رفتن میتواند
جانِ انسانهای زیادی را بگیرد
و شعر از جایی جالب میشود
که تمام خوانندگانش
به قاتلانِ خود فکر میکنند
نه مقتولانِ خود
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
با گریههایی که نبودی و ندیدی
میخواستم رگ رو لبای تیغ باشم
بعد از تو زیرِ بارِ دلتنگی شکستم
تا حالتِ غمگینِ نستعلیق باشم
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
تو کار کشتهای برای گریه
که ریههاتو دود و درد پر کرد
تو مصرعی که عشقتو گرفت و
تورو تو بیتِ بعدِ اون ترور کرد
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
در کتاب دوازده متن باستانی با گردآوری بیژن غیبی، اشارهای به یکی از جشنهای باستانی میشه
جشن نوروز بزرگ که ششم ماه فروردین
یا فروردین ماه خرداد روز برپا میشده.
اشو زرتشت از اورمزد میپرسه که
این روز چرا از دیگر روزها مه و به و گرامیتر هست؟ که اورمزد پاسخهای فراوانی میده
برای مثال
کیومرث اندر جهان به پیدایی آمد
مشیه و مشیانه از زمین فراز رستند
جم جهان را بیمرگ کرد، بیزمان کرد
سام نریمان سنتائیک دیو و ضحاک را بکشت
و دهها رویداد دیگه
اما مهمترین اتفاق اونجاست که
اهریمن با دیوان و ساستاران و کَربان ناکار بشه، سروش اشو، آزدیو رو ناکار بکنه
اورمزد خدای اهریمن را بزنه و بیهوش کنه
طوریکه گَنامینو بر زمین پادشاه بشه
همهجا گَرودمان بشه، مردم بیمرگ و بیزمان بشن و از همه مهمتر جهان اویژه بشه
همهی اینارو گفتم تا برسم به این واژه
اویژه یا آویژه یا همون ویژهی خودمون
این واژه به معنی(چم) روزیه که هنوز اهریمن حمله نکرده
روزی که جهان هنوز "آمیخته" نشده.
سرورانم برای کشورتون، فرهنگتون و خودتون اویژه روز رو آرزو میکنم
روز بدون اهریمن
روز بدون ضحاک
روز بدون بیآبی
عشق
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
دیگر دستهایت به پارو میرسند
بیا که بر خلاف تمام ماهیها
دوست دارم قلابت را بیاندازی درون آب
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
به نام باران
که سقوط را میفهمد
وقتی بهار دیگری در راه نیست
به سوگ کدام ابرِ نانوشته میتوان نشست؟
تا خاطراتِ خیسِ قاب عکست را
بیصدا گریه کند
سکوت
هرگز به پایان نخواهد رسید
و شعر
همیشه یک جای خالی خواهد داشت
درست در ابعاد پیرهنت
که نپوشیده
در انتهای بیکسیِ کمد
_ به تنِ چوب رختیاش زار می زند _
پوسیده
من سالهاست به اینجای آسمان عزیمت کردهام
که نه درختی سبز میشود
نه زمستانی تمام
اما هنوز صدای باران را میبینم
و قاب عکست را میشنوم
که چگونه به مرگِ تارهای صوتی فکر میکند
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
یا من اسمهُ دوا و لمسهُ شفا
جهان دارد درد...
حالا اگر من هیچ
من نگاه
هفت میلیارد نفر
زمین را به مقصدِ کدام پیراهن ترک کنند
که دکمه هایش به سمتِ تو باز شود؟
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
من ساحلی بودم که بارونو
با دست بسته میپذیرفتم
دیوونهای بودم که از دردام
با هیچکس چیزی نمیگفتم
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
چرا بايد از خواب تو پر بگیرم
که آب از سر خاطراتم گذشته
چهجوری برم؟ دست خالی از اینجا ؟
کسی سالم از شهر تو برنگشته
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
من این روزها
بیدلیل گریه میکنم
لباسهای بیرون را میپوشم و میخوابم
در را پشت سرم نمیبندم
و به عکسی نگاه میکنم که نمیشناسم
یک روز
یک جا
در همهمهی خالی جهان
آنچه را که میخواستم به یاد میآورم
میخندم و میفهمم چیز مهمی نبود
دوباره فراموش میکنم
من هرروز بیدلیل گریه میکنم
هرشب لباسهای بیرون را میپوشم و میخوابم
و به عکسی نگاه میکنم که نمیشناسم
من فراموش کردهام که چیزی را فراموش کردهام
و حواسم را برای پرت کردن پیدا نمیکنم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
گم شدن را در خانه تمرین میکردیم
توی کمد
پشتِ لباسها
بعدها در خیابان
پیادهروها
کافهها
و بعد توی خودمان
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
ابر معتبری بود
هرجا که قدم مینهاد شگون میرسید
همه میدانستند که پس از عطر او
باریدن خواهد گرفت
و دریا نامش را به مد خواهد کشید
اشتهارش به رسیدن بود نه رفتن
از سکوتش صدای جیرجیرک میآمد
و لبخندش تظاهر برف بود به نشستن
آنزمان که از دور برایم دست تکان میداد
حالا که در معاشرت آسمان
چشمهایش را نمیبینم
غم را چگونه بنویسم
چگونه خواهید خواند
شکیبا! که غربتم به اشک رسیده
حالا به رحمتی
به علاجی
اگر به بامتان رسید
سلامم را برایش بوسه کنید
که آه مرا تنها او میشناخت
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
–حدس بزن کدام طرف دیوار،خانه است!؟
این را گفت و در را بست،
شاید هم من بستم، چه فرقی می کند،
در هر حال خانه را آنطرف دیوار جا گذاشتم.
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
گم کرده بودم سرزمینم رو
جایی که بارون تکیهگاهم بود
بینِ سیاهی لشکرِ ابرا
چشمای من تنها سلاحم بود
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
من خونهای بدون حیاطم
ییلاقی بدون بخاری
دیوونهای که گریه نمیکرد
دیوونهای که دوست نداری
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
گاهی یه چیزی بگو، حرفی بزن
حرفایی که هیچکس هرگز نگفت
گاهی به دلتنگیِ من فکر کن
گاهی اگه میتونی یادم بیافت
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
صدام از پنجره بیرون نمیرفت
لبم گرم الفبایی نمیشد
معمامو کسی پاسخ نمیداد
کسی پاپیچِ تنهایی نمیشد
نرفتم تا تنم از هم بپاشه
کسی از حالِ من چیزی نفهمید
همونجوری که باید...سعی کردم
زمین جوری که میخواستم نچرخید
من از دریا به ابرا رخنه کردم
شب از چشمای من چیزی نمیخوند
کسی از حالِ من چیزی نفهمید
دیگه حرفی واسه گفتن نمیموند
#آباعابدین
#آدم_ابری
.
آهنگ: Recoil Ignite از Mono
نما: Blade Runner
@aba_abedin_channel
در را به صرف آمدن باز میکنم
سلام را از جیب در میآورم
روی میز میگذارم
و به اتاق میروم
تو میآیی آن را برمیداری
بدرود مینشانی
و به رفتن پر باز میکنی
ابری تیره درپناه باد میغرد
هیچکس مرا نمیبیند
که در مقابل خاک ایستاده
میبارانم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
بعد پروانه شدن پیله تنیدن سخت است
رفتن و رفتن و هرگز نرسیدن سخت است
دل از آن چیز که دل برده بریدن سخت است
قلب باشی و شبی سخت تپیدن سخت است
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
نابینایی در شب، چراغ به دست و سبو بر دوش بر راهی میرفت. یکی او را گفت: تو که چیزی نمیبینی چراغ به چهکارت میآید؟
گفت: چراغ از بهر کوردلان تاریکاندیش است تا به من تنه نزنند و سبوی مرا نشکنند.
از کتاب بهارستان
عبدالرحمن جامی
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel