📚این کانال به معرفی و نقد کتاب، و پاسداشت یاد بزرگان فرهنگ اختصاص دارد. «هر که را عقل نیست، تمییز نیست، و تمییز کردن جایی درست آید که دو باشند تا تمییز کند و حق را از باطل جدا کند» (مستملی بخاری، شرح تعرف) راه ارتباطی: @dehlizbad
📚مقاله داستان رستم زال طبق منابع ارمنی، آودیس شهسواریان، پیام نوین دوره هشتم، اردیبهشت ١٣۴۵، شماره ١ (پیاپی ٨۵)
▪️در بخشی از این جستار کوتاه، توضیحی آمده در باب نامگذاری رخش به اسب رستم، پیش از اینکه رستم او را در فسیله، گزین کرده و سوار شود.
دکتر امیدسالار نیز یادداشتی در این باره دارند که در ادامه بخشی از آن درج میشود.
@ahle_tamyz
📚مقالۀ بنیان اساطیری حماسه ملی ایران روانشاد دکتر بهمن سرکاراتی، نشریۀ دانشکده ادبیات و علوم انسانی، تبریز، فروردین ١٣۵٧، ۶١ صفحه
▪️این مقاله در کتاب سایههای شکارشده چاپ انتشارات طهوری نیز منتشر شده است.
@ahle_tamyz
🔹عهد عتیق کتابهای پیامبران
یَهُوَه چنان کرد که ماهی عظیمی بهر فروبلعیدن یونُس حاضر گشت. یونُس سه روز و سه شب در احشای ماهی بماند. از احشای ماهی به درگاه یَهُوَه، خدای خویش، دعا کرد. گفت:
از تنگنایی که در آن بودم، به سوی یَهُوَه بانگ برآوردم،
و مرا پاسخ گفت؛
از دل منزلگه مردگان ندا دردادم،
و آوای مرا بشنیدی.
مرا در دل دریا به ژرفاها درافکندی،
و سیلاب مرا در خود گرفت.
تمامی موجها و خیزابهایت،
از روی من بگذشت.
و گفتم: از چشم تو افتادم.
با این همه، به سوی معبد مُقَدّس تو،
همچنان مینگرم!
آبها مرا تا گلوگاه در خود گرفت،
و لُجّه احاطهام کرد.
گرد سرم جلبک پیچید.
به بُن کوهها فرود آمدم،
به سرزمینی که چفتهای آن تا ابد،
به رویم بربسته شده بود.
لیک ای یَهُوَه، خدای من،
حیاتِ مرا از گودال برآوردی.
همچنان که جانم در اندرونم زوال مییافت،
یَهُوَه را یاد کردم،
و دعای من تا درگاه تو،
به معبد مُقَدّست رفت.
آنان که اباطیل فریبنده را بندگی میکنند،
اخلاص خویش را وامینهند.
من به آوازهای ستایش،
قربانیهای ذبحکردنی تقدیم تو خواهم داشت.
نذری را که کردهام ادا خواهم کرد.
و نجات از آنِ یَهُوَه است.
یَهُوَه ماهی را فرمان داد و ماهی یونُس را بر ساحل قِی کرد.
@ahle_tamyz
🔹درآمدی تاریخی به نظریۀ تکامل
▪️درک ما از نحوۀ پیدایش حیات و سیر تحول موجودات زنده بیش از هر چیز تحت تأثیر دو نظریۀ علمی است: تکامل از راه انتخاب طبیعی و ژنتیک.
▪️وقتی طبیعتشناس انگلیسی، چارلز داروین، در سال ۱۸۵۹ برای نخستینبار اندیشههای خود را در کتاب منشأ گونهها مطرح کرد، با مقاومتهای فراوانی هم در جامعۀ علمی و هم میان عموم مردم روبهرو شد. چند سال بعد، وقتی راهبی ناشناس، گرگور مِندل، نتایج آزمایشهای خود را منتشر کرد، جهان علم اهمیت یافتههای او را در تأسیس آنچه بعدتر علم ژنتیک نامیده شد درنیافت.
▪️جان اسکاتنی در کتاب درآمدی تاریخی به نظریۀ تکامل آنچه را این دو مرد بزرگ کشف کردهاند، توضیح میدهد. او داستان پیشرفتهای شگفتانگیز در این حوزه را، که در نهایت به گشودن راز ژنوم انسان ختم شد، گامبهگام پی میگیرد.
▪️در این روایت شاهدیم که چگونه بشر کار را با این تصور که فسیل دایناسورها مربوط به استخوان غولهای افسانهای است آغاز و با تکمیل تدریجی شواهد، توانست رشتۀ حیات را از میکروارگانیسمهای تکسلولی به نخستیهایی مانند خودش، دنبال کند. کالبدشناسی، طبقهبندی، شیمی، زمینشناسی، باستانشناسی، و جنینشناسی همگی در تکمیل این داستان شگفتانگیز نقش داشتهاند. درآمدی تاریخی به نظریۀ تکامل برای همۀ خوانندگانی که علاقهمند به دانستن درباره جهان اند، مفید و خواندنی خواهد بود، این کتاب نشان میدهد نظریۀ تکامل چگونه درک ما را از خود و جایگاهمان در جهان تغییر داده است.
@ahle_tamyz
@kargadanpub
مهلتی بایست تا خون شیر شد.
🔹با درود
▪️همراهان گرامی اهل تمیز که از سالی چند پیش از این تاکنون همراه این صفحه بودند، آگاهند که ما اصل را بر معرفی کتاب و یادکرد بزرگان نهادهایم
خویشکاریای مشخص که نیاز به توضیحی بیش از این ندارد، اما از اواخر سال کهن تا اوایل سال نو، حوادثی رخ داده و چنان که دانید بسیاری از بزرگان علمی کشور و دانشی مردان بی بدیل گذشته شدند. لذا بی سبب نیست اگر ذکر خاطرهای از ایشان برخلاف شیوه مرسوم ما شود. دوستی بنده و موسس این صفحه مجازی را، که اکنون چند صباحی است خود کناره گرفته و قرعه کار را به نام بنده زده، سبب ارادت به دانشمندان بود.
▪️از روانشاد علامه انوار که به دیدار او مفتخر گشتیم تا استادانی مانند دکتر طباطبایی، آذرتاش آذرنوش، ابوالفضل خطیبی، پرویز اذکائی که همشهری آن دوست ما نیز بود و دیگر بزرگان و بادانش آزادگان.
ایدون که همه این اهل خرد درگذشته و به سرای دیگر شدند، تا چندی به حقیقت ما را دست و دلی جهت ادامه کار نمانده بود ولی چه میتوان کرد جز انجام اندک کاری و امید به تاثیر آن ولو بر یک نفر. این وقفه را چنان که در بالا آمد، مهلتی باید دانست ازبرای شیر شدن خون. تا بنگریم بخت نو چه زاید.
@ahle_tamyz
▪️نوروز خجسته باد🍀🌸
جاءَ نَیروزُنا وَ أنتَ مُرادُه وَ وَرَت بالّذی أرادَ زِنادُه
عَظّمَتهُ مَمالِکُ الفُرسِ حَتّی کُلُّ أیّام ِ عامِهِ حُسّادُه
متنبی
نوروز ما_در حالی که مرادش توئی_در رسید
و آتش زنههای مرادش شعلهور گردید
سرزمینهای پارسیان، چنان آن را ارج گذارند
که دیگر روزها بر آن رشک برند.
هزار نوروز بزی و هزار مهرگان بزی
@ahle_tamyz
🏴گنج زری بود در این خاکدان
▪️استاد علامه عبدالله انوار (۱۸ مرداد ۱۳۰۳- ۱۸ اسفندماه ۱۴۰۱) درگذشت.
اهل تمیز این مصیبت را به جامعه علمی ایران تسلیت گفته و امید دارد که چراغ دانش همچنان در این ملک حتی با گذشته شدن دانشیمردان پرفروغ بماند.
@ahle_tamyz
📚پسر گمشده نوح
▪️مقالهای نوشتهی گابریل سعید رینولدز، قرآنشناس و اسلامشناس سرشناس، پیرامون پسر نوح و آیاتی است که در قرآن به این جریان اختصاص پیدا کرده است. رینولدز در این مقاله سعی دارد درباره این اپیزود و ارتباط نوح با فرزندش، البته در بستری گستردهتر با نگاهی به جریانهای مشابه مانند ارتباط حضرت ابراهیم با آذر و روایتهای شبیه به آن مانند ارتباط مومنان با اعضای درجهیک خانوادهشان که کافراند، تحلیلی تطبیقی ارائه دهد. وی در این بررسیها نشان میدهد که قرآن چگونه از فضای حاکم بر مکه و اطرافیان محمد (ص) که از سوی خانوادههایشان طرد شدهاند، استفاده میکند و از این اپیزود برای راهنمایی مومنان بهره میگیرد.
او با بررسی این آیات خاطر نشان میکند که مضامین این روایت با بخش ۱۴ کتاب حزقیال نبی که پیرامون پسر ناصالح نوح بحث میکند ارتباطهایی دارد.
در حقیقت وی سعی دارد به مخاطب نشان دهد چگونه میتوان با پیگیری بستر شکلگیری روایتهای قرانی به منشا آنها در کتب پیشین دسترسی پیدا کرد.
🖋نسیم حسنی
Noah’s Lost Son in the Qurʾān, Gabriel Said Reynolds, University of Notre Dame, Arabica 64 (2017) 129-148
@ahle_tamyz
▪️ویژهبرنامهٔ رادیو فرهنگ دربارهٔ روانشاد زریاب خویی/قسمت دوم / با حضور بهاالدین خرمشاهی و فرزند مرحوم زریاب
@ahle_tamyz
🔹سیدحسن تقیزاده و عباس زریاب خویی
▪️"از تقی زاده تقاضای ملاقات کردم. پذیرفت. در اولین لحظه وقتی به او گفتم اهل خوی هستم، پرسید تو آقای عباس (زریاب) خویی را میشناسی؟
گفتم چطور نشناسم نزدیک به ده سال است که نزدیکترین دوستی را با او دارم.
▪️گفت:«با اینهمه تو نمیتوانی او را بشناسی. هیچ کس نمیتواند. من او را در کتابخانه مجلس کشف کردم، همانطور که کریستف کلمب امریکا را کشف کرد. اگر من اختیار داشتم ماهی هشت هزار تومان به او میدادم که بنشیند کتاب بخواند اگر خواست چیزی بنویسد. اگر نخواست ننویسد. (اضافه کنم که در آن وقت حداکثر حقوق استادان دانشگاه کمتر از هزار تومان بود)."
📚از خاطرات روانشاد محمد امین ریاحی
🔺با جستجوی نام زریاب به آثار معرفی شده ایشان در این کانال دست خواهید یافت.
@ahle_tamyz
🔹دربارهٔ عبارتی از تاریخ بیهق و شاهد دیگر از یلطوار
🖋یادداشتی به قلم دکتر سیداحمدرضا قائممقامی
▪️در تاریخ بیهق (ص ۵۳ از چاپ مرحوم بهمنیار) چنین آمده است:
و پادشاه بلغار و آن نواحی که جمله را بلغر خوانند الامیر ابواسحق ابراهیم بن محمد بن بلطوار بود. فی سنة خمس عشرة و اربعمائه او در ولایت خویش خوابی دید که ترا مالی به نواحی نیشابور به بیهق بباید فرستاد تا بر مسجد آدینهٔ سبزوار و خسروجرد نفقه کنند و در عمارت آن دو مسجد صرف کنند. او مالی وافر فرستاد و پادشاه خراسان را هدیههای عجیبه فرستاد که هرگز کس مثل آن ندیده بود از عجایب الدنیا ...
▪️مرحوم بهمنیار به استناد معجم یاقوت گفته که نام ملوک آن نواحی بلطوار بوده و بنابراین احتمال داده که ضبط نسخهها، یعنی قلطوار، تصحیف فلطوار باشد و این اخیر تعریب بلطوار. ولی واقع چنین نیست. نام ملوک آن نواحی یلطوار بوده. این را محققان از دههها قبل بواسطهٔ سفرنامهٔ ابن فضلان دانسته بودند (بنده در آنچه دربارهٔ رتبيل نوشتهام، و در کتاب چهل گفتار، ص ۴۳۱، تجدید چاپ شده، متذکر این شده بودم، ولی در آن زمان به گفتهٔ مؤلف تاریخ بیهق توجه نداشتم). این یلطوار گونهای است از کلمهٔ رتبيل، به عبارت صحیحتر گونهای از کلمهٔ ایلتبر ترکی.*
▪️اما آنچه بیشتر باعث بر نوشتن این یادداشت شد نقل یک گفتهٔ استاد مینورسکی در مقالهٔ او با عنوان "دربارهٔ چند تن از مخبران ابوریحان بیرونی" بود (ص ۲۴ و بعد از بیست مقالهٔ او، چاپ دانشگاه). سخن او به اختصار نقل میشود:
ابوریحان در تحدید الاماکن (قس ص ۱۶۶ التفهیم) از قوم ورنج (= ورنک = ورنگ؛ این شکل احتمالاً شکل اسلاوی کلمه است، قس Barangos یونانی) و از بحر ورنج در سرزمین سقلابها (اسلاوها)** یاد کرده که نامش را از آن قوم گرفته است (ظاهراً دریای بالتیک). سپس میگوید که بعضی از این قوم در تابستان در طی ماهیگیری و شکار تا نواحی قطب هم میرود تا به جایی که در هنگام انقلاب تابستانی در آن جا خورشید بر بالای زمین میگردد و آن گاه این فردی که تا آن جا رسیده پیش مردم خود مدعی میشود که به جایی رفته که آن جا شب نیست.
مینورسکی این را نیز به سخن خود افزوده که در ترجمهٔ احوال ابوریحان در ارشاد الاریب یاقوت (ششم، ۳۱۰) داستانی آمده که سفیری از دورترین نواحی سرزمین ترکان همین داستان را تعریف کرده که آن سوی دریا در جانب قطب خورشید را دیده که بالای زمین میگردد و در آن جا شب نیست و محمود غزنوی بر او خشم گرفته و او را به کفر گفتن متهم ساخته، ولی ابونصر مشکان او را آرام کرده و ابوریحان که در مجلس حاضر بوده مسأله را برای سلطان توضیح داده است. این داستان احتمالاً از مقامات مفقود بونصر مقتبس است. "پادشاه خراسان" در عبارت ابن فندق نیز، چنانکه مینورسکی گفته، کسی جز محمود نیست که در آن سال در بلخ بوده است. ابوريحان تحدید الاماکن را یک سال پس از این تاریخ نوشته است.
▪️امیدوار است این خوشهچینی نویسندهٔ این سطور از تتبعات محققان غربی گاهی کمکی به شرح و فهم متون فارسی بکند. میترسم که در نقل مطلب ابوریحان و یاقوت سهو شده باشد. اگر کسی اصل عبارات آن دو را در دسترس داشته باشد و مقابله فرماید، باعث امتنان است.
* در چاپ جدید کتاب از آقای دکتر ساکت، به پیروی از مرحوم بهمنیار، همین ضبط بلطوار در متن آمده، ولی در حواشی گفته شده که آقای یوسف الهادی به استناد سفرنامهٔ ابن فضلان یلطوار را درست شمرده است. (از آقای دکتر عظیمی که لطف فرمودند و بنده را از مطلب آقای دکتر ساکت مطلع فرمودند بسیار ممنونم.) صفحهٔ ۹۲ چاپ دیگر را هم ملاحظه فرمایند. راستش، با وجود تعریفها و تمجیدها، بنده تصحیح این سید حسینی را چندان نمیپسندم.
** از صقالبه یا سقلابها در نوشتههای مسلمین گاهی به مسامحه اقوام ژرمن اراده شده؛ به مقالهٔ زکی ولیدی طوغان در مجلهٔ انجمن شرقشناسی آلمان، سال ۱۹۳۶، رجوع فرمایند. زکی ولیدی در این مورد بیشتر مایل است که مردم ورنگ یا به آلمانی Waräger را مردمان نروژ بداند. دربارهٔ اینکه ابوريحان و بعضی دیگر از دانشمندان و جغرافیدانان مسلمان مخبرانی از سرزمینهای شمالی داشته به این مقاله نیز رجوع فرمایند.
در ادامه بنگرید به دو یادداشت دیگر از همین قلم، که با ارجاعاتی به نوشتههای زکی ولیدی تحریر شده است.
ایسو و ویسو
/channel/YaddashtQaemmaqami/270
بلند/لاپلند
/channel/YaddashtQaemmaqami/275
@ahle_tamyz
📚برخی عباراتِ فارسی میانه در متون کهن فارسی و عربی، احمد تفضلی، ترجمه لیلا عسگری و فضلالله پاکزاد، نامه فرهنگستان، شماره ٨، زمستان١٣٧۵
▪️برای دستیابی به دیگر آثار معرفیشده روانشاد تفضلی، نام «تفضلی» را در بخش جستجو کانال درج نمایید.
@ahle_tamyz
۲۴ دیماه سالگرد درگذشت دکتر احمد تفضلی، زبانشناس، ایرانشناس، پژوهشگر و متخصص نامدار زبانها و ادبیات ایران باستان است.
با توجه به مرگ مشکوک احمد تفضلی در سال ۷۵، بسیاری بر این باورند که وی نیز قربانی قتل های زنجیره ای شده است.
یادش گرامی باد.🌷
@ahle_tamyz
📚ویژگی هاي شاهنامهی تصحیح دکتر جلال خالقی مطلق، ابوالفضل خطیبی،
فصلنامهی پاژ، سال یکم، شماره چهارم، زمستان ۱۳۸۷
🔺ابوالفضل خطیبی در این جستار ویژگی ها و برتری های شاهنامه تصحیح خالقی مطلق را توضیح می دهد.
@ahle_tamyz
که کس در جهان جاودانه نماند/به گیتی به ما جز فسانه نماند
همان نام بهتر که ماند بلند/چو مرگ افگند سوی مابر کمند
🏴دکتر ابوالفضل خطیبی، شاهنامهپژوه، مصحح، مترجم و ادیب درگذشت.
