یه کشورِ بدونِ پایتختم
که هیچ ارزِ رایجی نداره
جزیرهای که توی نقشهها نیست
یعنی وجودِ خارجی نداره
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
نامت را گذاشتم درد
که سیال باشی
و باشی
از سر گرفته شوی
به زانو برسی
به چشمهایم خطور کنی
و بیکه ببینمت
قلبم را از کار بیاندازی
در لحظهای
آنی
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
در انعکاس آینه معصوم بودی
دردا که آنجا عکسها وارونه بودند
تاریخ را با چشمهایت مینوشتی
آری! تمام فاتحان اینگونه بودند
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
از کتاب خاطرات صددرصد یک سرخپوست پارهوقت/
شرمن الکسی
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
روی بندِ رخت
کنار لباسهایی که سالها از خشکشدنشان میگذرد
کبوتری برای باد دست تکان میدهد
پنجرهای باز
هر از گاهی
برای اثبات بودنش بههم میخورد و
خواب خانه را میپراند
هوا شرجیتر از وقتهاییست که
باران را به خانه میآوردی
تا زیر اشکهای تو قدم بزند
سیگار بکشد
زبانم لال دوستت داشته باشد
سکوت از لباسهای تو آغاز میشود
و من که لانهام را گم کردهام
سالهاست رویِ بند رخت
برای باد دست تکان میدهم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
اولِ قصهی من از کجا بود
که تا الان گنبدِ من کبوده
جوابشو یکی باید بدونه
چرا یکی بوده؟ یکی نبوده؟
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
در سایر گزینهها نشسته بودم
و انتظار انتخاب شدن داشتم
احمقانه بود
انگار که تماشاچی تخته نرد
بخواهد جفت شش بیاورد
دیگری بازی را می برد
من خوشحال میشوم
از متن پرسشنامه بیرون میزنم
و برای اعتراض
چند نهال میکارم
لطفا از اینها
تنها تبر بسازید
وقف خاص
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
نفسهای من غرقِ بُهتِ چشاته
که مشغولِ این آدمای جدیدن
چه سخته که تو قابِ عکست نباشم
منو آدما با تو هرگز ندیدن
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
یک روز سر فرصت
برایم خواهی گریست
ابرگونه
بارانسا
با عطری که تنها یکبار بوییدی
من چهل پرندهی غمگینم آنروز
چهار هکتار زمین بایر
که سنگ روی سنگم بند نیست
از حالا برایم بغض کن
من این شعر را در آینده نوشتم
تو امروز میخوانی
حالت اصلا دیدنی نبود
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
از کتاب ﭼﻬﻞ ﻧﺎﻣﻪ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﻡ/
نادر ابراهیمی
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
قطار رفت...
مسافران زیادی جا ماندند
اما
یک نفر جا نماند،
مُرد
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
من دو گونه زیستم
پیش از تو
و پس از تو
دو گونه مُردم
پس از تو
و پس از تو
حالا به باریدن فکر میکنم
به افتادن از سر ابری
که تو باشی
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
سقف خودش را رها میکند
به آغوشِ من میرسد
من سقف را در تنهاییام غرق میکنم
از همین ریخت
ویرانستانم را
به آسمان میرسانم
به بیجاذبگی جهان
به سحابی خدایگان
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
من چیزی را گم کردهام
چیزی که انگار نفسهایم را با خود داشته
چیزی که باید الان
با من روی این شاخه نشسته باشد
من چیزی را گم کردهام
که توانِ برخاستنم نیست
#آباعابدين
@aba_abedin_channel
رها شده بود
نمیگریخت
مقصد را نمیدانست
آن شاخه که در رود جریان داشت
من بودم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
چراغ ها را خاموش میکنی
کلید را روی میز جا میگذاری
و در را به شیوهی همیشه آرام میبندی
عکسش را
–که باید فراموش کنی—
در جیب پیراهنت میشناسی
و آرام از صحنه خارج میشوی
تو از همین حالا مسافری
کفشهایت را که بیدار میکنی
یعنی دیگر رفتهای
و هرگز باز نخواهی آمد
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
همزیستی آدما با همنوعاشون با تجربیات گوناگونی تنیده شده
اما عجیبترین و احمقاتهترین تجربهای که
با همنشینی و همصحبتی با آدما کسب کردم
قضاوت شدنه.
ذاتا انسانها قضاوتگرانه بهت نگاه میکنن
تورو با معدود دیتاهایی که ازت به دست آوردن، بررسی و قضاوت میکنن
با همون اطلاعات اندک تورو در وضعیت خاصی قرار میدن و اون وضعیت رو انقدر بارور میکنن که در نهایت باورش میکنن
حالا باید ثابت کنی اون آدمی که ازت ساختن نیستی
انگار کسی به شما بگه باید ثابت کنی که توی رابطهت خیانت نمیکنی
یا کسی به شما بگه ثابت کن خدا وجود نداره
در صورتی که در ابتدا اون شخص باید ثابت کنه شما در رابطهتون خیانت میکنید یا ثابت کنه خدایی وجود داره
در نهایت در برخورد با آدمها مجبور میشی هزار گونه نقاب بزنی و گاهی توضیحات غیرضروری بدی که از تو یا رفتارت برداشت و قضاوت دیگری جز اونچه که هست نداشته باشن
رنجشها و رنجها دقیقا از اینجا آغاز میشه
من اما از ارائهی این شبهه و دیتای نادرست
لذت میبرم
انگار از گمراه کردن آدما به این شیوه
خوشحال میشم انگار هرچقدر از من برداشت بدتری یا قضاوت بیرحمانهتری داشته باشن
حال بهتری دارم
به راستی از حذف شدن بیشتر از حذف کردن لذت میبرم و انگار در این راستا تمام تلاشم رو میکنم/کردم/خواهم کرد
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
خونه که از رفتنِ تو دق نکرد
خونه که چشماتو رو دیوار کاشت
کوچه چرا؟ شهر چرا؟ من چرا؟
رفتنِ تو رو همه تاثیر داشت؟
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
تا به حال کسی را بعد از مرگش تصور کردهاید؟
چقدر دلتان برایش تنگ میشود؟
چقدر...؟
شاید بفهمید
حالا چه حالی دارم
وقتی روبهرویتان ایستادهام
و باور نمیکنید
که سالهاست در مرگ بهسر میبرم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
تاثیرِ تو در هر نهادی آه میکاشت
پیش از تو هرگز آه را نشنیده بودم
باید کمی با من به سازش مینشستی
من در گزاره مرگ را فهمیده بودم
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
از اندوه آسمان آویزان بود
و هیچ پناهی برای گریستن نداشت
ستارههایش را جمع کردم
گرد و خاک را از لباسش تکاندم
و با بزکی ناچیز دوباره عمیقش کردم
من تاریکی را به خانه آوردم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel