اصطلاح آما (海女 در ژاپنی) در لغت به معنای "زنان دریا" است، زیرا زنان همیشه نقش غواصان را در ژاپن بازی کرده اند. از زمان های قدیم، آما در جستجوی جلبک دریایی، صدف دریایی و گاهی مروارید به اقیانوس آرام شیرجه می زدند. تنها وسیله ای که داشتن یک دستمال کمری و عینک شنا بود.
🪬Artist
Larry Sultan
- عکاس هنرهای زیبا آمریکایی. او در طول زندگی حرفهای خود، مرزهای ژانرهای مختلف را بررسی میکرد و اغلب عمدا مرز بین مستند و داستان را پنهان میکرد.
او بیشتر به خاطر مجموعه «تصاویر از خانه» (1992) و پروژه «شواهد» (2004) که با همکاری مایک ماندل ساخته شده است، شناخته شده است.
🪬Artist
"حمام کردن" 1894
پل سزان
موزه دولتی هنرهای زیبا پوشکین به نام A.S. Pushkin.
پل سزان حدود 200 بار به تنهایی و دسته جمعی حمام کنندگان را نقاشی کرد. او به مدت 30 سال بعد به این طرح بازگشت و اغلب نقاشی های تکمیل شده را ناتمام می دانست و آنها را بعد از 5 یا 7 سال تمام می کرد. وقتی سزان درگذشت، تابلوی «حمامکنندگان بزرگ» روی پایهاش ایستاد.
🪬Artist
وقتی برای اولین بار نیچه را کشف کردم، عمیقاً شوکه شدم. در سیاه و سفید، او با وقاحت اعلام کرد: "خدا مرده است!" چی! قبل از اینکه وقت کنم به این فکر کنم که خدا اصلا وجود ندارد، یک نفر از من دعوت می کند تا در تشییع جنازه او شرکت کنم! اولین سوء ظن من شروع شد.
سالوادور دالی
🪬Artist
اولین ماه هایی که با گناه در لاهه سپری شد برای وینسنت زمان بسیار شادی بود. این زن، علیرغم اینکه یک فاحشه بود، از مرد دیگری باردار بود، به هنرمند اجازه داد احساس نیاز کند و احتمالاً حتی دوستش دارد. او به سادگی با ون گوگ مهربان بود و در ازای مهربانی و نگرانی از او مراقبت می کرد. در این دوره، پیشرفت ون گوگ به عنوان یک هنرمند آغاز شد؛ چیزی او را محدود یا عقب نگه نمی داشت؛ او سرانجام توانست با آرامش نقاشی کند. علاوه بر این، زن محبوب او در همان نزدیکی بود . در تابستان 1882، که وینسنت با سین در لاهه با خوشحالی زندگی می کرد، نقاشی "منظره دریا در نزدیکی شونینگن" نقاشی شد.
شونینگن یک دهکده ماهیگیری کوچک در نزدیکی لاهه بود. هنرمندان اغلب در جستجوی حیات دریایی زیبا به اینجا می آمدند. وینسنت و سین نیز اغلب آن تابستان اینجا بودند. ون گوگ در یکی از نامه هایش به تئو گفت که او و معشوقش شب را مانند کولی ها در تپه های شنی گذرانده اند و صبح ها درست در ساحل قهوه می نوشند. وینسنت در شونینگن بسیار نقاشی کشید و آثار موفق خود را برای برادرش فرستاد. این هنرمند برخی از نقاشی های خود را با استفاده از یک قاب پرسپکتیو ساخته شده توسط یک نجار که او می شناخت، انجام داد. استودیوی او در مجاورت خانه استودیوی ون گوگ قرار داشت و در بسیاری از نقاشی ها و آبرنگ های دوره لاهه دیده می شود.
علیرغم این واقعیت که وینسنت در تابستان از شوونینگن بازدید کرد، دریایی که او به تصویر کشیده است به هیچ وجه احساس معمول "تابستان" را بر نمی انگیزد. آسمان سربی که بر فراز امواج طوفان آویزان شده است، تنها بر مهمان نوازی منظره تاکید می کند. قایقی در نزدیکی ساحل که روی امواج می پرید، انگار می خواست به آسمان اوج بگیرد، گرفتار طوفان شد. و به نظر می رسد مردمی که در ساحل جمع شده اند اضطرابی غیرقابل درک را گرفته اند، گویی در انتظار یک فاجعه اجتناب ناپذیر که قرار است از ورطه خروشان آب بیاید یخ زده اند.
نقاشی "منظره دریا در نزدیکی شونینگن" نه تنها به این دلیل قابل توجه است که یکی از معدود اسکله های دریایی در آثار این هنرمند است. در سال 2002، این به همراه یکی دیگر از موزه ون گوگ در آمستردام به سرقت رفت و در سال 2016 در ناپل پیدا شد: پلیس شواهدی را از مخفیگاه مافیا کشف کرد، از جمله دو نقاشی از ون گوگ.
ماساهیسا فوکاسه / "خانواده"
1962 - 1987
پرتره خانوادگی صمیمی.
ماساهیسا فوکاسه استاد عکاسی مدرن ژاپنی است که به خاطر تصاویر زنده و صمیمی خود از زندگی خانوادگی، پرتره های ترسناکش از زنانی که دوست داشت و کتاب عکس تاریک و غم انگیزش در سال 1986، کلاغ ها، که داستان سفر غم انگیز قطار به زادگاهش را روایت می کند، مشهور است. او به همراه هموطنانش شومی توماتسو، دایدو موریاما و نوبویوشی آراکی، ایده عکاسی را به عنوان یک هنر تجویز شده زیر و رو کرد و آن را به یک شکل هنری ارتقا داد.
خانواده خود فوکاسه به معنای سنتی عکاس بودند و یک استودیوی پرتره را در بیفوکا، هوکایدو اداره می کردند، جایی که فوکاسه در آنجا بزرگ شد (اینگونه استودیوها در ژاپن رایج بودند). در مقالهای در سال 1991، فوکاسه که بیفوکا را ترک کرد و در کالج هنر دانشگاه نیهون در توکیو تحصیل کرد، نوشت: «من باید انتخاب میکردم که آیا میخواهم ساشین شی، عکاس استودیو یا ساشینکا، هنرمند باشم. عکاسی به معنای امروزی دومی برنده شد، اما به نظر میرسید که او هرگز واقعاً از سختیهای خانه - یا استودیو - که زندگی خانوادگی او را تعریف میکرد، فرار نکرد.
🪬Artist
"دفتر در شب"1940
ادوارد هاپر
مرکز هنر واکر، مینیاپولیس.
"دفتر در شب" اثری از هنرمند برجسته آمریکایی ادوارد هاپر است که در سال 1940 خلق شده است. در این زمان، او قبلاً سبک خود را پیدا کرده بود، کشف و توسعه داده بود، و همچنین هدف از بیان هنری خود را پیدا کرده بود: ... چگونه نور بر روی دیوارها و اشیاء می افتد. شاید استاد با گفتن این سخنان در حال معاشقه بود و می خواست از شر کسانی که می خواستند به دنبال معانی عمیق تر آثارش بگردند خلاص شود تا فضای نقاشی هایش را با تأثیر رکود بزرگ پیوند دهد.
هاپر که به زبان دایره المعارفی صحبت می کند، نماینده نقاشی ژانر آمریکایی است که او را "شاعر دوران" و "رئالیست سوسیالیست غمگین" می نامند. او بیشتر به خاطر نقاشی هایش از زندگی روزمره آمریکایی شناخته شده است. تم های مورد علاقه ساختمان های تنها هستند. متروک، به ظاهر خالی از زندگی مناظر شهری. صحنه های معمولی با شخصیت هایی که در آن حالات عاطفی پیچیده، به ویژه تنهایی و بیگانگی خوانده می شود. صحنههایی که در آن افراد ظاهر میشوند اغلب شبیه یک فلاش عکس به نظر میرسند که توسط یک ناظر معمولی گرفته شده است.
🪬Artist
آشنایی من با آثار برتولوچی به آن دسته از فیلم هایی برمی گردد که سرشار از احساسات و زیبایی معصومانه هستند. قاب برناردو قادر به ارسال احساس در بدن است و سبکی و راحتی جوانی را به یاد می آورد. چنین غلظتی از درام، لطافت و عشق متعصبانه. اما من زنده ترین احساسات را از اختلاط تکنیک های اروتیسم و فلسفه دریافت کردم. من به طور کلی با این ایده هدایت می شدم که همه چیز در جهان انرژی جنسی است و همه چیز از طریق آن وجود پیدا می کند.
فیلم Stealing Beauty 1996 و
The Dreamers 2003
من آنها را تماشا کردهام، اما اکنون فهمیدم و میخواهم به اشتراک بگذارم که واقعیت واقعی خشونت در «آخرین تانگو در پاریس» من را گیج میکند. نگرانی شیدایی برای نشان دادن همه چیز به صورت واقعی و نه عملکرد بازیگر. در فیلم وودی آلن "یک روز بارانی در نیویورک" خطی از اشلی وجود داشت که در آن او به درستی به ماهیت ظریف و دیوانه کننده (برای من) هر دو کارگردان در وهله اول و در کل جامعه خلاق توجه می کنند. اما فراموش نکنید که قوس این شخصیت یک داستان فوق العاده رمانتیک است.
🪬Artist
یک زن کوچک با پتانسیل عظیم
پس از دهه 70، مد ژاپنی شناخته شد و طراحانی با نفوذ جهانی ظاهر شدند. یکی از اینها Rei Kawakubo است.
مد اروپایی در آن زمان برای زنانی طراحی شده بود که می خواستند برهنه و پوشیده باشند. این اپیدمی بلافاصله در سراسر جهان گسترش یافت و در نهایت به ژاپن نیز رسید. و فلسفه مردم اجازه نمی داد که چنین دخالتی نادیده گرفته شود.
در ژاپن، ویژگی فرهنگ بر روی نیمتنها و سایهها، مبتنی بر رویکردی آگاهانه به بدن و لباس، و با کنار گذاشتن افراطهای نمایشی، ساخته شد. این گونه بود که ژاپنیها با شکلهای حجیم، سیلوئتهای نامفهوم و هاله دوران پس از جنگ وارد شدند.
شکل گیری لباس آنها ساختارشکنی بود، رویکردی فلسفی آوانگارد. دریدا اصطلاح «ساختزدایی» را تجدید کرد، در واقع این مالویچ در آغاز قرن بیستم بود.
هنر قدیمی را نابود کرد تا زبان بصری جدیدی ایجاد کند.
ایده ساختارشکنی یک درگیری است، راهی برای رسیدن به یک شخص: "ببین، این هرگز اتفاق نیفتاده است."
hello friends Please, anyone who wants to help an organization supporting children with cancer, enter this link and start it, and the money that is collected will help this organization.
/channel/USdularatbot?start=r0035315706
نکته اصلی این است که خودتان باقی بمانید.
این هنر عالی است. این سخت ترین کار است زیرا به هیچ تلاشی از شما نیاز ندارد. شما نیازی به تقلید از کسی یا چیزی ندارید، نیازی ندارید که تظاهر به حکیم بودن یا احمق بودن کنید. شما فقط باید با صدای خودتان صحبت کنید و کاری را که دوست دارید انجام دهید.
✍️هنری میلر
📚"پای پله ها لبخند بزن"
🪬Artist
یکی از اسرار مسیحیت اواخر قرون وسطی، پرستش زخم مسیح و به ویژه زخم دنده اوست که در آن روزگار به همان شکلی که اندام تناسلی زنانه در تاریخ هنر مدرن است پرستش میشد. افسانه ها حاکی از آن است که صدف لونگینوس او را با نیزه سوراخ کرد تا بررسی کند که آیا او مرده است یا خیر. این باعث پرستش عجیب زخمی شد که به قلب عیسی دسترسی داشت. بعدها، در قرن نوزدهم، هنرمند فرانسوی، کوربه، اندام زنانه را مانند یک لونگینوس مدرن، در مرکز نقاشی خود در سال 1866 با عنوان "منشا جهان" قرار داد، که نشانگر آغاز پرستش اندام زن بود.
🪬Artist
سزان که سرانجام در شهر اکس-آن -پروانس مستقر شد، مشتاقانه به دنبال حقیقت زیبا در کوه سنت ویکتوریا می گردد و با حوصله سیب های رسیده را در ترکیبی دراماتیک می چیند، باغبان یا دهقانان محلی را برای مدت طولانی می نشاند تا ژست بگیرند. او ساعت ها به دنبال جلوه های زندگی درونی در اشیاء و افراد را مشاهده می کرد.
اما برای حمام کنندگان، هنرمند طرح های جوانی از برهنه ها را از یک پوشه قدیمی بیرون می آورد - و این مشاهدات و نقاشی های قدیمی برای او کافی است. سزان وقتی از طرف هنرمندان جوان پرسیده شد که چرا از خدمات مدل ها استفاده نمی کند، لبخند می زند: او برای درآوردن لباس زنان خیلی پیر است. او شکل هایی را بر روی هر بوم جدید به گونه ای ترتیب می دهد که یک معمار با استفاده از مطالعات دانشجویی درباره عناصر منفرد ساختمان، طرحی برای یک ساختمان مدرن ایجاد می کند.
صحنه حمام کردن تقریباً تنها صحنه ای است که سزان نه از زندگی واقعی، بلکه از فکر خود کشیده است. و تنها موردی که برای هنرمند اهمیت زیادی داشت شخصاً او را با ارزشمندترین خاطرات دوران جوانی خود پیوند داد.
پل سیزده ساله، دانشجوی کالج بوربون در اکس، تنها دانش آموزی بود که همکلاسی تازه وارد لاغر، فقیر و ترسیده کلاس را مسخره نمی کرد. تازه واردی که از پاریس به ایکس آمده بود، نامش را مسخره می کردند و کتک می زدند. پل با او صحبت کرد و دوست شد. نام پسر جدید امیل زولا بود. دوستی طولانی، پر از ماجراجویی و حماقت آغاز شد. آنها شعر می خواندند، رویای شکوه زیر پنجره عاشقانشان، زندگی راحت و صادقانه آینده را در سر می پروراندند. در این بین تمام روز را در میان جنگل ها و کوه ها پرسه می زدیم.
آنها را غیرقابل تفکیک می نامیدند. امیل زولا در کتاب خاطرات خود در مورد این زمان می گوید: "در تابستان تمام وقت خود را در کنار رودخانه می گذراندیم، تقریباً در آنجا زندگی می کردیم - شنا کردن اشتیاق ما بود: تمام روز را در آب می ماندیم و فقط برای غذا خوردن به ساحل می رفتیم.
روی شن داغ نرم " . سزان در طول زندگی بزرگسالی خود، ارزشمندترین خاطرات دوران کودکی خود را در نقاشی هایی که تابع منطق ترکیب بندی دقیق هستند جمع آوری می کند و آنها را از نو رشد می دهد.
رنوار میگوید که در نقاشیهای سزان «چیزی مشابه نقاشیهای دیواری پمپئی وجود دارد، بسیار باستانی و بسیار باشکوه». این قیاس با The Bathers بهترین کار را دارد. سزان به طور ریتمیک متناوب ایستاده و نشسته حمام کننده ها، و بستن فیگورهای کشیده حمام کنندگان به یک مثلث مساوی، به دنبال خلق هنر جدیدی بود که می تواند به یک کلاسیک مدرن تبدیل شود و در دیوارهای موزه لوور در کنار استادان قدیمی جای بگیرد. و چهرههای بی صورت مرد در نقاشیهای همراه با حمامکنندگان، حتی مطمئنتر از زنان، قدرت باستانی، پایهگذاری مطمئن و در عین حال الوهیت را در منظره اطراف احیا میکنند.
FRANK CARMICHAEL
مناظر آمریکای شمالی
- جوانترین عضو گروه هفت.
یک آبرنگ 44 در 55 سانتیمتری با عنوان دریاچه تنها، که در سال 1929 در کارمایکل خلق شد، برجستهترین فروش هنری کانادایی در حراج هنری بهار جوینر ویدینگتون در می 2012 در تورنتو، انتاریو بود. قیمت نهایی آن 330400 دلار بود
🪬Artist
موریس اوتریلو پورتا سن مارتین را نقاشی کرد، در حالی که کار در فضای باز را رها کرده بود و کارت پستال هایی با منظره پاریس را به عنوان طبیعت ترجیح می داد. این نقاشی نشان دهنده گذار از "دوره مونتمانی" به "دوره سفید" است. البته، رنگ های تیره هنوز در اینجا غالب است، اما علاقه آینده به رنگ سفید قابل توجه است: خانه ها در دو طرف طاق، آسمان در دوردست. خانه های گچ کاری شده اشتیاق اوتریلو در دوره سفید بود. افسانه ای وجود دارد که وقتی از او پرسیدند که به یاد پاریس چه چیزی را با خود به جزیره ای بیابانی می برد، اوتریلو پاسخ داد: "یک تکه گچ."
در سمت راست، برای جان بخشیدن به نقاشی، هنرمند پرده های رنگ روشن - قرمز و سبز را اضافه کرد. انعکاس های پراکنده نور بر روی سنگ کاری و روی گذرگاه زیر طاق قابل مشاهده است، اما نمایش بازی نور به این صورت، برخلاف امپرسیونیست ها، هدف اوتریلو نیست. اما قلم موی Utrillo در دوره اولیه کاملاً امپرسیونیستی است.
علاقه سنتی موریس اوتریلو به پرسپکتیو نیز در اینجا قابل توجه است - در جاده ای که از دروازه خارج می شود اشاره ای به آن خیابان ها و جاده های بی پایانی وجود دارد که موضوع اصلی او شد. کالسکه های سیاه در اعماق خیابان حرکت می کنند، کناره های جاده به یک نقطه در افق همگرا می شوند. نسخه ای وجود دارد که در این اثر Utrillo برای اولین بار چهره های انسانی را به تصویر می کشد - به صورت شماتیک، به سختی مشخص شده است. مردم هرگز در بومهای نقاشی او جایگاهی پیشرو نخواهند داشت، اما از این به بعد به عنوان افراد اضافی ظاهر میشوند. در اینجا ویژگی غالب مسلم خود دروازه است و پیکره های انسانی در برابر پس زمینه آنها کوچک به نظر می رسند.
پارک / کوهی یوشیوکی، 1971-1974
عکاس ژاپنی Kohei Yoshiyuki پروژه خود را در پارک های شینجوکو، یویوگی و آئویاما توکیو در دهه 1970 با دوربین 35 میلی متری، فیلم حساس به مادون قرمز و فلاش فیلمبرداری کرد. او از افرادی که شب ها برای جلسات مخفیانه در این پارک ها جمع می شدند و همچنین تماشاگران زیادی که در میان بوته ها پنهان می شدند و از جلسات زوج ها جاسوسی می کردند – و گاه در آن شرکت می کردند – عکس گرفت.
«قبل از شروع فیلمبرداری، حدود شش ماه از پارک ها دیدن کردم. برای اینکه از فضول ها فیلم بگیرم، باید یکی از آنها محسوب می شدم. من حتی طوری رفتار کردم که انگار یکی از آنها بودم و یک دوربین کوچک 35 میلی متری با فیلم مادون قرمز حمل کردم. هدف من عکاسی از اتفاقات بین مردم در پارک ها بود، بنابراین من هنوز یک فضول واقعی نبودم. اما من فکر می کنم از برخی جهات عمل عکس گرفتن فضولی است. بسیاری از زوج ها از اینکه تحت نظر هستند بی خبر بودند. فضولان زوج ها را از دور تماشا می کردند، سپس به آرامی تا حد امکان به آنها نزدیک تر شدند. اما برخی از فضولان سعی کردند به زن دست بزنند که اوضاع را تشدید کرد و ممکن بود مشکلاتی پیش بیاید.»
🪬Artist
منظره دریا در نزدیکی شونینگن"1882
ونسان ون گوگ
موزه ونسان ون گوگ، آمستردام.
🪬Artist
good luck to you leo grande
عشق در تماس (2022)،
کارگردان: سوفی هاید.
یک فیلم که باید دید و به گفتگوهای آن با دقت گوش داد خیلی آموزنده برای همه بخصوص خانمهای باتجربه و از دوران جوانی گذشته ،
فکر نکنید برای لذت بردن از رابطه دیر شده .
یک فیلم مدرن خوب درباره این است که چگونه آزادی خود یک عمل است. هر آزادی، از آزادی جنسی گرفته تا آزادی ایدئولوژیک. همیشه راحتتر است که در قفس سنتها و عقاید رایج اجتماعی بنشینی تا اینکه از آن بیرون بیایی و زندگی را متفاوت از آنچه دیگران قبل از تو احساس میکردند احساس کنیم.
زندگی حتما آن چیزی که دیگران می گویند نیست، بلکه بداههپردازی شخصی است.