روان آن بزرگ به مینو، همه روشن به شادی.
@ahle_tamyz
📚بنیان اساطیری حماسه ملی ایران
🖋استاد بهمن سرکاراتی
▪️چنین است، به عقیده من، بنیان اساطیری حماسه ملی ایران که ویژگیهای اساسی آن را در مقام مقایسه با باورهای دینی میتوان به گونه زیر خلاصه کرد:
▪️مطابق با برداشت ثنوی جهانبینی مذهبی ایرانیان باستان در گزارشهای اساطیری از تضاد و هماویزی مداوم دو اصل قدیم خیروشر یعنی اهرمزد و اهریمن سخن رفته است که سرشت و منش و کردار و آفرینش آنها جدا از همدیگر و روبروی یکدیگر ایستاده است. این دوالیسم اخلاقی و تضاد بنیادی در حماسه ملی ایران به صورت دوگانگی نژادی ایرانی و انیرانی تجسم یافته و ستیزه نیروهای اهورایی و اهریمنی در گیتی به صورت دشمنی و جنگ همیشگی ایران و توران در شاهنامه تصویر شده است باز مطابق برداشت کهن اساطیری زمان ستیزه اهرمزد و اهریمن به صورت طول عمر جهان از پیش آمار شده و در تعداد معینی از هزارهها تجدید شده است.
▪️این سال بزرگ گیهانی شامل نه هزار سال است که به سه دوران مساوی سه هزار ساله تقسیم میگردد. دوران سه هزار ساله نخستین زمان پادشاهی اهرمزد، سه هزار ساله میانه زمان پادشاهی اهریمن و دوران سه هزار ساله فرجامین دوره اختلاط و گمیزش است که هم به کام اهرمزد و هم به کام اهریمن خواهد گذشت و در پایان آن با آمدن سوشیانت جنگ بزرگ نهایی در خواهد گرفت و به نابودی اهریمن خواهد انجامید.
🔹بازتاب حماسی این پندار دینی را نیز در حماسه ملی ایران مشاهده می کنیم، بدین ترتیب که دهر بزرگ نه هزار ساله در شاهنامه به صورت دوران اساطیری سه هزار ساله در آمده است که خود شامل هزارههای سهگانه تقریباً مشخصی است.
▪️هزاره نخستین در حماسه، که منطبق است با دوران سه هزار ساله کامروایی اهرمزد، روزگار پادشاهی جمشید است که در روایات باستانی هزار سال بوده ولی بعدها از طول آن کاسته و در کنار آن سلطنت شاهان دیگر پیشدادی یعنی کیومرث و هوشنگ و تهمورث را آورده اند که همۀ آنها مانند جمشید نمونههای گوناگون «مرد نخستین» میباشند.
▪️هزارۀ دوم در حماسه، که منطبق است با دوران سه هزار ساله کامروایی اهریمن، زمان سلطنت ضحاك بیوراسب است که آشکارا تجسم مردمانۀ اهریمن محسوب میشود و همچنانکه مطابق گزارشهای اسطورهای در پایان هزارههای اهریمنی بهرام ایزد به مقابله اهریمن شتافته و او را به بند کشیده در دوزخ زندانی میکند، در شاهنامه نیز با سر آمدن هزارهٔ اژدهاک، فريدون (که تجسم پهلوانانه ایزد بهرام است) قیام کرده ضحاک را گرفته و در کوه دماوند به زنجیر میکشد.
▪️هزاره سوم در حماسه که منطبق است با دوران سه هزار ساله گمیزش در روایات دینی، از پادشاهی فریدون آغاز شده و با پادشاهی کیخسرو پایان میپذیرد. در این دوران همچنانکه کیخسرو به عنوان شاه بوختار مظهر نیروهای اهورایی در زمین است نماینده قوای دوزخی نیز افراسیاب تورانی است و جنگ بزرگ کیخسرو و افراسیاب در پایان این دوره تصویری است حماسی از جنگ بزرگ رستاخیزی با پایان این جنگ نهایی زمان اساطیری نیز در حماسه ملی ایران به انجام میرسد.
@ahle_tamyz
🔹داستان همچون گریزگاه جانهای سرگردان
▪️منقول از گارسیا مارکز نویسنده شهیر کلمبیایی است که داستان بدان روز پدید آمد که یونس پس از سه روز به خانه بازگشت و در پاسخ به پرسش کجا بودی همسرش، گفت: در شکم نهنگ.
با این همه گویا داستان در نزد آدمی معنایی کلانتر و ژرفتر از صرف فریفتن همسر داشته است.
