاه تاریخی، وظیفه روشنفکر، سیاستمدار، و حتی هر شهروند آگاه، نه دفاع از توهم اسطورهپرستی، بلکه دفاع از انسان و زندگی است. دفاع از ایرانی که در مدارساش تفکر آزاد جاری باشد، در دانشگاههایش دانش واقعی تولید شود، در کوچههایش امنیت و شادی موج بزند، در رسانههایش تنوع فکری جریان داشته باشد و در حاکمیتاش، صدای مردم تعیینکننده باشد، نه فتوای فقیه.
ایران آینده، ایران بدون ولایت فقیه است؛ بدون سپاه پاسداران، بدون وزارت اطلاعات، بدون تفتیش عقاید، بدون موشک، بدون پرچمهای مرگخواه. و از این رو، نابودی فرماندهان این ماشین، نه پایان چیزی، بلکه آغاز است. آغازی برای تصور ایران بهعنوان جامعهای انسانی، آزاد، سکولار و آشتیجو.
تنها با برچیدن کامل و نهایی ساختار سرکوب، استثمار و ایدئولوژی مذهبی از شاکله قدرت است که ما میتوانیم از سایه این فاجعه تاریخی بیرون آییم. در غیر این صورت، هر آتشبس، هر مصالحه، هر بازسازی، تنها فرصتی تازه برای انباشت دوباره خشونت و آغاز دور جدیدی از سلطه خواهد بود. این لحظه، لحظه انتخاب است: یا در کنار جامعهای باشیم که میخواهد نفس بکشد، یا در کنار سیستمی که فقط با نفس دیگران زنده میماند.
#قاسم_قره_داغی
۲۵ خرداد ۴۰۴ - 2025 15 June
لینک یوتیوب:
https://youtu.be/7lD3J8ehJ9U
AVAYeBUF.com
سایت | آرشیو تلگرام | انجمن گفتگوی آوای بوف | فهرست کتابها
AVAYeBUF.com |avayebuf"> youtube | Instagram | twitter
⬆️
سایت | آرشیو تلگرام | انجمن گفتگوی آوای بوف | فهرست کتابها
AVAYeBUF.com |avayebuf"> youtube | Instagram | twitter
⬆️
کتاب ممنوعه توهم در اندیشه انسان | نویسنده: علیرضا غلامی | گویش: محمد اقبالیان | نشر آوای بوف | @AVAZEBUF
📚 کتاب: #توهم_در_اندیشه_انسان
✍🏻 نویسنده: #علیرضا_غلامی
گویش: #محمد_اقبالیان
تولید و نشر: #آوای_بوف
سال انتشار : 1404_2025
تعدادصفحات : 120 صفحه
#کتاب_بوف 122
قیمت: رایگان
فرمت: PDF + EPUB
شابک: ISBN:9788794295857
دسته بندی:#نقد
معرفی کتاب: "نورولوژی تفکر "
معرفی اجمالی کتاب
کتاب «توهم در اندیشه انسان» اثری ژرف، انتقادی و فلسفی از علیرضا غلامی است که با نگاهی بیپرده، به بررسی ریشههای شکلگیری باورهای دینی، ایدئولوژیک و ساختارهای ذهنی بشر پرداخته است. محتوای این کتاب، ساختارشکن، روشنگر و فلسفی است. پس باید تصویری برای جلد آن برگزید که تمام این ویژگیها را در یک قاب به نمایش بگذارد.
در سرتاسر تاریخ، انسان همواره در جستوجوی معنا بوده است. میل به دانستن، کشف حقیقت و توضیح ناشناختهها، او را به سوی ساختن نظامهای فکری و عقیدتی سوق داده است. اما این مسیر همیشه بر پایه عقلانیت محض نبوده است. بسیاری از باورها و عقاید، نه از سر آگاهی و تجربه، بلکه از دل ترس، ناآگاهی و تقلید شکل گرفتهاند. «توهم در اندیشه انسان» کاوشی است در ریشههای این باورها، بررسی انگیزههای روانشناختی و اجتماعی که موجب پذیرش بیچونوچرای آنها شدهاند و در نهایت، تلاشی برای روشن ساختن حقیقتهایی که غالباً زیر انبوهی از پیشفرضها مدفون شدهاند.
از منظر فلسفی، یکی از مهمترین پرسشهایی که همواره ذهن متفکران را به خود مشغول کرده، این است که چگونه میتوان به حقیقت دست یافت؟ آیا باورهای ما بازتابی از واقعیتاند یا صرفاً انعکاسی از محیط اجتماعی، فرهنگی و تاریخی ما هستند؟ این کتاب با بررسی مکاتب فکری گوناگون، از شکگرایی یونانی تا ماتریالیسم علمی، نشان میدهد که چگونه ذهن انسان، تحت تأثیر نیروهای بیرونی، مستعد پذیرش توهمات و خطاهای شناختی است. این بررسی نهتنها به فهم عمیقتر ما از سازوکارهای اندیشه کمک میکند، بلکه راههایی برای مقابله با این خطاها و حرکت به سوی تفکری آزاد و آگاهانه ارائه میدهد.
علاوه بر بعد فلسفی، این اثر نگاهی انتقادی به تاریخ اندیشههای مذهبی و ایدئولوژیک نیز دارد. باورهای دینی و ایدئولوژیهای مطلقگرا چگونه شکل گرفتهاند؟ چرا جوامع انسانی تا به امروز به پذیرش بیچونوچرای این اندیشهها ادامه دادهاند؟ چه عواملی باعث شده که عقلانیت و تفکر انتقادی، اغلب در برابر موج عاطفی و اجتماعی باورهای سنتی شکست بخورند؟ در اینجا، کتاب به تحلیل نقش قدرت، سیاست، آموزش و رسانهها در تثبیت و تداوم این باورها میپردازد و تلاش میکند تا با ارائه شواهد تاریخی و تحلیلهای مستند، نقاب از چهرهی این توهمات بردارد.
بهعلاوه، «توهم در اندیشه انسان» نگاهی به شرایط خاص ایران نیز دارد، جایی که سنت، مذهب و سیاست به شکلی پیچیده در هم تنیده شدهاند و فضایی را ایجاد کردهاند که در آن، نقد و بازاندیشی در باورها به چالشی جدی تبدیل شده است. نویسنده با تحلیل عمیق تاریخ فکری و فرهنگی ایران، نشان میدهد که چگونه جریانهای فکری مختلف در طول تاریخ، مسیر اندیشه را شکل داده و به تثبیت برخی توهمات در ذهن جامعه منجر شدهاند. این بررسی، نهتنها خواننده را با زمینهی تاریخی و اجتماعی شکلگیری این باورها آشنا میکند، بلکه ابزارهایی برای نقد و ارزیابی مجدد آنها در اختیار میگذارد.
ما بر این باوریم که حقیقت نه در پیروی کورکورانه از سنتها، بلکه در جستوجوی بیوقفهی دانش و شکورزی مداوم نهفته است. این کتاب، دعوتی است به تمام اندیشمندان، پژوهشگران و خوانندگان کنجکاوی که میخواهند جهان را با چشمانی بازتر و ذهنی آزادتر ببینند. امید داریم که مطالعهی این اثر، گامی مؤثر در مسیر آگاهی و رهیافت به سوی اندیشهای نقادانه و رهاییبخش باشد.
لینک کتاب در یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=y_jSlMSqeMY
لینک سایت:
https://avayebuf.com/2025/04/08/tafakor/
لینک فایل PDF :
avayebuf.
لینک گوگل پلی:
https://play.google.com/store/books/details?id=DVdUEQAAQBAJ
لینک گوگل بوک:
http://books.google.com/books/about?id=DVdUEQAAQBAJ
لینک تلگرام:
/channel/AVAYEBUF/
آدرس سایت، لیست کتابها و صفحات زیر مجموعه :
👇
https://linktr.ee/avayebuf
.
📚 📰 آیین ِ تیغ ، ایمانِ مرگ.
✍️ نویسنده: قاسم قره داغی
گویش: مریم درخشش
تولید تیم آوای بوف
فرمت: صوتی
آوای بوف
━⊰✹🦉✹⊱━
آرشیو کتاب:
@AVAYEBUF
سایت:
avayebuf.com
یوتیوب
https://youtube.com/watch?v=SkiGJKTS0Dk&pp=0gcJCdgAo7VqN5tD
📝 آیین ِ تیغ ، ایمانِ مرگ.
