abasmanesh_com | Неотсортированное

Telegram-канал abasmanesh_com - abasmanesh.com

40428

آدرس سایت: abasmanesh.com كانال رسمي گروه تحقیقاتی عباس منش خدا را باور کن و دنیا رو تبدیل به جای بهتری برای زندگی کن. ⚠️⚠️ محصولات استاد عباس منش فقط و فقط در سایت به فروش می رسد. آدرس سایت: abasmanesh.com

Подписаться на канал

abasmanesh.com

چی بگم از نجوای شیطان که چقدر بهم استرس میداد قبل از افتتاحیه.. تو که کارای بقیه رو ندیدی.. هر روز کلی هنرجو میاد که تو کار اون ها ندیدی.. با چه اعتماد به نفسی از دوستان و اقوام داری دعوت میکنی بیان کارات رو بینن.. آبروت میره .. ولی صدای الله امید میداد.. امید
و دوباره توی فانوس دریایی نوشتم امروز دوست دارم در بهترین زمان در بهترین مکان باشم و دوست دارم همه خیره بشن به نقاشی های من و فیلم و عکس بگیرن و جلوی خودم از توانمندی من تعریف کنن و …..
نگم براتون که تک به تکش،تک به تکش اتفاق افتاد .. بارها و بارها و بارها تو همون سه ساعت نمایشگاه و فقط تو دلم میگفتم خدایا شکرت خدایا شکرت و خدایا شکرت
با وجود نزدیک به یک و نیم ماه تعطیلی آموزشکاه تو این فاصله .. که البته برای من فرقی نداشت و من قدم های خودم روبرمی داشتم…. تقریبا 6 ماه از اولین جلسه آموزشی من گذشت و برای من هدفی رو که اول سال تعیین کردم و واقعا این هدف در اون زمان برام در حد رویاپردازی بود.. تیک خورد.
و من ایمان آوردم به قدرت این تمرین فانوس دریایی که کافیه تو هر روز یک قدم کوچک به سمت هدفت برداری و هدف تو هزار قدم به سوی تو برمیداره…خدایا شکرت.. خدایا شکرت … خدایا شکرت
استاد فقط میتونم بگم سپاسگزارم
👇👇👇👇
https://abasmanesh.com/fa/product/ravanshenasi-servat2/

Читать полностью…

abasmanesh.com

بخشی از نتایج زهرا عزیز از عمل به آموزه های استاد عباس منش
🌹🌹🌹🌹
برای من دیدن هر روز یک فایل از سفر بدور امریکا، به یک عادت لذت بخش تبدیل شده است که اول صبح به مجردیکه به دفتر کارم می رسم ،اولین کارم باز کردن قسمت بعدی سفر بدور امریکا می باشد وبا نوشیدن یک گیلاس قهوه تلخ .
من در همین افغانستانی که همه داد و فریاد و حرف از نازیبایی ها می زنند، فقط زیبایی می بینم و فقط از زندگیم لذت میبرم و از آموزش های استاد یاد گرفتم که از خداوند هدایت بخواهم تا هر روز مرا در بهترین زمان در بهترین مکان قرار بدهد.
به خاطر مداومت بر انجام روزانه تمرین ستاره قطبی در دوره 12 قدم، هدایت شدم به مسیرهای هایی که خیلی راحت از چندین کشور فرصت اخذ ویزای مهاجرتی بدست آوردیم که دو مورد از آمریکاست، هم برای من وهم برای همسرم
از استرالیا و جرمنی برای خودم و جالتر این است که ما برای پیش بردن این کیس ها باید به کشور سومی که معمولا پاکستان می باشدب اید برویم چون سفارت های این کشورها در افغانستان بسته می باشد.
به صورت هدایتی با نهادی آشنا شدیم که از افراد فعال و موفق در افغانستان حمایت مالی میکند تا بتواند به مکانی امنی خودشان را برساند و این نهاد هم ویزا وهم بلیط وهم امکانات زندگی با تمام موارد اش را در پاکستان را برای مان فراهم کردند تا بتوانیم مورد مهاجرتی که به ان علاقه داریم با رفتن به سفارت ان کشور بدست بیاوریم.
بخاطردیدن سریال سفر بدور امریکا من خیلی دوست دارم امریکا را انتخاب کنم.
خواستم این موفقیت هایم را با شما و همسفران عزیزم شریک بسازم که به خاطر زندگی با آموزش های استاد عباس منش و فقط دیدن زیبایی های بیشتر ، ناممکن های زندگی برای ما ممکن شده.
با دیدن سریال سفر بدور آمریکا، ما از بهترین کشورها جواب مثبت برای دریافت اقامت دایم را بدست اوردیم،
با دوره قانون سلامتی حدود 20 کیلو وزنم کم شد و زانوهایم کاملا سلامتی اش را بدست اورد و انرژی و اعتماد به نفس فوق العاده ای بدست اوردم.
با دوره 12 قدم بی نهایت اتفاقات زیبا هر روز در زندگیم رخ میدهد که دقیقا مسایل را که اول روز از خداوند درخواست میکنم برایم رخ میدهد.وتبدیل شدم به یک انسان سپاسگزار وزیبابین.
👇👇👇👇
https://abasmanesh.com/fa/free-download-list/

Читать полностью…

abasmanesh.com

تجربیات رونیا عزیز از عمل به آگاهی های و تمرینات دوره شیوه حل مسائل زندگی
🌹🌹🌹🌹
سلام خدمت شما استاد عشق و مریم عزیز و دوست داشتنی که بدون شک یکی از تحسین برانگیزترین زوجها در تمام جنبه های زندگی و کاری هستید.
اینکه چطور به خرید دوره شیوه حل مسائل هدایت شدم بماند.
چون متعهد شده بودم روی مرور دوره های قبلی که خریده بودم کار کنم، اما نشانه ها برام اومد که این دوره رو بخرم و برای من نشانه ها حکم نوری هست که مسیرمو روشن می‌کنه و جدی گرفتمش.
یکی از خصوصیات بارز دوره های شما تمرکز و شکافتن موضوع از ابعاد مختلفش و اختصاصی کردن همون آگاهی های اصلی در رابطه با همون موضوع مورد نظر هست که شما با مهارت خاصی و به سادگی و با مثالهای قابل لمس از تجربیات خودتون، بیانش میکنید تا قابل درک و کاربردی بشه.
استاد فقط خدا می‌دونه مثل پیدا کردن کلید گنج هیجان زده بودم از خرید دوره شیوه حل مسائل زندگی. چون فایل معرفی دوره رو هم دیدم.
جلسه اول دوره رو بارها دیدم و نت برداری کردم و به سوالات پاسخ دادم اما به جلسه دوم که رسیدم سه روز به معنای واقعی سه روز به صورت لیزری روی فایل بودم طوری که نزدیک صبح می‌خوابیدم و اگر میشد نمیخوابیدم و فکر میکردم و چندین بار به سوالات از اول جواب دادم….
حس یک اقیانوس رو داشتم که طوفانی شده بود و زباله هایی که پنهان بودن، توی اون طوفان روی آب اومده بودن و با چشمم میدیدمش و فقط باید با پذیرش آروم میشدم و اونارو به ساحل میرسوندم تا باز اقیانوس وجودم پاک و زلال بشه…
استاد جان و مریم عزیزم
اینقدر سوالات دقیق و از چند جنبه پرسیده شده که اگر کسی تصمیم گرفته باشه از دوره به معنای واقعی استفاده کنه و جواب هارو متعهدانه پاسخ بده راهی برای در رفتن نمی‌مونه
از اینکه این جلسه چه تاثیراتی داشته بگم:
اول اینکه پاسخ به سوالات باعث شد من متوجه شم اصلا اولویت مسائلم چی هست؟
اصلا مسئله کدومه؟؟؟؟
وای استاد وقتی جواب سوالات رو برای بار سوم از اول نوشتم تازه متوجه شدم من مسئله ام رو نشناخته بودم بودم و همین موضوع باعث شده بود که من به جای تمرکز روی رسیدن به خواسته ، روی ناخواسته متمرکز بودم…
چون مسئله ای که من انتخاب کردم مدتها دنبال حلش بودم اما نتیجه ی لازم و پایداری نداشت، با پاسخ به سوالات اونم نه یک بار بلکه بار سوم متوجه شدم اصلا مسئله ای که انتخاب کردم دقیقا برعکس بوده و همین موضوع باعث شده بود قانون برای من کار کنه اما به قول خودم برعکس
و چون من دوره های زیادی رو از سایت گرفتم و هر روز روی خودم کار میکنم و نتایج فوق العاده ای رو هم گرفتم ، باعث شده بود به یک سردرگمی برسم که وقتی قانون اینقدر عالی کار می‌کنه که من نتیجه دستم هست چرا برای این یکی مسئله برام کار نمیکنه(در حالی که قانون همیشه کار می‌کنه) و کجا دارم اشتباه میکنم!!!
و اینجا دقیقا جایی بود که من اینقدر شوک شدم که نمی‌دونستم خوشحال باشم یا ناراحت….
فقط می‌دونم برای من تحولی شد که دیگه اون آدم سابق نشدم
و بی صبرانه منتظر قسمت‌های بعد هستم و دارم متمرکز روی دریافتی های این دو جلسه کار میکنم….
و مطمئن هستم مثل همیشه نتایج فوق العاده ای میگیرم.
اگر میشد با قلم و کاغذ اینجا نوشت ساعتها از تاثیرات فایل می‌نوشتم چون عاشق نوشتن هستم.
استاد شاید این حرفهارو زیاد شنیده باشید که به خودتون و مریم جان افتخار کنید و اینکه چقدر تأثیرگذارید به صورت مستقیم و غیرمستقیم
اما تحسین و دیدن زیبایی هیچ وقت تکراری نمیشه…
دوستون دارم و قدردانتون هستم
👇👇👇👇
https://abasmanesh.com/fa/product/problems-solving-course/

Читать полностью…

abasmanesh.com

تجربیات شهرزاد عزیز از عمل به آگاهی های دوره کشف قوانین زندگی
🌹🌹🌹🌹
سلام به استاد عزیزم، مریم خانم زیبا و همه دوستان.
استاد توی شروع جلسه ی اول دوره کشف قوانین زندگی، اونجایی که میگید قبل ازینکه وارد آموزش این مباحث بشید و قبل از اونکه بحث باورها رو به عنوان اصل و اساس درک کنید، فیلم راز رو که دیدید برداشت اولیه تون این بود که:
انگار می شی به یه چیزی فکر میکنی و بعد اتفاق میفته...،
این موضوع منو یاد خودم انداخت.
فکر میکنم دانشجو بودم که سی دی های “راز” همه جا پخش شد. من و میلیونها نفر دیگه هم اون فیلم رو دیدیم و برای مدت کوتاهی سعی کردیم خواسته هامونو تصور کنیم.
یادمه مینشستم و به تقلید از اون فیلم تجسم میکردم که سوار ماشین بی ام دبلیوم هستم و حتی در حین تجسم هم احساسم این بود که این چه کار مزخرفیه که من دارم میکنم؟!
مدتی هر روز 5 دقیقه تکرار کردم اما وقتی دیدم به چیزی که “فکر” میکنم اتفاق نمیفته و بی ام دبلیو که هیچ، یه پراید پیزوری هم در کار نیست، اشتباها به این نتیجه رسیدم که قانون جذب و این داستانها همه چرنده و باید به زندگی کوفتی خودم ادامه بدم و بیخود به این توهمات دل خوش نکنم!
میلیونها نفر دیگه هم نه فقط تو ایران، بلکه تو کل جهان مثل من فکر کردند.
استاد مگه چند تا آدم مثل شما بودند که ایمانشونو از دست ندن؟!
چند تا آدم بودند که برن ته این داستان رو دربیارن و بفهمند موضوع فقط “یک فکر و تجسم” نیست، بلکه موضوع “یک رشته افکار تکرارشونده و باورها” ست؟!
چند تا آدم بودند که فهمیدند موضوع “احساس خوبه” وگرنه تجسم با احساس بد و توجه به کمبود، به درد لای جرز دیوار هم نمیخوره؟!
و چند تا آدم بودند که این چیزی که شما فهمیدند رو تونستند انقدر واضح و آسون توضیح بدند که یکی مثل من با اوووون حجم از مقاومت هم بتونه بفهمه و مهم تر از همه بتونه قبولش کنه و باور کنه؟!
حق بدید بهم استادم که عاشقتون بشم! بخدا که منم کتابهای وین دایر و آنتونی رابینز و امثالهم رو سعی کرده بودم بخونم و از هر کدوم چند خط میخوندم و کتاب به گوشه کتابخونم پرت میشد که حکم انباری رو داشت.
بعد چند سال گذشت و من تو عالم خودم بودم که خدا خواست و استاد عباس منشی پیدا شد که تمام اون جملات غیر ملموس و غیرقابل فهم کتابها رو تبدیل کرد به منطق هایی قوی برای درک سیستم و ساز و کار جهان، درک قانون از طریق مدارها
طوریکه من الان دارم هر روزه زندگیم باهاشون نفس می کشم، باهاشون می خوابم، باهاشون بیدار می شم، باهاش عشق می کنم و خلاصه کلام باهاش زندگی کنم.
استادم جهان حق داره که این آگاهیهای شما رو به زبون انگلیسی داشته باشه و بخدا قسم که اگه شما این آگاهیها رو به انگلیسی به همین زیبایی زبان فارسی بگید، اون استادهای معروف موفقیت در سطح جهانی همگی باید....
وقتی توی این جلسه گفتید:
"فکر مثل همون رعد و برقه هست. یک لحظه یه کوچولو یه چیزهایی رو برای شما ایجاد میکنه در جهان هستی. ولی انقدر فرکانسش ضعیفه که به شما نمیرسه. اما برای اینکه اتفاقات دلخواهتون رو رقم بزنید و وارد مدارش بشید و تجربه کنید اون خواسته هایی رو که میخواید، اون فکره باید تکرار بشه تا قدرت بگیره اون باوره باید ایجاد بشه و اون احساس خوبه باید ایجاد بشه؛ احساس خوبی که نتیجه باوره. باور و احساس خوب چیزی جدا از هم نیستند.”
استاد، باید کلام شما طلا گرفته بشه.
اولین بار که توضیحات شما توی این جلسه رو شنیدم، قشنگ همینجوری مبهوت بود که ااااا؟؟؟ پس اینه جریان؟؟!! پس برا همین اون سالها هر چی تجسم میکردم باز تو در و دیوار بودم؟!!!
“این کد نویسیه درواقع ایجاد این باورهای قدرتمندکننده درباره هر موضوعی هست. ایجاد باورهای قدرتمندکننده در مورد موضوعات مختلف که، احساس خوبی به شما بده.”
میگید کلا آدمی نبودید که بپذیرید همینی که هست و با محدودیت هاتون کنار بیایید! قربونتون برم که با همین “نپذیرفتن” هدایت شدید به دریافتِ آگاهیهایی که زندگی خودتون و هزاران آدم رو تغییر بدید.
من با یادگیری این ویژگی از شما یادمه اون موقع که کارمند بازرگانی بودم و خودم باید اسناد ال سی رو آماده میکردم، کلی این کار ازم انرژی و زمان میگرفت. صادراتمون به کشور بنگلادش با ال سی بود و هر ال سی لامصب حدود 20-30 صفحه اسناد داشت که یه سری اطلاعاتش توی همه صفحه ها تکرار میشد و بابت هر اشتباه تایپی اگه ال سی به مشکل نمیخورد هم حداقل کلی هزینه مغایرتِ اسناد میگرفتند و خلاصه داستانی بود برای خودش.
تمام نفرات قبل از من دونه دونه این اسناد رو توی فایل word درست میکردند و هر بار تمام صفحات رو تایپ میکردند و در بهترین حالت اگه خیلی باهوش بودند، اطلاعات تکراریش رو کپی پِیست میکردند که این باز خودش احتمال خطا داشت چون ممکن بود مثلا عدد یه آیتم رو جلوی یه آیتم دیگه پِیست کنند.

Читать полностью…

abasmanesh.com

شب اخر که چراغارو وصل کرده بودیم و همه چیزو سر جاش گذاشته بودیم ساعت 11 شب بود
و بصورت موقت برقکار باید یه سیم رو که دو سرشو لخت کرده بودن رو میزد به پریز که چراقا روشن بشه!
همه منتظر و یه لحظه دو تا سیم به هم وصل شد و فضا زوشن شد!!!!!!!!!!!!!
بینظیر بودددد همه مات و مبهوت مونده بودن
کارفرمام خانوم بود میخواست از خوشحالی جیغ بکشه
قلب هممون تو سینه تن تن میتپید
یه لحظه بالای پله ها صدای چند نفر اومد که میخواستن بیان تو
برقکار دو تا سیمو تکون داد از پریز در اومد همه جا تاریک شد
تو همون تاریکی یه خانوم و آقا با بنگاهی بغل کافه که کار همین کافه رو ایشون به من پیشنهاد و اجاره داده بودن، اومدن تو
دوباره دوتا سیمو وصل کردن به پریز و همه جا روشن شد.
اون خانوم و اقا با املاکی و همه، مات و مبهوت زیبایی این کافه مونده بودن همه داشتن به به چه چه میکردن
خودمم مبهوت این همه زیبایی شده بودم
املاکی اومد پیشم گف این خانوم و اقا یه مجموعه فرهنگی هنری میخوان بسازن من شمارو معرفی کردم
کارفرمام رفته بودن پیش اون خانوم و اقا از من تعریف میکردن و انگار همه دستی از دستان خدا شده بودن که اون لحظه اینها بیان و از من تعریف کنن
من یه گوشه وایسادم و همرو از دور نگاه میکردم و اشک جمع شده بود تو چشمام
اون اجرهای سفید و زیبا با تابلوها با قاب مشکی و عکسهای سیاه و سفیداویزون شده که با نورهای نقطه ای تاکید شده بودن روش
اون گلهای پتوس زیبا و گلهای سانسوریای نور خورده
اون فلز مشکی مات رنگ شده درکنار چوب ترمو زیبا و اون صفحه بتونی در کنار هم یه هارمونی بینظیری داشت
وقتی اشک شوق صاحب کافه رومی دیدم
وقتی ذوق ادمارو میدیدم
وقتی جنب و جوش ادمارو تو این فضایی که مرده بود و زنده شد بود رو دیدم، فهمیدم رسالتم همینه
رسالتم خلق زیباییه
رسالتم اینه یک فضای مرده رو جوری تغییر بدم که بشه یکی از زیباترین مکانهای دنیا،بشه یه نقطه امن برای صاحب کافه
بشه جایی برای یه قرار عاشقانه
بشه یه جایی برای گرفتن یک تولد
و من بدنیا اومدم که زیبایی خلق کنم
من اومدم که تحسین آدمارو با خلق یک مکان زیبا بر انگیخته کنم…..
یک روز مونده بود به افتتاحیه کافه
قرار بود اسم کافه بشه کافه الی چون اسم کارفرما بود
روز آخر نظرشون عوض شد چند نفری شروع کردن انتخاب اسم همگی یک اسم رو انتخاب کردن
(آجری)
اسم کافه شد کافه آجری!!!
همون آجری که خداوند بهم گفت یه تیشه وردار دیوارو بکن
همون آجری که بخاطرش همه مسخره ام کردن
همون اجری که حتی دوستای همکارم میگفتن اولین کاری که میکنی اینو بپوشون ولی آخر کار همون آجر شد اسم کافه
همون آجر شد نشان همین کافه!!!
دیروز صاحب کافه تماس گرفت گفت تو این چند روز اینقدر استقبال شده که نگو
هرکی میاد اول از محیط اینجا عکس میگیره
و همون روز اول یه تولد خوب تو کافه داشتیم
و الان که دارم این پیامو میدم دو ساعت قبل استارت یه پروژه دیگه رو زدم
و فردا یه پروژه دیگه رو تحویل میدم
نه کارت ویزیتی دارم،نه تبلیغی کردم و نه تیم حرفه ای دارم
فقط به خداوندی اعتقاد دارم که در لابلای تک تک آجرهای سفید (کافه آجری) تجربه اش کردم…
👇👇👇👇
https://abasmanesh.com/fa/product/the-period-of-self-esteem/

Читать полностью…

abasmanesh.com

چه آشغالی رو زدم زیر مبل و چجوری باید این ویژگی رو تغییر بدم و چه ویژگی بهتری رو باید بسازم؟؟؟
که خداروشکرررر پاسخ رو پیدا کردم و شاید باورتون نشه، الان دارم نفس عمیق می کشم چون حس می کنم با تغییر اون عامل ها، نتایج بوم بوم اتفاق بیفته
یعنی نتایج، ملموس و قابل توجه تر باشه
سرعت تغییراتم به مراتب بالاتر بره
چون تا وقتی این پاشنه آشیل هست، که من سالهاست گذاشتم زیر مبل، هر چقدر تلاش کنم راه به جایی نمی برم
دو قدم می رم جلو، سه قدم برمی گردم عقب
من داشتم ضربه های این پاشنه آشیل رو تحمل می کردم و می گفتم حتما همینه دیگه….. و رفته رفته خشم گاهی خودشو نشون می داد. تازه دارم می فهمم دلیل اصلی فشار دادن دندون هام توی خواب چی هست و نشتی انرژیم کجا بوده. که گاهی شدید می شد و گاهی خبری نبود. و فکرم نمی کردم بشه پیداش کرد.
فکر نمی کردم اینقدر پاسخ واضح و روشنه که از شدت واضحی نمی بینمش انگار
چی بگممم؟؟
این دوره، این دو جلسه کولاک می کنه توی زندگی من.
همین دو جلسه بخصوص جلسه ی 2.
چون تا وقتی منشأ درد پیدا نشه، درمانی هم براش پیدا نمی شه
این جلسه می گرده منشأ و ریشه ی اصلی دردت رو پیدا می کنه، بعد دستتو می گیره با سوال از خودت بهت یاد می ده پزشک خودت باشی.
دقیقا نگاه من اینه که داره منشأ رو بهت نشون می ده و می گه تو، باید دست بذاری روی این قسمت
و برای هر کسی منحصر به فرد عمل می کنه
قشنگیش به اینه که هر کسی توی خلوت با خودش یه سفر عمیق داره به درونش و توی اون سفر هست که پخته می شه
سفر آدمارو پخته می کنه
سفر آدما رو به هم می شناسونه
حالا فکر کن، این سفر یه سفر با خودته
چقدر برای خودت واضح می شی
چقدر از اینکه با خودتی، لذت می بری یا ترس داری یا نگرانی یا…… (بهت یاد می ده اینارو ببینی و درباره ی خودت تصمیم بگیری).
حس می کنم دارم وارد یه مرحله ی جدیدی از زندگیم می شم که پر از زیبایی ها و قشنگی های بیشتره
پر از اتفاقات خوب و معجزه واره
پر از باور توانستنه برای رسیدن به تک تک خواسته های قشنگم
خدا می دونه چه اتفاقات قشنگی انتظارمونو می کشه
خدا می دونه چه معجزه هایی در راهه
خدا می دونه چقدر قراره بهتر و بهتر و بهتر بشیم
خدا می دونه قراره چه شخصیت درست، توحیدی و با ایمان تری از ما بسازه این دوره
فقط خدا می دونه… و من با تمام وجود منتظر تمام اتفاقات خوبم. منتظر معجزه ها هستم. خدایا شکـــــرت.
👇👇👇👇
https://abasmanesh.com/fa/product/problems-solving-course/

Читать полностью…

abasmanesh.com

ومن وقتی به خودم تا پای جان تعهد داده بودم، وقتی توی دفترم نوشتم یا میمیرم یا درست میشم که مرگ بهتر است از زندگی با این همه خفت….اون وقت تونستم با این ترس هام روبرو بشم، اون وقت تونستم این جهاد اکبر رو راه بندازم…
و وقتی به سوالات این دو جلسه جواب دادم و با خودم و با کویر درونم روبرو شدم و سرمنشا مسائلم رو شناختم، به خودم گفتم همین بود؟!
من این همه سال، از این مسائل به این سادگی ترسیدم و خودم رو مخفی کردم؟خودم رو سانسور کردم؟خودم رو و روحم رو زخمی کردم؟!
همین که روشن شد مسیٔله من چیه، بقیه اش دیگه مشخص هست، هر چند نباید این ترمز رو دست کم بگیرم اما حالا که واسم روشن شده از کجا دارم ضربه می خورم، همیشه حواسم بهش هست. تعهد میدم هر هفته بیام سراغ جلسه دوم و این جلسه رو گوش بدم و به سوالات این جلسه جواب بدم.
عاشقتونم که این بنده ی سردرگم و اسیرِ کویرِ درون رو به راه روشن و به مسیر سرسبزهدایت کردید.
👇👇👇👇
https://abasmanesh.com/fa/product/problems-solving-course/

Читать полностью…

abasmanesh.com

و به خاطر حلش احساس رضایت میکنم و به احساس بهتر میرسم و در مسیر خواسته هام حرکت میکنم. به همین راحتی.
یعنی سوالات و تمرینات این جلسه فرمولی را در دست شما میگذاره که دیگه میتونی تا ابد برای حل هر مسئله ای در هر جنبه ای از زندگی و در هر مقیاسی، ازش استفاده کنی و بیشتر رشد کنی.
یعنی از یه جایی به بعد وقتی آشغالا رو از زیر مبل برای همیشه میکشی بیرون دیگه سوال اصلیت اینه: چطور از این بهتر؟ چطور از این راحت تر؟ چطور از این با کیفیت تر؟ چطور نتایج بزرگتر؟
فقط فکرشو بکن اگر یک برنامه سالانه بریزی و برای یکسال هر هفته به سوالات این جلسه پاسخ بدی. یعنی میتونم حس کنم که چقدر کیفیت زندگیم در تمام ابعادش میتونه بارها و بارها بهتر بشه!
حالا میفهمم که چرا داشتم تقلا میکردم که توی کویر برنج بکارم!
حالا مفهمم که چرا داشتم یکسری مولفه ها رو ثابت نگه دارم و انتظار یک نتیجه متفاوت داشته باشم.
با گوش دادن به این جلسه و پاسخ دادن به سوالات طلایی این جلسه من برای همیشه کویرم رو رها کردم و به یه جای سرسبز مهاجرت کردم تا برنج هام رو در این زمین حاصلخیز بکارم و بپرورم.
استاد بارها و بارها توی فایل ها اشاره کرده که امکان نداره با باورهای قبلی نتایج متفاوت بگیرین. ولی باز هم من میخواستم این موضوع رو خوب درک کنم و همیشه سوال میپرسیدم چطور این حرف استاد رو خوب درک کنم و اجرا کنم؟ تمرینات و سوالات و آگاهی های این جلسه این معما رو برای همیشه در ذهن حل کرد. و حالا دیگه میتونم با تمام وجود این جمله استاد رو درک کنم: شما نمیتونید همون باورها و مولفه های ثابت گذشته رو نگه داری و انتظار داشته باشی تغییرات اساسی در شما ایجاد بشه.
خدایا من سپاسگزارم به خاطر آپدیت این دوره و به خاطر این آگاهی های خالص و با کیفیت…
👇👇👇👇
https://abasmanesh.com/fa/product/problems-solving-course/

Читать полностью…

abasmanesh.com

بخشی از تجربیات نسرین عزیز از گوش دادن به آگاهی های جلسه 2 | دوره شیوه حل مسائل
🌹🌹🌹🌹
به نام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم
خدا رو شکر که در بهترین هدایت شدم به دوره شیوه حل مسائل تا با گوش دادن و درک کردن و عمل کردن به آگاهی هاش بتونم خود واقعیم رو بهتر بشناسم و دارم می بینم که با این شناخت، فرایند تکاملی پیشرفت من داره به سمت تصاعد سوق داده میشه.
استاد جان آگاهی های این دوره فقط توی همین جلسه دوم، اینقدر زیاد و عمق هستین که الان چند روزه من فقط در حال گوش کردن و تلاش برای درک کردن 60 دقیقه ی اول این جلسه هستم و هنوز نرسیدم به بخش توضیحات تمرین و انجام تمرینات.
چون بقول خانم شایسته ی عزیز و همینطور که نوشته شده پیشنیاز انجام تمرین، درک توضیحات شما در این جلسه هست، تا نتونم این آگاهی ها رو درک کنم، نمیتونم تمرین هاش رو به درستی انجام بدم.
استاد آگاهی هایی که توی قسمت قبل از تمرینات جلسه دوم دارید توضیح میدید، توی این چند روز دارم می بینم که قشنگ داره این مسیر 4 ساله ای رو که من طی کردم رو توی ذهنم مورد برسی و تحلیل قرار داده.
باید اعتراف کنم که هیچ دوره ای اینقدر من رو عمیق به درونم ارجاع نداده بود که بتونم ترمزهام رو بشناسم و دلیل رفتارهام رو بفهمم.
استاد جان من الان جلسه ی 30 دوره روانشناسی ثروت 1 هستم و این جلسه برای من مصادف شد با قرار گرفتن بروزرسانی دوره شیوه حل مسائل.
وقتی همزمان با روانشناسی ثروت اومدم روی این دوره، 2 جلسه اول از این دوره با من کاری کرده که فعلا نمیتونم برم سراغ دوره ی روانشناسی ثروت 1. چون دارم می فهمم که این آگاهی ها و تمرینات، اون چیزیه که من الان باید درک کنم تا بتونم مسیرم رو توی روانشناسی ثروت 1 ادامه بدم. این آگاهی ها و تمرینات، برای من پیشنیاز درک و عمل به آگاهی های روانشناسی ثروت 1 هست.
من هنوز وارد بخش تمرین و جواب به سوالات خودشناسی در جلسه دوم نشدم. چون طبق آنچه در صفحه تمرین گفته شده، دقیقا قبل از ورود به بخش سوالات، من باید حداقل 5 بار بخش توضیحات شما در این جلسه رو گوش بدم تا بتونم دقیقا تر تمرین رو انجام بدم.
من با شنیدن و تکرار این آگاهی ها، قشنگ دارم درک می کنم چه جاهایی توی مسیر پیشرفتم درست عمل کردم، کجاها به الهامات عمل کردم و چرا موفقیت هام و پیشرفت هام کندتر از اون چیزی که انتظار داشتم پیش میره و چطور و از کجا باید مسیر اصلاح بشه.
خیلی نکته ها داره توی ذهنم میچرخه که دوست دارم بنویسمشون.
استاد جان من با آموزش های شما توی این جلسه فهمیدم که :
چطور با کار کردن روی باورهام و عمل به آموزشهای شما به ایده ای خیلی ساده و راحت هدایت شدم و بعد توی مسیر، عمل کردن به اون ایده ها نه تنها هزینه ای برای من نداشت بلکه با امکانات همون لحظه ام قابل اجرا بود و در ادامه مسیر، تمام هزینه هام رو با جرات و اطمینان صد درصد میگم تمام هزینه هام رو ازبین برد و درآمد من رو از صفر رسوند به ماهی 7 تا 8 میلیون تومان در عرض یکسال و نیم که الان وقتی بهش فکر میکنم اشک توی چشام جمع میشه
من تا حالا اینقدر عمقی به مسیری که طی کردم نگاه نکرده بودم و الگوی موفقیت رو نشناخته بودم. الان با توضیحات قدم به قدم شما توی این دوره دارم ی سری آگاهی هایی رو درک میکنم و کلیدهایی رو می گیرم که تا حالا انگار توی مدار درکشون نبودم.
استاد عزیزم توی تمام صحبت هایی که داشتین میکردین در مورد پیش بردن کسب و کارتون انگار که داشتین مثال من رو میزدین .
یعنی توی تک تک مثالهایی که میزدین من کلیدهایی رو شناختم که دلیل تغییر شرایط من به صورت آرام آرام بود.
من قبل از آشنایی با شما به خاطر باور غلطی که داشتم که درآمد فقط توی شهره و نمیشه توی روستا کار کرد دفتر کارم رو بردم شهر با همون باورهای نادرستی که داشتم و نتیجه هم تغییری نمیکرد و امروز توی این جلسه فهمیدم من بقول شما مولفه هام ثابت بودن اما میخواستم رشد کنم و اینجا ترمز رو فهمیدم.
و الان بعد از این دو سال کار کردن با آموزش های شما و کلی نتیجه، دوباره من به مساله ای برخوردم که اومدم با کمک این دوره، حلش کنم و با حل این مسئله نتیجه هام رو بهبود بدم و بزرگتر کنم و بیشتر رشد کنم.
👇👇👇👇
https://abasmanesh.com/fa/product/problems-solving-course/

Читать полностью…

abasmanesh.com

بخشی از تجربیات محمد صادق عزیز‌ درباره تأثیرات شیوه ی آموزشی دوره "شیوه حل مسائل" بر افزایش کیفیت سایر جنبه های زندگی:
🌹🌹🌹🌹
به نام خداوند هدایتگر، سلام به همه دوستان عزیزم در دوره شیوه حل مسائل.
من این دوره رو سالها پیش خریداری کردم و همواره بهش گوش می‌کنم و چندین بار هم کل دوره رو یا قسمت های مهمش رو در دفترم نوشتم.
به خاطر دارم که اصول باور سازی و اینکه چطور برای ذهنم باورهای قدرتمندکننده رو منطقی کنم رو از این دوره آموختم.
این دوره بود که به من یاد داد باور سازی در عمل یعنی چه و بعد من از همین روش‌ ایجاد باورها که در این دوره آموزش داده شده است، برای ساختن هر باوری استفاده می‌کنم.
من منطق تمرینات استاد در این دوره رو استخراج کردم و برای همه چیز به کار بردمش. منظورم جملات طلایی استاد درباره ایجاد باورهاست که یک باور مثبت چطور باید ساخته بشه.
منظورم منطق هایی هست که استاد میگه بگردید تو زندگی خودتون سند و شواهدش رو پیدا کنید.
اینکه چطور این باور رو بسازید که مسائل راهکارای ساده ای دارن
من تونستم با کمک باورسازی این دوره مسائل فراوانی رو حل کنم.
مدتی پیش به صورت ناخودآگاه در ترمینال کدی را وارد کردم توی موبایلم که کل فایلهایی که از سایت دانلود کرده بودم را پاک کرد. قسمتی از فایلها رو در هارد دیگرم داشتم و قسمتی که نداشتم رو مجدد از سایت شروع به دانلود کردم.
هر چی گشتم نتوانستم جلسات دوره شیوه حل مسائل زندگی رو پیدا کنم و این مصادف با زمانی بود که این دوره از سایت مدت‌ها بود که حذف شده بود و لینک‌های دانلود آن هم از اتاق شخصی خریداران حذف شده بود.
البته همان روزی که این دوره حذف شد تعجب کرده بودم که چرا دوره‌ای به این کاربردی از سایت حذف شده و برام سوال شده بود که استانداردهای استاد چقدر بالاست که این دوره رو حذف کرده و البته به خودم گفتم چقدر خوب شد که این دوره رو قبل از حذف خریدم چون کلید حل بسیاری از مسائل زندگی‌ام هست و دیگران از این موهبت برخوردار نیستند.
خداروشکر قسمت‌های مهمی از فایلهای جلسات این دوره که برای خودم صوتی‌شون کرده بودم رو در جای دیگر داشتم و از همون ها استفاده کردم و بارها گوش و می‌تونستم با تکرار اون فایلها اگر به مسئله ای می خوردم حل کنم.
اما در دوره ای از زمان حسم میگفت که باید کل جلسات دوره رو گوش بدم و این تکه های فایل‌های صوتی کافی نیست.
اما یک جورایی حسم می‌گفت این اتفاق که فایلهای جلسات این دوره از موبایلت حذف شده به نفع توست و من به حسم اعتماد کردم و از همان فایلهایی صوتی کوتاهی که داشتم استفاده می کردم.
تا اینکه فهمیدم دوره بروزرسانی شده و خداوند به درخواستم پاسخ داده است.
با اشتیاق فایل اول رو مجدد دانلود کردم و شروع به گوش دادن کردم و چقدر لذت بردم که کیفیت دوره بسیار بالاتر رفته است و البته فهمیدم که چرا حسم بهم گفت کل فایل صوتی را باید گوش بدهی و حذف فایلها به نفع توست چرا که خداوند مهربان به دل استاد و مریم عزیز انداخت که این دوره را بروزرسانی کنند و برای ما قرار بدهند و در ادامه توضیح می‌دهم که چرا برای من مهم بود که کل فایل صوتی را مجدد گوش بدهم.
دلیل اینکه احساس می کردم باید کل دوره رو گوش بدم این بود که وقتی داشتم جلسه اول را گوش می‌دادم رسیدم به کلیدی که استاد گفتند.استاد در این دوره میگفت که خیلی‌ها اسم مسائل زندگیشون را میگذارند تضاد و میگویند ما به تضادها توجه نمی‌کنیم و این رفتاری بود که من در زندگی ام دیدم که دقیقا دارم آن را اجرا می‌کنم و خیلی از مسائل را که باید حل کنم را ignore کرده ام و یکجورایی گلایه‌ هم دارم که چرا پیشرفتی در فلان جنبه زندگی‌ام نمی‌بینم.
همینجا از استاد گران قدر و مریم جان شایسته گرامی سپاسگزاری می‌کنم که این دوره را مجدد آماده سازی کردید و تمام تلاشتان را کردید که کیفیت این دوره بسیار بالاتر برود و من به شخصه از قرار گیری مجدد این دوره خیلی سود کرده ام چون دارم به جلسات بروزرسانی شده ی این دوره دسترسی پیدا می‌کنم و جلسات باکیفیت تر را به صورت هدیه دریافت می‌کنم.
👇👇👇👇
https://abasmanesh.com/fa/product/problems-solving-course/

Читать полностью…

abasmanesh.com

بخشی از تجربیات رسول عزیز از عمل به آگاهی جلسه اول | دوره شیوه حل مسائل
🌹🌹🌹🌹
سلام به استاد عباس منش مقتدر و توانمند و سلام به مریم عزیز و مصمم
من و همسرم در همون لحظه اول که فایل معرفی دوره شیوه حل مسائل رو می دیدیم و آگاهی ها رو می شنیدیم، از دقت و ظرافت هدایت خداوند طوری شوکه شده بودیم که همین طور به هم می‌گفتیم:
دیدی این هم نشانه؛
این هم پاسخ سوالات مون؛
این هم مسیری که دنبالش بودیم؛
چقدر خداوند دقیق و ظریف، در زمان مناسب ما رو هدایت کرد به دوره شیوه حل مسائل.
یعنی درست لحظه ای که ما دنبال نشانه و هدایت از طرف خدا بودیم برای حل مسئله ای که در کسب و کار جدیدمون باش برخورد کرده بودیم، هدایت شدیم به فایل معرفی دوره بسیار زیبای شیوه حل مسأله
ماجرا از این قرار بود که طبق عادت روزانه که برای دیدن نشانه های روزانه مون، وارد صفحه اصلی سایت می شم و روی دکمه "مرا به سمت نشانه ام هدایت کن" می زنم، وقتی صفحه اول اومد و توی بیلبرد فایل معرفی دوره شیوه حل مسائل رو دیدیم، انگار یه حسی بهمون گفت که امروز برای دیدن نشانه هدایت، حتی نیاز به زدن دکمه "نشانه من برای واضح شدن قدم بعدی" هم ندارید
چون نشانه مان را در صفحه اصلی سایت دیدیم و با جان و دل فایل معرفی را باهم دیدیم.
باور کنید در هر جمله که استاد در مورد آموزش های دوره و اینکه این دوره چه دستاوردهای داره حرف می‌زدند، ما فایل را استپ میکردیم و بهم چند بار می‌گفتیم دیدی این هم یه نشانه دیگه... این هم یکی دیگه...
انگار که خداوند میخواست همه سوالات و گره هایی که این چند وقته باهاشون روبرو شده بودیم را یکجا پاسخ بده اونهم تو یه پکیج شیک و مجلسی هدیه آورده باشه برامون به نام دوره شیوه حل مسائل.
اولش اینو باید میگفتم اما از بس هول شدم یادم رفت که ما هر دو مهندس بودیم اما حدود ده ماه پیش که تصمیم گرفتیم دنبال علاقه مون بریم بصورت تکاملی به سمت شروع یک استارتاپ بینظیر هدایت شدیم و با توکل به خدا شروعش کردیم اما دچار مسائلی در چندین جنبه متفاوت در کارمون شدیم که الگوی تکراری و مشابهی داشت.
برامون سوال بود که چرا با اینکه به زعم خودمون داشتیم روی خودمون کار می کردیم تا مسئله قبلی حل بشه، اما باز هم همون حالت به شکل دیگه ای برامون اتفاق افتاد.
وقتی که استاد گفتند این دوره برای کسانی هست که مرتبا با مسائلی مواجه می شن که یه الگوی تکراری دارن، دیگه گفتیم آقا دیگه خدا حجتش را در حق ما تموم کرد و بقیه معرفی را ندیدیم و مستقیم رفتیم و دوره را در همون ساعات اول خریدیم و نشستیم پای آگاهی های جلسه اول.
باورتون نمیشه، استاد داشت تو جلسه اول مثالی از مسئله ی یه دوستش رو می زد که کارخونه دار بود و با مسئله ای توی کارش برخود کرده بود که مدتها حل نمیشد و تحلیل می کرد که چرا این مسئله حل نشده و چطور این دوستش وقتی ریشه رو پیدا کرد تونست حلش کنه.
وقتی این موضوع رو شنیدیم رفتیم روهوا. من خودم که رسماً از شدت ذوقم پریدم روهوا که:
مگه دارییییییییییم اصلاً همچین چیزی !!!!!!!
یعنی خدا در این حد لیزری فوکوس کرده رو مسأله ما و داره راه حل مسأله ما را عیناً کپی پیست برامون میگه..؟!
فقط دیگه نمی دونم چطور حسم را توضیح بدم مثلاً تو مهندسی یه قانون تشدید داشتیم که وقتی چند نیرو در فرکانس متوالی باهم هماهنگ بشوند می‌توانند همدیگر را تقویت یا همون تشدید کنند.
دقیقاً مثال الان من همینه که هدایتها و نشانه های خدا وقتی پشت سرهم و رگباری میاد و همدیگر را تقویت یا تشدید میکنند و اونوقت آدم به لذتی از نزدیک حس کردن خدا رو به خودش پیدا می‌کنه که قابل وصف نیست. اما میدونم که استاد عزیز و مریم جان و حتی بسیاری از شما عزیزان که دارید این کامنت را میخوانید تجربه اش را حتماً داشتید و من و همسرم تا به حال به این شدت خدا را نزدیک خودمون و اجابت کننده درخواست هامون احساس نکرده بودیم.
خلاصه من و همسرم تمرین ها مون را یعنی هر سه بخش از تمرین جلسه اول را نوشتیم و رفتیم سراغ اجرای هدایتی که خداوند بهمون از طریق مثال جلسه اول کرده بود.
الان که دارم این کامنت را می نویسم دقیقاً مثل همون دوست استاد توی بررسی موردی که استاد از شیوه حل مسئله گفتند، اعتماد به نفسم چسبیده به آسمون بخاطر اینکه تونستم مسأله که چه عرض کنم سلسله مسأله هایی رو حل کنم که نزدیک به سه ماه از من و همسرم نه تنها انرژی ها برده بود بلکه سرمنشا یه درز انرژی بزرگ برامون بود رو در عرض دو روز حل کنیم.

Читать полностью…

abasmanesh.com

تجربه پرستو عزیز از شنیدن آگاهی های جلسه اول | دوره شیوه حل مسائل و اجرای آنها در عمل
🌹🌹🌹🌹
به استاد عشق و مریم جان بی‌نظیر و تمام دوستان هم فرکانسی عزیزم
من میخوام قبل از انجام تمرین اولین جلسه از دوره شیوه حل مسائل، بگم چطور شد که این دوره رو خرید کردم و اصلا آقا من هدایت شدم به خرید این دوره بخداااااا
توی هفته ای که گذشت من درگیر مساله کاری ای شدم که حلش برام خیلی سنگین بود. یعنی اون موقع که هنوز آگاهی های این جلسه رو نشنیده بودم، به ضم من سنگین اومد.
اولین واکنشم این بود که از حل مسئه فرار کردم و اصلا دنبال حلش نبود م و به جای مسئولیت پذیرفتن، به دنبال این توجیه بودم که آقا حق با من بوده و حلش وظیفه من نیست.
ماجرا این بود که من یک ماه پیش کالایی رو فروخته بودم و حالا خریدار بعد از یک ماه زنگ زد به من و گفت از اونجا که همین کالا رو جای دیگه با قیمت پایین پیدا کرده، می خواد جنس من رو مرجوع کنه.
من اون لحظه قبول کردم و به اون طرف گفتم باشه، در صورتی که نباید قبول میکردم. چون اولا یک ماه پیش این جنس اصلا در بازار نبود و من به سختی این جنس رو برای مشتری پیدا کردم تا کارش راه بیفته.
دقیقا همون برندی که می خواست و تازه قبلش بهش گفتم که قیمت بالاست و حتی پیش فاکتور دادم و اونا تایید کردن و واریزی رو انجام دادن.
اما اتفاقی که افتاد، بعد از یک ماه گویا دوباره اون جنس در بازار به وفور موجود شده بود و اونا میخواستن کالای من رو مرجوع کنن.
تمام ذهنم درگیر بود چون من باید پولشو جور میکردم و اون جنس بر می گشت به شرکت و نبود کی فروش بره و آیا بره...
همچنان که من مشغول فرار از حل مسئله بودم و با خودم کلنجار میرفتم، یکی از همکارایی که چندسال بود بیزنس خودشون داشتن و بسیار با تجربه بود با من تماس گرفتن در مورد کالای دیگری صحبت کردیم همون لحظه ایده‌ اومد که از ایشون مشورت بگیرم در مورد این مسئله ..
بعد ایشون گفتن نباید قبول کنی که جنس مرجوع بشه و من با منشی خریدار تماس گرفتم اما چی موضوع رو توضیح می دادم، این منشی بنده خدا منظور من رو متوجه نمیشد و من درمونده شده بودم …
یکی از کارهایی که من همیشه انجام می دم اینه که هر روز سایت استاد عباسمنش عزیزم را باز میکنم و بیلبورد صفحه اصلی رو چک می کنم که ببینم امروز چی دارن برای من
دقیقا آخر شب بود …من دیدم دوره شیوه حل مسائل بروزرسانی شده و روی سایت قرار گرفته و این همزمانی رو نشونه دیدم و گفتم خدایا شکرت، چیزی که میخواستم اینجاست، من جواب مسئله ام رو اینجا پیدا میکنم
خداروشکر دوره رو خریدم و جلسه اول رو تا آخر گوش دادم.
گفتم خداااایاااااا این آگاهی ها برای من بوده
و فهمیدم که مسئله من ساده است اما این منم که فرار میکنم. این منم که ترس دارم از حل مسائل. این منم که می خوام آشغالارو بریزم زیر مبل.
فهمیدم که این الگو رو همیشه داشتم و همیشه به جای روبر شدن با مسئله و حلش، ازش فرار کردم چون همیشه فکر می‌کردم مسائل من راه حل ندارن.
صبح تو تمرین ستاره قطبی گفتم باید این مسئله رو امروز حلش کنم و البته من حلش میکنم.
فردا ایده اومد، ایده که چه عرض کنم خود خدا واضح بهم گفت باید به جای منشی با خود خانم دکتر صحبت کنی و این در حالی بود که منشی هم پیام داده بود من فردا با تیپاکس جنس رو پس میفرستم. بهش گفتم نه نفرست من میخوام اول با خانم دکتر صحبت کنم….
اما منشی شمارشو بهم نداد و گفت شنبه به مطب زنگ بزن و با خانم دکتر صحبت کن.
بعد ایده اومد که به دستیار خانم دکتر زنگ بزن. من زنگ زدم و ماجرا رو بهش گفتم شماره خانم دکتر رو ازش گرفتم و گفت فردا 5شنبه خانم دکتر خونه هست بیمارستان و کلینیک نمیره.
فردا صبح دوباره تو تمرین ستاره قطبی نوشتم خدایا من نمیدونم دل خانم دکتر برام نرم کن و حتی نوشتم برام معجزه کن
باورتون میشه میدونم بخداااا معجزه شد
اولش استرس داشتم. خیلی فکرای زیادی اومد اکه گر قبول نکرد و خلاصه نجواها کلی تو ذهنم شاخ و شونه می‌کشیدن
ولی من همش سعی می‌کرد ذهنمو آروم کنم و از خدا آرامش بخوام و با خانم دکتر صحبت کردم. این خانم یک فرشته واقعی بودن بینهایت فوق العاده عالی .
من دو سال باهاشون کار میکردم و دیروز که باهاشون صحبت کردم، فهمدیم چقدر انسان شریف و منطقی ای هست و قبول کرد و بهم گفت که نیازی نیست که جنس مرجوع بشه. من سجده شکر کردم
چون من الان تو شرایطی هستم که دارم تمام بدهی های شرکت رو تسویه میکنم و نمیخواستم بدهی ای اضافه بشه و واقعا اگر مرجوع می شد، کار برام سخت میشد
من بارها خدا رو شکر کردم و از خدا بخاطر استاد و آگاهی های این جلسه سپاسگزارم که به من جرات داد با مسئله ام مواجه بشم و به راحتی حلش کنم.
خدایا شکرت چقدر راحت مساله حل شد
مساله ای که اینهمه من برای خودم پیچیده و غیرقابل حل کرده بودم و اینهمه ذهنم رو درگیر کرده بودم و آرامشم رو از دست داده بودم.
👇👇👇👇

Читать полностью…

abasmanesh.com

من از سال 97 با شما استاد آشنا شدم. وقتی به روند رشد خودم توی این 4 سال فکر میکنم چقدر قشنگ الان حرفهای استاد رو درک میکنم که نتایج آرام آرام رخ می ده یعنی چی.
هرچه من توی این 4 سال، عزت نفسم رو بهتر ساختم، نتایج هم به همون نسبت رشد کرد.
درآمد من یواش یواش روند صعودی خودش رو داشت طی میکرد چون عزت نفسم داشت یواش یواش بهتر میشد اول ی برابر بعد دوبرابر بعد 3 برابر بعد 4 برابر و به همین ترتیب بیشتر شد.
با افتخار میگم استاد جان که با آگاهی هایی که از شما دریافت کردم زندگیم در همه ی ابعاد بهتر شده :
آرامش من اصلا قابل مقایسه نیست با 4 سال پیشم
شادی من اصلا قابل مقایسه نیست با 4 سال پیشم
امید و انگیزه من اصلا قابل مقایسه نیست با 4 سال پیشم
ایمان من اصلا قابل مقایسه نیست با 4 سال پیشم
ارتباطات من اصلا قابل مقایسه نیست با 4 سال پیشم
اعتماد به نفس من اصلا قابل مقایسه نیست با 4 سال پیشم
حال و احساس خوبم اصلا قابل مقایسه نیست با 4 سال پیشم
درامد من اصلا قابل مقایسه نیست با 4 سال پیشم
صبر من اصلا قابل مقایسه نیست با 4 سال پیشم
صلاه من اصلا قابل مقایسه نیست با 4 سال پیشم
اصلا قابل مقایسه چیه استاد، من توی همه ی این جنبه هایی که نوشتم، قبل از کارکردن با آموزش های شما روی خط صفر بودم و حتی خیلی هاشون زیر خط صفر و من با عمل به آموزش های شما اینها رو بالا آوردم با مسیر توحیدی که به من نشون دادین و میتونم باز هم بیارمشون بالاتر
سپاسگزارم استاد عزیزم
👇👇👇👇
https://abasmanesh.com/fa/product/ravanshenasi-servat/

Читать полностью…

abasmanesh.com

بخشی از تجربیات و نتایج نسرین عزیز از عمل به دوره روانشناسی ثروت 1
🌹🌹🌹🌹
به نام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم
با سلام خدمت استاد عزیزم
من داشتم آگاهی های جلسه 27 از دوره روانشناسی ثروت 1 رو گوش می دادم، استاد جان اول یه جمله ای گفتید که من بعد از 5 بار گوش دادن به این جلسه متوجه شدم.
یعنی امروز از خداوند توی تمرین ستاره قطبی خواستم که خدایا خودت قدرت درک این جلسه از دوره ثروت 1 رو بهم بده و به محض اینکه پلی کردم فایل این جلسه رو، این جمله شما برام پر رنگ شد که :
به میزانی که خودت رو باور داری به میزانی که خدای خودت رو باور داری میتونی ثروت بسازی
جالبه من خیلی وقته که دارم روی آگاهی های این جلسه کار می کنم اما انگار فقط قسمت اول این جلمه رو می شنیدم و روش متمرکز میشدم که باید خودم رو باور داشته باشم تا ثروت خلق کنم
و انگار قسمت دوم رو فراموش کرده بودم که این باور داشتن خود باید با باور داشتن خداوند قاطی بشه تا به جریان هدایت وصل بشی و نتیجه بده. یعنی در اصل یکی هستن چون شما توی دوره عزت نفس میگین :
اعتماد به نفس یعنی باور داشتن به خدایی که همواره با ماست همواره در درون ماست و با ما داره حرکت میکنه و به ما کمک میکنه به ما الهام میکنه
خدای من من انگار خودم رو از خدا جدا کرد ه بودم
اینکه شما استاد میگین من اصل رو از زوایای مختلف میگم که شما دچار سوتفاهم نشین رو الان دارم خوب درک میکنم که شما از اول این جلسه دارین میگین که کسی که برای تخصصش ارزش قایله و خودش رو باور داره میتونه ثروت بسازه از این تخصصش

و منی که این فایل رو هی داشتم گوش میکردم هی به خودم میگفتم پس عامل اینه که من باید برای تخصصم ارزش قایل بشه و هی این توی ذهن من صدا میداد جوری که من قدرت خداوند رو فراموش کرده بودم چون متمرکز شده بودم بر من تنها، نه منی که دستش توی دست خداست
پس قدم اول برای من :
محکمتر کردن رابطه ی توحیدی خودم با خدای دورنمه همون کسی که به من توی این مدت 4 سال کمک کرده و با توکل به هدایت هاش اینهمه نتیجه بدست آوردم و برای این کار من دوباره باید برگردم فایل های اجرای توحید در عمل رو که قبل از دسته بندی باورهای ثروت ساز کار کردم رو مجددا گوش بدم
قدم دوم برای من :
تقویت خودباوریمه و اعتماد به تواناییهام و باور کردن اونهاست .که برای اینکار هم باید مجددا دوره عزت نفس رو کار کنم که خدا رو شکر مدتیه شروع کردم جلسه اول و دومش رو که ارتباط تنگاتنگ و زیادی با موضوع ثروت ساختن دارن رو به کار کردن .
ی جمله ی دیگه ای که خیلی برای من برجسته شد توی این قسمت :
ارتباط خودباوری و توانایی انجام کاره

Читать полностью…

abasmanesh.com

مثلا اولین بار فایل صوتی استاد درباره دعای کمیل رو شنیدم و بلافاصله اومدم تو سایت تا ببینم این مرد کیه که این دیدگاه زیبا رو درباره این دعا و توحید داره. انگار به منِ تشنه تو صحرای کویری و برهوت جرعه ای آب زلال نوشانده بودن. وقتی اومدم تو سایت و استاد رو دیدم، مردی رو دیدم با لباس آستین کوتاه و بدون ریش اونم تو آمریکا😂
گفتم یعنی خدا و اسلام کارشون به کجا رسیده که این همه روحانی و شیخ نتونستن خدا رو بشناسونن اونوقت این آقا ادعا میکنه که خدا رو میشناسه! و بخاطر اینکه از راه خدا منحرف نشم سریع از سایت اومدم بیرون!! من اون موقع تو شهر قم زندگی میکردم و رشته علوم قرانی میخوندم و جو اطرافم هم جوری بود که انگار از تمام کره زمین ماها مخصوصا که توی قم هستیم رهیافته تر و عاقبت بخیر تر هستیم چون جایی هستیم که ادمها کمتر گناه میکنن و بقیه ادم خوبا حتی در جاهای دیگه شامل این لطف الهی نشدن! دیگه باورهام این شکلی بود تقریبا، که البته با کمی روحیه شیطنت و رهایی و خوش گذرونی، که بخاطر همین چنین باورهایی به دلم نمینشست هر از گاهی زیرسوال میبردمشون اما خب جز تفکرات غالب بود.
ما ون کمپری داشتیم که با همسرم میرفتیم سفر و ایرانگردی و حس و حالمون گاهی که از شهر دور میشدیم اینجوری بود که " پارو نمیزدیم و دل رو به دریا میدادیم" ، در صلح بودن و خوش بودنمون بیشتر بود. اما همچنان زندگیم پر از شرک بود . به لطف خدا بخاطر درخواست های من برای شناخت حقیقی خداوند دوباره هدایت شدم به گروه تحقیقاتی عباس منش و این بزرگ مرد یعنی استاد عباس منش.
یادمه بارها و بارها فایل معرفی دوره دوازده قدم و سفر به دور امریکا تو سال ۹۸ برام به طور عجیبی تو صفحه تلگرام گوشیم میومد اما من اعراض میکردم و این هدایت هارو رد میکردم و آماده شنیدنشون نبودم. تا یه روز که ما دیگه کمپرمونو فروخته بودیم به خودم گفتم این مرد داره آرزوهای منو زندگی میکنه بزار ببینم چجوری منم میتونم به همچین خواسته هایی برسم ، و این فایل های سفر به دور امریکا چیه که هردفعه یجوری میاد جلو چشمم نکنه نشونه اس که ماهم آروی دار میشیم 😅 با این حال مدتی قبلترش خیلی کنجکاوانه رفته بودم سراغ دعای کمیل تا ببینم اون چیزی رو که شنیده بودم چیه!خداروشکر جسارت بیرون اومدن از منطقه امن رو داشتم. اینکه خودم بتونم بسنجم درست و غلط رو برام هیجان داشت و در تنهایی شجاعانه اومدم تا دوباره ببینم دقیقااین حرفا چیه چون برام عجیب بود که هیچ کس ازش حرف نزده بود ،(چرا تا حالا فارسی قران و دعا نخونده بودم!؟
استاد فارسی حرف زد به زبان معاصر و من با همه باورهایی که داشتم فهمیدم یچیزهایی ، بنظرم همه چی آسونه چرا فهمیدن رو سختش کرده بودن! برای کسانی که حوزه و علوم قرانی خوندن میفهمن منظورم از سختی چیه! انسان میتونه با همین عقلش بره مریخ و اونسر کهکشان اما نمیتونه بفهمه که خدا چی گفته!! یا جوری بفهمه که حتی یه کلمه هم درست بکارش نیاد!) خلاصه ورق جور دیگه ای رقم خورد و من قبول کردم که باز هم بشنوم و فعلا قضاوت نکنم تا بهتر درک کنم اما نمیشد قضاوت نکرد و ته قلبم میگفت که این راه خدایی تره و من بیشتر و بیشتر میومدم اینجا.
با هدایت شدنم به سایت با همه مقاومت هام با همه ترس هام با همه باورهام ، بالخره "خدا" دار شدم.
گفتن از لحظه هایی که میتونستم بدون هیچ واسطه ای خودم باشم با خدای خودم، میتونستم بفهممش ، میتونستم افتخار کنم به بنده ی خدا بودن
و میتونستم افتخار کنم به داشتن خدایی که حالا با همه احساس گناه و عذاب وجدان هام، من رو هدایت می کنه من رو دوست داره و ذوق اون برای "دریافت هدایت توسط من" از من بیشتره و میگه تا الان کجا بودی بنده عزیز من! "وصف ناشدنیه"
نمیتونستم فریاد نزنم از اینکه من خدا رو پیدا کردم میخاستم به همه بگم . بابا بخدا که خدا اونی نبود که میگفتید خدا اینه بیایید کتاب"رویاهایی که رویا نیستن" رو بخونید این صوتارو گوش بدید ، آاای ایهاالناس مادر خواهر برادر همسر آب اینجاست چشمه، دریا اینجاست... اما کسی صدامو نمیشنید، منم فقط آرامشی پیدا کرده بودم از فهمیدن این نگاه جدید به زندگی اما ظاهرا تغییری نکرده بودم ولی آرامشم داشت منو راه میبرد تا تکاملم رو طی کنم و این آرامش برای من همه چی شد . بخش "چگونه فکر خدا را بخوانیم" تو دوره دوازده قدم منو کشوند سمت خودش و انصافا منو دگرگون کرد. خیلی لحظه های پرچالشی رو پشت سر گذاشتم ، اون همه اعتقادات اون همه ادعای برتری نزد خدا ، داشت میریخت زمین و با ریختن این سد و دیوارها نور میخورد به چشمانم، چشمانی که به نور عادت نداشت. زندگیم خیلی تغییر کرد تو همه جنبه ها چند سطح و لول اومدم بالاتر . از قم به تهران مهاجرت کردیم و زندگیم یه شکل و روی قشنگی گرفته بود با همون نور قشنگی که از شناخت خداوند کسب کرده بودم و آرامشی که داشتم.

Читать полностью…

abasmanesh.com

بخشی از نتایج فاطمه عزیز از عمل به آموزه های دوره روانشناسی ثروت 2
🌹🌹🌹🌹
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و همه دوستان
بعد از یکسال از شروع روانشناسی ثروت 2 اومدم تا بگم من به هدفی که اول سال تعیین کردم رسیدم و نمیدونید چقدرررر خوشحالم.
استاد بی نهایت سپاسگزارم از شما.. آگاهی هایی که میدید و تمرین های عملی که این آگاهی ها رو تو وجودمون مینشونه
من به تمرین قانون دریایی که موضوع تمرین جلسه اول از این دوره است، ایمان پیدا کردم.
این تمرین به من یاد داده که کافیه ما هر روز یک قدم برای هدفمون برداریم.. هدفمون هزار قدم به سمت ما برمیداره. خدایا شکرت

من به نقاشی خیلی علاقه داشتم و 20 سال پیش یه دوره سه ماهه رفتم کلاس و نتیجه های خوبی همون ایام گرفتم که به نسبت زمانم نشون میداد کلی استعداد تو این زمینه دارم ولی به دنیا اومدن پسر عزیزم و بعد کار و کار و کار .. شد کلی دلیل که دیگه نرم سراغش و فقط با حسرت به گذشتم نگاه کنم و اعتماد به نفس و اراده اینکه دوباره شروع کنم رو نداشتم.
در تمرین فانوس دریایی، هدفم رو گذاشتم که من امسال تو نقاشی حرفه ای میشم و نقاش هام به گالری نقاشی راه پیدا میکنه
ولی هزار نجوای نا امید کننده شیطان هم بود که چطور؟ مگه میشه؟ سنی ازت گذشته و اگر کلاس هم بری مسخرت میکنن که تو این سن اومده نقاشی یاد بگیره که چی؟ اصلا اون استعداد برای جوونیت بود و الان دستات دیگه اون ظرافت رو نداره… خلاصه ذهنم من رو تا میتونست تخریب میکرد
ولی با اعتماد به الله مهربانم و استاد شروع کردم و تمرین هر روز ستاره قطبی هدفم رو مینوشتم و تجسم میکردم و یه قدم براش بر میداشتم… و امان از تمرین شب فانوس دریایی که باید میومدی و به خودت جواب میدادی.. امروز برای هدفت چکار کردی و چه قدم هایی برداشتی!!!!!!!!!
اوایل، شب میشد و میدیدم کاری نکردم و شرمنده میشدم از خودم که بنویسم کاری نکردم و همین باعث شد روز های بعد، شده یه کلیپ نقاشی ببینم.. شده یه برگ کوچولو بکشم … من رو جلو برد..
یواش یواش دوباره مهارت دستم برگشت و بالاخره تو تمرین صبح نوشتم امروز دوست دارم خداوند من رو هدایت کنه که چه قدمی بردارم تا تو نقاشی رشد بیشتری داشته باشم… هدایت ها اومد.. نشانه امروزم.. گفتگو با دوستان .. دوست عزیزی اومد پشت خط که گفت عاشق نقاشی بود و وکالت میخوند.. ولی رفت دنبال علاقش و یکسال رفت پیش یه استاد و آموزش دید و بعد گالری خودش رو زد و نمیدونید استاد اشکم بند نمیومد.
و جرات پیدا کردم که میخوام برم کلاس.. اگر مسخرم هم بکنم برام مهم نیست… البته تو پرانتز بگم که دوره عزت نفس خیلی خیلی خیلی تو این زمینه کمکم کرد تا از پس نجوای ذهنم بر بیام
من هم نوشتم .. امروز دوست دارم خداوندا هدایتم کنی به یه استاد عالی که بتونم تو نقاشی رشد کنم.. هدایت اومد.. طبق معمول برای قدم کوچیکی که باید هر روز برمیداشتم دنبال خوندن یه مطلب درباره قلموهای مختلف نقاشی بودم که بعد تموم شدن مطلب میخواستم ببینم فروش هم دار یا نه.. دیدم این مطلب تو سایت یه آموزشگاه نقاشیه و کلی رفرنس خوب از شاگرداش بود و من تازه یاد خواسته اول صبحم افتادم.. تماس گرفتم.. چند تا جای دیگه رو هم جستجو کردم.. دیدم این آموزشگاه واقعا از هر لحاظ برای من بهترینه.. رزرو کردم و اول شهریور1401 کلاس های من شروع شد.
می خوام بگم این تمرین فانوس دریایی کولاک میکنه..
نه تنها من رو هدایتی تا اینجا آورد بلکه تازه ازینجا به بعد باعث پیشرفتم شد.. صحبت های استاد تو جلسه های بعد .. که ما هیچ جهشی در هیچ زمینه ای نداریم و همه چیز باید تکاملشون رو طی کنن چقدررر به من کمک کرد..
مقایسه نکردنم با بقیه و باز هم تمرین فانوس دریایی که هر روز باید یه قدم برداری… چون کلاس های من فقط هفته ای یکبار بود و میدیدم بقیه هنرجوها میومدن و گاها هیچ کاری رو تو این فاصله انجام نداده بودن.. ولی من یاد گرفته بودم هر روز یه قدم و مستمر انجام دادن هست که نتیجه میده… انقدری که استادم میومد بالا سرم و میفهمیدم اشتیاقش رو که ببینه تو این فاصله چکار کردم
بگم که برای هر قلم زدن از خداوند هدایت می خواستم و ازش میخواستم که من قلمش باشم و اون خلق کنه و نتیجه میشد اثری که بارها استادم تعریف و تمجید میکرد.. تو یکی از کارهام انقدر خوشحال شد که گفت بعد از کلاس صبر کن ازت فیلم بگیرم و بزارم تو اینستا و آپارات.. یکسالی هست که هیچ فیلمی از کار کسی نذاشتم.. چشم ها زنده است تو نقاشی .. با آدم حرف میزنه…. خدایا شکرت..خدایا شکرت
و بالاخره دیشب افتتاحیه نمایشگاه نقاشی آموزشگاه تو یکی از بهترین گالری های تهران بود و استاد سه تا از نقاشی های من رو انتخاب کرد و البته بقیه کارهام هم خیلی زیبا بود ولی محدودیت تعداد داشتیم.

Читать полностью…

abasmanesh.com

بخشی از نتایج مهدی عزیز از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی و عمل به آموزها های استاد عباس منش در این دوره
🌹🌹🌹🌹
سلام بر استاد نازنینم واقعا دستمریزاد و ممنونتم
امروز صبح آمدم مغازه یک حسی به من گفت بنویسم از نتایجی که از دوره قانون سلامتی گرفتم.
خیلی وقت بود میخواستم نتایجم رو بنویسم ولی باید به وقتش باشد باید خدا بهت بگوید بنویس هر کس می‌نویسد حتما هدایت الله را شنیده است. اصلا لیاقت می‌خواهد داخل سایت بنویسی به الله قسم
استاد عزیز گفتی نتیجه میخواهی گفتم چشم هر وقت نتیجه آمد مینویسم
من اول خرداد زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی شروع کردم به لطف الله یکتا تعهد دادم که عمل کنم هر تمرینی در این دوره دادین انجام دادم.
تو 40 روز 10 کیلو کم کردم یعنی 83 کیلو بودم که الان که دارم مینویسم 67 کیلو هستم.
بیماری پوستی داشتم از سال 1366 و هزار دکتر پوست رفتم و کلی هزینه کردم ولی به صورت موقت خوب میشد که پاهایم خارش داشت شبها اما الان به لطف قانون سلامتی مشکل حل شده و همه چی عالی شده
کبد چرب داشتم که از سال قبل شروع شد که چندین بار نصفه شب باید میرفتم بیمارستان تا بهم چند آمپول می‌زدند که درد معده من خوب شود و حالا خدارو شکر با زندگی به دوره قانون سلامتی، این مشکل هم حل شده و من خوب شدم.
اندامم عالی شده طوریکه که همه لباسهای قبلیم رو مرخص کردم و از نو لباس خریدم. چقدر خودم لذت میبرم که لاغر و خوشتیپ شدم. دم خودم گرم که با قدرت ادامه دادم ودم استاد گرم که بهم راه سلامت زندگی کردن روبه سادگی یادم داد
مشکلات گوارشی یبوست هم داشتم زیاد که همش اثر پرخوری بود و الان وضعیتم عالی شده
خواب زیاد میکردم که الان اتوماتیک بدونه زنگ ساعت قبل از 7صبح بیدارم خیلی پر انرژی هستم
خیلی نتایج ریز و درشت جسمی دیگه هم هست که الان یادم نیست
و اما بریم سراغ نتایج بزرگتری که تونستم بدست بیارم.
استاد 30 تیرماه خداوند به من یک دختر تپل مپل داد که واقعا معجزه بود من دوتا پسر داشتم جای دختر در خانه من خالی بود که با قدمش زندگی رنگ دیگر گرفت اسم دختر گذاشتیم آناهید
استاد شما در یکی از جلسات دوره قانون سلامتی که مربوط به تغذیه غذذ لنفاوی بود و یکی از تمرینات، پیاده روی بود، گفتی در پیاده روی خواسته هات رو تجسم کن.
من حین انجام این تمرین، خیلی این کار را رو انجام دادم و با حال خوب و به همون شکلی که گفتید و چقدر لذت می‌بردم
یکی از نتایج این تجسمات این بود که به طور معجزه آسا برای عزیز دلم به قول شما یک گوشی پرومکس 13 خریدم که واقعا خوشحالش کردم بازهم لطف خداوند خدایا شکرت
استاد من خیلی علاقه عجیبی به ماشین شاسی بلند داشتم و در پیاده روی خیلی تجسم میکردم. سال‌های قبل هم تجسم میکردم ولی این سری بیشتر عمل کردم. میرفتم نمایندگیهای ماشین می‌نشستم داخل ماشین قیمت می‌پرسیدم و لذت می‌بردم همسرم گاهی می‌بردم میگفت تو چطور میخوای بخری پولش چطور جور میکنی من میگفتم اصل الان هست که من بوی ماشین نو داخل کابین حس میکنم لذت میبرم خدا بزرگه فکرش نکن
من دوتا ماشین داشتم که یکیش در حد 200 میلیون ارزش داشت فروختم این قدم اول بود که خداوند به من گفت که این‌یکی را بفروش استاد ساعت 5عصر زدم تو دیوار ساعت 7 عصر همان روز فروش رفت فردا ظهر ساعت یک پول تو حسابم بود فقط لطف خداوند
راستی رفتم نمایندگی قبلا اون ماشین که میخواستم اسم بنویسم گفتند فروش نداریم همسرم گفت چکار میکنی گفتم اینا که کاره ای نیستند قدرت دست خداست و اصلا نگران نشدم نشستم تو ماشین آهنگ گذاشتم رقصیدم تا خانه
استاد دقیق یادم نیست که چند روز گذشت که صبح رفتم حمام زیر دوش الله با من صحبت کرد به هیچ کس این حرف نزده بودم تا الان که خدا گفت پسر خوب برو یکی دیگه نمایندگی یک برند دیگه اصلا یادم نبود هنوز این نمایندگی نزدیک خانه‌مان بود
از حمام آمدم بیرون رفتم نمایندگی گفتند آره ثبت نام داریم 20 تیرماه ماشین فروختم 25 تیر ماشین ثبت نام کردم که به طور معجزه آسا پولش جور شد و 3 اسفند ماشین شاسی بلند رنگ مشکی بهم تحویل دادند چقدر لحظه قشنگی بود وقتی دیدم ماشین بهش سلام کردم گفتم سلام پسر مشکی خدا تو را به من داد پسرهایم اصلا خبر نداشتند وقتی رفتم خانه اشک شوق را در چشمانشان دیدم لحظه قشنگی بود
راستی در طرح فرزند آوری هم همسرم گفت که ماشین برنده شدیم بدیم به برادرم منم موافقت کردم در صورتی که 5 نفر دیگه از اقوام همسرم مرتب نام نویسی کردند برنده نشدن تا الان ولی ما دفعه دوم برنده شدیم گفتند 3 ماهه یک ماهه خودرو تحویلش دادن خودم از اون خوشحال‌تر بودم بازهم خدا را شکر
استاد همه این‌ها و چقدر نتایج دیگر برای امسال بود به لطف الله یکتا و عمل به آموزه های شما در دوره قانون سلامتی بود
بازهم تشکر میکنم استاد عزیز از شما
👇👇👇👇
https://abasmanesh.com/fa/product/the-law-of-health/

Читать полностью…

abasmanesh.com

خلاصه اینکه هزینه مغایرت جزو هزینه های همیشگی شرکت بود و اصلا شرکت هم پذیرفته بود که این جزو هزینه های اجباری و جدایی ناپذیر هست و امکان حذفش نیست.
این کار دست من که افتاد با خودم گفتم استاد میگه “اگه یه کاری سخت داره انجام میشه یعنی یه جای کار ایراد داره.”
بعد خیلی راحت هدایت شدم که بشینم تمام این فرمهای اسناد رو توی شیتهای مختلف یک فایل اکسل طراحی کنم و به سلولهای همه شیتها فرمول بدم که اطلاعات رو از شیت اول بردارند.
این کار یک روز تمام ازم وقت گرفت اما بعدش کار اسناد ال سی شد مثل هلو برو تو گلو!
خیلی راحت اطلاعات رو تو سلولهای شیت اول در عرض 5 دقیقه وارد میکردم و تمام اسناد شیتهای بعد اتومات تکمیل میشدند!
هزینه مغایرت اسناد که تا قبل ازون جزو هزینه های غیر قابل حذف بود، به صفر رسید! و جالب اینکه یک صدم قبل هم انرژی و وقت نمیگرفت!
بعدها که خودم مدیر بازرگانی و معاونت بازرگانی خارجی شدم، این فایل رو به کارمندهام دادم. خلاصه اینکه با ایده گرفتن از همین “نپذیرفتن محدودیت ها” از استاد، کلی کارها برام راحت تر شد و کلی از هزینه ها حذف شد.
عاشقتونم استادم. خدا نگهتون داره هم برای ما هم برای کل دنیا که جهان با آموزه های شما برای کلی آدم جای زیباتری شده و میشه.
👇👇👇👇
https://abasmanesh.com/fa/product/discovering-the-laws-of-life/

Читать полностью…

abasmanesh.com

تجربیات حامد عزیز از عمل به آگاهی ها و تمرینات دوره شیوه حل مسائل زندگی
🌹🌹🌹🌹
سلام به استاد و خانم شایسته عزیز
قشنگ دارم احساس میکنم که دوره شیوه حل مسائل، مخصوصا سوالات جلسه دوم داره درون من رو شخم میزنه.
تا حالا به این اندازه به خودشناسی نرسیده بودم. به نظرم پاسخ دادن و پافشاری کردن روی جواب به سوالات این جلسه نیاز به «صداقت شدید» داره.
دقت بفرمایید نگفتم: صداقت، گفتم: «صداقت شدید».
ذهن میخواد از پاسخ دادن به سوالات فرار کنه، و اینجا دقیقا همان نقطه ای بود که من بارها بهش میرسیدم ولی جرات و جسارت بیرون کشیدن آشغارو از زیر مبلا نداشتم. اما حالا دیگه احساس میکنم راهی برای من باقی نمونده جز اینکه این «صداقت شدید» رو به کار بگیرم و با خودم شدیدا روراست باشم.
ترمزهایی رو من پیدا کردم که اصلا فکر نمی کردم اینها ترمز باشه. خیلی جالبه. به قول دوستمون آیدا خانم که در یکی از کامنت هاشون گفتن که ما برای حل مسائل نیاز به کار فیزیکی نداریم، کل کار ذهنی هست. و من این حرف ایشون رو خیلی تایید میکنم. نیاز به یک کار ذهنی هست. یک مهارت در کنترل ذهن به عنوان بالاترین مهارتی که یک انسان میتونه داشته باشه. برگردم به موضوعی که گفتم ترمزهایی رو پیدا کردم که اصلا به عنوان ترمز نمی شناختمشون.
من یک بار یادم هست یک ایمیلی رو به خانم شایسته زدم و از ایشون پرسیدم که من بی نهایت مشتاقم که در تمام جنبه های زندگی: مالی، روابط، عزت نفس، بیزینس، مهارت هام، سلامتی و… رشد کنم شما پیشنهاد میکنی از کدوم شروع کنم با توجه به اینکه من خودم رو مشتاق تر از همیشه میبینم؟ ولی ایشون پاسخ به ایمیل من ندادن.
گذشت و گذشت. حالا من جواب خودم رو توی این جلسه پیدا کردم.
توی بروزرسانی متن این جلسه خانم شایسته گفتن که: با «جواب دادن کلی» به سوالات خودمون رو فریب ندیم، «کلی نوشتن به معنای فریب دادن خودت است. با این توجیه که من تمرین جلسه را انجام داده ام.»
جواب سوال خیلی ساده بود: «از خودشناسی شروع کن».
این جوابی هست که من بهش رسیدم. من توی کامنت دوستان خیلی می بینم که میگن ما باید از توحید شروع کنیم، یا ما باید از ثروت شروع کنیم و خود من هم اوایل اینجور فکر میکردم که باید یک جنبه ای رو انتخاب کنم و تمرکز کنم روی اون. نمیخوام بگم این روش اشتباه هست یا نیست.
میخوام بگم که در نهایت اگر من میخوام در هر جنبه ای از زندگی بهتر و بهتر بشم بالاخره کار رو باید از خودشناسی شروع کنم و باورهای محدود کننده خودم رو بشناسم و سپس با حمله کردن به منطق ها و پیش فرض های اشتباه گذشته که نتیجه ای برام نداشته، به راهکارها و باورهای قدرتمند کننده برسم و نتایج رو بهبود ببخشم. اسم کل این فرآیند «حل مسئله» هست.
میخواستم تشکر کنم از خانم شایسته که پاسخ ایمیلم رو که گفتم از کجا شروع کنم ندادی. ولی در نهایت با سوالات خودشناسانه ای که در این جلسه طراحی کردی دیگه به پاسخ تمام اون سوالاتی که داشتم رسیدم.
همین که در طول روز به این سوالات فکر میکنم کلی باور محدود کننده از خودم میکشم بیرون. به نظرم اولش یه خورده سخته برای من که هی داشتم از حل مسائل فرار میکردم و باورهای محدود کننده رو توی ذهنم نگه میداشتم به این امید که نتایج بزرگ بیاد.
ولی هر چقدر که دارم ادامه میدم میبینم که این چرخ حل مسئله هر بار داره روان تر میچرخه. و دیگه داره میشه یک عادت ذهنی. و دارم ذهنم رو عادت میدم به حل کردن مسائل به جای فرار از اون ها و به تعویق انداختن.
خیلی از مواقع ما خیلی آگاهیم نسبت به مسائلی که توی زندگیمون داریم و همه چیز خیلی شفاف و واضحه. اما باز هم حل کردنشون رو به تعویق میندازیم. ناخودآگاه هم این کارو میکنیم. یا فکر میکنیم راهکار ندارن یا فکر میکنیم ما در حل کردن اونها ناتوان هستیم و میگیم صبر میکنیم به موقعش حل میشه.
اما الان دیگه من نمیگم صبر میکنم به موقعش سراغش میرم. چون دیگه نمیخوام آشغارو زیر مبل کنم.
در نهایت سوالات خودشناسی این جلسه ضربه آخری بود که ما بهش نیاز داشتیم. این جا دیگه خودمون هستیم و خدا و یک صداقت شدید که باید داشته باشیم.
پاسخ به این سوالات برای من هنوز جای کار داره چون هر بار جواب ها داره تغییر میکنه.و هر بار دارم به جنبه های عمیق تری از خودم پی میبرم که قبلا ندیده بودمشون.
این کامنت رو هم خیلی هدایتی اومدم نوشتم. و تمام تجربیاتم صادقانه بود. حالا هم موشکافانه میخوام به بررسی خودم و باورهام ادامه بدم.
👇👇👇👇
https://abasmanesh.com/fa/product/problems-solving-course/

Читать полностью…

abasmanesh.com

بخشی از نتایج رحمان عزیز از عمل به آگاهی های دوره عزت نفس
🌹🌹🌹🌹
سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیزم، مریم بانو دوستداشتنی و همه همراهان این دوره بینظیر
من دوره روانشناسی ثروت 3 رو خریدم و دارم روش کار میکنم و نتایج خیلی خوبی دارم. خواستم کامنت رو بزارم توی این دوره اما از اونجا که تازه این دوره رو شروع کردم و تا قبلش با تعهد روی دوره عزت نفس کار کردم، گفتم ته نامردیه که اعتبارشو به دوره عزت نفس ندم.
و خواستم با این کامنت دینم رو به دوره عزت نفس ادا کنم
وقتی دوره عزت نفس رو شروع کردم، به خودم تعهد دادم که خیلی خوب روش کار کنم و سه ماه بکوب تمرکزمو بزارم روش
چون میدونستم قراره تغییرات زیادی داشته باشم ولی فک نمیکردم نتایج تا این حد عالی باشه!
قبل از کارکردن با دوره عزت نفس، نمیدونستم رسالتم چیه و اصلا چرا به دنیا اومدم
ولی همیشه از همون بچگی میدونستم من بدنیا اومدم که رو آدما تاثیر بزارم و اونارو شگفت زده کنم ولی نمیدونستم چجوری!!!
همیشه رهبر بودن رو تو وجودم حس میکردم ولی نمیدونستم رهبر چه گروهی!!!؟؟
یه چیزی تو وجودم میگفت تو میتونی متفاوت باشی ولی نمیدونستم این تفاوت در چیه!!!
در سن نوجوانی تفاوت و شگفت زده کردن دیگران رو در سیگار کشیدن ،عرق خوردن ،الکل 97 درصد غرغره کردن و خوردن، مواد مصرف کردن تا حدی که کسی نتونسته میدیدم،همزمان با اون با تیپهای عجق وجق زدن میخواستم دیگران رو متعجب و یا متفاوت بودن خودمو به رخ بکشم.
هر روز سرگردانتر از قبل
هر روز میفهمیدم که راهم اشتباه و هی دورتر میشدم از راه اصلیم و از رسالتی که داشتم و نمیدونستم باید چکار کنم.
تا اینکه سرخورده از دنیا و از خودم شدم و زانو بغل کردمو خیره به دیوار که:
من کی ام و رسالتم چیه؟؟؟
اصلا رسالت یعنی چی؟!!!
وقتی هدایت شدم به دوره عزت نفس و شروع کردم رو عزت نفسم کار کردن، پروژه های معماری یکی یکی اومدن و من متفاوت از خود قبلیم و عملکرد قبلیم، به همه اوکی دادم و با کمک از هدایتهای خداوند کارمو شروع کردم
یکی از پروژه هام یه کافه بود که حدود 170 متر مربع زیر زمین نمور ،کثیف که حتی آب رو و توالت هم نداشت!
دیوارهای گچی قدیمی که هر مستاجری که اومده بود یه چیزی چسبونده بود بهش و عملا هیچ کاری نمیشد روش انجام داد!
حالا اینو در نظر بگیرین یه زیر زمین دربو داغون که توالت نداره، سقف داغون و کوتاه، نور کم هر چیزیشو که نگاه میکردی باید تغییر میدادی بعد خواسته کارفرما ازمن:
هزینه کم،زیبا و تک باشه :)
خواستم پروژه رو نگیرم ولی یه چیزه ته قلبم گفت اوکی بده و پافشاری کارفرما باعث شد که مصمم بشم
و من استارت کارو زدم
اینبار بجای اینکه روی دانش خودم حساب باز کنم، سعی کنم هرچی آموختم رو در عمل اجرا کنم و روی خدا حساب باز کردم.
هرکاری میخواستم انجام بدم از اون کمک میخواستم
یه جای کار یه حسی بهم گفت یه تیشه وردار دیوارو بکن و کندم رسیدم به اجرهای قدیمی.
بعد حسم گفت همه دیوارهارو لخت کنید برسونید به اجر!!!!!
ومن اجرا کردم. دیوارها درب داغون و زشت و وحشتناک بود
بدتر از این نمیشد
دست میزدی، دیوار میریخت پایین.
هرکی میومد تو اون زیر زمین، دوام نمیاورد و فرار میکرد
همه مسخره ام میکردن از کارگرو بنا گرفته تا همسایه های اون منطقه
کارفرما یکبار اومد و پروژه ی در حال اجرا و مسائل رو دید و اینقدر ترسیده بود که تا یکماه نیومد
راستش خودمم ترسیده بودم
ولی یه چیزی ته قلبم میگفت تو فقط پیش برو
پدر شوهر کارفرما بنا بود واونجا کار میکرد و خودشو صاحب کار و صاحب نظر میدید. از اون بناهای قدیمی که مهندسارو قبول ندارنو همیشه خودشونو لوکوربوزیه میدونن
خیلی ادم منفی بود
از اونجا که ارزش و قدرت تمرکز رو یاد گرفته بودم، با اعتماد بنفس کالم اونو از کارگاه انداختم بیرون و به کارفرمام گفتم تا پایان کار حق ورود به اینجارو نداره و پذیرفت
وقتی که اون آدم منفی باف، رفت تمرکزم بیشتر شد
وقتی که اون دیوارها قدیمی رو دادم شستن و میخواستن رنگ کنن دو شب تمام نخوابیدم که نتیجه کار بینم چی میشه
خیلی اضطراب داشتم ولی با یاداوری اینکه خداوند در دل هر مسئله ای جوابشو گذاشته خودمو آروم میکردم
رنگکارا دست اول رنگ رو زدن بهم زنگ زدن که برم ببینم، خیلی دلهره داشتم دوست نداشتم بببینم ترسیده بودم
وقتی رفتم دیدم یکم امیدوار شدم
روز بعد دست دیگه رو زدن وقتی رفتم متعجب شدم بهتر از اون چیزی شده بود که تو ذهنم بود رنگکارارو بغلم میکردمو میبوسیدم بنده خداها با تعجب منو نگاه میکردن:)))))
هر روز یه چالش جدید داشتم اما من با توکل برخدا میرفتم تو دل مسِئله و حلشون میکردم و هیچوقت ازشون فرار نکردم
همزمان هم اعتماد بنفسم بالاتر میرفت هم علاقه ام به معماری و هم تجربه ام
تمام تمرکزمو شب و روز گذاشته بودم رو کارم
شبا تو خوابمم بهش فک میکردم
شورو اشتیاقم وصف ناشدنی بود
پروژه کم کم داشت به روزهای پایانی میرسید و فقط طراحی و اجرای نورپردازیش مونده بود

Читать полностью…

abasmanesh.com

تجربیات نسترن عزیز از عمل به آگاهی ها و تمرینات دوره شیوه حل مسائل
🌹🌹🌹🌹
یکی از سپاسگزاری های هر روز من، که همون لحظه به من احساس خیلی خوبی می ده، نوشتن این جمله س: خدایا برای سایت عباس منش، استاد عباس منش و خانم شایسته ممنونم. برای وجودشون شکر.
خدایا شکرت بخاطر تمام هدایت هات،
برای کامنت های دوستان عباس منشی از ته دلم شکر می کنم.
و دقیقا با یکی از کامنت های امروز دوستان بود که هدایت اول صبح رو دریافت کردم
امروز که نشستم پای تمرینات جلسه دوم تا سوال هارو جواب بدم، سوال رو از 2 شروع کردم چون جواب سوال 1 رو روز قبل نوشته بودم و به خودم اجازه دادم تا بیشتر کنکاش کنم اما نشد.
دوباره از 1 شروع کردم به نوشتن و دقت کردن و ریز شدن و کنکاش کردن.
یعنی نمی دونم چی بگم از عمق این سوالات خودشناسی. از اینکه چقدر عمیق ذهنمو داره شخم می زنه. سوالات از زوایه های مختلفی پرسیده می شه که حتی اگه بخوای هم نمی تونی چیزی رو پنهان نگه داری توی این لحظه یا ازش فرار کنی.
یعنی فکر می کنم هر بار چیزی رو توی اون لحظه بهم نشون می ده که پنهان شده و نیاز اون لحظه س.
از شدت و عمق سوالات، گاهی محکم خودکارو می زنم روی دفتر.
گاهی حس می کنم نیرویی برای نوشتن ندارم و سریع کلماتو می نویسم تا تمام بشه اون سوال
گاهی بلند می شم یه قدم کوچیک می زنم تا مغزم خنک بشه
گاهی این پا و اون پا می کنم
آهنگ لایت تجسمی می ذارم
و فکر می کنم
گاهی دست می زنم به چونه م
گاهی چشمامو می بندم و می رم به عمق احساس و افکارم
و در نهایت فقط 9 سوال رو جواب دادم و توی همین 9 سوال، و پیدا شدن پاشنه های آشیلم، و نوشتن هدف اصلیم، سه بار نشانه دیدم که اون هدفی که بخاطر این دوره و بخاطر پاشنه آشیلم پیدا شد، همون هدف اصل کاریه و اون چیزی هست که باید براش جهاد اکبر راه بیندازم
سه بار نشانه ی واضح و روشن که دقیقا کلام خدا بود برای من که ببین، نسترن دقیقا این اون چیزیه که باید دست بذاری روش و مسئولیتش رو بپذیری
همون چیزیه که سالهاست باعث شده تمرکزت هرز بره
تلاشات هرز بره
کار کردن روی خودت هرز بره
خب شرایط من طوریه که توی خونه کار می کنم، و عملا وقت آزاد زیادی دارم که روی خودمم کار کنم اماااااا متأسفانه این کار کردنه خالص نبود
از پاسخ سوال های 8 و 9 متوجه شدم که ایراد اصلی کجای کارم بوده.
بگذریم از سوال های قبلش که قشنــــــــگ یه شخم اساسی به ذهنم زد و بوی نا گرفته ی تمام آشغالایی که سالها زیر مبل مخفی کرده بودم داده بودم رو بالا آورد
اونچه که باعث شد به این مسیر دوباره بچسبم بیشتر از قبل، تنهایی مقدّسی هست که برای خودن ایجاد کردم.
یعنی تا قبلش به این نگاه می کردم که دوستانم چیکار می کنن با قوانین
اونا چه حرکتی می زنن
اونا چه نتایجی گرفتن
چرا روی فلان مبحث کار نمی کنن و..
اما به خودم اومدم و دیدم دارم گم می شم توی خواسته های دیگران و دور کامل زدم و برگشتم پیش خودم
و رها کردم مقایسه هارو
رها کردم تقلا هارو
و در نهایت هدایت شدم به دوره شیوه حل مسائل که هیچ تصمیمی درباره ش نداشتم و هدایت بود و چه هدایت قشنگی
هرچه جلسات این دوره رو بیشتر پیش می رم، می فهمم این دوره مهمترین نیاز من بود
این دوره بهترین چیزی هست که تا بحال توی عمرم باهاش برخورد کردم
شما هم دوره ای هام می دونین چی می گم….
اونقدر پاشنه ها و مسائل اصلی رو نادیده گرفته بودم که به قول شما، شده بود پیچک و دور تمام خواسته هام رو در واقع گــــرفته.
خدای من نمی دونم چی بگم.
چه سوالهایی
همیشه گوشه ی ذهنم بود که بیام ایمیل بزنم به شما و ازتون خواهش کنم با خانم شایسته یه مصاحبه داشته باشین یا یه صحبت درباره ی نحوه ی کار کردن روی خودشون داشته باشن
خیلی دوست داشتم بدونم مریم جان، چطور اینقدر داره عمیق خودشو کنکاش می کنه به عنوان یه شاگرد در کنار استاد
و توی این دوره، با شکل سوالاتی که مطرح کردین، متوجه شدم چطور اینقدر عمیق دارین روی خودتون کار می کنین و چیزی درونم تکون خورده که: هر بار می شه عمیق تر و بهتر روی قوانین کار کرد
و از جزیی ترین نکات، درس ها گرفت.
از تک تک جملات استاد، کلیدها دو درس ها گرفت و قفل هایی رو باز کرد و رحمت و برکت رو جاری کرد توی زندگیت.
برای همین نوشته بودین، هیچ کلمه و جمله ای از دوره، اضافی نیست. و اون رو جدی بگیرید و تو زندیگتون اجراش کنیدو
سپاسگزارم واقعا که باعث شدین با پاسخ به سوالات این جلسه، به پاشنه های آشیلی برسم که همیشه اونارو توی اولویت های آخر قرار می دادم و چون همیشه به بعد موکولشون می کردم، نتایج پررنگی و قابل لمسی هم نداشتم
چون اونارو به تعویق مینداختم، جهان به طرق مختلف منو به تعویق مینداخت و سوالمم این بود که قضیه چیه. کجای کارم اشتباهه؟
چرا توی تمام جنبه های زندگیم ریشه ی این پاشنه آشیل هست
چرا اینقدر عمیقه که هر چی دارم روی قوانین کار می کنم، اونطور که باید نتیجه نمی گیرم

Читать полностью…

abasmanesh.com

تجربیات مبینا عزیز از عمل به آگاهی های دوره شیوه حل مسائل زندگی
🌹🌹🌹🌹
تجربه من از عمل به آگاهی های دو جلسه ی شیوه حل مسائل زندگی
به نام خدای مهربان
از خداوند هدایت می خوام که بتونم همه حرف هام رو بنویسم
استاد عزیزم، خانم شایسته بی نظیرم، سپاسگزاری قلبی من رو بپذیرید.
شما جزو لیست سپاسگزاری های روزانه ام هستید. هر روز خداوند رو شکر میکنم بابت شما که من رو به خودم و خدا رو به من شناسوندید ، و من واقعیم رو از من بیرون کشیدید.
این دوره شیوه حل مسائل، عجب دوره ای شده.
من دارم روی دوره عشق و مودت در روابط هم کار میکنم و هدف امسالم رو هم همین گذاشتم (داشتن روابطی فوق العاده زیبا و عاشقانه) و البته روی دوره دوازده قدم هم دارم کار میکنم
اما اما اما….. روزی که دوره روابط رو شروع کردم، قشنگ فهمیدم که این دوره همون پاشنه های آشیل و همون زخم های کهنه من رو می‌کشه بیرون و درمان میکنه.
الان جلسه چهارم دوره عشق و مودت درروابط هستم و می فهمیدم که دارم چقدر بیشتر رشد میکنم و جنبه روابط که واقعا پاشنه آشیل من بود و اجازه نمی‌داد من در هیچ هدف دیگه ای موفق بشم، داره به صورت واضح بهبود پیدا می کنه.
اما انگار به قول شما توی جلسه اول شیوه حل مسائل، یه قطعه از پازل کم بود و خداوند که به درون ما آگاهی داره و من خودم رو به دستان قدرتمند اون سپردم، گفت خوب حالا صبر کن ،بریم مرحله بعد…
و همزمان شد با اینکه شما دوره شیوه حل مسائل رو بروزرسانی کردید و گذاشتید روی سایت.
من اول هیچ ایده ای برای خرید نداشتم،،،،مبلغ خاصی هم مد نظرم نبود اما خداوند هدایتم کرد و من رو واضح و روشن کرد که قدم بعدی من، همین دوره شیوه حل مسائل هست.
استاد عزیزم، من الان هیچ ربطی به مبینا ی دو هفته قبل ندارم. من هیچ ربطی به آدمِ قبل از دوره شیوه حل مسائل ندارم.
من در عرض همین دو هفته و فقط با گوش دادن و عمل به آموزش ها و تمرینات همین 2 جلسه از دوره شیوه حل مسائل، به اندازه ی همه ی سالهای عمرم و به اندازه همه ی دو ماه گذشته که هدف گذاری کرده بودم، رشد کردم…. فقط با همین دو جلسه
چیزهایی رو در درون خودم شناختم؛ و آموزش ها و تمرینات این دوره چیزهایی رو از درون من بیرون ریخت که با خودم گفتم خدای من اینا کجا بود؟!….
استاد زخم های کهنه ای تو وجودم داره شفا پیدا می‌کنه و من ریشه ی زخم هایی رو کشف کردم که قدمت بیست ساله داره توی وجود من.
به خودم می گم من این چندین ساله، چطوری داشتم با یه گاری آشغال زندگی می کردم؟ چطوری این زخم ها رو نمی فهمیدم؟!
به خدا قسم این چند روزه اینقدر احساس سبکی دارم و انگار بار سنگینی از روی دوشم برداشته شده که فکر میکنم میتونم بی انتها پیشرفت کنم. سدی از جلوی راهم برداشته شده که حس می کنم دیگه هیچ سدی دیگه در مقابل راه، برام بزرگ نیست.
از روزی که جلسه دوم از دوره شیوه حل مسائل رو گذاشتید روی سایت تا به امروز ، چهار روزه من دارم به اون سوالات خودشناسی و حل مسئله پاسخ میدم.... و تمام روز فکرم درگیر شون بوده.
2 تا سوال رو جواب میدادم، به سوال بعدی که می‌رسیدم نمی تونستم مغزم جوابم میکرد، استپ میزدم و فکر میکردم و بعد یه عالمه چیز می ریخت بیرون.
این سوالات و جلسه دوم باعث شده چقدر درون خود بگردم و بشناسم چی به چیه.
خدای من اصلا ذهنم تا به امروز تا این حد عمیق به درون خودش نفوذ نکرده بود.
نمی‌تونستم این حد از فشار رو تحمل کنم….فشار روبرو شدنِ خودم با خودم….با ترس هام و ترمزهام و آشغالای زیر مبل و کویرهام...
چه ترس هایی داشتم…فقط حرف های خانم شایسته در ادامه سوالات که می گفت عجله نکن و فکر کن بزار با خودت روبرو بشی… با خودت رو راست باش... مدام توی ذهنم می چرخید،
مثال من مثل مثال آقا ابراهیم بود وقتی داشت سایت رو از نو جراحی میکرد…
منم یه کلاف سردرگم داشتم توی ذهنم که تونستم با کمک تمرین و سوالات جلسه دوم جراحی کنم.
به خدا قسم اگر بگم جهاد اکبر کردم دروغ نگفتم.
سوالات مجبورت می کنه اونقدر عمیق فکر کنی و در وجودم پرده هایی از مقابل چشمم کنار رفته که و مسائلی رو درباره خودم فهمیدم و ریشه ی اون مسائل رو فهمیدم که من هرگز بدون این دوره حتی نمی‌تونستم پیداشون کنم…
کویری رو به کمک این دوره توی وجودم کشف کردم که بیست ساله فکر میکردم بهشت ترین قسمت وجودم هست…
برای یکی از سوالات که قشنگ یه روز درگیر بودم،،،صبح روز جمعه بلند شدم و رفتم کوه….جواب هایی بهم گفته شد که مثل ارشمیدس درون خودم میگفتم ،همینه،همینه ،همینه،یافتم،یافتم
خانم شایسته عزیزم چقدر این جمله تون بهم کمک کرد که گفتین در جواب به سوالات رها باشید ،،،همه مولفه رو باز بگذار،،،، به هیچی نچسب... با خودت رو راست باش و فقط بنویسشون….با ترس هات روبرو شو