▪️الیاده در این باره، هر چند تیغ نقد او در مخالفت با «تاریخگرایی» میبُرد اما بی ارتباط با موضوع کنونی نیست، نوشته است:
«مردم در گذشته مصائب را یا پادافراهی میدانستند از جانب خدا و یا علائمی میانگاشتند از افول دورهای از زمان و الی آخر. این گونه مصائب را میشد تحمل کرد برای این که دارای معنی و حکمتی فراتر از تاریخ بودند، برای این که از نظر گروه عظیمتری از بشریت که هنوز به دیدگاه سنتی دیرین وفادار مانده بودند، تاریخ فی ذاته نه ارزشی داشت و نه میتوانست داشته باشد. هر پهلوانی کرداری نمونهوار را تکرار میکرد، هر کارزاری، ستیزۀ آغازین بین خیر و شر را تجدید مینمود، هر ظلم اجتماعی جدیدی با مصائب مسیح (و یا در دوران قدیمتر با رنجهای مبشری خداگونه و یا ایزدِ باروری و رویش گیاهی) یکسان انگاشته میشد و هر کشتار دستهجمعی تکراری بود از سرنوشت پر شوکت شهدای دین. در حد ما نیست داوری کنیم که این گونه چارهگریها و دستاویزها کودکانه بودهاند، و یا این که چنین مقاومتی در برابر تاریخ و واپس زدن آن همواره سودمند میافتاد یا نه. از نظر ما فقط یک نکته حائز اهمیت است و آن این که به یمن چنین برداشتی، میلیونها انسان میتوانستند فشارهای طاقتفرسای تاریخ را تحمل کنند، بیآن که دچار یاس شوند، بیآن که دست به خودکشی بزنند، بیآن که دچار سترونی روحی و مصیبتهای دیگری گردند که تاریخگراییِ مبتنی بر اعتباری انگاشتن صرف همه امور و نهایتاً هیچانگاری، همواره با خود همراه میآورد.»
▪️این چنین است که داستان پیامبران به هزار صفحه میرسد، هزار همچند عدد مبالغه، و باز هم به قول الیاده بزرگ حتی مارکسیسم نیز تا اندازهای و برای برخی از افراد، به نوبه خود، پناهی است در برابر وحشت تاریخ. به نظر میتوان وحشت تکامل و ناپدید شدن امر قدسی را نیز از همین سنخ دانست.
📚سخنان الیاده برگرفته از کتاب اسطوره بازگشت جاودانه با ترجمۀ استادانه روانشاد بهمن سرکاراتی است.
کتاب الیاده پیشتر در نشانی زیر معرفی گردید.
/channel/ahle_tamyz/3315
@ahle_tamyz
📚عهد عتیق
کتابهای پیامبران (جلد چهارم مجموعه)، بر اساس کتاب مقدس اورشلیم، ترجمۀ پیروز سیار، نشر نی، چاپ نخست تهران ١۴۰٢، ١۰٨٨ صفحه
@ahle_tamyz
📚درآمدی تاریخی به نظریۀ تکامل،
جان اسکاتنی، ترجمۀ محمدرضا توکلی صابری، تهران، ۱۹۲ صفحه
@ahle_tamyz
📚 تمثیلات شش نمایشنامه و یک داستان، میرزا فتحعلی آخوندزاده، ترجمۀ میرزا محمدجعفر قراجهداغی، انتشارات مولی، چاپ نخست ١٣٩٧ تهران، ٢٨۰ صفحه
داستانها عبارت اند از:
نمایشنامه:
سرگذشت وزیرخان لنکران
حکایت خرس قولدورباسان (دزدافکن)
حکایت مرد خسیس
حکایت وکلا مرافعه
حکایت موسی ژوردان
حکایت ملاابراهیم خلیل کیمیاگر
داستان:
حکایت یوسفشاه (ستارگان گولخورده)
@ahle_tamyz
🏴با دریغ عبدالله انوار، پژوهشگر، مترجم، فهرستنویس و نسخهشناس بزرگ روزگار ما درگذشت.
▪️استاد عبدالله انوار (۱۸ مرداد ۱۳۰۳- ۱۸ اسفندماه ۱۴۰۱) در رشتۀ حقوق و سپس ریاضی تحصیل کرد و در علوم منطق، موسیقی، فلسفه و تاریخ نیز تبحر داشت. او بیش از ۲۰ سال رئیس بخش نسخ خطی کتابخانۀ ملی ایران بود و در دوران پربار کار و پژوهش چندین جلد فهرست نسخههای خطی به فارسی و عربی تدوین کرد و گردآوری یکی از حروف مجلدات لغتنامۀ دهخدا را نیز به انجام رساند.
ایشان که به سه زبان عربی، انگلیسی و فرانسوی مسلط بود آثاری مهم چون شفای بوعلی سینا، مقاصد الفلاسفۀ غزالی، موسیقی الکبیر فارابی و حکومت الهی سنت توماس آگوستین را به فارسی ترجمه کرد. از دیگر آثار وی میتوان به ترجمه و شرح کتابهایی چون تلویحات شیخ اشراق، منطق الملخص امام فخر رازی و نوشتن تعلیقه بر اساس الاقتباس خواجه نصیرالدین طوسی و تصحیح متن تاریخ جهانگشای نادری اشاره کرد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، به پاس سالها خدمات علمی و ادبی، استاد عبدالله انوار را برای دریافت بیست و نهمین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار برگزیده بود و در نظر داشت در بهار آینده طی مراسمی این جایزه را به ایشان تقدیم کند. افسوس که ناچاریم این مراسم را بی حضور ایشان برگزار کنیم.
بنیاد موقوفات درگذشت استاد عبدالله انوار را به خانوادۀ محترم او و دوستداران حکمت ایرانی و میراث خطی فارسی تسلیت میگوید. یاد و نامش گرامی باد.
@AfsharFoundation
@ahle_tamyz
🏴استاد سیدجواد طباطبایی، فیلسوف سیاسی، نویسنده و مترجم شهیر درگذشت.
(٢٣ آذر ١٣٢۴_ ١۰اسفند ١۴۰١)
Felix, qui potuit rerum cognoscere causas
Virgil
نیکبخت آن که اسرار امور را میداند.
ویرژیل
▪️اهل تمیز این واقعه را به دوستداران و تمامی اهل خرد تسلیت میگوید. روان آن استاد فرهیخته، که به استناد سخن ویرژیل به حقیقت نیکبخت بود، به مینو شاد.
@ahle_tamyz
▪️ویژهبرنامهٔ رادیو فرهنگ دربارهٔ روانشاد زریاب خویی /قسمت سوم /با حضور محمدعلی موحد، خرمشاهی و کامران فانی
@ahle_tamyz
▪️ویژهبرنامهٔ رادیو فرهنگ دربارهٔ روانشاد استاد عباس زریاب خویی/ قسمت نخست /با حضور بهاالدین خرمشاهی و برادر مرحوم زریاب
@ahle_tamyz
امروز چهاردهم بهمن ماه، سالروز وفات استاد عباس زریاب خویی، مورخ، ادیب، مصحح و مترجم صاحب نام معاصر است.
وی تحصیلات عالی خود را در آلمان به انجام رساند و از سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۹ استاد تاریخ در دانشگاه تهران بود، و سال های پس از انقلاب نیز در دایره المعارف بزرگ اسلامی به فعالیت می پرداخت.
تالیفات، تصحیحات و ترجمه های وی گستره ای متنوع از ادبیات فارسی، ادبیات عرب، فلسفه، زبانشناسی، تاریخ اسلام، تاریخ ایران باستان و تاریخ ایران دوره اسلامی را در بر می گیرد.
یادش گرامی باد!
@ahle_tamyz
▪️احمدزکی احمدشاه یولی ولیدی(١٩٧۰_١٨٩۰)
(در ترکی استانبولی ملقب به زکی ولیدی توغان)
▪️تاریخدان، ترکشناس و رهبر جنبش آزادی باشقیرستان بود. زکی ولیدی را آثاری است در تاریخ بهویژه درباره قوم باشقیر و منطقه فرارود و ترکستان با تاکید بر اقوام ترکزبان آن ناحیه.
▪️ولیدی در برههای از زمان و پس از ستیز علیه و له بولشویکها به ایران پناهنده شد و نسخهای نادر از سفرنامه ابنفضلان را یافته و به تصحیح و چاپ آن پرداخت. پس از این به ترکیه مهاجرت و در دانشگاه استانبول مقام استادی یافت. طرفه اینکه این مورخ باشقیری در آنجا نیز تحت فشار تئوریپردازان تاریخ خیالی زبان ترکی، پس از نخستین همایش زبان ترکی در استانبول، به سال ١٩٣٢، به سبب دیدگاههای معارضش مجبور به گریز به وین شد.
▪️ ولیدی در وین نائل به دریافت درجه دکتری در فلسفه به سال ١٩٣۵ گردید و در سالهای سپسین انجمنی را تحت نام انجمن مطالعات اسلامی، در ١٩۵٣، تاسیس نموده و همزمان به مشارکت در تهیه مقالات دانشنامه مردمان ترکزبان پرداخت. برخی نوشتههای او همچنان معتبر و محل ارجاع است.
