ما به آرزوهايمان يك رسيدن بدهكاريم✔
#اين_متن_واقعا_محشره👇🏻
گفت : زندگی مثه نخ کردنه سوزنه!
یه وقتایی بلد نیستی چیزیو بدوزی،
ولی چشات انقد خوب کار میکنه که
همون بار اول سوزن رو نخ میکنی،
اما هر چی پخته تر میشی، هر چی
بیشتر یاد میگیری چجوری بدوزی،
چجوری پینه بزنی،
چجوری زندگی کنی،
تازه اون وقت چشات دیگه سو ندارن.
گفتم : خب یعنی نمیشه یه وقتی
برسه که هم بلد باشی بدوزی، هم
چشات اونقد سو داشته باشن که
سوزن رو نخ کنی؟
گفت: چرا، میشه، خوبم میشه
اما زندگی همیشه یه چیزیش کمه.
گفتم چطور مگه؟
گفت : آخه مشکل اینجاست، وقتی
که هم بلدی بدوزی،
هم چشات سو داره،
تازه اون موقع میفهمی
نه نخ داری،
نه سوزن 👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻
♡ @arezohayeziba ♡
دختر کوچولوم با مداد شمعی
نصف مبل کرم رنگ نشیمن رو ؛
سیاه کرده بود.
وقتی متوجه شدم صداش کردم
و با تظاهر به ناراحتی گفتم که:
عزیزم من اینجا چیزهای ناراحت کننده ای می بینم ؛
به نظرت باید چکار کنم؟
بچه خونسرد سری تکون داد و گفت:
خب پاکش کن!
اگه پاک نمیشه چشماتو ببند!
به همین سادگی!
تمام فلسفه ی آرامش
در همین جمله ی کوتاه...!
«پاکش کن ؛
اگه پاک نمیشه چشماتو ببند»👏👏👏
♡ @arezohayeziba ♡
داستان ما ايرانيا:
ﺍﮔﺮ ﻋﻘﺪ ﮐﺮﺩ؛
ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﮕﯿﺪ ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ ﻫﺎ😳
ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ ﻫﺎ
ﺑﺎﺭﺩﺍﺭ ﺷﺪ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ ﻫﺎ😳
ﺭﻓﺖ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ ﻫﺎ😉
ﻗﺒﻮﻝ ﺷﺪ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ😒
ﺍﻓﺘﺎﺩ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ😕
ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﺪ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ😩
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺧﺮﯾﺪﻥ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ🚗
ﺧﻮﻧﻪ ﺧﺮﯾﺪﻥ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ ﻫﺎ🏢
ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺳﺮﺵ ﻫﻮﻭ ﺍﻭﺭﺩ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ ﻫﺎ💁
ﻃﻼﻕ ﮔﺮﻓﺖ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ😭
ﻭ ﺁﺧﺮﺷﻢ ﻣﯿﮕﻦ ﭼﺸﻤﻤﻮﻥ ﺯﺩﻥ👀
ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺑﺪﻭﻧﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻩ ﺍﯾﻨﺎ ﭼﻄﻮﺭ ﭼﺶ ﺧﻮﺭﺩﻥ؟
ﺧﻮﺍﻫﺸﺄ ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺘﻮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ
ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺍﮔﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﺕ ﮔﺮﻓﺖ
ﺑﺨﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﮐسي نفهمه😂
♡ @arezohayeziba ♡
همه فروشنده شده اند.
دخترک ۷ساله گلهایش را میفروشد
مرد ٤٠ساله کلیه اش را
آن زن ٣٠ساله اندامش را
اینجا ...
همه چیز آرام است
راحت بخوابید
ما را با سیاست چه کار ...👌🏻
♡ @arezohayeziba ♡
🍔🍟غذا خوردن متولدين ماه ها:
واقعا درسته 😂😂😂
🍔🍟فروردین: الکی ادای اونایی که رژیم دارن و درمیاره 😶 ولی عاشق خوردنه😋
🍔🍟اردیبهشت: زیاد اهل خوردن نیس 😖 باید نازشو بکشی تا بخوره😐
🍔🍟خرداد: همیشه گرسنس 😓 غذاش دیر بشه آسمون و ب زمین میدوزه😠
🍔🍟تیر: بیشتر اهل غذا خوردنه تا هله هوله و میوه 😅 از اوناس ک همه را نصیحت میکنه غذای سالم بخورن 😂
🍔🍟مرداد: 😁این هارااز تو رستوران و کافی شاپ باید جمعشون کرد😉
🍔🍟شهریور :مث جارو برقیه😤 هرچی دم دستش باشه بالا میکشه😜
🍔🍟مهر :😔 هروقت میخواد چیزی بخوره ی مشکلی واسش پیش میاد که کوفتش میشه 😭
🍔🍟آبان : از اوناس که حمله میکنه به خوردنیا ، بعد الکی میگه از دیشب چیزی نخوردم 😆😅
🍔🍟آذر : باید با کتک از سر میز جمعشون کرد 😒 لامصبا سیرمونی ندارن😋😋😋
🍔🍟دی :😏 انقدر حواسش پرته که یادش میره چیز بخوره 😔
🍔🍟بهمن : 😝هله و هوله خوره درجه 1...حاضره شام نخوره ولی چیپس و پفکش فراموش نشه 😠
🍔🍟اسفند : اینا ازاون تک خوران ... یواشکی میخورن صداشم در نمیارن 😜
بفرستین تو گروهاتون شکموها😄
♡ @arezohayeziba ♡
گفتم ای دل نروی
خار شوی،
زار شوی
♡ @arezohayeziba ♡
هر کدومتون دپرس شده این چند ثانیه ترانه لیلا فروهر رو
بادقت گوش کنه یه کم حالش مثل من خوب بشه😍❤️👌
♡ @arezohayeziba ♡
واقعا زيباست👇🏻👇🏻👇🏻
تصادف هم كه ميكنی
مقصر باشى يا نباشی
بايد افســر بياد...
كروكی بكشه....
صحنه ی تصادف رو تحليل كنه...
شرايطِ جسميه راننده هارو ارزيابی كنه...
خسارت بدى ...
خسارت بگيری...
شهر هـرت نيست كه
حالا تو حساب كن كه دل بشكوني...
به همين راحتى ...؟
بزنی و بری...؟
بی خسارت...؟
بی دغدغه...؟👌🏻
♡ @arezohayeziba ♡
دو چیز به من می چسبد،
یکی آب یخ زمستان و
دیگری پلو شب عید،
زیرا تنها در زمستان آب یخ در دسترس همه هست و تنها در شب عید همه ی ایرانیان پلو می خورند👌🏻
#کریم_خان_زند
♡ @arezohayeziba ♡
📚 #داستان_شب
#فوق_العاده_جذاب_و_آموزنده
او با اصرار از شوهرش میخواهد که طلاقش دهد.
شوهرش می گوید چرا؟
ما که زندگی خوبی داریم.
از زن اصرار و از شوهر انکار.
در نهایت شوهر با سرسختی زیاد میپذیرد، به شرط و شروط ها.زن مشتاقانه انتظار میکشد شرح شروط را.
تمام ۱۳۶۴ سکهٔ بهار آزادی مهریه آت را میباید ببخشی.زن با کمال میل میپذیرد.
در دفترخانه مرد رو به زن کرده و می گوید حال که جدا شدیم. لیکن تنها به یک سوالم جواب بده.زن میپذیرد.مرد مي پرسد: چه چیز باعث شد اصرار بر جدائی داشته باشی و به خاطر آن حاضر شوی قید مهریه ات که با آن دشواری حین بله برون پدر و مادرت به گردنم انداختن را بزنی؟
زن با لبخندی شیطنت آمیز جواب داد: طاقت شنیدن داری؟
مرد با آرامی گفت: آری.
زن با اعتماد به نفس گفت: ۲ ماه پیش با مردی آشنا شدم که از هر لحاظ نسبت به تو سر بود. از اینجا یک راست میرم محضری که وعده دارم با او، تا زندگی واقعی در ناز و نعمت را تجربه کنم.
