❇️
یکی از ملوک بیانصاف، پارسایی را پرسید «از عبادتها کدام فاضلتر است؟» گفت «تو را خوابِ نیمروز تا در آن یک نفس خلق را نیازاری.»
ظالمی را خفته دیدم نیمروز
گفتم این فتنه است خوابش برده به
وآنکه خوابش بهتر از بیداری است
آن چنان بد زندگانی مرده به
#سعدی
🎸 دربارۀ شعر، موسیقی و گردشگری:
🎸 @pakruh
🕯 @andishehsarapub
❇️
مردی گمان مبر که به پنجه است و زور و کتف
با نفس اگر برآیی، دانم که شاطری
#سعدی
شاطر: چالاک، دلاور
🎸 دربارۀ شعر، موسیقی و گردشگری:
🎸 @pakruh
🕯 @andishehsarapub
❇️
چو یکبار گفتی، مگو بازپس
که حلوا چو یکبار خوردند، بس
#سعدی
🎸 دربارۀ شعر، موسیقی و گردشگری:
🎸 @pakruh
🕯 @andishehsarapub
❇️
زر نداری نتوان رفت بهزور از دریا
زورِ دَهمَرده چه باشد، زرِ یکمَرده بیار
#سعدی
🎸 دربارۀ شعر، موسیقی و گردشگری:
🎸 @pakruh
🕯 @andishehsarapub
❇️
غمی کز پیاش شادمانی بری
به از شادیای کز پسش غم خوری
#سعدی
🎸 دربارۀ شعر، موسیقی و گردشگری:
🎸 @pakruh
🕯 @andishehsarapub
❇️
ندهد مردِ هوشمند جواب
مگر آنگه کز او سؤال کنند
#سعدی
🎸 دربارۀ شعر، موسیقی و گردشگری:
🎸 @pakruh
🕯 @andishehsarapub
❇️
هرکه حمّالِ عیبِ خویشتنید
طعنه بر عیبِ دیگران مزنید
#سعدی
🎸 دربارۀ شعر، موسیقی و گردشگری:
🎸 @pakruh
🕯 @andishehsarapub
❇️
هرکه در پیشِ سخنِ دیگران افتد تا مایهی فضلش بدانند، پایهی جهلش معلوم شود.
ندهد مردِ هوشمند جواب
مگر آنگه کز او سؤال کنند
#سعدی
🎸 دربارۀ شعر، موسیقی و گردشگری:
🎸 @pakruh
🕯 @andishehsarapub
❇️
همه کس را عقلِ خود به کمال نماید و فرزندِ خود به جمال
گر از بسیطِ زمین، عقل منعدم گردد
به خود گمان نبرد هیچکس که نادانم
#سعدی
بسیطِ زمین: پهنۀ زمین
🎸 دربارۀ شعر، موسیقی و گردشگری:
🎸 @pakruh
🕯 @andishehsarapub
❇️
طلب کردم ز دانایی یکی پند
مرا فرمود با نادان مپیوند
#سعدی
🎸 دربارۀ شعر، موسیقی و گردشگری:
🎸 @pakruh
🕯 @andishehsarapub
❇️
دیدۀ اهلِ طمع به نعمتِ دنیا
پر نشود همچنانکه چاه به شبنم
#سعدی
🎸 دربارۀ شعر، موسیقی و گردشگری:
🎸 @pakruh
🕯 @andishehsarapub
❇️
چون در آید بهازتویی به سخن
گرچه به دانی اعتراض مکن
#سعدی
🎸 دربارۀ شعر، موسیقی و گردشگری:
🎸 @pakruh
🕯 @andishehsarapub
❇️
به دست آوردنِ دنیا هنر نیست
یکی را گر توانی دل به دست آر
#سعدی
🎸 دربارۀ شعر، موسیقی و گردشگری:
🎸 @pakruh
🕯 @andishehsarapub
✅ یکی از زیباترین قصاید سعدی که به نسبت مطالبِ رایج در فضای مجازی، طولانی به نظر میرسد و این نکته ممکن است برخی را از خواندنش منصرف کند! ارزش بارها خوانده شدن را دارد:
به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار
که برّ و بحر فراخ است و آدمی بسیار
همیشه بر سگِ شهری جفا و سنگ آید
از آنکه چون سگِ صیدی نمیرود به شکار
نه در جهان گل رویی و سبزهی زنخیست
درختها همه سبزند و بوستان، گلزار
چو ماکیان به در خانه چند بینی جور؟
چرا سفر نکنی چون کبوتر طیار؟
از این درخت چو بلبل بر آن درخت نشین
به دامِ دل چه فروماندهای چو بوتیمار؟
زمین لگد خورد از گاو و خر به علتِ آن
که ساکن است نه مانند آسمان دوار
گرت هزار بدیعالجمال پیش آید
ببین و بگذر و خاطر به هیچکس مسپار
مخالطِ همهکس باش تا بخندی خوش
نه پایبند یکی کز غمش بگریی زار
به خَدّ اطلس اگر وقتی التفات کنی
به قدر کن که نه اطلس کم است در بازار
مثال اسب الاغاند مردم سفری
نه چشم بسته و سرگشته همچو گاو عصار
کسی کند تن آزاده را به بند اسیر؟
کسی کند دل آسوده را به فکر فگار؟
چو طاعت آری و خدمت کنی و نشناسند
چرا خسیس کنی نفسِ خویش را مقدار؟
خنک کسی که به شب در کنار گیرد دوست
چنانکه شرط وصال است و بامداد کنار
و گر به بندِ بلای کسی گرفتاری
گناه توست که بر خود گرفتهای دشوار
مرا که میوۀ شیرین به دست میافتد
چرا نشانم بیخی که تلخی آرد بار؟
چه لازم است یکی شادمان و من غمگین
یکی به خواب و من اندر خیال وی بیدار؟
مثال گردن آزادگان و چنبرِ عشق
همان مثال پیادهست در کمندِ سوار
مرا رفیقی باید که بار برگیرد
نه صاحبی که من از وی کنم تحمل بار
اگر به شرط وفا دوستی به جای آرَد
وگرنه دوست مدارش تو نیز و دست بدار
کسی که از غم و تیمارُ من نیندیشد
چرا من از غم و تیمار وی شوم بیمار؟
چو دوست جور کند بر من و جفا گوید
میان دوست چه فرق است و دشمن خونخوار؟
اگر زمین تو بوسد که خاکِ پای توام
مباش غرّه که بازیت میدهد عیار
گرت سلام کند، دانه مینهد صیاد
ورت نماز برَد، کیسه میبرد طرار
به اعتمادِ وفا، نقدِ عمر صرف مکن
که عنقریب تو بیزر شوی و او بیزار
به راحتِ نفسی، رنجِ پایدار مجوی
شب شراب نیرزد به بامدادِ خمار
به اولِ همهکاری تأمل اُولیتر
بکن، وگرنه پشیمان شوی به آخِرِ کار
میانِ طاعت و اخلاص و بندگی بستن
چه پیشِ خلق به خدمت، چه پیشِ بت زُنّار
زمام عقل به دست هوای نفس مده
که گِرد عشق نگردند مردمِ هشیار
من آزمودهام این رنج و دیدهم این محنت
ز ریسمان متنفر بوَد گزیدهی مار
طریق معرفت این است بیخلاف و لیک
به گوش عشق موافق نیاید این گفتار
چو دیده دید و دل از دست رفت و چاره نماند
نه دل ز مهر شکیبد، نه دیده از دیدار
پیاده مرد کمند سوار نیست و لیک
چو اوفتاد بباید دویدنش ناچار
@pakruh
@andishehsarapub
شبی دراز در این فکر تا سحر همهشب
نشسته بودم و با نفس خویش در پیکار
که چند از این طلب شهوت و هوا و هوس
چو کودکان و زنان رنگ و بوی و نقش و نگار
بسی نماند که روی از حبیب برپیچم
وفای عهد عنانم گرفت دیگر بار
که سخت سست گرفتی و نیک بد گفتی
هزار نوبت از این رأیِ باطل استغفار
حقوق صحبتم آویخت دست در دامن
که حُسن عهد فراموش کردی از غدار
نگفتمت که چنین زود بگسلی پیمان
مکن کز اهل مرّوت نیاید این کردار
کدام دوست بتابد رخ از محبتِ دوست؟
کدام یار بپیچد سر از ارادتِ یار؟
فراق را دلی از سنگ سختتر باید
کدام صبر که برمیکنی دل از دلدار؟
هر آنکه مهر یکی در دلش قرار گرفت
روا بوَد که تحمل کند جفای هزار
هوای دل نتوان پخت بیتَعَنُّتِ خلق
درخت گل نتوان چید بیتحملِ خار
دِرم چه باشد و دینار و دین و دنیی و نفس
چو دوست دست دهد هرچه هست هیچ انگار
بدان که دشمنت اندر قفا سخن گوید
دلت دهد که دل از دوست برکنی زنهار
دهانِ خصم و زبانِ حسود نتوان بست
رضای دوست به دست آر و دیگران بگذار
نگویمت که بر آزارِ دوست دل خوش کن
که خود ز دوست مصوّر نمیشود آزار
دگر مگوی که من ترک عشق خواهم گفت
که قاضی از پس اقرار نشنود انکار
ز بحر طبع تو امروز در معانی عشق
همه سفینۀ دُر میرود به دریا بار
هر آدمی که نظر با یکی ندارد و دل
به صورتی ندهد صورتیست بر دیوار
مرا فقیه مپندار و نیکمرد مگوی
که عاقلان نکنند اعتماد بر پندار
که گفت پیرزن از میوه میکند پرهیز
دروغ گفت که دستش نمیرسد به ثمار
فراخ حوصلۀ تنگدست نتواند
که سیم و زر کند اندر هوای دوست نثار
تو را که مالک دینار نیستی سعدی
طریق نیست مگر زُهدِ مالک دینار
وز این سخن بگذشتیم و یک غزل ماندهست
تو خوش حدیث کنی سعدیا بیا و بیار
#سعدی
🎸 دربارۀ شعر، موسیقی و گردشگری:
🎸 @pakruh
🕯 @andishehsarapub
❇️
گر قدر خود بدانی، قَدرت فزون شود
نیکونهاد باش که پاکیزهپیکری
#سعدی
🎸 دربارۀ شعر، موسیقی و گردشگری:
🎸 @pakruh
🕯 @andishehsarapub
❇️
گرچه شاطر بوَد خروس بهجنگ
چه زند پیشِ بازِ رویینچنگ؟
گربه شیر است در گرفتنِ موش
لیک موش است در مصافِ پلنگ
#سعدی
شاطر: چالاک، دلاور
🎸 دربارۀ شعر، موسیقی و گردشگری:
🎸 @pakruh
🕯 @andishehsarapub
❇️
سرِ چشمه شاید گرفتن به بیل
چو پر شد نشاید گذشتن به پیل
#سعدی
🎸 دربارۀ شعر، موسیقی و گردشگری:
🎸 @pakruh
🕯 @andishehsarapub
❇️
چو پرخاش بینی تحمل بیار
که سهلی ببندد درِ کارزار
به شیرینزبانی و لطف و خوشی
توانی که پیلی به مویی کِشی
#سعدی
🎸 دربارۀ شعر، موسیقی و گردشگری:
🎸 @pakruh
🕯 @andishehsarapub
❇️
شرطِ عقل است صبرِ تیرانداز
که چو رفت از کمان نیاید باز
#سعدی
🎸 دربارۀ شعر، موسیقی و گردشگری:
🎸 @pakruh
🕯 @andishehsarapub
❇️
سیاهیِ لشکر نیاید به کار
یکی مردِ جنگی بهِ از صدهزار
#سعدی
🎸🎼 دربارۀ شعر و موسیقی:
t.me/pakruh
از شما دعوت میشود #سعدی را در این کانال بجویید و اشعار برگزیدۀ او را بخوانید و بازنشر بفرمایید.
