aba_abedin_channel | Неотсортированное

Telegram-канал aba_abedin_channel - Aba Abedin

1023

جا برای معاشقه کم بود ما فقط مشاعره کردیم آبا عابدین

Подписаться на канал

Aba Abedin

شعر: پل الوار
خوانش: #آباعابدین

@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

تلفن را بردار
شماره‌ی خودت را بگیر
اشغالی!
تنهایی یعنی همین

#آباعابدین
@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

ما می‌میریم
و برای همیشه با بغض‌ها، دلتنگی‌ها و رنج‌هایمان تنها می‌مانیم
آن‌ها به ما دروغ گفته بودند
با دهان بسته‌ی چمدان‌ها
با کفش‌های رفته

ما پشت دیوار پنهان شده‌ بودیم
تا رفتنشان را نبینیم

#آباعابدین

@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

از کتاب سلوک
محمود دولت‌آبادی
خوانش: #آباعابدین

@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

معدنی که فرو می‌ریزد
یا کوهی که توی دلش خالی شده باشد
هرچه غم‌انگیز را تصور کن
آن‌گونه‌ام که می‌روی
با من دو قدم ادامه‌تر باش

#آباعابدین
@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

عجیب نیست كه بوی چوب می‌تونه بلندم كنه تا پرت شم میون دستای تو، از مغازه‌ی نجاری‌ت بیام بیرون، برسم خونه‌ت، شب تو اتاق پشتی خودمو بزنم به خواب كه بابا اینا منو نبرن خونه، كه صبح با صدای نماز خوندنت بيدار شم، با صدای رادیوت كه صبح جمعه رو پخش می‌کرد بخندم
که روی تاب توی حیاط‌ت از باد جلو بزنم
حالا سخته به آدما بگم که موقع سنباده زدن، چرا بوی چوب من‌و به گریه‌ و خنده می‌ندازه.

#آباعابدین

@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

متن: خداوند شمس تبریزی
خوانش: #آباعابدین

@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

با گریه‌هایی که نبودی و ندیدی
می‌خواستم رگ رو لبای تیغ باشم
بعد از تو زیرِ بارِ دلتنگی شکستم
تا حالتِ غمگینِ  نستعلیق باشم

#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

از همان دروغ‌ها که می‌توانی باور کنی
من خوبم!
دارم برای ستاره‌ها دست تکان می‌دهم
و از اندوهگین‌ترین جای جهان سال‌ها فاصله دارم

حقیقت اما
از رگِ گردن به من نزدیک‌تر
زیرِ پوستم شعر می‌شِکافد
که تلخ‌تر از پیش
این کلمات
حمل بر دلتنگی باشند

#آباعابدین

آهنگ: Zamba از Bryan Ferry
نما از فیلم نیست.

Читать полностью…

Aba Abedin

در پیدایش رنج پدیدار تو بودی
بی‌آرام
که سلسله‌ی آبی چشم از تو گسیل شد
به سلامی –که آه–
به لبخندی –که آه–
و بدرودی –که–

من آنم
آن نام بزرگ
که نآنستی
نخواندی

#آباعابدین
@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

از چند قسمتِ غمگین می‌چکید
که دست‌هایم را گشودی
انگار باید کنار می‌رفتم
که هوا را بارانی‌تر ببینی

کنار رفتم
و هر چه بیش‌تر گشوده می‌شدم
تو نزدیک‌تر به "از چند قسمتِ غمگین می‌چکید"


#آباعابدین

@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

یه شب دریا به خوابم موج می‌داد
یه شب طوفان زد و رویامو آشفت
یه شب جادوگرا برگشته بودن
یه شب بیداری با من شعر می‌گفت

نرفتم تا تنم از هم بپاشه
کسی از حالِ من چیزی نفهمید
همون‌جوری که باید...سعی کردم...
زمین جوری که می‌خواستم نچرخید

#آباعابدین
#آدم_ابری

@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

از پرسه‌ها درخت بگیرم
بیماریِ بلندِ پر از برگ
خشکم زده، ببند چشامو
ای زندگیِ خوبِ پس از مرگ

#آباعابدین
#آدم_ابری

@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

الان که داری به این سیاره نگاه می‌کنی،
هنوز حیات شکل نگرفته
اما نامه‌م تو دستاته و من مدت‌هاست که برگشتم
از خودت می‌پرسی این اتمسفر سرخ چطور این‌همه رنج رو تو خودش جا خواهد داد؟

#آباعابدین

@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

از کتاب مرشد و مارگاریتا
میخاییل بولگاکف
خوانش: #آباعابدین

@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

من یک جراحت سطحی‌ام
که درد دارد
اما مهم نیست.

#آباعابدین
@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

شعر: روبرو دسنوس
خوانش: #آباعابدین

@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

آفتاب حقه‌ی صبح بود
من تو را می‌دیدم
و این‌را همه فهمیدند

#آباعابدین
@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

آینه‌ی من رازدار بود
و چیزهایی که می‌دید را برای کسی تعریف نمی‌کرد
روبه‌رویش می‌نشستم، می‌پرسیدم بگو تمام آن حرف‌ها دروغ بود
سکوت می‌کرد و خانه‌ی خالی را نشان می‌داد

#آباعابدین

@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

متن، خوانش: #آباعابدین

@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

بارون زده بود اما
دریا متشنج بود
ماهی شدن و رفتن
از حوصله خارج بود

#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

همه‌ جا تار بود، به چیزی فکر می‌کردم که لبخند رو لب‌هام نشسته بود
ناگهان به خودم اومدم، لبخندم خشکید و هر چقدر فکر کردم یادم نیومد به چی فکر می‌کردم
این‌جوری زنده بودم
با فکر کردن به چیزای خوبی که یادم نمیاد چی بودن

#آباعابدین

@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

چشماتو قبل ابر چشیدم
با ترس، تو یه کوچه‌ی فرعی
می‌دیدمت حوالی خونه
در قالب یه قطره‌ی مرئی

#آباعابدین
#آدم_ابری

@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

من تلاشمو کردم

زمین جوری که میخواستم نچرخید
@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

همیشه که همه چیز نباید باب میل ما باشد
برای همین زیاد آه می‌کشم
سلمان می‌گوید حضرت آه را صدا نزن
من هم می‌گویم آ، انگار که می‌خواهم بگویم آه، یک آه عمیق و گیرا
بهتر بود فال می‌گرفتم، پس چشمانم را می‌بندم تا نیت کنم
لای خانه را باز می‌کنم، آینه می‌آید(آینه‌ی کنار تخت، نه آینه‌ی کنار در) که روی آن نوشته‌ام به تاریکی خوش آمدی، حالا تاریکی تویی، نور تویی
دستم را می‌برم توی آینه
عکس‌ت را برمی‌دارم و پهن می‌کنم آن‌سوی جیوه‌ها
نشسته‌ای لبه‌ی تخت و لبخند می‌زنی
آن سوی جیوه‌ها درست مثل آن‌سوی پنهان چشم است که از آن همیشه برایت اشک ریخته‌ام.
عکس‌ت را در آغوش می‌گیرم و پیش از آنکه مچاله شوی دوباره می‌گذارمت توی آینه.
این آه را گذاشته بودم برای باقی‌مانده‌ات، برای همین خرده بوسه‌ها، خرده آغوش‌ها، خرده‌ عکس‌ها.
این نامه را می‌نویسم پشت آینه که اگر روزی شهر آینه‌ها را پیدا کردی، مرا از این خط بیرون بیاوری.


#آباعابدین

@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

عطر محبوبم را زده‌ام
می‌روم
و بعد از باران بازمی‌گردم
این را گفت و از ابر فرو بارید.
تنها درخت‌ها او را به‌جا آوردند.

#آباعابدین
@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

امروز آمدم که هوا را از نزدیک ببینم
به سلمان گفتم احساس می‌کنم تلاشم کافی نیست
حرف زدیم و پایان نداشتیم
کمی که روشن‌تر شدم، به مترو رسیدم
دو نفر دعوا گرفته بودند
زن به مرد گفت برو دیگر نمی‌خواهم ببینمت
مرد سرش را انداخته بود پایین
من اما صدای شکستنش را می‌شناختم
پس می‌شنیدم، آرام‌‌تر از کنارشان گذشتم
توی واگن کتاب را باز کردم، بوچان رفته بود کی‌یو را ببیند و وقتی داشت از او برمی‌گشت
کی‌یو به او گفت:
"شاید این آخرین دیدارمان باشد
سفر به خیر، بوچانم"
همان‌جا لبخندم ماسید و به سهیل گفتم:
این کتاب مناسب حال امروزم نبود
سهیل که آنجا نبود چیزی هم نگفت
یا شاید گفت و من نشنیدم، گوشی را برداشتم
هیچ‌کس توی آن نبود
هیچ‌کس
نشسته بودم توی چمن‌های میدان هشت
تو رفته بودی و هوا سرد بود، پس برای تو نامه نوشتم، بلند و بی‌وقفه و در پایان به خودم سلام رساندم
انگار که من پیش تو جا مانده باشد
پس باقی‌مانده‌ام را همان‌جا توی میدان هشت کاشتم و پس از آن باران نبود دیگر، طوفان بود.

#آباعابدین

@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

شعر:اوکتاویو پاز
خوانش: #آباعابدین

@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

سکوتتو به گریه داده‌ بودی
که کودکت زنده به‌ گور می‌شد
که خاطراتِ عصرِ جاهلیت
فقط برای تو مرور می‌شد

تنت توالیِ یه بغضِ کهنه
دلت حوالیِ یه شهرِ دیگه
تو بدترین شرایطی که حتی
خدا نشسته و دروغ می‌گه

#آباعابدین
#آدم_ابری

@aba_abedin_channel

Читать полностью…

Aba Abedin

می‌خواستم
سال‌ها برایت سکوت کنم
اما نمی‌توانستی
نه!
نمی‌خواستی...
حرف زدم که بشنوی
شعر نوشتم که بخوانی
و حرف را برای تو
کلمه را برای تو
جمله را برای تو
و سکوت را برای خودم هجی کردم

حالا به تنهایی بیشتر فکر می‌کنم
به این که بروم توی خودم
چشم بگذارم
و هرگز پیدا نشوم

ببخش
من
سکوتم را از تو مخفی کردم

#آباعابدین

@aba_abedin_channel

Читать полностью…
Подписаться на канал