Читать полностью…

abasmanesh.com

بخشی از تجربیات حامد عزیز‌ از عمل به آگاهی ها و انجام تمرینات جلسه 2 | دوره شیوه حل مسائل زندگی:
🌹🌹🌹🌹
سلام استاد عزیزم و سلام به خانم شایسته و تشکر فراوان از شما به خاطر بروزرسانی و آپدیت مجدد دوره شیوه حل مسائل
من جلسه دوم این دوره رو چندین بار گوش دادم
آگاهی‌های این جلسه و سوال‌ها و تمرین های این جلسه با ارزش ترین و کاربردی ترین شیوه هایی هستند که تا به حال دیده‌ام.
چون به نظرم میتونه ریشه ای ترین مسائل اساسی در زندگی هر فردی رو نه تنها حل کنه بلکه بارها و بارها نتایج زندگی فرد رو بهبود ببخشه.
چقدر خوشحال و سپاسگزار خداوند هستم که این دوره آپدیت شد با آگاهی های بروز با درکی که شما استاد و خانم شایسته از قانون پیدا کرده اید. چون با توجه به اینکه شما دو عزیز در زندگی تکامل پیدا کرده اید و هر روز به سمت کمال حرکت کرده اید، مطالب آموزشی این دوره آپدیت شده و در دسترس ما قرار گرفته.
البته هر فرد با توجه به اندازه ظرفی که آماده کرده میتونه از این آگاهی ها دریافت کنه. اما میخوام بگم که من اعتراف میکنم حالا و با گوش دادن به جلسات آپدیت شده ی این دوره به درک عمیق تر و عمیق تری از خودم رسیده ام.
الان احساس میکنم هزاران برابر دارم توانمند تر میشم و احساس قدرتی میکنم که وصف ناپذیره. احساس میکنم هر مسئله ای که هست و نیست و به وجود اومده و نیومده رو توی مسیر پیشرفتم میتونم حل کنم. من پاسخ و راهکارهای حل مسائل رو یافتم یافتم یافتم.
سوالات خودشناسی ای که خانم شایسته در این جلسه طراحی کردن رو در هیچ کتاب و هیچ دوره ای نمیتونین پیدا کنید. دیگه چه چیزی از این راحت تر؟ که خداوند لقمه را آماده و حاضر در دهان شما میگذارد بدون اینکه هزاران بار لقمه رو دور سرت بچرخونی بعد بخوری؟!
وقتی من با انجام دادن تمرین جلسه دوم تونستم یکی از مسائل مهم زندگیم رو حل کنم، احساس کردم مثل یک پر سبک شدم. احساس کردم قدرتی در من ظاهر شده که انه اقول له کن فیکون.
هر صبح که از خواب بیدار میشم احساس میکنم همه وجودم سبک شده چون اون مسئله ای که داشتم، بار سنگینی رو روی دوش من گذاشته بود و من یک گاری زهوار درفته را داشتم هی میکشیدم و میکشیدم…
نمیدونم چطور این احساس رضایت و قدرتی رو بیان کنم که با حل این مسئله توی وجودم ساخته شده.
فقط باید آگاهی های این جلسه دوم را نوش جان کرده باشی و تمریناتش رو قورت داده باشی و مسئله ای رو در زندگیتون حل کرده باشید تا متوجه منظور من و احساس من بشید.
حالا من دارم آماده میشم برای حل مسائل بعدی… طبق اولویت و بدون هیچ عجله و با عشق و لذت…
با این احساس که من با حل مسئله بعدی که توی سوال دوم این جلسه طبق اولویت لیست کردم، بارها و بارها اعتماد بنفسم بالا میره.
الان من به شناختی از خودم و از قانون شیوه حل مسئله و نحوه توانا شدن در حل مسئله رسیدم که دیگه از هیچ مسئله ای نمیترسم و از هیچ مسئله ای فرار نمیکنم.
الان دیگه نه تنها دارم مسائل رو از ریشه حل می کنم و آشغالا رو یکی به یکی از زیر مبلا میندازم بیرون، بلکه دیگه هیچوقت هیچ آشغالی رو زیر مبلهای قشنگ و زیبا پنهان نمیکنم و از مسائلم فرار نمی کنم…
الان نه تنها آشغالا رو میندازم بیرون بلکه بعدش میام خود مبل ها رو هم تمیز میکنم بعدش میرم مبلها رو اصلا عوض میکنم و اصلا یه دست مبل چرم خوشگل و زیبا میگیرم و هر روز و هر روز به این مبلا به این خونه رسیدگی میکنم و بارها و بارها بهترش میکنم و این نمود این اصل در دوره شیوه حل مسائل هست که ماهیت مسائل در زندگی من داره تغییر می کنه. یعنی ماهیت مسائل از تقلا برای حل مشکل و رفع ناخواسته، داره تبدیل میشه به حرکت برای "بهبود نتایج ام" و حرکت از شرایط بهتر به شرایط عالی.
مثل سریال زندگی در بهشت که فکر میکنی بابا این پرادایس دیگه عالیه ولی میگی نه من میخوام این بهشت رو باز هم زیباتر و زیباتر کنم…
میخوام بگم که با گوش دادن دقیق به آگاهی های این جلسه و پاسخ دادن به سوالات خودشناسانه و انجام تمرین این جلسه، نه تنها مسائل کنونی به صورت ریشه ای حل میشه بلکه اگه واقعا تعهد داشته باشی میتونی نتایج رو بارها و بارها با کیفیت تر و بهتر و لذت بخش تر کنی.
تعهدی که من توی دفترم بعد از گوش دادن به این جلسه نوشتم…
احساس میکنم اصلا من برای همین به دنیا آمده ام که مسئله حل کنم راهکار پیدا کنم. فقط چون قبلا به این سادگی راهکار حل مسائل رو نمیدونستم، داشتم دست و پا میزدم و تقلا میکردم و ناخودآگاه آشغال ها رو زیر مبل می کردم.
اما حالا دیگه اون یه ذره دست و پا زدن هم نیست. هر مسئله ای تو زندگیم به وجود بیاد میام به آگاهی های این جلسه گوش می دم و بعد میرم سراغ تمرینات و سوالات این جلسه و با پاسخ به این سوالات، مسئله ام رو درک می کنم، قدم اول رو می فهمم و مسئله ام رو به آسانی و روانی حل میکنم

Читать полностью…

abasmanesh.com

بخشی از تجربیات ندا عزیز از گوش دادن به جلسه دوم | دوره شیوه حل مسائل و انجام تمرینات این جلسه
🌹🌹🌹🌹
هرچقدر از کاربردی بودن و عمق تمرینات جلسه دوم بگم کم گفتم.
یعنی کل روانشناسان دنیا اگر جمع میشدن نمی تونستن چنین تمرین کاربردی و عمیقی طراحی کنن .
واقعا اگر شخصی بخواد صادقانه به سوالات هدفمند این جلسه جواب بده، میتونه سیل عظیمی از نعمت و ثروت رو وارد زندگیش کنه.
من یکبار کامل و با تمرکز به سوالات این جلسه پاسخ دادم. اما متاسفانه چون پاسخم خیلی شخصی بود، نمیتونستم در بخش نظرات جلسه به اشتراک بگذارم.
اما انقدر که لذت بردم وانقدر که برام راهگشا بود و به عمق ذهنم نفوذ کردم که نتونستم نیام و کامنت ننویسم ازاین همه شوق و شورو شعف که این تمرین درمن ایجاد کرد.
به نظرم همین یه تمرین بیشتر از مبلغ کل دوره ارزش داشت.
من میفهمم که پاسخ به این سوالات و اجرای قدم به قدم پاسخ هایی که می نویسم، چه تحولی میتونه در زندگیم ایجاد کنه و البته در زندگی هرکسی که بخواد به درستی از این تمرین استفاده کنه.
آگاهی های این جلسه من رو به این شناخت دقیق رسوند که همه ما در خیلی از جوانب زندگیمون یک سری پارامترهای ثابت داریم که فکر میکنیم که این که دیگه نمیتونه تغییر کنه و باید باشه…
و بعد انتظار داریم و میخوایم زندگیمون از ابعاد مختلف تغییر کنه...
بعد شروع می کنیم به تقلا و با تمام تلاشی که میکنیم ،می بینیم ای بابا…چرا پس نمیشه!!
اما وقتی تمرین این جلسه رو انجام می دی، میفهمی غافل شده بودی از اینکه ترمز بزرگ یا مانع اصلی، همون پارامتریه که ما در پرانتز قرارش دادیم و فکر می کردیم قابل تغییر نیست و قرار نبود تغییری در موردش بدیم.
وبعد با انجام این تمرین تو متوجه میشی که ای دل غافل! دقیقا گره کار از حل همین موضوع باز میشه. و البته که این موضوع خیلی هم قابل تغییره.
راستش من سه سال قبل که این دوره رو تهیه کرده بودم این جلسه خیلی برام قابل توجه بود واین موضوع همیشه در پس زمینه ذهنم بود.اما انگار مدارم به درک عمیق مفهومش نرسیده بود تا بتونم به ورطه عمل برسونمش.
اما الان انگار دیگه وقتشه که:
“ای که دستت میرسد کاری بکن / پیش از ان کز تو نیاید هیچ کار”
من بدون شک یکبار دیگه با تمرکز کامل به این سوالات پاسخ میدم و پاسخ ها رو اجرا می کنم و حتما میام از نتایجی که ازش میگیرم براتون مینویسم.
👇👇👇👇
https://abasmanesh.com/fa/product/problems-solving-course/

Читать полностью…

abasmanesh.com

اونم فقط با ایجاد باورهایی که استاد تو جلسه اول آموزش می دن و با انجام و تکرار تمرینهای بخش اول و بخش دوم از تمرین جلسه اول، به شیوه هایی که در جلسه توضیح داده شد تونستم مسئولیت حل مسئله رو به عهده بگیرم و برای حلش مستقیم با کدنویسم وقت گذاشتم و در عرض چند ساعت مفید کاری، تمام سلسله مسأله های تکراری همشون یکجا حل شدند و من امروز فقط تو شکرگزاری از خداوند و البته دستان زیبایش استاد عزیز و مریم جان هستم
بخاطر اینه که میگم دوره شیوه حل مسائل واقعاً بینظیره بینظیره. ارزش این دوره برای من، فقط جلسه اولش دهها و صدها برابر قیمت کل دوره است که پرداخت کردم.
من بسیار بسیار خداوند را سپاسگزارم که
1 نزدیکم هست
2 صدام را واضح می شنود
3 جواب تمامی سوال های مرا میداند
4 در بهترین زمان ممکن پاسخ را با صدای واضح بمن می گوید
من زیاد به نوشتن کامنت عادت نداشتم اما الان وقتی کامنتم را اسکرول کردم و طولش را دیدم خودم تعجب کردم منی که حتی در جواب پیام ساده همسرم که با یک جمله میشه پاسخ داد حوصله تایپ تو گوشی را ندارم و برمیدارم بهش زنگ میزنم چطور این همه متن نوشتم تو گوشیم !!!
همه اینها را نشانه میدانم که خدا هدایتم کرد تا بنویسم تا انشالله این هدایتی که زندگی مرا به سمت آسانی، آسان ساخت جاری بشود و برای دوست یا دوستان عزیز دیگری هم آسانی بهمراه داشته باشد انشالله.
👇👇👇👇
https://abasmanesh.com/fa/product/problems-solving-course/

Читать полностью…

abasmanesh.com

https://abasmanesh.com/fa/product/problems-solving-course/

Читать полностью…

abasmanesh.com

تجربیات حمید عزیز از گوش دادن به آگاهی های جلسه اول | دوره شیوه حل مسائل:
🌹🌹🌹🌹
بنام خدای مهربان
قبل از اینکه تمرینی که خانم شایسته درباره جلسه اول توضیح داد رو انجام بدم، میخواهم جریان هدایتم به دوره شیوه حل مسائل رو بگم
من یک الگوریتم داشتم توی برنامه نویسی که حدود دو ماه هست دارم بهش فکر میکنم که چطور باید این الگریتم رو پیاده سازی کنم؟
اما در این دوره ماهه هرچه تلاش کردم موفق نشدم که بتونمالگریتم بسیار مناسبی بنویسم که جواب گو باشه. راه حل هم به ذهنم می رسید اما اونقدر پیچیده و سخت بود که تقریبا انجام شدنی نبود.
پریشب بود یه حس بهم گفت برو سایت استاد عباس منش و صفحه اول اسلایدر سایت رو چک کن ببین استاد فایل جدید گذاشته.
موقع خوابم بود و میخواستم بخوابم اما به این ندا گوش کردم و دیدم استاد یک ویدیو گذاشته درمورد معرفی دوره شیوه حل مسائل.
بعد یک حسی بهم گفت این همون راهکاری هست که دنبالشی. دوره رو بخر و خیلی شوق و ذوق داشتم چون این اولین دوره هست که هنوز جلساتش کامل روی سایت نیومده و به صورت جلسه به جلسه روی سایت میاد تازه بچها میخوان کامنت بزارن و من میخرم
خلاصه با چشم های خواب آلود، دوره رو خریدم، جلسه اول رو دانلود کردم و شروع کردم به گوش دادن به آگاهی های جلسه اول. فکر کنم ساعت سه بامداد بود که جلسه اول رو گوش دادم.
وقتی جلسه تموم شد، سرم رو گذاشتم روی بالشت و به خاطر ورودی های قوی ای که از آگاهی های جلسه گرفته بودم، ناخودآگاه فقط توی ذهنم داشتم الگو و مدرک میاوردم برای ذهنم که ببین جواب مسلئه من بسیار ساده هست و خوابم برد.
صبح هم که بیدار شدم باز هم این روند توی ذهنم همینطور ادامه داشت و باورم خیلی تقویت شد که حتما راهکار ساده ای برام وجود داره و ذهنم به نوعی خیلی آماده شده بود برای پیدا کردن این راه ساده.
دیروز به خودم گفتم برم سراغ الگریتم با این باور رفتم جلو که جواب سوال توی دل خود مسئله هست و جواب خیلی ساده هست فقط لازمه من باور کنم همه چیز خیلی راحت بهم گفته میشود و تاحالا هیچ مسئله نیست که توی دنیا حل نشده باشه.
اونجا که خانم شایسته میگه سیستم عصبی همه ما یکی هست ، گفتم این یعنی هوش و استعداد معنایی نداره اون باورهای ما هست.
به اندازه ای که من باور میکنم من توانایی خیلی خوبی در حل مسئله دارم به جواب مسئله هدایت می شم
و به اندازه ای که باورم میکنم که جواب ساده هست، به جواب ساده و اون هم به راحتی میرسم
و هی الگو از گذشته خودم میاوردم برای ذهنم که ببین من فلان مسئله رو خیلی راحت و ساده پیدا کردم
و به این شکل آگاهی های جلسه رو توی ذهنم مرور می کردمو
خلاصه من شروع کردم ، نشستم با خودم صحبت کردم درموردش و اتفاق خیلی جالبی افتاد این بود که آقا مسئله که برام خیلی پیچیده بود و بیشتر از دو ماه منو درگیر کرده بود، چی بگم بخدایا از هدایت،
2 دقیقه طول نکشید که به ساده ترین شکل و بهینه ترین شکل راهکارش بهم گفته شد. و جالبه که قبلش خدا بهم یک نشونه داد که به این روش برو
و نشونه هم این بود که برای یک پروژه دیگه من رفتم درمورد مسئله ای تحقیق کنم، دیدم یک روش هست که میتونه کمک کنه.
وقتی کار رو شروع کردم، اولش یکم برام گنگ بود و من دوباره از اول شروع میکردم و مرور می کردم دوباره یکم واضح تر میشد همینجور تاااا دیدم بابا جواب توی دل خود مسئله بود و خیلی ساده حلش کردم.
من قبلا هم خیلی تلاش کردم تا این کار رو انجام بدم اما تفاوت اینجا بود که با این باور می رفتم که حل این مسئله خیلی پیچیده هست و نیاز به پردازش زیادی داره و….
اما به خاطر ورودی های خوب و منطق های قوی ای که دریافت کردم، تونستم این دفعه با این باور برم که نه، اتفاقا جواب مسئله خیلی ساده هست و من به سادگی مسئله رو حل کردم.
همین نتیجه و روند ساده ای که برای حلش رفتم، چنان اعتماد به نفسی بهم داد و چنان باورهایم را تقویت کرد که فکر میکنم هر الگریتمی رو به ساده ترین شکل ممکن و بهینه ترین شکل ممکن حل کنم و هر مسئله ی دیگه ای رو می تونم توی زندگیم حل کنم.
خیلی ممنون استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
خدایا شکرت که از طریق این دستان مهربان، این آگاهی های زندگی ساز را بهم میرسونی.
👇👇👇👇
https://abasmanesh.com/fa/product/problems-solving-course/