❇️
هرکه تأمل نکند در جواب
بیشتر آید سخنش ناصواب
#سعدی
🎸 دربارۀ شعر، موسیقی و گردشگری:
🎸 @pakruh
🕯 @andishehsarapub
❇️
متکلّم را تا کسی عیب نگیرد، سخنش صلاح نپذیرد.
مشو غِرّه بر حُسنِ گفتارِ خویش
به تحسینِ نادان و پندارِ خویش
#سعدی
🎸 دربارۀ شعر، موسیقی و گردشگری:
🎸 @pakruh
🕯 @andishehsarapub
❇️
کهنخرقهی خویش پیراستن
به از جامهی عاریت خواستن
#سعدی
🎸 دربارۀ شعر، موسیقی و گردشگری:
🎸 @pakruh
🕯 @andishehsarapub
❇️
گر هنرمند از اوباش جفایی بیند
تا دلِ خویش نیازارد و درهم نشود
سنگِ بدگوهر اگر کاسۀ زرّین بِشِکست
قیمتِ سنگ نیفزاید و زر کم نشود
#سعدی
🎸 دربارۀ شعر، موسیقی و گردشگری:
🎸 @pakruh
🕯 @andishehsarapub
❇️
دو عاقل را نباشد کین و پیکار
نه دانایی ستیزد با سبکسار
#سعدی
🎸 دربارۀ شعر، موسیقی و گردشگری:
🎸 @pakruh
🕯 @andishehsarapub
❇️
خامُشی به که ضمیر دل خویش
با کسی گفتن و گفتن که مگوی
ای سلیم آب ز سرچشمه ببند
که چو پر شد نتوان بستن جوی
#سعدی
🎸 دربارۀ شعر، موسیقی و گردشگری:
🎸 @pakruh
🕯 @andishehsarapub
❇️
تا ندانی که سخن، عینِ صواب است مگوی
و آنچه دانی که نه نیکوش جواب است مگوی
#سعدی
🎸 دربارۀ شعر، موسیقی و گردشگری:
🎸 @pakruh
🕯 @andishehsarapub
❇️
اَلا تا نخواهی بلا بر حسود
که آن بختبرگشته، خود در بلاست
#سعدی
🎸 دربارۀ شعر، موسیقی و گردشگری:
🎸 @pakruh
🕯 @andishehsarapub
🌸🌼🌸🌼🌸
باد نوروز علیرغم خزان بازآمد
t.me/pakruh
ساعتی کز درم آن سرو روان بازآمد
راستگویی به تن مردهروان بازآمد
بخت پیروز که با ما به خصومت میبود
بامداد از در من صلحکنان بازآمد
پیر بودم ز جفای فلک و جور زمان
باز پیرانهسرم عشق جوان بازآمد
دوست بازآمد و دشمن به مصیبت بنشست
باد نوروز علیرغم خزان بازآمد
مژدگانی بده ای نفس که سختی بگذشت
دلگرانی مکن ای جسم که جان بازآمد
باور از بخت ندارم که به صلح از در من
آن بت سنگدل سختکمان بازآمد
تا تو بازآمدی ای مونس جان از درِ غیب
هرکه در سر هوسی داشت از آن بازآمد
عشق روی تو حرام است مگر سعدی را
که به سودای تو از هرکه جهان بازآمد
دوستان عیب مگیرید و ملامت مکنید
کاین حدیثیست که از وی نتوان بازآمد
#سعدی
🎸 دربارۀ شعر، موسیقی و گردشگری:
🎸 @pakruh
🕯 @andishehsarapub