🪬Artist
در 25 ژانویه 1940، به اصرار ژوزفین، همسر هاپر، در نمایشگاهی از استادان ایتالیایی در موزه هنر مدرن نیویورک شرکت کردند. جو در دفتر خاطرات خود می نویسد که آنها به طور خاص به نقاشی بوتیچلی "تولد زهره" علاقه داشتند. نظرات آنها در مورد این اثر بسیار متفاوت بود: جو واقعاً تصویر را دوست داشت، اما ادوارد نسبتاً تحقیرآمیز در مورد آن صحبت کرد.
عصر روز بعد او به همسرش گفت : "که باید برای "مدیتیشن" روی یک نقاشی جدید بیرون برود." به نظر می رسد سفر او در شهر شامل سوار شدن بر قطاری مرتفع بوده است.
هاپر بعداً به نورمن گسکه، متصدی مرکز هنری واکر که این اثر را در سال 1948 به دست آورد، گفت که ایده این قطعه «احتمالاً برای اولین بار از سفرهای مکرر با قطار L در نیویورک پس از تاریک شدن هوا الهام گرفته شده است - نگاه اجمالی به فضای داخلی دفتر، آنقدر زودگذر است که تأثیرات تازه و واضحی در حافظه من به جا گذاشت.» این زاویه دید بالایی را توضیح می دهد که بیننده از آن دفتر را می بیند - گویی از یک قطار مرتفع در حال عبور.
یک روز بعد استاد بوم را خرید. در دفتر خاطرات جو برای این تاریخ آمده است که "او یک نقاشی سیاه و سفید از یک مرد پشت میز در دفتر کارش و یک دختر در سمت چپ اتاق و یک جلوه نورپردازی داشت." سپس چندین طرح دیگر هنگام جستجو برای بهترین ترکیب ایجاد شد. طبق معمول همسر استاد الگوی چهره زن در این اثر بود. او در روز 1 فوریه در دفتر خاطرات خود نوشت: «این. عکس جدیدم را با زغال کشیدم. او بی وقفه در حال آماده سازی بود - او قبلاً دو طرح مداد تکمیل شده داشت. به نظر می رسد که او فقط روی بوم تعلل می کند. این یک دفتر تجاری است با یک مرد مسن پشت میزش و یک منشی که با چیزی در کابینت پرونده مشغول است. امشب باید با دامن تنگ - کوتاه برای نشان دادن پاهایم - ژست بگیرم. خوب است که پاها و جوراب های خوبی دارم.» نقاشی تکمیلشده دفتری را نشان میدهد که در آن دو نفر حضور دارند - یک دختر با لباس آبی که در کنار کابینت پرونده باز ایستادهاند و مردی پشت میز با کت و شلوار سه تکه.
در آثار استاد، قهرمانان همیشه در روال معمول وجود دارند - در خیابان ها در میان مغازه ها، در بارهای شبانه نیمه خالی، در بزرگراه ها و در قطارها، ساختمان های آپارتمانی، هتل ها. بنابراین در اینجا، ما یک عکس فوری از زندگی یک دفتر معمولی را می بینیم. شاید اینجا دفتر یک وکیل یا حسابدار باشد. در نگاه اول، این یک صحنه عادی روزمره است. با این حال، طرح به ظاهر معمولی به طرز عجیبی باعث نگرانی می شود. راستی این افراد شب در مطب چه کار می توانند بکنند؟ روز کاری خیلی عقب مانده است... آیا آنها به دنبال برخی اسناد، موارد مجرمانه هستند؟ منتقدان چنین فرضیاتی را مطرح می کنند. آنها همچنین به الگوی تعاملات احتمالی زوج در لحظه پس از دستگیری توجه می کنند. در پس زمینه یک دیوار سبک، میزانسن دیگری پخش می شود: او برگه بعدی را تحویل می دهد، او آن را می گیرد - اوریکا؟...
دست کم گرفتن هاپر در حرکت "امضا" قابل تشخیص است. نویسنده واقعیت را کپی نمی کند، بلکه آن را به حالت یک رویای عجیب یا خاطره ای دست نیافتنی تبدیل می کند. خود استاد اغلب اصرار داشت که صحنههایی از زندگی را به تصویر نمیکشد، بلکه عکسالعمل خود را به آنها نشان میدهد. رئالیسم هاپر «جدید» بود که به طرز بی رحمانه ای اشکال را ساده می کرد. نقاشی های او از هرگونه جزئیات تصادفی پاک شده است. عناوین اولیه نقاشی هم «اتاق 1005» بدون چهره و هم «صمیمانه شما» بود: نسخه مجرمانه پایهای دارد یا به سادگی نشان دهنده ارتباط عمیق بین شخصیتها است. بعداً عنوان خنثی تر "دفتر در شب" انتخاب شد.
اجرای این ایده نیاز به ترفندهای فنی از هاپر داشت. برای تقویت کنتراست و خلق و خو، هنرمند از رنگ غنی و روشن، نور روز یا نور مصنوعی استفاده کرد. در نقاشی های شبانه، اینها به طور معمول چندین منبع نور به طور همزمان هستند. در "دفتر در شب" اتاق از سه منبع روشن می شود: یک نور بالای سر، یک لامپ روی میز مرد، و یک چراغ خیابان که از پنجره باز سمت راست می تابد. ادوارد در یادداشتهای خود نوشت که همپوشانی بین نور نور سقف و نور بیرون چالشهای فنی خاصی را ایجاد میکند و او را ملزم به استفاده از چندین سایه مختلف سفید برای انتقال درجات مختلف سایه میکند.
قبلا گفتم یکی از علاقه های من ژاپن و هنر و فرهنگ آن هست به مانند کشور ما ایران اصیل و ریشه دار چندین هزار ساله پر از زیبایی و جاذبه ، امیدوارم شما هم با من هم نظر باشید . Daido Moriyama
- یک شخصیت مذهبی در دنیای عکاسی. در ایکدا (اوزاکا) به دنیا آمد. یکی از بزرگترین هنرمندان عکاس دهه های اخیر در ژاپن و فراتر از آن. مشهورترین عکسهای خیابانی او (از شینجوکو در شب و سایر مناطق توکیو) هستند که به شیوهای خاص از سوژه گرفته شده است که با خودانگیختگی، کنتراست بالا و تصاویر بدون تمرکز مشخص میشود. موریاما رویکردی عمیقاً شخصی دارد و هنرمند برای چاپ عکسها را با عکسبرداری انجام شده با یک دوربین کامپکت معمولی، اغلب بدون استفاده از منظره یاب ترکیب میکند (همچنین مجموعهای از آثار عکسبرداری شده با دوربینهای پولاروید و هولگا وجود دارد). مانیفست خلاق موریاما آلبوم عکس او "وداع با عکاسی!" (1972). دو فیلم مستند هم درباره این عکاس ساخته شده است.
🪬Artist
ری یک زن فوقالعاده شجاع است که هم صدای ساختارشکنی و هم صدای ژاپن است. در سال 1964 در دانشگاه به تدریس ادبیات، فلسفه و تاریخ هنر پرداخت. به زودی او توسط شرکت تولید کننده پارچه های مصنوعی فوق شیک، آساهی کاسی، در بخش تبلیغات استخدام شد. در سال 1967، ری وظایف خود را به عنوان یک استایلیست آغاز کرد. کار او تبلیغ پارچه های مصنوعی با طرح های جالب بود، اما متوجه شد که لباس مناسبی برای فیلمبرداری وجود ندارد. پارچههایی وجود داشت، اما هیچکس نمیدانست که چگونه باید اعمال و برداشته شود. خود رای خیاطی بلد نبود، اما خواستههایش را میدانست و میتوانست آنها را توضیح دهد، بنابراین خیاطها را استخدام کرد. کاواکوبو خود را در این فرآیند غوطه ور کرد تا در پایان پارچه را به طور سودآور به مردم ارائه دهد، به این ترتیب او به مد و اولین دسته از لباس ها علاقه پیدا کرد. اما خود برند مدت ها بعد در سال 69 ظاهر شد.
در سال 1981، زمانی که یوجی به هفته مد پاریس رفت، کاواکوبو نیز برای اجرای یک نمایش رفت. و منتقدان از لباس او شوکه شدند. کهنههای پاره.
قبل از ری، کلاسیک های دهه 70-80 به تصویب رسید. چیزهایی که بدن را برجسته می کند در اروپا این درک وجود داشت که مد زمانی است که خوب جا بیفتد. اصولاً معماری پارچه او از معماری بدن پیروی نمی کرد، با آن در تضاد بود. به تدریج این به زبان خود برند شکل گرفت.
و اگرچه این نقاش 31 ساله اهداف بسیار خاصی را دنبال می کرد، "آنها هم می گویند ماهی گران است!" یک مسابقه رسمی نیست، بلکه یک اثر هنری برجسته است که دست یک استاد بزرگ در آن نمایان است.
سورولا در والنسیا بزرگ شد، پسر یک مکانیک، و از کودکی توسط صنعتگران احاطه شده بود و برای کار ماهیگیری که بسیاری از ساکنان شهر را تغذیه می کرد، احترام زیادی قائل بود. موضوع به قدری برای هنرمند نزدیک و قابل درک بود که او اثری خلق کرد که اکنون یکی از نافذترین نقاشیهای رئالیسم اجتماعی اسپانیا در اواخر قرن 19 و 20 به شمار میرود.
روی بوم صحنه ای را در انبار قایق می بینیم که در مرکز آن یک ماهیگیر جوان قرار دارد که در اثر حادثه ای در دریا مجروح شده است. او خسته دراز میکشد در حالی که دو رفیق بزرگتر به او کمک میکنند: یکی شانههایش را نگه میدارد، دومی که کلاه سنتی کاتالونیایی به سر دارد و روی زخمها کمپرس میکند. حرز بر سینه برهنه مرد جوان آویزان است که قرار است ماهیگیران را از بدبختی محافظت کند.
انبار پر از وسایل ماهیگیری است. در پیش زمینه یک گلدان آب است که ملوانی در آن پارچه ای را برای کمپرس مرطوب می کند و در پس زمینه، در گوشه سمت چپ بالا، ماهی های صید شده در این روز کاری اسفناک را می توان دید.
فیگورهای ماهیگیران نسبت به اندازه بوم کاملاً بزرگ هستند که به ترکیب حسی تاریخی می بخشد. هنرمند چشم انداز نگهدارنده را تغییر می دهد و تأثیر قرارگیری فضایی غیرمعمول شخصیت ها را تقویت می کند و نردبانی را نشان می دهد که مرد مجروح از آن پایین آمده است. او نور را "چاپ" می کند، که از طریق دریچه به محفظه نفوذ می کند و روی مرد جوان می افتد.
بدن ماهیگیر مجروح هنوز آزمایشات شدیدی را ندیده است - نویسنده بر درماندگی مطلق او تأکید می کند. اما در چهره های متمرکز گرگ های دریایی مهر شجاعت و خویشتن داری را می بینیم. همه اینها به تصویر یک وقار دراماتیک می بخشد و تداعی هایی با پیتا - تصویری از صحنه مادر خدا در سوگ عیسی مسیح را تداعی می کند. سورولا نسخه ای دنیوی از پیتا خلق کرد که با نجابت مردانه ای که در ماهیگیران والنسیا تشخیص داده بود، آغشته شده بود.
نقاشی "میگن ماهی هم گرونه!" به شیوه ای واقع گرایانه- ناتورالیستی که مشخصه مراحل اولیه کار سورلا است، اجرا شده است. او وظیفه داشت حقیقت تلخ زندگی را به تصویر بکشد و آن را به خوبی به انجام رساند. نقاشی های بعدی این هنرمند، که ماهیگیران را به تصویر می کشد، از نظر خلق و خو، تکنیک اجرا و طرح رنگ متفاوت است. نمونه بارز «بازگشت از ماهیگیری» است که در همان سال 1894 نوشته شده است.
عنوان این تابلو برگرفته از رمان «گل ماه مه» نوشته نویسنده معروف اسپانیایی ویسنته بلاسکو ایبانز است. در پایان کار که به مصیبت ماهیگیران اختصاص دارد، ملوان جوان پاسکوالو می میرد. مادر پیکورز، با نفرین کردن به زنان خانه دار که در بازار چانه زنی می کنند، فریاد می زند: «آیا ماهی برای آنها گران است؟ چطور است؟ بله، گران نیست و یک دورو کامل در هر پوند نیست!» . ایبانز، هموطن، معاصر و دوست هنرمند، که در یکی از پرتره ها به تصویر کشیده شده است، "گل می" را در سال 1895 منتشر کرد - در همان زمان سورولا بوم را ارائه کرد "و آنها همچنین می گویند که ماهی گران است!" به قضاوت مخاطب