مرد بیچاره هاج و واج رفتن همسر سابقش را به تماشا نشست.زن از محضر طلاق بیرون آمد و تاکسی گرفت. وقتی به مقصد رسید کیفش را گشود تا کرایه را بپردازد. نامهای در کیفش بود. با تعجب بازش کرد.خطّ همسر سابقش بود. نوشته بود: فکر میکردم احمق باشی ولی نه اینقدر. نامه را با پوزخند پاره کرد و به محضر ازدواجی که با همسر جدیدش وعده کرده بود رفت. منتظر بود که تلفنش زنگ زد. برق شادی در چشمانش قابل دیدن بود. شمارهٔ همسر جدیدش بود. تماس را پاسخ گفت: سلام کجایی پس چرا دیر کردی؟
پاسخ آن طرف خط تمام عالم را بر سرش ویران کرد. صدا، صدای همسر سابقش بود که می گفت: باور نکردی؟ گفتم فکر نمی کردم اینقدر احمق باشی. این روزها می توان با يك میلیون تومان مردی ثروتمند کرایه کرد تا مردان گرفتار از شرّ زنان احمق با مهریههای سنگینشان نجات یابند.
♡ @arezohayeziba ♡
وقتی پوستکن ندارین
از این ترفند استفاده کنین👌
♡ @arezohayeziba ♡
مخفی کن
پیش دزد ، مالت را
پیش فقیر ، ثروتت را
پیش اسیر ، آزادیت را
پیش مریض ، سلامتیت را
پیش گرفتار ، رها بودنت را
پیش خسیس ، ولخرجیت را
پیش هرزه و نااهل ، ناموست را
پیش زندگی ناآرام ، زندگی آرامت را
پیش نامرد ، بی کسی یت را
پیش افتاده ، ایستادنت را
پیش ناتوان ، زرنگیت را
پیش مظلوم ، قدرتت را
پیش بی کار ، شغلت را
پیش حسود ، فکرت را
اگر داشته هایت را دوست داری
مخفی کن
♡ @arezohayeziba ♡
☑️ رسم وفا...
▫️این زن 83 ساله ایرلندی تا چند وقته دیگه بعلت بیماری کاملا نابینا میشه و
دیگه نمیتونه خودشو آرایش کنه !
▫️همسر 84 سالهش ؛
داره آرایش کردن رو یاد میگیره
تا همسرش همیشه احساس زیبایی کنه ❤️
♡ @arezohayeziba ♡
قشنگه بخونید💐
یه شرکت بزرگ قصد استخدام تنها یک نفر را داشت. بدین منظور آزمونی را برگزار کرد که تنها یک پرسش داشت.
پرسش این بود: شما در یک شب طوفانی سرد در حال رانندگی از خیابانی هستید. از جلوی یک ایستگاه اتوبوس در حال عبور کردن هستید.
سه نفر داخل ایستگاه منتظر اتوبوس هستند. یک پیرزن که در حال مرگ است. یک پزشک که قبلا جان شما را نجات داده و یک نفر که در رویاهایتان خیال ازدواج با او را دارید.
شما می توانید تنها یکی از این سه نفر را برای سوار نمودن انتخاب کنید. کدامیک را انتخاب خواهید کرد؟ دلیل خود را بطور کامل شرح دهید.
قاعدتا این آزمون نمی تواند نوعی تست شخصیت باشد زیرا هر پاسخی دلیل خاص خودش را دارد.
پیرزن در حال مرگ است، شما باید او را نجات دهید هر چند او خیلی پیر است و به هر حال فوت خواهد شد
شما باید پزشک را سوار کنید زیرا او قبلا جان شما را نجات داده و این فرصتی است که می توانید جبران کنید. اما شاید هم بتوانید بعدا جبران کنید.
شما باید شخص مورد علاقه تان را سوار کنید زیرا اگر این فرصت را از دست بدهید ممکن است هرگز قادر نباشید مثل او پیدا کنید.
از دویست نفری که در این آزمون شرکت کردند، تنها شخصی که استخدام شد دلیلی برای پاسخ خود نداد. او نوشته بود:
سوئیچ ماشین را به پزشک می دهم تا پیرزن را به بیمارستان برساند و خودم به همراه همسر رویاهایم زیر باران منتظر اتوبوس می مانیم.