@ahle_tamyz
📚وامواژههای ایرانی در زبان عربی، احمد تفضلی، ترجمه محمدحسین ساکت، کتاب ماه ادبیات، شماره ٢٧، تیر ١٣٨٨
@ahle_tamyz
📚مقاله رای و رأی، ابوالفضل خطیبی و سید احمدرضا قائممقامی، چاپشده در فرهنگنویسی
@ahle_tamyz
🔹خاموشی دوست
🖋در رثای روانشاد استاد خطیبی به قلم دکتر قائممقامی
▪️ابوالفضل خطیبی پس از چند سال کشیدن رنج بیماری درگذشت. از روز اول که مرا دید لطف او نمودار بود و پس از آن نیز هیچ گاه از تحسین و تشویق و نواخت من بازنایستاد و تعریفها کرد که همه از بخشش او بود، نه سزاواری من. این لطف را نسبت به بسیار کسان داشت. نسبت به پذیرفتن نقدها و سخنان مخالف دیگران گشوده بود. در پذیرفتن سهوها و اشتباهات خود، که برخاسته از طبیعت آدمی است، ندیدم که لجاجی بورزد، مگر آنکه دلایل را کافی نمییافت. اگر دلایل را کافی مییافت، سپاسگزار ناقد و گوینده میشد. آراء خود را پیش از چاپ با بعضی دوستانش، از جمله گاهی من، در میان میگذاشت. در آرائش پست و بلند البته بود، و این نیز برخاسته از طبیعت آدمی بود، ولی در طی این سالها به حل مسائلی از مسائل شاهنامه توفیق یافت که فضیلت بزرگی برای او بود. بعضی ترجمهها نیز از تتبعات غربیان کرد که مهمترینشان اثر استاد سوئدی رینگرن دربارهٔ بخت و تقدیر در شاهنامه بود. سالها برای دانشنامهها مقاله نوشت و کارهای بسیار دیگر کرد، ولی بزرگترین کارش تصحیح دفتری از دفترهای شاهنامه بود. این را باید به عنوان ارجمندترین میراث او قدر شناخت و بر او درود فرستاد.
جز مشورتها و همفکری و همکاری در کار تألیف فرهنگ، دو مقاله نیز با من نوشت که اگر از آنها تعریف و تمجید کنم، سخنم به شائبهٔ خودپسندی خواهد آمیخت. مقالهٔ دوم را چند صفحه نوشته بود که به من سپرد که تکمیل کنم. من به سبب مشغله قدری کندی و درنگ کردم. دو سه بار گفت که اگر کاملش نکنی، همین را میدهم به اسم هر دو چاپ کنند. با خنده و شوخی تهدید میکرد. بار آخر زنگ زد گفت قائم، من دارم میمیرم، این را تمام کن. آغاز شدت گرفتن بیماریش بود. و امروز مرد و من یار و همراه و مشوق و حامیی را از دست دادم و تحقیقات شاهنامه محققی خستگیناپذیر را.
دو هفته پیش آخرین بار بود که تلفنی با او صحبت کردم. امیدوار بود که مقدمات پیوند کبد آماده شود، ولی در سخنش ناامیدی بیش از گذشته بود. از رنج بیماری شبها خواب نداشت و میگفت شبها که بیدارم به حال جوانانی که از کف میروند زار زار گریه میکنم و گریه بند نمیآید. خاک بر او خوش باد که ایراندوست و میهنپرست بود، و خداش بیامرزاد و به خاندان و نزدیکان و خویشان و دوستان او شکیبایی ارزانی کناد.
@YaddashtQaemmaqami
@ahle_tamyz
📚تاریخِ قرآن (عنوان اصلی Geschichte des Qorans) از جمله آثار ماندگار و جریانساز نولدکه است. کتاب به فارسی ترجمه نشده و کدام اثر در این موضوع بدون ممیزی چاپ شده است. ممیزی البته صرفاً مربوط به پس از انقلاب نیست، پیش از انقلاب نیز علینقی منزوی در ترجمه و چاپ کتابِ درسهایی درباره اسلامِ ایگناس گلدزیهر به همین مشکل دچار بود.
به هر روی نولدکه نسبت به مسلمانان رویکرد همدلانهای داشته و تا آنجا که راقم مطلع است معتقد به وحی و منشا الهی قرآن کریم بوده. از این رو اگر اهل فضلی است باید که به ترجمه این کتاب خطر کند. متن اصلی به آلمانی است و نسخه ارائه شده ترجمه انگلیسی است با مشخصات زیر:
The History of the Qurʾān, by
Theodor Nöldeke, Brill Publication, Leiden_Boston 2013, 678 pages
@ahle_tamyz