Читать полностью…

abasmanesh.com

وقتی که بر میگردم به 4 سال پیش قبل از آشنایی با شما استاد عزیزم و ی نگاهی میکنم به روند زندگی که داشتم و رکود و دلمردگی اون زمان ها و عدم موفقیت هام با وجود توانایی هام فقط و فقط به یک عامل میرسم و اون هم به شدت پایین بودن اعتماد به نفس و عزت نفسم بود و تازه این رو وقتی که با شما آشنا شدم فهمیدم و از اون زمان بود که تصمیم گرفتم روش کار کنم که اول با دوره دوازده قدم بود که شخصیت من رو توی تمام ابعاد تغییر داد هم روابط هم معنویت هم خودشناسی هم آرامش و شادی هم انگیزه همه چی همه چی و بعد دوره عزت نفس که دیگه متمرکز شدم روی بهبود عزت نفسم و به میزانی که توی این بهتر شدم وضعیت کسب و کارم هم یواش یواش و آرام آرام تغییر کرد تا به الان که خیلی راحت دارم پول میسازم با روزی حداکثر 4 ساعت کار کردن. بقیه زمانم مال خودمه که به لطف دوره سلامتی شاید ی ساعتش میره برای غذا و بقیش هم کار کردن روی خودم با دوره ها و وفایل ها
وقتی دوره روانشناسی ثروت 1 رو که شروع کردم دیگه زنگ ها به صدا دراومد که باید تغییر کنی باید بری به سمت آنلاین .اولش ترس داشتم اما دیگه باید انجامش میدادم و دادم با تمام اشتباهاتی که کردم اما انجامش دادم و الان در شرایطی هستم که حتی محصول هم گذاشتم روی سایت چند تا اونم منی که هیچی از سایت زدن بلد نبودم .
ولی به این جلسه که رسیدم فهمیدم توی خود باوری و ارزش قایل شدن برای کارم هنوز خیلی قوی نشدم و اگر به دنبال نتایج بیشتر هستم باید روی این موضوع کار کنم .
اون اوایل قبل از زدن سایت رفتم سرچ کردم کلی در مورد افرادی که توی حوزه ی من تدریس میکردن و پول خوبی هم میسازن .توشون آدم های مسلط تر از من هم بود. اما بیشتر که سرچ کردم دیدم خیلی از افراد هستن که هم سطح من یا حتی خیلی ضعیف تر از من توی کیفیت تدریس و انتقال مطالب اما دارن آنلاین تدریس می کنن و همین باعث شد که به خودم بیام و کیفیت کار خودم و ارزش کارم رو ببینم و اقدام کنم .
وقتی من اقدام کردم خداوند یک فردی رو سر راهم قرار داد که داره به من کمک می کنه و من دارم هر روز پیشرفت میکنم و مهارت هام رو افزایش میدم در حوزه تدوین و ویرایش و ضبط .
ی نکته ای رو من همین جا بگم که باز هم بر میگرده به بحث عزت نفس و ارزش قایل شدن برای خودمون :
استاد جان من قبل از آشنایی با شما از صدای خودم خوشم نمی اومد و نمیدونستم که این به خاطر تن صدامه .چون تن صدام خیلی پایین بود .یعنی قدرت انتقال مطالبم خوب بود و همه این رو قبول داشتن اما تن صدام پایین بود و خیلی آروم صحبت میکردم.
وقتی دوره عزت نفس رو گوش دادم، شما توی جلسه سوم در مورد فیزیک بدن و تاثیرش رو تن صدا میگین .با دوره عزت نفس من فهمیدم که این مشکل رو دارم و شروع کردم به کار کردن روی خودم و این مساله براحتی و البته یواش یواش اصلاح شد و مخصوصا از زمانی که دوره سلامتی رو هم شروع کردم و انرژیم رفت بالا، تن صدام هم خیلی بیشتر شد .اونموقع فایل که ضبط میکردم اون اوایل کاملا این ضعفم مشخص بود اما بعد از دوره عزت نفس این مساله تا حد زیادی برطرف شد و الان خدا رو شکراز تن صدای خودم و از صدای خودم خوشم میاد مخصوصا وقتی احساسم خیلی خوبه تن صدام و انرژی و فرکانس کلامم هم خیلی عالی میشه و همین چقدر میتونه توی کیفیت کار من که باید صدام رو ضبط کنم و فایل تولید کنم تاثیر گزار باشه که هست
در مورد مقایسه کردن خودم با دیگران :
من هر دو حالتش رو تجربه کردم. وقتی داشتم توی حوزه کاریم سرچ میکردم اولش که اونایی که از خودم بهتر بودم رو میدیدم نا امید می شدم که ببین اینا چقدر مسلطن تو نیستی پس کار تو بدرد نمیخوره .اما هر چی که بیشتر سرچ کردم دیدم که خیلی ها اصلا اون قدرت بیانی که من دارم رو ندارم و همین باعث شد که انگیزه بگیرم و شروع کنم و بخودم یادآوری کردم که من این ویژگی عالی رو دارم که خیلی خوب میتونم تدریس کنم و مطالب رو به مخاطب انتقال بدم و حتی الان هم که به این موضوع فکر کردم من از همون موقعی که دبیرستانی بودم ی دختر خاله داشتم که توی درس زبان ضعیف بود و تجدید میشد و این می اومد خونه ی ما و من به این درس میدادم یعنی از همون موقع من این توانایی رو داشتم .یا زمانی که 15 سال پیش برای اولین بار تدریسم رو توی دانشگاه شروع کردم همه از تدریس من راضی بودن .یعنی میخوام بگم که من این توانایی رو از خیلی سال پیش داشتم ولی کمبود اعتماد به نفس و عزت نفس باعث شده بود که من این رو خیلی جدی نگیرم.
چون اونموقع ملاک خوب بودنم رو گره زده بودم به استخدام شدن توی دانشگاه و این تفکر تا همین چند سال پیش هم باهام بود و چقدر از درون من رو میخورد ولی الان من راحت دارم دو برابر حقوق یه استاد رو کسب می کنم در حالیکه توی خونه ی خودم هستم اصلا از خونه بیرون نمیرم نه تو سرما نه تو گرما تو خونم هم دارم تدریس میکنم و پول میسازم.

Читать полностью…

abasmanesh.com

من خیلی بلندپروازم و خیلی خواسته های بیشتری دارم که می خوام بهشون برسم اما اگه انصاف داشته باشم باید بگم اگه من همون زهرای قبل از ورود به سایت و کارکردن با آموزش های استاد عباس منش بودم، نه رزق و روزی الانم رو داشتم، نه احساس ارزشمندی و لیاقت الانم، نه آرامش تو رابطه الانم، نه ایمان و نه سلامتی و بی نیازی از دوا و درمان الانم رو ...
وقتی نزدیکانم رو میبینم ، بهتر درک می کنم که منم میتونستم وضعیتم بدتر از اونا باشه تازه اون طفلی ها خیلی تلاش میکنن اما من تلاشم به پای اونا نمیرسید
اما الان بدون تقلا و با همون آرامش، خیلی چیزها بدست آوردم و دقیقا خواسته های سه چهارسال پیشم رو دارم زندگی میکنم.
اما چه کنیم ازین انسان عجول و ناسپاس😅 خب خواسته ها بیشتر و بزرگتر میشه و آدم همیشه خواسته هایی داره که بهشون نرسيده، حالا که خدای واقعی رو شناختم خدایی که منزه است از هر ناشایستی و از هر کم و کاستی وکمبودی . خدایی که دنیایی با این همه زیبایی برای بهره بردن و لذت بردن من خلق کرده و چیزی نیست که خواسته اش رو در دلم بزاره اما نتونه بهم بده.
با شناخت این خدا که میگفت اگر پول نداری خدا نداری! اگر پول نداری تو مومن به من نیستی! تو هنوز مشرکی! حالا من میخام بازم برگردم به این مسیر زیبا تا هم شناختم رو از خداوند بیشتر کنم و قوانین الهی رو بشناسم و به سجده بیفتم بابت نعمات و هدایت های بی دریغش ، و هم مولد ثروت باشم مومن تر و یکتاپرست تر باشم و توحید عملی رو تمرین کنم ...
الان تو بهمن سال ۱۴۰۱ . بارها و بارها تک تک فایل ها رو گوش میدم، مقالات رو میخونم. دوره روابط، عزت نفس ، صلح درونی و ... کار میکنم،
آموزش های استاد توی دوره دوازده قدم، خوراک هر روزه من هست و روزی بدون گوش دادن و تامل کردن این دوره نمیگذره برام.
و قانون سلامتی هم این توانایی و انرژی رو بهم داد که سوخت هیدروژنی بزنم و توربویی با سرعت بیشتر روی خودم کار کنم .
میدونم هنوز اول راهم اما دیگه شبیه گذشتم نیستم شخصیتم تغییر کرد چیزی که آرزوم بود.افکارم، تغذیه ام ، گفتارم دست خودمه و افسار ذهن هم بشدت داره کنترل میشه .آجر به آجر شخصیتم رو با توحید عملی دارم میسازم، میخام تک تک سلول‌هایی که جدید متولد میشن در بدنم مومن باشن خداپرست باشن.
میخام تا زنده ام روی خودم کار کنم عملگرای واقعی باشم . اینوهم بگم که توی این یکسال که با آموزش های استاد زندگی می کنم، سکوت بودم و فهمیدم خدای من گم نشده بود که بخام فریاد بزنم که پیداش کردم ، من گم شده بودم و الان آرام و ساکت در آغوش پروردگارم هستم و به هدایتش به تفاوت خلقتش درافکار و آدم ها احترام میزارم. پذیرفتم که من قدرتی ندارم بر کسی. اما بینهایت قدرتمندم برای خلق شرایط دلخواهم.
استاد عزیزم بابت وجود پر برکتتون از خداوند سپاسگزارم . بینهایت ازتون ممنونم که تلاش کردید تا الگو باشید برای ما.
درود خدا برشما که منو با توحید واقعی آشنا کردید. مریم جانم استاد شایسته عزیزم از شما هم سپاس گزارم که صلح درونیم، نکات زندگی خانمانه و همراه و پایه بودن و لایق شایستگی رو از شما الگو میگیرم💐
تغییرات بعدی ان شاءالله با دوره های روانشناسی ثروت خواهد بود که میام براتون میگم...
👇👇👇👇
https://abasmanesh.com/fa/product/12steps-course/

Читать полностью…

abasmanesh.com

داستان هدایت زهرا عزیز به جمع خانواده صمیمی عباس منش و نتایجی که با عمل به آموزه های استاد گرفته اند
🌹🌹🌹🌹
من زهرا هستم بزرگ شده در یک خانواده مذهبی. که همیشه ته دلم دوست داشتم در نقطه ای از جهان به دنیا می امدم که خبری از مذهب و خدا و مچگیری هایش نبود ولی خب من در قم و در خانواده ای ایزوله بزرگ شدم 🥲
ته قلبم خدا رو میخاست اما واقعیت زندگیم چیز دیگه ای بود.الان که فکرشو میکنم میبینم ما از خدا ناامید بودیم و کلا دست به دامن شفاعت کننده ها بودیم تا بلکه اونا برامون کاری کنن ، احتمالا همه میدونن تو خانواده های مذهبی چه باورها و چه واسطه هایی برای رسیدن به خدا و توسل و شفاعت و این بحث ها هست بحث تقدیر و قسمت و حکمت هم سرجاش.
خدای که داشتم اونقدر من براش بی اعتبار بودم که باید برای گوش دادن به حرفام به آدم هایی که فکر میکردم پیشش معتبرن قسَمش میدادم تا با من همکلام بشه.
خدایی که واسه هیچ کارش هیچ علت و منطقی نمیفهمیدم! اما تا دلت بخاد از امام ها محبت به دلم بود چون میتونستن خدا رو راضی کنن و چرخ زندگی مارو بچرخونن. خانواده منم از خدا سختگیر تر بودن.
میزان محبت مادرم بستگی داشت به تایم نمازم. اگر نماز صبحم قضا میشد باهام حرف نمیزدن و خیلی چیزهای این مدلی که گفتنشونم خوب نیست.
اما من یه کوچولو رهاتر بودم به نسبت اطرافیانم کمتر عذاب وجدان و احساس گناه داشتم دنبال خوشی بودم و همینا باعث تفاوت من با خانواده میشد. خانواده ای که تلاش میکردن تا من وارد حوزه بشم و عاقبت بخیر . بالخره رشته دانشگاهی مو علوم قرانی زدم تا خانواده رو راضی کنم. به خودمم گفتم اشکالی نداره تو میخاستی فیزیک بخونی که خدا رو بشناسی حالا قران رو میخونی و زودتر به خدا میرسی.
با خودم گفتم خانواده من کامل نبودن اما فرصتی پیش اومده که میتونم قران رو بشناسم و زندگی خوبی بسازم. و با ذوق برهه جدیدی از زندگی رو شروع کردم، چون توحید رو میفهمیدم اما چیزی ازش نمیدونستم و همین منو سوق میداد تا بیشتر تو مذهب کنکاش کنم. توی دانشگاه و درسها همه چی بود الا قران. تمام مدت دانشجویی هیچ سوالی برام پاسخ داده نشد و اینقدر حواشی و فرعیات در آموزش ها بود بود که قران رو برام نامفهوم تر و دست نیافتنی تر کرد.
اینقدر روی ب بسم اله بحث میکردیم که به رحمان و رحیمش نمیرسیدیم.
اینقدر لایه و بطن و تفسیر داشتیم که نوبت به خود کلام قران نمیرسید و اگر میرسید با استغفار رد میشدیم که مبادا گناه کنیم چون باور داشتیم که ما علمش رو نداریم و ممکنه برداشتی از قران داشته باشیم که کفر باشه.
همیشه از استادا سوال هایی میپرسیدم که نمیدونم چرا برخورد خوبی باهام نمیشد و البته آخرش برام دعای عاقبت بخیری میکردن که بلکه به انحراف نرم😁
ولی من یه کوچولو جسارت اینو داشتم که حدافل توی ذهنم یه سوال هایی داشته باشم یکم منطق و عقلم رو بکار بگیرم البته که از همونم بارها استغفار کرده بودم.
نمیخاستم اینارو بگم ولی گفتم تا شماهم قدر توضیحات استاد درباره اصول مهم در قرآن رو بدونید. خصوصا بخش های قرآنی در 12 قدم.
در دانشگاه به ما برای دلیل تفسیر قرآن، از ایه ۷ سوره آل عمران استفاده می کردند و با استناد به این آیه، رشته تفسیر و علوم قرانی و ... شکل گرفت
و اعجاز ماجرا اینجاست که استاد هم دقیقا دلیل "نرفتن به حاشیه" و "چسبیدن به اصل" و دوری از تفسیر و سفسطه رو استناد به همین آیه 7 سوره آل عمران می یارن و با منطق همین آیه اصل رو فقط سراغ ایات محکم قران رفتن می دونن و عمل کردن به آیات محکم و واضح.
این رو گفتم تا ببینیم تفاوت تابه کجاست!!
اولین بار که استاد این ایه رو تو "قدم اول" توضیح دادند و منطق ها رو خیلی واضح کردند، سقف آسمون رو سرم ریخت من فکر میکردم از کم فهمی منه که بعد از این همه درس خوندن و خانواده مذهبی و جلسات سخنرانی هنوز چیزی از قران رو نمیفهمم،
فکر میکردم خدا ازم تفکر و سیر و سلوک بهجت و علامه میخاد. ولی وقتی بهش فکر کردم اینطور نبود.تو دیدگاهی که استاد معرفی میکنه کافیه عقلت رو بگذاری وسط و ازش بخواهی تا حقانیت رو نشونت بده بدون هیچ نیازی به جلدهای تفسیری و هیچ علمی. فقط تو باشی و عقل و آیات محکم الهی ، تو از خداوند هدایت بخواهی و اجازه بدی تا خداوند بهت بگه. هرچند که اولش شوکه شدم اما کم کم که بیشتر خدا بهم معرفی شد و ذره ذره فهمیدمش تونستم قبول کنم که اشتباه بود تفکرات سابقم.و معمای توحید داشت برام حل میشد. من از مسیر اشتباهی برگشتم که الان به لطف و فضل پروردگارم طعم شیرین و لذت بیشتری از این مسیر قرانی میبرم. از مسیری بدون تفکر و با تقلید به مسیری روشن و عقلانی.
مسیری که تو هر لحظه که توحید دارم خدا و زندگی و همه چی دارم و دقیقا جایی که توحید و ایمان ندارم هیچی ندارم. نمیدونید چه لذتی داره فاصله گرفتن از خدایی که داشتنش عذاب و سلب آرامش بود.
و شناختن دوباره ی خدایی که منبع آرامشه.

Читать полностью…
Подписаться на канал