( برای زنکُشیهای اخیر در ایران)
✍ نویسنده: #قاسم_قره_داغی
نظام اسلامی، از همان نخستین روزهای استقرارش، بدن زن را میدان نبرد ایدئولوژیک خود تعریف کرد. حجاب اجباری، نه فقط یک قانون ظاهری، بلکه ابزاری بود برای تعریف زن بهمثابه «ناموس»، «متعلق به دیگری» و «نیازمند مراقبت از خود». این تعریف، پایهایترین حق زن برای زیستن آزاد را انکار کرد و راه را برای هزاران خشونت پنهان و آشکار هموار نمود. وقتی زنی در خیابان کشته میشود، ما نباید بپرسیم «قاتل کیست»، بلکه باید بپرسیم «نظام چگونه این قتل را ممکن ساخت؟»
قتل الهه، نه حاصل انحراف یک مرد، بلکه محصول فرایندی تاریخی از انکار، تحقیر، و حذف نظاممند زن در جامعهای است که به لطف ترکیب دین و قدرت، حقیقتاً به جهنمی برای زیست آزاد بدل شده است. مرد قاتل، ابزار است؛ بازوی اجرایی ساختاری که در آن زن تنها در صورتی محترم است که مطیع باشد، پوشیده باشد، در خانه بماند و اعتراض نکند.
این جنایت، برخلاف خوانشهای سادهانگارانهای که بر فقر یا انحراف فردی تأکید دارند، در بستر یک نظام عقیدتی، حقوقی و سیاسی رشد کرده که خشونت علیه زنان را نه تنها ممکن، بلکه مشروع و نهادینه کرده است.
اما فراتر از روایتهای خشم و سوگ، باید به سکوت ساختار نیز نگریست. نهادهایی که تنها مسئولیتشان شستن دست از مسئولیت است. از پلیس گرفته تا پلتفرمهای حملونقل، تا صداوسیمایی که حتی جسارت اعلام اسم مقتول را هم ندارد. همه این نهادها در پی تطهیر خود هستند؛ «قاتل عضو ما نبود»، «ما مسئول امنیت معابر نیستیم»، «قتل یک مسئله شخصیست». اینها دروغهایی رسمی هستند که با زبان تکنوکراتیک مرگ آور، سعی در عادیسازی فاجعه دارند. آنچه کشته شد، فقط الهه نبود، بلکه حقیقت بود، امید بود، آیندهای بود که میتوانست بهتر باشد.
ما همچنین با فاجعهای در سطح افکار عمومی مواجهیم؛ جایی که آگاهی بهجای آنکه به خشم پایدار و مطالبهگر بدل شود، به واکنشهای زودگذر در شبکههای اجتماعی تقلیل مییابد. در اینجا از جامعهای حرف میزنیم که توان سیاسیسازی رنج را از دست داده است. نظام باهوشتر از آن است که قتل را انکار کند؛ بلکه آن را در انبوهی از خبرها دفن میکند. دفنی بیسروصدا که نه با سانسور، بلکه با «اشباع اطلاعات» صورت میگیرد. هر قتل، وقتی در کنار دهها خبر دیگر قرار میگیرد، بیاثر میشود؛ و آنچه باقی میماند، خاطرهای مبهم است، نه جرقهای برای خیزش.
در پسِ این وضعیت، باید به ریشهایترین پرسشها برگشت: چرا قتل زن در جمهوری اسلامی، اینقدر تکرارپذیر و بیهزینه است؟ چرا هیچ جنایتکاری، از آمر تا مباشر، از ساختار طرد نمیشود؟ چرا قربانی، نه فقط توسط قاتل، بلکه توسط ساختار و گفتمان رسمی نیز مجازات میشود؟ پاسخ در همدستی ایدئولوژی دینی با سازوکارهای سیاسیست. دین، بهویژه در قرائت شیعه سیاسی، زن را نه انسان، بلکه ابزار میداند: برای تولید نسل، برای حفظ اخلاق، برای حفظ نهاد خانوادهای که خود بنیاد قدرت مردانه است. و سیاست، با تسلیم به همین ایدئولوژی، دستگاهی ساخته است که در آن هر قتل، تنها «استثنا»ییست در نظم «خداداد» امور.
ما در شرایطی هستیم که دیگر نمیتوان صرفاً با نقد فردی یا کمپینهای مقطعی، امید به تغییر بست. تا زمانی که دین از سیاست جدا نشود، تا زمانی که قانون بهجای قرآن نایستد، تا زمانی که بدن زن از حیطه کنترل و نظارت خارج نشود، قتلهای الهه، مهسا، رومینا و هزاران زن دیگر، ادامه خواهند یافت. ما با نظامی مواجهیم که خشونت را نه فقط نادیده میگیرد، بلکه در مواردی آن را ترویج میکند. از تریبونهای نمازجمعه گرفته تا کتابهای درسی، همه و همه در حال بازتولید گفتمانیاند که زن را مسئله میبیند، نه انسان.
این نگاه باید دگرگون شود، اما نه با گفتوگو، نه با نصیحت، نه با سازش. دگرگونی، تنها با برهمزدن بنیادها ممکن است. بنیادهایی که در آن دین، سیاست همدست شدهاند تا سلطه را مقدس جلوه دهند. هر زنی که کشته میشود، شاهدیست بر این اتحاد نامقدس. و ما، اگر مدعی مبارزهایم، باید این ساختار را نه فقط افشا، که متلاشی کنیم.
باید بپذیریم که قتل الهه حسیننژاد، یک جنایت نیست، بلکه سندیست از ورشکستگی کامل اخلاقی، سیاسی و تاریخی یک نظم. نظمی که نه اصلاحپذیر است، نه قابل ترمیم. این نظم باید برچیده شود، در تمامی ارکانش؛ از قانون گرفته تا زبان، از مسجد تا مجلس.
تنها آنگاه است که دیگر الههای قربانی نمیشود، چرا که جامعهای نو، سکولار، برابر و آزاد بر خاکستر این تاریخ خونین بنا خواهد شد.
https://youtu.be/SkiGJKTS0Dk?si=RSrW-_hXcxClU_z
ادامه در بخش دوم...
👇👇👇
سایت | آرشیو تلگرام | انجمن گفتگوی آوای بوف | فهرست کتابها
AVAYeBUF.com |avayebuf"> youtube | Instagram | twitter
⬆️
سایت | آرشیو تلگرام | انجمن گفتگوی آوای بوف | فهرست کتابها
AVAYeBUF.com |avayebuf"> youtube | Instagram | twitter
⬆️
سایت | آرشیو تلگرام | انجمن گفتگوی آوای بوف | فهرست کتابها
AVAYeBUF.com |avayebuf"> youtube | Instagram | twitter
⬆️
سایت | آرشیو تلگرام | انجمن گفتگوی آوای بوف | فهرست کتابها
AVAYeBUF.com |avayebuf"> youtube | Instagram | twitter
⬆️
سایت | آرشیو تلگرام | انجمن گفتگوی آوای بوف | فهرست کتابها
AVAYeBUF.com |avayebuf"> youtube | Instagram | twitter
⬆️
سایت | آرشیو تلگرام | انجمن گفتگوی آوای بوف | فهرست کتابها
AVAYeBUF.com |avayebuf"> youtube | Instagram | twitter
⬆️
انسانها در عصر ظلمت | هانا آرنت | مترجم : مهدی خلجی | گویش نوای آزادی | آوای بوف
نام کتاب: #انسانها_در_عصر_ظلمت
نویسنده: #هانا_آرنت
راوی: #نوای_آزادی
ناشر: توانا (آموزشکده آنلاین برای جامعه مدنی ایران)
تولید صوتی #آوای_بوف
«انسانها در عصر ظلمت» نوشته هانا آرنت را «توانا» (آموزشکده آنلاین برای جامعه مدنی ایران) در ۳۳۶ صفحه به فارسی منتشر کرده و به رایگان در اختیار همگان قرار داده است: اثری در ستایش شهامت مدنی و به یادآورنده مفاهیمی مانند دوستی و شفقت حتی در تباهترین دورانها.
«انسانها در عصر ظلمت» مجموعهایست از چند گزارشِ زندگی به قلم هانا آرنت، اندیشمند و نظریهپرداز آلمانی پیرامون زمانهای که شخصیتهایی مانند روزا لوکزامبورگ، کارل یاسپرس، برتولت برشت، والتر بنیامین و لسینگ و هرمان باروخ در آن میزیستند.
آنچه که این شخصیتها را به هم پیوند میدهد، دورانی است که آنها زندگی خود را در آن سپری کردند: عصر ظلمت در نیمه نخست قرن بیستم با فجایع سیاسی و اخلاقی که همزمان بود با گسترش خیرهکننده علم و هنر.
آرنت این مقالات را در طول ۱۲ سال نوشته است.
حکومتهای #خودکامه و #دیکتاتوری پیش از هر چیز چراغهای قلمرو عمومی را نابود میکنند و به تعبیر فروغ فرخزاد «چراغهای رابطه را تاریک» میسازند تا شهروندان نتوانند همدیگر را ببینند.
در چنین تاریکیای که #آرنت از آن به «عصر ظلمت» تعبیر میکند دیگر نوری بر قلمرو عمومی تابیده نمیشود و چشم چشم را نمیبیند و انسانها «تنها» میشوند و اینگونه میشود که حکومتهای خودکامه با همهی هیمنه و حشمت و هیاهوی خود به مصاف شهروندی میروند که اینطور تنها و تکافتاده است.
این شهروند تنها و تکافتاده در آماج این حمله، یا درهم شکسته میشود و یا این تنهایی مایه و پایهای برای اِعمال اقتدار بر او میشود. اینگونه میشود که از شهروند، آدمکی فرمانبر، توجیهگر و سر به راه خلق میشود که فاقد تشخیص خوب و بد است و به رغم معمولی و پیشپا افتادهبودنش، میتواند به مهیبترین و تصورناپذیرترین جنایتها دست بزند.
هانا آرنت تعبیر «عصر ظلمت» را از شعر «آیندگان» برشت به وام گرفته است.
این شعر با این سطرها آغاز میشود:
در روزگاری که سخن گفتن ساده، نشان بیخردی است
و پیشانی بیچین، نشان بیتفاوتی
آری، آنکه میخندد خبر فاجعه را دریافت نکرده است
این چه روزگاری است
که گفتوگو در مورد درختان هم جنایت به شمار میآید؟
هانا آرنت در مقدمه کتاب مینویسد: «عصر ظلمت نه تنها تازه نیست که در تاریخ گذشته نادر هم نبوده است.»
.
او سپس به یک توقع اخلاقی و از برخی لحاظ امیدبخش در دوران ظلمت اشاره میکند: این توقع وجود دارد که حتی در تاریکترین دورانها خردک شرری وجود داشته باشد.
.
هانا آرنت:
.
«حتی در تاریکترین زمانها، حق داریم توقع دیدن خُردک نوری را داشته باشیم. چنین بارقه نوری بیش از آنکه از نظریهها و مفهومها سر برکشد، به احتمال بیشتر، از پرتوی لرزان و سوسوزننده و اغلب کمجانی مایه میگیرد که مردان و زنانی در زندگی و کار خود – تقریباً تحت هر شرایطی و طی فرصتی که به آنها برای زیستن روی زمین داده شده – برمیافروزند.»
.
شرح زندگیهایی که هانا آرنت در این کتاب روایت میکند، همه بیانگر «خردک نوری» اند که مردان و زنانی مانند روزا لوکزامبورگ و برتولت برشت بر دوران خود تاباندهاند.
در میان این شخصیتها شاید روزا لوکزامبورگ اهمیت ویژهای داشته باشد. اگر هانا آرنت فقط به شرح زندگانی خود و روزا لوکزامبورگ اکتفا میکرد، این کتاب را میتوانستیم «زنان در عصر ظلمت» بنامیم: اثری در ستایش شهامت مدنی و به یادآورنده مفاهیمی مانند دوستی، برابری، شفقت و انسانیت، حتی در تباهترین دورانها.
لینک کتاب در یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=2XuINYJ4fw4&list=PLZc3g5J25BFqhzqfOyKT5a_bU5ZwPLVgI
لینک کتاب در سایت:
https://avayebuf.com/2025/06/08/ensan-asre-zolmat/
لینک تلگرام:
/channel/AVAYEBUF
آدرس سایت، لیست کتابها و صفحات زیر مجموعه :
👇
/channel/AVAYEBUF/33092
.