🌺 🌺 آموزش مکالمه عربی فصیح 🌺 🌺
@arabi5plus1
❤️به نام خدا❤️
کلمات درس17
ما اروع:چه جالب
هنا:اينجا
موسيقی:موسيقى
مباشر:زنده
موسيقی على الهواء:موسيقی زنده
عنده:دارد
هو، هي:او
السيد:آقا
صديقي:دوست من
أغنية:آواز
أغاني:آوازها
أغاني ايرانية:آوازهاى ايرانى
هو يغنـّي:او آواز مى خواند
آلة:ساز
اسم:اسم
ماذا:چيست
البزغ:سه تار
ذلک، تلک:آن
آلة ايرانية:ساز ايرانى
صوت:صدا
کثيراً:خيلى
جذاب:دلنشين
قِرفـَة:دارچين
شاي:چاى
شاي بالقِرفـَة:چاى دارچين
أنت تأکل:تو مى خورى
أنت تشرب:تو مى نوشى
أنا لا أعرف:من نمى دانم
أنا أظنّ:من فکر مى کنم
لذيذ:خوشمزه
إبريق شاي:قورى
أنا آخذ، أنا أشتري:من مى گيرم
اثنان:دوتا
ديزي:ديزى
رز:پلو
نحن نأکل:ما مى خوريم
نحن لا نأکل:ما نمى خوريم
خضار:سبزى
بصل:پياز
مُخـَلـَّل:ترشى
خبز:نان
رائع:جالب
رائع:جالب است
@arabi5plus1
والآن نستمع الی الحديث بين محمد وحميد.
محمد: چه جالب! اينجا موسيقى اجرا مى شود.
محمد: ما أروعه! هنا تـُعزف موسيقی حية.
حميد: بله. آن آقا دوست من است. آوازهاى ايرانى مى خواند.
حميد: نعم. ذلک السيد صديقي. يغنّي أغاني ايرانية.
محمد: اسم آن ساز چيست؟
محمد: ما اسم تلک الالة؟
حميد: اسم آن سه تار است. سه تار، يک ساز قديمى ايرانى است.
حميد: اسمها البزغ. البزغ آلة ايرانية قديمة.
محمد: صداى اين ساز خيلى دلنشين است.
محمد: صوت هذه الآلة جذاب جداً.
نستمع الی الحوار مرة اخری ولکن بدون ترجمة.
محمد: چه جالب. اينجا موسيقى اجرا مى شود.
حميد: بله. آن آقا دوست من است. آوازهاى ايرانى مى خواند.
محمد: اسم آن ساز چيست؟
حميد: اسم آن سه تار است. سه تار، يک ساز قديمى ايرانى است.
محمد: صداى اين ساز خيلى دلنشين است.
يستمع محمد وحميد الی موسيقی وأغنية ايرانية لبضع دقائق. بعد ذلک يتحدث حميد مع محمد... نستمع الی الحديث بينهما:
حميد: چاى دارچين مى نوشى؟
حميد: تشرب شاياً بالقرفة؟
محمد: نمى دانم. خوشمزه است؟
محمد: لا أعرف. هو لذيذ؟
حميد: بله. من يک قورى چاى دارچين مى گيرم با دو تا ديزى.
حميد: نعم. أنا آخذ ابریق شاي واحد شاي بالقرفة مع ديزيين اثنين.
محمد: ديزى را با پلو مى خوريم؟
محمد: نأکل الديزي مع الرز؟
حميد: نه ديزى را با پلو نمى خوريم. ما ديزى را با سبزى وپياز وترشى ونان مى خوريم.
حميد: لا. لا نأکل الديزي مع الرز. نحن نأکل الديزي مع الخضروات والبصل والمخلّل والخبز.
محمد: جالب است.
محمد: رائع.
يأکل محمد الديزی ويشرب شاياً بالقرفة لأول مرة ويحبهما. نأمل أن تزوروا أنتم أيضاً ايران وتتذوقوا وتأکلوا الاطعمة الايرانية. حتی الحلقة القادمة نستودعکم الله ودمتم بألف خير.
@arabi5plus1
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🌺 🌺 آموزش مکالمه عربی فصیح 🌺 🌺
@arabi5plus1
به نام خدا
🌹کلمات درس16🌹
غداً:فردا
معي:با من
مقهی:چايخانه
الی المقهی:به چايخانه
أنت تأتي:تو می آيی
أنا أعرفُ:من می شناسم
أين هو؟ أين هي؟:کجاست
قربَ الشارع: نزديک خيابان
شارع بهار:خيابان بهار
فقط:فقط
شاي:چای
نحن نأکل: ما می خوريم
نحن نشرب:ما می نوشيم
طعام:غذا
ما هو الديزي:ديزی چيست
طعام ايراني:غذای ايرانی
لحم :گوشت
خروف:گوسفند
حمص:نخود
لوبيا:لوبيا
بصل:پياز
هم يطبخون:آنها می پزند
ماء لحم:آبگوشت
لذيذ:خوشمزه
فی أيّ ساعة:ساعت چند
نحن نذهب:ما می رويم
الساعة الثانية عشرة:ساعت ۱۲
ساحة:ميدان
ساحة الثورة:ميدان انقلاب
بانتظار:منتظر
بإنتظارک:منتظرت
أنا بإنتظارک:من منتظرت هستم
جيد، هذا جيد:خوب است
أنا آتي:من می آيم
@arabi5plus1
والآن نستمع الی الحديث بين محمد وحميد:
حميد: محمد! فردا با من به چايخانه می آيی؟
حميد: محمد! غداً تأتي معي الی المقهی؟
محمد: چايخانه؟
محمد: المقهی؟
حميد: بله من يک چايخانه خوب می شناسم.
حميد: نعم. أنا أعرف مقهی جيدة.
محمد: کجاست؟
محمد: أين هو؟
حميد: نزديک است. در خيابان بهار است.
حميد: هو قريب. في شارع بهار.
محمد: آنجا فقط چای می نوشيم؟
محمد: هناک نشرب الشاي فقط؟
حميد: نه غذا هم دارد. "ديزی".
حميد: لا هناک طعام أيضاً. "الديزي".
محمد: "ديزی" چيست؟
محمد: ما هو "الديزي"؟
حميد: "ديزی" يک غذای ايرانی است. گوشت گوسفند را با لوبيا ونخود وپياز می پزند. به آن
آبگوشت هم می گويند.
حميد: "الديزي" هو طعام ايراني. يطبخون لحم الخروف مع اللوبيا والحمص والبصل. يسمونه "ماء لحم" أيضاً.
محمد: غذاهای ايرانی خوشمزه است.
محمد: الاطعمة الايرانية لذيذة.
حميد: بله. ديزی هم خوشمزه است.
حميد: نعم الديزي أيضاً لذيذ.
نستمع الآن الی تتمة الحوار بين محمد وحميد:
محمد: ساعت چند به چايخانه می رويم؟
محمد: في أيّ ساعة نذهب الی المقهی؟
حميد: من ساعت ۱۲ در ميدان انقلاب منتظرت هستم.
حميد: أنا في الساعة الثانية عشرة بإنتظارک في ساحة الثورة.
محمد: خوب است، من هم ساعت ۱۲ به ميدان انقلاب می آيم.
محمد: طيِّب، أنا أيضاً في الساعة الثانية عشرة آتي الی ساحة الثورة.
نستمع الی الحوار مرة أخری باللغة الفارسية فقط.
محمد: ساعت چند به چايخانه می رويم؟
حميد: من ساعت ۱۲ در ميدان انقلاب منتظرت هستم.
محمد: خوب است، من هم ساعت ۱۲ به ميدان انقلاب می آيم.
بهذا نأتي الی ختام هذه الحلقة، وندعوکم الی متابعة الحوار في الحلقة القادمة بإذن الله.
نستودعکم الله والی اللقاء.
@arabi5plus1
🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺
آموزش مکالمه عربی فصیح
فایل صوتی درس 15
__________________
کانال سراسری دبیران عربی 👇 👇
@arabi5plus1 🍃 🌺
آموزش مکالمه عربی فصیح
فایل صوتی درس 14
________________
کانال سراسری دبیران عربی 👇 👇
@arabi5plus1 🍃 🌺
آموزش مکالمه عربی فصیح
فایل صوتی درس 13
_______________
کانال سراسری دبیران عربی 👇 👇
@arabi5plus1 🍃 🌺
تغییرات کتاب عربی دهم و یازدهم تجربی ریاضی و دهم انسانی ۱۴۰۲
همکار گرامی خانم آقایی از تهران🌷🌷
〰〰〰〰〰〰〰〰
کانال سراسری دبیران عربی 👇👇
@arabi5plus1 🍃🌺
آموزش مکالمه عربی فصیح
فایل صوتی درس 12
______________
کانال سراسری دبیران عربی 👇 👇
@arabi5plus1 🍃 🌺
كتابهای درسی سال تحصيلی جديد
بارگذاری شد.
http://chap.sch.ir
〰〰〰〰〰〰〰〰
کانال سراسری دبیران عربی 👇👇
@arabi5plus1 🍃🌺
🌺 آموزش مکالمه عربی فصیح 🌺
@arabi5plus1
به نام خدا
🌹کلمات درس11🌹
🌴
تفضلوا:بفرمائيد
🌴
صابون:صابون
🌴
ماذا، ما:چه
🌴
شامبو:شامپو
🌴
انتم تريدون:شما مى خواهيد
🌴
معلـَّب:كـُنسرو
🌴
علبه:پاكت
🌴
سمك:ماهى
🌴
لبن:ماست
🌴
سمك معلـَّب:كنسرو ماهى
🌴
زبدة:كره
🌴
ماذا بعد؟:ديگر چه؟
🌴
خبز:نان
🌴
مشروب مرطّب بلا كحول:نوشابه
🌴
هناك:آنجا
🌴
نحن نريد:ما مى خواهيم
🌴
نحن عندنا:ما داريم
🌴
نحتاج:لازم داريم
🌴
قنينة زجاجية:شيشه
🌴
اثنان:دو
🌴
عصير ليمون:آبليمو
🌴
ثلاثة:سه
🌴
حليب:شير
🌴
أنتم إعطوا:شما بدهيد
🌴
الحقيقة:راستى
🌴
بيض:تـُخم مُرغ
🌴
جبن:پنير
🌴
هو:او
🌴
يريد:مى خواهد
🌴
رز:برنج
🌴
زيت:روغن
🌴
قليلاً:كمى
🌴
نحن ليس عندنا:ما نداريم
🌴
رجاءاً:لطفاً
🌴
أي؟:كدام؟
🌴
مبنى:ساختمان
🌴
ربما:احتمالاً
🌴
زميل:همكلاسى
🌴
صديق:دوست
🌴
شكراً:متشكرم
🌴
@arabi5plus1
اما الآن فنستمع الى الحوار بين محمد وعلي والبائع:
فروشنده: بفرمائيد، چه مى خواهيد؟
🌴
البائع: تفضلاً، ماذا تريدان؟
🌴
محمد: ما يك ظرف ماست، دو بسته كره و يك نوشابه مى خواهيم.
🌴
محمد: نحن نريد علبة لبنا وعلبتي زبد وقنينة واحدة مشروباً مرطباً.
🌴
على: سه عدد صابون، يك شامپو و دو كنسرو ماهى هم لازم داريم.
🌴
علي: نحتاج ايضاً ثلاثة صابونات وقنينة شامبو واحدة ً وعلبتي سمك معلـّب.
🌴
فروشنده: ديگر چه؟ نان هم آنجاست. نان مى خواهيد؟
🌴
البائع: ماذا بَعدُ؟ الخبز ايضاً هناك. أتريدان خبزاً؟
🌴
على: خير، ممنون. يك شيشه آبليمو و دو بطرى شير هم بدهيد.
🌴
علي: لا، ممنون. إعطِ أيضاً قنينة زجاجية عصير ليمون وقنينتي حليب.
🌴
محمد: راستى، سعيد هم چند تا تخم مرغ و يك بسته پنير مى خواهد. على! ما برنج و روغن
داريم؟
🌴
محمد: الحقيقة، يريد سعيد أيضاً عدة بيضات وعلبة واحدة جبن. علي! نحن عندنا رز وزيت؟
على: بله. كمى برنج داريم، اما روغن نداريم.
🌴
علي: نعم. عندنا قليل من الرز، لكن ليس عندنا زيت.
🌴
محمد: پس آقا لطفاً تخم مرغ، پنير و روغن هم به ما بدهيد.
🌴
محمد: إذنْ إعطِنا رجاءاً سيدي بيضاً وجبناً وزيتاً ايضاً.
🌴
يضع البائع البضائع في عدة اكياس، وبينما يحسب ثمنها بالحاسوب، يسأل علياً:
فروشنده: شما دانشجو هستيد؟
🌴
البائع: أنتما طالبان جامعيان؟
🌴
على: بله ما دانشجو هستيم.
🌴
علي: نعم نحن طالبان جامعيان.
🌴
فروشنده: شما در كدام ساختمان ساكن هستيد؟ ساختمان ۳؟
🌴
البائع: أنتما تسكنان في أيّ مبنى؟ المبنى ثلاثة؟
🌴
على: خير، ما در ساختمان ۲ هستيم.
🌴
علي: لا. نحن في المبنى اثنين.
🌴
فروشنده: پس احتمالاً همكلاسى هستيد؟
🌴
البائع: إذنْ محتملٌ زميلان (في صفٍّ واحد)؟
🌴
على: خير، ما با هم دوست هستيم.
🌴
علي: لا نحن معاً صديقان.
@arabi5plus1
به نام خدا
🌺🌺 آموزش مکالمه عربی فصیح 🌺
🌷کلمات درس 10🌷
اليوم:امروز
بعد الظهر:بعد ازظهر
🌺
الی اين:به کجا
🌺
انتم تذهبون:شما می رويد
🌺
نحن نذهبُ :ما می رويم
🌺
متجر:فروشگاه
🌺
الی:به
🌺
ايّ:کدام
🌺
محل بيع الکتب:فروشگاه کتاب
🌺
متجر الکتب:کتاب فروشی
🌺
نحن لا نذهبُ:ما نمی رويم
🌺
سوبر مارکت:سوپر مارکت
🌺
شيئا:چيزی
🌺
أنت تريد:تو می خواهی
🌺
أظنّ / أتصور:فکر کنم
🌺
کم / عدداً:چند
🌺
بَيْض:تخم مرغ
🌺
رُزْمة / عُلـْبة:بسته
🌺
جبن:پنير
🌺
علبة جبن ٍ واحدة: يک بسته پنير
🌺
أنا بحاجة:من لازم دارم
🌺
أنت بحاجة:تو لازم داری
🌺
حسنا:باشد
🌺
لك :برای تو
🌺
أنا أشتري:من می خرم
🌺
تکلف نفسك:زحمت می کشی
🌺
شکراً جزيلاً:خيلى ممنون
🌺
ابوك:پدرت
🌺
هو إتصل هاتفيا:او تلفن کرد
🌺
هو بلغ تحياته:او سلام رساند
🌺
أيّ الساعة:ساعتِ چَند
🌺
حوالي:تقريباً
🌺
الساعة الثامنة وعشرون دقيقة:ساعت ۲۰/۸ دقيقه
🌺
الآن:الآن
🌺
في :در
🌺
في مصر:در مصر
🌺
هم موجودون:آنها هستند
🌺
هم غير موجودين:آنها نيستند
🌺
عـُطلة:تعطيلات
🌺
للعطلة:برای تعطيلات
🌺
عام :سال
🌺
کل عام:هر سال
🌺
@arabi5plus1
استمعنا الی المفردات والان نستمع الی الحوار بين محمد وسعيد:
سعيد: محمد شما امروز بعد از ظهر به کجا می رويد؟
🌺
سعيد: محمد انتما الی اين تذهبان بعد ظهر اليوم؟
🌺
محمد: به فروشگاه می رويم.
🌺
محمد: نذهب الی المتجر.
🌺
سعيد: به کدام فروشگاه می رويد؟ به فروشگاه کتاب می رويد؟
🌺
سعيد: الی أي متجر تذهبان؟ تذهبان الی متجر الکتب؟
🌺
محمد: نه. ما به کتاب فروشی نمی رويم. ما به سوپر مارکت می
رويم. تو چيزی لازم داری؟
🌺
محمد: لا. نحن لا نذهب الی محل بيع الکتب. نحن نذهب الی السوبر مارکت. أتحتاج شيئا؟
🌺
سعيد: آری. فکر می کنم چند تخم مرغ ويک بسته پنير لازم دارم.
🌺
سعيد: نعم. أظن أحتاج عدة بيضات وعلبة جَبْن ٍ واحدة.
🌺
محمد: باشد. من برايت می خرم.
🌺
محمد: حسنا. انا اشتري لك.
🌺
سعيد: خيلی ممنون. زحمت می کشی.
🌺
سعيد: شکراً جزيلاٌ. تکلف نفسك.
🌺
استمعنا الی الحوار. کيف کان؟ أظن أنه کان بسيطاً. نستمع الی
الحوار مرة اخری:
سعيد: محمد شما امروز بعد از ظهر به کجا می رويد؟
🌺
سعید: محمد أنتما الی أين تذهبان بعد ظهر اليوم؟
🌺
محمد: به فروشگاه می رويم.
🌺
محمد: نذهب الی المتجر.
🌺
سعيد: به کدام فروشگاه می رويد؟ به فروشگاه کتاب می رويد؟
🌺
سعید: الی أيّ متجر تذهبان؟ تذهبان الی متجر الكتب؟
🌺
محمد: نه. ما به کتاب فروشی نمی رويم. ما به سوپر مارکت می
رويم. تو چيزی لازم داری؟
🌺
محمد: لا. نحن لا نذهب الی متجر الکتب. نحن نذهب الی السوبر مارکت. أتحتاج شيئا؟
🌺
سعيد: آری. فکر می کنم چند تخم مرغ ويک بسته پنير لازم دارم.
🌺
سعيد: نعم. أظن أحتاج عدة بيضات وعلبة جبن ٍ واحدة.
🌺
محمد: باشد. من برايت می خرم.
🌺
محمد: حسناً. انا اشتري لك.
🌺
سعيد: خيلی ممنون. زحمت مى کشى.
🌺
سعيد: شکراً جزيلاً. تکلف نفسك.
🌺
يتذکر سعيد أن والد محمد إتـّصل هاتفيا من الامارات، لکنّ محمداً کان ذاهباً الی صالون الحلاقة. يبلغ سعيد محمداً الموضوع ويقول:
سعيد: راستی. پدرت امروز تلفن کرد. سلام رساند.
🌺
سعيد: الحقيقة اتصل والدك اليوم هاتفيا وبلّغ تحياته.
🌺
محمد: آه؟ ساعت چند؟
🌺
محمد: آه؟ أيّ الساعة؟
🌺
سعيد: فکر می کنم تقريباً ساعت ۲۰/۸ دقيقه.
🌺
سعيد: أظن حوالي الساعة الثامنة وعشرين دقيقة.
🌺
محمد: او از مصر زنگ می زد؟
🌺
محمد: هو کان يتـّصل من مصر؟
🌺
سعيد: نه. پدرت گفت آنها الان در امارات هستند.
🌺
سعيد: لا. قال والدك هم الآن في الامارات.
🌺
محمد: بله. آنها هر سال برای تعطيلات به امارات می روند.
🌺
محمد: نعم. هم يذهبون للعطلة (لقضاء العطلة) الی الامارات کل عام.
@arabi5plus1
🌺 آموزش مکالمه عربی فصیح 🌺🌺
به نام خدا.
@arabi5plus1
🌷کلمات درس9🌷
اليوم:امروز
🍀
بعد الظهر :بعد ازظهر
🍀
عاطل :بيکار
🍀
أنت:تو هستی
🍀
أنا... لستُ:من... نيستم
🍀
أنت لستَ:تو نيستی
🍀
الليلة:امشب
🍀
ماذا:چه
🍀
أتصور:فکر کنم
🍀
لماذا:چرا
🍀
ل / لاجل:براى
🍀
الشراء:خريد
🍀
الوقت:وقت
🍀
أنت لک:تو دارى
🍀
لا:نه
🍀
انا ليس لي:من ندارم
🍀
لانّ:چون
🍀
انا لي:من دارم
🍀
محاضرة:درس
🍀
هو:او
🍀
هو ليس / هي... ليستْ:او نيست
🍀
هو ليس له / هي ليستْ لها:او ندارد
🍀
هو يذهب / هي تذهب:او مى رود
🍀
الی:به
🍀
مکتبة:کتابخانه
🍀
غداً:فردا
🍀
نحن نذهب:ما مى رويم
🍀
کيف:چطور است
🍀
حسناً:خوب است
🍀
إذن:پس
🍀
@arabi5plus1
والان حيث سمعتم المفردات وترجمتها. ندعوکم الی استماع الحوار بين علي ومحمد، وهما في غرفتهما يطالعان دروسهما فيقول محمد:
على: محمد، تو امروز بعد از ظهر بيکارى؟
🍀
علي: محمد، هل أنت متفرغ ٌ عصر اليوم؟
🍀
محمد: نه. بعدازظهر بيکار نيستم.
🍀
محمد: لا. لستُ متفرغاً بعد الظهر.
🍀
على: تو بعدازظهر بيکار نيستي، امشب چه؟
🍀
علي: أنت لستَ عاطلاً بعد الظهر، وکيف الليلة؟
🍀
محمد: آری... فکر کنم... برای چه؟
🍀
محمد: نعم... أظنُّ... لماذا؟
🍀
على: تو برای خريد وقت داری؟
🍀
علي: أنت عندک وقت للتسوق؟
🍀
محمد: نه، من وقت ندارم.
🍀
محمد: لا، أنا ليس عندي وقت.
🍀
على: چرا وقت نداری؟
🍀
علي: لماذا ليس لديک وقت؟
🍀
محمد: چون من امشب درس دارم.
🍀
محمد: لانّ لي درسا الليلة.
🍀
على: سعيد چه؟ او امشب بيکار است؟
🍀
علي: وسعيد کيف؟ هو متفرغ ٌ الليلة؟
🍀
محمد: نه، او امشب بيکار نيست.
🍀
محمد: لا، هو ليس متفرغاً الليلة.
🍀
على: سعيد هم برای خريد وقت ندارد؟
🍀
علي: سعيد أيضاً ليس لديه وقت للتسوق؟
🍀
محمد: نه، او امشب به کتابخانه می رود. فردا به خريد می رويم. چطور است؟
🍀
محمد: لا، هو يذهب الليلة الی المکتبة. غداً نذهب للتسوق. کيف هذا؟
🍀
على: خوب است. پس ما فردا به خريد مى رويم.
🍀
علي: جيد. إذن نحن نذهب للتسوق غداً.
🍀
کما لاحظتم، لا يستطيع محمد وسعيد أن يذهبا مع علي للتسوق الليلة، لانّ لمحمد درسا ويريد
سعيد ايضاً أن يذهب الی المکتبة. لهذا يقبل علي اقتراح محمد ان يذهبا للتسوق غداً. استمعوا الی الحوار مرة اخری:
على: محمد، تو امروز بعد از ظهر بيکاری؟
علي: محمد، هل أنت متفرغ ٌ عصرَ اليوم؟
🍀
محمد: نه. بعداز ظهر بيکار نيستم.
🍀
محمد: لا. لست عاطلاً بعد الظهر.
🍀
على: تو بعدازظهر بيکار نيستی، امشب چه؟
🍀
علي: أنت لستَ متفرغاً بعد الظهرِ وکيف الليلة؟
🍀
محمد: آری... فکر کنم... برای چه؟
🍀
محمد: نعم... اظن... لماذا؟
🍀
على: تو برای خريد وقت داری؟
🍀
علي: أنت هل لک وقتٌ للتسوق؟
🍀
محمد: نه، من وقت ندارم.
🍀
محمد: لا، أنا ليس لديّ وقت.
🍀
على: چرا وقت ندارى؟
🍀
علي: لماذا ليس لديک وقت؟
🍀
محمد: چون من امشب درس دارم.
🍀
محمد: لانّ لي درسا الليلة.
🍀
على: سعيد چه؟ او امشب بيکار است؟
🍀
علي: وسعيد کيف؟ أهو متفرغ ٌ الليلة؟
🍀
محمد: نه او امشب بيکار نيست.
🍀
محمد: لا هو ليس متفرغاً الليلة.
🍀
على: سعيد هم برای خريد وقت ندارد؟
🍀
علي: سعيد أيضاً ليس لديه وقت للتسوق؟
🍀
محمد: نه، او امشب به کتابخانه مى رود. فردا به خريد می رويم. چطور است؟
🍀
محمد: لا، هو يذهب الليلة الی المکتبة. غداً نذهب للتسوق کيف هذا؟
🍀
على: خوب است. پس ما فردا به خريد می رويم.
🍀
علي: جيد. إذن نحن نذهب للتسوق غداً.
🍀
نعم. استمعتم للحوار مرّة ً اخری، واذا کنتم تودّون ان تعلموا هل سيذهبان للتسوق معا ام لا،
وماذا يشتريان، فتابعوا معنا الموضوع في الحلقة القادمة ونحن واثقون من انکم ستتعلمون مفردات وعبارات اخری کثيرة الاستعمال. الی اللقاء.
@arabi5plus1
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
آموزش مکالمه عربی فصیح
فایل صوتی درس 8
_______________
کانال سراسری دبیران عربی 👇 👇
@arabi5plus1 🍃 🌺
آموزش مکالمه عربی فصیح
فایل صوتی درس ۷
_____________
کانال سراسری دبیران عربی 👇 👇
@arabi5plus1 🍃 🌺
آموزش مکالمه عربی فصیح
فایل صوتی درس ۶
________________
کانال سراسری دبیران عربی 👇 👇
@arabi5plus1 🍃 🌺
آموزش مکالمه عربی فصیح
فایل صوتی درس ۵
_____________
کانال سراسری دبیران عربی 👇 👇
@arabi5plus1 🍃 🌺
آموزش مکالمه عربی فصیح
فایل صوتی درس 16
_________________
کانال سراسری دبیران عربی 👇 👇
@arabi5plus1 🍃 🌺
🌺 آموزش مکالمه عربی فصیح 🌺
@arabi5plus1
به نام خدا
🌺 کلمات درس 15🌺
عطلة:تعطيلات
متى؟:كِى؟
أنت ماذا تفعل؟:تو چه كار مى كنى؟
الجمعة:جمعه
أنا أبقى:من مى مانم
أنت تأتي:تو مى آيى
أنا لا أبقى:من نمى مانم
تأتي من شيراز الى طهران؟:از شيراز به تهران مى آيى
في طهران:در تهران
أنا أتصور:من فكر مى كنم
من طهران:از تهران
الجمعة القادمة:جمعه ى بعد
الى شيراز:به شيراز
تقريباً:تقريباً
أنا أذهب:من مى روم
أسبوع واحد:يك هفته
أنت تبقى:تو مى مانى
بلادك، بلدك:كشوَرَت
أنت لا تذهب:تو نمى روى
أنا لا أستطيع:من نمى توانم
أنا لي عمل:من كار دارم
من الغد:از فردا
أنا أذهب للعمل:من به سر كار مى روم
حقاً؟، بجد؟:جدى؟
أي عمل؟:چه كارى؟
مكتب صحيفة:دفتر روزنامه
أنا أترجم:من ترجمه مى كنم
أنا أترجم من العربية الى الفارسية:من از عربى به فارسى ترجمه مى كنم
مقال:مقاله
مقابلة:مصاحبه
خبر:خبر
ممتاز، رائع:عالى است
موفق، أتمنى لك التوفيق :موفق باشى
@arabi5plus1
نستمع الآن إلى الحوار بين الزميلين:
محمد: على! تو در تعطيلات چه كار مى كنى؟
محمد: علي! أنت ماذا تفعل في العطلة؟
على: من در تهران نمى مانم. به شيراز مى روم.
علي: انا لا أبقى في طهران. أذهب الى شيراز.
محمد: كى به شيراز مى روى؟
محمد: متى تذهب الى شيراز؟
على: جمعه به شيراز مى روم.
علي: أذهب الى شيراز الجمعة.
محمد: كِى از شيراز به تهران مى آيى؟
محمد: متى تأتي من شيراز الى طهران؟
على: فكر مى كنم جمعة آينده به تهران مى آيم.
علي: أظن اني سآتي الجمعة القادمة الى طهران.
محمد: پس تقريباً يك هفته در شيراز مى مانى.
محمد: إذن تبقى أسبوعاً واحداً تقريباً في شيراز.
على: بله. تو چه كار مى كنى؟ به كشورت نمى روى؟
علي: نعم. أنت ماذا تفعل؟ لا تذهب الى بلدك؟
محمد: نه. نمى توانم. كار پيدا كردم. از فردا به سر كار مى روم.
محمد: لا. لا أستطيع. حصلت على عمل. من الغد أذهب الى العمل.
على: جدى؟ چه كارى؟
علي: حقاً؟ أيُّ عمل ٍ؟
محمد: من از فردا در دفتر روزنامه ترجمه مى كنم.
محمد: من الغد أترجم في مكتب الجريدة.
على: چه ترجمه مى كنى؟
علي: ماذا تترجم؟
محمد: مقاله، مصاحبه، خبر... از عربى به فارسى ترجمه مى كنم.
محمد: مقالة، مقابلة ، خبر... أترجم من العربية الى الفارسية.
على: عالى است. موفق باشى.
علي: ممتاز. موفق.
محمد: متشكرم.
محمد: شكراً.
نستودعكم الله والى اللقاء.
@arabi5plus1
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🌺 آموزش مکالمه عربی فصیح 🌺
@arabi5plus1
به نام خدا
🌺 درس14🌺
هذا، هذه:اين
رخيص:ارزان
ساعة، الساعة:ساعت
أنا عندي:من دارم
كم...؟:چند است؟
تفضّلوا:بفرمائيد
أي؟ :كدام
هنا:اينجا
ذهبي، ذهبية:طلايى
كثير:خيلى
أربعون ألفاً:٤۰ هزار
جميل، جميلة:قشنگ
تومان:تومان
جميل، جميلة:زيبا
غالي:گران
كم ثمنها؟:قيمتش چند است؟
عشرون ألفاً..:۲۰ هزار
لوحة:تابلو
طبيعي، طبيعية:طبيعى
الطبيعة:طبيعت
الربيع:بهار
ايران:ايران
لماذا؟:چرا؟
شيء:چيزى
أنت لا تشتري؟:تو نمى خرى؟
فرصت:مجال، وقت
آخر، أخرى:ديگر
طبعاً:البته
@arabi5plus1
والآن نستمع الى الحوار بين محمد والبائع.
محمد: ببخشيد آقا، اين ساعت چند است؟
محمد: عذراً سيدي، هذه الساعة كم؟
فروشنده: كدام ساعت؟
البائع: أية ساعة؟
محمد: اين ساعت طلايى.
محمد: هذه الساعة الذهبية.
فروشنده: قيمت اين ساعت ٤۰ هزار تومان است.
البائع: قيمة هذه الساعة أربعون ألفَ تومان.
محمد: اوه.. گران است.
محمد: اوه... غالية.
فروشنده: البته ساعت ارزان هم داريم. بفرماييد اينجا. اين ساعت هم جنس خوبى دارد و هم
قيمت آن مناسب است.
البائع: طبعاً عندنا ساعة رخيصة ايضاً. تفضّلوا هنا. هذه الساعة نوعيتها جيدة وسعرها مناسب ايضاً.
محمد: قيمتش چند است؟
محمد: سعرها كم؟
فروشنده: ۲۰ هزار تومان.
البائع: عشرون ألفَ تومان.
محمد: نه. متشكرم.
محمد: لا. شكراً.
يـُشاهدُ حميدٌ لوحة رسم في أحد المتاجر ويعجب بها كثيراً. ويشتريها ويتحدث مع محمد بشأنها. نستمع الى الحوار بينهما:
حميد: محمد! اين تابلو قشنگ است؟
حميد: محمد! هذه اللوحة جميلة؟
محمد: بله. خيلى زيباست. خيلى طبيعى است.
محمد: نعم. جميله جداً! طبيعية جداً!
حميد: اين طبيعت بهار در ايران است. محمد! تو چيزى نمى خرى؟
حميد: هذه طبيعة الربيع في ايران. محمد! أنت لا تشتري شيئاً؟
محمد: الآن نه، در يك فرصت ديگر من هم يك تابلوى نقاشى مى خرم.
محمد: الآن لا، في فرصة اخرى انا ايضاً أشتري لوحة رسم.
نستمع الى الحوار مرة اخرى باللغة الفارسية فقط.
حميد: محمد! اين تابلو قشنگ است؟
محمد: بله. خيلى زيباست. خيلى طبيعى است.
حميد: اين طبيعت بهار در ايران است. محمد! تو چيزى نمى خرى؟
محمد: الآن نه، در يك فرصت ديگر من هم يك تابلوى نقاشى مى خرم.
يتجّول محمد وحميد لبضع ساعات في سوق طهران. بعض اقسام السوق قديمة وذات فن معماري
رائع، وأبواب بعض المتاجر مصنوعة من الخشب وعليها نقوش ورسوم جميلة. يعود الزميلان الى القسم الداخلي بواسطة قطارات الأنفاق.
ويروي محمد بشوق ولهفة مشاهداته لأصدقائه الآخرين. وبهذا نختم حلقة برنامجنا لهذا اليوم... الى اللقاء، والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته.
@arabi5plus1
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
🌺 آموزش مکالمه عربی فصیح 🌺
@arabi5plus1
🌹به نام خدا🌹
کلمات درس13:
🌾
سوق:بازار
🌾
سوق طهران:بازار تهران
🌾
هذا، هذه:اين
🌾
ما أروع!:چه جالب!
🌾
قديم، عتيق:قديمى
🌾
ما اسم هذا المكان؟:اسم اينجا چيست؟
🌾
ثلاثمائة:۳۰۰
🌾
الناس:مردم
🌾
سنة:سال
🌾
يقولون:مى گويند
🌾
قبل:قبل
🌾
السوق الكبرى:بازار بزرگ
🌾
هنا:اينجا
🌾
كثير:خيلى
🌾
موجود:هست
🌾
سوق قديمة:بازار قديمى
🌾
متجر:فروشگاه
🌾
هم لديهم:آنها دارند
🌾
كل شيء:همه چيز
🌾
الكل:همه
🌾
جيد:خوب
🌾
كل المدن:همه شهرها
🌾
رخيص:ارزان
🌾
ممرّ:راهرو
🌾
ضيق:باريك
🌾
سقف: سقف
🌾
عالٍ، مرتفع:بلند
🌾
لي:برايم
🌾
رائعٌ:جالب است
🌾
أنا أتصور:من فكر مى كنم
🌾
دائماً:هميشه
🌾
مزدحم:شلوغ
🌾
المدن:شهرها
🌾
مدينة:شهر
🌾
آخر:ديگر
🌾
@arabi5plus1
نستمع الآن إلى الحوار بين محمد وزميله حميد:
🌾
محمد: حميد! فكر مى كنم اين بازار خيلي قديمى است.
🌾
محمد: حميد! أتصور هذه السوق قديمة ٌ جداً.
🌾
حميد: بله. اين محل قديمى است. از سيصد سال قبل، اينجا بازار تهران است.
🌾
حميد: نعم. هذا المكان قديم. منذ ثلاثمائة سنة، هذا المكان سوق طهران.
🌾
محمد: چه جالب! اسم اينجا چيست؟
🌾
محمد: ما أروعه! ما اسم هذا المكان؟
🌾
حميد: مردم به اينجا بازار بزرگ مى گويند.
🌾
حميد: الناس يسمُّون هذا المكان السوقَ الكبرى.
🌾
محمد: خيلى فروشگاه در اين بازار هست.
🌾
محمد: توجد متاجر كثيرة ٌ في هذه السوق.
🌾
حميد: بله. اينجا همه چيز هست. خوب و ارزان.
🌾
حميد: نعم. كل شيء موجودٌ في هذا المكان. جيدٌ ورخيص.
🌾
محمد: اما راهروى بازار باريك است.
🌾
محمد: لكن ممرّ السوق ضيقٌ.
🌾
حميد: بله. راهرو باريك و سقف خيلى بلند است.
🌾
حميد: نعم. الممرّ ضيق والسقف عالٍ جداً.
🌾
محمد: آرى. اينجا همه چيز برايم جالب است.
🌾
محمد: نعم. هنا كل شيء رائع لي.
🌾
🌾
ينظر محمد الى حراك الناس وأنشطتهم في السوق. السوق مكتظة بالمارّة والمتسوِّقين. متاجر الألبسة في ممرٍّ، ومتاجر المجوهرات في ممرٍّ آخـَر، ثم متاجر السجاد في الممرِّ الذي يليه وهكذا... فكل ما تبغون موجود في هذه السوق... نستمع الى تتمة الحوار بين محمد وحميد:
محمد: اينجا هميشه شلوغ است؟
محمد: هل هذا المكان مزدحم دوماً؟
🌾
حميد: بله، اينجا هميشه شلوغ است.
🌾
حميد: نعم. هذا المكان مزدحم دوماً.
🌾
محمد: شهرهاى ديگر هم بازار قديمى دارند؟
🌾
محمد: المدن الاخرى ايضاً لها اسواق قديمة؟
🌾
حميد: بله، همه شهرهاى ايران بازار قديمى دارند.
🌾
حميد: نعم. جميع المدن الايرانية لها اسواق قديمة.
🌾
دمة، نستودعكم الله والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته.
@arabi5plus1
🌺 آموزش مکالمه عربی فصیح 🌺🌺
@arabi5plus1
به نام خدا
🌿کلمات درس12🌿
فندق لاله:هتل لاله
🌴🍃
قبالة:روبروى
🌴🍃
أين؟:كجاست؟
🌴🍃
بنك:بانك
🌴🍃
قليلاً:كمى
🌴🍃
وطني:ملى
🌴🍃
أماماً:جلوتر
🌴🍃
جنب:كنار
🌴🍃
جنب الفندق:كنار هتل
🌴🍃
تاريخ ايران:تاريخ ايران
🌴🍃
متنزّه:پارك
🌴🍃
سعدي:سعدى
🌴🍃
كبير، كبيرة:بزرگ
🌴🍃
كثير، كثيرة:زيادى
🌴🍃
شكراً:متشكرم
🌴🍃
كتب كثيرة:كتابهاى زيادى
🌴🍃
أرجو، عفواً:خواهش مى كنم
🌴🍃
هناك:آنجاست
🌴🍃
كم:چند
🌴🍃
انظروا، شاهدوا:ببينيد
🌴🍃
كتاب:كتاب
🌴🍃
تاريخي، تاريخية:تاريخى
🌴🍃
أنا أريد:من مى خواهم
🌴🍃
الجهة اليُمنى:سمت راست
🌴🍃
هناك:آنجا
🌴🍃
كتب:كتابها
🌴🍃
أدبيات:ادبيات
🌴🍃
ماذا، كيف؟:چه
🌴🍃
ذلك:آن
🌴🍃
زاوية:گوشه
🌴🍃
أنا رأيت:من ديدم
🌴🍃
حول:در مورد
🌴🍃
@arabi5plus1
والآن نستمع الى الحوار بين محمد والسائل:
مرد: سلام آقا. ببخشيد، هتل لاله كجاست؟
🌴🍃
السائل: مرحباً سيدي (السلام عليكم سيدي). عذراً، اين يقع فندق لاله؟
🌴🍃
محمد: هتل لاله؟
🌴🍃
محمد: فندق لاله؟
🌴🍃
مرد: بله، هتل لاله.
🌴🍃
السائل: نعم، فندق لاله.
🌴🍃
محمد: هتل كمى جلوتر، روبروى بانك ملى است.
🌴🍃
محمد: الفندق اماماً قليلاً، قبالة بنك ملي (البنك الوطني).
🌴🍃
مرد: روبروى بانك ملى؟
🌴🍃
السائل: قبالة البنك الوطني؟
🌴🍃
محمد: بله، كنار هتل يك پارك بزرگ هم هست.
🌴🍃
محمد: نعم، جنب الفندق يوجد متنزّهٌ كبير ايضاً.
🌴🍃
مرد: متشكرم.
🌴🍃
السائل: شكراً.
🌴🍃
محمد: خواهش مى كنم.
🌴🍃
محمد: عفواً.
🌴🍃
يذهب محمد الى ساحة الثورة، فهناك دور نشر ومحلات كثيرة لبيع الكتب. ينظر محمد الى يافطات المكتبات ومعارض الكتب، وبعد دقائق يدخل محلاً كبيراً لبيع الكتب، حيث الكتب مصنـَّفة حسب مواضيعها. ينظر محمد قليلاً الى حواليه ثم يسأل البائع عن رفوف الكتب التاريخية. نستمع الى الحوار الذي يدور بينهما.
🌴🍃
محمد: سلام آقا. من چند كتاب تاريخى مى خواهم.
🌴🍃
محمد: السلام عليكم سيدي. أنا اريد عدة كتب تاريخية.
🌴🍃
فروشنده: سلام. سمت راست. آنجا..
🌴🍃
البائع: وعليكم السلام. الجهة اليمنى. هناك...
🌴🍃
محمد: كتابهاى ادبيات چه؟
🌴🍃
محمد: الكتب الادبية كيف؟
🌴🍃
فروشنده: كتابهاى ادبيات هم كنار كتابهاى تاريخى است، آن گوشه...
البائع: الكتب الأدبية ايضاً جنب الكتب التاريخية. تلك الزاوية... 🌴🍃
محمد: بله. ديدم.
🌴🍃
محمد: نعم. رأيت..
🌴🍃
فروشنده: چه كتابى مى خواهى؟
🌴🍃
البائع: أيّ كتاب تريد؟
🌴🍃
محمد: دو كتاب در مورد تاريخ ايران و يك كتاب ادبى درباره زندگى سعدى.
🌴🍃
محمد: كتابين (كتابان) حول تاريخ ايران وكتاباً ادبياً واحداً حول حياة سعدي.
🌴🍃
فروشنده: كتابهاى زيادى در مورد اين دو موضوع داريم. بفرمائيد، ببينيد...
🌴🍃
البائع: عندنا كتب كثيرة حول هذين الموضوعين. تفضّلوا، شاهدوا...
🌴🍃
محمد: متشكرم.
🌴🍃
محمد: شكراً.
🌴🍃
بهذا نأتي الى ختام حلقة برنامجنا لهذا اليوم، على أمل ان نلتقيكم في الحلقة القادمة ان شاء الله. الى اللقاء والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته.
@arabi5plus1
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
آموزش مکالمه عربی فصیح
فایل صوتی درس 11
______________
کانال سراسری دبیران عربی 👇 👇
@arabi5plus1 🍃 🌺
آموزش مکالمه عربی فصیح
فایل صوتی درس 10
______________
کانال سراسری دبیران عربی 👇 👇
@arabi5plus1 🍃 🌺
آموزش مکالمه عربی فصیح
فایل صوتی درس ۹
_______________
کانال سراسری دبیران عربی 👇 👇
@arabi5plus1 🍃 🌺
به نام خدا
🌺 🌺 آموزش مکالمه عربی فصیح 🌺 🌺
🌺 درس 8 🌺
من هو هذا السيد؟:اين آقا کيست؟
🌺
أبي:پدرم
🌺
شاب / شابة:جوان
🌺
أيضاً:هم
🌺
امّي:مادرم
🌺
ام:مادر
🌺
إبن / ولد:پسر
🌺
هذا الولد:اين پسر
🌺
أخ :برادر
🌺
أخت:خواهر
🌺
أخي:برادرم
🌺
أختي:خواهرم
🌺
إبنة / بنت :دختر
🌺
کم:چندتا
🌺
أنت... لک:تو... داري
🌺
واحد / واحدة:یک
🌺
إثنان / إثنتان:دو
🌺
أنا.... لي:من... دارم
🌺
أسرة:خانواده
🌺
کبير / کبيرة:بزرگ
🌺
إبن الاسرة الاکبر:پسر بزرگ خانواده
🌺
أنت :تو هستی
🌺
أنا... لست:من... نيستم
🌺
أخي:برادرم است
🌺
فقط:فقط
🌺
أنا ... ليس لي:من... ندارم
🌺
أعرف:می دانم
🌺
أنّ / الذي:که
🌺
ما عمل؟:چه کاره؟
🌺
ما هي مهنته:او چه کاره است؟
🌺
موظف:کارمند
🌺
بنک:بانک
🌺
موظف بنک:کارمند بانک
🌺
أختي الکبيرة:خواهر بزرگم
🌺
ممرض:پرستار
🌺
أختي الصغيرة:خواهر کوچکم
🌺
حتی الان / لمّا / ما زال:هنوز
🌺
هو يذهب:او... می رود
🌺
إلى المدرسة :به مدرسه
🌺
@arabi5plus1
استمعوا الان بدقة إلی الحوار بين محمد وعلي. ينظر محمد إلی الصور ويسأل علياً:
محمد: اين آقا کيست؟
🌸
محمد: من هو هذا السيد؟
🌸
علی: ايشان پدرم است.
🌸
علي: هو أبي.
🌸
محمد: اوه، پدرت جوان است.
🌸
محمد: اوه، أبوک شاب.
🌸
علی: بله، پدرم جوان است. اين خانم هم مادرم است.
🌸
علي: نعم أبي شاب، وهذه السيدة هي امي.
🌸
محمد: اين پسر کيست؟
🌸
محمد: من هو هذا الولد؟
🌸
علی: اين پسر، برادرم است.
🌸
علي: هذا الولد أخي.
🌸
محمد: اين دختر، خواهرت است؟
🌸
محمد: هذه الفتاة، اختک؟
🌸
علی: بله اين دختر، خواهرم است.
🌸
علي: نعم. هذه الفتاة أختي.
🌸
محمد: شما چند تا خواهر و برادريد؟
🌸
محمد: کم أخ وأخت انتم؟
🌸
علی: من يک برادر و دو خواهر دارم.
🌸
علي: أنا لي أخ وأختان.
🌸
محمد: تو پسر بزرگ خانوادهاي؟
🌸
محمد: أأنت الولد الاکبر في الأسرة؟
🌸
علی: نه من پسر بزرگ خانواده نيستم. برادرم پسر بزرگ خانواده است.
🌸
علي: لا أنا لست الولد الاکبر في الأسرة. أخي هو، الولد الاکبر في الأسرة.
🌸
محمد: من برادر ندارم. من فقط يک خواهر دارم.
🌸
محمد: أنا ليس لي أخ. لي أخت فقط.
🌸
علی: بله. می دانم تو يک خواهر داری.
🌸
علي: نعم، أعلم أنت لک أخت واحدة.
🌸
محمد: برادر تو چه کاره است؟
🌸
محمد: ما هي مهنة أخيک؟
🌸
علی: برادرم کارمند است. کارمند بانک.
🌸
علي: أخي موظف. موظف بنک.
🌸
محمد: خواهرت چی؟
🌸
محمد: وأختک؟
🌸
علی: خواهر بزرگم پرستارِ و خواهر کوچکم به مدرسه می رود.
🌸
علي: أختي الکبيرة ممرضة وأختي الصغيرة لازالت تذهب الى المدرسة.
🌸
استمعوا مرة أخری إلی الحوار بين محمد وعلي.
🌸
محمد: اين آقا کيست؟
🌸
محمد: من هو هذا السيد؟
🌸
علی: ايشان پدرم است.
🌸
علي: هو أبي.
🌸
محمد: اوه، پدرت جوان است.
🌸
محمد: اوه، ابوک شاب.
🌸
علی: بله، پدرم جوان است. اين خانم هم مادرم است.
🌸
علي: نعم أبي شاب، وهذه السيدة هي أمي.
🌸
محمد: اين پسر کيست؟
🌸
محمد: من هو هذا الولد؟
🌸
علی: اين پسر، برادرم است.
🌸
علي: هذا الولد أخي.
🌸
محمد: اين دختر، خواهرت است؟
🌸
محمد: هذه الفتاة، أختک؟
🌸
علی: بله اين دختر، خواهرم است.
🌸
علي: نعم. هذه الفتاة أختي.
🌸
محمد: شما چند تا خواهر و برادريد؟
🌸
محمد: کم أخ وأخت أنتم؟
🌸
علی: من يک برادر و دو خواهر دارم.
🌸
علي: أنا لي أخ وأختان.
🌸
محمد: تو پسر بزرگ خانوادهای؟
🌸
محمد: أأنت الولد الاکبر في الأسرة؟
🌸
علی: نه من پسر بزرگ خانواده نيستم. برادرم پسر بزرگ خانواده است.
🌸
علي: لا أنا لست الولد الاکبر في الأسرة. أخي، الولد الاکبر في الأسرة.
🌸
محمد: من برادر ندارم. من فقط يک خواهر دارم.
🌸
محمد: أنا ليس لي أخ. لي أخت فقط.
🌸
علی: بله. می دانم تو يک خواهر داری.
🌸
علي: نعم، أعلم أنت لک أختاً واحدة.
🌸
محمد: برادر تو چه کاره است؟
🌸
محمد: ما هي مهنة أخيک؟
🌸
علی: برادرم کارمند است. کارمند بانک.
🌸
علي: أخي موظف. موظف بنک.
🌸
محمد: خواهرت چی؟
🌸
محمد: وأختک؟
🌸
علی: خواهر بزرگم پرستار است و خواهر کوچکم به مدرسه می رود.
🌸
علي: أختي الکبيرة ممرضة وأختي الصغيرة لازالت تذهب الی المدرسة.
🌸
مستمعينا الکرام إلی هنا نأتي الی ختام حلقة برنامجنا لهذا اليوم نرجو ان تکونوا قد تعلمتم ما طرح خلالها. الی اللقاء.
@arabi5plus1
به نام خدا
🌺 🌺 آموزش مکالمه عربی فصیح 🌺 🌺
🌹درس7 🌹
@arabi5plus1
أنت:تو
🌺
من اين أنت:اهل کجايي
🌺
شيراز:شيراز
🌺
أنا من شيراز:شيرازي هستم
🌺
اسرة:خانواده
🌺
اسرتي:خانواده من
🌺
في:در
🌺
في شيراز:در شيراز
🌺
ما هي مهنته؟:چه کاره است؟
🌺
هو / هي:او
🌺
ما هي مهنته؟:او چه کاره است؟
🌺
أبي:پدرم
🌺
شرطي:پليس
🌺
ابوک:پدرت
🌺
معلم:معلم
🌺
امي :مادرم
🌺
ماذا يفعل؟: چه کار مى کند؟
🌺
ربة بيت:خانه دار
🌺
هو ليس / هي ليست:او... نيست
🌺
صورة:عکس
🌺
سيدة:خانم
🌺
هذه السيدة:این خانم
🌺
امک:مادرت
🌺
هي / هو:او
🌺
جدّه:مادربزرگ
🌺
هي جدّتي:مادر بزرگم است
🌺
بنت / ابنة :دختر
🌺
أخت:خواهر
🌺
هي اختک:خواهرت است
🌺
هي اختي:خواهرم است
🌺
تلميذ:دانش آموز
🌺
@arabi5plus1
الان حيث تعلمت کلمات الدرس استمع الی الحوار بين محمد و علي:
محمد: علی! تو کجايی هستی؟
🌳
محمد: علي! من أين انت؟
🌳
علی: من شيرازی هستم. خانواده من در شيراز هستند
🌳
علي: أنا شيرازي. أسرتي في شيراز.
🌳
محمد: پدر تو چه کاره است؟
🌳
محمد: ما هي مهنة والدک؟
🌳
علی: پدرم پليس است.
🌳
علي: والدي شرطي.
🌳
محمد: مادرت چه کار مى کند؟
🌳
محمد: ماذا تعمل والدتک؟
🌳
علی: او خانه دار است.
🌳
علي: هي ربة بيت.
🌳
محمد: مادر من کار مى کند. او مترجم است.
🌳
محمد: والدتي تعمل. هي مترجمة.
🌳
علی: پدرت چه کاره است؟
🌳
علی: ما هي مهنة والدک؟
🌳
محمد: پدرم معلم است. اين عکس خانواده من است.
🌳
محمد: والدي معلم. هذه صورة أسرتي.
🌳
استمعوا مرة اخری الى الحوار بين محمد وعلي:
🌳
محمد: علی! تو کجايی هستی؟
🌳
محمد: علي! من أين انت؟
🌳
علی: من شيرازی هستم. خانواده من در شيراز هستند.
🌳
علي: أنا شيرازي. أسرتي في شيراز.
🌳
محمد: پدر تو چه کاره است؟
🌳
محمد: ما هي مهنة والدک؟
🌳
علی: پدرم پليس است.
🌳
علي: والدي شرطي.
🌳
محمد: مادرت چه کار می کند؟
🌳
محمد: ماذا تعمل والدتک؟
🌳
علی: او خانه دار است.
🌳
علي: هي ربة بيت.
🌳
محمد: مادر من کار مى کند. او مترجم است.
🌳
محمد: والدتي تعمل. هي مترجمة.
🌳
علی: پدرت چه کاره است؟
🌳
علي: ما هي مهنة والدک؟
🌳
محمد: پدرم معلم است. اين عکس خانواده من است.
🌳
محمد: والدي معلم. هذه صورة أسرتي.
🌳
يأخذ علي الصورة من محمد. فهي صورة عائلية صغيرة و ينظر علي الی الصورة و يسأل محمداً:
علی: اين آقا پدرت است؟
🌳
علی: هذا السيد والدک؟
🌳
محمد: بله. اين آقا پدرم است. او معلم است.
🌳
محمد: نعم. هذا السيد والدي. هو معلم.
🌳
علی: اين خانم مادرت است؟
🌳
علي: هذه السيدة والدتک؟
🌳
محمد: نه او مادربزرگم است. اين خانم مادرم است.
🌳
محمد: لا هي جدّتي. هذه السيدة والدتي.
🌳
علی: و اين دختر، خواهرت است؟
🌳
علي: وهذه الفتاة أختک؟
🌳
محمد: بله اين خواهرم است. او دانش آموز است.
🌳
محمد: نعم. هذه أختي. هي تلميذة.
🌳
استمعوا الی الحوار مرة اخری.
🌳
علی: اين آقا پدرت است؟
🌳
علي: هذا السيد والدک؟
🌳
محمد: بله. اين آقا پدرم است. او معلم است.
🌳
محمد: نعم. هذا السيد والدي. هو معلم.
🌳
علی: اين خانم مادرت است؟
🌳
علي: هذه السيدة والدتک؟
🌳
محمد: نه او مادر بزرگم است. اين خانم مادرم است.
🌳
محمد: لا هي جدّتي. هذه السيدة والدتي.
🌳
علی: و اين دختر، خواهرت است؟
🌳
علي: وهذه الفتاة أختک؟
🌳
محمد: بله اين خواهرم است. او دانش آموز است.
🌳
محمد: نعم. هذه اختي. هي تلميذة.
__________________
کانال سراسری دبیران عربی 👇 👇
@arabi5plus1🍃🌺
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
به نام خدا
🌺 🌺 آموزش مکالمه عربي فصیح 🌺 🌺
@arabi5plus1
🌺 کلمات و متن درس6🌺
صباح الخير:صبح بخير 🌹
الساعة :ساعت🌹
کم:چند است🌹
کم هي الساعة:ساعت چند است؟🌹
السابعة:هفت🌹
الساعة السابعة:ساعت هفت است🌹
نعم :آري🌹
نعم :بله🌹
متأخر:دير🌹
کثيراً:خيلی🌹
متأخر کثيراً:خيلی دير است🌹
هذا اليوم:امروز🌹
صباحاً:صبح🌹
أنت :تو🌹
عندک:داری🌹
الصف:کلاس🌹
حافلة:اتوبوس🌹
بالحافلة:با اتوبوس🌹
الجامعة:دانشگاه🌹
الی الجامعة:به دانشگاه🌹
أنت .... تذهب:تو ... می روی🌹
الکلية:دانشکده🌹
بقربي:نزديک من 🌹
أذهب:می روم🌹
مشياً:پياده🌹
ايضاً:هم🌹
إذَن:پس🌹
استعجل:عجله کن🌹
تذهب الحافلة: اتوبوس می رود🌹
@arabi5plus1
***
الآن استمعوا الى الحوار:
علی: صبح بخير محمد.
علي: صباح الخير محمد.
محمد: صبح بخير، ساعت چند است؟
محمد: صباح الخير، کم الساعة؟
علی: هفت است.
علي: السابعة.
محمد: ساعت هفت است؟
محمد: الساعة هي السابعة؟
علی: آری خيلی دير است.
علي: نعم، متأخراً کثيراً.
سعيد: سلام صبح بخير.
سعيد: السلام عليکم، صباح الخير.
علی: صبح بخير، امروز صبح تو کلاس داری؟
علي: صباح الخير، هل عندک محاضرة صباح اليوم؟
سعيد: بله ساعت ۸.
سعيد: نعم، في الساعة الثامنة.
محمد: سعيد! تو با اتوبوس به دانشگاه می روی؟
محمد: سعيد! انت تذهب الى الجامعة بالحافلة؟
سعيد: نه دانشکده نزديک است . من پياده می روم.
سعيد: لا، الکلية قريبة. أنا أذهب مشياً.
محمد: على! تو هم پياده به دانشگاه می روی؟
محمد: علي! أنت ايضاً تذهب الی الجامعة مشياً؟
علی: نه، من با اتوبوس به دانشگاه می روم.
علي: لا، أنا أذهب الی الجامعة بالحافلة.
محمد: من هم با اتوبوس به دانشگاه می روم.
محمد: أنا أيضاً أذهب الی الجامعة بالحافلة.
علی: پس عجله کن، اتوبوس ساعت هفت ونيم می رود.
علي: إذَن عجّل، الحافلة تذهب في الساعة السابعة والنصف.
محمد: باشد. خداحافظ سعيد.
محمد: حسناً، في أمان الله سعيد.
علی: خداحافظ.
علي: في امان الله.
سعيد: به سلامت.
سعيد: مع السلامة.
استمعتم الی الحوار؟ الحوار کان طويلاً تقريباً، لکن العبارات کانت بسيطة. والان استمعوا الی الحوار مرة اخری.
علی: صبح بخير محمد.
علي: صباح الخير محمد.
محمد: صبح بخير، ساعت چند است؟
محمد: صباح الخير، کم الساعة؟
على: هفت است.
علي: السابعة.
محمد: ساعت هفت است؟
محمد: الساعة هي السابعة؟
على: آري خيلي دير است.
علي: نعم، متاخراً کثيراً.
سعيد: سلام، صبح بخير.
سعيد: السلام عليکم، صباح الخير.
على: صبح بخير، امروز صبح تو کلاس داری؟
علي: صباح الخير، هل عندک محاضرة صباح اليوم؟
سعيد: بله ساعت ۸.
سعيد: نعم في الساعة الثامنة.
محمد: سعيد! تو با اتوبوس به دانشگاه می روی؟
محمد: سعيد! أنت تذهب الى الجامعة بالحافلة؟
سعيد: نه دانشکده نزديک است. من پياده می روم.
سعيد: لا، الکلية قريبة. أنا أذهب مشياً.
محمد: على! تو هم پياده به دانشگاه می روی؟
محمد: علي! أنت أيضاً تذهب الی الجامعة مشياً؟
على: نه، من با اتوبوس به دانشگاه می روم.
علي: لا، انا اذهب الی الجامعة بالحافلة.
محمد: من هم با اتوبوس به دانشگاه می روم.
محمد: أنا أيضاً أذهب الی الجامعة بالحافلة.
على: پس عجله کن، اتوبوس ساعت هفت ونيم می رود.
علي: إذَن عجّل، الحافلة تذهب في الساعة السابعة والنصف.
محمد: باشد. خداحافظ سعيد.
محمد: حسناً، في امان الله سعيد.
على: خداحافظ.
علي: في امان الله.
سعيد: به سلامت.
سعيد: مع السلامة.
يخرج محمد وعلي بسرعة من الغرفة ويذهبان نحو الحافلة. سعيد أيضاً يتهيأ رويداً رويداً ليذهب الی الجامعة. وحلقة برنامجنا لهذا اليوم أيضاً تصل نهايتها. نستودعکم الله حتى الحلقة القادمة.
@arabi5plus1
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🌺 آموزش مکالمه عربی فصیح 🌺
@arabi5plus1
کلمات و متن درس5:
انا بخير:خوبم🍀
هذا/ هذه:اين🍀
انا:مَن🍀
أكونُ :هستم🍀
فرصة سعيدة:خوشوقتم🍀
اهلاً وسهلاً:خوش آمديد 🍀
حول:در مورد 🍀
حولك مع:در مورد شما با 🍀
معي:با مَن 🍀
هو/ هي:او 🍀
يأتي:مى آيد 🍀
الى:به🍀
الى الغرفة:به اتاق 🍀
جيد جداً:خيلى خوب است 🍀
شاغر:خالى 🍀
سرير:تخت 🍀
هذا السرير شاغر:اين تخت خالى است 🍀
خِزانة:كُمُد 🍀
هذه الخزانة:اين كُمُد🍀
أرجو/ عفواً:خواهش مى كنم 🍀
شكراً جزيلاً:خيلى ممنون 🍀
جزيل/ كثير:خيلى 🍀
@arabi5plus1
يذهب محمد وعلي الى الغرفة، الغرفة في الطابق الثاني، يطرق علي الباب ويدخل الاثنان معاً، سعيد في الغرفة، استمعوا الى الحوار بينهم:
على: سلام سعيد.
علي: مرحباً سعيد.
سعيد: سلام، حال شما چطور است؟
سعيد: مرحباً، كيف حالكم؟
على: خوبم، متشكرم، اين آقا محمد است.
علي: أنا بخير، اشكرك، هذا محمد.
محمد: سلام، حال شما خوب است؟
محمد: مرحباً، هل أنت بخير؟
سعيد: سلام، متشكرم، من سعيدم.
سعيد: مرحباً، اشكرك، انا سعيد.
محمد: خوشوقتم.
محمد: فرصة سعيدة.
سعيد: خوش آمديد، على درباره شما با من صحبت كرده است.
سعيد: اهلاً وسهلاً، لقد تحدث عنك علي معي.
على: سعيد! محمد از امروز به اتاق ما مى آيد، او دانشجوى ادبيات فارسى است.
علي: سعيد! يأتي محمد الى غرفتنا مـِن اليوم، هو طالب بالادب الفارسي.
سعيد: خوب است، اين تخت خالى است.
سعيد: جيد، هذا السرير شاغر.
محمد: متشكرم، اين تخت من است؟
محمد: شكراً، هذا سريري؟
سعيد: بله، اين تخت و اين كمد شماست.
سعيد: نعم، هذا سريرك وهذه خزانتك.
محمد: خيلى ممنون سعيد، خيلى ممنون على.
محمد: شكراً جزيلاً سعيد. شكراً جزيلاً علي.
على: خواهش مى كنم.
علي: عفواً.
بعد التعارف، يأخذ محمد كتبه وحقيبته وباقي ادواته الى غرفته الجديدة، فقد غيّر غرفته السابقة لانها كانت صغيرة وصاخبة. نتمنى ان يكون مريحاً في هذه الغرفة. حتى الحلقة القادمة نستودعكم الله.
@arabi5plus1
🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