پاسخی زیبا و درست
مسلما همه می پذیرند که پاسخ فوق بهترین پاسخ است اما هیچکس در ابتدا به این پاسخ فکر نمی کند.
چرا؟ زیرا ما هرگز نمی خواهیم داشته ها و مزیت های خودمان را (ماشین) (قدرت) (موقعیت) از دست بدهیم.
اگر قادر باشیم ، محدودیت ها و مزیت های خود را از خود دور کرده یا ببخشیم گاهی اوقات می توانیم چیزهای بهتری به دست بیاوریم.
♡ @arezohayeziba ♡
وقتی موعد اعدام سقراط رسید،
زنش را دید که داشت گریه میکرد،
نزدیکش شد و پرسید:
"چه چیزی باعث گریه ات شده عزیزم؟"
زن در حالی که گریه میکرد گفت: "ظالمانه کشته خواهی شد."
سقراط گفت: "یعنی اگر عادلانه کشته میشدم گریه نمیکردی؟!"
زن گفت: منظورم اینست که بیگناه
کشته می شوی!
سقراط گفت: یعنی دوست داشتی گناهکار باشم؟!
زن خود را از آغوش او رها کرد و گفت: "الهی زیر گل بری که موقع مردن هم
دست از فلسفه و منطق برنمیداری!!"🙆🏻♀️😂😂😂
♡ @arezohayeziba ♡
روزی یک شیخی از کودکی خردسال پرسید :
فرزندم مسجد این محل کجاست ؟
کودک گفت:
آخر همین خیابان،به طرف چپ بپیچید،
آن جا گنبد مسجد را خواهی دید .
شیخ گفت: آفرین فرزند!
من هم اکنون در آنجا سخنرانی دارم،
تو میخواهی به سخنانم گوش دهی ؟
کودک پرسید :درباره چه چیزی صحبت میکنی
حاج آقا !؟
شیخ گفت: می خواهم راه بهشت را
به مردم نشان دهم !
کودک خندید و گفت:
تو راه مسجد را بلد نیستی ،
می خواهی راه بهشت را به مردم نشان دهی...👌🏻
♡ @arezohayeziba ♡
👈🏻يه فلج قطع نخاعى از خواب كه بيدار میشه منتظره يک نفر بيدار بشه، سرش منت بذاره و ببرتش دستشويى و حمام و كاراى ديگه شو انجام بده.
ميدونى آرزوش چيه؟ فقط يكبار ديگه خودش بتونه راه بره
👈🏻يه نابينا از خواب كه بيدار ميشه، روشنايى رو نميبينه، ميدونى آرزوش چيه؟ فقط يكروز بتونه عزيزاش و آسمون و و زندگى رو با چشماش ببينه
👈🏻يه بيمار سرطانى دلش ميخواد خوب بشه و بدون شيمى درمانى و مسكن هاى قوى زندگى كنه و درد نكشه...
👈🏻يه بيمار تنفسى دلش ميخواد امروز رو بتونه بدون كپسول اكسيزن نفس بكشه...
👈🏻يه معتاده در عذاب ؛ آرزوى بيست و چهار ساعت پاكى رو داره...
👈🏻الآن مشكلت چيه دوست من؟
✔️دستتو ببر بالا و از ته قلبت
خدارو شکر کن ؛ تو خيلى خوشبختى،
غر نزن، ناشكرى نكن
آسونا رو خودت حل كن
سختاشم خدا🙏
ﺧﺪﺍﯾﺎ !
ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺗﺸﮑﺮ !
ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺩﯼ ﺗﻔﮑﺮ !
ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﮔﺮﻓﺘﯽ ﺗﺬﮐﺮ !
ﮐﻪ :
ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺕ ﻧﻌﻤﺖ !
ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﺕ ﺣﮑﻤﺖ !
ﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺕ ﻋﺒﺮﺕ ﺍﺳﺖ !
♡ @arezohayeziba ♡
چقدر زیباست 👌
خانمی به دکتر گفت:
نمیدانم چرا افسرده ام
و خود را زنی بدبخت میدانم.
دکتر گفت: باید ۵ نفر از
خوشبخت ترین مردم شهر را
بشناسی و از زبان آنها بشنوی
که خوشبختند. زن رفت و پس از
چند هفته برگشت، اما
اینبار اصلاً افسرده نبود.
به دکتر گفت: برای پیدا کردن
آن ۵ نفر، به سراغ ۵۰ نفر که
فکر می کردم خوشبخت
ترینهایند رفتم، اما وقتی
شرح زندگیشان را شنیدم،
فهمیدم که خودم از همه
خوشبخت ترم. خوشبختی
یک احساس است و لزوما
با ثروت بدست نمی آید.
خوشبختی رضایت از زندگی و
شکرگزاری بابت داشته هاست،
نه افسوس بابت نداشته ها ...
خـــ♡ــــدایا شکرت❤️
♡ @arezohayeziba ♡
#بخونید👇😁
مردی الاغش را به بازار الاغ فروشان برد تا بفروشد. وقتی به بازار رسید، فریاد زد: این الاغ را می فروشم. شخصی به وی نزدیک شد و گفت: الاغت را چند می فروشی؟ مرد گفت: ۳۰ چوق.
شخص گفت: می خرم و پول آنرا داد
بعد وسط بازار الاغ فروشان رفت و گفت: آی مردم، و شروع به تعریف از الاغ کرد که مردی از گوشه بازار گفت: این الاغ را ۴۰ چوق می خرم. دیگری گفت: من ۵۰ چوق
مرد دیگری پیشنهاد ۶۰ چوق را داد
دیگری ۷۰ و بعدی ۸۰
صاحب پیشین الاغ با خود گفت:
الاغی که مردم حاضر باشند ۸۰ چوق بخرند را چرا من نخرم پس دستش را بالا برد و گفت: ۹۰ چوق. شخص گفت: ۹۰ چوق یک، ۹۰ چوق دو، ۹۰ چوق سه...
الاغ فروخته شد به این مرد در ازای ۹۰ چوق.
در این لحظه شخص، مرد را به کناری کشید گفت: ای مرد، تو هم فروشنده خوبی بودی و هم خریدار خوبی. از شما چندتا در این منطقه هست؟ مرد گفت: زیادیم.
شخص گفت از کجا آمده اید؟
مرد گفت:
از بازار بورس ایران😁😂😂
♡ @arezohayeziba ♡
🎥 مادرانی که فقط پسر دوست دارن 😂❤️
♡ @arezohayeziba ♡
تکیه کلامش بود ...
فرق نمی کرد ؛
موقع سلام یا وقت خداحافظی،
می گفت:
* تنور دلت گرم *
معنی این جمله را بعدها فهمیدم ...
هرجا که از دلم مایه گذاشتم و
اتفاق خوبی افتاد ؛ یاد حرفش افتادم.
انگار تنور دلت که گرم باشد ؛
نان مهربانی اش را می خوری!
هرچه دلت گرمتر ؛
مهربانی ات بیشتر و
روزگارت آبادتر است ...👌
تنور دلتون گــــرم ❤️
♡ @arezohayeziba ♡
بقول بهروز وثوق ختم کلام:
👈تو زندگی هیچوقت التماس نکن
👈اگه کردی به نامرد نکن
👈اگه مردی نارو نزن
👈اگه زدی به رفیق نزن
👈اگه مردی مال مردم نخور
👈اگه خوردی از یتیم نخور
👈اگه مردی قسم نخور
👈اگه خوردی به ناموس نخور
👈اگه مردی پشت به کسی نکن
👈اگه کردی به معبود نکن
👈اگه مردی غصه نخور
👈اگه خوردی واسه دنیا نخور
👈اگه مردی گریه نکن
👈اگه کردی واسه پول نکن
👈هی داداش
👈توی دنیا هرچی میخواي باش
👈ولی نامرد نباش👌
♡ @arezohayeziba ♡
ترفندهای خانه داری مخصوص نگهداری میوه و سبزیجات
ببین و ماندگاری خوراکی ها را بالا ببر😃
♡ @arezohayeziba ♡